چهارشنبه، ۷ جنوری ۲۰۰۹


متن بیانیه رفیق سرور عامل بمناسبت گرامی داشت از هشتادمین سالروز تولد تاریخ مرد بزرگ زنده یاد رفیق ببرک کارمل

47kpjx3

رفیق خسرو عامل فرزند برومند رفیق سرور عامل

 

کاش بودم زان کسان کاندر جهان        سازگار آیند با هر خار و خس

یا از آن مردم که گِرد آیند زود           نزد هر شیرینی همچون مگس

(محمد تقی بهار "ملکُ الشعراء")

 ببرک کارمل شخصیتِ سیاسی نامور افغانستان، منطقه و جهان است که کمتر شخصیتِ سیاسی مشابه اش را میتوان در دنیای امروز خاصتاً در جهان مترقی و در بین کسانیکه در مکتب سیاسی مارکسیسم پرورده شده اند و آنرا سرمشق زنده گی خود قرار داده اند، سراغ کرد.

البته شخصیت های سیاسی و انقلابی فداکاری راه و رسم مکتب سیاسی اندیشه های مترقی را پیش گرفتند و فداکارانه در این راه مقدس تا گذشتن از جان مبارزه کردند و اکنون هم چنین شخصیت های وجود دارد به یقین که در آینده نیز شخصیت های از این قبیل وجود میداشته باشد. سوال مطرح میشود که چرا میان همه شخصیت های رهبری کننده جهان مارکسیسم که عین راه را تعقیب می کنند و بخاطر همان آرمان بزرگ فناناپذیر می رزمند، تفاوتهای وجود میداشته باشد؟!

این بخاطری که همه نمی توانند تمام سجایا (کرکتر، اخلاق، شخصیت، فداکاری، وقف، برخورد اجتماعی انسانی، تواضع، موضعگیری انقلابی آشتی ناپذیر با دشمنان طبقاتی، صادق و وفادار بودن به تعهدات خود در خدمتگذاری به زحمتکشان کشورش و زحمتکشان جهان، فهم و اگاهی سیاسی و در خط ایدیولوژی طبقه کارگر و انترناسیونالیزم پرولتاریایی قرار داشتن و تا آخرین لحظات زندگی به این امر صادق و معتقد بودن) که خصوصیات یک انسان مترقی متعهد به اندیشه های پیشرو عصر ما است در خود حفظ کنند. اینها اند سجایای عالی و انسانی یک معتقد پیرو اندیشه های مترقی دوران ساز که تا آخرین دقایق حیات در خود حفظ می کند و بهمین اساس است که او را از دیگر همرزمان هم سطح اش متفاوت و برتر می سازد.

رفیق ببرک کارمل بزرگمردی که نه تنها در تاریخ مبارزات سیاسی کشور ما بلکه در تاریخ پرفراز و نشیب مبارزات سیاسی جهان بخصوص در نیم قرن اخیر بحیث یک شخصیت سیاسی طراز نوین در میان دیگر شخصیت های سیاسی مترقی که کمتر نیستند، تعدادی از جهان چشم پوشیدند و آنانیکه هنوز در قید حیات اند، ماندگار است. بعضاً که عقده گشایی می کنند و شخصیت سیاسی او را تحمل نمی توانستند و در رقابت با او در مشکلات مواجه می شدند، متعصبانه، بدبینانه و خشمگینانه او را رهبر عنعنه وی می گفتند و می گویند که محبوبیت اش بخاطر رهبر عنعنه وی بودنش است.

باید یاد آور شد که شخصیت شدن کار ساده و آسان نیست و رایگان بدست نمی آید. عرض اندام نمودن ببرک کارمل بحیث یک شخصیت سیاسی و به شهرت رسیدن وی نتیجه همان مبارزات انقلابی وطنپرستانه و فداکارانه بیش از نیم قرن اش و همه سجایایی میباشد که قبلاً برشمردم و در او دیده میشد و تا آخر عمر آنرا حفظ کرد. با درک و شناخت همین خصوصیات در وجود ببرک کارمل بود که ارتجاع منطقه خاصتاً پاکستان و همچنان دنیای غرب و در قدم اول امریکا او را در رهبری افغانستان تحمل نتوانستند و با حیل گوناگون در صدد دور نمودن وی از رهبری و اخراج از کشور شدند که وسیله تطبیق این توطئه و اقدام خائنانه میخائیل سرگیوویچ گورباچُف شد.

چه اتهامات دروغین و ناروایی که به آن شخصیت نسبت می دادند- از روابط با سلطنت گرفته تا مربوط بودن به شوروی. به اتحاد شوروی بخاطری که آنجا حاکمیت کارگران و دهقانان سرنوشت را بدست داشت و ببرک کارمل که مدافع سرسخت کارگران و دهقانان و زحمتکشان کشورش بود و اتحاد شوروی را مدافع زحمتکشان جهان میدانست و خود نیز باین عقیده بود و در دفاع از مظلوم ستمدیده مرز و سرحد نمی شناخت و دفاع انسان زحمتکش را ولو در هر گوشه و کنار دنیا باشد وظیفه و مسئولیت تاریخی خود می پنداشت و دیگران را نیز در این امر توصیه میکرد.

ببرک کارمل یگانه نماینده مردم وطنش در ولسی جرگه وقت بود و از همان تربیون پارلمان بود که دولت سلطنتی وقت را نسبت مظالم و زیر پا گذاشتن حقوق حقهء مردمان کشورش بخصوص کارگران و دهقانان و سایر زحمتکشان کشور که سنگینی بار این بیدادگری ها را بیشتر از دیگران به دوش می کشیدند، مورد انتقاد و اعتراض شدید قرار میداد که بیانیه های دو دورهء نمایندگی اش در شورای ملی وقت گواه این حقیقت است.

ببرک کارمل که از سرسخت ترین مبارزین مبارزه طبقاتی و معتقد یک جامعه بدون طبقات بود در این راستا و این نبرد برحق از هیچگونه فداکاری دریغ نکرد و زنده گی خود را در این راه وقف کرد. او انقلابی آگاه و مجهز به اندیشه های پیشرو عصر خود بود، واقعاً ببرک کارمل را میتوان مروج اندیشه های مترقی طراز نوین طبقه کارگر در افغانستان دانست. او بود که با بیانیه های پُرشور و انقلابی اش و با صدای رسا، گیرا و دلنشینش مردمان و سامعین تالارها، محافل و جلسات را به هیجان می آورد و ادبیات و اصطلاحات مترقی را بدینوسیله پخش میکرد و در اذهان می نشاند.

درک و اعتقاد و آگاهی علمی او به ایدیولوژی طبقه کارگر او را بحیث یک رهبر خردمند به میدان کشید و چون بعضی رهبران انقلابی و وطنپرست عصر خود جایگاه خاص و شایستهء در جنبش مترقی جهانی و انترناسیونالیستی دارد.

ببرک کارمل که همیشه نجات زحمتکشان کشورش را از چنگال مظالم و استبداد توصیه می کرد و خود در این امر متعهد بود و بخاطر تحقق آن بیدریغ می رزمید باید توصیه های او را فراموش نکرد و در صدد عملی شدن آن گام برداشت. بخصوص در شرایطی که بار دیگر ارتجاع سیاه وابسته به امپریالیزم بر سرنوشت ملت افغان حاکم است. حاکمیت بیدادگر و فاجعه انگیز، حاکمیت چپاولگر و غارتگر بیشتر از هر وقت دیگر را باید از سر توده های مظلوم و ستمدیده جامعه دور کرد، که مبارزه سرسختانه و بی هراس علیه آن یگانه وسیله تطبیق این امر است. ما باید کمر همت ببندیم به یقین که توده های مردم در انتظار ما اند زیرا کارروائی ها، عملکردها، اهداف و آرمانها، منظور و مقاصد و نیات درونی همه دولت ها و دولتمردان در همین چند دههء اخیر در انظار توده های مردم تجربه شده و از آزمایش زمان گذشته است. همین مردم بودند که جهادی ها را شر و فساد و طالبان را رنج و عذاب نام گذاشتند. روزگاری فرارسید که مردم از رنج و عذاب و از برخورد های خشن طالبان به ستوه امده بودند و هزاران زن و مرد منطقه و تقریباً مجموع جامعه افغانی در انتظار آن بودند تا نیروی تازه دمی ولو از هر جا و از جانب هر کسی باشد جای طالبان را بگیرد و مردم را از شر استبداد طالبان رهایی بخشد.

سقوط طالبان و روی کار آمدن حاکمیت جدید که همین اکنون بر سرنوشت مردم حکومت می کند در اوایل مایهء خوشی ملیون ها انسان هموطن ما شد ولی بعدها دیده شد که صرف طالب از کشور رانده شد و بس و دیگر هیچ کدام تغییر اساسی که متضمن زندگی توده های مردم کشور ما باشد بوجود نیامد و مردم بهمان پرابلم و مشکل اقتصادی بخور و نمیر که از آمدن جهادی ها و رفتن طالبان داشتن، هنوز هم گریبان گیرشان است. استقرار حاکمیت وارد شده نه تنها اینکه کوچکترین تغییراتی را در بهبود زندگی مردم بوجود نیاورد بلکه فاجعه بیشتر شد و دولت نتوانست ابتدایی ترین ضروریات زندگی مردم را بخصوص از محکوم ترین اقشار جامعه را مهیا کند.

علاوه بر این مشکلات اقتصادی در مناطق دور دست از شهرها و بعضاً در شهرها که تأمین امنیت در آنها دیده نمیشود و احساس نا امنی و نا آرامی روان توده های فقیر جامعه ما را مخدوش مینماید، همه روزه تعدادی از انسانهای وطن (زن و مرد، طفل و کودک) بشکل فاجعه آمیز بوسیله نیروهای مسلح داخلی و خارجی بقتل میرسند.

بناً امید بستن به دولت کنونی بخاطر بهبود زندگی مردم و بازگشت صلح و امنیت و آرامش مطمئن در جامعه، رویایی بیش نخواهد بود.

پس در همچو اوضاع و شرایط وظایف نیروهای مترقی، وطنپرست و رسالتمند که تعهد خدمتگذاری به توده های مردم و نجات آنها را از این مشکلات داده اند و در تعهد خود انرا تضمین کرده اند، چه خواهد بود؟!

مختصراً باید یاد آور شد که یگانه راه نجات جامعه افغانی از این همه فاجعه و نابسامانی، اتحاد و وحدت نیروهای چپ دموکراتیک در یک تشکل واحد بزرگ سراسری کشور است. وحدت طلبی و وحدت خواهی باید صادقانه باشد نه در حرف و بخاطر فریب.

آنانیکه صادقانه طرفدار وحدت و اتحاد هستند ولو که این وحدت و اتحاد موجب تغییر مقام و موقف حزبی عدهء از صدر نشینان گردد، نباید ترس و هراس را بخود راه داد. باید جسورانه در امر وحدت همه نیروهای چپ در وهله نخست همان خانواده بزرگ ح.د.خ.ا اقدام کرد.

باید خاطر نشان ساخت که (مشروط بودن و اعتقاد داشتن به وحدت سرزمین و وحدت ملی) امکانات بهتر و خوبتر را در نزدیک شدن و قطعی شدن یگانگی همه نیروهای چپ انقلابی در حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بوجود می آورد.

نباید از این واقعیت انکار کرد که گفته شده: "هیچ یک از تشکیلات جدید نتوانستند حتی با حداقل شرایط ح.د.خ.ا (حزب وطن) از لحاظ فعالیت سیاسی و ساختار تشکیلاتی وارد صحنه سیاست گردند (نوشته ف.ع تحت عنوان "وحدت چپ انقلابی افغانی" منتشره سایت های «اصالت»، آینده و آزادی).

معلوم است که جز یکجا شدن در یک تشکیل واحدِ انقلابی با پراگندگی و با تشکیلات مجزا مبارزه کردن چندان نتیجه نخواهد داشت. آنانیکه در فکر وحدت با جنگ سالاران وحشی و جنایتکار، با دزدان و چپاولگران، با مخربین و ویرانگران نفرین شده استند، باید بدانند که خود نیز شریک جرم آنها شناخته شده و از قضاوت تاریخ در امان نخواهند ماند. در صورتیکه به چنین اقدام خائنانه و معامله گرانه پرداخته شود احساس خواهند کرد که تنها خودشان در کنار جنایتکاران قرار خواهند گرفت.

فرزندان صدیق و اصیل ح.د.خ.ا که به آرمانهای آغازین حزب شهیدان و قهرمانان خود متعهد و معتقد اند، نام پاک و افتخارات حزب خود را حفظ خواهند کرد و در همین مسیر به مبارزات خود ادامه میدهند و هیچگاهی به معامله و زدوبندهای خائنانه و فروختن خون شهیدان گُلگون کفن حزب خود گردن نخواهند گذاشت و راه و اندیشه رهبر خِردمند آن ببرک کارمل را که تا آخرین روز حیات با ارتجاع سیاه آشتی ناپذیر بود، تعقیب می کنند.

من که همراه با فامیلم سه سال و شش ماه در شهر حیرتان در یک منزل با رفیق ببرک کارمل زنده گی داشتم، هیچگاهی از زبان ببرک کارمل نشنیده ام که گفته باشد با "اشرار بی فرهنگ" وحدت و اتحاد شود. ببرک کارمل وحدت و اتحاد را در جمع آوری تمام نیروهای پراگنده ح.د.خ.ا و سایر سازمانهای چپ که به امر مبارزه طبقاتی معتقد باشند، میدانست.

بناً هیچکس نباید بخود حق و صلاحیت بدهد که چنین معامله گری ها را که سابقه طولانی تقریباً دو دهه دارد و از همان بیست سال قبل در زد و بند با گروپ های معلوم الحال اشرار وحشی بودند از نام ببرک کارمل معامله کنند. از نام و آدرس خود به چنین معامله گری ها بپردازند.

از زبان بعضی ها شنیده میشود که می گویند، اقدامات در این مورد مشوره و هدایت ببرک کارمل بوده. باید جلو این تبلیغات فریبنده گرفته شود.

 

در اخیر، روح رفیق ببرک کارمل عزیز را شاد و روانش را آسوده می خواهم.

 

سرور عامل

دسمبر ۲۰۰۸

1713

 توجه !

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006 Esalat

www.esalat.org