شنبه، ۴ مارچ  ۲۰۱۵

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 

امین الله مفــــکر امیــــنی

 

آیا پابندی به سنن کهنه و نا پسند پدیده ای نو است؟

تاریخ پیدایش بشر، از ابتدای خلقت، بیانگر این واقعیت است که انسان از آغازی که پا به عرصهء وجود گذاشته، بحیث یک موجود اجتماعی، شامل زیست باهمی گردیده و ارتباطش نه تنها با همنوعش، بلکه با طبیعت و سایر موجودات دیگر طبیعت چه زنده جان و چه بیجان، در ارتباط قرار گرفته و میگیرد. فعالیتهای اقتصادی که اولین نوع آن از لحاظ علم اقتصاد، بنام اقتصاد افعله یا تشبثی نامیده میشود، وجود داشته است که بدوا، انسانها بحیث یک علم آنرا نمیشناختند. تا اینکه آدم سمت یک تن از علمای علم اقتصاد، در تفکیک بندی علم اقتصاد، آنرا بحیث اولین علم اقتصاد در تـاریخ بشر نام برده است. این فعالیت های اقتصادی بعدا بشکلهای مختلفی، شکل گرفتند و انواع مختلف فعالیت های اقتصادی را بمیان آوردند که مورد استفاده انسانها در ادوار مختلف تاریخ بشــر قرار گرفته است.

شرایط مختلف اقلیم زیست یا موقعیت های جیو فزیکی مختلف و ارتباط با وسیله های مختلف تولید که خود انسان بحیث عامل اساسی و عنصر مــهم تولیدی بشــمار میرفتـه است، عقاید مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و باورهای مختـلف سنتـــی دیگری را بمیان آورده است.

بنا بر ازدیاد نفوس، ساحات، اراضی، مناطق، سرزمین و یا کشور هــای کم نفوس و با نفوس، مرزبنـدی میگردند.

در پهلوی همه تحولات، دیگر در حیات بشری، فرهنگ های یکتا پرستی و تعدد پرستی نیز شکل میگیرند و بشر در تلاش اینکه خالق وی کی است، میافتند. بعضیها خالقش را بانواع مختلف عقیدتی ترسیم میکنند. گاهی مهتاب را، گاهی آفتاب را، گاهی ستاره گان را و به همین طور شامل تراشیده های خود شان که معمولا بنام بت، یاد شده، میگردد. عدهء آتش را میپرستند و آنرا مقدس گفته بحیث خدای شان ارج میگذارند. در سرزمین هند، پرستش سبزه ها، گلها، گاوها، و تراشیده های دیگر از سنگ و گل، بنام خدای بــــه عرصهء عبادت خدا قرار میگیرند. به یک عبارت، خدایان متعددی، عرض اندام میکنند و مورد پرستش قرار میگیرند. تا اینکه در اثر انکشاف علوم، آهسته آهســته یکتا پرستی طور کل، جای تعدد پرستی را گرفته و ایمان بیک خدای واحد، سرچشمهء عبادات بشری میگردد. باین اساس از کتاب های سماوی چون زبور، تورات، انجیـل و فرقان سخنها در میان میآیند. که هرکدام این کتب، نبی ها و رسولان مختلف را بخود رقم میزنند. که اولین آن حضرت هود علیه السلام از جمله پیامبران الهی در روی زمین و آخرین آن حضرت محمد (ص) به اساس آیات قرآنی بیان شده اند که تعداد آنهـــا به ۱۲۴۰۰۰ پیامبران میرسد.

هر کدام از این مذاهب، و عقیدت ها با پیشوایان و پیروان مختلف آن، یک مرز بنـدی مشخصی را بین حامیان و پیروان مختلف این ادیان، بوجود میآورند، هرکه، بر بهتر بودن اصول مذهبی وعقایدش نسبت به دیگری، قدعلم میکنند. توفق طلبی ها ناشی از همین تعدد ادیان وعقیدت های مختلف، ظهور میکنند. هرکدام از این ادیان و مذاهب و سنن، در بسط و گسترش خودش، جلوه افروزی میکنند. این جلوه افروزیها و رجـــحان طلبی های یک عقیده نسبت بدیگری و یا از یک دین نسبت بدیگری و یا از یـک مذهب نسبت به مذهب دیگر، بعضا مسالمت آمیز، بعضا قهرآمیز شکل میگیرند. و از همیـــن جا شروع بد بختی های انسان آزاد خداوندی شکل میگیرند. جنگهای مذهبی و دینـی بشکل فردی، دسته جمعی، گروپی و خلاصه بین یک کشور با کشور دیگر و آخرالامــر به شکل جنگ های جهانی ظهورمیکنند. بسط و توسعه ای دین اسلام، توسط حضرت محمد (ص) و یارانش گاهی صلح آمیز و زمانی بزور سر نیزه و شمشیر، در تاریـخ هزار و چند صد سالهء اسلام بروایات می آید. و این راه و رسم اسلام و شرف یابی به دین اسلام توسط استیلا گرانش به قاره های دیگر نفوذ می یابد و امپراتوری بزرگ اسلام اساس گذار میگردد و به همین قسم سایر ادیان و مذاهب دیگر نیز از همــان ابتدایی ترین شکل گیری جامعهء انسانی و انقسام آن بجوامع مختلف سیاسی، اقتصادی، مذهبی دینی و فرهنگی دیگر، تا امروز ادامه دارد.

در تاریخ بشر، انسانهای با خرد با انکشاف علوم در عرصه های مختلف حیات بشری عرض اندام میکنند. عده ای بر ضد رهایی از قید حلقه های غلامی به پا بر خاسـتند و مثال این جنبش و خیزش بحیث اولین گام در عرصه رهایی انسان از بند غلامــــی ها قیام برده رومی بنام اسپارتاکوس میباشد که برای اولین بار در تاریخ بشر، اساس گذار شکستن زنجیر های های غلامی، از دست و پای انسانهای آزاده میباشد.

جنگهای مشهور صد ساله صلیبی در تاریخ اروپا، شکل دیگری توفق طلبی مسیحیان در تاریخ بشر نیز بوده است. ملاحان مسیحی یا پاپ ها، به نسبت قلت انجیل و قرار داشتن آن بدست عده ای محدود پاپها، زمینهء تجارت دینی را میکشایند و این دسـتـه های مذهبی یعنی سر دسته های دین مسیحی، از این مدارک بسیار سود های مـادی و معنوی برده اند و تا سرحد زمامداری حکومات شان در اروپا، درخشیدند. تا اینــکه اختراع ماشین چاپ، که در نشر انجیل و قرار گرفتن آنها، بدست همه پیروان دین مسیحی یاری رسانید، باین تجارت پاپها، بعد از مدت های طولانی جنگ، خاتمه بخشیده شد. جنگهای مذهبی بین هندو و مسلمان در سرزمین پهناور هندوستان، ناشی از همین توفق طلبی های مذهبی و دینی بوده است. اختلافات مذهبی حتی بین کشورهای اسلامی که اصلا بادین اسلام پیوند اساسی دارند شکل دیگری از امتیاز طلبی های پیروان دین اسلام اختلافات مذهبی، بین سنی و شیعه و دیگر مذاهب مختلف میباشد. این مثال های جنگ ها و نفاق که همه ریشه های دینی و مذهبی دارند، در بین ارتباطات فرد با فرد، و جمعیت های کوچک از فامیل شروع شده به سطح قریه و شهرها و ولایات و حتی محیط خانواده ها، فریاد میکشد. واضحا این جریانات و تضاد های دینی و مذهبی، اکثرا سنن های نا پسند را بوجود میآورند و باعث بربادی سعادت انسانها و بالاخره باعث بربادی سعادت جامعه ای بـشری گردیده و زمینه های آن طور دوامدار به فیصدی ها کم و زیاد، در هر نقطه ای از جهان دیــده میشود که مردمان میهن عزیز ما افغانستان تا حدی زیادی مبتلا باین سنن کهنه و ناپسند بوده اند و میباشند.

با گذشت زمان و انکشاف علوم مثبته، دانشمندان با رسالت در همه عرصه های زنده گی انسانها از قبیل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی، علوم طبیعی، ساینس و تکنالوژی وغیره عرض اندام میکنند. بعضی از این دانشمندان آگاه از فلسفه ماتریالیزم دیالکتیک این همه حادثات و فعالیت ها را هرچه اند، منشا اقتصادی میدهند یعنی منشا فعالیتهای مادی میدهند و آنها را روبنا گفته و ناشی از عملکرد ها و فعالیت های اقتصادی در جامعه بشری گفته اند. باین حساب، فلاسفه های متعدد نیز عرض اندام کردند. مهمترین این فلاسفه ها، فلسفهء ماتریالیستی یعنی مادیت و مقابلتا فلسفه ایدیالیستها یعنی فلسفهء الهیات است که جــهان معنوی را از جهان مادی از هـم جدا میدانند. و در یک نظر اجمالی فلسفهء ماتریالیستی یا مادیت، باصــول قوانین ماورالطبیعت یا میتا فریک، دیگاه مثبت نداشته است و آنرا رد میکند. پروسهء جهان مادی یعنی سروکار انسان با وسایل تولید، نوع توزیع و مالکیت وسایل تولیدی چه خصوصی و چه عامه، روبنا های متفاوتی را اساس گذار میگردند و ایـــن روبنا ها اندیشه های است که از مناسبات تولیدی عرض اندام کرده اند.

کارل مارکس، تقسیم بندی تاریخ بشر را نه مانند دیگر مورخین که آنرا به پنج دورهء ماقبل از تاریخ و پنج دورهء ما بعد از تاریخ تقسیم بندی کرده اند، این تقسیم بندی را بی معنی دانسته و اساس تاریخ بشر را باساس ماتریالیزم تاریخی، به دوره هــای تاریخی ماقبل فیودالی، فیودالی، سرمایه داری، و سوسیالستی جمع بندی میــــــکند. و از همینـجا مفکوره پدید آمده را متناسب بزمان و مکان خاص آن شـروع از دورهء ماقبل فـیودالی تا دوره های بعدی آن، علما اساس قرار میدهد. که الــــــبته بسیار واضح و روشن است که در هر فارماسیون تاریخی، عقاید مختلف مسلط بوده است. و نوع تسلط آن از لحاظ شدت عقاید و یا میانه روی در آنها را، وابسته به همین فعالیت های اقتصادی در ادوار مختلف زنده گی بشری دانسته اند.

 حالا باید مختصرا بگوییم و ببینیم که کشمش های بشری با یکدیگر و یا یـــک کشور با کشور دیگر، یک فرد با فرد دیگر و یا یک جماعت کوچک که فامیلی باشد با جماعت کوچک دیگر، ناشی از همین اعتقادات دینی و مذهب و سنن نا پسند میباشد که فلسفهء مادیت یا ماتریالیستی، آنها را خط بطلان کشیده است. همین اعتقادات دینی و مذهبی و موجودیت فلسفه ای ماتریالیستی است که هـر کدام از اینها، پیروانش را دارند که یکی از این فلسفه ها یعنی ماتریالیزم دیالکتیک، جهان و موجودیت جهان را ازدیگاه واقعیتهای عینی دیده و آنرا عینی و خارج از ذهن انسانها می بیند، آنرا لمس میکند و زیبایی ها آنرا آنطوری که است، تشخیص میدهد. برعکس فلسفه ایدیالیستی یعنی من میتوانم که به آنها خیالبافان بگویم، حقیقت عینی جهان را نمی بینند و آنرا متکی به قوهء خارجی و یا ما ورالطبیعت میدانند.

بشر از ابتدای حضورش در روی کرهء زمین و مراحل بعدی تا ایندم اکثرا بــــــه باور های میتافریکی و فلسفهء الهیات، خصوصا در کشور های اسلامی چه پیشرفته و چـــه عقب مانده، پابندی داشته و دارند و هر قدر به گذشته های تاریخ بشری برویم، ریشــه های فلسفه های ایدیالیستی را قوی تر و قوی تر می یابیم. و اگر از آن تاریخ به بعد بیاییم فلسفهء ایدیالیستی بنابر انکشاف صریح ساینس و تکنالوژی، در مقابل فلسفه ئ مادیت ضعیفتر و ضعیفتر میگردد. و باورهای تعداد زیادی از کهنه پسندان و یا همان فلسفه های ایدیالیستی، به طرف فلسفهء عینیت جهان مادی، تبدیل میشود و روز تا روز به سمت مثبت در حرکت اند.

ولی چون اکثریت مردم جهان به خصوص در کشور های عقب مانده و یا بهتر بگویم در کشورهای عقب مانده اسلامی مردم تا هنوز، بنابر عدم دسترسی به عـــلوم مثبته وعلوم متداول عصر حاضر دسترسی ندارند، این ریشه های مذهبی و دینی وسنن نـــا پسند، بسیار قوی بوده است.

حالا من میتوانم مثال ها خیلی کوچک و برجسته را که انسانها از ابتدای خلقت حتی تا ایندم، که پیشرفت ساینس و تکنالوژی بحد اعلای آن نیز رسیده، است، اکثرا با همان طرز دید ایدیالیستی خود ها، باین باور اند که زمین کروی یا بیضوی نبوده بلکه هموار است ولو که همه میدانیم یعنی آنهاییکه به علم ساینس و تکنالوژی باورمند بوده و هستند و عملا شاهـد بوده اند که اقمار مصنوعی، ساخت بشر و گردش آن بدور کره زمین، اینرا به اثبات رسانیده است که زمین کروی میباشد نه هموار. مسئله دیگری از این عقیده های ایدیالیستی باورمندی های بعضی مذهبییون، خصوصا معتقدین دین اسلام، باین اند که به بعضی پیامبران، نسبت های معجره داده اند. مثلا برای حضرت موسی (ع) گفته شده که دارای این معجزه بوده اند که زمانیکه چوب دست و یا اعصایش را به زمین می آنداخت به اژدها تبدیل میــشد. حالا می بینیم کـــه فلسفهء مادیت باین اندیشه میتافزیکی باورمند نیست و آنرا کاملا یک عقیده ایدیالستی از پیروانش میداند. چه علم فزیک چنین چیز را باورمند نیست و عقیده بر آن ندارد.

یا بیاییم، موضوع دیگری که عده ای از مسلمین یا باساس قصص و یا باور هـــــای دینی شان عقیده دارند، اینست که حضرت علی کرم الله وجه، دارای دولفقار بوده اند که زمانیکه سر به عبادت خم میکردند آن شمشیر و یا ذوالفقارش را پهلویش میگذاشـت و آن شمشیر از وی حمایت میکرده است. ولی جای تعجب اینست که با وجــــــود آن شمشیر یعنی ذوالفقار، حضرت علی کرم الله وجه، از طرف دشمنانش، زمانیکه سر به سجده بودند به شهادت رسیدند و ذوالفقار شان، چارهء بر حمایت از حضرت علی نـــه نمود. آیا این قابل باور است البته از لحاظ دید جهان عینی و یا باورهای فلسفهء مادیت یا واقعیت گرا قطعا قابل باور نیست.

یا واقعه ای دیگر نسبت بحضرت علی کرم الله وجه، که گفته شده که زمانیکه در جنگ خیبر اشتراک داشتند، دروازهء بسیار قوی و دارای وزن خیلی زیاد را که غـیر قا بل نفوذ به حیطهء دشمن بود، با یک سر انگشت شهادت شان، از جا بلند کردند و زمینــه دخول عساکر بداخل قلعهء دشمن را مهیا نمود و دشمن شکست خورد. حالا می بینیم که انسان حتی شاید قادر باین نباشد که وزنه ای خیلی کمتر از یک کیلو یا دو کیلو را تنها به یک انگشت شهادت بردارد، چه خاصا باین که یک دروازهء بآن سنگینی را ولـــو یک نفر هر قدر پهلوان و قوی باشد، نمیتواند با تمام قدرتش از جا برکند، چه رسد به یک انگشت شهادت که آنرا از جایش توسط آن بلند نماید.

و یا اینکه خلق شدن بی بی حوا، از قبرغهء چپ حضرت آدم (ع) به شکل عینی. و یا درباره فرعون میگویند که قلعه ای ساخت بسیار بلند و در آن زینه ای نصب کرد تا نعوذ باالله در جنگ با خداوند (ج) باشد و اورا بکشد، چـــون فرعون که خود را خدای روی زمین میدانست، نمیخواست که خدای دیگری غیر از او باشد. چون خـداوند متعال نخواست بنده اش را نا امید و شرمسار کند، لذا زمانیکه فرعون بر اساس عقیده اش تیری بطرف آسمان که خدایش در آنجا بود، پرتاب کرد، خداوند مرغی را بـــــه تیریش برابر کرد. چون آن تیر وقتا بزمین دوباره افتاد، تیر خون پر بود و فرعــون متیقن شد که حریفش را از بین برده است. حالا ببینیم که آیا فلسفهء ماتریالیستی یــــا فلسفهء عینیت اینرا قبول دارد. به صراحت میتوانم بگویم که نه.

خوب یک مثال دیگر. از سنن غیر پسندیده از زمانه های خیلی قدیم در عصر مصر قدیم اینرا همه ای ما و شما در کتب درسی در مکاتب خوانده ایم که بنام عروس نیل، شهرت دارد و گویند زمانیکه رود نیل طغیان میکرد، عقیده بر این بود که دختری را چـــو ن عروسی می آراستند و به غرض فرونشاندن خشم نیل، قربانی گفته آن زن و یا عروس را زنده به نیل میآنداختند. حالا شما میتوانید باور کنید که رود نیل با انداختن آن عروس از طغیان می نشست. حالا این عقیده را میتواند فلسفه ای ماتریالستی و یا فلســــــفه ای حقیقت بین، قبول کند. غیر از اینکه آنرا باساس آن سنن نا پسند و غیرقابل باور قبولدار گردیم.

بیایید سری به سرزمین هندوستان بزنیم. در هند این رسم معمول بود و حتی شاید هنوز هم معمول باشد که زمانیکه شوهر یک زن از جهان میرفت، زن او را نیــــز زنده در پهلوی شوهرش میسوزاندند.

و این سروده ای یک شاعر نیز شاید از همین رسم هندوها بوده باشد که:

در طریق عشق بازی کم ز هندو زن مباش            کز فراق مرده، زنده سوزد، جان خویشـــرا حالا بقضاوت بنشینیم که کدام قانون و علم اینرا می پذیرد، تا زنی را نسبت وفات شوهر باید زنده بآتش سوزانید. جز اینکه به همان رسم و سنن نا پسند و غیرمنشا و بدون مبدا علمی قبولدار شویم، یا بهتر بگویم به اساس همان فلسفه ایدیالیستی یا تخیلی.

همچنان عدم اجازه به یک زن بیوه در هندوستان، که نمیتواند شوهر بگیرد و مجبور است تا آخرین عمرش، بی شوهر بنشیند، مثال دیگری از این عقیده ای نا پسند است. اگرچه از طریق فیلمها یا اشخاص فهمیده ای عصرحاضر، در این باره در هند، تلاش ها صورت پذیرفته و تا حدودی این مشکل رفع شده ولی باز هم اکثریت به ایــن سنن نا پسند، پابندی دارند.

از چنین مثال ها یعنی فرهنگ های نا پسند که ناشی از همان عقیدت های دینی اکثرا منشا گرفته زیاد است و ما شاهد از این مثالها و سنن نا پسند به یک نه بلکه به ده ها و صد های آن، در میهن عزیز خود داریم. بیایید از یک مثال تازه و اخیـــــری که در میهن عزیزم واقع در پایتخت کابل در زیارت شاه دوشمیره (ع) در اواخر برج حوت سال ۱۳۹۳ در کابل مرکز پایتخت میهن عزیزم ما، یعنی افغانستان رخ داد و منجر به قتل و شهادت دختری بیگناه میهن عزیز ما بنام فرخنده شد، تماس بگیریم که ایــن قتل نیز به اساس همان خرافات مذهبی و سنن غیر پسندیده که هله فرخنده قــرآن را در داد صورت گرفت. و خرافات پسندان، بشمول ملای مسجد آن زیارت (شاه دوشمشیره) دست بکار شدند و جان یک دختر معصوم و بی پناه را طور وحشییانه به ضربات مشت و لگد و چوب، و بالاخره به آتش کشیدن شهید فرخنده شدند. آیا این خود یکـــی از سنن نا پسند نبوده است. آیا جهان علم و ساینس و تکنالوژی و یا بهتر بگویم فلسفهء مادیات به این چف و پف که رفع مشکل هر چه باشد گردد، میباشد، ابدا نه، جز اینکه به اساس همان خرافات مذهبی و عقیدتی آنرا قبولدار شویم.

موضوع عمده ای دیگر خرافاتی سنتی و نا پسند، همان در قید ازدواج آوردن، دختران کم سن میباشد که اکثرا در جهان اسلام وجود، دارد. حتی عمل کننده گان این روش به خاطر برائت شان، مثالهای از حضرت محمد مصطفی (ص) میدهند و آنرا بحیث یک عرف و میراث دینی از زمان پیغمبر خدا، عملی میدارند. بیایید یک مثال دیگر نیز می آوریم. مسئله ای حجاب زنان، آیا خداوندی که بشــر را یعنی زن و مرد را مساوی خلق کرده، آیا اینرا گفته است که زن را از نعمــــات دیدن طبیعت زیبای خداوند، با پوشانیدن چشمان شان در زیر دلاق، برقه و دیگر چیزها محروم نگهداریم. من به جرئت بحیث یک بنده خداوند، که به خدایی آن ایمان کامـــــــل دارم میگویم که نه، این زاده و ساخته ای دست بشر و بنابر همان خصلت های مرد سالاری چیزی دیگری نمیباشد. مگر اینکه باز باساس همان عقاید ایدیالستی بگوییم که ایــــن حرکات غیر انسانی و قانونی درست است.

بهر ترتیب مثالهای زیادی از این سنن نا پسند زیاد است در تاریخ میهن ما که ما مسلمان ها مجبور به قبول آن ساخته شده ایم و لب به شکوه و شکایت در نـمی آوریم و بالاخره دستاورد ها و یا فجایع آنها را در قالب، بآتش کشیدن ها، بینی بریدن ها، تیزآب پاشـی ها، شرمگاه های زنان را بریدن ها، عصمت دری ها، لواطت ها، بـــــچه بازی ها و رقصاندن بچه ها، و بریدن واسکت زنان و غیره و غیره شاهد استیم و می بینینم.

حالا می آییم و می بینیم که آیا با این سنن و غلبهء مذاهب و ادیان مختلف، که سرنوشت میلیونها، میلیون، انسانها را باشکال بدی، رقم زده و ریشه های خیلی طولانی در تاریخ بشر دارد، آسان است. من میگویم که نه ولی نمیتوانم که بگویم نا ممکن. ببینید، ما در هر جامعه، و یا بهتر بگویم در هر سرزمین و یا کشوری، بانقلاباتی یــــا تحولات نظامی، و یا کودتا ها بر خورده ایم، مهم نیست که چپ بوده و یا راست و یا میانه رو، مهم اینست که بگویم، آیا با این تغییرات در یک نظام سیاسی، میتوان دفعتاً سنن کهنه و نا پسند را که باساس همان مذاهب وادیان، بنیان گذاری شده، و عقاید همه یعنی منظورم آنانیکه به اندازه های کم یا بیش و بنابر عدم دسترسی به علوم ســاینس و تکنالوژی، و یا باور های دینی، پیوند خورده دفعتاً، نا بود کنیم. جواب من در این مورد منفی است یعنی نفی کردن دفعتاً آن. از همین خاطر است که هر نظامی که جای نشین نظامی دیگر شده از انقلابهای ملی و دموکراتیک گرفته تا جنبش های آزادیبخش به جای نظام های فاسد و استبدادی، و سرمایه داری، مشکل اساسی آن دولت، همانا غلبه بفرهنگ کهنهء آن بوده است. تغییر فرهنگ خاصتا غلبه برسم و رواج های سنتی و دینی و مذهبی، کار ساده نیست. بسیار تلاش میخواهد و بسیار صبر و حوصله. و تغییر این روش های نا پسند که آنرا میتوانیم بگوییم مبارزه نو با کهنه یا غلبهء نو بر کهنه، اشخاص مسلکی و پر معلومات و عمده تر با حوصله و شکیبا میخواهد، تا در تغییرات این فرهنگ کهنه و تبدیل آن بیک فرهنگ مترقی، بالنده و سازنده، غالب شود و موفق بدر آید.

ببینید، ما در افغانستان عزیز انقلاب ثور ۱۳۵۷ را باحاکمیت حزب محبوب خود یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان با همیاری وطنپرستان و طرفداران سیاسی و هــــم سنگران متحد خود، به پیروزی رساندیم. باید به صراحت بگویم که این انقلاب، واقعا یک انقلاب مردمی و دوران ساز بوده است. ولی سوال در اینجا است که زمانیکــــه ما دست به اصلاحات زدیم، و باساس اهداف مرامی حزب، زمین را بدهاقین کم زمین و بی زمین تقسیم کردیم، مورد تایید قرار نگرفتیم و دشمنان ما با استفاده از حربه های دین و مذهب علیه ما به پا خـاستند و به دهاقین تبلیغ کردند که گرفتن مال و ملـــکیت مالک، بدوی رضایش حرام است. جای خنده است که زمین به آنها دادیم و آنــها آنرا نه تنها رد کردند، بلکه حرکت غیر اسلامی و سنن گفته، در سنگر ضد ما بر آمدند. دختر فروشیها را منع کردیم. ما هیچ کاری غلطی نکردیم، حرکت ما کاملا انسانی و مسلمانی بود. زیرا در قرآن، دختر فروشی ها و اخذ جیز و جوره های کمر شکن کــه مهریه زن گفته میشود، منع قرار داده شده، ولی باز هم می بینیم که از این کار مـــــا مردمان عاری از دانش و حتی بعضا یا اکثرا با سواد ها، علیه ما به پا خاستند.

در عرصه سواد آموزی و یا با سواد ساختن زن و مرد بیسواد میهن، کوشیدیم و کورس های سواد آموزی از مرکز کابل گرفته تا سطوح قراء قصبات، ولسوالی ها و ولایا ت داخل اقدام شدیم. کجایش غلط بود. من به جرئت میگویم که هیچ جایش غلط نبود زیرا در قرآن کریم، به صراحت طلب سواد به زن و مرد جواز دانسته شده و گفته شـــده که طلب کنید علم را ولو که در چین هم باشد.

هدف من از این مثال ها این بود که ما یعنی حزب محبوب ما، کار دقیق تبلیغاتی و فرهنگی بخاطر بیدار شدن و یا بیدار ساختن اذهان توده های میلیونی ما، نتوانستند به عمل آورند. قلت کادر های فعال و فهمیدهء تبلیغاتی و سر و سامان ندادن، این امــــر تبلیغ و ترویج اهداف مترقی، در بین مردمان بیسواد از لحاظ سیاسی و سواد عادی مـا را به شکست مواجه نمود و برای منافقین و تاجران دین و مذهب، به تحریک دشمنان داخلی و خارجی ما بخصوص دستگاه سیا و آی اس آی پاکستان و چلتار پوشان عربــی زمینهء اینرا مساعد سازد تا دولت قانونی و یک انقلاب واقعا مردمی را، بکفر و الحاد متهم سازند. حالا خوب میدانیم و باید از تجارب گذشته ها بیاموزیم و دقیقا همـــه ای ما که به هر سازمان چپ مترقی تقسیم بندی شده بودیم و یا استیم، اگر میخواهم، مردم و میهن را از شر این فساد و سنن نا پسند در همه عرصه های امور زنده گی نجات بدهیم باید اهمیت تبلیغ و ترویج را بحیث تغییر دهندهء بنیادی، سنن نا پسند ازیاد نبریم. آنقدر باید کار کرد و آنقدر باید زحمت کشید، تا این موفقیت نیروهای چپ و یا خواستار حـکومت یا حکومات ملی و دموکراتیک در چنین جامعه ای سنتی مانند افغانستان، تحقق یابد.

 لذا من بحیث یک هموطن و بحیث یک انسانی که طرفدار جنبشهای ملی و دموکراتیک و یا حاکمیت چپ انقلابی میباشم. و یا وطنداران عزیزم که طرفدار چنیـن یک نظام یـا نظام های رهایی بخش بوده و میباشند و نمیخواهند تا واقعهء فرخنده شهید و مثل آن دوشیزه بیگناه بالای آنها و فامیل شان و یا اقارب شان و در یک عبارت کـــل بالای هم میهنان عزیز شان باساس ریشه های سنن نا پسند وعقاید مذهبی و دینی کهنــــه صورت نگیرد و تکرار نشود، وظیفه ای ایمانی و وجدانی خود ها بدانند و بدون ترس و هراس و صرف بخاطر رضای خداوندی، و آبادی میهن و آرامی مردم، سهم خود ها را ادا نمایند و با مثالهای برجسته، مستند و علمی و هر امکانات متقاعد کننده ای دیگر به روشنایی اذهان مردم بکوشند. من یقین دارم که کامیابی از آن ما و شما خواهد بـود.

 2015-31-03

 

 

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي

 نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)