2010-24-09
امین الله مفکر امینی
* * *
صریر قدرت
حیف که دور ز میهنیم، فتاده همه بکنج عزلت
بهشت دشمنان نیست چون خوش آن سرای غربت
ز آن مهد خراسانی نوای بیکسان رسد بگوش
گریه طفلان و آه بیوه زنان برد عقل و هوش
هریک بدام دشمنان بنحوی باشیم چون غلام
فریب است ز آزاده گی،سخن گوییم صبح و شام
تا نگردیم متحد، نتوان چید دامن ظلم و ستم
روز و شب خون جگر باشدو اشک دیده دم به دم
گر خوب و بد آید گوییم ز طالع خوب و بد سخن
خردمند هر گز نیارد این سخن بیرون از دهن
این سخنان ز صاحبان قدرت است بهر فریب
باین خوش گفته پوشیده اند سیم و زری بجیب
ظالمان فریب گر که بر صریر قدرت اند بزور
جام می سر کشند و گویند حلال است آب انگور
این پیمانه های پُر شان بود ز خون هر هموطن
کیسه های سیم و زر بود زخون یتیم و بیو ه زن
مفکر ناله ای سوزان مداوا نکند زخم هموطن
تا نزنیم دست در عمل و قربان نکنیم جان و تن
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat