استاد عبدالله (وفا)
در تند باد حادثه ها و هجوم باد
قلبی نبود راحت و یک دل نگشت شاد
غرنده باد تند بدستش یکی تبر
سروی فگند ز پای و چناری برید سر
اشجار پر ثمر همه را سر به باد داد
ویرانه گشت لانۀ مرغان پاک زاد
دیگر به باغ و راغ نبینی تو آن جلال
بید و چنار وعرعر و ناژو پر از ملال
دیوانه گشت بلبل و افسانه گشت حال
نه زنده ماند زشت و نه زیبای با جمال
صیاد فتنه جوی و سیه روی و تند خوی
با تیغ ظلم بسته همه مرغکان به موی
نی قمری و تذر و نه آن فاختۀ چنار
نی کبک و نی قناری و نی بلبل هزار
ویرانه گشت باغ و چه بیگانه گشت راغ
بیچاره گشت سنبل و دل های لاله داغ
کو یار و همدمی که نوید صباح دهد
مارا ز آه و حسرت و اندوه رها دهد
کو صبح پر فروغ که رساند مرا امید
روز سیاه و بخت بدم کی شود سپید
عمرم برفت چون مه چهارده و از قفا
آید دو باره ماه و نیاید دگر «وفا»
۱/۱۰/۲۰۱۰، ویانا
استاد عبدالله «وفا»
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat