معلوم نیست این "بازنگری" و "تغییر بنیادی" در برخورد به "مسئله افغانستان" از کدام
جانب صورت گرفته؟ حتماً از جانب ن.ف.د.ت.ا و ح.م.م.ا. "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی
فکری" [1]حتی هیچگونه اشاره ضمنی به سابقهء برخورد "جامعه بین المللی" در
قبال افغانستان نمیکند تا "بازنگری و تغییر بُنیادی" "در برخورد به مسئله
افغانستان" بطور واضح روشن گردد. "خطوط..." دو حزب یادشده تصریح نمیدارد که این
"بازنگری و تغییر بُنیادی برخورد به مسئله افغانستان" چه است؟
نباید خود و دیگران را فریب داد. باید صریحاً اعلام داشت که هیچگونه "بازنگری و
تغییر بنیادی در برخورد با مسئله افغانستان" توسط "جامعه بین المللی" (یعنی
امپریالیزم جهانی) مشهود نیست. "تفاهم باهمی بین المللی" (که چندان به تفاهم باهمی
نیز نمیماند) همان "تفاهم باهمی" قبلی "جامعه بین المللی" است: تداوم سیاست
امپریالیزم جهانی در قبال افغانستان با شیوه های مختلف و در شرایط متفاوت.
اوضاع کنونی افغانستان منجمله حضور امپریالیزم جهانی در قلمرو کشور ما هیچگونه
پدیده مجرد و بدون پس منظر و ربط تاریخی نیست. راه اندازی جنگ تحمیلی بر علیه
"انقلاب" افغانستان زیر نام "جهاد اسلامی"، سقوط حاکمیت دولتی ح.د.خ.ا (حزب وطن)،
رویکار آوردن انارشی مجاهدین و سپس رویکار آوردن
بربریت طالبان همه اهداف استراتیژیک درازمدتی بودند که نتایج مثمر خود را به بار
آوردند: حضور نیروهای امپریالیستی به رهبری ایالات متحده امریکا در افغانستان.
پیوند اندیشه یی و همفکری تنگاتنگ (و حتماً "تفاهم باهمی") ارتجاع
نوین و ارتجاع کهن در قبال مسایل کشور ما منجمله در بیان "بازنگری و
تغییر بُنیادی" موقف امپریالیزم جهانی "در برخورد با مسئله افغانستان"، همچنان زبان
و ادبیات مشابهء را به این دو جریان ارتجاعی به ارمغان آورده است. اینک توجه
خوانندگان را به پاراگراف های ذیل که از مقدمهء "اهداف جبهه ملی افغانستان"-یکی از
ارتجاعی ترین تشکیلات مرکب از ارتجاع کهن و ارتجاع نوین- برگرفته شده و با
اندک تغییر در متن "خطوط کُلی دیدگاهها و مبانی فکری" ن.ف.د.ت.ا و ح.م.م.ا نیز درج
میباشد، جلب مینمایم:
"افغانستان كشوري مستقل، آزاد، واحد و غيرقابل تجزيه، با تاريخ كهن، پر از فراز و
نشيب و مشحون از مبارزات استقلال طلبانه و آزادي خواهانه؛ اما با كمال تاسف، مردم
ما با وجود داشتن افتخارات بزرگ و درخشان تاريخي، مبارزه و مقاومت در برابر تجاوز
خارجي و استبداد داخلي، تا هنوز در راستاي ايجاد نظام سياسي با ثبات و مردمي دچار
مشكل مي باشند.
...تحولات سال هاي پسين در سطح جهانی و حصول تفاهم جامعه ی جهانی در باره ی
بازنگری به مساله افغانستان و پديد آمدن زمينه های مساعد داخلی پس از حادثه ی
11سپتمبر، منجر به توافقات بن گرديد كه پنج سال پيش از امروز فرصتی را مساعد
ساخت، تا برخی از نيروهای ملی و جامعه ی جهانی برای حل بحران افغانستان دوشادوش
يكديگر وارد ميدان گردند....
... كوتاهی در تاسيس يك اداره ی سالم و مديريت موثر و خدمتگذار به مردم و بی
برنامه گی، امتيازطلبی، ضعف وناتوانی اداره ی موجود، نه تنها فرصت به دست آمده تلف
گرديد، بلكه عدم اجرای تعهدات در باره ی مشاركت ساير نيروهای ملی در حيات سياسی
و اجتماعی، بازسازی موسسات زيربنايی و ايجاد شغل، تقويت پوليس و اردوی ملی، مبارزه
در برابر مواد مخدر، جرايم وجنايات سازمان يافته از يك طرف و عدم دقت در اجرای
فعاليت های رزمی نيروهای خارجی كه بيشترين آسيب آن را افراد ملكی متحمل می شوند،
سبب خشم و نارضايتی فزاينده ی مردم گرديده است و اين وضعيت، زمينه ی مناسبی را
برای دست درازی بيشتر دشمنان مردم افغانستان به وجود آورد است.
...وضعيت بحرانی كشور، ضرورت مبرم مبارزه ی جدی و موثر را برای انجام تحولات
عميق و گسترده می نمايد..."[2]
(تکیه ها از نگارنده)