Wed, September 21, 2011 14:03
شغال دزد
شنیدم یک شغالی را دو کفــتار
کشیدندش بزور مشت ز یک غار
ببستند دست و پایش را چنان سخت
نهایت ترسیده بود شغال بدبخت
ببردند بیـچاره را در یک شکافی
تا بگیرند زین شغال اعتـــرافــی
شغال پرسـید شما اهل کجــائــید؟
چرا با من چنین کار میـــنمائید؟
منِ «مسکین» چه کردم بر شما ها
به جزء «یاری» رسانم گاه و بیگاه
مگر در یک جنگل نیست خانۀ ما؟
به هم پیـــوسته نـیست کاشـــانۀ ما؟
من و شما هـــمه از یک بــیشه ایــم
ز یک جنسیم و دستۀ یک تیشه ایم
شما از مرگ من چه سود داریــد
رهـا ســازید مــرا مـنـت گـــذارید
یکی زان دو چنان قهر و غضب شد
به مثل سگ صداکرد، به عبعب شد
بگفت خاموش! تو یک بدجنس شغالی
چــرا کــردی چــنین یک قـیل و قـالی
تــو تبلیــغ را ز صبح تا شـام کـردی
شـــهنشـــاهِ مــــرا بــد نام کـــردی
چـــرا تــبلیــغ عـلـیه دیــن نـمودی؟
به شــیر ما چــرا توهین نمــودی؟
ز دســـت تو نه تـنها شــیر ژیـان
نــمانـد آرام، هیچ یک یاران شـــان
گهی تاختی به گرگ و گـه بـه روباه
و حــتی موش ز دسـتت آمــــد به آه
تو باید آنچه می خواهیم را بگــوئی
و یا از زندگی ات دســـت بشـــوئـی
شغال گــفتا بگـوئـید ای عـــزیزان
چه می خواهید تا گویم از دل و جان
و آن کـــفـتار دیگر در سخن شـــد
با آن مختوف و اســیر تن به تن شد
سر انجام آن شغال را تسلیم ساخت
قــمار غرور را آن بیچاره باخـت
چشم را بست، دهن را باز کرد او
به وصف شاه جـنگل آغـاز کرد او
به فکر من عجب یک کار بد کــرد
هم از گرگ و هم از روباه صفت کرد
بریخت آبرو، غرورش را همی کاست
ز کــفتاران بزدل، معـــذرت خــواست
مسعود حداد
۲۰ سپتامبر ۲۰۱۱
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat