شنبه، ۲۴ مارچ ۲۰۱۲


استاد (صباح)

بلخ با تاریخ پنجهزار ساله اش، در گذشته به نامهای بخدی، بلهیکا، بلخ الحسنی، ام البلاد، قبه الاسلام یاد شده است و مرکزیت سرزمین وسیعی بنام آریانا و خراسان را تشکیل می داده است و اکنون نیز ولایت بزرگ در شمال افغانستان است.

بلخ یکی از نامداران ترین مناطق کشور است که در تمدن، پیشینه بسیار دراز دارد و در ردیف شهرهای مشهور دنیای قدیم به حساب می آمده است. بلخ هم پای سمرقند، بغداد، دمشق، قاهره، مداین، و . . . در اوراق تاریخ ثبت می باشد و در گذشته مناطق بزرگی بنام بلخ یاد می شده است.

شخصیتهای بلند مرتبه بلخ در گذشته زادگاه بزرگترین نوابغ علمی و فرهنگی بوده است که هم اکنون نیز نام آنان زینت بخش اوراق تاریخ کشور و جهان می باشد. مولانا جلال الدین محمد بلخی، ابو علی سینای بلخی، ابو شکور بلخی، ناصر خسرو بلخی، رابعه بلخی، ابراهیم ادهم، دقیقی بلخی و صدها تن دیگر از جمله مشهور ترین فیلسوفان، عرفان و شاعرانِ اند که بیشتر مردم با نام آنان آشنا هستند.

مدتی است در تارنمای بی بی سی در صفحه ویژه یکتعداد افراد عظمت طلب و کور ذهن و بخصوص آنانیکه در بی بی سی فارسی لمیده اند و با استفاده از سیاست آب گل کن و ماهی بگیر، کور کورانه و بیمارگونه شخصیت های علمی و فرهنگی افغانستان (خراسان بزرگ) را دو دسته چسپیده و افتخارات مارا به خود نسبت میدهند و این شخصیت دزدی از تفکر بی ارزش آنان نماینده گی مینماید، نه تنها این مشکل بزرگ را ما داریم، بلکه کشورهای دیگری و بخصوص عراق (بابل و سرزمینهای این کشور) و آسیای مرکزی را جز قلمروی خویش و بزرگان آنرا بخود نسبت بدهند. کشور های اطراف خلیج نیز به سرنوشت ما مواجه اند (نمونه بارز این ماجراجویی اراضی های خلیج مربوط امارات متحده عربی میباشد). همچنان اینان تلاشهای را انجام داده اند تا اندیشمندان شبه قاره هند را نیز هویت جعلی ایرانی بدهند.

این شیوه زشت یکی از خصلتهای سابقه آنان است که مولانای بلخی، دقیقی بلخی شاعر قرن چهارم هجری نخستین گردآورنده شاهنامه پیش از فردوسی بزرگ، فردوسی حکیم فرزانه ابوالقاسم حسن ابن اسحق از وی به نام خداوندگار تاریخ و فرهنگ نیز یاد میکنند، ابوعلی سینای بلخی، ناصر خسرو بلخی شاعر نامدار قرن پنجم هجری، ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخی، احمد بن سهل بلخی، ابو سهل فضل بن نوبخت، سیاوش یکی از اسطوره های ملی، رودکی سمرقندی شاعر بزرگ قرن چهارم هجری و تهیه کننده کلیله و دمنه، روزبه دوره خلافت عمر بن خطاب طراح شهرهای بصره و کوفه، سیف فرغانی از شاعران و عارفان قرن هفت هجری، شمس الدین محمد بن ایوب دینسری (سده هفتم هجری) دایره المعارف نویس و نگارنده کتاب نوادر التبا در لتحفه البهادر که شامل مباحثی از علوم طبیعی است، رابعه بلخی نخستین زنی که پس از حمله وحشیانه اعراب به زبان پارسی دری شروع به سرودن شعر کرد زمانش را برابر با رودکی گفته اند، گفته شده است که حارث برادر رابعه غلامی زیبایی به نام بکتاش داشت که بعدها رابعه عاشق بکتاش میشود که در اثر این عشق حارث فرمان میدهد که رابعه را به حمام ببرند و رگهایش را بزنند و بعد از آن درب حمام را گل بگیرند که بعد از آن رابعه با خون خود شعرهایش را بر دیوار حمام نوشت و به ناکامی از جهان رفت، ابو سعید ابوالخیر، سنایی غزنوی عارف و زاهد و اندیشمند بزرگ و استاد شعر پارسی دری در قرن پنج هجری، جعفر محمد بن موسی خوارزمی، استاد بهزاد، بیهقی، نظامی گنجوی حکیم ابومحمد الیاس بن زکی بن موئد ملقب به نظامی گنجوی شاعر نامدار، خوارزمی محمد بن احمد کاتب - از دایره المعارف نویسان سده چهارم هجری است کاتب مفاتیح العلوم وی شامل مباحثی در حساب، هندسه، نجوم، موسیقی، تخنیک و کیمیا، عطار، جامی، خواجه عبدالله انصاری، یعقوب لیث صفاری، آرش کمانگیر، مسلم خراسانی، ابو نصر محمد فارابی، احمد معماری لاهوری و برادرش استاد حمید لاهوری سده یازدهم هجری معماران سازنده تاج محل در هندوستان، ابوریحان محود بن احمد بیرونی، سید جمال الدین افغانی . . . را از ایران قلمداد میکنند. اینانی که مختصراً در بالا از آنان نام برده شد مانند دهها اندیشمند دیگری وطن ما جزیی از هویت و فرهنگ ما هستند.

میگویند: ملتی که گذشته نداشته باشد آینده هم ندارد.

ما چرا بی تفاوت از افتخارات تاریخی و ادبی خویش بگذریم تا هویت ما را به تاراج ببرند.

خبرگزاری جمهور در یک بررسی زیر عنوان (همدلی از همزبانی بهتر است) مینویسد:

مولانا جلال الدین محمد بلخی از کجا است؟ ابو علی سینا، دانشمند ایرانی بود یا افغانستانی؟ خواجه شمس الدین حافظ شیرازی به کدام زبان شعر سروده است: دری یا پارسی؟ و . . . این پرسش ها، از جمله ی هزاران پرسشی است که همواره در محافل روشنفکری دو کشور مطرح می شود. ایرانی ها حسب معمول تلاش شان این است که همه این مردان بزرگ را ایرانی ثابت نموده و جزء افتخارات خودشان قلمداد کنند و تریاک و ترور و وحشیگری را به افغانستان نسبت بدهند. در اینسو، افغان ها نیز سعی می کنند تا مولانا و ابوعلی سینا و . . . را مال افغانها قلمداد کرده و ایرانی ها را متهم به دروغبافی و جعل و تحریف تاریخ نمایند.

اعتراف ایرانیان برای اولین بار در آخرین نیوز رسانه مستقل ایرانیان

ایرانیان مفاخر سرزمین ما را مصادره کردند.

این در حالی است که اقدام ایرانیها به اینجا محدود نشد و ایرانیها بشدت از استفاده از پسوند های "بلخی" در نام "ابو علی سینای بلخی" و مولوی بلخی وحشت دارند. به گزارش آخرین نیوز، یک استاد دانشگاه کابل از اقدام ایران در مصادره مشاهیر افغانی در همایش میراث مشترک افغانستان و ایران در کابل گله کرد. استاد مسعود در این همایش در سخنرانی خود که از شبکه تلویزیونی افغانستان از جمله نور و تمدن پخش می شد، همچنین ادعا کرد: در ایران سید جمال الدین افغانی را "سید جمال الدین اسدآبادی" می نامند. این در حالی است که اقدام ایرانیها به اینجا محدود نشد و ایرانیها بشدت از استفاده از پسوند های "بلخی" در نام "ابوعلی سینای بلخی" و مولوی بلخی وحشت دارند. وی همچنین مدعی شد: در ایران بجای مولانا جلال الدین بلخی، این شاعر بزرگ بلخ افغانستان از نام "مولانا جلال الدین رومی" استفاده می شود و باید در این خصوص چاره اندیشی شود. این استاد دانشگاه کابل همه دست اندازیهای ایران در مصادره دانشمندان افغانی را ناشی از جنگ و نابسامانی در این کشور برشمرد و گفت: متاسفانه جنگ و ناآرامی ها در افغانستان مانع از معرفی این شاعران بزرگ شده است.

ایرانیان مفاخر سرزمین ما را مصادره کردند 

 

همچنان روزنامه ایران شماره ۳۵۶۵ مورخ ۱۷ دلو ۱۳۸۵ تن به یک ناگذیری داده - چنین مینویسد:

سید جمال الدین افغان، ناصر خسرو قبادیانی بلخی و ابوعلی سینای بلخی!

بیشتر خیابان های شهر مزار شریف در افغانستان به تازگی نامگذاری شده و تابلوهای در آن نصب شده اند.

به گزارش ایسنا سایت «افغان ایركا» در این باره نوشت: در این نامگذاری كه خیابان های اصلی و فرعی مزارشریف را دربر می گیرد، از نام های مفاخر فرهنگی و ملی افغانستان استفاده شده است. بیشتر خیابان های مزار شریف به نام های نظیر سید جمال الدین افغان، ناصر خسرو قبادیانی بلخی، فاطمه بلخی، رابعه بلخی و ابوعلی سینای بلخی نامگذاری شده اند. شهر مزارشریف پس از كابل، دومین شهر افغانستان است كه شماری از خیابان های آن نامگذاری می شوند. همچنین دولت افغانستان به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا، یاد این شاعر فارسی زبان قرن هفتم هجری را در سال جاری میلادی گرامی خواهد داشت. به همین منظور حامد كرزی - رئیس جمهور افغانستان - كمیسیونی را متشكل از ۴۰ نفر، مسئول تهیه مقدمات برگزاری یك سمینار بین المللی به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا كرده است. این مراسم یادبود با نام «همایش بین المللی علمی، تحقیقاتی برای گرامیداشت شخصیت علمی و فرهنگی مولانا» برگزار می شود.

روزنامه همشهری با ریختن اشک تمساح، افغانستان را خطر بالقوه به زبان و فرهنگ پارسی دانسته و از احیا و بازسازی اجتماعی و فرهنگی ما به مسوولین کشورش جداً گوشزد مینماید.

هشدار جدی كارشناسان به تحریف های تاریخی.

افتخارات مان نصیب همسایگان نشود.

در حالی كه كشورهای مجاور ایران، به سرعت و با علاقه مندی زیاد، برای تصاحب بزرگان ادبیات فارسی ایران در تلاشند، از مسئولان فرهنگی كشور، اقدام ویژه ای دیده نمی شود.

نام گذاری خیابان های شهر مزار شریف افغانستان با اسامی معنا داری چون ابوعلی سینای بلخی و ناصر خسرو قبادیانی بلخی كه در هفته های گذشته صورت گرفت، یكی از این تلاش ها هستند. اما مسئولان افغانستان كه در شرایط فعلی به شدت نیازمند هویت بخشی به كشور در حال بازسازی شان هستند، به این امر اكتفا نكرده اند. حامد كرزای، رئیس جمهور افغانستان، كمیسیون چهل نفره ای را برای برگزاری سمینار بین المللی علمی- تحقیقاتی برای گرامیداشت شخصیت علمی و فرهنگی مولانا تشكیل داده است، در حالی كه با وجود نام گذاری سال جاری به نام مولانا، هیچ اقدام عملی قابل توجهی صورت نگرفته است.

از سوی دیگر، بخش عربی شبكه بی بی سی نیز حدود یك ماه پیش، ابن سینا را دانشمند عرب معرفی كرده بود كه تنها به چند واكنش رسانه ای معدود در ایران منجر شد؛ غلام رضا اعوانی، رئیس انجمن حكمت و فلسفه ایران در گفت و گو با ایسنا گفت: این گونه سخنان صد در صد باطل است و ما ایرانی ها باید در این موارد بسیار هوشیار باشیم.

علاوه بر اعوانی، غلام حسین ابراهیمی دینانی نیز در واكنش به ابن سینای عرب گفت: ابن سینا اهل بخارا، مركز زبان فارسی بوده و زبان مادری اش نیز فارسی است، پس او به هیچ وجه نمی تواند عرب باشد. اما واكنش رسمی، جدی و پیگیرانه مقامات ایران، نه تنها ابن سینای عرب را جدی نگرفت، بلكه در طول ده روز گذشته، ابن سینای افغانی را نیز نادیده گرفت. عماد افروغ می گوید: این كه كشورهای دیگر، بزرگان مملكت ما را بزرگ بدارند، باعث خوشحالی است، اما باید به تحریف واكنش نشان داد. آنها باید به طور جدی با واكنش جدی ما مواجه شوند و حتی كارشان به شكایت بینجامد. افروغ درباره توجه مسئولان كشور به بزرگان ایرانی و هویت فرهنگی كشور می گوید: به اعتقاد من در این سال ها نسبت به این موضوع غفلت صورت گرفته و به عمد هم بوده است. این غفلت به نام توجه دولت به اقتصاد و معیشت مردم صورت گرفته و در واقع، فضای كشور ما بیش از حد اقتصاد زده است.

رئیس كمیسیون فرهنگی مجلس ادامه می دهد: نمی گویم تا كنون به این مسایل بی توجهی كامل شده است، ولی باید بیش از این ها باشد و حركت هایی كه تا كنون صورت گرفته، قابل قبول نیست. افروغ با اشاره به پیگیری مجلس در زمینه برگزاری مراسم بزرگداشت مولانا، می گوید: تا جایی كه من می دانم كمیته ای در وزارت ارشاد تشكیل شده و جلساتی نیز دارند. این كمیته حاصل تذكر افروغ در صحن علنی مجلس به وزارت علوم است كه بیش از پنج ماه پیش صورت گرفت. در آن ایام، تذكر افروغ با این مضمون كه چرا در شرایطی كه مصر، افغانستان، تركیه و . . . در حال برگزاری مراسم مختلف برای بزرگداشت مولانا هستند، مسئولان ایران هیچ اقدامی نمی كنند؟ واكنش وزیر علوم و نماینده ایران در یونسكو را برانگیخت و سرانجام كمیته ای برای اقدام در این زمینه تشكیل شد. حالا، در شرایطی كه تنها نزدیك به یك ماه به پایان سال هشتادوپنج مانده است، افروغ پاسخ گفتن به این پرسش را كه واقعاً چه اقدام عملی تاكنون انجام شده است؟ وظیفه مسئولان وزارت ارشاد و علوم می داند. محمد حسین جعفریان شاعر می گوید: در آینده خواهیم دید كه اگر ما حركتمان كند باشد، دیری نخواهد گذشت كه به عنوان مثال افغان ها به عنوان یكی از همسایگان فارسی زبان ما نماینده شعر فارسی در دنیا شوند.

هشدار جدي كارشناسان به تحريف هاي تاريخي

افتخارات مان نصيب همسايگان نشود

*    *    *

خيابان‌هاي مزار شريف در افغانستان نام‌ گذاري شدند

ابو علی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابو علی سینا بلخی و ابن سینای بلخی و پورسینا (متولد ۳۵۹ شمسی در بخارا (یکی از شهر های بزرگ آریانای کبیر) - در گذشتهٔ ۴۱۶ شمسی، از مشهورترین و تاثیر گذار ترینِ فیلسوفان و دانشمندان آریانا بود. وی ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته ‌است که شمار زیادی از آن‌ ها در مورد طبابت و فلسفه است. جورج سارتن اورا مشهور ترین دانشمند سرزمین‌ های اسلامی می ‌داند که یکی از معروف ‌ترین‌ ها در همهٔ زمان‌ و مکان‌ و نژاد است. کتاب معروف او «قانون» نام دارد. زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی: پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند.

ابن سینا بلخی یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته ‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة ‌الحق شرف‌ الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ ترین کتاب‌ های او عبارت ‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در طبابت. پدرش عبدالله ‏اهل بلخ بود و مادرش ستاره نام داشت، زنی از اهالی روستای افشنه.

ابوعلی سینا بلخی را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ ‌یک از حکمای جهان اسلام نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.

عبدالله پدر بو علی دوران جوانی اش را در زادگاه گذرانیده و سپس به بخارا پایتخت حکومت سامانیان عزیمت کرد. هنگامی که ابن سینا پنج سال داشت، نزد پدر که مردی فاضل بود حساب، ریاضیات، رو خوانی قرآن و صرف و نحو ‏زبان عربی می آموخت او از همان ابتدا بسیار با هوش بود و برای کسب دانش شوق و اشتیاق فراوانی داشت پس از ‏چندی نیز به مکتب رفت که سر آمد هم مکتبی های خود بود.

او در ده سالگی قرآن را حفظ کرده و ادبیات و هندسه ریاضیات و صرف و نحو عربی را نیز میدانست، او به طبیعت ‏و گیاهان و حیوانات علاقه خاصی داشت و اوقات فراغت را در دشت و صحرا به جستجو و کسب تجربه می پرداخته و ‏بدین صورت از دوران کودکی به خواص گیاهان و طبابت علاقه مند شده است. هنگامی که ابوعلی دوازده سال داشت به همراه خانواده در بخارا، پایتخت سامانی می زیست و پدرش عبدالله نیز ‏دارای شغل و منصب دیوانی بود. عبدالله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبدالله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند. پیش از آن ‏هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود.

ابوعلی سینای بلخی به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای میافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می ‏گشت. ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و ‏بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت.

ابوعلی سینای بلخی برای تکمیل و ارتقا معلومات خود چاره ای جز مداومت و کوشش خویش نداشت او طبیعیات و الهیات را ‏نزد خود خواند. او تمامی کتابهایی که در دسترسش قرار میگرفت سود می جست و علم پزشکی را نیز خود به وسیله ‏کتابهای بزرگان و تجربیات عملی نزد خود فرا گرفت.

ابوعلی سینای بلخی در جوانی حکمت ماوراء الطبیعه را نیز آموخت و هر کتابی که در این زمینه به دستش می رسید مطالعه و ‏تجزیه و تحلیل میکرد. روزی کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو را به دست آورد و شروع به مطالعه آن کرد اما هر چه ‏میخواند مفاهیم نهفته در آن را به دست نمی آورد و باز از ابتدا می خواند تا اینکه بیش از بیست بار کاتب را خواند ‏اما هنوز مفهوم جملات کتاب را به درستی درک نمیکرد تا اینکه یک روز که از بازار بخارا عبور میکرد فروشنده ای ‏راه او را گرفت و کتاب فرسوده ای را به وی فروخت. وقتی شروع به خواندن کتاب کرد متوجه شد که کتاب نوشته ‏ابونصر فارابی و در مورد شرح اغراض ما بعید الطبیعه ارسطو است همان کتابی که هر چی ابوعلی رد آن اندیشیده ‏بود برایش مفهوم نشده بود.

در سال سه صدوهفتادوپنج هنگامی که ابوعلی سینای بلخی هجده سال داشت نوح دوم بر بخارا حکومت میراند. روزی غلامان امیر به ‏دنبال وی آمدن تا برای معالجه امیر به بالین ی رهسپار شود.

ابو علی سینای بلخی سابقه بیماری و نشانه های بیماری را که در امیر ظاهر شده بود از ابن خالد - پزشک مخصوص دربار پرسید. معلوم گشت که امیر از مدتی پیش دچار درد و سوزش شدید معده و حالت تهوع شده و نیز بخشی از بدنش ‏لمس گشته. ابو علی سینای بلخی از روی عوارض بیماری به بیماری امیر پی برد و با بررسی ظروف مخصوص خوراک امیر ‏بیماری امیر را مسمومیت ناشی از سرب اعلام کرد و اقدام به درمان بیماری امیر کرد.

ابوعلی سینای بلخی در قبال معالجه امیر از وی خواست اجازه ورود و استفاده آزادانه از کتابخانه سلطنتی بخارا را کرد - چرا ‏که تنها شاهزادگان و بزرگان حق استفاده از ان را داشتند - و نوح ابن منصور نیز موافقت کرد.

این واقعه که در هجده سالگی ابوعلی سینای بلخی اتفاق افتاد فصل تازه ای در علم اندوزی و کسب دانش برای وی گشوده ‏شد کتابخانه بخارا کی از کاملترین کتابخانه های آن روزگار ایران به شمار میرفت و از اکثر کتابهای قدیمی و ‏کمیاب یک نسخه در آن موجود بود.

روزی که ابن سینای بلخی به کتابخانه سلطنتی پا گذاشت، شادی اش از دیدن کتابهای گوناگون موجود در آن بی حد و ‏حصر بود. بلخی با حرص و ولع همه آنها را از نظر گذرانید و در طول سه سالی که ابو علی در آن کتابخانه بود و ‏به گفته یکی از شاگردانش دوره طلایی برای تکامل وی محسوب می شد را بگذراند و معلوماتش را در فقه عمیق تر ‏کند. همچنین در مورد ادبیات و موسیقی و زوایای مختلف انها به تجربه و تحقیق بپردازد. او توانست بر روی نقشه ‏های نجومی منجمان گذشته کار کند.

سینای بلخی در سن بیست سالگی شروع به نوشتن کرد و مجموعه ای در ده جلد به نام حاصل و محصول را به رشته تحریر ‏در آورد بعد کتابی در باب اخلاق با عنوان البر و الائم - بی گناهی و گناه - نوشت، نوشته بعدی وی کتابی در باب ‏فلسفه به نام حکمت عروضی در بیست و یک جلد می باشد.

هنگامی که ابوعلی سینا بلخی بیست و یک سال داشت. روزی در کتابخانه مشغول مطالعه بود که متوجه حریق در قسمت از ‏کتابخانه شد. سعی ابوعلی سینای بلخی و نگهبانان برای خاموش کردن آتش بی فایده بود و کتابها طعمه آتش قرا گرفت بعد از ‏آتش سوزی که به روایاتی عمدی و توسط دشمنان ابوعلی سینا بلخی در دربار صورت گرفته بود در شهر شایعه کردند که خود ‏بوعلی سینا بلخی کتابخانه را آتش زده که این موضوع نیز در امیر اثر کرد و سبب شد تا از ورود ابوعلی به درمانگاه ‏جلوگیری کنند. در همین حال پدر بوعلی سینا بلخی نیز درگذشت و سبب شد تا بوعلی تصمیم به سفر گیرد و با دوست خود ‏ابو سهل مسیحی در سال سه صدوهفتادونو ترک دیار کرد و راهی مقصدی نا معلوم شد.

ابوعلی سینا پس از ترک پایتخت سامانی و گذشت نزدیک به یک ماه در یکی از استراحتگاه های میان راه با مردی به ‏نام منصور برخورد کرد کسی که خود از نجیب زادگان و اندیشمندان دربار خوارزم بود و ابن سینا را به ‏دربار خوارزم دعوت کرد. در آن زمان دربار خوارزم تمامی دانشمندان و فرزانگان را به دربار خود دعوت ‏میکردند که به سبب وزیر فاضل ابن مامون ابوالحسن احمد بن سهیلی بود که دانشمندان را در دربار خوارزم جمع ‏میکرد.

مرکز حکومت ابن مامون خوارزمشاه، شهر گرکامج در ساحل رود جیحون بود. در دربار خوارزمشاهیان ابوعلی ‏سینا بلخی و ابوسهیل به گرمی استقبال شدند، و خود سهیلی وزیر خوارزمشاه به پیشواز ایشان آمد. پس از مدتی ‏استراحت با امیر ابن مامون دیدار کردند و او نیز به ایشان خوش آمد گفت.

ابو علی سینای بلخی برای مدتی نزدیک به سیزده سال در آنجا ماند و در طول این مدت وقت خود را به تدریس، تحریر و ‏معالجه بیماران گذراند. وی در این مدت کتابها و رسالات زیادی به رشته تحریر در آورد که از جمله آنها میتوان ‏رساله ای در مورد نبض به زبان پارسی دری، رساله ای در مورد بیهودگی پیش بینی آینده بر اساس حرکت ستارگان به ‏زبان عربی و قصیده ای در مورد منطق، کتابی در باب فلسفه به نام بقاء النفس الناطقه و رساله ای در باب ‏افسردگی با نام حزن الاسبابه و بسیاری بسیاری دیگر نوشت.

در این سالها ابوسهل همواره همراه ابو علی سینای بلخی بود و دوستی بسیاری بین آنها پدید آمده بود. یک روز فرستاده ای از ‏سلطان محمود غزنوی خبر داد که خوارزمشاه باید تمامی دانشمندان خود را نزد او و به پایتخت غزنویان روانه کند ‏در این زمان بوعلی بر خلاف دیگر دانشمندان به غزنین نرفت و بعد از سیزده سال اقامت در گرگانج در زمستان سال ‏‏سه صدونودودو به همراه دوست خود ابوسهل مسیحی شبانه از گرگانج گریخت. سلطان محمود از نیامدن ابن سینا ناراحت شده ‏و دستور میدهد تصاویر زیادی از وی کشیده برای فرمانروایان خراسان بفرستند وبرای دستگیری و تحویل او جایزه ‏بزرگی تعیین میکند.

ابو علی سینا بلخی ابتدا برای دیدن مادر خود راهی خراسان و شهر بخارا میشود. اما به زودی ماموران از برگشتن وی ‏باخبر میشوند و و او دوباره مجبور به فرار میشود. و این بار همراه دوست خویش ابوسهیل نزد سلطان ‏قابوس بن وشمگیر میشود در بین راه بر اثر طوفان شن دوست و همراه خود ابوسهل را از دست میدهد. ابوعلی سینا بلخی ‏بعد از طی مراحلی سخت وارد منطقه میشود که باخبر میشود سلطان قابوس توسط سپاهیانش کشته شده است‏‏. ابوعلی سینا هنگام ورود به شهر مورد لطف و احترام زرین گیس دختر سلطان قابوس که مانند پدر دوستدار فضلا ‏بود قرار گرفت.

ابو عبید جوزجانی که یکی از شاگردان مقرب و یاران همیشگی ابن سینا بوده است از قول استادش زندگینامه او را چنین روایت می کند: «پدرم عبدالله پسر حسن پسر علی ابن سینا از اهالی بلخ بود.

در زمامداری امیر نوح سامانی به سوی بخارا نقل مکان کرد و در دهکده ای از توابع بخارا سکنی گزید و به برزگری و کشاورزی پرداخت. در آن ایام با دختری ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال دوصدوپنجاه ونو خورشیدی (نوصدوهشتاد میلادی) به دنیا آمدم. بعد از مدت زمانی پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد سپرد. درس قرآن و ادبیات را شروع کردم و در ده سالگی قرآن را حفظ نموده و در ادبیات مقامی کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جدیت نزد اسماعیل زاهد فقه روی آوردم و در این رشته به حدی رسیدم که مفتی حنفیان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پیش یکی از سبزی فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و ریاضی را از استادی به نام محمد مساح کسب نمودم. دیری نگذشت که شخصی به نام عبدالله ناتلی به شهر ما آمد؛ او خود را فیلسوف معرفی کرد و پدرم وی را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعلیم دهد. کتاب ایساغوجی را پیش وی خواندم و هر مسئله ای را که استاد شرح می داد، من بهتر از او تفسیر می کردم. در مدت زمانی اندک توانستم در علم منطق، سرمایه زیادی کسب کنم. کتاب اقلیدس را نیز نزد ناتلی شروع کردم، پنج یا شش شکل آن را تشریح کرد، بقیه مشکل را خود حل کردم. این بار کتاب دیگری را مورد مطالعه قرار دادم و دیگر نیازی به ناتلی نمانده بود.

ناتلی از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکیات، که از ناتلی و غیره فرا گرفته بودم؛ به فراگیری علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبیعه تألیف ارسطو را پیدا کردم، دیدم بسیار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چیزی از محتوای آن نفهمیدم. تا روزی در بازار صحافان بخارا به سمساری برخوردم، کتابی در دست داشت، گفت: ابوعلی این کتاب را بستان که بسیار ارزان است و صاحبش آن را از سر نیازی که به مال دارد میفروشد. کتاب را به سه درهم خریدم و به خانه آوردم. کتاب یکی از تألیفات فارابی و شرح ماوراءالطبیعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک این کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبیعه همگی بر من روشن شد. در زمینه علم طب بسیاری از کتاب های طبی را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم دیدم علم طب بسیار مشکل نیست.

بسیار زود در این باره نیز پیشرفتهایی حاصل شد، که از سایر اطبای وقت پیشی گرفتم و شروع به مداوای بیماران کردم. در طب علمی تجارت بر من کشف شد که بسیاری از نظریات مندرج در کتاب ها را وارونه دیدم. در آن ایام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. این را نیز باید یادآوری کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرویده باطنی (اسماعیلیه) بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعیلیه تلقین گرفته بودند، به بحث و جدل می پرداختـند. من گوش می دادم . . .

ابوعبید جوزجانی به روایتش ادامه می دهد و می گوید:

هنگامی که ابن سینا بلخی در سن هفده سالگی بود، اتفاقاً امیر نوح بن منصور سامانی، که زمامدار بخارا بود، بیمار شد. طبیبان بزرگ بخارایی با به بالین امیر دعوت کردند. این سینا جوان هم خود را در میان آنان جا زد و به عیادت امیر رفت. خود او در این باره می گوید: طبیبان همگی از تشخیص بیماری درماندند. خدا را شکر که تشخیص من درست از آب درآمد و مداوای من اثر رضایت بخش بخشید و امیر به زودی شفا یافت.

گویند بیماری امیر نوح سامانی چنان بود که جملگی عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلی از او سلب کرده و یارای هیچ حرکتی نداشت. طبیبانی که به بالینش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سینای جوان بعد از معاینه دقیق دستور داد که حوض حیاط امیر را مملو از ماهی رعاده کنند. امیر را لوچ کرده و در قفس چوبین قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نیروی الکتریسیته ای که از ماهی رعاده تولید می شود و با جسم امیر تماس می گرفت، امیر به کلی ازمریضی عضلات نجات یافت. ناگفته نماند که در هر ماهی رعاده قدرت تولید الکتریسیته به سی ولت می رسد. از این رو پیداست که ابوعلی سینا یک هزار سال قبل از پیدایش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثیر آن پی برده است. امیر نوح در مقابل این معالجه شگف انگیز می خواست پاداش شایانی به ابن سینای جوان بدهد. در جواب امیر که گفت: «ابو علی هر چه بخواهی می دهم». ابن سینا گفت: «تنها پاداش من این باشد که اجازه بفرمایی در مطالعه کتاب های کتابخانه امیر آزاد باشم».

برای هر حکمی در معالجه و هر بیانی در تشریح جسم آدمی، دلایل له و علیه را با هم آورده است. شیخ الرئیس ابن سینا اولین دانشمند اسلامی است که کتابهای جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفای او در واقع حکم یک دائرةالمعارف فلسفی را دارد. علاوه بر شفا کتاب های نجات، اشارات و تنبیهات، قراضه طبیعیات، مبداء و معاد و داستان حی بن یقطان را همگی در فلسفه نوشته است.

ابن سینای بلخی در مدت اقامت در همدان به قصد ایجاد رصد خانه، دستگاهی که شباهت زیادی به ورنیه امروزی داشت، اختراع کرد و مفاهیم مهم فیزیکی از قبیل: حرکت، نیرو، فضای خالی، نور، و حرارت را به دقت بررسی کرده است. ابن سینا استاد تعلیم و تربیت، اولین دانشمند اسلامی است که در این باره اظهارات بسیار ارزنده ای داشته است. کتاب تدابیر المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعلیم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سینا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزیدن هنر و حرفه دست بشر را می گیرد و به سر منزل سعادت می رساند. ابن سینا هزار سال پیش مربیان اطفال را سفارش می دهد که از همان اوان کودکی علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پیشه ای که استعداد و علاقه دارد او را در آن پیشه و هنر تشویق کنند. ابن سینا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبرای پی ریزی کرده، برابر کرده و نتیجه گیری منطقی را ابراز می دارد که جای شک و گمانی نماند.

ابن سینای بلخی روانشناس، در کتاب قانونش بحث هایی درباره روان شناسی و روان پزشکی دارد که واقعا مایه تعجب است. ابن سینا بلخی با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاری و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گریبانگیرش بوده است، توانسته ۴۷۶ کتاب و رساله در هر علمی از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقدیم کند. که اکنون ۲۴۶ کتاب و رساله او باقی و در کتابخانه های مختلف دنیا موجود است. ابن سینا، فیلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطونی نو بوده و کوشش کرده آن را با دین اسلام وفق دهد؛ که در این باره از ابن رشد بسیار پیشی گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعیت کرده است. با این همه چندی از کوته فکران او را کافر و زندیق خوانده اند. ابن سینای طبیب که قانون را نوشته، در حقیقت باید گفت که دایرةالمعارف طبی را به دنیا ارزانی داشته است. قانون در طب ابن سینا بلخی که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترین کتاب طبی بوده و در هر دانشگاهی آن را تدریس کرده اند، و حتی امروزه هم می توان از توجیهات و اشارات او بهره ها کسب کرد.

شرح های که در دنیای اسلام بر کتاب قانون ابن سینا نوشته شده از علمای زیر است:

علی رضوان، متوفی ۴۶۰ هجری قمری، امام فخر رازی، نجم الدین احمد نخجوانی، محمد بن محمود آملی متوفی بسال هفتصدوسی وسه ه. ق.، سعدالدین محمد فارسی، فخرالدین محمد خجندی، جمال الدین حلی، رفیع الدین گیلی، یعقوب بن اسحق سلوی، ابوالفرج یعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله یهودی مصری، حکیم محمد بن عبدالله آق سرایی، حکیم علی گیلانی، . . .

حال که در دنیای اسلام راجع به ابن سینا نوشته ها را نوشتیم، بیایید که به خارج و به دنیای غرب سفری کنیم و ببنیم اروپائیان درباره ابن سینا چه عقایدی دارند و تا چه حد از او قدردانی کرده اند.

دکتر نجیب عقبقی از مصر کتابی را در سه جلد به نام المستشرقون تألیف کرده که در سال ۱۹۴۶ در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار یافته است. در این کتاب هر چه آثار مستشرقین غربی است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلی سینا دارد.

کتابهای قانون و شفا، اثر ابن سینا بارها و بارها به زبانهای مختلف از جمله عربی، لاتین، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه و در پوهنتون های مختلف جهان تدریس می شدند.

اخلاق و صفات ابن سینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمی‌ کرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی می ‌توانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیز بپردازد. می ‌گویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله می ‌پرداخت و در این کار افراط می ‌کرد. ابن سینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانش ‌های زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکتهٔ منفی در اخلاق ابن سینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدورهء خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود.

ابن سینا بلخی علاوه بر پژوهش، تحقیق و طبابت، شاگردانی نیز تربیت کرد که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود بوده اند ازجمله:

ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده ‌است و پس از مرگ او به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.

ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینای بلخی است که برخی از آثار او در دست است. وی از زردشتیات آذربایجان بود. ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔ ابوالحسن را برگزید.

ابومنصور حسین بن طاهر از دانشمندان آریانا در قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانش‌های زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.

چنانکه بسیاری از اراب تواریخ به این مطلب تصریح کرده اند و از نوشته‌ های خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید می ‌شود. یکی از کتاب‌های ابن سینا بلخی به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات او است.

ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت. وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالان و ردود ابی ریحان در کتابی به نام اسئله و اجوبه در لبنان چاپ شده است.

شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام میبرد.

آثار ابن سینا ی بلخی: به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینای بلخی که در آن روزگار می‌ زیستند ‏کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد. ‏

افزون بر این، ابن‌ سینا در ادبیات پارسی دری نیز دستی قوی داشته ‌است. بیش از ۲۰ اثر پارسی به او منسوب است که از میان ‏آن‌ها انتساب دانشنامه علائی و رساله نبض بدو مسلم است. آثار فارسی ابن‌ سینای بلخی، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با ‏رعایت ایجاز و اختصار کامل نوشته شده ‌است. آثار فراوانی ازوی به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه ‌های مصنفات ‏ابن سینا آورده شده‌است. این فهرست شامل شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است. ‏

از مصنفات او: ‏ كتاب المجموع در یك جلد، كتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، كتاب البرّ و الاثم، در دو جلد، كتاب الشفاء، در هجده ‏جلد، كتاب القانون فى الطب، در هجده جلد، كتاب الارصاد الكلیه، در یك جلد، كتاب الانصاف، در بیست جلد، كتاب النجاه، در ‏سه جلد، كتاب الهدایه، در یك جلد، كتاب الاشارات، در یك جلد، كتاب المختصر الاوسط، در یك جلد، كتاب العلائى، در یك ‏جلد، كتاب القولنج، در یك جلد، كتاب لسان العرب فى اللغه، در ده جلد، كتاب الادویة القلبیه، در یك جلد، كتاب الموجز، در ‏یك جلد، كتاب بعض الحكمة المشرقیه، در یك جلد، كتاب بیان ذوات الجهه، در یك جلد، كتاب المعاد، در یك جلد، كتاب المبدأ ‏و المعاد، در یك جلد. ‏

رساله‏هاى او: ‏ رسالة القضاء و القدر، رسالة فى الآلة الرصدیه، رسالة عرض قاطیغوریاس، رسالة المنطق بالشعر، قصائد فى العظة و ‏الحكمه، رسالة فى نعوت المواضع الجدلیه، رسالة فى اختصار اقلیدس، رسالة فى مختصر النبض به زبان فارسى، رسالة فى ‏الحدود، رسالة فى الاجرام السماویة، كتاب الاشاره فى علم المنطق، كتاب اقسام الحكمه، كتاب النهایه، كتاب عهد كتبه ‏لنفسه، كتاب حىّ بن یقطان، كتاب فى انّ ابعاد الجسم ذاتیة له، كتاب خطب، كتاب عیون الحكمه، كتاب فى انّه لا یجوز ان ‏یكون شى‏ء واحد جوهریا و عرضیا، كتاب انّ علم زید غیر علم عمرو، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین ‏بعض العلماء. ‏

فلسفه:

 شفا ‏

 نجات ‏

الاشارات والتنبیهات ‏

حی بن یقظان ‏

ریاضیات:

 زاویه ‏

اقلیدس ‏

 الارتماطیقی ‏

علم هیئت ‏

المجسطی ‏

جامع البدایع ‏

طبیعی:

 ابطال احکام النجوم ‏

الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد ‏

 فضا ‏

النبات والحیوان ‏

طب:

 قانون ‏

 الادویة القلبیه ‏

 دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه ‏

 قولنج ‏

سیاسة البدن وفضائل الشراب 

 تشریح الاعضا ‏

 الفصد ‏

الاغذیه والادویه ‏

کتاب قانون یک دایره المعارف طبی است که در ان تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفته‌است مانند: مبانی ‏تشریح/اناتومی/ مبانی علامت شناسی/سمیولوجی/دواشناسی ودواسازی و نسخه نویسی/فارماکولوجی/وغیره. کتاب ‏قانون از زبان عربی به زبان پارسی ترجمه گردیده و تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده‌است. کتاب قانون در پوهنتونهای اروپایی و آمریکایی تا دو قرن ‏پیش مورد استفاده دکتوران بوده و به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده‌ است. و بعد از انجیل بیشترین چاپ را داشته‌ است. ‏افلاطون مغز و قلب و کبد را از اعضای حیاتی بدن انسان ذکر کرده بود و لذا این اعضا را مثلث افلاطون /تریگونوم پلاطو/ ‏مینامیدند. ابن سینا اعلام نمود که دوام و بقائ نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است و لذا جمع چهار عضو مذکور را ‏مربع ابن سینا بلخی/کوادرانگولا اویسینا / نامیدند. وی همچنین علاقه مند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب ‏روانشناسی دارد. ‏

موسیقی:

سینای بلخی تئوری ‌دانی دارای دیدگاههای موسیقایی است. او مرد دانش و نه کنش در موسیقی بود ولی آنچنان از همین ‏دانش نظری سخن می‌راند که گویی در کنش نیز چیره دست است. گمان می ‌شود پورسینا و فارابی بنیاد گذاران نخستین ‏پایه‌ های دانش هماهنگی(هارمونی) در موسیقی بوده‌ اند. آثار موسیقایی پور سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در ‏بخش‌هایی از آنها به موسیقی پرداخته شده: ‏

 شفا ‏

جوامع علم موسیقی ‏

 المدخل الی صناعة الموسیقی ‏

 لواحق ‏

 دانشنامه علایی ‏

نجات ‏

 اقسام العلوم ‏.

منابعی که در تهیه این مقاله استفاده گردیده است:

«اصالت»، آریایی، دعوت، نوشته های نویسنده، میهن دوستی، شیخ ابوعلی سینای بلخی اندیشمند زمانه ها، رساله از نویسنده چاپ پاکستان خزان نودوشش، ویکی پدیا.

ابن سینای بلخی تابع فلسفه ارسطو بود و از این نظر به استادش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی و ثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به اواخر عمر نزدیک می ‌شد، بیشتر از ارسطو فاصله میگرفت و به افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می‌ شد. داستان‌ های تمثیلی او و نیز کتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود، متاسفانه امروز از این کتاب تنها مقدمه اش در دست است. اما حتی در همین مقدمه نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا و نجات می ‌پردازد.

بخاطر شناختِ بهتری فرزندِ برومندِ بلخ به این آدرسها رجوع گردد:

ولايت بلخ

ابر مرد خرد گرا و اهریمن ستیز

سیمیناری هزارمین سال وفات ابوعلی سینای بلخی اغاز به کارکرد.

خراسان کهن و فرارود (ماوراءالنهر) مهد پيدايش و پـرورش زبان دری است

 

 *     *     *

 

بی بی سی را چگونه از گمراهی نجات بدهیم؟؟؟

صادق صبا دسته گلی دیگری در BBC به آب داد

 

 

تصاویر برگرفته شده از گوگل، سایت فارسی بی بی سی و سایت ویکی پدیا

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org