یکشنبه‏، ۱۰ می ۲۰۱۵


عـاصـــــم شـــــرار

پولن بلونده-آن سکیل-چارلز کلن

(شاگردانی در فرانسه)

ترجمه: خواجه عاصم شرار سال ۱۳۸۸

سربازان مسخره بنام طالب

با اسلحه، با زور اسلحه فکرها را تار و مار می کردند

این سرزمین فلک زده.

در چه سراشیبی افتاده بود:

قتل

   شکنجه

    تازیانه

     تبعید

در چه بدبختی ای گرفتار شده بود

این سرزمین بینوا

آزادی ممنوع

  مدرسه ممنوع

   تابش خورشید ممنوع:

از این برقع سیاه

با تور چشمک های تنگش

چگونه می گذرد خورشید؟

آغاز روشنی بود پایان شان:

مهر و ماه نیکی از روح های آگاه سر می کشید

از روان هایی که شش سال از مکتب محروم شان کرده بودند

دوباره دوباره آغاز می کنیم

مشعل دانش خلق را به دست می گیریم

مکتب می سازیم یعنی جهان را روشن می کنیم

پندار نیک می بایدمان

تا به نام مذهب

    هیچگاه

اندیشه ها زندانی نشوند

روان ها افسرده نگردند

و چراغ مکاتب خاموش نگردد.

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org