یکشنبه، ۷ فبروری ۲۰۱۶
استاد (صباح)
میلیاردها دالر جامعه جهانی چگونه به تاراج رفت؟؟؟
مادران خانه بدوشی می کنند ای وای بر ما
خواهران هم خود فروشی میکنند ای وای برما
روشن اندیشان همه برگرد منقل روز و شب
خلق تریاکی خموشی می کند ای وای بر ما
آن جوانانی که فرزندان این آب و گل اند
پشت دیوار باده نوشی می کنند ای وای بر ما
دختران را در حجاب تیره پنهان می کنند
با گلوله چهره پوشی می کنند ای وای بر ما
ریش و دستار و عبا، هر گوشه ای بانگ عزا
این جماعت دین فروشی می کنند ای وای بر ما
کشوری را بر دم تیغ جهالت برده اند
ملتی را مغز شویی می کنند ای وای بر ما
مردمان خاموش و آزادی به بند اهرمن
حاکمان هم پرده پوشی می کنند ای وای بر ما
گر چه این قصه دل و جان را به آتش میکشد
پس چرا یاران خموشی می کنند ای وای بر ما
دولت پاکان اگر حاکم نگردد هر چه زود
کیش اهریمن چموشی می کند ای وای بر ما.اقتصاد کشور بالاثر جنگهای چندین دهه از هم پاشیده بود. تا سالهای ۱۹۹۲ میزان اقتصاد افغانستان تدریجاً در حال نزول بود. تا آنکه از سال ۱۹۹۵ الی ۲۰۰۱ اقتصاد این کشور در زمین فرو رفت. کشور ازین ناحیه شدیداً صدمه دید و سبب فرورفتگی عمیقی در حیات اقتصادی این ملت شد. در نتیجه سرمایه دورانی و ارزش پول کشور به نسبت عدم پشتیبانه بانکی و از بین رفتن اکثر سرمایه ثابت از چرخش باز افتاد. مرگ و میر اطفال بالا تر از ۶۰ فیصد مرگ مادران در حال زایمان از هر چهار نفر به یکنفر کشانده شد. سطح بیکاری به حد نهائی خود رسید، به جز تولیدات ناچیز زراعتی دیگر همه تولیدات وجود نداشت. امراض فقر مانند عدم تعلیم و تربیه اطفال، شیوع امراض، گرسنگی، عدم احترام به حقوق انسان و صدها مسئله دیگر بروز نمود. که هر کدام گوشه ی از جامعه را رنج می داد.
امروز بوروکراتیزم ریشه دار در کشور مانع هرگونه پیشرفت است، لذا برنامه هایی چون خلع سلاح، مبارزه با مواد مخدر وغیره نتوانسته اند به موفقیت برسند. در برابر این نا بسامانی بنیادی، سیاست هایی چون تغییر مسئوولین در ولایات، سطحی به نظر می رسد، این سیاست ها نه تنها باعث بهبود اوضاع نمی شود بلکه به آشفتگی آن می افزاید. از سوی دیگر درهم ریختگی صلاحیت ها و مسئولیت های دست اندرکاران امور و بخش های مختلف اداری سبب ناکامی اجرات مثبت و موثر میگردد. اصلاحات اداری نیز در صورتی موثر است که هیچ کس نتواند به ناحق خواسته خود را به کرسی بنشاند. در هر حال ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی با اتکا به اصل شایسته سالاری و مدیریت علمی که بتواند به خواسته های مردم پاسخ مثبت بدهد، تنها راه سیاسی بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی به شمار می رود.
در غیر آن هر شخصی با تجربه ای هم اگر در این حلقه بسته و در سیستم بهم آمیخته قرار گیرد موفقیت چندانی نخواهد داشت. در کشور بسیارى از فرمانداران محلى و ولایتى هم از اردو، پولیس و افسران امنیتی قبلاً فرماندهان جناح هاى مختلفى بوده اند كه براى سرنگونى طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱ در تصرف قدرت پیشدستی و خلاف توافق قبلی کابل را اشغال نمودند. آن چه كه این نیروها مى توانند انجام بدهند، استفاده از سمت دولتى خود براى كشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر است. آنها هنوز اسلحه در اختیار دارند و نفوذ گذشته خود را بر مردم حفظ كرده اند.
تامین امنیت و جمع آوری سلاح یکی از همان اصطلاحات و اسمای بی مسمایی است که از زبان مسوولین دولتی و تریبیونها و بلند گوها در داخل و خارج کشور به مود روز و مود سال بدل گردیده، اما واقعیت خلاف آن است که می بینیم، میشنویم و احساس میکنیم. تعدد و تداوم اختطاف ها، سرقت ها، قتلها، انفجارات و انواع بی امنی ها در کشور واقعیت تلخی است. مردم این پرسش را مطرح میسازند که دولت و مسوولین امنیتی آن با این همه تشکیلات وسیع و هزینه های گزاف در برابر این همه بی امنی و جنایت که طی سالهای گذشته در تاریخ کشور ریکارد قایم کرده است، چه استدلالی دارد، مسوولین دولت با ادعا های بلند بالا و بهانه های ناهمگون در برابر افکار پرسشگر مردم و جهانیان چه پاسخی دارند؟
آیا همین کفایت میکند که می گویند: بیست و پنج سال جنگ درین کشور جریان داشته و در چند سال برطرف نمیشود؟.
سالها از سقوط طالبان در کشورمی گذرد ده ها و حتا صدها میلیارد دالر به افغانستان سرازیر و در زیر ریش جامعه بین المللی به جیب دزدان ثروتهای ملی افغانستان سرازیر شد و همین دزدان و چپاولگران شهر کابل بعد از سال ۲۰۰۱ مالک ده ها تعمیر و بلند منزل، شرکتهای تجارتی، صاحب ده ها عراده موتر، صدها جریب زمین و. .. گردیدند.
اگر واقعاً به كمك های ارایه شده به افغانستان نگاه كنیم به این موضوع می رسیم كه اكثر این كمك ها برای مردم افغانستان نرسیده تعدادی دلال داخلی و خارجی را فربه كرده است! در سایه این كمك ها اكثر احزاب قدرتمند و ضعیف داخلی تقویت شده به استحكام مواضع خود پرداخته اند. یعنی همان جریانی كه در سال های قبل رواج داشت. منتها آن زمان بنام جهاد و مقاومت در جیب عده محدود میریخت و امروز با نام بازسازی ولی در اصل هیچ فرق و تفاوتی در روند رسانیدن این كمك ها به مردم نكرده است.
در كنار این موضوع صدها و بلكه هزاران دلال جناحی و حزبی به پركردن انبارهای خود مشغول اند در حالی كه مردم همچنان نیازمند باقی مانده اند. از طرف دیگر، ازدیاد و تعدد موسسات و نیروهای خارجی و زورمندان تنظیمی را شاهدیم كه هر كدام شان ماهانه پنجصد تا پنج هزار دالر حقوق دریافت كرده هزینه های گزاف مخارج شان را نیز در حساب كمك های بلاعوض و یا قرض الحسنه به افغانستان می گذارند. در حال حاضر در كابل بیش از دو هزار و چهار صد موسسه خارجی و یا به نوعی وابسته به آن ها وجود دارد. كه در هر كدام شان اگر به طور میانگین ده نفر مشغول به كار باشند، حدود بیست چهار هزار حقوق بگیر در كابل مستقر هستند. این افراد از یك طرف به نا امنی های اجتماعی با ارایه طرح های اكثرا بدون استفاده دامن می زنند و از طرف دیگر بازار گرمی دلالان داخلی را سبب شده اند.
همچنین اگر نگاهی به وضعیت كرایه خانه ها و خرید و فروش ها و عواقب ناشی از این مسایل داشته باشیم، نارضایتی مردم را در ایجاد اختلالات روانی اجتماعی مشاهده خواهیم كرد. از منظر دیگر، كمك هایی كه نقدی و یا جنسی مستقیما به دولت پرداخت شده كه كلا یك سوم كل كمك به افغانستان را تشكیل می دهد، اكثرا با مبالغه های آماری و عددی همراه بوده واقعیت ها به اطلاع همگان نمی رسد.
گزارشها ازسوء استفاده چندین میلیارد دالری از بودجه بازسازی افغانستان از سوی محافل و مقامات امریکایی حکایت دارند. نتایج یک بررسی جدید در اردوی آمریکا نشان می دهد که میزان سوء استفاده از بودجه بازسازی و حیف و میل آن به چندین میلیارد دالر رسیده است. آرنولد فیلدز بازرس ویژه بازسازی افغانستان با تایید این مطلب گفت، میزان سوء استفاده از بودجه بازسازی افغانستان همچنان در حال افزایش است.
وی با انتقاد از سیاستهای آمریکا در امر بازسازی افزود، هیچ واحد کنترولی مناسبی برای بررسی اینکه پول مالیات دهندگان آمریکایی در کجا هزینه می شود وجود ندارد. مقامات امریکایی ادعا می کنند که از سال ۲۰۰۲ تا کنون پنجاه و شش میلیارد دالر برای بازسازی افغانستان هزینه شده، اما به گواه واقعیتهای این کشور، نتیجه ای نداشته است. از این مبلغ بیست و نو میلیارد دالر صرف بازسازی نیروهای امنیتی و شانزده میلیارد دالر صرف توسعه این کشور شده است. این در حالی است که با گذشت حدود یک دهه نه تنها وضعیت نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان بهبود نیافته بلکه مردم و بخصوص زنان و کودکان با مشکلات عدیده روبرو هستند .
به گونه ای که به گزارش صندوق کودکان سازمان ملل، یونیسف بیش از یک چهارم کودکان هفت تا چهارده ساله همچون یک فرد بزرگسال کار می کنند، به طوری که وضعیت کودکان کار به عنوان یکی از معضلات اصلی دولت این کشور به حساب می آید. بر اساس گزارش وزارت صحت عامه کشور نیز، از سی میلیون افغان دوازده میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند که از این دوازده میلیون فقیر، سه میلیون نفر کودک زیر پنج سال هستند که از سوء تغذیه رنج می برند. البته بازرس ویژه بازسازی افغانستان به بقیه هزینه های بازسازی که امریکا ادعا می کند از سال ۲۰۰۲ در این کشور هزینه کرده، اشاره نکرده است. از اینرو گزارش تفتیش ویژه بازسازی از فسادهای گسترده نهادهای غربی فعال بخصوص امریکایی در افغانستان حکایت دارد .
گسترش روزافزون ناتوانی و مهاجرت مردم
و طن امروز اسیر دو سه تا بیوطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
آن یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
آن یکی مرده خور و آن دگری گورکن است
آن شده پیش نماز در چمن و در سرایی
واقعا قصه او قصه خر در چمن است
این چه بوئیست که از زیر ریش می آید
که چنین باعث دلسردی مشک ختن است
سرزمین گل و بلبل به چه روز افتاده
بلبل و زاغ است و چمن آن لجن است
روزگاری که وطن دست کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ما بی کفن است
داده بودند مژده که سربکفان می آید
سربکف آمـد و دیـدیم که پیمانـشکن است
حرفهایش همه جز تهمت و فحاشی نیست
واعظ شهر چه با تربیت و خوش سخن است
بر وطن مهر داشتن اگر بی وطنیست
سجده بر خاک وطن دین و آئین من است.سالها است كه امریكا و متحدین در افغانستان حضور دارند اما هنوز هیچ نشانی از ثبات و صلح و امنیت در كشور سراغ نداریم، زیرا پس از سقوط طالبان، باید بدون درنگ به جمع آوری اسلحه اقدام می گردید نه تنها اقدامی نشد بلکه دست تفنگداران در نقض حقوق بشر، حقوق زنان، دامن زدن اختلافات قومی و مذهبی، چور و چپاول باز گذاشته شد. خشونت علیه زنان، حوادث بیشمار تجاوز، تهدید و ازدواج اجباری توسط افراد مسلح، افزایش بی سابقه خود كشی و خودسوزی زنان، تهدید فامیلها تا دختران خود را به مكتب نفرستند، سوزاندن مكاتب دخترانه، احساس ناامنی زنان در كار بیرون از خانه، ممنوعیت ظاهر شدن آوازخوانان زن در رادیو و تلویزیون، افزایش زنان و بیوههایی كه چاره ای جز گدایی و روی آوردن به فحشا ندارند و . . . همه عملکرد تفنگداران جنگ سالار اند.
در حالیکه در اوضاع کنونی و درطی این سالها این انتظار موجود بود که در عرصه های تأمین امنیت، بازسازی و قانونمداری، طرد فساد اداری و دولتی و سایر نابسامانی ها کارهای بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده و خواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی و نیرومند و پاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت و ادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار و رفاه اجتماعی در حال بدل شدن به یأس تلقی میشود. افغانستان با این همه سلاح و سلاحدار به آتش زیر خاكستر می ماند كه هرآن امكان دارد با كوچكترین بی احتیاطی این آتش زیر خاكستر شعله ور گردد و حضور نیروهای جنگ سالار در ادارات مهم امنیتی و سیاسی به این وضعیت بیشتر دامن زده است، اما آیا با مسامحه كاری و میدان دادن به نیروهای جنگ سالار تحت عنوان نیروهای مقاومت و مبارز می توان از این واقعه جلوگیری كرد یا نه؟ بلكه می توان بر دامنه این تهدید نیز افزود. جامعه افغانستان به دلیل دوری از قانون و قانونمداری به یك جنگل تبدیل شده است كه هركس زور بیشتر داشت همان قدرت حاكم به شمار می رود. تفنگداران با تكیه به نیروی نظامی خویش خواستار هرج ومرج، چور و چپا ول، زورگویی و بی قانونی اند .
توسعه روز افزون ناامنی در كشور، باعث نگرانی مردم شده آنان را از روزنه های امید به آینده دور می كند.
درگیری های متفرقه در ولایات مختلف، غارت و چپاول شبانه خانه های مردم، زور گویی برخی احزاب به اصطلاح جهادی، بی احترامی به افراد روشنفكر و آزاد اندیش و ده ها مورد دیگر، از جمله مسایلی است كه برای یكبار دیگر امید رسیدن به صلح و آرامش در كشور را به نقاط كور و مبهم گذشته می برد.
این موضوع از یك جهت مردم را وادار به مهاجرت های داخلی و خارجی كرده و ازسوی دیگر باعث عدم بازگشت مهاجرین به كشور می گردد. مهمتر از این مسایل، جامعه جهانی را نسبت به افغانستان بد بین ساخته آنان را نیز از روند كمك به بازسازی دور خواهد ساخت. علت اصلی جنایات و درگیری های اخیر در كشور، حضور تفنگ سالاران در مناصب و پست های كلیدی كشور است تنها راه حل این مساله بركناری احزاب و گروه های به اصطلاح جهادی از صحنه قدرت نظامی و سیاسی در افغانستان می باشد.
امروز بر همگان ثابت شده است كه دیگر جهاد نظامی وجود ندارد و باید جهاد گران دیروز، سازندگان امروز باشند! نه مخربین و جنایت كاران آینده! و باید به این مهم برسند كه استقامت و پافشاری اینان بر اریكه قدرت، غیر از تباهی و سیاهی آینده عاید دیگری نصیب آنان و ملت نخواهد كرد. پس بهتر است كه در یك اقدام شجاعانه و بدون عذر و بهانه، زمینه به قدرت رسیدن واقعی مردم را فراهم ساخته سران جهادی به نفع ملت از پست های حزبی و دولتی خود كنار بروند و احزاب قبلی را منحل نمایند.
اكنون كه جامعه جهانی عزم جدی بر بازسازی افغانستان دارد، كاری نكنیم كه این عزم به یاس و ناامیدی بدل شود. بیایید همانگونه كه دست های خارجی در تخریت و چند پارجگی كشور نقش اساسی داشتند، امروز كه می خواهند جبران كنند، زمینه را برای آنان فراهم نموده بهانه اختلافات درونی آنان در كشور خود نباشیم. ناامنی های موجود در افغانستان، در یك طرف قضیه به سران جهادی برمی گردد و در طرف دیگر به خارجی ها و بخصوص آمریكا! سران جهادی كه هر كدام شان از خون فرزندان این مرز و بوم به نوایی رسیده اند، امروز نمی توانند پست ها و مناصب قدرتی را به نفع مردم ترك كنند.
كشورهای خارجی هم كه تقصیر اصلی شروع ناامنی های كشور به آنان می رسد، نمی توانند با یكدیگر در تقسیم امتیازات كنار بیایند. آمریكا با روسیه و اروپا مشكلات حل نشدنی دارد كه ما ناخواسته هركدام به نفع یكی از این ها وارد صحنه های امتیازدهی های آنان شده خود و ملت خود را به سمت تباهی هدایت می كنیم. ما با ایجاد درگیری های كوچک داخلی و عدم ترك قدرت های دست داشته، باعث می شویم تا بهانه ناامنی در كشور را بدست بیگانگان داده آنان را از روند بازسازی به درگیری های جناحی و نظامی بكشانیم، كه در این میان، فقط و فقط بیشترین آسیب را مردم و آینده كشورما می بیند. براستی اگر خارجی ها قصد و تصمیم جدی بربازسازی افغانستان دارند، باید در درجه اول از حمایت احزاب و نیروهای داخلی نظامی سیاسی دست برداشته جامعه مصیبت زده افغانستان را به سوی امنیت و صلح دایمی رهنمون باشند. شاید خارجی ها و در راس آنان آمریكا نمی خواهند صلح دایمی و امنیت كامل را به این زودی در افغانستان ببینند. زیر حمایت های بدون دلیل هر كدام آنان از جنگجویان داخلی و تفنگ سالاران محلی علت اصلی دامن زدن به نا امنی های اخیر در كشور بوده است.
بر همه ما كاملا روشن و واضح است كه بعد از سقوط طالبان و با ورود نیروهای بین المللی و آمریكا به افغانستان، احزاب سیاسی و تفنگ سالاران محلی جان دوباره گرفته، یكبار دیگر هم از لحاظ تسلیحاتی و هم از جهت مالی تقویت شدند. كه این تقصیر مهم، همچنان بر عهده نیروهای خارجی است. زیرا اگر برخی از همسایگان و كشورهای ذیدخل در امور افغانستان، در زمان حضور طالبان و بیرون راندن تمام این ها از كشور، این ها را كمك نمی كردند، امروز شاهد رشد و جان گرفتن دوباره این ها به نفع برخی از خارجی ها و به ضرر مردم افغانستان نبودیم.
بنابر این لازم است تا نیروهای بین المللی در افغانستان از خود جرات بیشتری نشان داده با خاطیان و تفنگ سالاران و سیاسیون نابخرد، برخورد قاطعانه و جدی نمایند. تا بدین وسیله برای مردم افغانستان ثابت شود كه خارجی ها واقعا قصد بازسازی افغانستان را دارند. بی بند و باری های اجتماعی كه به سرعت رو به افزایش است می تواند تا اندازه ای مفید باشد. در هر صورت نه روش ایجاد و پیدایش زمینه های آزادی این است كه آزادی خواهان پیش گرفته اند و نه روش و طریقی كه تفنگ داران مد نظر دارد.
باید به این نكته توجه داشت كه ما امروز دركشور نیاز به یك تعادل عقلانی در حیطه های اجتماعی داریم. زیرا این افراط و تفریط ها را در دوره های شروع حكومت جهادی و طالبان به مشاهده گرفته ایم و دقیقا به این نتیجه رسیدیم كه هردو تای آنها به خطا رفتند و با شكست مواجه شدند. امروز آنچه برای مردم ما می تواند اصل باشد توجه به منش های رفتاری نسل جوان است. نسلی كه آینده مملكت را می سازد و چشم امید همه ما به آنهاست.
اگر امروز بخواهیم با امر و نهی و یا بی بند و باری محض به سمت جوانان برویم، یقینا آینده فرزندان خود را در معرض خطر قرار داده ایم. امر و نهی كردن های بی مورد ما را از جوانان دور می سازد و بی بند و باری، آنان را از خودشان. پس لازم است تا در این امور اعتدال را پیش گرفته آنگونه عمل نماییم كه بتوانیم سازندگان فردا را در پیشبرد اهداف سازندگی انسانی رهنمون باشیم. اما رهبران و قوماندانان و خودخواهان جهادی هنوز معتقدند كه باید با زور به مردم مسایل خود را توجیه كنند.
توجه!
کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است
کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد
Copyright©2006Esalat