28/07/2007
وسايل اطلاعات جمعی درقرن بيستم
)بخش دوم)
پژوهش »دوشی چی»
آمريکا در جنگ جهانی دوم
حكومتهاي دموكرات معمولاً از كنترول مستقيم رسانهها نفعي نميبرند بلكه متكي به سانسور و نظارت و خواهان خودجوشي مالكان و كاركنان رسانه اند. افرادي كه رسانهها را طي جنگ كنترول ميكردند و يا در آن شاغل بودند در خصوص نوع پيامهايي كه موجب حمايت مردم از جنگ ميشد طرز فكر مخصوص به خود را داشتند .تبليغات در آمريكا كار سادهتر بود زيرا انواع رسانه ها در اين كشور در حد بسيار بالايي و در دسترس شهروندان قرار داشت. از سوي ديگر رسانهها خصوصي بودند و نفوذ دولت در آنها حداقل بود.
همچنين توان صنعتي آمريكا و انزواي جغرافيايي آن موجب شده بود تا بسيج تودهها در حمايت از جنگ با موانع جدي روبهرو باشد. آمريكا برخلاف بريتانيا با تهديد مستقيم آلمان روبهرو نبود. روابط نژادي آمريكا نيز مشكلاتي را براي مقامات تبليغاتچي ايجاد ميكرد.
براي مثال، سياهپوستان علاقهاي به جنگ نشان نميدادند و اين واقعيت موجب هراس مقامات آمريكايي شده بود زيرا ميتوانست بهانه خوبي براي تبليغات دشمن باشد. تبعيضي كه در جامعه آمريكا عليه سياهپوستان اعمال ميشد مانع از آن بود كه اين اقليت به جنگ با غيرسفيد پوستان ديگر تمايل داشته باشند.ابزار تبليغاتي عمدهي آمريكاييها سينما بود.
فيلمسازان به سهم خود و با آگاهي از قدرت اين رسانهها در بسيج عمومي با دولت آمريكا همكاري ميكردند، اين نوع فيلمسازي در خدمت منافع سينما هم بود از سوي ديگر ارتش آمريكا نيز تجهيزات و امكانات لازم را در اختيار فيلمسازان قرار ميداد . مقامات آمريكايي كه به طور مستقيم نميتوانستند فيلم ها را سانسور كنند از ابزارهاي ديگر استفاده ميكردند كه يكي از آنها كنترول صادرات فيلم بود. نقش بزرگ صادرات در كسب درآمد براي شركتهاي فيلمسازي، كنترول اين بخش بسيار مؤثر بود.
در مجموع شركتهاي بزرگ فيلمسازي از جنگ سود بردند و تعداد فيلمهايي كه در اين دوران توليد شد فقط اندكي از زمان صلح كمتر بود.پنج استوديوي هاليوود فيلمهاي خبري توليد ميكردند كه نقش مهمي در تأمين اطلاعات بصري براي مخاطبان داشت. بعضي كارگردانان بزرگ نيز در خدمت جنگ قرار گرفتند كه از آن جمله ميتوان به جان هيوستون اشاره كرد. وي سه فيلم مستند در مورد رفتار سربازان آمريكايي و تأثير جنگ بر آنها تهيه كرد. در آمريكا نيز مانند هر جاي ديگر فيلم سينمايي به دليل جاذبه بصري و امكان ادغام پيامهاي سياسي با سرگرمي مؤثرترين ابزار متقاعدسازي به شمار ميرفت .
ادراه اطلاعات جنگ در سال 1942 «دستورالعمل اطلاعات» را براي هاليوود تهيه كرد كه در آن نحوه تصوير كردن جنگ نشان داده شده بود. در آن هنگام فيلمنامه همه استوديوها (به استثناي پارامونت) بررسي ميشد. البته هاليوود از ساختن فيلم براي مقاصد تبليغي خوشحال بود. اما حكومت را به سبب امر و نهياي كه در اين كار داشت نميبخشيد .آمريكاييها نيز مانند همه تبليغكنندگان با اين مشكل مواجه بودند كه چگونه بين پيامهايي كه نفرت از دشمن را موجب ميشوند و پيامهايي كه فجايع جنگ را بيش از حد واقعي آن به تصوير ميكشند تعادل برقرار كنند. مقامات نظامي و غيرنظامي كه از حمايت كامل رسانهها برخوردار بودند نقش فعالي در محدود كردن پخش تصاوير مجروحان جنگ و درگيري نژادي ميان سربازان ايفا كردند اما در سالهاي 45 - 1943 كه خشنودي مردم از جنگ موجب نگراني شده بود اين محدوديتها كاهش يافت و رسانهها وقايع جنگ را با پردهپوشي كمتري نشان ميدادند.
عملکرد بريتانيا در قبال رسانه ها
اجتناب از نشان دادن وحشيگريهاي آلمان نازي براي مقاصد تبليغاتي يكي از جنبههاي «طرح صداقت» بريتانيا در زمان جنگ بود. بريتانياييها كه در جنگ جهاني قبلي، به دروغگويي و شايعهپراكني در خصوص جنايات آلمانيها متهم شده بودند اين بار تلاش ميكردند تا اعتبار از دست رفتهي خود را باز يابند.
از سوي ديگر لزوم حفظ اسرار نظامي موجب شده بود تا فيلمهاي خبري با محدوديتهايي مواجه شوند براي مثال، فيلمي كه ورود سربازان بريتانيايي به فرانسه را نشان ميداد توقيف شد.
تبليغات بريتانيا سه اصل كلي را دنبال ميكرد:
نخست اينكه سركوب اخبار ممكن نيست زيرا مردم به ويژه در زمان جنگ به خبر نياز دارند.
دوم اين كه اخبار بايد درست و دقيق باشد چون در غير اين صورت مردم اعتماد خود را به رسانه و دولت از دست خواهند داد .
سوم اين كه، سانسور زماني بهترين كارايي را دارد كه قابل تشخيص نباشد و به همين دلل پيش سانسور (كنترول اخبار در زمان توليد) بسيار باارزشتر از پساسانسور است. به گفته ي نيكولاس پروني اين اصول بسيار موفق عمل كردند به طوري كه BBC و ديگر نهادهاي خبري توانستند نه تنها در داخل كشور بلكه در ميان مردمان خارج كشور نيز اعتبار كسب كنند.
رسانهها درشوروي
پس از انقلاب، 1917 به سرعت رسانهها را در خدمت اهداف حزبي قرار گرفت و با ملي كردن انتشارات، كنترول روزنامه هاي اصلي مانند پراودا و ايزوستيا را در دست گرفتند. چاپ آگهيهاي شخصي ممنوع و اداره تلگراف پتروگراد ملي اعلام شد. با تشكيل اداره تلگراف روسي (Rosta) در سال 1918 و اعمال سانسور بر مطبوعات، توليد خبر نيز تحت كنترول قرار گرفت .
همچنين لنين تلاش كرد از راديو استفاده كند. راديو با توجه به سطح بالاي بيسوادی 50 درصد در روستاها و 20 درصد در شهرها به رغم تلاش براي ريشه كني آن) توان بالقوه تبليغاتي زيادي داشت.
از سال 1922، استفاده از راديو براي انتشار پيامهاي حزبي آغاز شد اما با توجه به هزينه بالاي آن براي يك اقتصاد فقير استفاده محدودي داشت. در دهه 1930 براي پخش صداي راديو در كارخانهها، باشگاهها و مزارع، رژيم از بلند گو استفاده كرد تا پيامها را به مخاطبان بيشتري برساند اما رسانههاي چاپي همچنان مهمتر از راديو بودند، بدين ترتيب كه در سال 1940 در اتحاد شوروي، تنها حدود 7 ميليون دستگاه راديو وجود داشت اما تعداد روزنامهها به حدود 38 ميليون ميرسيد .
مشكل بيسوادي از يك سو و هزينه بالا ازطرف ديگر ومشکل ارتباط از سوي ديگر موجب شد تا در اين كشور بزرگ و فقير، اجتماعات به يكي از روشهاي مهم تبليغاتي تبديل شود . در دهه 1920، افرادي كه تحت نظر بخش تبليغاتي شوراي مركزي حزب كمونيست فعاليت ميكردند به شهرها و روستاها سفر مي كردند تا «پيام انقلاب را برسانند»، براي اين كار از قطارها و كشتيهاي مخصوص استفاده ميشد. بعضي ديگر از گروههاي تحت كنترول حزب نيز مانند ليگ كمونيست هاي جوان و كمسمول منبع تبليغات چيهاي جوان مسوول بسيج تودهها براي حمايت از اهداف حزب بودند. راه انداختن كارناوالها، رژه رفتن و تئاترهاي عمومي از جمله راههاي بسيج تودهها بود . پوسترها از اشكال مهم تبليغات در شوروي محسوب ميشدند.
پوسترها با اشكال ساده خود مناسب جامعهاي بودند كه فرهنگ سنتي و سطح سواد پايين داشت، به تعداد زياد قابل چاپ بودند و پيام ها را با توجه به تغيير شرايط سياسي به سرعت عوض ميكردند. پوسترها به منازعه ي خير و شر، كارگر و سرمايه دار، رعيت و مالك، انقلابي و ضدانقلاب تأكيد ميورزيدند و از مردم ميخواستند بجنگند و سختتر كار كنند. در دوران جنگ داخلي اين پوسترها به تعداد بسيار زياد منتشر ميشدند و طي طرحهاي پنج ساله عصر جديد اشتراكي شدن و صنعتي شدن را نشان ميدادند، استالين را به شكل رهبري بيرقيب و قدرتمند تصوير ميكردند و بر انتقال جو تهديد و ترس بر دشمنان طي دوران تصفيه تأكيد مي ورزيدند .بلشويك ها از سينما نيز به عنوان ابزار تبليغاتي استفاده كردند.
اين وسيله بر مشكل ناشي از بي سوادي گسترده و تفاوتهاي فرهنگي و زباني اتحاد شوروي فائق ميآمد. برخلاف تئاتر، حكومت اين امكان را داشت كه كنترول شديدي بر پيام هايي كه در بخشهاي مختلف كشور توليد ميشد اعمال كند. بلشويك ها سينما را براي اهداف حكومتي و متقاعدسازي مورد استفاده قرار دادند نه سرگرمي و تفريح؛ اما در عمل نتوانستند از توان بالقوه آن در دهه 1920 استفاده كنند. تهيه فيلمهاي سينمايي به لحاظ وسعت كشور، بسيار پرهزينه بود و به همين دليل به ساخت فيلمهاي كوتاه خبري روي آوردند. از سال 1924، واردات فيلم براي كسب درآمد آزاد شد و به اين ترتيب، تا سال 1927 در سينماهاي شوروي فقط فيلم هاي وارداتي به ويژه آمريكايي نمايش داده ميشد. فيلم هايي نيز توسط كارگردانان شوروي از جمله آيزن اشتاين ساخته شد كه هدف آنها مشروعيت بخشيدن به انقلاب شوروي و نشان دادن مبارزه خير و شر بود و در آنها به نيروهاي تاريخي اهميت داده ميشد .
فيلمسازان شوروي در دهه 1920 تحت محدوديتهاي سياسي فعاليت ميكردند، با اين حال آزادي هنري قابل ملاحظه اي داشتند. به اين ترتيب كه فيلمهاي كارگرداناني مانند آيزن اشتاين گرچه حاوي پيامهاي سياسي بودند از رژيم حمايت نميكردند اما به نظر مي رسد كه اين فيلمها مورد توجه مخاطبان كشور قرار نميگرفت زيرا آنان خواهان خبرهاي خوب و شخصيتهاي شناخته شده بودند. حزب كمونيست خواهان فيلمهايي بود كه هم سرگرمكننده (براي كسب درآمد) و هم تبليغاتي باشد. فيلمهايي كه براي روسهاي معمولي قابل فهم و يا سرگرمكننده نباشد يكي از اين شرايط را نخواهد داشت. در پايان دهه 1920، فيلمهاي كارگردانان بزرگ مورد انتقاد حزب قرار گرفتند و به تبليغ ايدههاي بورژوازي متهم شدند.
در دوران استالين به دليل تشديد محدوديتها، فيلمها به لحاظ هنري عقيم شدند و تمامي 308 فيلمي كه در فاصله 1933 تا 1940 ساخته شد در معرض سانسور و كنترول قرار گرفت . در اين دوره استالين شخصاً فيلمها را تماشا ميكرد و اجازه نمايش ميداد. در همين سالها با استفاده از فنون تصويري تلاش ميشد چهرهي مخالفان استالين از فيلمهاي گذشته حذف شده و چهره خود او برجستهتر شود .پس از حمله آلمان نازي به شوروي در سال 1941، رسانههاي اين كشور براي حمايت از جنگ عليه آلمان بسيج شدند. يك مثال قابل توجه در مورد استفاده تبليغاتي از فيلمها «الكساندر نوسكي» بود. در سال 1938 يعني زماني كه تهديد آلمان نازي به نحو فزايندهاي افزايش يافته بود، سرگئي آيزن اشتاين اين فيلم را با هدف تحريك احساسات وطنپرستانه روسي عليه خطر آلمان تهيه كرد.
پس از امضاي قرارداد عدم تجاوز آلمان و شوروي در سال 1939، استالين پخش اين فيلم را ممنوع كرد اما با تجاوز آلمان در سال 1941، اجازه پخش مجدد آن صادر شد. اين فيلم مانند ساير رسانههاي چاپي، مطبوعات و راديو بر وطن پرستي، هويت ملي و ماهيت نفرتانگيز دشمن تأكيد ميورزيد. تبليغات در دوره جنگ، منازعه بين دو ايدئولوژي را تصوير ميكرد كه طي آن مردم شوروي براي دستيابي به پيروزي قطعي متحد شده بودند .شوروي دوران استالين استفاده ابزاري حكومت از رسانه ها را نشان ميدهد. در اين دوران از روزنامهها، راديو و سينما براي انتشار پيامهايي در مورد رهبر، موفقيتهاي مربوط به سياست مدرن سازي در داخل كشور و خطرات دشمنان خارجي استفاده ميشد.
ظهور آلمان نازي كه تهديدي براي بقاي اتحاد شوروي به شمار ميرفت و هم احتمال بروز يك جنگ ديگر را افزايش ميداد. از اين رو تبليغات بر لزوم قرباني كردن افراد براي دفاع از شوروي در برابر فاشيسم و نازيسم تأكيد ميورزيد و تلاش ميكرد مردم را متقاعد سازد كه كشور در محاصرهي دشمنان است و براي نابودي اين دشمنان كه حاميان داخلي نيز دارند مي بايست شديد ترين تدابير را به كار بست. پس از آن كه هيتلر با نقض قرارداد عدم تجاوز آلمان ـ شوروي به اين كشور حمله كرد نقش تبليغات ايجاد ذهنيت واحد جنگ عليه متجاوزان نازي بود. مليگرايي روسي و جنگ عليه فاشيسم با اهميت ترين موضوع در دوران معروف به «جنگ بزرگ وطنپرستانه» به شمار ميرفت.