گفتنی های برای یک دوست

 

 

محبوب الله زارع

sunday 28 january 2007 21:50:30

 

 چندی قبل نکته های در مورد ادامهﺀ بحران در کشور و وضع جنبش چپ روی کاغذ آوردم که در شماری از سایت های وزین انترنتی اقبال نشر یافت. روزهای بعد مطلبی در فاروم «نگاه» خواندم که دوست محترم «فواد پامیری» به رسم پاسخ به عرایض من نوشته اند ٠ چون در آخر جوابیه "ادامه دارد" به چشم می خورد، خواستم انتظار بکشم تا جوابیهﺀ ایشان تکمیل شود بعد پاسخ ارائه نمایم٠ ولی تا جائیکه دیده می شود فاروم «نگاه» سرپناه ثابتی ندارد و متواتر از یک محل به محل دیگر سرگردان است لذا فکر نمی کنم به خوانش پاسخ مکمل آن دوست محترم توفیق یابم٠ به همین دلیل تصمیم گرفتم تا در بارهﺀ همان چیزی که تا کنون نوشته اند ابراز نظر کنم٠

از اینکه دوست محترم در اکثر موارد با برداشت های من موافق اند روحیه ام تقویه شد و اطمینان دارم که در بقیهﺀ موارد نیز رسیدن به تفاهم دور از امکان نیست٠

اگر ما درجستجوی حقیقتی نباشیم که خود در ذهن تصویر می کنیم بل حقیقتی که در دنیای خارج از خیال های ما حضور عینی دارد و برای رسیدن به آن دیالوگ و گفتمان سالم و شفاف را بجای طفره روی و کتمان واقعیتها انتخاب نمائیم بدون شک زمینهﺀ رسیدن به تفاهم برای همه آنانیکهﺀ روزگاری تعهد خدمت به زحمتکشان سپرده بودند و تاکنون باور خویش را از دست نداده اند فراهم خواهد شد٠

دوست محترم زیر پوشش مخالفت با «نهضت آیندهﺀ افغانستان» مسایلی را مطرح نموده اند که نیاز به بحث دارد:

به نظر ایشان، دیگر سازمان های" چپ دموکراتیک" وضعیت را از عینک حقیقت می بینند و هر حرکت ولو کوچک بسوی ترقی و تعالی جامعهﺀ  بد بخت ما را به دیدهﺀ قدر می نگرند که این مسئله بین آنها و «نهضت آینده» خط فاصل می کشد٠ تردیدی وجود ندارد که هیچ عقل سالم نمی تواند با ترقی و تعالی جامعه ولو اگر کوچک هم باشد مخالفت کند٠ اما بیائید که وضعیت افغانستان را ازهمان" عینک حقیقت" نگاه کنیم،برویم به جستجو و ببینیم که این ترقی و تعالی کوچک در کجاست؟

- حکومت از پائین تا بالا فاسد و در اختیار شبکه های مافیای عمدتاً بوجود آمده از بقایای جهاد قرار دارد که در بی عدالتی و بیداد گری مرزی نمی شناسند،محدود افراد تکنوکرات و از غرب رفته اگر قبلأ باور و اندیشه ای هم داشتند طی توبه نامه های آنرا تحویل دادند تا اعتماد سردمداران جهادی پارلمان را کسب کنند٠ در رأس حکومت شخصی قرار دارد که حتی حامیان خارجی اش برای اوتائید نامهﺀ بی کفایتی داده اند٠

- دستگاه عدلی و قضایی کشور نه تنها غرق در فساد است بلکه با متودهای قرون اوسطایی جهادی- طالبی اداره می شود که سبب آزادی عام و تام جرم و جنایت گردیده است٠

- هشتاد - نود در صد پارلمان را افرادی تشکیل می دهند که سابقهﺀ جنایت و یا همکاری با جنایت کاران را دارند و خود را به زور اسلحه و رهبر و قوماندان جهادی بودن انتخاب کرده اند، نه از قانون و قانونیت چیزی می دانند و نه از انسانیت، آنها بیشتر در فکر ازدیاد معاش و ساختن زندگی مجلل برای خود اند تا خدمت به مردم٠

آنعدهﺀ محدودی که به نام روشنفکران و یا به گفتهﺀ غربیها "کمونستهای دیروز" آنجا نشسته اند نقشی بیشتر از بلی گویک ندارند٠

- پنج سال ازتربیه و پرورش نیروهای امنیتی و پولیس توسط کارشناسان غربی می گذرد، آنها  اکثراً از بقایای جهاد اند و درین مدت تنها آموخته اند که چگونه امنیت غارت، تجاوز و بیدادگریهای خود را به خوبی تأمین نمایند٠

                         عاقبت گرگ زاده گرگ شود           گرچه با آدمی بزرگ شود

- ملیشه های جهادی را تغیر لباس دادند و نامش را اردوی ملی گذاشتند، به استثنای یک دستگاه معاش بگیر بیروکراتیک در قرارگاه وزارت دفاع از ارتش منظم خبری نیست٠

ادارهﺀ ولایات و ولسوالیها همه در دست فرماندهان و شبکه های مافیای جهادیست، اگر برخی تحصیل کرده های غیر جهادی در میان والیان دیده میشوند چون صلاحیت و اختیار واقعی ندارند کاری از دست شان ساخته نیست٠ در سایت انترنتی «بی.بی.سی» خواندم که ولسوال دختر یازده ساله را می رباید و با سگ جنگی مبادله می کند، نظیر اینگونه جنایت تا کنون در دنیا دیده نشده است، و قوماندان امنیهﺀ ولایت دختر جوان را صاف و ساده چور می کند٠ این جنایات و اعمال مشابه آن که فضای کشور را تیره و تار کرده است امیدی برای ترقی و تعالی باقی نمی گذارد٠

- وضع اقتصاد کشور در مقایسه با آنچه که پنج سال قبل انتظارش می رفت به حدی فاجعه بار است که اصلأ جستجوی ذرهﺀ از ترقی و تعالی در آن سودی ندارد، هیچکس نمی داند که ملیاردها دالر سرازیر شده در افغانستان کجا به مصرف رسید٠

- قانون اساسی افغانستان که بزرگترین سند سمت دهندهﺀ زندگی حقوقی جامعه است بوی تعفن بنیاد گرایی می دهد٠ گرچه به علت موجودیت تعدادی از خارجیها در کمیسیون تسوید این قانون چند کلمه" دموکراتیک" مانند آزادی احزاب، برابری حقوق زن ومرد و ازین قبیل حرفها که سازمانهای ثبت شده ای"چپ دموکراتیک" دل خود را خوش ساخته آنرا" ارزش های دموکراتیک" می نامند در متن گنجانیده شده است اما لطفأ جرئت کنید در مورد تعدد زوجه ها حرف مخالف بگوئید، یا پوشش دینی را از احزاب سیاسی دور سازید بعد ببینید که کار تان به کجا می کشد و یا اعلان کنید که به اساس اصل ازادی عقیده از «اسلام» به «مسیحیت» گرویده اید، اگر «عبدالرحمان» نباشید که شما را در تاریکی شب از زندان به «ایتالیا» انتقال دهند در پرتو"ارزشهای دموکراتیک" قانون اساسی به زیر چوبهﺀ دار خواهید رفت ٠

از دیگر "ارزشهای دموکراتیک" قانون اساسی تجمع احزاب در شهر کابل است٠ وقتی این احزاب دارای موثریت و کارآیی لازم در جهت حرکت دادن جامعه بسوی ترقی و تعالی ولو کوچک، نباشند "سیاهی لشکر نه آید بکار"٠ شما می توانید هشتاد حزب نی هشتصد حزب بسازید، کدام درد جامعه را دوا خواهد کرد؟

فعالیت محدود کانالهای تلویزیونی و چند نشریهﺀ خصوصی بدون شک پدیدهﺀ مثبت در جامعهﺀ نابسامان ما محسوب می گردد که با نشر برنامه های فرهنگی و تفریحی لحظاتی مردم را از نگرانی های ناشی از عذاب روزگار فارغ می سازند ولی آنها نمی توانند نقش موثری در ارتقای آگاهی سیاسی - اجتماعی مردم داشته باشند چونکه سانسور جهادی در پرتو «ارزشهای دموکراتیک» قانون اساسی چنین اجازه را به آنها نمی دهد ٠ وقتی مجاهد حزب اسلامی «گلبدالدین حکمتیار» وزیر فرهنگ باشد، چه انتظاری می توان از فرهنگ داشت؟ وضع معارف هم بهتر از دیگر عرصه ها نیست٠

اگر به عینک حقیقت یک شیشهﺀ ذره بین دیگر را نیز اضافه کنیم چیزی بیشتر از آنچه گفته شد نمی توانیم مشاهده نمائیم ٠

من با تأسف درنشرات انترنیتی سازمانهای" چپ دموکراتیک" که واقعیت را از عینک خود به مردم نشان می دهند موضعگیری قاطع، روشن و صریح در قبال اوضاع افغانستان و طرح مشخص راه های بیرون رفت از بحران موجود ندیده ام، هرچه که خوانده ام یادداشتها و مقاله های مملو از کلی گویی، محتاطانه و محافظه کارانه بوده که گویا نخواسته اند یاری را رنجور سازند٠ اینگونه برخورد بیانگر فقدان جرئت و قاطعیت سیاسی بوده اعتبار چپ اندیشی را در برابر مردم و نزد آنهای که سر و کار با سیاست دارند خدشه دار می سازد٠ طور مثال از نویسندهﺀ محترمی که مقالهﺀ شان به نام "وطندار" در سایت وزین «خاوران» نشر شده نقل قول می کنم:

«٠٠٠ هم اکنون وابستگی و وفاداری اغلب سازمان های ثبت شدهﺀ مخلوق ح د خ ا به رژیم دست نشاندهﺀ کرزی و حضور نظامی امریکا تا کجا می تواند داعیهﺀ چپ دموکراتیک" را انعکاس دهد؟»

در خطوط پروگرامی این همه احزاب چپ دموکراتیک کلمه و جملهﺀ از آرمانها و باورهای چپ وجود ندارد٠ پس دلایل و برهان این همه دغدغهﺀ چپ بودن و اتحاد نیروهای "چپ دموکراتیک" چی می تواند باشد؟ و زمینهﺀ عملی آن در کجاست؟ اما یک مسئله روشن است، که دلهرهﺀ قدرت و سلطهﺀ سیاسی تغیرات دراماتیک را در موضعگیریهای سیاسی "چپ دموکراتیک" بوجود آورده است٠ وابستگی بخاطر قدرت و اقتدار هیچ حد و مرز اعتقادی، آرمانی و ایدیالوژیک را نمی شناسد٠ از هرکه و از هر قدرت و از هر امکان در مبارزهﺀ سیاسی سود جست٠ تغیر موضع از«سوسیالیزم» به «کاپیتالیزم» و از «شوروی» به «امریکا» پله های تکاملی !؟ «چپ دموکراتیک» را تشکیل می دهد٠ فردا معلوم نیست چپ افغانستان در مدار کدام محور خواهد چرخید٠"

با این نتیجه گیری نمی توان موافق نبود٠ این "چپها" نه تنها با عینک حقیقت خود منحرف نگاه می کنند بلکه به تشکل های که از همان ح دخ ا قد بر افراشته اند و می خواهند صادقانه پیرو اندیشه های چپ دموکراتیک باشند جفا می نمایند٠

حال ببینیم «نهضت آیندهﺀ افغانستان» چه می گوید:  برخلاف تصور دوست محترم، «نهضت آینده» تا جای که من سری به نشرات آن زدم موضع صریح تر، قاطعانه تر و واقعبینانه تری در رابطه با مسایل مطروحه دارد٠ وضعیت افغانستان،جایگاه و مسئولیت جنبش چپ دموکراتیک کشور در برنامه و نشرات «نهضت آینده» نسبت به هر سازمان دیگر که خود را چپ می نامد به روشنی و صراحت لازم انعکاس یافته است٠ اینکه دوست محترم جای تحلیل دقیق از شرایط عینی را در فعالیت «نهضت آینده» خالی می بینند نیز به واقعیت نزدیک نیست، به گونهﺀ مثال در" وضعیت بحرانی کشور و فراخوان نهضت آیندهﺀ افغانستان "منتشرهﺀ سایت وزین "آینده" چنین می خوانیم:

"تجربهﺀ پنج سال سپری شده نشان داد که راهکارها و سیاست های موجود، جز جنگ و تباهی، فساد، غارت ثروت های ملی کشور، فقر و سیاه روزی مردم، ارمغان دیگری به همراه نداشته است٠ حاکمیت مصلحتی موجود توان و ظرفیت عمل ندارد و ترکیب مافیایی حاکمیت، مشروعیت نمایشیی را هم که با حقه و فریب بدست آورده بود از دست داده است٠ سوگمندانه باید اذعان کرد که یک الترناتف دموکراتیک نی تنها در وضعیت سیاسی حضور ندارد بل که حتی موجودیت اش نیز درچشم انداز نیست٠

همه نیروهای دموکرات،ترقیخواه و تحول طلب وظیفه دارند تا صفوف پراگنده شان را برای مقابله با خطرها و ایجاد یک الترناتیف دموکراتیک بسیج سازند٠

«نهضت آیندهﺀ افغانستان» عقیده دارد زمینه های واقعی برای وحدت و اتحاد نیروهای دموکرات، ترقیخواه، چپ و تحول طلب وجود دارند: ما این نیروها را فرا می خوانیم تا خیلی دیر نشده و کشور در گرداب یک جنگ تباه کن و طولانی داخلی نیفتاده و نیروهای سیاه دوباره حاکم مطلق سرنوشت مردم نشده اند، این زمینه ها و امکانها را عینیت بخشند٠"

جمله های بالا با نظریه های من که در" ادامهﺀ بحران و وضع جنبش چپ" ارائه داشتم مشابهت فراوان دارند که دوست محترم نیز با آن اظهار توافق نموده اند، پس بیان ایشان مبنی بر اینکه «نهضت آینده» جنبهﺀ تطبیقی طرح ها و تحلیل دقیق شرایط را از نظر دور انداخته است با واقعیت مطابقت ندارد٠ سازمان های دیگر حتی همان های که عینک "حقیقت" در چشمان دارند شاید  بخاطر خود داری از رنجاندن شرکای آینده در قدرت، شهامت نمی کنند مسایل را با چنین صراحت مطرح سازند، ازین جا سوال به میان می آید، چطور یک سازمان سیاسی که نتواند یا بر اساس مصلحت نخواهد منافع قبیله سالاری و فیودالیزم مسلح را از منافع ملیونها انسانی که در سایهﺀ این نظام رنج می برند تفکیک نماید، خود را ناشر و ناقل اندیشه های چپ دموکراتیک می نامد؟

موضوع دیگری که می خواهم با آن تماس بگیرم برخورد با تیوری و تفکر است٠ دوست محترم فرموده اند که «نهضت آینده» به تیوری چسپیده و در انتظار جامعهﺀ شگوفان است٠ درینجا تصمیم ندارم وارد بحث تیوریکی شوم چون این کار فرصت و زمان بیشتر می طلبد تنها یادآور می شوم که هر مبارزهﺀ سیاسی هدف تغیر و تحول را دنبال می کند، چطور می توان جامعه را تغیر داد بدون اینکه آنرا شناخت و چطور می توان بدون تیوری و تفکر به شناخت جامعه و دریافت راه ها و متودهای تغیر آن نائل آمد؟

تجربهﺀ ح د خ ا به خوبی نشان داد وقتیکه یک حزب سیاسی از آموزش فاصله می گیرد، پرورش و تکامل اندیشه را رها نموده در دامن بی فکری می افتد و خود را در وظایف ارکان اجرائیوی دولت غرق می سازد، یکجا با فروپاشی دولت فرو می پاشد٠

این اشتباه نباید تکرار گردد٠ البته برای احزاب و سازمانهای «چپ موکراتیک» که وسواس و دلهرهﺀ قدرت دارند این مسئله بی ارزش است چون آنها در مسیر تغیر بنیادی مناسبات ناموزون اقتصادی-  اجتماعی به نفع انسان زحمتکش حرکت نکرده صرفاً می خواهند در بازیهای قدرت سهیم باشند٠ اما برای احزاب و سازمانهای چپ رسالتمند آنهم بعد از بروز بحران فکری ناشی از سقوط سوسیا لیزم دولتی شوروی، بازنگری پلاتفورم اندیشه ای بر مبنای جهانبینی علمی و جستجوی زمینه ها و جنبه های عملی آن مطابق شرایط دوران ما مانند آب حیات ارزش دارد٠ به پندار من «نهضت آینده» درست در همین راه گام گذاشته که باید مورد حمایت نیروهای مترقی و چپ تحول طلب قرار گیرد٠ آنچه به من ارتباط می گیرد با قلم ناتوانم:

                            من طریق سعی می آرم بجا             لیس لل انسان الی ما سعا  

در آخیر جوابیهﺀ کوتاه دوست محترم سعی شده تا به «نهضت آینده افغانستان» کرکتر چپ افراطی داده شود٠ این برداشت هم ناقص است:  اگر به احزاب و سازمانهای، چپ افراطی گفته می شود که می خواهند از طریق اشاعه و گسترش اندیشه های مترقی، تاکید می کنم اشاعه و گسترش اندیشه های مترقی نه تحریک شورش و بغاوت، ذهنیت جامعه را طوری روشن سازند تا مردم در نهادهای رهبری انتخابی خویش بجای عناصر تاریک اندیش و مکتب خوانده های معامله گر و منفعتجوی امروزی کسانی را انتخاب نمایند که شایستهﺀ نماینده گی اند و ازین راه سرنوشت خود را خود بدست گیرند  تا بتوانند تحولات ضروری را در تمام عرصه ها راه اندازی کنند،  پس چپ دموکراتیک را چگونه تعریف کرد؟ آیا دموکراتیک تر ازین طرح که اشتراک شعوری و آگاهانهﺀ مردم در حیات سیاسی کشور هدف اساسی مبارزه است وجود دارد؟

اگر هدف از «چپ دموکراتیک» اقتدارطلبی و شرکت در حاکمیت ارتجاعی موجود با شعار چپ باشد، پس این نه چپ دموکراتیک بل ارتجاع در لباس چپ و یک حرکت زاید و غیر ضروری در وضع کنونی به شمار می رود زیرا در کشور به قدر کافی نیروهای ارتجاعی حضور دارند و نیازی به یک ارتجاع دیگر از سمت چپ بصورت قطع احساس نمی گردد٠

                                                                                                              بااحترام