یکشنبه، ۱۶ جون ۲۰۱۳
تبصرۀ مختصر راجع به نظریات "مارشال صاحب فهیم"
موضوع فلسفی
نویسنده: دکتور طاوس وردک
لندن ۱۵ جون ۲۰۱۳
(«اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)
مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد!
مردم افغانستان نسبت به هر وقت دیگر چیزفهم - نقطه دان - ادیب - تاریخ دان - کنایه دان - و سیاست مدار شدند، اگر قسمت اعظم فارغان پوهنتون ها سواد سیاسی نه دارند و یا مامورین سابقه دار عرصه های اداری- تعلیمی- پژوهشي- نظامیان تحصیل کرده متخصص- و سیاسیون که سالها تجربه غني در موارد حکومت داری دارند و خاصتا یک عده ای که در اداره کرزۍ نیز بنا به ملحوظات مختلف در حکومت کار می نمایند با وصف آنکه صلاحیت و قدرت اجرای امور برای شان داده نه شده و یا خود شان کفایت بدست آوردن صلاحیت ها را از دست داده به خاطری که سابقه "جهادی" نه دارند و برای ادامه زندگې مجبور اند به زندگي کتلستې ادامه دهند باز هم نسبت به مامورین "جهادی" و اعضای کابینه کرزۍ به شمول خودش، والی صاحبان و ولسوالان و مامورین امنیت ملي و څارندوی که به زور حکومت می کنند بسیار وارد هستند، و از همین خاطر با ادبیات - ترکیب جملات - و طرز ایراد بیانیه ها و خواندن مضامین اشخاص بلند رتبه و اراکین دولتی کرزۍ موافق نیستند، ولې به ماهیت سخنرانی آقای مارشال صاحب فهیم بسیار کم فهمیدند و نمی توانند از لحاظ فلسفی سخنان آقای فهیم خان را تحلیل و ارزیابی نمایند، من با وصف آنکه خود را فیلسوف قلم داد نمی کنم، ولې در رشته فلسفه دکتورا دارم بنا به اجازه فلاسفه افغان می خواهم نقد دیالکتیکی به سخنان مارشال صاحب فهیم داشته باشم و به مردم بفهمانم که مقصد فهیم خان از تبصره هایش چي بود، کم ما و کرم شما.
توجه کنید که قوانین دیالکتیک سه نوع می باشد.
۱- قانون تکامل.
۲- قانون نفی نفی.
۳ -قانون وحدت و مبارزه اضداد .
من درین جا صرف به قانون نفی، نفی خدمت وطنداران عزیز مطالب چند به عرض می رسانم .
اول می روم به یک مثال زنده توجه تان را جلب می نمایم، یک دهقان تخم گندم را بذر کرد و بوته ی از آن دانه های گندم بوجود آمد و بعدا این بوته ساقه را بوجود آورد و ساقه بلند شده رفت بالاخره خوشه را بوجود آورد و خوشه ها به گندم تبدیل شدند (یعنې یکې نسبت به دیگرې متکامل تر بود) و گندم آرد شد و بعدا نان از آن پخته شد و نان خورده شد و بعدا به مواد فاضله تبدیل شد و مواد فاضله دوباره به حیث پارو برای کشت و زرع حبوبات به شمول گندم داده شد یعنی دوران حلقه ېې را پیمود و اصلا نابود نه شد، که این پروسه را نفی در نفی می گویند (یعنی تبدیل یک شۍ از یک شکل و به وجود آوردن یک شکل مکملتر و نوتر را نفی دیالکتیکی می گویند)، نفی تنها زمانی دیالکتیکی است که منشأ اعتلاء و راه رشد داشته باشد و عناصر سالم و مثبت و ارزشمند کهنه را با خود حفظ کند.
نفی به معنای آن است که در جهان مادی یک روند دائمی و جاودانه نو شدن و تغییر نابودی پدیده کهنه و پیدایش نو جریان دارد که جایگزینی کهنه با نو متضمن نفی کهنه است حالت کهنه به نو تغییر شکل می نمایند و بالاخره شکل متکاملتر بوجود می اید در نفی دیالکتیکي شکل کهنه بعضا کاملا نابود نمی شود بلکه از بقایای کهنه نیز استفاده می شود، بطور مثال یک تعمیر تا یک زمان خوش تان می آمد و بعد از مرور زمان تعمیر از مود افتید و در چهار اطراف تان منازل مقبول و قشنگ با نقشه های بسیار مرغوب ساخته شدند و شما نیز تعمیر تان را که نسبت به تعمیرات چار چارپیر کهنه و بیمود است تخریب می نمایید و به عوض آن یک تعمیر مدرن می سازید درین جا از تعمیر کهنه و سابقه تان مواد مانند (سنگ - خشت - چوب - در و دروازه و بعضی چیزهای دیگر) باقی می ماند که آنرا به کلي دور نمی اندازند و از آن در بسیار چیزها در تعمیر نو استفاده می نمایند، هر آن چیزی که به نظر تان و به نظر مردم کهنه معلوم شد او دیگر بازار نه دارد، اشخاص و افراد که در حکومت های مختلف زمان زیادی سپري می نمایند و اکثریت شان اشخاص تصادفی - فرمایشي - دستوری - فرمانی و بیسواد در پروسه تشکیل یک حکومت جا به جا شده می شوند که به مرور زمان مردم آن ها را استفراق می نمایند، مردم از ایشان متنفر می شوند و دیگر به آنها روی خوش نشان نمی دهند و هر آن چیزی که یک مرتبه استفراق شد دوباره آنرا مردم نمی خورند مورد استفاده قرار نمی دهند، استفراق را که بالای ان مگس ها قطار شده نمی بردارند که بخورند مخصوصا آنهایی که قواره و بدن شان از بد رفتاری با مردم بوی می دهند مردم را بوی دار ساخته دیگر برای مردم قابل قبول نیستند امروز قرن ۲۱ است و اشخاص که به فکر ادامه حکومت داری به شیوه کهنه و یا قرن ۲۰ می باشند دیگر آنها نفی شدند و در اجتماع قرن ۲۱ جای نه دارند که به شیوه کهنه به حکومت داری ادامه بدهند اینها آقایون "مجاهدین" و "مارشال فهیم" وزرا و والیان دیگر نفی شدند - کهنه شدند و جای در حکومت آینده نه دارند و چوکی و مقام ابدی نیست، بطور مثال جوانان ما دیروز موی های خود را به شکل ترکی- یا هندی جور می کردند، ولې امروز به نام (پول بکس – و یا اتوتک وینک - بالد - سپایکي با چرب کاری گل (واسلین عطردار) موهای خویش را مانند خارپشتک می سازند و در بازار می گردند)، و یا سابق مردم خواندن های (فلکلور خوش داشتند و یا خواندنهای لوگری، ولې امروز موزیک جاز- راک اندرول – امسي (گپ) رایج شده و رقص های غربی می کنند که این همه نمونه های از قانون نفی نفی است، حال بیایید در مورد اینکه مارشال صاحب، وزرای کابینه، و والیان قلدرنما، چرا به قانون نفی نفی معتقد نیستند؟ به خاطری که آنها یکي شان هم نمی فهمند که نفی نفی یعنی چي؟؟ و اینکه چرا قبول نمی کنند که باید به حیث کهنه جای خود را به نو رها نمایند، به خاطری که آنها مزه مقام را چشیدند و ازین مقام بسیار زیاد سوء استفاده کردند، مردم را زنده پوست کردند بیدون رشوت هیچ کاری درین کشور میسر نیست ازین خاطر مردم آنها را به هیچ وجه تحمل کرده نمی تواند و خود شان نیز می فهمند که دیگر بازار شان ختم است و کهنه شدند، پوسیده شدند، گندیدند (دلیل اساسي شکست حکومت های قبلی و خاصتا حکومت "مجاهدین" در زمان اشغال به رهبری کرزي انکار از عناصر سالم و فهمیده حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و کرزۍ نه فهمید که نفی دیالکتیکي یعنی چي ازین خاطر او همه متخصصین - تحصیلکرده ها - خاصتا افسران با تجربه را (ډی ډی ار) ساختند و نه خواست ازین عناصر وطن پرست و مفید برای افغانستان استفاده نمایند و اگر این کار را می کرد امروز به فقدان کدر و افسران با تجربه مواجه نمی شد، ازین خاطر آنها به این هم می فهمند که به زور دیگر حکومت نمی شود و تغییر در افغانستان قانونمند است مثل که اعتراف نمود (که قوای مسلح زمان دکتور نجیب الله ۵۰۰ بال جت جنگي داشت و در جنوب شرق آسیا چنین قوای مسلح نه بود)؟؟ پس چي شد و کي ها از بین برد و به پاکستان فروخت، و شما ها و مسعود در راس قدرت بودید باید مردم شما ها را به میز محاکمه بکشانند، این بار شما را شخصیت های سیاسي نو نفی می کنند و این تغییر این بار به دست کسانی رخ میدهد که آنها مردان قرن ۲۱ اند و نو می باشند، و میتوانند از عناصر مفید و ارزشمند و متخصص کهنه در ساختار حکومت (نو) استفاده نمایند که باعث پیروزي شان می شود و باز به قانون وحدت و مبارزه اضداد منتهی می شوند، زیرا نو بالنده است - رشد یابنده است - متکامل تر اند - به صورت طبعی برای شان راهها و جاده ها باز می شود و به روی کهنه خاک می افتد بروی شان راهها مسدود می شوند، آنهایی که در بین کهنه هوشیار باشد جای پای را برای فردا نیز پیدا می کند، هر نو که به غم مردم - به ترقی کشور - به اتحاد و اتفاق متعهد باشند - رشوت نه خورده باشد - دستان شان به خون مردم آلوده نه باشد - توطیه گر نه باشد - دشمنان سوگند خورده وطن مان را خوب شناخته باشد و از توطیه های دشمنان قبلا خوب اگاه باشد وې برنده میدان است به نظر من که در قرن ۲۱ بهترین (نو) برای افغانستان آقای خلیلزاد است و کهنه های حکومت کرزۍ هر طرف دست و پا می زنند و وارخطا شدند- سراسیمه شدند - بالای امریکا بی باور اند و "مارشال صاحب" می گوید که خلیل زاد امریکایی است؟؟؟ ((جناب مارشال صاحب شما که از امریکایی بد می برید و یا بد می بردید چرا آنها را آوردید، چرا برای آنها شما د شمال تلواله زمینه اشغال افغانستان را مساعد ساختید؟؟ شما به پاهای امریکایی ها افتیدید که شما را از غم "طالبان" خلاص کنند و باز هرچې که می کردید بکنید، حال که همه دار و ندار شما به شمول معاشات تان به دست امریکا است اگر امریکا شما را رها بکند فردای آن شما به کولاب فرار می نمایید و دیگران تان به دوبۍ و ایران، همین روزها هر آنچه سرتان مشاورین امریکایی امر و فرمان می رانند چرا بد نمی برید و از خلیلزاد که افغان سوچه است باز اورا امریکایی می گویید)) با وصف آنکه همه روزه پاهای امریکائی را می بوسند که نه برایید که این بار "طالبها" بینی و گوش های مارا می برند و زنده تا کولاب تاجکستان هم رسیده نمی توانیم ازین خاطر مثل که در یک نظر قبلی از بیانیه پر طمطراق اقای فهیم هوشدار داده بودم که وزرای کرزی و والی های کرزی در تبانی با کرزي می خواهند برادرش را جای گزین خود نمایند در ویبلاگ همایون قبل از بیانیه مارشال فهیم من بالای شان تبصره کرده بودم (چنانچه "مارشال" برای والي ها گفت که زمانی که رییس جمهور نو تعیین و انتخاب شد او وزرا و والی ها و ولسوال های خودرا تعیین می نمایند نه شما را) یعنی هوشیار باشید از زور - تقلب – و جعل اعظمی استفاده نمایید) اما شرایط این بار به فایده ((نو)) است و امید های دیرینه مردم در وجود خلیلزاد برآورده خواهد شد و قانون نفی نفی کار خودرا کردنی است دا (تقدیر دی چې نه بدلیژي) یعنې تغییر نمی کند .
«اصالت» مطابق پالیسی نشراتی خود در تصرف، ویرایش و تصحیحات لازم انشائی و تخنیکی در متن نوشته ها و مقاله ها
دست باز دارد و این حق را به خود محفوظ میدارد !