تبلیغ نفرت ضد فارس بجای اتحاد و نفرت طبقاتی

 تاریخ ارسال به «اصالت»:

Thu, September 23, 2010 10:52

 

اصالت» مطالعۀ این مقالۀ با ارزش را به عناصر تجزیه طلب اقلیت های ایتنیکی- نژادی و طرفداران نظام فدرالی برای افغانستان توصیه میکند)

تا یک نفر افغان است زنده افغانستان است! 

*    *    *

ناسیونال شونیستها با امکانات مالی و جهانی امپریالیستی و صهیونیستی در قفای خویش در پی آسمان ریسمان بافتن به هم و اختراع “مدارک“ و “اسناد“ هستند تا کار تجزیه ایران را به پایان برسانند. شما در این تحرک ارتجاعی خارج کشوری سندی در حمایت از طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی، مبارزه ضد امپریالیستی، مبارزه ضد صهیونیستی، تلاش در جهت پیوند زدن مبارزه برای رفع ستم ملی با مبارزه عمومی انقلابی مردم ایران و مردم منطقه نمیبینید. اینها مبلغ نفرت ملی و تجزیه طلبی بجای اتحاد و پیکار طبقاتی علیه ارتجاع و امپریالیسم هستند. اینها خود را به امپریالیسم فروخته اند و برای تکه پاره کردن پیکر ایران روزشماری میکنند.

 

 حزب ما بارها سخن گفته و تاکید داشته است که پرچم تجزیه ایران یکی از سیاستهای امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه است. آنها از سالها قبل با نفوذ در منطقه قفقاز خود را برای ایجاد نفاق در میان خلقهای ایران آماده میکنند. تعلیمات نظامی و سیاسی و تئوریک و تاریخی در خارج ایران و عراق بخشی از برنامه های آنهاست. این سیاست فقط منوط به کردستان نیست، آذربایجان، خوزستان و بلوچستان را نیز در بر میگیرد. آنها عوامل خویش را در چهارگوشه ایران زیر لوای “حق دموکراتیک“ سرنوشت خواهی علم کرده اند تا نخست به زمینه سازی فکری بپردازند. ایجاد نفرت ضد فارس، بجای نفرت ضد جمهوری اسلامی، ایجاد نفرت ضد فارس به جای ایجاد نفرت ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، ایجاد نفرت ضد فارس بجای نفرت طبقاتی بخشی از این زمینه سازیهای فرهنگی است. زیرا تبلیغ چنین نفرتی و آنرا علت العلل مشکلات خلقهای ایران قلمداد کردن طبیعتا پرده ساتری بر ماهیت طبقاتی رژیمهای حاکم در ایران میکشاند. بجای این که مردم ایران را بر علیه طبقه حاکمه بسیج کند خلقهای ایران را به دشمنی بر ضد یکدیگر تحریک میکند تا زمینه برادر کشی و قوم کشی را در ایران فراهم آورد. ناسیونال شونیستها مرتجع آذری که هم از جانب جمهوری آذربایجان و هم از جانب دولت ترکیه و هم از جانب ارتجاع جهانی تقویت میشوند کار دروغپردازیشان بجائی رسیده است که حضور جمع کثیری از مرتجعین آذری در ماشین سرکوب اسلامی را به حساب “فارسها“ میگذارند. آنها کتمان میکنند که پدر رضا خان قلدر و پدر فرح دیبا هر دو آذری بودند، تا تاریخ را بر اساس منافع علی اوف ها قلم زنند. آنها هر مرتجع آذری را که به سرکوب همه خلقهای ایران مشغول است با تردستی فارس شده جا میزنند. با منطق ناسیونال شونیستهای ملل ستمکش اساساً نه آذری و نه کرد و نه عرب مرتجع وجود دارد. اندیشمندان آنان با تردستی میکوشند از رشد مبارزه طبقاتی در میان خلقهای تحت ستم به این بهانه که مبارزه اساسی با “فارسهاست“ پیشگیری کنند. سرمایه دار کرد، آذری و یا عرب به صرف دارا بودن ملیت اقلیت از حق ویژه است استثماری برخوردارند. هر زحمتکش آذری و یا کرد و یا عرب که زبان به اعتراض بگشاید زبانش را از حلقش بنام اینکه مامور “فارسهاسـت“ و یا “فارس شده“ است بدر میآورند. تبلیغ نفرت ملی باید جای نفرت طبقاتی را بگیرد و مبارزه “ملی“ بورژوائی در چارچوب یک کشور واحد باید جایگزین مبارزه طبقاتی شود. آرمان سوسیالیسم بدور افکنده میشود و گفته میشود که زمان طرحش هنوز نرسیده است نخست باید ترتیب “فارسها“ را بدهیم.

اندیشمندان این تجزیه طلبی جائی در مبارزه برای خلق ایران قایل نیستند. برای آنها فقط ملتهای گوناگونی در ایران هستند که گویا بطور اتفاقی در کنار هم قرار گرفته اند و نباید به کار هم کار داشته باشند. آنها شبیه دانه های نخود لوبیا در درون آشی هستند که جا نیفتاده است و هر کس سر به گوشه ای دارد. آنها خلق مشترکی نیستند، تاریخ مشترکی، ندارند، هزاران سال در کنار هم زندگی نکرده اند، در غم شادی، در پیروزی و شکستهای مشترک سهیم نبوده اند، فرهنگ مشترک و میراث مشترک تاریخی اساسا نداشته و ندارند، مردمشان به اقتصاد مشترک و همسرنوشت دست پیدا نکرده اند، قیامها و انقلابهای خونین مشترکی را در پشت سر ندارند، آنها فکر میکنند که باید بر نفاق بر تفاوت تکیه کنند و هر جائیکه این نفاق و تفاوت را نمییابند باید آنرا اختراع کنند. باید کاری کنند که درگیری شود، خون جاری شود، از کشته پشته شود، راهی طی شود که قابل بازگشت نباشد، مگر در یوگسلاوی نکردند و شد، مگر در هندوستان نکردند و شد، پس چرا در ایران نشود؟. باید سخن طوری رود که تو گوئی ملتهای گوناگون ایران مانند دسته گلهای متفاوت در گلدان در کنار هم و بی رابطه با هم قرار دارند، آنها همسایه هم اند و نه هموطن، اساسا ایرانی وجود نداشته و ندارد. ایران جمع عددی چند ملت است که فصل مشترک اکثریتشان دشمنی با “ملت فارس“ اسـت.

این همه جهالت را فقط یک ناسیونال شونیست کور میتواند داشته باشد. تجزیه طلب عرب که یاد الاحواز مشاعرش را خراب کرده است آنقدر که بر علیه “فارس“ شمشیر میکشد برای علیه قتل عام مردم عرب عراق اعتراضی ندارد. یک قوای استعمارگر از آن سر دنیا آمده و مردم عراق را به خاک خون کشیده و نفت آنها را غارت میکند، فلسطین را ویران کرده است، لیکن به غرور این تجزیه طلب عرب ایرانی بر نمیخورد. خونش به اندازه خون مردم فارس به جوش نمی آید. نمی گوید که خلقهای ایران متحد شویم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم تا مانع شویم که امپریالیسم و صهیونیسم ایران را به تجاوز و انقیاد تهدید کنند. خیر تجزیه طلب عرب در فکر ایجاد دولت دوم کویت در منطقه است که نفتش را بنام شیخی ثبت کنند و وی بتواند با چرب کردن سبیل دو میلیون نفر ادعای استقلال کند و در یک انتخابات “دموکراتیک“ با وعده ماهیانه چند ده هزار دلار از در آمد نفت به واجدین شرایط انتخاباتی در زیر نظارت مامورین بیطرف سازمان ملل به ستم فارس پایان دهد.

به ناسیونال شونیست آذری یاد داده اند که بیش از ۶۰ در صد ایران آذربایجانی و یا ترک اند، بگذریم از اینکه حزب ما که اعضاء فراوانی از ملت آذربایجان دارد هرگز با این مسئله مشکلی نداشته و ندارد. آنها تبلیغ میکنند که زرتشت آذری بوده، بابک خرمدین گویا علیه فارسها میجنگیده و خواهان “حق تعیین سرنوشت خلقها“!!!؟؟؟ بوده است و بیکباره افشین سردار ترک تبار ایرانی را نیز لباس “فارس“ به تنش میکنند تا با شکست بابک کینه ضد فارس را تقویت کرده باشند. آنها رژیم جنایتکار جهموری اسلامی را که با دست بسیاری از همین آذریها و فارسهای مرتجع علم شد همتراز خلفای بغداد جا میزنند و به ذهن چنین متبادر میسازند که گویا مبارزه ناسیونال شونیستهای مرتجع آذری مبارزه بابک خرمدین با عربهای “فارس“ شده در تهران است. آنها میخواهند با این سیاست مکارانه مخالفت بر حق مردم آذربایجان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی را به امر تجزیه از ایران پیوند زنند. این است شمه هائی از تلاش برای تجزیه ایران.

قدری به استدلالات ناسونال شونیستهای آذری نظر افکنید. اگر واقعا آنها در بیان پاره ای نظریات خویش صمیمیت و اعتقاد دارند نباید از این تبلیغات نتیجه میگرفتند که باید وحدت ایران را حفظ کنند، نباید نتیجه گرفت که قراردادهای گلستان و ترکمانچای استعماری بوده است و جدائی به ایران با دسیسه امپریالیستهای روس و انگلیس تحمیل شده است. نباید به پان ترکیسم دولت ترکیه دهنه زد که در پی الحاق آذربایجان به مناطق شرقی خود نباشد؟ بنظر ما تیجه تبلیغات منطقی ناسیونال شونیستهای آذری چنین میبایست باشد. آنها باید خود را صاحب ایران بدانند و در پی حفظ و وحدت آن باشند. اکنون که آمریکا در همسایگی ایران چاقوهایش را برای قتل عام تیز میکند همه را برای مبارزه ضد امپریالیستی بسیج کنند. باید خواهان خروج کنسرنهای نفتی از جمهوری آذربایجان باشند. باید خواهان خروج قوای نظامی آمریکا و انگلیس و کارشناسان آنها از آذربایجان باشند، باید خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها از عراق و افغانستان باشند، ولی شما هر چه بیشتر میگردید تا این رشته منطقی را پیدا کنید کمتر مییابید. دلیلش روشن است زیرا این ناسیونال شونیستها با امکانات مالی و جهانی امپریالیستی و صهیونیستی در قفای خویش در پی آسمان ریسمان بافتن به هم و اختراع “مدارک“ و “اسناد“ هستند تا کار تجزیه ایران را به پایان برسانند. شما در این تحرک ارتجاعی خارج کشوری (در ایران مردم به ریش این عده میخندند- توفان) سندی در حمایت از طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی، مبارزه ضد امپریالیستی، مبارزه ضد صهیونیستی، تلاش در جهت پیوند زدن مبارزه برای رفع ستم ملی با مبارزه عمومی انقلابی مردم ایران و مردم منطقه نمیبینید. اینها مبلغ نفرت ملی و تجزیه طلبی بجای اتحاد و پیکار طبقاتی علیه ارتجاع و امپریالیسم هستند. اینها خود را به امپریالیسم فروخته اند و برای تکه پاره کردن پیکر ایران روزشماری میکنند. حزب ما این مرتجعین را آرام نخواهد گذاشت و با تمام قوا درمقابل آنها خواهد ایستاد.

 

توفان الکترونیکی شماره ۵۰ نشریه الکترونیکی حزب کارایران شهریور ماه ۱۳۸۹ 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org