Thu, 5 Mar 2015 20:56


نورالدین همسنگر

 

بمناسبت گرامیداشت از روز جهانی زن

 در ستایش زن

 زنی را می ستایم من

که قلب مهربان دارد

پیام آرزو بر لب

به سر فکر جوان دارد

دلی با وسعت دریا

ز عشق جاودان دارد

زنی را می ستایم من

سفر سوی خطر دارد

ز شهر غربت و غمها

به تنهایی گذر دارد

دریده دامن شب را

به فردا ها نظر دارد

زنی را می ستایم من

ز پستی ها گریزان است

غریوی خفته در جانش

سرا پا شور و عصیان است

به کف او مشعلی دارد 

نماد روزگاران است

زنی را می ستایم من

دل درد آشنا دارد

بدوش دل غم بسیار 

به عهد خود وفا دارد

بسی بند حقارتها

فگنده زیر پا دارد

زنی را می ستایم من

صدایم را او میداند

همه درد نهانم را 

به چشمانم او می خواند

بکوی باور دلها

چه خوش مستانه می راند

به سختی ها کنار ما

درین غمخانه می ماند

زنی را می ستایم من

چه محزون و غریبانه

ز غمهای او میگویم

بگوش جام و پیمانه

براهش پاک می سوزم

چو شمعی کنج ویرانه

زنی را می ستایم من

نجوید راه بیگانه

که بیداد و مصیبت را

که تنها اوست میداند

زنی را می ستایم من 

ز راه دور می آید

شکسته قامت غم را

بسی مغرور می آید

چراغ روشنی بر کف

ز شهر نور می آید

زنی را می ستایم من

که دل جوش صفا باشد

سخن از عشق می گوید

به غمها آشنا باشد

بهر ره کورهء هستی

ضعیفان را عصا باشد

بکام تیره شبها

فروغ رهنما باشد

ستایش می کنم اورا

زغم تاجی به سر دارد

به سینه شور و شیدایی

بدل سوز دگر دارد

به لب گل واژهء مهری

ز بحر پر گهر دارد

ستایش می کنم او را

ستایش می کنم اورا .

 هالند- مارچ ۲۰۱۵

نورالدین همسنگر

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org