سید داوود مصباح

11/27/2014

در تمام طول عمر جان کندن و رنج بردن و عذاب محرومیت کشیدن و با فقر و بی سرپناهی و غربت دست و گریبان بودن زندگی معنی می دهد؟ شما چه فکر می کنید؟ این همه محرومیت ها از خور و خواب تا دار و درمان و محرومیت از نعم مادی و معنوی را شما زندگی تعریف می کنید؟؟ شما از زندگی چه تعریفی دارید؟ زندگی شما با ۹۹ درصد از مردم دور وپیش شما تا روستاها و مردمان سایر سرزمین ها با فقرو محرومیت دست و گریبان هستید، ایا این پدیده شوم فقرومحرومیت ها از ازل سرنوشت آدمی زاد بوده، یا این که عوامل دیگری باعث فقر و محرومیت است ؟؟؟ شما لحظه ای به آن اندیشیده اید که نه. شما که وقت ندارید که فیلسوفانه بی اندیشید و یا به کتاب های فلسفی مراجعه کنید و حتی معنی قرآن را هم که نمی دانید تا بخوانید که خدوند (ج) در این باب چه گفته پس از ملای سرکوچه ای تان که می پرسید که علت فقر و محرومیت های بی شمار ما با همه تلاش و کار ی که می کنیم چیست ؟ ملا می گوید «معشیت خداوند است.» شماکه معنای قرآن را نمی دانید از روی عقیده قبول می کنید اما ذهن شما که قانع نمی شود. از خود می پرسید که خداوند این همه فقیرو غنی، ظالم و مظلوم و ستمگرو ستم کش، استثمارگرو استثمار شونده، حاکم و محکوم، و این همه محرومیت ها را بوجود آورده ؟ نه، ممکن نیست. خداوند عدالت کل هست، چطور ممکن است که روش و رواج غیر عادلانه معشیت او باشد. پس یک علت وجود دارد. زمانی که بیمار می شوید به داکتر مراجعه کنید داکتر از شما سوالاتی می کند تا علت بیماری شما را پیداکند. شما هم که مالک حیات خود هستید باید علت گرفتاری ها و فقرو محرومیت های خود را پیدا کنید. شما که عضو یک جمع هستید و زندگی فرد بدون جمع معنا نمی یابد حتما کشف و درک علت برای همه لازم است. زمانی که شما برای دریافت علت فقر و محرومیت به اندیشیدن بپردازید در حقیقت گامیست خوب و پسندیده برای درک واقعیت وکشف رمزوراز علت ها. وقتی که شما مغز پویا و کاوشگر خود را از خواب رفتگی و غرق بودن در توهم و خیال به تفکرو تعقل سوق می دهید، کار پر ثمریست برای در یافت واقعیت های ملموس روند اجتماعی جامعه و خود شما به حیث عضوجامعه فکر نکنید که دانشگاه نخوانده اید مغز شما توان درک علت را ندارد. دانش معاصر ثابت کرده که مغز هر انسان قدرت پرواز سیر حقایق را دارد. علت های که زندگی شما ۹۹ درصدی ها را مچاله کرده خیلی پیچیده و غیر قابل درک نیست، بلکه ملموس و قابل فهم و ساده است. ببینید که در این زمینه «احسان طبری» دانشمند آریا زمین چه خوب انسان را تمثیل کرده آدمی بروی سخره ای مه آلود و خزه پوش که زمین نام دارد استاد بانگ خود را چون تندوری به صدا در آورد و گفت: کی طبیعت کورخوانده اید، گرچه من از یک شاخه درخت ترد تر و خشک ترم ولی خلاصه ای تکامل ملیارد ها ساله ای ماده ام، در من نیروی عظیم درک و دگرگون کردن نهفته است. من ازین دره های تاریک و نمناک تا قلعه ای پر لعمان خورشید بالا خواهم یازید. . . » بلی، این انسان است که توان درک و دگرگون کردن را دارد و اگر بخواهد. پس مغز شما جز لا یتجزای چنین قدرت است. استعداد انسان نا محدود و پویا می باشد به این شرط که بکار سازنده و خلاق گرفته شود. «اقبال لاهوری» فیلسوف مشرق زمین نیز در زمینه خلاقیت انسان شعری دارد زیر عنوان «محاوره مابین خدا و انسان»

خدا

جهان را زیک آب و گل آفریدم           تو ایران و تاتار و زنگ آفریدی

من از خاک پولاد ناب آفریدم             تو شمشیر و تیر و تفنگ آفریدی

تبر آفریدی نهال چمن را                  قفس ساختی طایر نغمه زن را

انسان

تو شب آفریدی، چراغ آفریدم             سفال آفریدی، ایاغ آفریدم

بیابان و کهسار و راغ آفریدی            خیابان و گلزار و باغ آفریدم

من آنم که از سنگ آیینه سازم           من آنم که از زهر نوشینه سازم

بلی، انسان این قدرت را دارد که زندگی خود را در پهنای این سخره زمین از نو بسازد. چون نظم کهنه به زندگی انسانی مدرن پاسخ نمی دهد باید از نو سازمان داده شود. و نظام موجود بشری در تجاوز و اشغال سرمایه داری و دین و دولت های مدافع سرمایه داری قرار گرفته است الزامی است که راه رهایی را در پیش گرفت. بلی به همین سادگی درک واقعیت های ملموس دست و پاگیر و فقر زا و اسارت بار زندگانی آدمی قابل فهم می باشد. ذهن انسان به سادگی درک می کند که زمین و دشت و صحرا و آب دریاها و رستنی ها و میوه درختان و زیر خاکیها (معادن) بصورت کل طبیعت روی زمین برای اشخاص معین و بخصوصی خلق نشده است، بلکه متعلق به همه موجودات زنده و انسان می باشد. پس به روی کدام حق مزارع و جنگلات و سایر منابع را عده ای اقلیت تصرف کرده و سایرین را از آن محروم داشته اند. این اقلیت اضافه خواه و اشغالگر برای حفظ متصرفات شان حکومت بوجود آورده و این حکومت ها برای حفظ موجودیت تشکیلاتی خود و حمایت از مالکیت اشغالگران مزارع و مراتع ارتش و پلیس و شبکه های استخباراتی ساخته اند، به این ترتیب اکثریت را از منابع طبیعی محروم داشته اند. از لحاظ تاریخی از وقتی که انسان هوشمند از هفتاد هزار سال قبل خود را مالک این کره ای زمین تعریف کرد و برای تهیه غذا هیچ محدوده ای جغرافیایی وجود نداشت و به ویژه از ده هزار سال قبل که انقلاب تولیدی مواد غذایی با اهلی ساختن حیوانات و کشت و زراعت، کسی ادعای مالکیت نداشت و کسی این را نمی دانست که مالکیت چیست تا سرانجام از پنج هزار سال پیش از امروز اولین بار در مصر فرعونی ظهور کرد که خود را خدا گفت و زمین را مال خود خواند و از آن دیگر غارتگران الگو گرفت و شروع کردند به اشغالگری و قدرت سازی و غارت گری. مردم هم گروه گروه به غلامی آنان تن درداد. به فرموده «اقبال لاهوری» به این رباعی:

آدم  از بی بصری بندگی آدم کرد                   گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی زسگان خوارتر است      من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

«کلیات اقبال، ص ۱۴۳»

بلی، انسان درین مدت پنج هزار سال غارتگری عادت کرده اند که باید سران و سلاطینی وجود داشته باشد. عادت کرده اند که تن به خفت و خاری داده و ستمگری محافل حاکمه را یک پدیده ای الاهی تصور نمایند و آن را لازمی بدانند. چرا الاهی؟! بخاطری که ملای قشلاق می گوید که اطاعت از ملوک لازم است، البته تا دیروز می گفت اطاعت از پادشاه فرض است. ۴۵ سال هندوزادگان دیریدون هند بنام محمدزایی در افغانستان سلطنت کرد و در آخر زمین های غارت شده را که به نام خود شان ثبت کرده بودند فروخته و با عمل ضد قانونی پولشویی، پول ها را به ایتالیا منتقل کردند و حاکم ۱۳ ساله ای کابل حامد کرزی وی را بابای ملت لقب داده است. خوب است که بابای شما هندو زاده است. اما این بابای ملت مسلمان نیست.

این حکومت های مدافع سرمایه داری را بشناسید و شر آن را از سر خود دور کنید. خود شما سر رشته ای زندگی خود را به دست گیرید و خود گردانی مردمی را جاگزین حکومت های استبدادی و دنباله رو سرمایه داری سازید. تا چه وقت می خواهید برده باشید ؟!

«بیا که تازه نوایی تراوت از رگ ساز      می که شیشه گدازد به ساغر اندازیم

مغان و دیر مغان را نظام تازه دهیم           بنای میکده های کهن بر اندازیم

ز رهزنان چمن انتقام لاله   کشیم             به بزم غنچه و گل طرح دیگر اندازیم

بطوف شمع چو پروانه زیستن تاکی        ز خویش این همه بیگانه زیستن تاکی

«کلیات اقبال، نقش فرنگ، نوای مزدور، ص ۲۱۶»

(در شبه قاره « کارگر» را مزدور می نامند. در صورتی که در آریا زمین واژه خوبی نیست)

خود گردانی چیست؟!

برای درک ساده ای این طرز زندگی اجتماعی باید به ده هزار سال پیش برگردیم و گوشه ای چشمی به زندگی و طرز مناسبات اقتصادی و معشیتی فرهنگی قفقاز که منشأء تمدن بشری است، اندازیم. به اساس شواهد تاریخی و باستان شناسی تمدن از قفقاز (خارزم، بخارا، مغلستاد، سغد و حوضه ای دریای خزر، آرال و آمو دریا) آغاز و بعد به آریانا و ایران و بین رودان و روم رسید. آن مردمان در کمون زندگی می کردند. کمون (ویس، زینتو و دهو) که این ویس ها تا سده هفت میلادی در بعضی استقرار ها خود را حفظ کرده بود که در هند تا اشغال شبه قاره توسط استعمار انگلیس در بعضی روستاها بر قرار بود که بعدا گاندی هم می گفت که باید در هر روستا یک جمهوری باشد. در ایران عصر ساسانی که بخش های وسیع زمین در اختیار حکومت های تئوکرات و بخش دیگر در تصرف مغ ها و موبدان بود و قسمت کوچکتر در اختیار کمون های روستایی قرار داشت. که اشتراکی بود و حتی خرید و فروش کالا هم جمعی و اشتراکی بود. این کمون ها (ویس ها) توسط اراده جمعی یعنی «شورایی» (خودگرانی مردمی) اداره می شد. ظهور جنبش مزدک بامدادان به فرموده ای علامه اقبال لاهوری که (پیغمبر مردم گرای ایرانی) در سده ششم میلادی ( ۴۹۴- ۵۲۴م) در حمایت از کمون ها (ویس ها) و دهقانان و لغو مالکیت شخصی بر زمین و برگشت به بهشت گم شده ای آریایی ها به شکل نوین و عالی تر آن مطابق عصر و زمان بود.

اکنون بشریت مترقی همین را می خواهند که مالکیت بر زمین و آب و مراتع و جنگلات از تصرف افراد خارج و به مالکیت جمعی استقرار های کشاورزی قرار بگیرد. و دوباره «ویس ها» احیا شود و منابع زیر زمینی (معادن) و کارخانه و بانک ها و ثروت به همه ای ساکنین همان سرزمین تعلق داشته باشد. این کار ایجاب می کند که اداره دولتی هم به مردم تعلق بگیرد و چنین اداره را «اداره ای خود گردانی مردمی» می گویند.

اهداف اساسی لغو مالکیت بر وسایل تولید (منابع طبیعی و تولیدی) رهایی انسان از سیستم کار مزدی به سیستم کار داوطلبانه و جمعی و باز گردانیدن جوامع انسانی به جامعه ای بدون طبقات و کارمزدی (استثمار). در آنصورت انسان پایگاه انسانی خود را باز می یابد و در قرارگاه آدمیت قرار می گیرد. پیش در آمد چنین تغییرات اساسی کارگران روشنفکر، و روشنگران طبقه ای زحمت کش جامعه است که پیش زمینه های حکومت های ملی دموکرانیک راه رهایی خلقهاست. در یک مرحله شما مردم افغانستان از عدم درک نتوانستید که دولت ملی دموکراتیک خود تان را حفظ کنید حال بار دیگر باید کوشید که به پایگاه اساسی مبارزه ای طبقاتی خود دست یابید.

به امید روزی که به این درک برسید!       

 


 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org