سنگها
نویسنده: لف تولستوی
مترجم: دکتور فرید طهماس
دو نفر به خاطر شنیدن سخنهای سودمند و مفید، نزد پیر مرد حکیمی آمدند. یکی خودش را گنهکار می شمرد و دیگری بی گناه و راضی از زنده گی.
پیرمرد حکیم، از هر یکی در بارهء زنده گی شان چیزهایی پرسید. یکی به گناهی که مرتکب شده بود، اشکریزان اعتراف کرد و آن را بسیار بزرگ و نا بخشودنی می پنداشت و عفو آن را انتظار نه داشت و دیگری، اصرار می ورزید که هیچ گناهی را مرتکب نه گردیده است.
پیرمرد به همو که به گناهش اعتراف کرده بود، گفت: ای بندهء خدا برو به آن سوی دیوار و سنگ بزرگی که توان برداشتنش را در خود ببینی پیدا کن و به نزد من بیاور و به دیگری که خود را معصوم و بی گناه می شمرد، گفت: و تو، سنگریزه هایی را جمع کن که توان آوردن شان را داشته باشی.
آنان رفتند و حکم حکیم را اجرا کردند. یکی سنگی بیاورد بسیار بزرگ و دیگری جوالی پر از سنگریزه.
حکیم، آورده های هر کدام را از نظر گذرانید و گفت: حالا سنگها را ببرید و به همان جاهایی بگذارید که برداشته بودید و دوباره به نزد من برگردید.
همو که سنگ بزرگ آورده بود، جایش را به آسانی پیدا کرد و دیگری که سنگریزه جمع کرده بود، به خاطر نداشت که کدامش را از کجا برداشته، حکم را اجرا ناکرده، با جوال پر از سنگ برگشت. حکیم به کسی که سنگ بزرگ را در جایش مانده بود، گفت: تو، به این دلیل آن را به آسانی در جایش گذاشتی که جایش را به خاطر داشتی و به دیگری که با سنگریزه برگشته بود گفت: تو به این علت نه توانستی که، جاهایشان را به خاطر نه سپردی! گناهان نیز همین طور اند. تو گناه خود را به خاطر داشتی؛ ملامت وجدان و مردم را قبول کردی و به همین سبب، از عواقب گناهت رهایی یافتی؛ و تو هنگام ارتکاب گناهان کوچک، آنها را به خاطر نه سپردی و از انجام شان نادم و پشیمان نه شدی؛ به زنده گی پر از گناه عادت کردی و با محکوم کردن گناهان دیگران، در گناههای خود عمیق و عمیق تر فرو رفتی .
همهء ما گنهکارانیم و هرگاه از گناهان خود اظهار ندامت نه کنیم، از بین خواهیم رفت!!
* تصویر تولستوی برگرفته از سایت:
magiclearn.blogfa.com
26 April 2010 15:14:18
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat