یکشنبه، ۳۰ جنوری ۲۰۱۱
سید ضیاء الدین «قطبی«
دلم را شرایط غربت و بخصوص دوری از وطن و یاران سخت می آزرد عزم و جزم کردم و برای رفع دل غم گرفته و غربت زده ام راهی دیار یاران "افغانستان "شدم، جائیکه همۀ ما زاده آن سرزمین هستیم .
در آنجا اکثریت از جنگ زدگان، ماتم نشینان، یتیمان و بــیوه زنان در پناه کمک های بین المللی و به امید کمک های آنان از طریق دولت و نهاد های خیریه در فصل زمستان، روز شماری داشتند تا اگر از دامان پدر (دولت) و مادر (وطن) چیزی در دستشان حصول گردد.
اما؛ انتظار، انتظار باز هم انتظار !!!ولی؛ افسوس جـز کمک های بعضی اداره خیریه بخصوص "بنیاد بیات" و غیره . . . آنهم دفع الوقت از چیزی دیگری خبری نبود و اگر بود، آنهم شکل ظاهر سازی و نمایشی و تبلیغاتی داشت!
از جانبی هم دولت بیچاره خود ضرورت به کمک و مساعدت دارد!؟ چه رسد به اینکه ملت بیچاره، فقیر و ناتوان را اعاشه و اباطه نماید؛ علت اساسی در این است که این همه کمک های بیشماری بین المللی برای دولت افغانستان؛ نه مهر دخول دارد و نه هم مهر خروج !!؟
این حالت سخت دلــم را لــرزاند و روح و روانــم را خورد و خمیر نمــود تا آنجا که از سردی اش استخوانسوز شده بودم، گویی زمان حکمش چنان بوده باشد که تن و روحم با غـم و درد مردمم اجیبن شده باشد، با خود میگفتم :
کاش قدرت مندان با عقل سلیم زمینه های لازم را برای جلوگیری مشکلات این ملت مظلوم مساعد میساخت!! و یا ادارات خیریه و یا هم تاجــران با درک و با احساس بنابر امکانات خویش تعدادی از این گرسنه گان را نان، لباس و مسکن دهد؟ در صورتی که خود توان چنین عمل را نداشته و از کمک های غرب لقمه نانی از برای شکم محتاجم و برعکس جهان غرب میلیونها دالر به کشورما مساعدت میدارد، ولی جلو گرسنه گی را نگرفته و کسی هم در فکر آنها نیست به قول معروف "سیر از دل گرسنه نمیآید" که دیدن تن لــرزان شان به اصطلاح جگر را پاره کرده و دیده ها را پر از اشک میسازد.
وطن افسرده و بیمار هرچند که توجه جهانی را در این اواخر به خود جلب نموده و از هر طرف کمک رسانی بخاطر آبادی و شگوفانی آن جریان دارد، به پشتیبانی و به هر نوع کمک ما ولو ناچیز، مثلأ از برداشتن یک قطی کولای خالی از روی سرک و انداختن آن به صندوق کثافات گرفته تا صرفه جویی یک پارچه کاغذ، استفادۀ مناسب از برق و آب نل و . . . . ضرورت دارد دریغ نورزیم، زیرا این خاک به دلسوزی همه ی ما اعم از مرد و زن، پیر و جوان، باسواد و بی سواد، عالم و دانشمند، داکتر و طبیب، کارگر و کسبه کار . . . محتاج است.
ولی؛ علاوه از اینکه چنین کار ساده در روان مردم جا سازی نشده برعکس هستند عده ای که در تخریب و نا توان شدن یکدیگر مصروف بوده میکوشیم تا آنرا به نحوی بکوبیم و از اینطریق خود را بالای استیژ قرار داده و فهم و دانش علمی خود را با نوشته های که ضرورتش نیست به نمایش بگذارند "بدون اینکه عفت قلم را حفظ کنند" به چنین امری که برای خودش پذیرش دارد میپردازد، که با چنین کار خود، حس وطن دوستی را در بین هموطنان کم رنگ ساخته و خارج از دایره خانه خویشرا مربوط به خود نمی داند .
گفته باید گذشت که ما افغانان زیادتر از پرش زبان خود کار میگریم نسبت به عمل، قدرت تخریب کـردن را زیادتر آموخته ایم نسبت به منطــق، به مُد و فیشن سیالی و شریکی و عنعنات پوسیده اهمیت زیادتر میدهیم نسبت به ساده بودن و زیبایی معقول.
وقتی برای انجام کار های فرهنگی ام به کشور عزیز خود افغانستان رفته بودم، در کوچه و پس کوچه ها گدایان و مسکینان فراوان را دیدم که دلم از تنهایی، تنهایی ام در غربت پریشانتر میشد و اما وقتی می شنیدم که رسانه های جمعی بیشتر از پیش فعال و رنگین شده، چه بهتر لااقل غمی را در لابلای آن، بخصوص در ویب سایت های انترنیت افغانی، به باد فراموشی خــواهم گذاشت و مطالب مفید و سودمندی را مطالعه کرده و از آن حظ و لذت برد.
بعد از گشت و گذار زیاد به این طرف آن طرف و سرگردانی های زیاد و نبود برق، بالاخره چانس یاری کرد و بلافاصله به انترنیت وصل شده و دسترسی به سایتهای هموطنان پیدا کردم.
اما؛ ای کاش به بعضی ویب سایت های هموطنانم وصل نمیشدم !!!زیرا جنگ های قلمی روحم را پژمرده تر نمود و با خود گفتم مردم بیچاره و مصیبت دیده ما در افغانستان به لقمه نانی احتیاج اند، ولی؛ تند خویان در غربت توسط قلم و نوشتن به تخریب و توهین و تحقیر یکدیگر مصروف هستند، تو گویی به عوض قلم تیزاب در دست دارند و آن تیزاب را به روح و روان دیگران می پاشند و نفاق و شقاق پخش میکنند و . . .!
حیفم آمد که چرا چنین مطالب دلخراش و جنگ های قلمی را خواندم و روح رنج دیده را، بار دیگر رنجورتر ساختم و تعجبم از گرداننده گان سایتها آمد که چرا در سایتها و همچنان در ذهن شان چنین مطالب بی روح و غیر سودمند و تخریب کننده جا گرفته و آن را به نشر می سپارند.
اگر چه مسئولین سایتها در صفحات خویش نوشته اند که (مسئولیت نوشته ها بدوش نویسنده گان آن است نه سایتها) در حالیکه اگر سایتها مطالب دلخراش و جنگهای قلمی شان را به نشر نه سپارند، هیچگونه دل رنجوری برای دیگران پیش نمی آید و اگر شخصی بالای شخص دیگر دعوای حقوقی دارد، راه دیگر وجود دارد که به آن توصل ورزید .
البته که جنگهای وطنی و دلتنگی های غربت (حسی که نمیشود توصیف کرد) ما افغانان را با صدها مشکلات شدید دست به گريبان نموده است که یکی آن نوشته های دشنام گونه الکترونی در صفحات انترنت است که می توان آنرا به نام اعتراف علنی گناهان خطاب کرد.
ما در ادبیات خود کلمات ادبی داریم که میتوان بکار برد که عینی موضوع را بشکل مؤدبانه افاده مینماید، که متأسفانه مخاطبین این گونه دشنام ها و الفاظ زشت آنرا (دلاوری و شجاعت) میپندارند، مثلأ (اگر دزدی به خانه های مردم رفته و به داشته های آن بدون کدام تردد تجاوز کند و این عمل زشت را شجاعت پندارند و اموال صاحب خانه را با قهر و خشونت به چنگ آورد، آیا؛ میشود آن دزد را دلاور و شجاع لقب داد؟ .)
ما که امروز خود را افغان و مسلمان میگوئیم باید افغانیت و مسلمان بودن خود را در عمل با کردار، گفتار و رفتار نیک به اثابت رسانیم. اما؛ هستند اشخاص و افرادی که وقتی به قلم دست میبرند طبق عادت در چهار چوب همان کرکتر اجتماعی فوق الذکر به دشنام و فحش و ناسزا نویسی پرداخته و آنرا از طریق رسانه های گروهی که متأسفانه گرداننده گانش چندان توجه جدی ندارند و به سهولت به نشر می سپارند .
از جانبی هم باید اضافه کرد که یکتعداد از هموطنان ما ویب سایتها را وسیله عقده گشایی خویش قرار داده و برای مقاصد خویش از آن استفاده عظمی میبرند، در حالیکه ضرورت است تا این نخبه گان و ژورنالیستان با نوشتن نسخه ها درد و امراض وطن را تشخیص و علاج نمایند و همچنان وظیفه ایمانی و وطنی مسؤولین و گرداننده گان ویب سایتها این است تا اجازه ندهند که صفحات رنگین ویب سایت شان که با زحمات خستگی ناپذیر و تلاشهای شباروزی شان به یک کانون علم و فرهنگ مبدل گردیده است، به کلمات ناسالم، چرکین و تاریک به محلی تند خویی و فاقد مطالب تحقیقی و اکادمیک و سرانجام به میدان زد و بند ها با الفاظ رکیک و ناپسند یکدیگر به میدان پهلوانی مبدل گردد.
یک نکته را نباید فراموش کرد که خدا نا خواسته روزی نرسد که مسئولین سایتها جوابگوی هرنوع عمل هائیکه در آینده قابل پرسش است مواجه گردند .
صفحات انترنیتی مکتبیست علمی و تربیتی، که هرکس میتواند خود را در آن بیابد و از آن استفاده های معقول نماید، و همچنان آزادی بیان حد و حدودی دارد و عفت قلم!!! منطقی و معقول این است که همه با هم با تمام حــرمت به پرنسیپهای مطبوعاتی احـترام گذاشت و رسالت ایمانی و وجدانی خویش را بخاطر تحقق فعالیتهای مطبوعاتی سالم و تأمین صلح و آرامش در وطن ما "افغانستان عزیز" تشدید و تقویت بخشید! و زمانیکه تصمیم بخاطر رفاه و آبادی وطن و آسایش ملت رنجدیده افغانستان وطن دوست داشتنی ما بعمل میآید، تمام اختلافات را کنار گذاشته یکدست یک پارچه در یک صف واحد جمع شویم در این امر سترگ فعالانه سهم گرفته دین مادر وطن را که باریست بالای همۀ ما از دل و جان بکوشیم و در انجام آن صادقانه اقدامات جدی بعمل آوریم.
اگر کدام اعتراض و انتقادی وجود دارد هر کدام ایمل آدرس دارد، میتوان به آن خود را وصل کرد به تنهایی دو به دو صحبت کرد و یکدیگر را مقنع ساخت، نه اینکه صحبت های را عام طرح نمود و باعث تشویق و درد سر همه گردید.
چه خوب است ! تا با نوشته های مطالب "شیرین، سودمند، جالب، جــذاب و آموزنده" یک دیگر را احترام گذاشت، خود را معرفی نمود و از این طریق، نمونه مثال خوب به دیگران باشیم و چیز های که از نیاکان ما به میراث گذاشته شده است، آن را در میان خود تقسیم نموده و لذت برد و سرانجام با وجدان پاک و راحت زنده گی نمود.
بااحترام،
سید ضیاء الدین «قطبی«
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)