اهداء به فرزند اصیل خلق افغانستان ببرک کارمل بانی ح.د.خ.ا. و رهبر زحمتکشان کشور
|
|||
|
|||
|
|||
|
|||
|
|||
»در این روز وقت آن رسیده که با حقانیت اعلام بداریم که برای نخستین بار در طول تاریخ نهضت آزادی بخش خلق افغان تنها سالگرد یک حزب سیاسی در افغانستان تجلیل میگردد، یک حزب سیاسی ایکه بحیث حزب طراز نوین پرولتاریا و تمام زحمتکشان کشور، حزب سپاهیان وطنپرست افغان، حزب مدافعان مصالح ملی وطن و استقلال ملی افغانستان، حزب خدمتگزار صدیق خلق و وطن واحد مان افغانستان نوین و انقلابی، حزب پاسخگوی منافع تمام مردم زحمتکش تمام ملیتها، اقوام و قبایل کشور، حزب انترناسیونالیست راستین، حزب کشاف راههای مهیب و خوفناک جامعه فیودالی - قبیله ای که در هر قدم با غولهای وحشی ارتجاع، امپریالیزم خون آشام و هژمونیزم شریر می رزمیده است، حزبی که دژ استبداد سلطنتی و رژیم اشرافی ملاک - بیروکراتیک و بورژوازی تجاری کمپرادور را واژگون ساخت و پرچم سرخ خلق - درفش انقلاب ثور و مرحلۀ نوین آنرا به ارادۀ خلق و برای آزادی و سعادت خلق دلیرانه و قهرمانانه، با قیام مسلحانۀ انقلابی برافراشت، حزبی که اکنون در خط مقدم سنگر آتشین پیکار طبقاتی زحمتکشان افغان، ملهم از قهرمانان آزادیخواه افغان، ملهم از اکتوبر کبیر و رهبر پرولتاریای جهان لنین بزرگ - این دوست صدیق و نجیب افغانها و خلقهای شرق علیه جنگ اعلام ناشده ای ارتجاع و امپریالیزم در رأس امپریالیزم آمریکا بی امان می رزمد، یورش می برد و پیروز میگردد و بسوی ساختمان جامعۀ نوین، بسوی صلح و سوسیالیزم با مارش ظفرآفرین انترناسیونال هشیارانه، شجاعانه، خردمندانه و در کادر اصول، بی ترس و بیهراس به پیش میتازد». از سخنرانی رهبر بزرگ و خردمند حزب ما رفیق ببرک کارمل در جلسه باشکوه بیستمین سالگرد ح.د.خ.ا.، جدی ۱۳۶۳ |
|||
|
|||
«رفقا! راهی را که حزب ما طی بیست سال طی کرده است، راه مهیب و سهمگین ، راه پیچیده و دشوار و نامکشوف بود. حزب در روند تشکل و تکامل خویش با یک سلسله دشواریها و موانع عینی و ذهنی برخورد نمود. عقب ماندگی عمومی و عدم رشد لازم مناسبات اجتماعی- اقتصادی سطح نازل تشکل شعور و بیداری سیاسی- طبقاتی اقشار زحمتکشان و عدم رشد لازم قوام ملی و فرهنگی به طور ناگذیر تأثیرات نامطلوب را در حزب میگذاشت، بدین جهت حزب دارای ضعف های قابل توجه بود. ترکیب اجتماعی حزب عمدتاً به روشنفکران محدود میگردید. آگاهی طبقاتی- سیاسی اعضای حزب و آمادگی تئوریک مارکسیستی- لینینستی آنان و انطباق خلاق آن در شرایط مشخص افغانستان در سطح نازل قرار داشت. پراگماتیزم مائوئیستی و نعره های ماجراجویانه و فتنه گرانۀ مائوئیزم در یک جبهه با ارتجاع سیاه و اعمال امپریالیزم وضع سیاسی را از لحاط درک حقایق انقلابی و اصولیت انقلابی مبهم و غبارآلود میساخت. وضع نیمه علنی حزب ایجاد ساختار سازمانی وسیع و توسعۀ ارتباطات آن با توده ها را دشوار میساخت. در محیط حزبی تأثیرات نیرومند بلندپروازی های خودخواهانۀ روشنفکری شخصی، منافع گروهی و ناسیونالیستی و قبیلوی، بیماری های خرده گیری و خرده کاری و محفل بازی های خرده بورژوائی محسوس بود. نباید فراموش کرد که سرویسهای مخصوص امپریالیستی و محافل حاکمۀ سلطنتی اجنت های خودرا بغرض درهم شکستن وحدت و قابلیت رزمی حزب نیز به درون حزب نفوذ میدادند. همۀ اینها بالای وضع حزب در دوران سالهای قبل از انقلاب تأثیر انداخته انشعابات را در صفوف حزب تحریک میکرد. در آنزمان هنوز پختگی لازم و کرکتر پختۀ انقلابی لازم و درک لازم از نقاط مشترک حزب در شرایط جامعه که میتوانست از انشعابات جلوگیری کند، وجود نداشت.»
|
|||
از سخنرانی رهبر بزرگ و خردمند حزب ما رفیق ببرک کارمل در جلسه باشکوه بیستمین سالگرد ح.د.خ.ا. ، جدی ۱۳۶۳
|
|||
|
|||
»متاسفانه در عمل دیده میشود که بسیاری از کمیته های حزبی و رهبری آنها این حقیقت صریح را درک نمیکنند. احساس میگردد که آنها نمیتوانند بقای سکتاریزم، توجه بیش از حد به صحنه های خورد و ریزۀ درون حزبی، تصادمات شخصی، گفتگو ها، آوازه ها و افواهات و غیره را رفع کنند. توجه آنها معمولاً به مسایل کوچک معطوف گردیده و مسایل عمده و جدی را فراموش میکنند. متأسفانه این نوع برخورد خرده بورژوازی و روشنفکرانه، خطرناک و مهیب تا هنوز هم در وجود رفقای ما ریشه دارد. ما نتوانسته ایم در سراسر حزب خصلت های پرولتری و مردمی مبتنی بر اصول ایدیولوژیک طبقه کارگر را تعمیم بخشیم.» از سخنان ناب و نقادانۀ رهبر بزرگ زحمتکشان افغانستان رفیق ببرک کارمل در پلینوم ۱۴ کمیته مرکزی ح.د.خ.ا. مورخ ۲۹ سنبله ۱۳۶۳ |
|||
|
|||
قبل از مطالعه . . .!
۱- در اول جنوری ۲۰۱۰ - چهل و پنجمین- سالگرد تأسیس ح.د.خ.ا.، گزارش مختصری اما دقیق و واقعبینانه ای از تاریخچۀ حزب، شامل مبارزات خستگی ناپذیر علیه انحرافات درون حزبی، تجاوزات امپریالیستی و اجیران تروریست فروخته شده و معامله گران سیاسی نگاشته شد که در سایت وزین «اصالت» انتشار یافت. و اکنون اول جنوری ۲۰۱۲- چهل و هفتمین- سالگرد حزب، مناسب خواهد بود که "توافقات" ژنیو- اپریل ۱۹۸۸- را از جوانب مورد بررسی دقیق قرار داده، ماهیت و محتوای سازش کاری آنرا برملا ساخت که چگونه داوطلبانه به خلع سلاح رهبری حزبی و دولتی و معامله گری فروش وطن منجر گردید! حقایق و واقعیت های تاریخی باید متداوم و با صراحت، بر اساس دلایل و فاکت ها به دسترس هموطنان زحمتکش گذاشته شود، تا از عوامل بدبختی های تسلط و غارتگری اشغالگران امپریالیستی و کسانیکه در اثر سازشکاری با دشمنان وطن باعث چنین ماجرای دردناک و اسارت بیگانه گردیدند، آگاهی بدست آورند . . .! دوستان و دشمنان خودرا درست بشناسند! ۲- این موضوع بخشی را از اثر قلمی اینجانب (در راه آزادی، دموکراسی، ترقی اجتماعی، حاکمیت ملی و قانون . . !) که تا کنون به هیچ "سایتی" و یا نشراتی به چاپ نرسیده است، تشکیل میدهد . . و بعد از تعدیلات همه جانبه، و اضافه برخی فاکت ها و موارد جدیدی که به دست آمده است، این گزارش مختصر تهیه و آماده گردید. . . ۱ جنوری ۲۰۱۲، فرانکفورت محمد طاهر نسیم * * * کانون توطئه و تروریزم!
از آوان ایجاد پاکستان توسط دستگاه استخبارات استعمار انگلیس، به حیث یک پایگاه نظامی بریتانیا در توطئه سازی، مداخلات تخریبکارانه در منطقه به ویژه علیه کشورهای افغانستان، هندوستان و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بوده است. پاکستان در سال ۱۹۷۴- علناً- حمایت خودرا از مخالفان رژیم محمد داؤود رئیس جمهور افغانستان-وقت- که عمدتاً متشکل از بنیادگرایان "اسلامی" و برخی گروههای مائویستی بودند، پرداخت. برای آنها مراکز آموزشی نظامی در خاک خود ایجاد، و آنها را تسلیح، تمویل و رهبری نمود، و در جهت بی ثبات سازی افغانستان و سرنگونی رژیم و تأسیس حکومت گویا "اسلامی" طرفدار خویش استفاده میکرد. تنظیم ها و گروههای تروریستی "جهادی" کسانی بودند که توسط سی آی ای و استخبارات نظامی پاکستان آی ایس آی آموزش نظامی و تروریستی می دیدند و با کمک های هنگفت مالی و نظامی و مشورتی در مراحل مختلف مجهز می شدند، و فعالیت های دهشت افگنی را به راه می انداختند. ادعا ها که گویا "جهاد" یک واکنش از به اصطلاح "اشغال نظامی" افغانستان توسط شوروی بوده، کاملاً دور از حقیقت است. این یک بهانه ای برای مداخلات بعدی بوده است. تنظیم های تروریستی آماده شده و تسلیح یافته در پاکستان از سال های پیش ۱۹۷۳-۱۹۷۸ تحت رهنمائی و سازماندهی دستگاههای نظامی و استخباراتی به فعالیت آغاز کردند. اغتشاشات و تخریباتی را در کنرها، پکتیا، لغمان، لوگر، بدخشان و پنجشیر به راه انداختند. به تاریخ ۲۳ جولای ۱۹۷۵ بر پنجشیر حمله کردند، و ۱۵ ساعت تخریبات خودرا ادامه دادند. از همان تاریخ این گروهها از کمک های مالی، نظامی و آموزشی و حمایت آمریکا، کشورهای غربی، ایران، چین و عموم ارتجاع منطقه بویژه کشورهای خلیج و ادارات استخباراتی و اطلاعاتی آنان برخوردار شدند. آنان یکماه بعد از قیام اپریل ۱۹۷۸ بیش از پیش به دریافت کمک های مالی و نظامی کشورهای امپریالیستی توسط پاکستان، و به فراگیری آموزش گوریلائی موفق گردیدند. در جنوری ۱۹۷۹ کنفرانس سرکردگان تنظیم های مزدور در پاکستان دایر، و کمیته به اصطلاح "جهادی" ایجاد گردید. در این کنفرانس پلان حملات مسلحانه خرابکاری با تواریخ منظم و مشخص علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان به سازماندهی آی ایس آی و کمک های گسترده سی آی ای به دست آوردند. توسط همین کمیته شورشی وسیعی در ماه مارچ ۱۹۷۹ در هرات به راه انداخته شد! و از سران تنظیم در وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن، در یک سطح بلند پذیرائی بعمل آمد، و یک هیأت نظامی چینائی از آنان در "خیبر" دیدن نمود! راجا انور ژورنالیست پاکستانی در کتاب خود "تراژیدی افغانستان" نوشته است: "تا سال ۱۹۷۸ در پاکستان هشت اردوگاه آموزشی ایجاد شده بود که در آنها اداره استخبارات نظامی پاکستان- آی ایس آی- مهاجرین سادۀ افغانی را به جنگجویان چریکی مبدل میساخت"! "بر طبق منابع غربی از جمله افراد آموزش یافته درین اردوگاهها، و مسلح با اسلحه چینائی متشکل از پنجهزار نفر جنگجو، تحت رهبری حزب اسلامی به ولایت کنرها اعزام گردیدند، و به اسعدآباد مرکز آنولایت حمله ور شدند، و سپس لوای کوهی آسمار را به تصرف خویش درآوردند." یکی از خبرنگاران پاکستانی به تاریخ ۲۷ جنوری ۱۹۷۹ در مصاحبه ای با حفیظ الله امین، چنین اظهار داشت: ". . . شب گذشته بی بی سی خبر داد که یکی از خبرنگاران آن در پاکستان از یکی از کمپ های آموزشی نزدیک سرحد افغانی در خاک پاکستان در علاقه "خیبر" بازدید بعمل آورده است که در آنجا گوریلا های حزب اسلامی بمنظور اعزام شان به افغانستان تحت تعلیمات نظامی قرار داشتند، و چنین پایگاهها . . . توسط عساکر پاکستانی محافظت میشدند . . ."! جورج آرنی در اثر خود "افغانستان گذرگاه کشورگشایان" نگاشته است: ". . . سازمان جاسوسی مرکزی ایالات متحد آمریکا- سی آی ای- نیز قبل از ورود قطعات شوروی به افغانستان، مجاهدین افغانی را کمک میکرد . . در ماه اپریل ۱۹۷۹ مامورین عالیرتبه سی آی ای با رهبران تنظیم ها در \اکستان ملاقات نمودند و از ماه سپتامبر همان سال کمک های نقدی آمریکا به حسابات بانکی رهبران شورشی مخفیانه انتقال می یافت. . . "، ". . . بریژینسکی مشاور امنیتی کارتر در شورای امنیت ملی فیصله نامه ای را به تصویب رسانید که در آن گفته شده بود، آمریکائی ها باید بیشتر با افغانها همدردی نشان دهند که مصمم اند استقلال کشورخودرا حفظ کنند! ولی موقف آمریکا و پاکستان، این بود که سلاح های آمریکائی در آن موقع به اختیار مجاهدین- آشکارا- صورت نگیرد . . ."! جورج آرنی باز هم می افزاید: ". . . سی آی ای در حصه تهیه سلاح از کشورهای دیگر حیثیت دلالی را داشت و یا مستقیماً خریداری میکرد . ." دگروال محمد یوسف رئیس شعبۀ افغانی در آی ایس آی، در کتاب خود "فاجعۀ قرن ما"- تلک خرس- به جنایات خود اعتراف نموده، میگوید: ". . . من منحیث رئیس شعبه افغانی در آی ایس آی، نه تنها مسئوولیت آموزش و تسلیح مجاهدین را به عهده داشتم، بلکه عملیات ایشانرا در داخل افغانستان نیز پی ریزی میکردم. هدف این بود افغانستان را به حیث ویتنام شوروی ها درآورم . . افغانستان باید آهسته، آهسته به آتش کشانیده شود . . ."!
* * *
تحکیم حاکمیت قانون . . و تفاهم سالم . .!
با وجود شرایط و اوضاع دشوار داخلی کشور، در نتیجۀ شعله ور سازی جنگ تحمیلی اعلام ناشده امپریالیستی و مداخلات خارجی، و فعالیت های خرابکارانۀ تروریستان "جهادی" و ایجاد موانع در راه اصلاحات بنیادی ملی و دموکراتیک و اخلال امنیت و ثبات در کشور . . رهبری حزبی و دولتی افغانستان- بویژه بعد از شش جدی- با حوصله مندی و از موضع نیرو و توانمندی به اقدامات صلح آمیز در راه خدمت به مردم و توده های وسیع زحمتکش، فراهم آوری زمینه های بهبود زنده گی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و تحکیم حاکمیت قانون، عدالت، صلح و ثبات، ادامه میداد. تدابیر نطامی و امنیتی ذیضرورت را در جهت حفاظت استقلال تمامیت ارضی، و حاکمیت، اتخاذ مینمود . . علاوه بر قوای مسلح- اردو، امنیت و څارندوی- گروههای سپاهیان انقلاب، و دفاع خودی جهت حفاظت و حراست محلات بود و باش زحمتکشان، موسسات عام المنفعه و دولتی، کاروانهای ترانسپورتی مسافرین و تجارتی . . و غیره تشکل یافت. و قبل از آن بتاریخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ طی اعلامیه ای مشی سیاسی دولت ج.د.ا. در رابطه به زنده گی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم و چگونگی پیشبرد فعالیت های دولتی و دفاع از استقلال، تمامیت ارضی، روشن گردید. متعاقباً اصول اساسی ج.د.ا. بمثابۀ قانون اساسی موقت کشور بتاریخ ۱۶ اپریل ۱۹۸۰ توسط "شورای انقلابی" مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. این قانون پایه های اساسی تشکیل یک نظام سیاسی دموکراتیک و مترقی را تا هنگام طرح و تدوین قانون اساسی- دایم- به جا گذاشت، و در آن دفاع از استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، اعتقاد و احترام به دین مقدس اسلام و رعایت آزادی کامل اجرای مناسک دینی مردم، پیشبینی شده بود. و به منظور تقویت و تحکیم پایه های دموکراتیک و مترقی نظام در جامعه، سازمانهای دموکراتیک جوانان، زنان، پیشآهنگان، نویسنده گان، ژورنالیستان، اتحادیه های صنفی کارگران کسبه و پیشه وران، معلمان، استادان، دکتوران . . . و . . . و غیره ایجاد و در ساختار بخش های مختلف زنده گی جامعه سهمی گسترده ای برایشان قایل گردیده شد. و بتاریخ ۲۱ اپریل ۱۹۸۰، تعدیلات واقعبینانه ای مطابق با شرایط در بیرق رسمی و نشان دولتی صورت گرفت و مراسم برافراشتن رسماً اجرا گردید. و در ۱۵ جون ۱۹۸۱، گامی مهمی در جهت ایجاد وحدت، تفاهم و همآهنگی سیاسی و اجتماعی مردم زحمتکش افغانستان با اعلام تشکیل جبهۀ ملی پدروطن، برداشته شد. با وجود موضعگیری های لجوجانه تنظیم های "جهادی" فروخته شده و ادامه تخریبات علیه دولت ج.د.ا.، اما رهبری حزبی و دولتی به اقدامات صلح آمیز خود متکی بر نیرو و توانمندی، ادامه میداد، و از تاریخ ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ تا ۱۵ جنوری ۱۹۸۰ در حدود ۱۶ هزار زندانی در کابل و ولایات آزاد شدند. از جمله تعداد کثیری از بنیاد گرایان اسلامی وابسته به تنظیم های "اخوانی" بشمول برخی از رهبران ایشان نیز در جمله آزاد شده گان بودند، مانند عبدالرب رسول سیاف. همانگونه که اعلام شده بود، آزادی زندانیان بدون هیچ گونه قید و شرط و تبعیض، به طور آگاهانه انجام یافت. در ۶ جنوری ۱۹۸۰ بر طبق مشی قبلاً اعلام شده ای دولت از طریق رسانه های گروهی، چنین ابلاغ گردیده بود: ". . عفو تمام زندانیان سیاسی که از دم ساطور خونین امین میرغضب سالم باقی مانده اند، بدون درنظرداشت طبقه، مذهب، زبان، قوم، ملیت ایدیولوژی و اختلاف سیاسی و سازمانی اعلام میگردد . .!"! بتاریخ ۲۵ جنوری ۱۹۸۰، اعلامیۀ خاص شورای انقلابی و حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان در ارتباط آزادی کامل اجرای مناسک مذهبی در کشور، صادر و در آن اعلام گردی: ". . کسانیکه بخواهند نسبت به معتقدات دینی و مذاهب، نسبت به سنن و عنعنات مردم ما بی احترامی کنند، مردم مسلمان مانرا بنا بر معتقداتشان مورد تحقیر و توهین و تحت فشار قرار دهند و علیه دین مقدس اسلام قرار گیرند قانوناً جلب و بر طبق قوانین دولتی مجازات خواهند شد . .". چنانچه دربارۀ مداخلات بیشرمانۀ پاکستان، دولت ج.د.ا. مذاکراتی را در ماه جون ۱۹۸۲ آغاز، و پیشنهادات سازنده ای را ارائیه نمود، اما پاکستان نظیر سیاست کجرو همیشه گی، و به دستور باداران خود رو گشتاند. و از سوی دیگر هیأت های عالیرتبه حزبی و دولتی ج.د.ا. به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اعزام گردید که یکی از آنها در اکتوبر ۱۹۸۵ بود، و در رابطه به اوضاع افغانستان، و خطراتیکه به آن روبرو هستند، تبادل نظر صورت گرفت.
راه اصولی تفاهم و مصالحه ملی
رهبری حزبی و دولتی در راأس شادروان رفیق ببرک کارمل آهسته، آهسته با توانمندی در روند راه ایجاد تفاهم و تحقق وحدت ملی، بشکل علمی و اصولی پیش میرفت و راه های سالمی را با نظرداشت حفاظت استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و دموکراتیک کشور، و دست آوردهای- ملکی و نظامی- اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، جستجو میکرد. از لحاظ موضعگیری واقعبینانه علمی، مسئله افغانستان- یا اوضاع اطراف افغانستان- میتوانست با دقت و از موضع توانمندی بین یک دولت رسمی و قانونی با قدرت، شناخته شده بین المللی، که ساختار جامعه، و حفاظت استقلال، تمامیت ارضی و امنیت را به دوش داشت، و گروههای مخالف دولتی وابسته به جامعه قرون وسطائی و به دولت های بیگانه، قرار دارند، و از آنها انواع کمک های مالی و نظامی، پلانها و آموزش تخریبکاری، در جهت سرنگونی سازی دولت، به دست می آورند تفاهماتی در راه صلح و آرامش آغاز شود، در صورتیکه از منازعه مسلحانه دست بردار شوند . . باید چنین پدیده ای اصولی مدنظر گرفته میشد، که مذاکره و تفاهم بین دولت قانونی، رسماً شناخته شده از یکسو، و........ تخطی گر از قانون و صلاحیت های حاکمیت دولت قانونی، از سوی دیگر میباشد. دولت ملی و دموکراتیک رسمی به ریاست رفیق "کارمل" از این دیدگاه علمی، قانونی و درست، پیش میرفت که از یکسو به حیثیت، مقام قانونی و اعتبار دولت، حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی، لطمه ای وارد نشود. سیل کمک ها، تدارکات و فعالیت های خرابکارانه و مداخلات متوقف و قطع گردد، و در صورتیکه "مخالفین" با نظرات مستدل، و دارای حقانیت به تفاهم بپردازند، میتواند مورد بررسی جدی قرار گیرد. و بر همین اساس در ۱۳ نوامبر ۱۹۸۵ شورای انقلابی ج.د.ا. تیزیسهای دهگانۀ پیشنهادی رفیق "کارمل" را مورد بررسی قرار داده، تصویب نمود. در دهمین فقرۀ آن پیرامون راه صلح آمیز حل و فصل اوضاع افغانستان اختصاص داشت. در پایان فقرۀ اول چنین نتیجه گیری بعمل آمده بود: ". . .هدف اساسی ما اینست که راه را برای شرایطی در سرتاسر کشور هموار سازیم، تا بدینوسیله تمام مسایل مورد بحث در کشور، در فضای انسانی، آزاد و دموکراتیک با احساس اعتماد، همکاری، همآهنگی، برابری و برادری بگونۀ جمعی و مسالمت آمیز بر پایۀ اصل منافع ملی و مصالحۀ ملی بدون توسل به توسل به سلاح، حل و فصل گردد . . ." درین سند پروسۀ سازماندهی روند مصالحه و آشتی ملی در چوکات دولت ملی و دموکراتیک- وقت- و پابندی به قانونیت و حاکمیت قانون ارائه شد، که میتوانست مورد تفاهم و بررسی قرار گیرد: ۱- از تمام جناحها رسماً دعوت به مصالحه و آشتی ملی بعمل آید. ۲- مسئله شرکت طیف وسیعی از متحدین سیاسی در مقامات رهبری کننده دولت. ۳- در برابر مخالفین مسلح راه های مذاکره و مفاهمه باز گذاشته شود. ۴- در صورت قبول مصالحه، اعلام عفو عمومی تعهد میگردد. ۵- خروج فوری نیروهای شوروی از افغانستان بمجرد قطع مداخله از خارج (عمدتاً از پاکستان)- انجام میگیرد. ۶- به خاطر بازگشت داوطلبانه مهاجرین از خارج (عمدتاً از پاکستان) تضمینات ارائه میشود.
اقدامات به سوی سازش و فروپاشی!
اما فعالیت های توطئه سازی، مصالحه گری، فراکسیونی، گروهبازی و گرایشهای گوناگون انحرافی و خیانت در بخش های گسترده ای از زنده گی حزب و دولت ریشه دوانده بود که جلوگیری از آن آسان نبود. قراریکه تشخیص گردیده بود، حزب و دولت به سوی تزلزل و پاشیده گی- عملاً- کشانیده میشد. معامله گری و سازشکاری در هرجا سایه افگنده بود. ادارات استخباراتی و اطلاعاتی کشورهای امپریالیستی و همسایه، و حتی نماینده گان سازمان ملل متحد و هیئت های اعزامی شان بیشتر در ایجاد و گسترش خرابکاری، تیره گی اوضاع تشنجات و درز اندازیها، مذبوحانه تلاش میورزیدند، و فعالیت های تروریستی را بیشتر سازماندهی و کمک میکردند! پلینوم منحوس هجدهم . . .! در تلاطم همین اوضاع پیچیده و دشوار، پلینوم منحوس هجدهم و دسیسه کاری به تاریخ ۶ می ۱۹۸۶ سازماندهی و انعقاد یافت و پلان خفه سازی جنبش ملی و دموکراتیک و در رأس ح.د.خ.ا. و ماهیت مترقی آن، به راه انداخته شد! رهبر، مؤسس و دولت مدار ورزیده رفیق ببرک کارمل از مقام رهبری با عده ای از کادرهای توانا، وفادار و پابند به اصول به کنار رانده شدند! تمام پُسکه زده گان و هیاکل پوسیده بار دیگر بر سر کار، قدرت و رهبری حزب و دولت، قد علم کردند! و راه را برای سازش کاریهای آینده باز نمودند! در نتیجه، با رسیدن داکتر نجیب الله در رأس رهبری حزبی توسط پلینوم ۱۸، با آن ساختار تشکیلاتی مبتذل و نتائیج بعدی خود، و صدور اعلامیه ۱۶ جنوری ۱۹۷۸ دارای محتوای گویا "مشی مصالحه ملی" و رو گشتاندن از تزیسهای شادروان کارمل، و اشغال ریاست شورای انقلابی توسط داکتر نجیب الله- ۳۰ سپتمبر ۱۹۸۷- و برگذاری کنفرانس حزبی و اجرای تعدیلات در برنامه عمل و اساسنامه و تصویب آن- ۲۰ اکتوبر ۱۹۸۷، تعدیلات در قانون اساسی جدید و تصویب آن و مقرری نجیب الله به حیث رئیس جمهور- لویه جرگه ۳۰ نوامبر ۱۹۷۸- تغییرات و تعدیلات در ارگانهای حزبی و دولتی، و جابجا ساختن کادرهای حزبی و دولتی مطابق به خواست و نیازمندیهای رهبری جدید و شرایط زائیده شده بعد از پلینوم، و متوقف ساختن سایر پروگرامها و پروژه های تحولات عمده بنیادی، در حقیقت حزب و دولت مترقی افغانستان، ماهیت و محتوای ترقیخواهانه خودرا از دست داد، و به یک سیستم بورژوا- لیبرال مبدل گردید! لیبرالیزم و انارشیزم در تمام سطوح تبارز یافت! چنانچه اقدامات بعدی در امضای "توافقات" ژنیو- ۱۴ اپریل ۱۹۸۸- که در واقعیت امر سازشاتی به نفع مخالفین دولت جمهوری افغانستان انجامید، و تعدیلات بعدی در قانون اساسی- لویه جرگه ۲۹ جون ۱۹۸۸ و تدویر دومین "کنگره" ح.د.خ.ا. و تعدیلات در برنامه عمل و اساسنامه حزب و تغییر نام حزب به "حزب وطن"- جون ۱۹۹۰- آن پروسه را تکامل و استحکام بخشید. پایه های ساختار حزب و دولت به ناتوانی، تزلزل و واژگون سازی روبرو گردید! زیرا کلیه نیرو و توانمندی خودرا از دست داد. ادامه دارد . . . |
|||
|
|||
"حزب مادر" در گذرگاه چهل و هفت سال حیات سیاسی پیش نظرمختصر اینک بازهم سال گشت ح د خ ا فرا رسید. متعهدین آرمانهای آن بازهم میخواهند سپاس گذار وپاسدار این تاسیس باشند. نویسنده احساس میکنم این فصل سال گشت بیشتر از کلمات وجملات یاد بودی نیازمند اظهار نظر ها وارایه طرح ها برای حل معضلات و مشکلات دامنگیر نیرو های باز مانده این حزب که درموقعیت ها و موقف های متفاوت در تداوم مبارزه آرمانی آن حزب فعال اند میباشد. بدین ملحوظ این قلم چه کردهای ح د خ ا را که در مراحل مختلف حیات سیاسی خود به انجام رسانیده به تاریخ رجعت میدهد و بصورت عموم در این نوشتار بیشتر به مساله حیات درون حزبی توجه خواهد داشت. هویتی که ماندگاراست چهل وهفت سال نزدیک به نیم قرن تاریخی از حیات آن مجموعه سیاسی گذشت،که نام ماندگار ح د خ ا را با شایسته گی تمام در تاریخ مبارزات سیاسی سر زمین ما به ثبت رسانید. اینک سال دیگر و فصل یاد بود دیگرفرا رسید. وباز هم "حزب مادر"( ح د خ ا) فرزندان خود را فرا میخواند تا حقیقت او را باز خوانی نمایند. این باز خوانی که اگر از یک جهت به روال معمول روادید یاد بودی است از جهت دیگر بازگوئی ازتجربه تاریخی مبارزات سیاسی درکشوروآموزه سیاسی وتاریخی از فضای سیاسی کشورماست. تجربه و آموزه های سیاسی و تاریخی حکایت از آن دارد که ح د خ ا، اهداف وبرنامه های آن بخشی از تاریخ سیاسی کشور ماست. هرآن زمانی که به باز خوانی تاریخ سیاسی کشور پرداخته شود تاسیس ح د خ ا را در اوضاع مسلط تاریخی وقت، به حیث ضرورت تاریخی مورد بحث قرار میدهد. پیوست به ضرورت ایجاد ح د خ ا بر علاوه آنکه در قبال سرنوشت انسانی در محدوده جغرافیای کشوری خود مان هویت تاریخی خود را به اساس اندیشه باوری ترقیخواهانه و عدالتخوهانه به تعریف میگذارد. در عین حال به اساس این اندیشه باوری سمت گیری این حزب در سطح جهانی نیز مشخص میشود. از این جهت تمام مسایل پیرامون چه کرد های این حزب در کنش ها وواکنش های این حزب نسبت به سیاست های خورد وبزرگ در منطقه وجهان ودر عین حال کنش ها وواکنش های متضاد نیرو های متخاصم نسبت به این حزب، از جهت سمت پتی ها وانتی پتی های جهانی مورد بحث میگیرد. لذا مسالهء پیروزیها وشکست ها ومشکلات فرا راه مبارزه آرمانی این حزب را نمیتوان از تاثیر پذیری سیاست های منطقوی و جهانی جدا محاسبه نمود. البته که عنصر زمینه ساز را برای این تاثیر گذاری همچنان نمیتوان در محاسبات خود از نظر دور داشته باشیم. لذا برای باز کردن این بحث باید به اسناد تاریخی مراجعه شود. اسنادی که تمام حیات سیاسی این حزب را از بدو مبارزات مخفی ونیمه مخفی ، ازدوران حاکمیت دولتی وکنار رفتن از حاکمیت دولتی باز گوئی میکند. احوال کنونی از نظر نویسنده اکنون که به سکوی گرامیداشت تاسیس ح د خ ا تجدید تعهد آرمانی میکنیم، و به چگونگی حیات حزبی خود در ح د خ ا در حالی میپردازیم، که این مجموعه بزرگ سیاسی در نتیجه عوامل تاثیر پذیر در شرایط حاضر فاعل تشکیلاتی نیست، پس ناگزیر باید عوامل این نبودن و ناشدن را وباز گوئی سایر معضلات ومشکلات را که در فصل سالگرد ها میتواند مطرح باشد ، اکنون در وجود سازمانهای جستجو نمائیم که بر بستر همین هویت ایجاد شده اند. از مدت زمان چهل و هفت سال که از جاودانگی ( ح د خ ا) میگذرد، بیست سال تمام اعضای آن بعد از یک سکوت، دوران پراگنده گی وچند دستگی را هنوزدر گذر دارند. وهنوز هم از انسجام اعضای آن حزب سخن بر زبان داریم واراده داریم تا یگانگی اعضای آن حزب در یک تشکل واحد بوجود بیائید. حالا سوال اینجاست، از آنجا که احزاب در مفاهیم سیاسی خود یک وسیله برای اهداف وآرمانهای مطرح است، کدام مفاهیم جاذب در حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عنوان یک تشکل وسلیوی وجود داشت ودارد که با وجود ایجاد تشکلات جداگانه سیاسی، نه این تشکلات میتوانند از دایره مفاهیم جاذب آن حزب دور بروند ونه آنانیکه بنا به دلایل مطرح خودشان در این تشکلات وابستگی ندارند؟ مشاهده میکنیم که همهء ما (احزاب وشخصیت های مستقل سیاسی) بصورت کل آینده نگری را در مفاهیم معنوی آن حزب با بیان پیامد حزب بزرگ دیروز، خانواده بزرگ، گذشته سیاسی وتاریخی، امتداد مبارزهء دادخواهانه و مفاهیم همگون و مترادف آن، به بحث میگیریم. وقتی برای دریافت باز یافت های خود در این خصوص به برداشت جامعه همچنان نگاه کنیم درمتن جامعه هم، ذهنیت مردم، این پیوستگی ووابستگی در قضاوت شان متداول شده است هرچند متاسفانه ، با دریغ ودرد، شوربختانه وصد افسوس از میان همین لشکر دیروز، کسانی هم استند که روح دیگر در وجود شان دمیده است. به باورنویسنده که این آرمان بریده هاحساب شان از سپاهیان آرمان باور ما حتی اگر در وابستگی وسیله ها در کنار ما قرارداشته باشند، جدا باید محاسبه شود. ما از یک اصطلاح جدید در قاموس ادبیات سیاسی ما بهرهء خوب نگرفتیم. اصطلاحی که تقریبآ ورد زبان همه شده که "ما حزبی های دیروز نیستیم" تحت همین عنوان همه خوبی های دیروز را خود خواهانه بر باد میدهیم. متاسفانه در این خود خواهی آنقدر غرق میشویم که گاهی هم حتی یک تشکل سیاسی را یک شخص در وجود خودخلاصه میسازد. اما مسئولین تشکیلاتی در پناه این خلاصه گریها مرض ها وغرض های خود شانرا دنبال میکنند. یکی از عوامل اساسی این پراگنده گی های چندین باره همین مساله است. با چنین برداشت ها هر روز حتی در درون انسجام های "تشکلی محدود" بیشتر پراگنده میشویم. ما در گذرگاه زمان در مسیر جاده ای به جستجوی دریافت خانواده سیاسی خود استیم که عده ای بریده از این خانواده که در واقع تشکیل خانواده جداگانه نموده اند خیانت های شانرا به آرمانهای ح د خ ا به اعضای اصلی خانواده نسبت میدهند. برای اینکه صریح وروشن حرف بزنیم باید این مرز بندیهای جداگانه را مشخص سازیم. این مرز بندیها عبارت از: 1- حلقه آرمان گرائی ح د خ ا که بدنه اصلی است، و نود ونو در صد سازمانها وشخصیت های انفرادی در جاذبه وشعاع این هویت موضع سازمانی و سیاسی اختیار نموده وفعال میباشند. 2- شاخه خلق ح د خ ا که سابقه تاریخی دارد. 3- شاخه وطن که شاخه جدیدح د خ ا میباشد. این شاخه تمام پل های عقبی را در پیوند با ح د خ ا ویران نموده اند. همه بخوبی میدانیم که این شاخه ذکر شده آخر از تمام رابطه های هویت خانوادهء اصیل خود بریده تا آنجا که گاهی به حیث دشمن به ح د خ ا نگاه میکند. آنچه را ما در این خصوص تجربه نمودیم که این شاخه بعد از دست برد به یک جلسه معمول حزبی(پلینوم) به تمام تعهدات آرمانی که با ح د خ ا داشتند وداع کردند وتا نهایت در اعمال مشهود این روحیه را منعکس ساختند که دیگر متعهد دیروز نیستند. آنان به تمام تعهدات خود در ح د خ ا پشت پازدند. سیاست های ملی ح د خ ا مانند سیاست مصاله ملی که در پلینوم شانزدهم قانونمند مطرح شد به انحراف کشانیدند، وتا امروز در "ابعاد نامنکشف" آن به گفتهء خود آنان سرگردان استند. گاهی طرح های ناخوانده سازمان ملل متحد را برای پنهان ساختن خیانت های شان به آرمانهای ح د خ ا توجیه میکنند ، کدام سازمان ملل متحد؟ همان سازمان ملل متحد که حضورنظامی کشورهای سود جوی سرمایه داری جهان را به افغانستان همین اکنون تامین نموده است وما نتائیج آنرا ومقاصد آنرا با چشم سر مشاهده میکنیم. وگاهی هم عدم حضور شانرا در شرایط بحرانی کشور که در نتیجه سیاست بازیهای محرمانه شان بوجود آمده بود، تفسیرخود غرضانه میکنند. واقعیت اینرا نشان میدهد که در نتیجه پلان های محرمانه آنان وضعیت چنان انکشاف نمود که در غیاب افراد مسئول شماره یک این پلانها معاون ریس جمهور تحویل آبرومندانه قدرت را با جوانب که اینها طرح مصالحه را با آنان مطرح میکردند به انجام رسانید. اما این حلقه خود غرض آرام ننشست واین ناگزیری واگذاری را که در اثر سیاست بازیهای محرمانه خود شان بوجود آمده بودکودتا خواندند. این چه نوع کودتای است که قدرت را از خود بگیرید برای دیگران بدهید. اما چرا از این موضع یک سانتی متر هم دور نمیروند؟ به خاطری که دیگر هیچ نوع توجیه خود غرضانه برای دشمنی های عقده مندانه شان با ح د خ ا با رهبری آن وبا شخصیت های وفادار آن حزب برایشان باقی نمی ماند. همین افراد شاخه وطن که یگان تن آن گاهی در یک جمله ساده میگوید ح د خ ا افتخار گذشته شان بود به پاس همین افتخار گذشته یک بار هم نشده که کدام مقاله فشرده چه در سالگردهای آن حزب چه در یاد بود ها از رهبران آن حزب، از طرف آنها به نشر رسیده باشد. اخیرآ از میان آنها آقائی در آستانه چهل و هفت سالگی فصل سالگرد ح د خ ا نوشت که: "از نقد ح د خ ا حزب وطن برآمد" یعنی هر چه برآمد پاک صاف حزب وطن است و باقی که نه برآمد بازمانده نقد است. اگر نقد همین است که ببرک کارمل رهبر حزب وریس جمهور را به تبعید ببرند وداکتر نجیب الله را بیاورند منشی حزب وریس جمهور بسازند. پس حفیظ الله امین هم با همین شیوه نقد را بجا کرده بود. چرا که ازاینگونه شیوه که نقد میخوانندش، از نقد خلقی سفید هم خلقی سرخ برآمد. وراستی هم دیدیم که این برآمد های همگون از نقد در یک زمان باهم کنار میایند وآنانیکه به نظر این آقایان بازمانده نقد بودند یا تبعید یا زندانی یا خانه نشین میشوند. اما اگر ازخود بگوئیم قتل داکتر نجیب الله توسط دشمنان مردم افغانستان یک جنایت بزرگ است ومحکوم میباشد. اما مساله نقد این است که نویسنده به عنوان کسیکه سرنوشت سیاسی خود را با اهداف وآرمانهای ح د خ ا گره زده ام میخواهم اینرا بگوئیم که در محتوای سیاست های اشتباه وغلط مصالحه ملی انحرافی که در حاکمیت حزب وطن مطرح شد به سرنوشت سیاسی من وده ها هزار چون من، مردم افغانستان وکشور ما خیانت صورت گرفته است این در حالی است که در واقع نمیشود راهکارهای پایانی آن طرح ها را سیاست تعریف نمود چرا که مشاهدات یک معامله خصوصی را تعریف میکند....... آنچه این قلم به بیان آورد مساله سرنوشتی نویسنده درکنار جمعیت هم اندیشان است. ما حق داریم در مسایل سرنوشتی خود بگونه ای که اهداف نیرو های خودی محقق شود تفکر کنیم و نتیجه تفکر خود را به عنوان فعال سیاسی بیان نمائیم. لذا میخواهم برای اولین بار شاخه حزب وطن را مانند شاخه خلق (ح د خ ا) در ادبیات حزبی ما بکار ببرم ومصطلح بسازم، وباید بپذیریم که این شاخه حالا درهویت پذیری شاخه ائی خود بصورت دایمی قرار گرفته است. جاذبه هویتی ح د خ ا یگانه راه برای یگانگی نیرو های هم اندیش است یگانه شدن که در این بحث مورد نظر ومنظورنظر است، این قلم پیوست به گذشته نیرو های راهم اندیش میخواند،که به آرمانهای ح د خ ا متعهد استند. قضاوت مشترک در مورد سرنوشت اعضای ح د خ ا دارند. دیدگاه مشترک نسبت به اوضاع کشوری وجهانی دارند. این هم اندیشان رفقا و شخصیت های داخل تشکل های جدا گانه و خارج تشکل ها میباشند. همانگونه که همه میدانیم مراحلی که برای وحدت همگانی این نیرو ها مطرح شد، به یک سلسله توافقات میان عده از سازمانهای هم اندیش انجامید. متاسفانه مشاهده میشود که این توافقات در حالیکه وحدت همگانی را باید بنیاد می نمود بطور انفرادی واز ارادهء یک اقلیت میخواهد از هم بپاشد. با تمام صراحت اینرا میگوئیم که این اراده شکنی جمعیت بزرگ وحدت خواه، به هیچ صورت از یک جانب برنخاسته وبر نمیخیزد. ما میدانیم با بازیء کلمات کی ها خواستند توجیه گری نمایند. نمیتوان باور نمود مجموعه سیاسی که نتواند از کوچکترین مشکلات درونی خود، خود را نجات بدهد. جامعه ومردم بالای آن اعتماد نمائید. همه باید بدانند که ما به پایان کار وحدتخواهی با نیرو های هم اندیش نرسیده ایم. لذا ما حق نداریم تا یک جانبه به قضاوت بنیشینیم. ما باید مسئولیت مانرا به انجام برسانیم واینرا باید بپذیریم که تمام راه ها را برای حل مشکلات درراه وحدت ویگانگی جستجو نکرده ایم. این در حالی است که می بینیم کسانی برای اینکه چرا وحدت شود از سازمان های رفیق کنار میروند. ما به خاطر داریم رفقای هم بوده اند برای اینکه چرا وحدت نشود از سازمان های رفیق کنار رفته اند. در این باره مسئولیت از ما مطالبه موضع گیری صادقانه مینماید. در میان این دو اراده که یکی به خاطر خواستن ودیگر به خاطر نخواستن از سازمان رفیق کنار برود ما نیاز مند قضاوت وجدانی استیم. خطاب من به رفیق مسئول شماره اول راه و رسم رهبرگرانمایه در سازمان خود ماست: رفیق عزیز! در ارادهء کسانی در درون سازمان بیماری های سیاسی به مشاهده میرسد علایم این بیماری در سازمان ما آن است که یاد کرد (ح د خ ا) مزاج کسانی را برهم میزند این همان بیماری است که روزگاری از آن آسیب دیده ایم. ریشه این بیماری باید دریافت گردد واز بین برده شود. رفقای ارزشمند!این خطاب به شما نیز است اجازه ندهید این بیماری، توان انرژی ما را در حلقات هم اندیشان تضعیف نماید. رفقای گرانمایه ! آگاه استیم که هفتهء در پیش رو هفته فصل سالگرد حزب آرمانی ما( ح د خ ا) است. به یقین ادامه دهندگان مبارزه دادخواهانه این فصل سالگرد را در امکانات مختلف برای همدیگر شاد باش خواهند گفت. چنانچه عده از رفقا وسایت های رفقا این سلسله را آغاز نموده اند. سایت وزین اصالت که پرچمدار حراست آرمانهای (ح د خ ا) است این شاد باش را با یک فراخوان مطرح نموده است. به یقین سازمان های رفیق وهم اندیش صفحات شاد باش سایت های شانرا بزودی خواهند گشود. رفقاعزیز وگرانمایه! اعضای ح د خ ا باورمند به آرمانهای آن حزب! چه در داخل تشکیلات بوجود آمده وچه در خارج این تشکلات که به مبارزه دادخواهانه تان راادامه میدهید! در حالیکه فصل سالگرد حزب آرمانی مانرا به حضور شما تبریک عرض میکنم. در عین حال همانگونه که آرزومندی مان در امر یگانگی هم اندیشان ح د خ امشترک است ودر این امر همه برای پیش زمینه وحدت همگانی نخستین مرحله را با به حاصل نشستن دو حزب رفیق که به حزب واحد مصطلح شد همراهی نمودیم. شما رفقای هم اندیش با وجودی که در سازمانهای حزب واحد رابطه تشکیلاتی نداشتید اما در مورد وحدت این دو سازمان صاحب نظر بوده اید. این بدان معنی است که همه به این وحدت به عنوان روزنهء بسوی وحدت همگانی امید بسته بودیم. وحالا نیز یقین دارم که اراده شما در امر وحدت قاطع وقوی است. از آنجای که همه بصورت قطع با این چنین انکشاف وضعیت منفی موافقت نداریم ومیدانیم به حاصل تلاش های مشترک مان بی توجه ای صورت گرفته است. لذا اگر بیشتر از این با جدیت حرکت نگردد نتائیج بسیار غیر مفید در قبال وحدت همگانی را بوجود میاورد. با نظر داشت این پیش آمد برای ادامه مبارزه آرمانی مان که همه در جستجوی یک راه برای وحدت و یگانگی نیرو های هم اندیش استیم، و این وحدت فارغ از جاذبه هویتی ح د خ ا که بتواند مجموعه سیاسی نیرومند وسراسری را بوجود بیاورد حد اقل درآینده نزدیک ممکن ومیسر به نظر نمی آید. رفقا ی گرانمایه! ما از یگانگی نیرو های هم اندیش در ح د خ ا سخن میگوئیم . مگر شخصیت های که ممثل این هویت بوده اند از جانب ما در نظر گرفته نمیشوند. این در حالی است که سکوت این شخصیت ها را برای این پراگنده گی اثر مند میدانیم. برای اینکه این اثر مندی ها روشن وآفتابی شود که آیا در جهت پراگنده گی ویا یگانگی است ما نیازمند تدابیرعملی و مشخص برای شکست این سکوت استیم. تا آنجا که این ضرورت قابل درک وفهم است تفاهمات در این خصوص جریان دارد. امیدوار استیم این تفاهمات محتوای فراخوان رفقا در سایت وزین اصالت را در یک پروسه عملی محقق بسازد. رفقای گرانمایه! جاودانگی سالروز تاسیس حزب مادر(ح د خ ا) را با شما یکجا گرامی میدارم و به پیشگاه شما رفقا برای تحقق آرمانهای آن تجدید تعهد مینمایم . محمد یعقوب هادی
|
|||
|
|||
ببرک کارمل، در دوره های مختلف حیات اجتماعی، سوابق فامیلی . . . یادداشتهایی از یک مصاحبه - به پیشواز چهل و هفتمین سالگرد ح.د.خ.ا. - دکتور فرید طهماس به رفیق و رهبر محبوبم زنده یاد ببرک کارمل - رفیق غلام نبی رنجبر از شهر کندز رستاخیز اصالتداران خجسته باد! - رفیق کبیر مسکینیار پیام حمایت رفیق رحیم رهیاب و رفیق جلال شکوهمند (از شهر باستانی هرات) به فراخوان بزرگ اصالتداران - پیام حمایت از فابریکه کود و برق و شهرک حیرتان پیام حمایت رفیق امرالله همـــــــــــرزم پیام حمایت رفیق چراغ علی از شهر کابل فراخوان «اصالت» آزمونی در مسیر اصالتداران - پیام حمایت تعدادی از رفقای مقیم آمریکا اشکی بر مزار لحظه ها - (به استقبال فراخوان اصالتداران بر محوری «اصالت»)
|
|||
|
|||
|
|||
|
|||
|
|||
مقالات |
|