امین الله مفکر امینی

 

2014-03-05

 

در سوگ فاجعه ای بدخشان !

بنالم ! بدخشان بدردوغم وماتم تو

که پرخون شد دامان پرمهروبساط گهربارت

این مهد علم وفرهنگ آریای کهن

به ماتم کرد دیده ودلهایی میهن و مردم

زخفتگانت بردل نا مهرزمن

این زخمه های خونین دامانت

این شوروفریاد عزیزان، خفته بردل خاک

نرود زدل ودیدهء مردم ومیهن وهمنوع تو

این زخمهای ناسورازجفای روزگار

به تاریخ پربارت، صفحه ای دیگر رقم بست

زغم و اندوه وماتم ها

ولی چاره چه باشد برخشم و قهرطبیعت!

به غمها و درد تو، همه همنوا اند

که مرهم سخت آید برمداوای زخم های ناسورت

آنچه درحد بنده گی باشد، بجا گردد

ولی ازخدا خواهیم، که او داند ازعقوبت ها

که اواست چاره ساز این غم وماتم

که دامان زیبایت نگهدارت ززخم چون حادثه ها

من تسلی گویم، به پیروبرنا وطفل ماتم سرایت

به مادران ووالدان این مرز گهر بارت

که بازگشت به سوی او، حق باشد

ولی خواهیم بررفتگان شما از خدا

که بهشت برین دارد، جای عزیزان شما

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org