قطعنامۀ کنگرۀ هجدهم حزب کمونیست فدراسیون روسیه

 

حقیقت و قدرتِ سوسیالیسم،

 ضامن پیروزی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بر فاشیسم

 

٢٢ ژوئن سال ١٩۴١ (٠١/ ٠۴/ ١٣٢٠) یک تاریخ غم‌انگیز و وحشتناک برای خلق‌های اتحاد جماهیر شوروی شد. ٨٠ سال پیش، ماشین ضد انسانی فاشیسم آلمان به کشور ما حمله کرد. این فقط یک کارزار نظامی نبود. این، مشابه الحاق اطریش، حمله به چکسلواکی، تصرف لهستان یا اشغال فرانسه هم نبود. و مسئله فقط این نیست که نازی‌ ها برای اولین بار با مقاومت شجاعانه و بی ‌تزلزل در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی روبرو شدند. از سال ١٩٢۵، در اسناد رسمی فاشیسم آلمان ثبت شده بود که اتحاد جماهیر شوروی در معرض نابودی کامل قرار دارد. به صراحت بیان شده بود، که «کشور بزرگ شرقی به طور حتم محکوم به نابودی است» و فاجعه آن «بدون شک درستی نظریۀ نژادی ما را تأیید خواهد کرد».

طرح کلی «شرق» برای تسلط حاکمیت رایش سوم در شرق تدوین شده بود. قرار بود اکثر جمعیت اسلاو نابود شود و بقیه به سیبری رانده شود، و تعدادی نیز برای خدمت به تازه وارد ها مطیع و رام شود. در این طرح توجه ویژه ‌ای به «تضعیف قدرت بیولوژیکی مردم روسیه» با کاهش میزان زاد و ولد و تقسیم مصنوعی مبذول شده بود. به ویژه قرار بود «ملت» های قزاق‌، سیبریایی‌ها و دیگران را برجسته کند. پیش‌ بینی شده بود مسکو و لنینگراد از صفحۀ زمین محو شود.

نسل‌ های معاصر باندرها باید بدانند، که طبق ایدۀ نازی ‌ها، ٧۵ درصد بلاروس ‌ها و ۶۵ درصد اوکراینی ‌ها می ‌بایست اخراج می ‌شدند. هیتلر به طرفداران خود رهنمود می ‌داد، که «ما باید یک روش برای از بین بردن جمعیت ایجاد کنیم . . . من حق دارم میلیون‌ ها نفر از نژاد پست را که مانند کرم‌ ها تکثیر می‌ شوند، نابود کنم».

در نهایت، تمام آموزه‌ ها و مفاهیم نژادی «فضای زندگی» به یک پوشش ایدئولوژیک برای گسترش سرمایه تبدیل شد. اگر شرکت‌ های بزرگ- ابتدا آلمانی، و سپس بریتانیایی-آمریکایی به آن ‌ها توجه نمیکردند، نظرات هیتلر به تعداد انگشت شماری از حاشیه ‌ها تبدیل می‌ شد. اما این کمپانی‌ ها بودند که فاشیسم را برای خفه کردن ایده‌ های کمونیستی‌، سرکوب جنبش انقلابی‌، نابودی اتحاد جماهیر شوروی تغذیه و تربیت کردند.

نازی ‌ها را سرمایه‌ داران بزرگ مانند تیسن، کیردورف، شاخت، کروپ (Thyssen،Kirdorf ،Schacht ، Krupp) و سایر مؤسسات صنعتی و بانکداران سخاوتمندانه تأمین مالی کردند. قدرت نامحدود هیتلر ماحصل  دیدار او با سران انحصارات پیشرو بود. ٢٠ فوریۀ سال ١٩٣٣ آن‌ ها از طرح تخریب بقایای نظام پارلمانی در آلمان پشتیبانی کردند. دیکتاتور جدید ٣ میلیون مارک دریافت کرد. سرمایه‌ دار بزرگ گوستاو کروپ در سال ١٩۴۵ اعتراف کرد: «ما به رهبری خشن و قوی نیاز داشتیم».

موفقیت ‌های عظیم اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و بحران در غرب، سرمایۀ جهانی را به وحشت انداخت. ابتدا برای تجدید نظر در معاهدۀ ورسای دست زد و سپس با اعلام رایش سوم موافقت کرد. انگلیس، فرانسه و ایالات متحده آمریكا با هیتلریسم «آشتی» کردند، و به تجاوزات آن دامن زدند. قرار بود از «پیمان ضد کمینترن» برای انحلال اولین دولت پرولتری جهان استفاده شود.

فقط اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی مدام برای مهار درنده گان، ایجاد یک ساختار برای امنیت جمعی و جلوگیری از یک جنگ جهانی جدید پافشاری می‌ کرد. در بیانیه‌ های دولت اتحاد جماهیر شوروی بر لزوم «موضع‌ گیری قاطع و صریح درمورد مسئله نجات جمعی جهان» تأکید می ‌شد. اما «قدرت ‌های بزرگ» فراخوان ‌ها را نادیده می‌ گرفتند. آن ها چشمان خود را به تصرف اتریش بستند، توافق ‌نامۀ مونیخ را پذیرفتند، چکسلواکی را به هیتلر بخشیدند. دولت ‌های انگلیس و فرانسه با آلمان توافق ‌نامۀ عدم تجاوز و حسن‌ همجواری امضاء کردند. لهستان پیلسودسکی به همراه آلمان هیتلری در تجزیه چکسلواکی شرکت کرد.

سیاستمداران غربی امروزه صفحات شرم‌ آور تاریخ خود را با دقت پنهان و یا حتی توجیه می‌ کنند. آن ‌ها با دهان کف کرده، اتحاد جماهیر شوروی را به داشتن ارتباط با آلمان متهم می کنند، اما در این باره سکوت می‌ کنند که مسکو آخرین پایتخت اروپا بود که چنین توافق ‌نامه ‌ای را با برلین منعقد کرد. تنها هدف پیمان مولوتف- ریبنتروپ به تعویق انداختن حملۀ متجاوز در شرایط تبانی جنایی کشورهای سرمایه‌ داری بود.

نقش پیمان اتحاد شوروی و آلمان در تاریخ، فقط افسانه‌ سرایی ایدئولوگ ‌های غربی نیست. انواع اتهامات نه تنها توسط بدخواهان روسیه از خارج، بلکه توسط «نافیان گذشتۀ جنایی» نیز بیان می ‌شود. به عنوان مثال، استدلال می‌ کنند که اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی برای جنگ کاملاً آماده نبود و رهبری استالینی مانع از هرگونه اقدام برای تدارک آن می ‌شد. اما این، یک دروغ آشکار است.

از اواخر سال‌ های ١٩٢٠، اتحاد جماهیر شوروی همۀ امکانات خود را به تابعی از هدف اصلی- آمادگی برای یک جنگ بزرگ صرف کرد. اشتراکی کردن روستا تأمین پایدار مواد غذایی را تضمین و ایجاد ذخایر آن را امکان‌ پذیر کرد. صنعتی کردن، کشور را به یک قدرت صنعتی قدرتمند تبدیل کرد و باعث ایجاد یک سپر دفاعی مستحکم شد. دومین پایگاه زغال سنگ و متالوژی در شرق احداث شد. مبنای مادی و فنی برای تسلیح مجدد ایجاد شد.

ارقام خودشان گویا هستند. در مدت سه سال تا جنگ شمار پرسنل ارتش سرخ از یک و نیم میلیون نفر به ۵ میلیون نفر افزایش یافت. اگر در اوایل سال ‌های ١٩٣٠ اتحاد جماهیر شوروی سالانه ٧۴٠ تانک و ٨۶٠ هواپیما تولید می‌ کرد، پس از ۵ سال میانگین تولید سالانۀ آن‌ ها به ترتیب به ٣١٠٠ دستگاه و ٣۶٠٠ فروند افزایش یافت. تولید تسلیحات توپخانه ‌ای و تفنگ بیش از دو برابر شد. طراحان اتحاد جماهیر شوروی نمونه ‌های از تجهیزات نظامی را طراحی کردند که نه تنها از بهترین نمونه ‌های خارجی پائین‌ تر نبود، حتی از آن‌ ها پیشی می‌گرفت. جنگنده ‌های میگ- ٣ و یاک- ١، هواپیماهای شکاری ایل- ٢، بمب افکن پ- ٢، تانک‌ های تی- ٣۴ و ک. و. از جملۀ آن ‌ها بودند.

قدرت نیروی دریایی اتحاد شوروی در حد قابل ملاحظه‌ ای افزایش یافت. فقط در سال ١٩۴٠ بیش از ١٠٠ کشتی جنگی دریافت کرد. نزدیک به سیصد کشتی نیز در دست ساخت بود.

دولت شوروی قصد داشت تسلیح مجدد ارتش و نیروی دریایی را در سال ١٩۴١ تکمیل کند. اگر در اول ژانویه، نیروهای نظامی فقط ٨٠ تانک تی- ٣۴ جدید در اختیار داشتند، برنامه ‌ریزی شده بود تعداد آن‌ ها در پایان سال، به ٢٨٠٠ برسد. حتی در سخت ‌ترین دورۀ آغاز جنگ‌، میزان تولید تسلیحات بسیار چشمگیر بود. در نیمۀ اول سال، ١١١٠ دستگاه تی- ٣۴ تولید شد.

در حمله به اتحاد جماهیر شوروی ۵ میلیون و ۵٠٠ هزار نفر سرباز، تقریباً ۵ هزار هواپیمای جنگی، ٣ هزار و ٧٠٠ دستگاه تانک شرکت داشت. نیروهای فاشیست در فرانسه، لهستان و یوگسلاوی تحت آموزش‌ های رزمی قرار گرفتند. اقتصاد تقریباً کل قاره اروپا در خدمت این ارتش بود. این، قدرتمند ترین ماشین جنگی تاریخ بشر بود.

ارتش سرخ فقط ٣ میلیون و ٣٠٠ هزار نظامی در مناطق مرزی و ناوگان دریایی داشت که بیشتر آن‌ ها رده دوم و ذخیره بودند. بر خلاف حدس و گمان‌ ها در مورد بی‌ عملی فرماندهی اتحاد شوروی، در ١٣ مه، انتقال نیروها از مناطق نظامی داخلی آغاز شد. ١٣- ١۵ ژوئن به نواحی غربی دستورالعمل ‌های مبنی بر گسیل واحدهای رده‌ های اول و دوم به مرز ارسال شد.

آری، زمان کافی برای استقرار کامل وجود نداشت. با این حال، مهاجمان با دفاع بی‌ سابقه روبرو شدند. مرزبانان اتحاد شوروی شکوه و عظمت غیرقابل انکار نشان دادند. مدافعان قلعۀ برست شاهکار جاودانه آفریدند. فرانتس هالدر، رئیس ستاد نیروی زمینی ورماخت در دفتر خاطرات خود نوشت: «روس ‌ها تا آخرین گلوله می‌ جنگند، اما تسلیم نمی ‌شوند و خود را همراه با تجهیزات منفجر می‌ کنند».

این تصور پیش پا افتادۀ جاعلان که ارتش سرخ در دورۀ اولیۀ جنگ فقط عقب ‌نشینی می‌ کرد، دور از واقعیت است. از همان روزهای نخست جنگ، نیروهای ما به ضد حمله ‌های قابل ملاحظه‌ ای علیه دشمن دست زدند و لشکر ها و تیپ‌ های آن را زمینگیر کردند. چنین بود نبردهای رایسینیانی، ضد حمله در دوبنو و برودی، از بین بردن سرپل‌ های دشمن در مولداوی. در ماه ژوئن سال ١٩۴١ ارتش سرخ تلاش نیروهای رومانی، متحد هیتلر برای عبور از رود دانوب را خنثی کرد. علاوه بر آن، در قسمت ساحلی رومانی نیروی هوابرد پیاده کرد، که تا نیمه دوم ژوئیه، سر پل ‌ها را با موفقیت نگه داشت.

حتی بنا به داده ‌های آلمان، در هفتۀ اول جنگ، ورماخت ٢٢ هزار سرباز و افسر خود را از دست داد. تلفات نیروی هوایی آلمان و متحدان آن فقط در روز ٢٢ ژوئن ٢٢٠ ماشین جنگی برآورد می ‌شود.

البته، تلفات نیروهای اتحاد شوروی در نتیجۀ حمله خائنانه یک دشمن قوی و بی ‌رحم بیشتر بود. اما، در نبرد برای هر شهر و روستا و ضربات ناگهانی به نازی ‌ها، دشمن را خسته کردند، افسانه شکست‌ ناپذیری آن را به سخره گرفتند. طرح حمله برق ‌آسا «بارباروسا» خنثی شد.

گلۀ انبوه دشمن نتوانست مسکو را به سرعت تصرف کند. در ماه دسامبر سال ١٩۴١ حملۀ ارتش سرخ آن‌ ها را از پایتخت عقب راند. مهاجمان اولین شکست بزرگ خود را در طول جنگ جهانی دوم تجربه کردند. خلق‌ های اتحاد شوروی هنوز سختی ‌ها و مشکلات زیادی در پیش داشتند. یک شکست سنگین در نزدیکی خارکوف رخ داد. عقب ‌نشینی به ولگا و قفقاز صورت گرفت. تلاش‌ ها برای شکستن محاصره لنینگراد ناموفق بود. اما با هر ضربه از قدرت دشمن کاسته می‌ شد. از استالینگراد ویران شده، اما تسلیم ناپذیر، شکست هیتلری‌ ها شروع شد. آن ‌ها در كورسك و آرلوف به حملاتی دست زدند و در نزدیكی رژیف و دنپر چنگ و دندان نشان دادند. اما هیچ چیز نمی ‌توانست مانع حرکت پیروزمندانه نیروهای شوروی بشود.

ارتش سرخ با پاك‌ سازی سرزمین خود از آلودگی ‌ها، برای مردم اروپا آزادی به ارمغان آورد. پرچم سرخ، پرچم پیروزی، پرچم آزادی‌ بخش بر فراز شهرهای ورشو، بخارست، بلگراد، وین، پراگ برافراشته شد. بهار سال ١٩۴۵ دشمن در لانۀ خود شکست خورد. مبارزات پیروزمندانۀ کارگران و دهقانان کشور شوراها در آنجا پایان یافت که فیورر در ازدحام میلیون‌ ها نفر از مردم قول داد که جهان را تسخیر نموده و «افراد غیر بشر» را برای خدمت به آریایی ‌ها مجبور کند.

پیروزی در جنگ کبیر میهنی مؤلفه ‌های بسیاری داشت: مقاومت سرباز شوروی بی‌ نظیر بود. استعداد خارق‌ العادۀ فرماندهان: گئورگی ژوکوف، کنستانتین راکوسوفسکی، ایوان کونیف، الکساندر واسیلیوفسکی، رادیون مالینوفسکی، ایوان باگرامیان، واسیلی چویکوف، کریل مرتسکوف، لئونید گاواروف، سیمیون تیماشنکو، باریس شاپوشنیکوف، فئودور تالبوخین و بسیاری دیگر نقش ارزنده‌ای در پیروزی داشت. ضمن ادای احترام به شجاعت بی ‌مثال ارتش و کل خلق، فراموش کردن آنچه الهام‌ بخش آن‌ ها برای نبرد بود و آن‌ ها را قادر ساخت تا بر دشمن پیروز شوند، به باور ما پذیرفتنی و شایسته نیست.

نظام سوسیالیستی اتحاد شوروی و نقش مدیریتی حزب کمونیست به رهبری یوسف ویساریونویچ استالین، شرط تعیین کننده در شکست فاشیسم و نجات سرزمین مادری ما و کل جهان بود. تنها ماهیت برنامه‌ ریزی شدۀ اقتصاد ملی، حل وظایف فوق ‌العاده دشوار تخلیۀ هزاران بنگاه اقتصادی و میلیون ‌ها انسان را امکان‌ پذیر ساخت. تنها اعتقاد راسخ به حقانیت کار خود ‌توانست مبارزان را به سوی جبهه‌ های جنگ رهنمون شود. آن ‌ها بسیار خوب می‌ دانستند، که برای تأمین منافع الیگارشی، با هدف تصرف سرزمین‌ های غیر به نفع کمپانی‌ ها به میدان ‌های جنگ نمی ‌روند. آن‌ ها برای نجات مام میهن سوسیالیستی خود به جبهه‌ های جنگ می‌ رفتند. این، حقیقت و قدرت آن‌ ها و ضامن کارهای بزرگ و پیروزی ‌های شگرف بود.

فقط در شش ماه اول جنگ، بیش از یک میلیون کمونیست به صفوف نیروهای مسلح پیوستند. تا پایان سال اول جنگ، بیش از ۴٠ درصد از کل حزب به صفوف ارتش سرخ وارد شد. در طول سال ‌های جنگ ٣ میلیون و ۶٠٠ هزار نفر در آن خدمت کردند. حزب کمونیست اتحاد شوروی (بلشویک) به یک حزب جنگنده تبدیل شد. در جبهه‌ ها ٣ میلیون کمونیست کشته شد. بدرستی که حزب کمونیست الهام‌ بخش و سازمان دهندۀ پیروزی بزرگ بود.

هیتلری ‌ها به دروغ خود را «ناجی مردم اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی از بلشویسم» قلمداد می‌ کردند. اما آن ‌ها نه برای آزاد کردن، بلکه برای نابودی و بردگی آمدند. بر اساس برنامۀ طراحان غربی، ویروس ضد کمونیستی تولید شده بدست آن‌ ها قرار بود باعث ایجاد نفرت همه‌ گیر جهانی علیه اتحاد شوروی بشود، به قلوب مردم اتحاد شوروی رخنه کند، آن‌ ها را از میهن خود متنفّر سازد و به جدایی از ریشۀ خود و قبول بردگی وادار کند.

ویروس ضد کمونیستی در ماه مه سال ١٩۴۵ شکست خورد. در طول سال ‌های «جنگ سرد»،  سازندگی‌ های موفق سوسیالیستی جلوی گسترش آن را گرفت. در نیمه دوم دهۀ ١٩٨٠، این ویروس دوباره از آزمایشگاه ‌های ایدئولوژیک غرب بیرون جهید و تا بالاترین رده‌ های حزب و بخش قابل توجهی از هموطنان ما را آلوده کرد. ما هنوز هم با میوه‌ های تلخ آن ویروس ضد کمونیستی و ​​روس ‌هراسی دست به گریبانیم.

ضدیت با شوروی به عنوان واکنش شرورانه استثمار گران به حرکت پیروزمندانۀ سوسیالیسم ظاهر شد. امروز این ضدیت تمامی زشتی‌ های میراث ایدئولوژیک امپریالیست‌ ها را در خود جمع کرده و بسیاری از دیدگاه ‌های ارتجاعی‌، تعصبات و ترس‌ ها را ماهرانه به خود جذب می‌ کند. تبلیغات ضد شوروی به جهانی‌ سازان این امکان را می ‌دهد تا جوامع غربی را در برابر افسانۀ «خطر شرق» در وضعیت آماده‌ باش نگه دارند. ضد کمونیسم در قلمرو روسیه و جمهوری‌ های سابق شوروی، سلاح غرب برای انقیاد حریم پسا شوروی و راهی برای رقابت با چین سوسیالیست در حال رشد است.

سرمایۀ جهانی که هیولای فاشیست را پرورش داد، کماکان به بازنویسی تاریخ مشغول است و شاهکارهای خلق‌ های اتحاد شوروی را تحقیر می‌ کند. در سطح قطعنامه‌ ها و قوانین رسمی، اتحاد جماهیر شوروی را هم تراز با آلمان هیتلری مقصر جنگ اعلام می ‌کند. آن ‌ها با تحریف تاریخ، به تحریکات هیولایی در زمان حال مشغولند. اذهان عمومی غرب را به این باور رسانیده‌ اند، که روسیه باید به عنوان «متجاوز» مجازات شود. نظم مناسبات بین ‌الملل یالتا- پوتسدام را بسرعت محو می‌ کنند.

سرمایه در اثر غرق شدن دوباره بحران، به سیاه ‌ترین نیروها متوسل می‌ شود. پرچم‌ های فاشیستی در اوکراین، در جمهوری‌ های حوزۀ بالتیک و دیگر کشور برافراشت می ‌شود. سرمایه‌ داری که ظاهراً «نظریۀ نژادی» رایش سوم را کنار گذاشته، اما همچنان در راه اعمال هژمونی جهانی خود و از بین بردن همۀ مخالفان تلاش می ‌کند.

درست مثل ٨٠ سال پیش، روسیه در خط مقدم حملات الیگارشی جهانی قرار دارد. اما نخبگان حاکم درک کاملی از خطر مرگبار ندارند و در اثر ادامۀ هلاکت ‌بار روند  لیبرالی، شکاف جامعه را با بی ‌عدالتی و ضد کمونیسم گسترش می ‌دهند. روز ٩ ماه مه مقبرۀ ولادیمیر ایلیچ لنین، که پدران و پدر بزرگان ما پرچم‌ های فاشیسم شکست خورده را به پای آن انداختند، با سپر‌ های نرده‌ ای بسته می‌شود. در کشور پیروز بر فاشیسم، از کانال‌ های تلویزیونی دولتی درخواست ‌های برای برپایی یادواره‌ های خائنان همدست دشمن شنیده می ‌شود.

ضدیت با شوروی همچنان بذر نفرت در جامعه روسیه می‌ کارد، آتش ملی‌ گرایی و تجزیه‌ طلبی را شعله ‌ور می‌ سازد و پایه‌ های دوستی ما بین خلق ‌ها را سست می‌ کند. به حساب بودجه دولتی فیلم‌ های ساخته می ‌شوند، که حقیقت زندگی در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را واژگونه نشان میدهند. کتاب‌ های حاوی دروغ دربارۀ دورۀ اتحاد جماهیر شوروی در تیراژ وسیع چاپ می ‌شوند. در مورد جنگ جهانی دوم، افسانه ‌های شیطانی به اذهان جامعه حقنه می‌ شود. نتایج جنگ کبیر میهنی به طور گسترده تحریف می‌ شود. فرماندهان، سربازان و افسران ارتش پیروز تحقیر می ‌شوند. نازی‌ ها و دست‌ نشاندگان آن ‌ها را تبرئه می‌ کنند. در حالی که یادواره‌ های دورۀ اتحاد شوروی در سراسر روسیه تخریب می‌ شوند، مرکز یلتسین، بذر نفرت نسبت به هر چیز شوروی و قهرمانی‌ها می ‌پاشد و با بودجۀ سخاوتمندانه تأمین می ‌شود.

هدف از ضد کمونیسم و ​​روس‌ هراسی عبارت است از: توجیه تهاجم جدید «به شرق»، آموزش توده‌ های همدست در داخل روسیه و تکرار فاجعۀ نابود سازی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی. در شرایط تبلیغات گستردۀ ضد شوروی طی سال ‌ها، فقط حزب کمونیست فدراسیون روسیه بطور مداوم از سیاست محافظت از تجربۀ شوروی پیروی می‌ کند. کمونیست ‌ها، تنها نیروی سیاسی هستند که به طور مدام در بارۀ خطر انتقام لیبرال ‌ها، در بارۀ رشد روحیات ناسیونالیستی و احساسات راست افراطی هشدار می‌ دهند.

تجربۀ تاریخی نشان می ‌دهد: اگر ایدئولوژی ضد کمونیسم شکوفا ‌شود، تحمل فاشیسم در جامعه «قابل تحمل» خواهد شد. به این ترتیب، پیش‌ شرط ‌های توان ‌بخشی و احیای آن فراهم می‌ شود و نیروهای راست افراطی وارد جلوی صحنه سیاسی می‌ شوند. مقامات در تلاش برای تضعیف موقعیت حزب کمونیست فدراسیون روسیه با آتش بازی می‌ کنند و دست به یک آتش ‌افروزی بزرگ می‌ زنند، که قادر به خاموش کردن آن نیستند.

در ٨٠-مین سالگرد آغاز جنگ کبیر میهنی، ما در برابر پدران و پدر بزرگانمان- ظفرمندان بر فاشیسم هیتلری و  نظامی ‌گری ژاپن سر تعظیم فرود می ‌آوریم. ما به شاهکار ها و زحمات آن‌ ها افتخار می‌ کنیم.

خلق‌ های اتحاد شوروی در سخت‌ ترین دورۀ تاریخ مقاومت کردند و پیروز شدند. با این حال، در قرن بیست و یکم آزمایش ‌های جدی برای روسیه در نظر گرفته شده است. شرط اصلی غلبه بر آن ‌ها چرخش قاطع وطن ‌پرستانه به چپ است، که حزب کمونیست فدراسیون روسیه با اطمینان و قاطعیت بر آن پافشاری می‌ کند.

حقیقت و قدرت سوسیالیسم ضامن پیروزی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بر فاشیسم بود. ما مدیون پیروزی خلق‌ های اتحاد شوروی بر «طاعون قهوه‌ ای» هستیم و یاد و خاطرۀ پیروزمندان را گرامی میداریم. دفاع از حرمت پیروزی بزرگ، شرف ماست. این، مسئولیت ما در قبال تاریخ، حقیقت مطلق آن و آیندۀ بشریت است. ما لیاقت این مأموریت عالی را داریم!

ا. م. شیری

١٨ ثور ۱۴۰۰

منابع:

 

 

 

   

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org