امین الله مفکر امینی

 

طنز:

قانون جنگل

منبع تابلو:

 http://www.layoutsparks.com

 

 قدو که جوان بیدار و هوشیار که از نامش هم پیدا است با دوست قدیمش جانو که از لحاظ دانش و ذکاوت و کاراکتر سیاسی و اجتماعی و اخلاقی، کمتر از قدو نبود، بعد از سالهای فرقت و دوری در یکی از جاده های پر جمعیت مرکز کابل یعنی پل باغ عمومی، سر میخورند.

قدو: او جانوی عزیز! اسلام علیکم، تو کجا بودی. بخدا همین چند لحظه پیش در دلم گشتی. میگویند که خرس را یاد کن و دانگ را بدست بگیر.

جانو: او قدوی گل، والله عین گپت در دل من گشت و ببین که دلهای ما چقدر پاک اند.

قدو: جانو جان! ببینم حالا کجا تیز- تیز روان استی، مثلی که در انتخابات آینده  می خواهی برای کرسی عضویت شورا خود را کاندید کنی و یا میخواهی از آن بالا تر قدم بزنی و خود را به مقام ریاست جمهوری کاندید کنی؟

جانو: ببین قدوجان، تو بلا زده چقدر هوشیار شده ای که همه گپ های دلم را میفهمی.

قدو: او بیادر چرا هوشیار نباشم. ببین که در کشور ما به فضل خداوند هر طرف علم است که جوش میزند، در مکاتب، لیسه ها و مراجع عالی تحصیلی و پوهنتون ها و یا دانشگاه ها. از ادارات ملکی و قضایی، و قانونی خو هیچ گپ نزن.

قدو ادامه میدهد، ببین جانو جان، اگر باور نداری که دانش نیست و هوشیاری نیســــت برایت مثال میدهم. در این روز ها ببین که مردم و محصلین و متعلمین چطور سر نام تبدیل پوهنتون به دانشگاه، با هم مصروف اند. این تظاهرات و اعتصابات غذایی آنها را مگر نه میبینی. حتی در پارلمان ما زنهای فهمیده داریم که سر این موضوع مهم و حیاتی مصروف اند و حتی یک تن از زنانی که همه او را فهمیده میگیرند و خود او هم فهمیده است گفته است که پوهنتون اسم خاص است و اسم خاص نباید تبدیل شود. و آیا حق اولویت دادن رسیده گی به این چیز (تبدیل نام پوهنــــــــتون به دانشگاه) نسبت به امنیت و غمخواری شکـــم غریب ها و دیگر بدبختی ها و جلوگیری از رشوت و فساد، اهمیت ندارد، که البته واضحا دارد.

جانو: قدوجان بخدا آفرینت مرا قناعت دادی و ببین که منهم آدم فهمیده استم و چطــور زود قناعت کردم. حالا میدانم که میدانم که چرا این شور و شوق انقلابی از پارلمــان گرفته تا دیگر سطوح دولتی مثلا قوای مجریه و قضائیه وجود دارد زیرا همه آنها فهمیده ها استند.

قدو جان: خوب بگو دوستم جانو جان که اگر از این گپ ها بگذریم حالا بگو که واقعاً میخواهی در لیست کاندیدای ریاست جمهوری خود را جاه بزنی.

جانو: ببین گپکت را میزنی. چرا جاه بزنم این کاندید شدن حق من است که در لیست کاندیدای وکلاء شورا و یا مقام ریاست جمهوری، خود را شامل بسازم.

قدو: خو پیش از پیش برایت تبریک میگویم و من که عقل و فراست ترا میدانستم  از قبل ها و حالا که با تو ملاقات کردم صد فی صد ترا مستحق میدانم که در هر دو مقام خود را کاندید کنی.

جانو: او قدو عزیز! ببین که من اگر هیچ چیزی نداشته باشم استقامت و ثابت قدمی دارم و مانند کرزی و دیگر دار و دسته اش که در کابینه اش و یا قوه قضائیه اش و یا شورا وجود دارند سست عنصر نیستم. همینکه بتو گفتم که خود را در لیست کاندیدای ریاست جمهوری کاندید میکنم و یا در لیست اعضای شورا، همینطور میکنم و تو شــــاهد خواهی بود که آنرا عملی میکنم. و مانند کرزی و یارانش نیستم که یکبار دفاع از وطن میکند و بعدا بر ضد وطن میگوید. یکبار از پاکستان و آی اس آی و دستگاه سیا بد میگوید و بعدا از کمک و همکاری و صداقت آنها حرف میزند.

قدو: او جانوی عزیز من طرفدار این حرفت نیستم. آخر کرزی و یاران جـهادی اش در پاکستان اعاشه و اباته شده اند، کمک های بیشمار پولی و مالی به شمول انـــــــواع سلاح ها از طریق دستگاه سیا و آی اس آی دریافت داشته اند که وطن را از کفر و الحاد نجات بدهند و ببین که اینهمه کشت و کشتار کفار در کابل و تایمنی و افشار و سه دکان چنداول و دیگر مراکز و شهرهای ولایات ما، صدق کلام مرا نمیکند. باز دیگر اینکه آنها مجبور استند که حق نمک گفته، حقوق شان را ادا کنند و این بـــی انصافی است که زمانیکه از یک کس و یا مرجع در وقت پریشانی ها کمک شوی و زمانیکه به قدرت رسیدی آنها را فراموش کنی.

جانو: بخدا راست گفتی! آنها مقصر نیستند.

قدو: خوب بگو که پول از کجا میکنی و آیا مطمئن استی که در انتخابات کامیاب می شوی؟

جانو: فکر میکنم که فکرت خراب است. بلی کامیاب میشوم چرا که در افغانستـــان فعلا قانون جنگل است. و آمدم در قسمت اینکه پول از کجا میکنم، آنرا از بانک مــی گیرم و برایش وعده میدهم که زمانیکه عضو شورا شدم و یا به مقام ریاست جمهــوری رسیدم آزادی های ترا بسط و گسترش میدهم. و یا اینکه از یک شخص پولدار جهادی میگیرم و وعده میدهم که در صورت کامیابی، او را در یک چوکی نرم و گرم و چرب مقرر میکنم.

قدو: او جانوی عزیز والله آفرینت ولی بگو این قانون را (قانون جنگل) پارلمـــان کی پاس کرده که من خبر ندارم.

جانو: این قانون از وقت ها کم و بیش وجود داشت ولی در وقت حکمرانی و دولت داری فعلی این راست گرایان به اوجش رسیده و یقین دارم از برکت این قانون هم انتخاب می شوم و هم محبوب میشوم و هم پولدار.

قدو: جانو جان تو کمی از قانون جنگل بگو.

جانو: او قدوی عزیز حتما خبر داری و من مختصر میگویم: قانون جنگل چنین است که روزی شغالی با رقابت شیر خواست که خود را پادشاه جنگل اعلان کند، همان بود که خود را رنگ آمیزی نمود طوری که در جنگل با آن رنگها، حیوان دیگر نبود. او با استفاده از این رنگها چند صباحی جای شیر را گرفت. و خپ - خپ میگشت و صدا نه میکشید. زیرا در صدای شیر طنین و غرش وجود داشت و در صدای شغال آن غرّش و صلابت نبود. از تصادف روزی باران شد و رنگهای مصنوعی را از بدن شغــــال شستشو کرد و چهره اصلی شغال معلوم شد و شیر جست و شغال را پارچه- پارچه کرد.

قدو: خیلی خندید و گفت: او جانوی گل، اگر باران شد و رنگ و رخ ترا نیز پاک کــرد و در گیر شیران بروی و ترا پاره-  پاره بکنند، باز چطور.

جانو: او قدو جان تا که شیران خبر شود، من آنقدر خود را قوی میسازم که اگر خودم زورم به شیران نرسد، شیران را پول میدهم و عزت و حرمت بیکران میگذارم تـــا از من دفاع کنند.

قدو: او جانوی گل! یک ذره احتیاط کن که اگر شیران واقعی خبر شوند، آنها به هیچ نوع و ذریعه تطمیع نمیشوند و ترا پاره -  پاره میکنند.

جر و بحث هر دو به همینجا ختم میشود و هر دو از همدیگر خدا حافظی میکنند.

۲۰ جولای ۲۰۱۳

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org