سه شنبه، ۲۴ اگست ۲۰۱۰
مطالب نشر شده در «دیدگاه ها» بیانگر دیدگاه «اصالت» نمیباشد.
سوی استفادهء سلیمان راوش
از پیشواز ۲۸ اسد «استقلال» علیه استقلال و آزادی کشور
همه فیل بان اصلی را می شناسند
هموطنان!
از نام فرزند افغانستان بیست و هشت اسد روز نجات، آزادی و استقلال گهواره ماتم دیده مان را که حاصل بهای خون پاک پدران شجاع و مادران مردانه ما است از طی قلب تبریک میگویم.
حفظ این بهای گران که هویت ما در سطح کشور های جهان است، بر همه افغان ها صرف نظر از هر نوع تبعیض و امراض کشنده فرض افغانی است. و به هیچ گونه تلاش خصمانه در این راستای اجازه داده نخواهد شد.
هموطنان!
آب برده ها را آب میبرد نه اینکه خودشان به پای خود میروند. نمیدانم که جناب سلیمان راوش را آب برده است و یا خود شان به پای خود گام بر میدارد؟
جناب محترم سلیمان راوش!
باور نمائید که هر صبح وقت پشت لقمه نان از خانه بیرون می شوم و شام دوباره به خانه بر میگردم. آنقدر ناتوان و بدون انرژی میباشم که حتی توان دیدن برنامه های تفریحی تلویزیون را هم ندارم. روی این ملحوظ در ذهنم سوال خلق شده بود که شما جناب چقدر صاحب توان و انژی هستید که نبشته و تهیه اثر (سه واکنش تکاوران تیزپوی خرد در خراسان) که کار حد عقل یک گروپ کاری پانزده نفری با داشتن دست باز در آرشیف کشور های بزرگ باشد، است. ولی شما با تنهایی خود، مفتخر چاپ آن گشتید، و بدون وقفه با گام های استوار به پیش میروید. ماشا الله!
وطنداریم!
ورد زبان شما (حد عقل تا صنف شش مکتب خوانده باشد) که همیشه در نوشتار شما انعکاس یافته است، متکی میشویم. نه به انکه، کسی علف نخورده است. پس درک میشود که فیل بان کی خواهد بود. ولی با نبشته خود (به پیشواز ۲۸ ـ اسد تجاوز انگیس، روس و امریکا بر افغانستان یا یک دروغ بزرگ) شما جناب عالی کارت وابستگی خود خلاف یکعده که حد اعقل با حیا و شرم عمل مینمایند، با علنیت روی میز گذاشتید. واقعأ این جرأت است ویا زور کاکا؟
شما مستعمره انگلیس، موجودیت اردوی شوروی وقت و اردوهای کشور های ناتو را با یک سـُر و تال برای حفظ یک هدف تان به برسی گرفته اید.
هم وطن گـُـلیم!
شما با سوی استفاده از پیشواز ۲۸ اسد «استقلال» علیه آزادی و استقلال کشور قد راست نموده اید. آیا شما این را درک نکره اید؟ که اگر تجاوز، اشغال و مستعمره وجود نداشته باشد پس آزادی و استقلال به مفهوم چه است؟ چرا که صاحب استقلال بودی و هستی. و چرا شما به پیشواز آن بینویسید. فلهذا دیگر افتخار به قهرمانان، فاتحین و شهدای استقلال و آزادی مفهوم واقعی ندارد.
عـلنأ تحت رویکش جزئیاتی فرعی کلمه تجاوز (!) روی سیاه انگیس ها را ۹۱ سال بعد سفید میسازید و روی مردم خود را سیاه. همزمان تجاوز و جنگ امریکایی ها را عدالت می بخشید.
این در واقعیت امر توان و انرژی کاکا است که تهیه اثر (سه واکنش تکاوران تیزپوی خرد در خراسان) و نوشته های بعدی که بیان گر به کار افتیدن آرشیف های بیگانه ها است. و از نام و نشان دلقک شان زینت سایت ها میگردد.
هم وطنیم!
در یک جامعه و یا کشور زمانی واژه های عدالت و حق به جانب مقبولیت و مشروعیت خود را بدست می آورد، که تصمیم نهاد قانونی که خود اراده و نماینده مردم و در سطح جهانی حد اعقل اکثریت پذیر باشد.
در هیچ دستگاه و اداره توافق مطلق و کلی وجود ندارد. بالاخره قوانین و حتی سنت جامعه در بعضی ازجوامع به عدالت و حق به جانب را مقبولیت و مشروعیت میدهد. آیا چطور میتوانیم به طور مثال دو دخول، تجاوز یا دعوت قوت خارجی را بدون در نظر داشت مشروعیت واژه عدالت و حق به جانب، را با هم یک سان بپذیریم و ما از این عمل خود چه میخواهیم؟
دخول، تجاوز یا دعوت قوتهای اتحاد شوروی سابق را با دخول، تعرض یا دعوت قوتهای ناتو – امریکا – انگلیس را بطور خلص، بدون دیتایل (جزئیات) و قرار گرفتن در یک جانب با حفظ حق ملیت و حقوق بین الدول در نظر میگریم.
اول - دخول، تجاوز یا دعوت قوتهای اتحاد شوروی سابق مطابق نبشتۀ خود شما با پیشنهاد و اصرار چندین بار طرف دولت وقت افعانی (نه پیشنهاد جانب اتحاد شوروی وقت) بالاخره با توافق نامه دو کشوریکه مشروعیت حق شان در سطح حقوق بین الدول حفظ و محفوظ بود صورت میگیرد.
این توافق نامه برای مخالفین مطابق قوانین بین الدول قابل سوال نبوده. بلکه مشروعیت خود حکومت وقت را تحت سوال میبردند، که ذریعه عمل نظامی بوجود آمده بود. و این استدلال ها صِرف و صِرف یک جنگ تبلیغاتی غرب و حامیان آن بوده.
ولی برعکس بسا حاکمیت های دیگری که با همچو عمل نظامی در منطقه و جهان بوجود آمده بود و می آمد، ستایش میگردیدند و به آن می بالیدند. در صورتیکه حاکمیت حزب ما در جهان به رسمیت شناخته شده بود و پیوند دیپلماتیک بین المللی داشت. هیچ کشوری در جهان وجود نداشت که با کشور و حاکمیت حزب ما رابط دیپلماتیک و رسمی نداشته باشد.
سفارت خانه های افغانستان در اکثریت مطلق کشور های مستقل جهان به شمول امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه، چین، ایران، پاکستان و غیره رسمأ فعال بوده و سفارت خانه های آنها در کشور ما فعال بود. این روابط رسمی خلاف سر و صدا های جنگ تبلیغاتی شان به رسمیت شناختن حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان که ذریعه عمل نظامی بوجود آمده بود، مشروعیت حقوقی جهانی میدهد. فلهذا هر گونه حق قرارداد و توافق را با هر کشور جهان داشت.
از لحاظ وطنی و جامعه باید به صراحت گفت که با گذشت زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان از لحاظ پاکی در کار اداره، خدمت به مردم، عدالت و دموکراسی واقعی با مشروعیت ترین حاکمیت به اثبات رسیده است.
فلهذا دعوت قوای شوروی وقت به اساس حکومت تره کی که مشروعیت ملی و بین المللی را داشت با توافق با اتحاد شوروی صورت گرفت. و همچنان باید گفت که حتا هیچ کشور جهان این حق مشروع توافقات را از لحاظ قوانین بین المللی تحت سوال نبرده اند، بلکه صرف و صرف جنگ زهراگین و مصموم کننده و خانه مان سوز را به پیش برده اند. که حتی دامن گیر یکعده افراد نا اهل حاکمیت حزب ما نیز گردید.
دوم - دخول، تجاوز یا دعوت قوتهای ناتو – امریکا - انگیس مطابق، خلاصهء قسمتی از نبشتۀ خود شما که مطابق با خواست جانب امریکا با وسیله و نیرنگ نه با پیشنهاد حکومت حاکم بلکه برای سقوط حاکمیت حاکم از بیرون کشور با آتش سلاح های مدرن و مدهش، راکت، توپ و طیاره داخل افغانسان میشوند.
باید تذکر داد اینجا هدف در دفاع از حاکمیت سیاه و تاریک زائیده خود امریکا – پاکستان نیست بلکه عدالت، حق حاکمیت کشور مستقل در حفظ حقوق بین الدول مورد بحث است. نه اینکه حاکمیت ظالم، سیاه و دست نشانده است. و باید گفت که توافق ربانی و گلبدین خواست جامعه و خواست حاکمیت وقت محسوب نمیشود.
فلهذا تجاوز قوتهای ناتو – امریکا - انگیس به اساس خواست ناتو – امریکا - انگیس برای سقوط و سر کوب یک حاکمیت کشور مستقل خلاف خواست جامعه جهانی صورت گرفت. پس هر آن کسیکه حد عقل تا صنف شش مکتب خوانده باشد این دخول را یک تجاوز اشکار و ظالمانه علیه مردم افغانستان و کشور مستقل شان محسوب مینماید.
هیچ دلقکی حق ندارد به هیچ عنوان که گویا پای خود افغانها شامل بوده، یا نیروی سیاه را از بین برده . . . رنگ و بوی کثیف تجاوز را که جان صدها هزار افغان را به شکل فجیع و غیر انسانی گرفته است کمرنگ بسازد، و روی تجاوز گران را سفید جلوه دهند.
پس شما را کدام مجبوریت، خواست، هدف، توظیف به ساده سازی دخول قوای شوروی وقت و قوتهای ناتو – امریکا - انگیس می سازد، تا ذهنیت ها را از اصل مطلب به طرف فرعی گمراه سازید. به هوش بیایید بگذرید از متاع روز، کشورت، وطنت، خانه ات اشغال شده و مستعمره است.
جناب سلیمان راوش!
چرا این وقت گرانبهای تان را برای انعکاس کشتار ظالمانه و وحشیانه مادر، پدر، خواهر و برادرت که هر روز به شکل انفرادی و دسته جمعی صورت میگیرد، به عزت و عفت شان تعرض صورت میگیرد، به کار نمیگیرید و نوشته نمیکنید. امروز عمده و تعیین کننده است نسبت به فردا. فردا هر زیور ریخته با مسیر آب مثل امروز حرکت خواهد کرد. تاریخ و داستان خواهد نوشت، که دیر و بی مفهوم خواهد بود.
عجب زمانه است. عزت، شجاعت و مردانگی نیاکان ما را هم تحت سوال قرار داده اید و افاده میسازید که این صفات را ندارند. ولی در سطر بعدی خود مردم شجاع خطاب مینمایند. سر این زننده کجا است معلوم نیست.
در جایی تذکر میدهید که کسانی را که هدف جز خدمت به ملت نداشته اند، و جز رفاه و آزادی ملت اندیشه دیگر و مقصود دال بر منافع شخصی و گروهی و یا قومی و قبیله یی نداشته اند، شخصیت ملی خطاب میگردد. ولی در جای دیگری هجوم قومی و قبیله یی حبیب الله مشهور به بچه سقاء را قیام بخش بزرگ ملت علیه امان الله دانسته، و شخصیت ملی امان الله خان را تحت سوال قرار میدهید. پس اگر این قیام بخش بزرگ ملت افغانستان بود، پس به یقین حبیب الله را باید شخصیت ملی مینامیدید که نه نامیدید.
شخصیت ملی امان الله خان را از نام قیام بخش بزرگ ملیت افغانستان واپس میگیرید. نام افتخار ملی را به حبیب الله هم نمیدهید. عزت، شجاعت و مردانگی نیاکان ما را هم تحت سوال قرارمیدهید. پس این همه چه است و چه اهداف را پیش میبرید؟
جالب تر از همه که جناب عالی، سه تن امان الله خان، نجیب و احمد شاه مسعود را از لحاظ شخصیت ملی در یک کتگوری قرار میدهد. این ساده سازی شما مثل ساده سازی کلمه تجاوز در یک قالب ریخت گرفته است. معیار شخصیت ملی را کشته شدن از طرف نزدیکترین دوستان انتخاب میکنید و بس. پس در این صورت همه افغان ها شخصیت ملی هستند.
نوشته شما در این مورد ضد و نقیص هم است. چرا که شما مینویسید که نجیب الله به اساس خیانت دوستانش از طرف سیاه ترین نیرو کشته میشود و شخصیت ملی است. که اتکای شما برای شخصیت ملی دو افاده (خیانت دوستانش و سیاه ترین نیرو) اساس گرفته شده است. در اینصورت بیش از صد هزار افغان در کُل کشور در وقت سقوط حاکمیت حزب ما از خیانت دوستان کشته میشوند پس همه شخصیت های ملی هستند. و جالب از انکه همین سیاه ترین نیرو که قاتل نجیب و بیش از صد هزار افغان در کُل کشور ما است به اساس یک فکتور شما خیانت دوستانش، قاتل احمد شاه مسعود شخصیت ملی میسازید.
این همه چرا و این همه چه است؟ همه جواب این را به اساس ورد زبان شما (حد عقل تا صنف شش مکتب خوانده باشد) که همیشه در نوشتار شما انعکاس یافته است، متکی میشویم. نه به انکه، کسی علف نخورده است، میدانند و شما را درک میکنند، و فیل بان اصلی را می شناسند.
جناب محترم !
از اینکه نویسنده نیستم و موفق در املاء، انشاء و گرامر دری نیستم، معذرت میخواهم. به هر حال، امیدوارم که این چند سطر یک اندازه افاده کننده باشد.
لالـِک مسرور
مالمو - سویدن