یکشنبه، ۸ دسامبر ۲۰۱۳
بصیر
دهزاد
نوشته از ع. بصیر "دهزاد"
دهم دسامبر،
روز جهانی حقوق بشر "تجلیل از یک روز زیبا"
در این هفته، سه شنبه دهم دسامبر مصادف است با روز جهانی حقوق بشر. در دهم دسامبر ۱۹۴۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد مورد تصویب قرار گرفت. دو سال بعد از تصویب آن یعنی در دهم دسامبر ۱۹۵۰ تمام دول عضو ملل متحد دعوت گردیدند تا این روز را همه ساله بحیث روز جهانی حقوق بشر تجلیل نمایند.
امسال در بعضی از کشور ها تجلیل از این روز تحت شعار "یک روز زیبا" به تجلیل گرفته خواهد شد. علی الرغم اینکه "یک روز زیبا" هم شکلی از ابراز اهمیت بر تطبیق و حمایت حقوق بشر در جهان کنونی ما میباشد، وضع اسفناک حقوق بشر و جرایم مبنی بر تخطی و نقض صریح آن در تعداد از کشور های جهان انسان های دارنده وجدان بشری را به وحشت می اندازد.
شدت و وسعت جرایم ضد انسانی با "قصی القلبی و وحشت بی مانند" که با انسانیت و وجدان انسانی کاملاٌ بیگانه است در افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق و اکنون کشور آفریقای مرکزی هر روز فاجعه میآفریند. اگر طالبان در تحت حمایت و پشتیبانی مستقیم استخبارات پاکستان و همدستان متعصب و قصی القلب که در واقعیت رانده شده گان و منفور جامعه مربوط شان میباشند، به آسانی و بدون درنظر داشت اندازه و یا موجودیت کدام جرم (از نظر خود شان) انسانها را سر میبرند و یا به گلوله میبندند، حلقات مختلفه القاعده با استفاده از هر گونه امکانات وسیع پولی و سلاح های مدرن از منابع مخفی چنان به ارتکاب جرایم اشد بشری و جنگی توسل میورزند که نمیتوان آنرا در شرایط انکشاف تمدن بشری حاضر قابل تصور دانست. کشتار بی رحمانه توسط گروه های تندرو اسلامی در سوریه، عراق، مالی و آفریقای مرکزی چنان وحشت را به جهان عرضه مینمایند که هر روز با دیدن تصویر ها در جهان وسیع انترنتی، مو در قد راست میشود. با وجود که ما در یک جهان نارام و نا امن با انبوه معضلات زنده گی اجتماعی بسر میبریم ولی وحشت گروه های تند رو اسلامی سوال و بحث روز است که چگونه این انسانها و به کدام وسایل فجیح سر میبرند، به ساده گی انسان ها را به مرمی میبندند و حتی جوانان را بجرم روابط جنسی با خواندن آیات قرآن زنده به آتش میسوزانند، وحشیانه با انسان هموطن خود و انسان های دیگر برخورد مینمایند.
از جانب دیگر سوالات زیادی پیرامون وقوع و ارتکاب شدید ترین جنایات بشری در کشور های مثل افغانستان و سوریه بیشتر و بیشتر به وجود میآید که چگونه این جنایتکاران از منابع مخفی پشتیبانی و حمایت میگردند، پول وسلاح پیشرفته را بدست میآورند. واقعیت های مستند نشان میدهند که امروز در کشور سوریه هزاران تن جوانان کشور های غربی که از لحاظ مغزی با زهر "بکش، خون بریز و سر ببر" شستشو شده اند، براحتی داخل سوریه میگردند. راه ها و دروازه ها در سرحدات این کشور باز است. کشور های به مانند ترکیه و اردن مجرا های تطبیق پلان های "مشترک" و پل های رفت و برگشت بخاطر ارتکاب جرایم اند و همچنان که در کشور ما افغانستان روزانه دها جرایم ضد حقوق بشری و جرائم جنگی به وقوع میپیوندند.
برای من این سوال مطرح بحث است که ما خود را در تجلیل از "یک روز زیبا" شریک سازیم یا مراتب تشویش شدید خود را از وضع وحشتبار حقوق بشر ابراز نمائیم و لحظهٌ شیوه های کشتار بیرحمانه مانند سر بریدن ها، سنگسار کردن ها، کشتن وحشیانه زیر لت و کوب و زدن شلاق، به مرمی بستن انسانهای عادی و غیر نظامی، بدون کدام شواهد و اسناد در محضر عام را بحیث جنایات وحشیانه قرون اوسطائی در تاریخ تمدن انسانی به ثبت گیریم که توسط حلقه های متعصب و تند رو تحت نام اسلام میخواهند نمودی از حکومت های اسلامی به طریقه خود شان را به نمایش بگذارند. پس من به تجلیل نه بلکه به عنوان ابراز تشویش از وضع و اعتراض بر ضد سازماندهنده گان و حمایت گران این جنایات شدید بشری متوسل میگردم که یکی مجرم و مرتکب جنایات ضد بشری و جنگی میشوند و دیگری با سیاست های دوگانه (استریو تیپ) و یا بکار گیری کمک از مجرای استخبارات و یا تسلیح این گروه ها متوسل میگردند که منظور ادامه بکار گیری وسایل غیر مشروع و اهداف توسعه طلبی شان است و هر گونه زمینه و شرایط ارتکاب جنایات ضد بشری و تخطی ها از حقوق اساسی بشر ی را قصداٌ و عمداٌ مهیا میسازند و ملت های آسیب دیده و اسیب پذیر را در وحشت و بی ثباتی طولانی قرار میدهند.
من در این مقاله ضمن آنکه مطالب و نقاط نظر خود پیرامون وضع حقوق بشر و اهمیت ،تاٌمل و تاٌکید بر این مساله را مطرح میخواهم بسازم، خود را در هرگونه ابراز نظر های غیر جانبدارانه، مستقلانه و در چوکات همان محتوای اصلی سند بین المللی مبنی بر رعایت و حمایت حقوق بشر شریک میدانم. این شراکت را مدلل هم میدانم زیرا حفظ و رعایت و بکار گیری پرنسیپ های حقوق بشر برای یک سیستم عدالت مندانه بخشی از تضمین های پایه ئی اند برای حاکمیت قانون در یک سیستم سیاسی مشروع، مصئونیت فرد، حلقات و نهاد های بزرگتر اجتماعی – سیاسی در زیر چتر قانونیت.
بدون شک در چنین هدف بقا و موجودیت و مشروعیت هر گروه ترقیخواه و تحول طلب مطرح است که در یک پروسه باز و هدفمندانه روند "غیر عجولانه" را برای ثبات، عدالت و تحقق تمام دیگر اهداف عدالت مندانه ممکن میسازد.
با آنکه عوامل مختلفه منجمله اهداف مکشوف و نا مکشوف یک پروسه تحکیم حقوق بشر در افغانستان را به مشکلات و خطرات جدی قرار میدهد، دفاع و اخذ موضع یگانه و جدی و همچنان شریک ساختن تمام نیرو های که خود را مدافع آن میدانند، به دفاع از ارزش های حقوق بشر، بحیث یک ضرورت جدی متبارز میگردند. نباید در چنین اهداف بزرگ و مشترک با ایجاد و ادامه مزر بندی ها و تک سریها خود و دیگر همسویان این اهداف را به مانند گیر مانده گان در دلدلزار تضاد ها و بی اعتمادی ها فرو رفته تر ساخت. میتوان انرژی و توانائی را در نجات و بقای ثبات سیاسی و تحکیم سیستم عدالت و مشروعیت در ورای حقوق راستین بشری با هم گره زد.
به عنوان اصل موضوع، مفهوم حقوق بشر از لحاظ تاریخی چندان ساده شکل نگرفته است زیرا مفاهیم مانن حقوق طبعی، ارزش های بشری حقوق اولیه و اساسات حقوق بشر در هز زمانی با اهداف و مقاصد محتلف مورد استفاده قرار گرفته است. اولین ایده های مبنی بر ارزش های بشری و حقوق بشر در فلسفه حقوق طبعی و هیومنیزم رشد و انکشاف نمود که بیشتر تحت تاٌثیر نصوص کتاب مقدس انجیل شکل گرفت و آنهم ناشی از تسلط استبداد وحشیانه کلیسای کاتولیک در جوامع اروپائی بود ولی زمینه نورم های دستوری مبنی بر حقوق انسان و شیوه بر خورد با سلب حق قرنها قبل به وجود آمده بودند که در راستای انکشاف و تکامل در جوامع بشری ایجاد بعض نورم های حقوقی و قوانین را در سطح جامعه بین المللی سبب گردید که که ما اکنون بحیث نورم های میشناسیم که در سطح حقوق و قوانین بین المللی میان دول و سائر موسسات حکومتی قابلیت تطبیق را دارا اند. علاوه بر آن اساسات حقوق بشر توسط افراد و نویسنده گان و موسسات غیر حکومتی در نوشته جات و اهداف این نهاد ها که مورد استفاده قرا گرفته اند، که هر کدام در رشد و پهنای مفهوم حقوق بشر تاٌثیر داشته است.
اولین مفاهیم حقوق بشر ناشی میگردد از حقوق فرد. این مفهوم از لحاظ حقوقی برای اولین بار در تمدن بابلی ها یعنی هامورابی پادشاه بابل در ۱۷۵۰ ق. م. در لوایح سنگی ۱۲ گانه رسمیت گرفت. قواعد دستوری چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان اولین مواد مدون بودند که حق فرد را در برابر فرد معین میساخت. روش های اخلاقی در کتاب مقدس انجیل بنیاد شکل گیری مفاهیم هومانیزم را در فلسفه کلیسای کاتولیک در قرون پنج میلادی ببعد به وجود آورد. در این فلسفه موضوع حقوق اسمانی مطرح بود که انسان با چنین حقوق بدنیا آمده است. یعنی انسان حق زنده گی را دارد و باید از نعمات داده شده از طرف خداوند استفاده نماید.
در مراحل بعدی انکشاف فلسفه بشر دوستی که در اول مساٌله حق انسان را مطرح مینمود، بعداٌ در سطح گتگوری حقوق اتباع مطرح بحث در دیدگاه های سیاسی و فلسفی گردید یعنی حقوق انسان که بر بنیاد آن حقوق مانند آزادی بیان، آزادی حق داشتن عقاید مذهبی و حق ادامه زنده گی مطرح میگردید.
در کتگوری دوم مسائل موبوط به حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی شکل گرفتند که مسایل مانند حق عدالت اجتماعی، حق کار، تحصیل و سائر تاٌمینات اجتماعی مطرح گردیدند که ما انرا حقوق بشری (همشهری) هم میشناسیم.
در کتگوری سوم حقوق کولکتیفی یعنی داشتن دولت و ملت، حق تعین سرنوشت ملل، حق حاکمیت ملتها براستفاده از منابع طبعی شان شامل گردید.
پس اساس و بنیاد انکشاف حقوق بشر از رابطه فرد با فرد در قرون اپتدائی آغاز و به حقوق انسان بوسیله کنوانسیونهای بین المللی در جامعه جهانی کنونی به انکشاف خود رسید که ما تحت کنوانسیون دهم دسامبر ملل متحد ۱۹۴۸ پیرامون حقوق بشر بخاطر تطبیق حفاظت و تحکیم آن مبارزه مینمائیم.
موضوع حقوق بشر بحیث حقوق طبعی زمان مطرح میگردد و مبارزه عادلانه بخاطر تاٌمین و تطبیق آن را مشروعیت میدهد که این حقوق بالواسطه زور، نیرنگ، تهدید، خدعه و فریب پامال گردد. در چنین حالتی مبارزه بخاطر این حق و به پا ایستادن بخاطر کسب آن مشروعیت پیدا میکند.
امروز در سیاست های مغلق جهانی در حالیکه از یک جانب مبارزات مشروع در دفاع و تطبیق حقوق بشر وجود دارد ولی از جانب دیگر این شعار های حقوق بشر منحیث وسیله نقض همین حقوق در پیشبرد سیاست های غیر عادلانه و جهت تحمیل اراده دولت های بزرگ بر ملت های کم توان میباشند، یعنی بر ملت های که برای آینده دولت های بزرگ (جابران جامعه بین المللی) منفعت بار اند.
تعبیرات و تفسیرات مختلف از حقوق بشر در شرایط کنونی یکی از بزرگترین معضلات در تطبیق عدالتمندانه و بالاستثناٌ حقوق بین المللی و کنوانسیون های مربوطه به آن میباشد. معضلات مربوط به تطبیق و یا نقض حقوق بشر اکنون برای هر یک ما نتیجه گیری های را بدست میدهد و این سوال را به وجود می آورد که ما چگونه با تحمیل خونریزی ها، قتل های فردی و گروهیِ، کشتنن فجیح سیاستمداران و رهبران سیاسی، تحمیل جنگ های داخلی و ارسال سلاح با نیرو های اپوزیسون و بالاخره سیاست های مخفی و پس پرده، آن مفاهیم سچه حقوق بشری را قابل تطبیق یکسان در یک جهان به منظور صلح و مسالمت سازیم؟
من نمیخواهم از موضوع مورد بحث بیرون گردم. ولی جهان کنونی و بخصوص ملت های کم توان و آسیب پذیر زمان به حقوق اصلی بشری، تطبیق، تاٌمین و حمایت آن نایل شده میتوانند که در قدم اول جای مصئون فرد در خانوادن، جای انسان در تحت مصئونیت سیستم حقوقی و حاکمیت قانون در یک جامعه ملی و بلاخره احترام به نورم ها و ازرش های بین المللی مانند حق حاکمیت ملل در تعین سرنوشت شان، ثبات سیاسی و اجتماعی و تعهدات بین المللی در یک همکاری صادقانه بخاطر دفاع از همه ارزش های انسانی و حقوق بشری جایگاه از دست رفته اش را دو باره در یابد.
حق داشتن مصئونیت خانواده از دیدگاه حقوق بشری مفهوم داشتن حق زنده گی یک خانواده در یک فضای مصئون، باثبات و معنوی است که شخصیت انسان در آن شکل گرفته و رشد مینماید. چگونه از حقوق بشری میتوان بحث نمود که خشونت خانواده گی بزرگترین حقوق زن و طفل را با خشن ترین شکل آن نقض نماید و در برابر آن حاکمیت سیاسی مانند دولت و سیستم حقوقی آن در تاٌ مین و حفاظت این حق نه تنها عاجز باشد بلکه یکجا با دستگاه های حراست حقوق در برابر نقض خشن و حیوانی (وحشت قرون اوسطائی) دهان باز نکند و حتی سکوت بر علامه رضایت را انتخاب نماید.
از دیدگاه حقوق بشری خانواده به حیث اساسی ترین محل تکمیل و رشد شخصیت و رشد اخلاق انسان بخاطر قابل اهمیت است که انسان از همان "جامعه کوچک " محیط و ماحول را میتواند بصورت مثبت و یا منفی مورد تاٌثیر قرار دهد.
بطور مثال: افراد که در فضای با خشونت خانوادگی و یا خشونت جنسی (سوء استفاده جنسی) مواجه و بزرگ شده باشند، خطر قرار گرفتن شان در عرصه های جرمی خیلی زیاد است و میتوانند آنها به مجرمین متکرر و خطرناک تبدیل گردند یا به شخصیت های عقده ئی (با عقده از خود بر تر بینی) تبدیل میگردند. طبعاٌ قرار گرفتن این چنین افراد در قدمه های سیاسی – دولتی بزرگترین خطرات منجمله فساد، تشدید رقابت های غیر سالم، بدست آوردن مقام های سیاسی و دولتی از طرق نا مشروع مانند دسیسه، توطئه، استفاده از زور و فشار برای مقاصد ناشی از عدم ارضاٌ روانی و خود خواهی، بخش از سیستم سیاسی را میتواند به بحران و آسیب پذیری مواجه سازد. این چنین افراد با داشتن عقده های حقارت خود و جهان ماحول خود را (به نسبت کوچکی و ضعف شخصیت و وجدان) بزرگتر و با ارزش تر از خود میبیند. تنها عقده مندی، بد بینی و منفی گرائی جهان وی را تشکیل میدهد و پیوسته خود را در یک رقابت و دشمنی غیر عادی قرار میدهند. دو و دشنام، تعرض به شخصیت، استفاده از شیوه های که در آن عفت کلام مطرح نیست (البته با پرروئی و گستاخانه) شیوه تبارز کرکتر درونی شان بوده بر دیگران به ساده گی میتازند. اکنون تصور نمائید که اگر چنین افراد دخیل در سیاست گردند و به امکانات دیگر دستیاب گردند، چه انتظار دیگری جز نقض حقوق بشری (به یک شکلی) میتوان داشت.
بررسی حقوق بشر در افغانستان یکی از بحث های جنجال بر انگیز ولی جدی است که نباید آنرا جدا از دیروز دید و یا خود را فارغ از دور نما های قابل تشویش ارزش های حقوق بشر نمود که با در نظر داشت نیم جان بون آن در شرایط کنونی در معرض خطرات جدی قرار دارد. باید زنگ خطر را بر ای تمامی نیروهای ترقی خواه، تحول پسند و ملی به صدا آورد تا مسئولیت خویش را دراین یکی از اهداف "بزرگ و عمومی" متمرکز نمایند که سوال بود و یا نبود خود شان در همین اهداف بزرگ ملی و وطنی نهفته است. هدف در این است که سوالات دیروزی نباید دیوار چین را در برابر آن همه نیرو ها محکم تر و ضخیم تر سازد که در یک دید وسیع با گره زدن اهداف عمومی با همدیگر میتوانند به یک نیروی موثر و قابل حساب در پروسه ها منجمله حفظ و حمایت ارزش های حقوق بشری تبدیل گردند ور نه در عدم آن به مانند شبه سرگردان در گردابه ها درگیر خواهند ماند.
از نظر نویسنده مساٌله حقوق بشر در افغانستان را باید در دو بعد دید:
اولاٌ اینکه: که ما نمیتوانیم وضع حقوق بشر را از گذشته ۳۵ سال تا امروز یکسره نادیده گیریم. این یک بحث وسیع حقوقی هست ،هم در تعریف و هم در تعمق بیشتر در محتوای کنوانسیون های بین المللی پیرامون تخطی و نقض حقوق بشر، جرایم ارتکابی بشری و جرایم جنگی در یک پروسه عدالتمندانه. یک بررسی عدالت مندانه که در آن جای برای تحت تاٌثیر آوردن بر بنیاد عقده مندی های فردی و گروهی و برخورد های سیاسی وجود نداشته باشد. همچنان وسعت بررسی جرایم را باید در ابعاد وسیع دید بدین مفهوم که جرائم نه در یک زمان معین یا مرتبط بر بخشی از گروه های درگیر جنگ دیده شود و یا اینکه تنها یک جانب جنگ را یگانه عامل پنداشت بلکه این جرایم را در یک بعد وسیع زمانی تقریباٌ قریب به چهل سال دید، با حفظ و تضمین این حق که هر گروه ذیدخل در مضنونیت های ارتکاب جرایم حق ارائه فاکت ها و اسناد مبنی بر جرایم ضد بشری و جنگی را در چنین یک پروسه عدالنمندانه داشته باشند.
درک از این واقعیت تلخ و دردناک یک ارزیابی وجدانی و اخلاقی از تجارب پر از درد ها و رنج های خانواده های است که عزیزان شان را به شکلی از دست داده اند و هم قابل درک این واقعیت هم که هر باری یکبار آلام و احساسات ناشی از غم و اندوه چند ساله شان بیرون میگردد، بخشی از بر خورد با مسئولیت ما با مسایل است ولی برخورد با قضیه بر بنیاد نورم های حقوقی (حقوق اساسی ملی و بین المللی) جهت دیگر موضوع یعنی خارج از احساسات، عجله ، وارد کردن فشار های سیاسی و حتی تا سطح دشنام دادن و اهانت های فردی و خانواده گی، وارد کردن اتهام ها و ابراز نظر های که " گویا یکی میگرید و دیگری میخندد"، میباشد. که نویسنده خود را بر دو اصل اول و دوم شریک میداند.
نویسنده بر این عقیده است که بررسی ارتکاب جرایم جنگی و تخطی حقوق بشر را میتوان در (بعد وسیع) کتگوری های زیر دید:
یک- کشته شده گان که بدون یک پروسه عدلی و قضائی توسط حکومات ۱۳۵۵ الی امروز مورد قربانی قرار گرفته اند.
دو- کشته شده گان مربوط پرسونل اورگانهای دولت (قوای مسلح) که بدون پروسه عدلی و قضائی و بدون در نظر داشت کنوانسیون های بین المللی مربوط به شیوه برخورد با اسرای جنگی به قتل رسیده اند.
سه- بررسی قربانیان جرایم شدید جنگی توسط مخالفان دولت وقت و طالبان کنونی که با قصی القلبی و بی رحمی سر های شان بریده شده است و هنور هم میشود، پوست کردن، قطع اعضای وجود، کشیدن چشم و غیره.
چهار- جرایم ضد بشری مانند حذف فزیکی بطریق تطبیق ترور های شخصی صرفاٌ به دلیل کار کردن در دستگاه دولتی (افراد که کار و وظیفه شان شامل پست های سیاسی نمیگردید)، زهر پاشی بر روی دختران و زنان و سم پاشی عمدی در ذخیره های آب آشامیدنی (در اینجا میتواند مسئولیت توسل به کشتار عمدی و دسته جمعی اطفال نیز مطرح گردد)
پنج- جرائم مربوط کشتار افراد ملکی و بمباردمان های "عمدی" محلات غیر نظامی که ساحه جنگ طرف های درگیر نبوده باشد.
شش- کشته شده گان توسط حملات راکتی در محلات غیر نظامی مانند شهر ها، قریه و همچنان تلفات قربانیان بم گذاریها در محلات غیر نظامی و کنار جاده ه.
هفت- تلفات بزرگ مردمان شهر ها و قریه ها در نتیجه جنگ های بین تنظیم ها و دیگر گروه های شامل جنگ. از جمله قربانیان وحشت های جتگ در ولایات کاپیسا، پروان، بلخ و ۶۰۰۰۰ قربانی شهر کابل.
دوم اینکه: به هدف تحقق، تحکیم و و حمایت حقوق و آزادی های سیاسی، اجتماعی و کلتوری بر اساس تضمین های حقوقی و قانونی و در موجودیت یک سیستم سیاسی که بر اصل مشروعیت که توانائی تطبیق و تضمین های عملی را داده بتواند. این هدف بزرگ، مقدس و وطنپرستانه است که تعداد از سیاسیون و حلقه های مربوطه شان و همچنان نهاد های مربوط به جامعه مدنی بخاطر آن بدون آلایش و یک یک استقلالیت موضع و عمل فعالیت دارند. باید مشخصه این اهداف بیشتر بر مبارزه و وارد کردن فشار بالای دستگاه دولت باشد تا پروسه استحکام اساسات حقوق بشری و تضمین های قونونی آن بدون خلل و موانع به پیش رود. نیرو های وفادار به این هدف مقدس باید در تلاش جلب نیرو های سیاسی و وسیع اجتماعی به این هدف باشد.
اکنون که ملت افغانستان، حلقات سیاسی - روشنفکری، جامعه مدنی و نهاد های وسیع البنیاد جوانان آگاه در آستانه پیشبینی های سال ۲۰۱۴ و انتخابات ریاست جمهوری افغانستان میباشند، مساٌله حفظ و حراست از ارزشهای قانون اساسی منجمله تضمین و حمایت اساسات حقوق بشر یکی از مسایل نهادین و گرهی است که بدون شک هر حلقه و گروه اجتماعی – سیاسی و مدنی بقا و سوال بود و نبود خود را در همین اصول پایه ئی، مانند ارزش های حقوق انسان، سیستم مبنی بر حاکمیت قانون و صداقت جامعه بین المللی در کمک به حفظ و مصئون سازی این ارزشه، می بینند.
برای روشنفکران ترقی - عدالت خواه نه تنها تطبیق و انجام انتخابات در یک پروسه شفاف، عدالت مندانه و بدون مداخله مطرح است بلکه انتخاب یک رهبر دولتی از همین اکنون قابل دقت برای یک اخذ تصمیم مبنی بر انتخاب مناسب از شخصیت مناسب است که در تضمین دادن عملی و صادقانه بخاطر حفظ ارزش های که در طول ۱۲ سال بو وجود آمده است، به ملت ارائه نمصداقت و مصمم بودن خود را ثابت سازد.
مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها بوده
و الزاماً بیانگر نظرات و دیدگاه ادارۀ سایت «اصالت» نمیباشد.