یکشنبه، ۲۷ فبروری ۲۰۱۱
انسان برای شناخت ماحول خود نخست نیازمند شناخت چیستی و کیستیء خود است. این خود دانستنِ خود، موجد مسئوولیت های اخلاقی انسان در مسیر زنده گی میشود، تا از داشته های چیستی و کیستی آگاهانه استفاده مؤثر و مثبت نماید. موخذ این تعین تکلیف مسئوولیت، هوشمندی انسان است. این قاعده برای شناخت پدیده های سیاسی، اجتماعی فرهنگی و سایر پدیده ها، هم سان است. مثلأ یک حزب سیاسی بوسیله اساسات و اهداف آن حزب که در واقع هوش آن سازمان است و یک فعال سیاسی به اساس اندیشه باوری او قابل شناخت میشوند. محک پدیده شناخت محور شناختی آن است. لذا برای پدیده شناخت در مواردی از محور به اطراف و در مواردی از اطراف به محور ریشه یابی و یا ریشه شناسی، شناخت را کامل میسازد. با این دید و بینش وقتی نیازمند تشخیص باز شناختی اندیشه باوری فعالین سیاسی استیم حتماً به محور شناختی متوصل میشویم که با شناخت چیستی و کیستی وجه مسئوولیت، و تعهد فعالین سیاسی را معین نموده است. این قاعده برای شناخت نیرو های وابسته به ح.د.خ.ا. بعداً حزب وطن و اکنون جزایر بوجود آمده از آن، نیز ما را مکلف به تشخیص محور شناختی میکند. این چیزی است که در کار بست خط و قلم، و لفظ و بیان فعالین عرصه سیاست بخوبی مشاهده میشود. همین که هر نوع تحرک سیاسی نیرو های که اولین قرارداد اخلاقی شانرا با آرمانهای ح.د.خ.ا. بسته بودند در دید دیگر اندیشان با همان شناخت محور مطرح میشوند این مساله نشان میدهد که تنها ح.د.خ.ا. به مثابه حزب مادر به اساس تعین وجه مسئوولیت میتواند باز شناختی ما را بصورت روشن بیان نماید. این محور، همان آرمانهای ح.د.خ.ا. یا همان روح مبارزه دادخواهانه است که در همه شرایط تاریخی مطرح میباشد. عدهء از «بازمانده گان ح.د.خ.ا.» برای این باز شناختی رسمیت گوئی های را از روی واقعات جبری جریان مبارزه سیاسی مطرح میسازند، تا از روی حقیقتی که روح مبارزه سیاسی یعنی آرمان هایکه وجوه نخستین قرارداد اخلاقی شان را میسازد و معرف هویت شان میباشد. اما از آنجائیکه این واقعات تنها آن آدرس سازیهای خود غرضانه اند که سمت های حرکت را از هم تفریق و تفکیک میکند. دیده میشود این «بازمانده گان» آدرسی که به دیگران میدهند آنرا برای خود نشانی نکرده اند. پس معلوم میشود که هم آدرس و هم آدرس دهندگان در موقعیت خود شان غلط استند. بهتر است با یک مثال دیده شود که این حقیقت در مورد حواریون واقعه پسند و آنانیکه خود متعهد به آن رسمیت سازیهای خود نیستند چگونه سازگاری دارد. آنان چگونه سازمان جدید تشکیل داده اند و کالبد واقعه را چگونه روح نو بخشیده اند.
مراجعه شود به مرامنامه تشکیلات موقت انسجام اعضای حزب وطن مصوب اجلاس سراسری فعالین تشکیلات موقت انسجام حزب وطن
و مرامنامه حزب وطن
http://www.payamewatan.com/hezbe_watan_nazaryat_didgahha/menifesto_watan_party.htm
از آنجا که در قلمرو سیاست، فرهنگ نوشتاری و گفتاری از گذرهء اندیشه باوری افراد عبور میکند معلومدار که بیان حقیقت آرمانی و تعلقیت خاطر فعالین سیاسی را منعکس میسازد. درست به رویت همین قاعده تشخیص، با موضع گیریها و دیدگاه های دست اندر کاران این عرصه آشنا میشویم. از همینجاست که هم وجوه توافق، همگرائی، هم سوئی و هم آهنگی با ایده های مطرح بوجود میاید و هم دید متضاد و مخالف در تقابل آن خلق میگردد. همین دید موافق و مخالف میراثی از مقوله ها، واژه ها، و اصطلاحات سیاسی را دست بدست در تدوام فرهنگ سیاسی از دیروز به امروز و از امروز به فردا تحویل داده و میدهد.
در فرهنگ سیاسی مخلوق سیاسی یعنی واژه ها، اصطلاحات و مقوله های سیاسی انعکاسی از آن واقعیت های اند که در شرایط و اوضاع و احوال معین و مشخص بیان یک حقیقت معین و مشخص بوده، که به اساس تشابهات اوضاع سیاسی مکرر و متداول کاربرد پیدا کرده و میکند. بطور مثال اگر امروز هم آهنگی، هم نوائی هم گرائی چپ و راست را با کاربرد متظاهر واژه های تلورانس و منافع ملی بر تر از منافع حزبی (در این باره در یادداشت های قبلی پرداخته شده این احزاب اند که حامی منافع ملی میباشند) به بهانه ایدیالوژی زده گی در گفتار ها و نوشتار ها میشنویم و میخوانیم میراث تفکری است که زمانی به عنوان مقوله سیاسی (در آمیختن چپ افراطی و راست افراطی) بازتاب حقیقتی بوده، و امروز به اساس تشبهات کاربرد دارد.
همانطوریکه گفتیم خاستگاه فرهنگ پژوهش در بارهء تولید واژه ها، اصطلاحات و مقوله های سیاسی انعکاسی از واقعیت حقیقت یافته در اوضاع مشخص است. لذا بر بنیاد همین بینش با استمداد تفکر در وراء اندیشه باوری یادداشتی زیر عنوان «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» حامل کلمه سازی های این قلم بود که به لطف گرداننده گان سایت های خوانای انترنتی اقبال نشر یافت. در پیامد آن یادداشت دو نوع انتظار و یا دو نوع فکر از عکس العمل جانب مخاطبین آن یادداشت در ذهنم پرورش می یافت. تصور و یا فکر اول اینبود که افراد مخاطب شاید با خود سنجشی درونی خودشان به این نتیجه برسند که بار کج به منزل نمیرسد. اما از آنجا که سیاست بازار زده شده است و این بازار زده گی همانقدر که به تاثیر گذاری سیاست گذاران جهان حکومتی ارتباط دارد، همانقدر به ظرفیت خود باوری افراد سیاسی هم مرتبط است لذا این تصور دستخوش مشترکات ظرفیت های خود باوری و تاثیر پذیری مخاطبین یادداشت شد.
به این ترتیب انتظار دیگر آن بود که اگر آنچه را محتوای آن یادداشت بیرون داده است حقیقت نیست پس باید دانسته شود که حقیقت چیست؟ اما فرصت ها برای «گَردان» کلمات آن یادداشت «تحمل» نام گذاشته شد و تکرار مکررات شغل سازی (سوء استفاده از بحث وحدت) «در جائی توضیحات دوستانه و در جائی رفیقانه» گفته شد و یادداشت بی نام و نشان اما با مهر و تاپه مجهول پیک وحدت همان پیک تهوع آور از کنار یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» حزب واحد را به اساس تشخیص رابطه سازمانی نویسنده هدف گیری نموده است که مشخص ترین نشانه عقده مندی غیر موجه را منعکس میسازد. این در حالیست که یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» بصورت مشخص بیان کرده که بحث وحدت خواهی هم اندیشان در اتاق پالتاکی بر مبنای کدام طرح از کجا شروع شد، و در کدام وقت به چه نتیجه رسید. و در نتیجهء ضرورت پایان یافتن بحث های وحدتخواهی، کالبد اتاق پالتاکی چگونه پا بر جا ماند، و روح جدید در آن کالبد دوباره چگونه دمید. از نام وحدت چگونه سوء استفاده شد. سخنگویان چگونه عقده گشائی کردند. اغراض شخصی چگونه جا نشین بحث های وحدت خواهانه گردید. کیها با کدام سطح آگاهی در حقیقت بازیچه بودند و شدند و بازیگران اهداف خودشانرا چگونه دنبال کردند. این همه را توضیحات رفیقانه؟ «میباید» واضح میکرد که نه چنین نبود و نیست.
اصطلاح بازار زده گی سیاسی که معرف اوضاع مشخص است. تولیداتی از عجوبه های سیاسی دارد. عجوبه یک خلقت نا متوازن و یا ناقص است. در مورد چنین خلقت در بحث مورد نظر یادداشت حاضر، شگفت زده گی ما در بارهء عدهء از چهره های متزلزل، بی اراده و سست پیمان حزب بزرگ سابق (ح.د.خ.ا.) این است که این عده زمانی به خاطر پرداخت پول حق العضویت به عنوان اصل اساسی عضویت و متعهد بودن به آرمان ها و اساسات حزبیء همان حزب بر گلون خود بیشتر فشار می آوردند و میگفتند رفقا! اولین مسئوولیت یک حزبی صادق با دریافت دستمزد و درآمد پرداخت حق العضویت است، امروز همان ها می آیند آرمانهای خانواده بزرگ سیاسی ما را مورد نکوهش قرار میدهند. بخاطر توطئه سازی در تاریخ خانواده بزرگ ما به کلمه سازی های عقده گشایانه ناموجه علیه همان حزب می پردازند. زیر نام وحدت دسیسه سازی میکنند. حتی یک قضاوت وجدانی در میان این عجوبه های سیاسی وجود ندارد که در یک دید واقع بینانه موقف آن حزب در حاکمیت دولتی حدود جغرافیائی کشوریکه در نقطه حایل تقابل سیاست های جهانی موقعیت داشت، قابل توجه در سطح منطقه بود، در ستیز چالش های متفاوت و متعدد ناشی از باور های ایدیالوژیکی و باورهای دینی در مسیر ترقی،عدالت و رفع ستم با چه دشواری گام بر میداشت، و سایر عوامل مترادف در شرایط تاریخی وقت به قضاوت بنیشنند. آنان روی اینهمه پای میگذارند و استدلال شانرا در محتوای خطوط دو رویداد جبری در داخل حزب گویا مقدس میسازند. این خود بسیار واضح و شفاف، پندار وحدتخواهی در این حلقه را یک بهانه برای خود غرضی هایشان ثابت میسازد. اما یاد ما باشد یک حقیقت مسلم سواء دست بلند کردنهای در همان دو رویداد جبری که این عده به آن استناد میکنند بصورت بسیار جدی وجود دارد که یاد کرد از آن را بخاطر تامین وحدت نیرو های هم اندیش تا هنوز وحدتخواهان نسبت بخود باز گیری نمودند. لذا بحثء «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» از همین جهت بحث تشخیص موانع یک حلقه معین وحدت دشمن یک بحث جداگانه بود که مخاطبین آن اگر گفتنی داشتند باید به اساس آن محتوا «میباید» دُر فشانی میکردند نه آنکه قصیده سرائی های گذشته را سر میدادند و با ذکر تاریخ تدویر دو رویداد جبری هوای زندانها، تبعید ها، تهدیدها، بیکار شدنها و لفاظی های گذشته را تازه میساختند.
تعجب میکنم سخن پردازان و زمینه سازان افتراق پالتاکی که در فضای طبع نشین خود شان در خارجه بعد از دهها سال چشم، گوش و هوش شان برای دید، شنید و درک دیروز روشن، باز و قابل گرفت شده است آیا بخاطر دارند که آن طرح ها، دیدگاه ها و رویکرد ها را در زمان خودش مورد کوچکترین انتقاد قرار داده باشند. فرق میان این عده و نیرو های متعهد به آرمانهای ح.د.خ.ا. از همینجا قابل تفکیک و تشخیص است. تا آنجا که به تعهدات نیرو های متعهد ارتباط دارد این نیرو ها ملاحظات شانرا در همان زمان با شفافیت تمام بیان نموده اند و هر یک به سرنوشت قبول کرده خودشان از تبعید تا زندان و از تهدید تا بیکاری و از دست دادن نان خود، اولاد و خانواده شان رسیده اند.
با اختصار باید بنویسم که در مورد چگونگی ایجاد اتاق «سخنگاه هم اندیشان وحدتخواه» یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» بخوبی همه چیز را بیان کرده است، و حقیقت ایجاد آن نه در هویت سازیهای کاذب کوته والان بلکه در حقیقت ایجاد آن نهفته است که عموم رفقای فعال در پالتاک از حقیقت آن میدانند، که «سخنگاه هم اندیشان وحدتخواه» در زمره سایر امکانات وحدتخواهانه در نتیجه صد ها یادداشت، مقاله، و گفتگو های وحدتخواهانه مهیا شده بود. از آنجا که یکی از اصول وحدتخواهی وحدتخواهان این است که اندیشه را مطرح میکنند. لذا کوته والان قبل از آن که این اندیشه را حمل کنند هیچ نشانی از اندیشه وحدتخواهی ندارند. از این که بگذریم خنده دار ترین برخورد کوته والان استعمال کلمه حسادت است. اول حسادت چیست؟ حسادت در مشخصترین مفهوم، آرزوی داشته های دیگران به خود است. اگر منظور نویسندهء «تحمل پذیر» من استم و یا سازمان من است لطفآ همین قیاس را در تراوزی وجدان میزان نمائید که کی به چی باید حسادت نماید. تا اکنون هیچ انسان شرافتمند را نمیشناسم که نسبت به دشنام گوئی ها حس حسادت اش تحریک شده باشد. محکومیت دشنام گوئی حسادت نیست بلکه افشای چهره های است که نسبت به آرمانهای شریفانه ما دهن کجی مینمایند.
لذا منِ که نویسنده استفاده نموده و مینماید منِ خودبین و منِ تکبر نیست این من، منِ مسئولیت است منِ تکبر و خودبین را اکنون واضح میسازم که چیست و کیست؟
در همین اتاق پالتاکی بگفته کوته والان سخنگاه و به تحلیل این قلم بزنگاه که در حدود ۵۰ نفر و از آنجمله چهل و پنج تن آن فقط شنونده استند و تنها پنج نفر گویندهء به ظاهر موافق ولی با طرز تفکر پنجگانه شرکت میکنند. وقتی بر طرز تفکر همان پنج نفر به ظاهر هم باور، رفقا، از میان شرکت کننده گان انگشت گذاشته به یاد تان است شما چه پیش آمد نموده اید؟ این پیش آمد مکرر شما در حدود صلاحیت های «ارباب پالی» تان نشان میدهد که اگر بر سرنوشت عموم مسلط میبودید دهها مرتبه این عموم را نابود میکردید. منِ تکبر و خود بینی به این میگویند. این در حالی است که در یادداشت «تحمل پذیری» تان توطئه تحریک را ماهرانه دامن زده اید تا ذهنیت رفقای را که صادقانه در تلاش تامین وحدت نیرو های هم اندیش استند از شغل بیکار گذرانی تان گویا انحراف بدهید. آنانی را که یادداشت «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» بدنام ترین خوانده است آنانی اند که سر و کله یک تن از کوته والان از چنان گریبان برآمده است. کوشش نکنید این تاپه را با بی حیائی به رفقای حواله کنید که هنوز شما را با پندار تان درست نشناخته اند.
دلم از صحـــبت آن چــرب زبانان بگرفت
بعد از این دسـت من و دامن لب دوخته گان
این مصراع از فانی ای جاودان شده است. او از چرب زبانان آزرده است. این مصراع را برای هوشمندی منها سروده، که منها فریب چرب زبانان را نخورند. چه آموزه زیبا که در فاصله چند سطر برحق میشود و آن اینکه «اصول اخلاقی و همچنان فرهنگ و تربیت خجسته سیاسی» نویسنده کلمه پرداز «تحمل پذیر» به زودی فراموشش میشود و یعقوب هادی عزیز دیگر عزیز نیست، و نویسنده «تحمل پذیر» به اصل خود بر میگردد، یعنی روحیه کوته والی او بر انگیخته میشود، و به کار بست لغات ناموجه متوصل میشود. و بازهم روحیه کوته والی بیشتر طغیان میکند. بالای اتاق کنگره که گفتمان خاص را برای طرح ریزی و جمع بندی خطوط فکری و مرامی (این جمع بندی در سایت بامداد به نشر رسیده است) تدویر میکرد حمله میکند. و بالاخره با افترا و توطئه راهی کشور میشود و از خزانه هندوستان برای تعمیر حزب واحد کرایه تعین میکند و حتی عقلش همینقدر هم کار نمیکند که فکر کند با این مبلغ یکصد و بیست هزار دالر کرایه ماهانه ذکر شده در یکسال میتوان به مالکیت ساختمان های بیشتر رسید.
آقای «تحمل پذیر» «میباید» نویس! به اینها میگویند حسادت، توطئه، دسیسه، دستوری، افترا که در عقب چرب زبانی شما پنهان بود و است.
تذکر آخر اینکه آقایان «تحمل پذیر» باید بدانند استعفا، تعلیق در احزاب سیاسی یک امر طبیعی است. این پیش آمد برای احزاب به اساس برداشت های فعالین آن یک رویداد نو نیست. عکس العمل های تعلیق یک پس منظر سر نوشتی دارد که در آغاز گفته میشود. یعنی تعلیق یک نتیجه کامل نیست. نویسندهء «تحمل پذیر» برای نتیجه گیری تحمل پذیری نکرده است. اما بیائید این پیش آمد ها را بصورت واقعیت حقیقت یافته در وجود حلقه مدعی رسمیت سازیها مشاهده کنیم، و بپرسیم از تعداد دستانیکه دو رویداد جبری را به نظر شما رسمیت بخشیدند چند دست آن هم اکنون برای شما بلند است؟
آقایان «تحمل پذیر» میخواهم خاطر نشان بسازم اکنون که شما اینرا ثابت نمودید که بزنگاه پالتاکی شما با شعار تشکیلات موقت انسجام حزب وطن فعال است و بطور واضح به محتوای «در نشستگاه های پالتاکی چه میگذرد» در این مورد که در عقب شما دستانی در کار بوده و است و هم در موارد دیگر آن یادداشت با ارایه پاسخ صحه گذاشتید معلومدار که بحث من پایان نیافته است. اما از آنجا که «تحمل پذیری» شما ایجاب زود رسی میکرد عجالتاً تا افشای توطئه های بیشتر همین . . . محمد یعقوب هادی
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)