سه شنبه، ۱۷  می  ۲۰۱۶

مسوولیت مقالات، مطالب و نبشته های نشر شده در «دیدگاه ها» به دوش نویسنده گان آنها میباشد


 

میر عبدالواحد سادات

 

 
 

هوشدار و بیدار باش!

«توتاپ» بدیل سوم نیز دارد

 

 مقدرات تاریخی ما را بگونه یی رقم زده اند که «فرصت ها» برای ما «چالش زا» باشد و ما مادام العمر در حل و فصل کار خود ناکام و محتاج «قیم» و«جان کری» باشیم.

 در پیش چشم ما، سه همسایه های شمالی ما (ترکمنستان، ازبکستان، و تاجکستان) که بیست و چند سال قبل از بدنه ی اتحاد شوروی سابق جدا گردیدند، اکنون به کشور های با ثبات، با اقتدار ملی و ثروت عظیم مادی و معنوی می باشند، پاکستانی را که ما «دال خور» می گوییم بمثابه یک قدرت اتومی، امریکا را به چالش می کشد و ازین غول جهانی باج می گیرد و ایران از زیر بار پلانهای امریکا و تعذیرات، بحیث یک قدرت منطقوی با «شیطان بزرگ» وارد معامله میشود و قرار داد می بندد، و اما ما در کجا قرار داریم؟ و کجاست که از شکست و ناکامی عبرت بگیریم؟ و پاشنه یی آشیل خود را بشناسیم و درک نماییم که: اقوام، گل های مرغوبِ باغِ مشترکِ و وطن عزیز و واحد ما است، اما از دولت تا اپوزیسیون، پارلمان و روشنفکر، قومی می اندیشیم و حافظه یی ضعیف تاریخی داریم و فراموش می نماییم که آزادیخواه بزرگ علامه اسماعیل بلخی از نفاق ملی هوشدارداده بود:

 هزاره کیست پشتون کیست تاجک چیست ازبک چیست؟

اساس  فرقه بازیهای استعمار را بشکن!

 و اما در مورد «توتاپ»:

 فقدان عقلانیت سیاسی در دولت و عقلای کرام باعث گردیده، تا این پروژه ملی، اکنون به معضله قومی مبدل گردد و اگر وضع به همین منوال دوام نماید، نشود که ما به عوض پایه های برق در کوهپایه های کشور، پای غولان داعشی را مستقر سازیم.

 بحث های جاری میان معترضان و دولت در مدار دو راه می چرخد و مثل آنکه فراموش نموده ایم که «توتاپ» بدیل سوم نیز دارد و آن عبارت از عقیم شدن مجموع این پروژه می باشد، تا محرومیت تاریخی، بامیان، دایکندی، پکتیا، پکتیکا و . . . از روشناهی تداوم یآبد و از کجا معلوم که هدف اساسی «بحران آفرینان نا مرئی» که سایه یی شان بر دولت و جامعه مستولی است، تحقق همین بدیل سوم نباشد. (ما هنوز «توتاپ» می گوییم و در حالیکه دیگر پاکستان درین پروژه وجود ندارد، و هنگامیکه این کشور «با اقتدار در سرنوشت ما» بیرون شده است چه علاقه دارد که افغانستان و آنهم بامیان و پکتیا صاحب برق گردد؟ در مصاحبه های تلویزیونی شنیدم که یک پاکستانی معلوم الحال مذاکره کننده یی یکی از بانکهای بین المللی ذیربط درین پروژه میباشد).

 هیچگاهی یاد ما نرود که یکی از عوامل تداوم جنگ و تباهی افغانستان، تلاش دشمنان تاریخی ما، از شاهراه ترقی و تمدن میباشد و همسایه های حریص و طماع پاکستان و ایران نیز منافع آزمندانه یی شانرا در همین راستا جستجو مینمایند.

 این کشمکش های جیو ستراتیژیک و جیو ایکونومیک منطقه یی و جهانی است که مقدرات تاریخی افغانستان را رقم میزند و از مردم ما قربانی میگیرد.

جغرافیای افغانستان ضعیف و قرون وسطایی و ملک الطوایفی بسیار آسانتر میتواند به لانه های شرارت پیشه گان جهانی مبدل و بحیث معبر ورود به آسیای میانه و فعالیت آزادانه مافیایی مواد مخدر مورد استفاده قرار گیرد.

 در احوال نا هنجار کنونی:

 ــــ سونامی بنیادگرایی «اسلامی» (القاعده، داعش و طالب و . . .)

ــــ تشدید جنگ اعلام نا شده یی پاکستان و دسایس الحیل ایران

ــــ سیاست های دو پهلوی کجدار و مریز امریکا و انگلیس

ــــ دولت ضعیف و دو سره و فاسد (شرکت سهامی جهادی، طالبی و مافیایی )

عواملی اند که هست و بود افغانستان را به مخاطره انداخته اند.

 دولت (وحدت مالی و وحشت ملی) که با کسر مشروعیت و فقدان حاکمیت قانون قرار دارد، نمیتواند رسالت انسجام ملی را انجام دهد، این دولت که در گرو تاجران قوم و تیکه داران «جهاد» قرار دارد با عملکرد های غیر عقلانی و قومی ساختن سیاست، پروژه یی بزرگ ملی و عمرانی را که در چوکات اقتصاد ملی و سراسری مطرح است، بشدت قومی ساخته و اکنون عصبیت قومی به عوض عقلانیت اقتصادی و تخصص فرمان میراند، که نتیجه آنرا از قبل میتوان حدس زد که همانا ناکامی و عقیم شدن این پروژه خواهد بود. قربانیان نخستین این ناکامی مفاهیم والای عدالت و ترقی خواهد بود و کفاره ی آنرا مظلومترین خلق خدا از اقوام مختلف می پردازند.

 عدم تعهد ملی دولت در پانزده سال اخیر و سیاست های غلط، تقلیدی و کاپی گری، باعث گردید که افغانستان بزرگترین فرصت های رشد اقتصادی را از دست بدهد و در عرصه یی زیربنایی کاری موثر انجام نیآبد. برای اولیای امور، درین سالها مایه یی شرمساری است که افغانستان با تمام امکانات استحصال برق آبی، بادی و آفتابی، محتاج تورید برق از خارج باشد (در کشوری که دولت بحساب غنیمت میان تیکه دارن قوم، تاجران دین و قلدران مافیایی تقسیم گردد و وزارت سکتوری و با اهمیت انرژی و برق، سهم جنگ سالاری برسد که با نور سالهای نوری دور باشد و در وابستگی آن به بیرون تردیدی نباشد.

 ماحصل همین دولت فاسد و فساد سالاران است که پروژه های انرژی و برق مانند بند برق سلما سالها به تعویق افتد و پروژه «توتاپ» بعد از دهسال، سر انجام از پروژه یی ملی به معضله یی قومی مبدل گردد.

منافع مردم، خرد ورزی سیاسی و عقلانیت اقتصادی حکم مینماید، تا قبل از آنکه دیر گردد، موضوع با دلسوزی و واقعگرایی بررسی و راه بیرون رفت، مشخص گردد. من ترس از آن دارم که «تأخر تاریخی عقلی» باعث خواهد گردید، تا ما به عوض تحلیل مشخص از احوال موجود، بروزی برسیم که در آن فردای نا وقت «فیلسوفانه گذشته را ارزیابی و برای آینده یی نا معلوم نسخه صادر نماییم.

 در هرنوع راه حل این گفته یی وخشورانه یی ابراهام لینکلن باید مورد توجه جدی قرار داشته باشد که:

 «هیچ معضله یی  حل نخواهد گردید تا زمانیکه عادلانه حل نگردد»

 افغانستان خانه مشترک تمام اقوام با هم برادر و برابر کشور می باشد و این اصل در وجود شهروندان متساوی الحقوق و با سهمگیری مساویانه یی تمام اقوام در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، باید متبارز گردد، تا وحدت ملی که عمل تبلور عملی وحدت واقعی ملی را میسر خواهد ساخت :

 دلته هر څوک چه اوسیژی یو افغان دی ـــــــــــــ تور او سپین پیدا کول ملی تاوان دی

لوی هیواد به په ملی وحدت جوړیژی ـــــــــــــــ دا زمونژ عقیده او دا مو ایمان دی

 بُعد حقوقی یک پروژه یی بزرگ اقتصادی و اجتماعی در ماده یی ششم قانون اساسی چنین مسجل گردیده است: «دولت به ایجاد یک جامعه مرفه و مترقی برای عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی، حمایت حقوق بشر، تحقق دموکراسی، تامین وحدت ملی، برابری بین هم اقوام و قبایل و انکشاف متوازن در همه مناطق کشور مکلف میباشد» .

راه حل کدام خواهد بود؟

 اکنون مردم با دو طرح مواجه می باشند و طرفداران هردو طرح استدلال و منطق خود را دفاع می نمایند و بعد از این همه اعتراض و جنجال، شاید معقول این باشد تا کمیته ملی متشکل از:

ـــــ اقتصاد دانان، متخصصان و اهل خبره و تجربه از طرفداران هردو طرح

ــــ به اشتراک متخصصین سازمان ملل متحد، و شرکتها و دونر ها

ایجاد گردد و موظف گردد تا موضوع را بمثابه یی یک پروژه یی ملی و افغانستان شمول به صورت علنی و شفاف بررسی نماید و از قبل دولت و معترضان متعهد گردند که نظر کمیته را می پذیرند.

نتیجه کار «کمیته ملی» باید با ذکر دلایل تخصصی، اقتصادی و مفیدیت اجتماعی اعلام گردد.

در هر حالت و بدون چگونگی فیصله «کمیته ملی» دولت باید متعهد گردد تا به تمام ولایات: بامیان، دایکندی، میدان و وردک، لوگر، پکتیا، پکتیکا و تا زابل و قندهار رسیدن برق را به اسرع وقت ممکن میسازد.

دولت، پارلمان، جامعه مدنی، مطبوعات، رسانه های اجتماعی و معترضان باید تلاش نمایند تا بحث های قومی متروک و زمینه یی دیالوگ و بحث های مبتنی بر عقلانیت اقتصادی، تخصص میسر گردد.

بسیار خوب است که تعدادی از اهل خبره، اقتصادانان و متخصصان نظریات شانرا مطرح نموده اند و «کمیته» باید مجموع آنرا بررسی نماید.

 هموطنانی که «جنبش روشنایی» را سازمان داده اند، باید در نظر داشته باشند که، روشنی و عدالت در جوف قومی میسر شدنی نخواهد بود، و عدالت و محرومیت مرز ندارد و متعلق به تمام شهروندان عدالت گستر و روشنگر میباشد. کدام انسان عدالت خواه و روشنگر خواهد بود که رفع محرومیت تاریخی مناطق مرکزی کشور و ولایات کنرها، پکتیا، پکتیکا، بدخشان و . . . را خواستار نباشد. ولایت باستانی بامیان مهد تمدن تاریخی و هویت تاریخی افغانستان است و کوهپایه های شرق، جنوب، غرب و شمال هر کدام عظمت خاص خود را دارد.

 و حرف دیگر اینکه این «جنبش روشنایی» باید راه خود را از تیکه داران قوم جدا نماید، مگر جامعه پیشتاز مدنی بامیان و منوران پیشگام هزاره، هنوز در مرحله یی صغارت قرار دارند که باید «قیم» داشته باشند.

 همین تیکه داران قوم چرا درین دهسال خپ و چپ بودند، این ساده سازی است که تمام بار بدوش «ع و غ» انداخته شود، اما در یک قضاوت منصفانه باید آقایان: خلیلی، محقق، مدبر، دانش، اکبری و . . . جواب بدهند که درین دهسال که پروژه مطرح بوده کجا تشریف داشته اند، فکر میشود این تیکه داران قوم که هم و قم شان «رعیت» و «بانک رای» است، بخاطر تلافی تجرید شان در تظاهرات مردم ماه عقرب سال پار به عجله در روی خاک چار زانو زدند. موجودیت این گروه، باعث میگردد که تیکه داران سایر اقوام نیز وارد معرکه گردیده و در آخر روز اقوام را وجه المصالحه قرار بدهند.

 حرکات اعتراضی باید مدنی و در چوکات قانون و با خواستهای مشخص باشد، زد و بند ها و خواست های کلان سیاسی «فرا توتاپ» شک بر انگیز میباشد. دولت و معترضان باید فراموش ننمایند که: جامعه پر التهاب و بشدت منقطب افغانستان تحمل افتراق بیشتر را ندارد، باید درسهای عبرت انگیز تاریخ در شصت و شکست سال ۱۹۹۲ و حوادث خونبار بعدی را بخاطر داشته باشیم، نباید کاری صورت گیرد که عقربه یی زمان به آن سالها بر گردد، این ترس و بیم زمانی بیشتر میگردد که مردم میدانند که اکثریت «تیکه داران قوم و تاجران جهاد» در خدمت جیو پولیتیک اجانب قرار داشته اند.

 خرد ورزی و عقلانیت سیاسی حکم مینماید تا به اتکا به مصالح کلان ملی، بخاطر حفظ خانه یی مشترک تلاش نماییم و متوجه باشیم که:

 تعویق، تعطیل و عقیم شدن این پروژه، تمام پلانهای دیگر (کاسا یکهزار، تاپی و . . . ) را که موقعیت ستراتیژیک افغانستان را تثبیت مینماید و سویچ پاکستان را زیر پای افغانان قرار میدهد، زیر سوال میبرد.

معقول و مقبول خواهد بود تا تمام افغانان و اقوام با هم برادر و برابر کشور برای گذار وطن مشترک، که سالهای طولانی جنگ و مصیبت بر آن تحمیل گردیده و مردم قربانی زیاد داده اند، به شاهراه ترقی و تمدن تلاش نماییم و فریاد آزادیخواه سترگ عبدالرحمن لودین را بخاطر بسپاریم که:

 ای ملت از برای خدا زودتر شوید

از شر مکر و حیله دشمن خبر شوید

از یک طرف نهنگ و دیگر طرف پلنگ

هردو بخون ما دهن خویش کرده رنگ

پایان

 

 

 

اصالت» در قبال مطالب منتشره در دیدگاه ها هيچ مسووليتي ندارد و با احترام به آزادي بیان و دموکراسي

 نميخواهد سانسور نمايد و دست رد به سينه نويسنده گان بزند)