20-08-2007
وسايل اطلاعات جمعی درقرن بيستم
)بخش چهارم و پایانی)
پژوهش »دوشی چی»
جنگ سرد، لشکرکشی به خليج فارس و حوادث ۱۱ سپتامبر
بحث پيرامون مفهوم سياسي رسانه در جريان جنگ ويتنام، پوشش رسانهاي و تغيير در افكار عمومي بحثي است كه در هر حال اهميت و ارزش عملي يافته است. گرچه منتقدان ديدگاه ارتودوكس معتقدند كه در حقيقت تلويزيون ـ شكست خوردهي جنگ ـ حالت مجابكننده و متقاعدكنندهاي را در دههي 80 گسترش داده است و در جنگها و سپس «پيدايش قدرتها» به همان ميزان دقيق عمل كرده است، گويي رسانه در واقع نقش متقاعدكننده داشته است. هنگامي كه ارتش آمريكا سياستهاي کنترول بررسانه ها را در جريان جنگ تهاجمي خليج فارس (در ژانويه 1991) به اجرا درآورد اهداف و آموزههايي را منعكس كرد كه براساس ديدگاه ارتودوكس در زمينهي نقش رسانه در جنگ ويتنام بود : رسانهها نبايد از آزادي ويتنام لذت ببرند؛ آنها نبايد بار ديگر موقعيتي به دست آورند كه افكار عمومي را نسبت به سياستهاي خارجي آمريكا در زمان جنگ تغيير دهند .سالها پس از جنگ سرد، پيشرفتهاي بزرگ کار رسانه ها را بيش از پيش دشوار ساخت.
گسترش پخش ماهوارهاي، توسعهي تلويزيون كيبلي و پخش مستقيم، پخش 24 ساعته، پيدايش يك شبكهي خبري جهاني مانند CNN و رشد سريع اينترنت، تقريباً در تمام دنيا امكاناتي را در سطح شبكه جهاني ايجاد كرد. تأكيد بر تأثيرات جهاني رسانهها كه بخشي از گرايشهاي مشترك فراملي در سطح وسيع به شمار ميرود و توانايي پخش در مرزهاي ملي، مشكلات دولت ـ ملتها را در زمينه كنترول شبكه خبري و اطلاعات مربوط به آنها در هنگام جنگ بيشتر مورد تأكيد و توجه قرار داد .
ديدگاه ارتودوكس در زمينهي قدرت تلويزيون در دهه 1960، در راستاي ديدگاهي بود كه در سال 1990 تحت عنوان «كارگزاران CNN« (CNN Factors) در هنگام بحرانهاي جهاني مطرح شده بود CNN به منبع اصلي شبكهي خبري جهاني در جنگ خليج فارس تبديل شده بود و «كارگزاران آن» به قدرت رسانه هابه ويژه پخش تلويزيون جهاني در مرزهاي ملي با تأثير بر افكار عمومي تأكيد داشتند. اين قضيه اين گونه استدلال شد كه بحرانهاي معين جهاني ناشي از رسانههاي جهاني و واكنشهايي بود كه نحوهي پوشش اين رسانهها در جوامع مدني ايجاد ميكرد. در جريان جنگ خليج فارس، تلويزيون از يك رسانهي مهار شده به نمايشگر قربانيهاي خشونت تبديل شد (مانند بحران آوارگي كردها در سال 1991).
يكي از شديدترين تأثيرات CNN، كاهش سياست كنترول رسانه و افكار عمومي رسمي دولت بود كه از سوي بازيگران اصلي سياستگذاري خارجي اعمال ميشد .تصويرهاي گستردهي رسانه هااز قحطي و غارت ميتوانست حمايت عمومي از تلاشهاي انساندوستانهي چندمليتي را كه از سوي آژانسهاي سازمان ملل هماهنگ ميشد به نمايش بگذارد، همچنان كه تصاوير از تأثير جنگ داخلي ميتوانست تقاضاي عمومي را براي عمليات صلحآميز در قسمتهايي از جهان كه ذرهاي گرايش استراتژيك به صلح داشتند، افزايش دهد.
به نظر ميرسيد كه عوامل مختلفي تأثيرگذاري CNN را نشان ميداد:
پيشنهاد يك رابطه بين تصويرهاي رسانه جهاني از بحران و علل بينالمللي، اعزام سربازان آمريكايي و پس از آن سربازان سازمان ملل در جهت تلاشهاي حمايتي و انساندوستانه در سومالي (بين سالهاي 1991 و 1995)، عمليات صلحآميز پس از جنگهاي داخلي در يوگسلاوي سابق (بين سالهاي 1991 و 1995(، مداخلهي آمريكا و پس از آن سازمان ملل در هائيتي (در سال 1994) به منظور بازگرداندن دولت منتخب « جين برتراند آريستايد» مداخلهي بينالمللي در رواندا (در سالهاي 94 ـ 1993) پس از مبارزههاي نژادي، قتل عام تودهها و بحرانهاي مربوط به آوارگان و مداخله ناتو در كوزوو و صربستان (در سال 1994) در جنگ ديگري در بالكان.
در اين دوره روابط بين رسانه ها و ارتش به دليل جايگاه پراهميت »عمليات روانشناختي» پيچيده بود. بهكارگيري اطلاعات مشخص در دستيابي به اهداف سياسي و نظامي كمك بزرگي به شمار ميرفت.
طبق ديدگاه فيليپ ام . تيلور (Philip M. Taylor) اطلاعات جنگي و عمليات روان شناسي و استفاده از پيشرفتهاي ارتباطي، به ارتش و عمليات جنگي كمك كرد تا مهمترين ديدگاههاي سنتي نظامي، اقتصادي و ديپلماتيك را ايجاد كنند.
اينها مهمترين ابزار سياسي هستند كه از سوي گروههاي بينالمللي مانند سازمان ملل و ديگر دولت ـ ملتها براي تأثيرگذاري بر رفتار و نگرش مردم پيش از جنگ و در طول آن مورد استفاده قرار ميگيرند.
در طول بحرانهاي پس از 11 سپتامبر 2001 ثابت شده بود كه نقش جهاني رسانه با تأثيرگذاري فوقالعاده همراه است. قدرت رسانه ها در حمايت از تأثيرات ميهنپرستانه و ارزشهاي ناسيوناليستي برابر با هزينهي تأمين اطلاعات وسيعي است كه در اين مدت به صورتي آشكار مطرح شده بود. تصاوير جذاب از حملات تروريستي به برجهاي دوگانه ي مركز تجارت جهاني و پنتاگون با سرعت بسياري بين مخاطبان جهاني منتشر شد. در همان حال كه رهبران آمريكايي از نظريه ـ جنگ در برابر ترور (war against – terror) پيروي ميكردند، مسووليت هدايت و ادارهي حملات را بر عهده گرفت.
اُسامه بن لادن و شبكه القاعده كه درپاکستان و
افغانستان استقرار داشتند. رسانه هاي جديد و سنتي مواضع جهاني را نسبت
به جنگ با
گستردگي و فوريت آشكار كرد.در
ماههاي پس از حملات
11
سپتامبر،
اکثررسانههاي
آمريكايي مشاركت وسيعي با دولت داشتند كه نشاندهنده وفاق گرايشهاي
ملي
و موافقت با ارزشهاي آمريكا همچون گذشته بود. رسانهها، تجاوز و تعدي
آمريكائيان و
مداخله ارتش اين كشور در افغانستان را موجه نشان دادند. رهبري و
ادارهي شبكههاي
تلويزيوني موافق با پشتباني مورد درخواست بوش بود كه به موجب آن پخش
زندهي سخنراني
اسامه بن لادن كه بر كمك به دشمن و انتشار تبليغات متمركز بود متوقف
شد. همچنان كه
براساس اين شيوه دستيابي رسانه به عمليات نظامي نيز محدود شده بود.
صنعت هاليوود
و شبكههاي تجاري، خودسانسوري، تبليغات، تهيه برنامههاي آزاد تجاري و
دست كشيدن از
مضامين تروريستي (مانند فيلمهايي با درونمايه تروريستي) را پذيرفتند.
در طول جنگ، انتظارات ضد و نقيض از رسانهها بسيار آشكار بود. از سوي ديگر، رسانهها به دليل ايجاد آشفتگي در حس ميهنپرستي عليرغم التزامات سنتي، بيطرفي و تمكين بيش از حد نسبت به مديريت بوش و تلاش در ارايه سخنرانيها و اطلاعات آزاد مورد انتقاد قرار گرفتند و به عبارت ديگر، به رفتار غيرمسوولانه و خائنانه متهم شدند.در اين زمينه، جنبههاي ديگري از پوششهاي رسانهاي نيز قابل توجه بود: اهميت رسانههاي غيرغربي به ويژه رسانههاي قطر، پخش 24 ساعته شبكه خبري ماهواره، شبكه الجزيره، پخش گستردهي رسانههاي عربي و چشماندازهاي مختلف آنها نسبت به CNN بازتاب رسانههاي غربي نسبت به شبكهي الجزيره داراي تناقضاتي بود.
رسانههاي غربي، اخبار (شبكه الجزيره) و تصاوير مربوط به بخشي از مناطق جنگي را به تصوير كشاندند اما در عين حال اعتبار خبرهاي پان عربيسم را زير سؤال بردند. واكنشهاي آمريكا نسبت به شبكه الجزيره، تنشها و كشمكشهاي بنيادياي را در ديدگاههاي مطرح درباره مسووليتهاي رسانهاي موجب شد.
هنگامي كه نمايندگان آمريكا از كمكهاي الجزيره به تروريسم به امير قطر شكايت كردند، وي با لحن كنايهآميزي به آنان يادآور شد كه نشر آزاد ضرورت جوامع دموكراتيك است. همچنين گزارشهايي وجود داشت كه نشان ميداد مراكز تلويزيوني الجزيره در كابل هدف بمباران نيروهاي آمريكايي قرار گرفتهاند (هر چند ارتش آمريكا آن را تكذيب كرد). در صورت تأييد چنين گزارشهايي زمينهاي فراهم خواهد شد كه به طور كلي جريان جهاني اطلاعات مورد تكذيب قرار خواهد گرفت.
عنصر مهم ديگري ـ كه در جنگهاي دهه 1990 نيز وجود داشت اما در سال 2001 به دليل گستردگي رسانهها به شكل مبالغهآميزي مورد توجه قرار گرفت ـ استفاده از اينترنت بود كه در كمتر از يك ساعت پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر، ترافيك سنگيني در سايتهاي خبري ايجاد شده بود. اينترنت نقش بسيار حياتي و مهمي در تهيه اطلاعات، انتقال پيامها و به اشتراك گذاشتن تجربههاي اين تراژدي بازي كرد. شركتهاي بزرگ نيويارك كه به طور مستقيم تحت تأثير قرار گرفتند، با هجوم وب سايتهاي ثبت شده، به حفظ كارمندان، خانوادهها و مشتريان مبادرت ورزيدند.
سايتهاي خبري به صفحات وب با گرافيكهاي خاص و تصاوير چندرسانهاي تبديل شدند و حتي گزارش شده بود كه تروريستها پيش از حملات 11 سپتامبر نيز از اينترنت و به خصوص پست الكترونيكي استفاده كرده بودند. بر اين اساس، مجلس سناي آمريكا قوانيني تصويب كرد كه براساس آن آژانسهاي جاسوسي از قدرت نظارت وسيع بر كاربران برخوردار باشند و اطلاعات به دست آمده از اين نظارت را به دواير دولتي تسليم كنند .بنابراين نقش رسانههاي معاصر چه در طول جنگ و چه در دوران صلح بسيار پيچيده است و با خطمشيهاي سياستگذاران، افكار عمومي و رهايي رسانه هااز مشكلات ارتباط دارد.
وارن . پي . استروبل (Warren P. Strobel) پس از مطالعات خود درباره رسانه ها در زمان صلح چنين مينويسد: تأثيرات رسانههاي خبري تقريباً به طور يكنواخت به شروطي كه صاحبمنصبان (يا كارگزاران سياسي) ايجاد ميكنند، ميپردازند … وقتي تصميم گرفته ميشود كه نيروهاي نظامي آمريكا به مناطق پرخطر اعزام شوند و يا عقبنشيني كنند، مقامات سياسي، آنها را از طريق ماهوارههاي پرتابل، رايانههاي كوچك (د ستي)، ويدئوهاي خانگي و نظاير آن کنترول ميكنند.
منبع مؤثقي خبر ميدهد كه آنها مجموعه عواملي را كه در اختيار دارند، ميآزمايند؛ احتمال مداخله، منافع احتمالي از مأموريت تعريف شده، ايجاد مخاطراتي براي كشور، شدت حمايتهاي پارلماني و حاكميت افكار عمومي تا آنجا كه به افكار عمومي مربوط ميشود؛ آنها ارزيابي از ارزشهاي واقعي و مأموريت و رسالت ارتش را در مقابل گرايشهاي درك شده در آمريكا ادامه ميدهند. اگر اين ارزشها ـ به ويژه تلفات نيروهاي آمريكايي، در تلويزيون به نمايش گذاشته شود ـ ممكن است اثر موقت بر جاي بگذارد كه در انتها به كاهش حمايت عمومي ميانجامد.
اما تلويزيون تأثير كمي بر مجموعهاي از ارزشها و گرايشهاي عمومي و اساسي دارد .واكنشهاي ناشي از وقايع 11 سپتامبر 2001 نشان ميدهد كه نه تنها دولت و ارتش بلكه افكار عمومي رسانههايي را كه به حس ميهنپرستي و گرايشهاي ملي واكنش نشان ميدهند به رسانههايي كه تنها ارزشهاي ژورناليستي سنتي را رعايت ميكنند ترجيح ميدهند. در شرايطي كه پيشرفتهاي جديد ارتباطي، مشكلاتي را در جهت سانسور يا جلوگيري از انتقال محتواي مطالب ايجاد كرده است ممكن است فشارهايي بر عقايد عامه وارد شود كه نتيجهاي مشابه به دست دهد.
نقش وسايل اطلاعات جمعي درجنگ عراق
در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق، افكار عمومي جهان با انتشار اخبار غيرواقعي به بازي گرفته شده بود. در طول اين جنگ، كمتر خبري به دست ميآمد كه به طور مستقيم و غيرمستقيم تكذيب نشده باشد.
براي مثال ميتوان گفت كه در سومين روز از حمله نيروهاي متحد به عراق، شبكه تلويزيوني Fax News خبر تصرف كامل جزيره امالقصر به دست نيروهاي متحد را پخش كرد. اين در حالي بود كه وزير اطلاعرساني عراق، محمد سعيدالصحاف اين خبر را به شدت تكذيب كرده بود. در همان روز CNN با پخش تصاوير مستقيمي از پرواز چند هلکوپتر نظامي در ارتفاع پايين، مدعي شد كه اين صحنه مربوط به اولين تصوير مستقيم دريافتي از اين بندر جنوبي عراق است.
اين در حالي بود كه امالقصر تا دو هفته پس از آغاز جنگ به دژ غيرقابل تصرفي براي نظاميان نيروهاي ائتلاف تبديل شده بود. خبرگزاري رويتر در ششمين روز از جنگ عراق درباره تصرف امالقصر به نقل از يك سخنگوي نظامي انگليس گزارش داد كه نيروهاي عراقي در اين بندر در حال مقاومت هستند و اين شهر بندري، هنوز آزاد نشده است. اين نمونهاي از استراتژي كاهش حساسيت خبري نيروهاي ائتلاف بود كه علاوه بر همراه آوردن دستاوردهاي مختلف، بياعتمادي و بيتفاوتي افكار عمومي نسبت به اخبار جنگ را موجب شده بود .در جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق، خبرنگاران و گزارشگران با اين مشكل روبهرو بودند كه كدام خبر حقيقي، كدام خبر جعلي، كدام خبر راست و كدام خبر دروغ است، كدام خبر تبليغاتي است و كدام خبر اطلاعات صادقانهدار دربردارد.
در اين خصوص ميتوان به هدايت نامه CNN در 31 ژانويه 2003 اشاره كرد كه بر اساس آن به كاركنان اين شبكه اطلاع داده شده بود از اين پس يك سيستم جديد تأييد گزارش به ياري مميزان حاضر در مقر اصلي اين شبكه تلويزيوني خواهد آمد و متنها را به طور استندرد علامتگذاري خواهد كرد.
مميزان با فشار يك دكمه نقاط تأييد نشده گزارش را با رنگ سرخ و نقاط تأييد شده را با رنگ سبز مشخص ميكنند و اگر يك نفر متن گزارش را پس از تأييد آن نيازمند تغيير يافت ، دكمه مربوط به رنگ زرد مورد استفاده قرار خواهد گرفت . يك نفر؟ اين يك نفر چه كسي است؟ جواب اين پرسش براي گزارشگران CNN مبهم خواهد ماند. اما اگر ما به ياد بياوريم كه CNN پس از جنگ عراق در سال 1991 اذعان كرد كارآموزاني از وزارت دفاع آمريكا اجازه ورود به دفتر مركزي خبر اين شبكه در آتلانتا را يافتهاند، ميتوانيم حدس بزنيم كه اين يك نفرها چه كساني هستند .
در
خصوص نگرش وسايل ارتباط جمعي آمريكايي به مسايل جهاني، پروفسور ديويد
كلا
تل استاد دانشكده روزنامه
نگاري دانشگاه كلمبيا در نيويارك معتقد است
CNN
رنگ
آمريكايي بيشتري به جهان سياست و روزنامهنگاري داده است و اين به علت
تأثير غالب
تلويزيون و اقتصاد آمريكاست. وقتي جنجال يا جنگي رخ ميدهد، حتي
كشورهاي كوچك هم
ميكوشند كه آن را به شيوه آمريكاييها بررسي كنند. اين چنين است كه
سبك كاري
رسانههاي خبري در كشورهاي كوچك تغيير ميكند.
در بررسي
عملكرد شبكههاي خبري و اطلاعرساني بينالمللي ميتوان گفت كه براي
نخستين بار در
طول تاريخ جنگ، هزاران خبرنگار از رسانههاي بينالمللي به منطقه اعزام
شده بودند
تا گزارشها، تحليلها و تصاوير بمباردمان تانكها و هواپيماهاي
نيروهاي متحد را به
نام انسان دوستي و آزادي به افكار عمومي جهانيان ارايه دهند. اين در
حالي بود كه
بيش از ششصد خبرنگار از سراسر جهان همراه نيروهاي متحد بودند تا اخبار
و اطلاعات
جنگ را به سراسر جهان مخابره كنند.
ـ در روزهاي آغازين جنگ تمامي شبكههاي خبري
جهان با قطع برنامههاي عادي خود، شبانهروزي به وقايع جنگ پرداختند
اما با طولاني
شدن جنگ، از تعداد اين برنامهها كاسته شد و اغلب شبكهها به زيرنويس
كردن خبرها
اكتفا كردند. علت پرداختن به گزارشهاي شبانهروزي جنگ در شبكههايي
مانند
BBC
و
CNN
را يكي از كارشناسان وسايل ارتباطي، فرار اين شبكههاي خبري از
برنامههاي بحث
و گفتوگو عنوان ميكند چرا كه در صورت برگزاري جلسات بحث و گفتوگو،
جنگ بيمنطق
و توجيهناپذير به نظر ميرسد. اين كارشناسان معتقدند كه شبكههاي خبري
بينالمللي
با بزرگ كردن بحران و اهميت گزارش لحظه به لحظه آن، اجازه و فرصت فكر
كردن را به
مردم نميدهند.
ـ
طرفهاي درگير جنگ، از تصاوير تلويزيوني به عنوان ابزاري براي
جنگ استفاده كردند. آنان با استفاده از تصاويري كه در اختيار داشتند،
به دنبال كسب
مشروعيت و اعتبار در نزد افكار عمومي جهان بودند.
ـ
وسايل ارتباط جمعي به ابزار
و بازيچهاي جنگي تبديل شدند كه نيروهاي متحد از طريق آنها منافع
كشورها را به
راحتي مورد تهديد قرار دادند.
ـ
نكته بسيار مهمي كه در برنامههاي خبري
رسانههاي آمريكايي نهفته بود، اين بود كه اين وسايل ارتباطي با تكرار
پيشداوريهاي سابق خود در مورد احساسات، باز هم نشان دادند كه فاقد
نگاه تاريخي به
انسانها هستند. از نظر اين رسانهها دو نوع ارزش بشري در جهان وجود
دارد:
ßارزشهاي آمريكايي
ß
ارزشهاي غيرآمريكايي.
ـ
در اين جنگ، گزارشگران و خبرنگاران وسايل
ارتباط جمعي به عنوان ابزار جنگ رواني مورد استفاده قرار گرفتند. براي
مثال،
نيروهاي ائتلاف با برخورداري از وسايل ارتباطي قويتر و گستردهتر
توانستند به
راحتي به اهداف خود نزديك شوند، اما نيروهاي عراقي نيز در محدوده و
وسعت كمتري با
نمايش اسراي آمريكايي و انگليسي تأثير به سزايي بر افكار عمومي مردم
آمريكا و
انگليس به جا گذاشتند.
-
سانسور تصوير واقعي جنگ بر صفحه تلويزيون و پخش تصاوير
خنثي و يا
حتي بازسازي شده، از شيوههاي نوين تحريف رويدادهاي جنگ بود كه وسايل
ارتباط جمعي درگير در جنگ به نمايش گذاشتند.
ـ
در طول جنگ همگي شاهد سردرگمي
وسايل ارتباط جمعي در اطلاعرساني بوديم. در اين هرجومرج خبري و در
شرايط استفاده
آمريكا از اين اوضاع، رسانههاي مستقل به ناچار بايد بين كنش
ژورناليستي و عطش
خبري، امنيت ملي و حقيقتجويي تعادل ايجاد ميكردند.
ـ
براي
دستيابي به صلح و
ثبات، ضروري است كه رسانههاي آزادانديش جهان نشر اخبار صحيح، احترام
به استقلال
كشورها و دفاع از حقوق تمامي ملتها را محور اصلي فعاليت حرفهاي خود
قرار دهند و
به اين ترتيب در جهت تنوير افكار عمومي جهان تلاش كنند.
وسايل ارتباط جمعي نقش مهمي در انتشار اخبار و اطلاعات و از اين طريق، شكلدهي به افكار عمومي بر عهده دارند. در شرايط جنگي كه عمليات رواني اهميت فزايندهاي در به زانو درآوردن دشمن دارد، طرفهاي متخاصم از اين ابزار براي رسيدن به اهداف خود بهره ميجويند.
بر همين اساس ميتوان گفت كه حقيقت نخستين قرباني منازعات منطقهاي و بينالمللي است و وسايل ارتباط جمعي بيشترين مسووليت را در اين فاجعه بر عهده دارند. به كمك اين وسايل، ميتوان به راحتي راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آنكه كوچكترين مسووليتي بر عهده كسي باشد.
منابع مورد استفاده : امپرياليزم رسانه ي ، جنگ خليج فارس ، پاشگاه ، گفتگو، در ۱۱ سپتامبرچه واقع شد؟ وچگونه ازرسانه ها سودميبرند.