سیـد عــادل "سادات"
زندگی در اجتماع مستلزم حضور همه افراد جامعه است، زنان، مردان، کودکان و بزرگسالان – در تشکیل جامعه سهم برابر دارند با مسؤولیت های متفاوت، اما در جامعه مرد سالار افغانی حضور نیمه از پیکر جامعه کاملا از میان برداشته شده از قریه و قصبات گرفته الی شهر ها این امر نهادینه شده و جامعه مرد سالار با تمام فراز و نشیب ها در جغرافیای حکم روایی میکند، در ساعاتی از شبانه روز شهر ها عملاً به شهر مردانه مبدل می شود و گشت و گذار زنان در بسیاری از بخش های جامعه بنا بر قوانین نا نوشته ممنوع میشود اما تا اکنون کسی توجه نکرده چرا در طول چندین دهه جنگ تعدادی از فامیل ها جوانان خویش را از دست داده اند و این امر ادامه دارد.
در ادوار تاریخ حکومت های که حقوق زن در صدر برنامه های شان بود متاسفانه روی کاغذ باقی ماند، هیچ حکومتی قادر به این نشد که آزادی زنان را در جامعه نهادینه کند، بسیاری از تحصیل یافته گان نیز بدین باورند که حضور زنان زیر سایه مرد معنا دارد، در حقیقت حضور زنان تحصیل یافته و قلم بدست یک نوع هراس را در دل جامعه مرد سالار و مردان شکل داده است، این مردان از لایه تاریک ذهن خویش قوانین نانوشته خود را در محاکم صحرایی سال های استبداد و نقض حقوق بشری رای اعتماد داده و بر کرسی اجرا نشانده اند.
دید منفی نسبت به نیمه ی از پیکر جامعه به شدت زیاد شده که میتوان آنرا در لایه های جامعه مرد سالار افغانستان حس کرد.
هر زن در این جامعه قهرمان هست، این قهرمانان که جامعه امروزی را تربیت و پرورش کرده ندامت در ظاهرشان فریاد میکند، ندامت برای این که چرا چنین جامعه مردسالار را تربیت کرده.
ای زن! مادر، خواهر، همسر و دختر این شگفت انگیز ترین موجود هستی را چگونه به تصویر بکشانم؟
چه شده است که تصور ما نسبت به زنان اینقدر منفی و عقده مندانه شده است؟
اگر زنی را در شهر، دانشگاه و یا دفتر بینیم نظر ما چیست؟
چرا نمیتوانیم این مسئله را بدون در نظر گرفتن جنسیت تحلیل کنیم، چرا در تصور مان نمی گنجد که یک زن هم میتواند کار کند، درس بخواند برای خرید و ضروریات خویش به بازار برود.
فکری که بعد از این جمله به ذهن تان خطور میکند دقیقاً بررسی کنید، هر آن چیزی را که فکر کرده اید نشان دهنده ذهنیت خود تان است، و نشان میدهد که در چگونه یک جامعه تربیت شده اید.
جامعه از عموم افراد مسکن گزین ساخته شده و زن مظلوم ترین قشر آن است.
جامعه در حال تغییر است، بیشترین مردان زنان خویش را رقیبان خویش می پندارند که خود سبب شکل گیری یک جامعه مستبد، مرد سالار و ظالم میشود که فرصت های تحصیل و شغلی زنان را میگیرد.
در جامعه ما چرا اندیشه فرا جنسیتی شکل نمیگیرد؟
حقیقت این است که فرهنگ ما هنوز زن را به عنوان یک انسان و آن هم مستقل قبول نکرده است.
افغانستان بعد از "سیرالیون" دومین کشور فقیر دنیا است.
برخورد های غیر انسانی طالبان در میانه سال های ۱۹۹۶ الی ۲۰۰۱ و محاکم صحرایی در سال های پسین بدترین نوع نادیده گرفتن حقوق زنان در تاریخ معاصر رقم زد.
زن بودن و مرد بودن جنسیت آدمی را تعین میکند، در جوامع بسته و کمتر توسعه یافته چون افغانستان، تقسیم بندی جنسیت در تار و پود اجتماع چنان ریشه دوانده که از ریشه کشیدن آن به سادگی ممکن نیست و نادیده گرفتن اش گرهی را هم باز نمیکند.
در جامعه ما زنان جدا از اینکه چه حرفه ای دارند آموزگار، پزشک، روزنامه نگار، در دید جمعی پیش از هر چیز دیگر عضو گروه مشخص زیر نام "زن" هستند. این جامعه مرد سالار نمی گذارد شهروندان این جامعه فقط انسان باشند، هر لحظه هر ساعت جنسیت زنانه را اغلب هم در قالب یک نارسایی و کمبودی به رخ شان می کشد و ناگزیر زنان به یاد داشته باشند که پیش از هر چیز زن هستند.
زمانی جامعه میتواند شکل اصلاح شده را بخود بگیرد که خود باوری در زنان شکل گیرد.
خود باوری یعنی تا آنجا که ممکن است از توانایی و نارسایی های فردی خود آگاه بودن است و روزمره اندک وقت گذاشتن و به نیازهای فیزیکی و روانی خویش اندیشید است.
با شناخت توانایی ها میتوان تصمیم های بهتر اتخاذ کرد، انسان موجود مکمل نیست هر انسانی توانایی ها و نارسایی های خودش را دارد که این نارسایی ها و توانایی ها در سطح فردی یا گروهی قابل تفکیک است.
خود باوری زنان افغانستان را در خارج شدن از کلاف تبعیض کمک میکند ولی باید پیامد منطقی خودشناسی فردی یا گروهی باشد زن افغانستان باید به این باور برسد که قبل از زن بودن یک انسان است بناً جنسیت را برای یک پله پایین تر نشستن از مرتبه انسانیت به کار نبرند، نه خود را مظلوم بدانند نه معیوب و نه سزاوار ترحم اجتماع مردسالار ظالم، زن افغانستان بنا بر معضلات از قبیل سنت گرایی، فقر و یا بی کیفیت بودن آموزش و پرورش و خیلی چیز های دیگر به درجه ای خود شناسایی نمیرسند که بتوانند مشکلات خود را در اجتماع حل کنند.
در جوامع پیشرفته که زنان به خودباوری دست یافته اند آزاد اندیشی، آزادی کار، آزادی در ساحهء تحصیل را به ارمغان آورده است.
مشکل زنان افغانستان تظاهری است از یک بیماری، نه خود آن بیماری مهلک که امروز همه ساکنان این سرزمین از آن رنج میبرند.
ساختار اجتماعی مان امروز از خانواده گرفته تا پارلمان و ادارات دولتی دچار بحران عمیق در پروسه تقسیم بندی درست نقش های جنسی هستند.
اعتدال و برابری جنسی در هیچ کدام از ساختار های اجتماعی اتخاذ نمیشود هرچند تغییر اجتماعی یک روند وقت گیر است و حوصله و پیگیری می طلبد اما بالاخره باید از جایی آغاز شود.
از دیدگاه اسلام، قران کریم زن را همان گونه می بیند که در طبیعت هست، از این رو هماهنگی کامل میان فرمان های قران و زمان های طبیعت برقرار است.
در واقع زن و مرد دوستاره اند عدم توجه به وضع طبیعی زن موجب پایمال شدن حقوق او میشود، از دیدگاه اسلام، زن حق تحصیل و کار را دارد، عصر تحولات اقتصادی و اجتماعی فرهنگی دست آورد بزرگ حقوقی را برای جامعه به خصوص زن ها به ارمغان آورده است، لغو بردگی، برابری نژادی، آزادی و عدالت تماماً دستاورد های است که در اجتماع شکل گرفته چنان که در جامعه افغانستان دیده میشود بانوان از سطح وزارت ها الی پارلمان راه یافته اند.
اسلام هرگز تبعیض نژادی، رنگ، زبان قوم و جنسیت را نمیپذیرد، نازل شدن سوره به نام زن و زندگی حضرت خدیجه افتخار بزرگ است برای زنان.
زن با تمام فداکاری هایش در جامعه افغانستان روزگار سیاهی دارد و به حاشیه رانده شده است.
زن بودن در افغانستان شهامت میخواهد، با وجود مشکلات فامیلی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی، زنان افغان هر روز با تلاش و امید زندگی خودشان را به پیش میبرند.
نوشته سید عادل "سادات"
23-08-2018
توجه:
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat