۱۵ سپتامبر ۲۰۰۷

 

 تدوين کننده  و پژوهشگر : ) دوشي چي)

 

در سال ۱۹۸۳ زمانیكه احمد شاه مسعود جنگ را علیه نیروهای شوروی متوقف ساخت (CIA) ازین امر به چینین استنتاج نگران كننده رسید كه وى با شوروى معامله نموده است. آنچه كه این موضوع را بطور اخص قابل تشویش ساخته بود كه این بار اول نبود كه وى به جنگ علیه نیروهای شوروی ادامه نمیداد بلكه در سال ۱۹۸۱ و باز هم در سال ۱۹۸۲ نیز احمد شاه مسعود در بدل اخذ مواد غذایى و پول تضمین اینكه نیروهای شوروی تنها به قریه های وى كارى نداشته باشند از جنگ دست كشیده بود، و این موضوع دلیل روزمره طرفداران مسعود است كه میخواهد بدین ترتیب ریكارد جنگى وى را توجیه سازند .در حالیكه اگر ازین دلیل نتیجه منطقى گرفته شود مى بینیم كه این اقدامات وى باعث آن گردید تا جنگ علیه نیروهای شوروی به درازا كشیده شده و در نتیجه اردوى (۴۰) شوروی بتواند تا از ناحیه پنجشیر فراغت حاصل نموده و در قلع و قمع آشوبگران در سایری نقاط كشور بطور آزادانه اقدام نماید و نیز جریان اكمالات نظامى به قطعات و جزوتامهاى شوروی تسهیل گردد.

بدینترتیب، احمد شاه مسعود در تمام مدت یك دهه حضور نظامی شوروی در افغانستان توسط شوروی ها در خدمت طرفداران شوروی خویش باقى میماند، در آن زمان (CIA) فكر میكرد كه در افغانستان تقریباً سه صد قوماندان جدى وجود دارد كه علیه نیروهای شوروی در حال جنگ اند و البته این فكتور عامل اراضى بود كه مسعود را خیلى مهم ساخت. زیرا دره پنجشیر به شهر كابل و نیز به پایگاه نظامى اردوى (۴۰) شوروی كه در بگرام موقعیت داشت نزدیك قرار داشت و نیروهای شوروی به تامین امنیت راه مهم ستراتیژیك اكمالاتى و ارتباطى خویش كه از بندر حیرتان شروع و از طریق هندوكش و كوتل سالنگ میگذشت پى برده بودند، چنانچه در مورد با اهمیت بودن تامین امنیت این مسیر جهت ادامه جنگ قوماندان اردوى (۴۰) جنرال بوریس گروموف چنین اظهار داشته است.

(اگر مسعود می خواست میتوانست حتى با انداختن سنگ این منطقه را به گورستان عساكر شوروی مبدل سازد ما بدون باز نگهداشتن این راه نمیتوانستیم زنده بمانیم). CIA نیز قبلاً این موضوع را درك كرده بود كه از لحاظ موقعیت جغرافیایى پنجشیر از اهمیت كلیدى برخوردار میباشد. فلهذا در سال ۱۹۸۳ سی آی ای «گست اوراكوتوس» Gust Aura Kotos سرپرست گروپ عملیاتى جنوب آسیا خویش را به لندن فرستاد تا رابطه خیلى صمیمانه استخبارات بریتانیا (MI6) با مسعود را مورد تائید قرار داده و این موضوع را نیز دریابد كه چرا مسعود علیه نیروهای شوروی از جنگ دست كشیده است. زیرا درین زمان قانون امریكا اجازه نمیداد كه مامورین رسمى امریكا به افغانستان مسافرت نمایند. بناً بر همین علت بود كه در آن زمان CIA نمیتوانست بطور مستقیم با احمد شاه مسعود تماس حاصل نماید در حالیكه كوماندوهاى SAS بریتانیا چنین محدودیت را نداشتند و بطور مكرر به پنجشیر مسافرت میكردند. به قرار گفته اوراكوتوس كاركنان MI6 به وى اظهار داشتند كه احمد شاه مسعود شكایت داشته كه سهم سلاح و مهمات و افراد جنگى كه از طریق كانال سى آى اى و ای آى ایس كه با پاكستان موافقه شده بود و توسط CIA تمویل میشد مساویانه نبوده به همین علت وى جنگ را علیه نیروهای شوروی متوقف ساخته است. Mi6 همچنان ادعا داشتند كه آنها اكنون یك لاین اكمالاتى اسلحه را جدا و مستقل از راه اكمالاتى (ISI) پاكستان بطور فوق العاده در اختیار احمد شاه مسعود قرار داده است.

آمر بخش سى آى اى نسبت به احمد شاه مسعود از اینكه وى از حمله بر قطارهاى نیروهای شوروی در راه سالنگ ابا می ورزید خیلى زیاد مشكوك و عصبى شده بود، این اداره ازین بابت نیز نگران بود كه مسعود دو تن از كوماندوهاى پراشوتى نیروهای شوروی را بحیث بادى گارد خویش گماشته بود. اسامى این دو تن اخیراً توسط فیدوتوف (Fedodtov) كه قبلاً در اداره شوروى مقام عالى داشت و اكنون بحیث رئیس اداره استخباراتى اوكراین كه SBU نامیده میشود ایفاى وظیفه مینماید افشا گردیده است آنها عبارت بودند از اسلام الدین و عصمت الدین. از طرف دیگر دگروال یوسف كه یگانه شخص مسئول توزیع سلاح به "مجاهدین" بود و مؤلف مشهور كتاب تلك خرس Bear Trap نیز میباشد این ادعاى مسعود را كه گویا سلاح مساویانه توزیع نمیشد رد نموده و بیان میدارد که توزیع سلاح میان حكمتیار و مسعود به تناسب ۱۹ و ۲۰ صورت میگرفت.

اجنت هاى MI6 بریتانیا در تحت پوشش ژورنالیستها در خدمت ماشین تبلیغاتى یا پروپاگندى مسعود میباشد، چنانچه این موضوع توسط ژورنالیست بریتانوى سندیگال نیز تائید شده است وى اظهار امید میدارد كه وى توسط ایم اى سیكس یعنى دستگاه استخباراتى بریتانوى دستور داده شده بود تا به دره پنجشیر رفته از مسعود فلم مستند بسازد وى را بحیث قوماندان گوریلایى داراى نبوغ نظامى و تكتیكى به جهانیان معرفى نماید. در حالیكه گروموف قوماندان اردوى (۴۰) شوروى در افغانستان بعداً در یادداشت خویش بنام (قطعات محدود) خاطر نشان ساخته و چنین مینویسد: (مسعود گاهى جهت از بین بردن مشكوكیت سایر گروپهاى "مجاهدین" دست به یك سلسله محاربات كوچك و دروغین علیه نیروهای شوروی میزد تا به این ترتیب امكان شك و شبهه سایر گروپهاى "مجاهدین" را در مورد اعمال خویش از بین برده باشد.(

همین حقیقت توسط آمر اداره اول كى جى بى لیونید شبرشین Leonid Sheber Shin نیز تائید گردیده است وى در اثر خویش در باره جنگ افغان شوروى بنام "دست مسكو" (The hand of Moscow) حملات افسانوى پنجشیر توسط مسعود را قصه هاى تخیلى قلمداد نموده است.

ازینكه بگذریم در سال ۱۹۸۴ اجنت CIA گست اوراتوكوس كه از آن قبلاً یادآورى كردیم كه در میان همكاران خویش به نام داكتر كثیف (Docror Dirty) نیز معروف بود زیرا وى در كارهاى مخفى در هر گوشه و كنار دنیا مصروف بود، با تغییر قیافه به پشاور مسافرت میكند تا با برادر مسعود در عقب هوتل دینز Hotel Deans  ملاقات نماید، طى این ملاقات سى آى اى به مسعود وعده میدهد كه براى مسعود در بانك سویس یك حساب بانكى باز نموده و نیز یك جریان یا راه اكمالاتى تهیه و ارسال اسلحه را جدا از آى ایس آى در اختیار وى قرار میدهد. سوال اینجا چنین مطرح میشود كه چرا سى آى اى و ایم آى 6 هر دو این كار را براى مسعود میكردند در حالیكه هر دوى این سازمانهاى استخباراتى یا جاسوسى بخوبى میدانستند كه مسعود در برابر نیروهای شوروی مكلفیت هاى قراردادى داشت با آنهم مسعود بزرگترین كمكهاى نظامى و اقتصادى را ازین دو سازمان جاسوسى ایم آى ۶ و سى آى اى كه هر دو فعالیت هاى مخفى ضد شوروى دخیل بودند بدست مى آورد پس چى باعث آن گردید كه آنها از همكارى عمده مسعود با شوروی ها چشم پوشى نمایند؟

گر چه منطقى به نظر نمى آید ولى امكان دارد كه بریتانیایی ها هنوز تا امروز بطور فعالانه در جستجوى اخذ انتقام در برابر آن تحقیر و شرم سازى باشند كه در قرن ۱۹ از دست افغانها نصیب شان گردیده بود؟

به همان اندازه كه درك كافى بودن اندازه واهمه و ترس را كه تاریخ قرن ۱۹ افغانستان نشان داده باشد مشكل است به همان اندازه درك سیاست تبارز مجازاتى بریتانیا كه علیه آنها به پیش برده میشود مشكل میباشد. ولى از دیدگاه امریكائیها میتوان بطور جدى استدلال كرد كه امریكا در جستجوى یك پیروزى نظامى در افغانستان نبودند. دست اندركاران CIA نه تنها اینكه سخنان تحقیر آمیز در باره افغانها میزدند بلكه اینرا هم میگفتند كه اگر افغانها به كشتن یكدیگر ادامه دهند آنقدر زیاد نگران نخواهند شد.... از دیدگاه حساب شده و بیرحم جهانى این امر باعث آن میگردد تا چانس تبارز یك حكومت بنیادگرا را در خلاى قدرت پیش بینى شده بعد از توقف جنگ بوجود خواهد آمد، كمتر گردد. این نظریه كه از پشتیبانى اداره (بوش) نیز برخوردار است به نظر آنها درست بوده و مبتنى بر سیاست تنفر و اكراه در برابر افغانها میباشد. در روزهاى اول تهاجم امریكا بر افغانستان سى آى اى تلاش ورزید تا با پخش راپورهاى سرشمارى جعلى پشتونها را از نظر نفوس بی اهمیت جلوه دهند. (امریكائیها دلیل مى آوردند كه با بودن مسعود در راس قدرت یك حكومت طرفدار غرب تبارز خواهد كرد، ولى شفافیت حقیقت غربى بودن مسعود افشا گردید مراجعه شود به نشریه اى به اسم   (Through our enemies eyes) از وراى دید چشمان ما و یا به عباره دیگر از دیدگاه دشمنان ما كه اخیراً به نشر رسیده است. در آنجا امده است: مسعود براى مدت بیش از بیست سال رسانه هاى گروهى غرب و سیاست مداران غربى را در مورد نظریات رادیكال و افراطى ضد غرب و نیز در باره رابطه نزدیك و خیلى صمیمانه كه با شوروی ها داشت و همچنان تنفری كه در برابر زنان از خود نشان میداد فریب داد و آنها را به بیراهه كشانیده بود.

موضوع جالب دیگر اینكه قانون دانان بین المللى در مورد به رسمیت شناختن حسابات بانك سویس و توزیع پول نقد كه توسط سى آى اى و سایر دستگاه هاى استخباراتى به جنگجویان در ایام جنگ داده شده میخواهند یك تعدیل را در كنوانسیون هاى ژنیو Geneva Conventions  .وارد سازند

  MI6 راپور میدهد كه توزیع چنین پول توسط سی آی ای به احمد شاه مسعود كه مقدار آن به دهها ملیون دالر میرسد مال مردم افغانستان بوده هیچگاه بمقصد مصرف شخصى وى داده نشده است.

و ازین ناحیه به فكر آن اند كه توزیع چنین مقدار سرسام آور پول باید بطور حتمى مداخله در امور كشورهاى داراى حاكمیت پنداشته شود. تعدیل پیشنهاد شده متذكره شرایط این كنوانسیونها را طورى مشخص خواهد ساخت تا تمام پولهاى كه بطور علنى و یا مخفى از جانب حكومت ها به جنگجویان داده شده انرا به مسئولین آن علنى سازد. اولین حساب بانكى سویس كه براى احمد شاه مسعود در سال ۱۹۸۴ باز شده بود حالا موضوع اصلى اختلاف میان فهیم و برادران مسعود میباشد. فهیم ادعا دارد كه پول متذكره ملكیت شوراى نظار بوده در حالیكه برادران مسعود بطور قاطع اظهار میدارند كه پول مذكور صرف در صلاحیت خانواده مسعود بوده و هر طوری كه آنها خواسته باشند آنرا میتوانند مصرف كنند. مراكز فعلى قدرت در افغانستان هر یك فهیم، رشید دوستم، برهان الدین ربانى، و اسماعیل هر كدام داراى سرمایه هاى شخصى اند كه به ملیون ها دالر میرسد، برعلاوه هر كدام داراى سبك زندگى پر از عیش و نوش بوده امنیت ایشان توسط ملیشه هاى مسلح گرفته شده و خود در بهترین موتر ها گشت و گذار نموده و در زیبا ترین قصرها با وفور نعم مادى زندگى میكنند.

در حالیكه مردم افغانستان یعنى مردمیكه آنها ادعاى نمایندگى آنها را دارند و مردم در فقر و گرسنگى بسر برده از نعمت آب آشامیدنى، سرپناه و از حد اقل امكان تحصیل و خدمات صحى محروم اند. این بیعدالتى مخوف كه توسط دستگاه هاى استخباراتى شوروی، امریكا، ایران و بریتانیا و پاكستان بوجود آمده باعث آن گردیده تا قانون دانان محترم بین المللى وقت خویش را وقف ان سازند تا در آینده از آن جلوگیرى بعمل آید. این تمسخر بر عدالت و توهین به ذكاوت ما خواهد بود اگر به شكلی از اشكال این پول گزاف را حق قانونى جنگ سالاران اتحاد شمال بدانیم گویا آنرا از شصت مزد و عرق ریزى خویش بدست آورده باشد. قانون دانان ممتاز جهان بطور جدى امیدوارند كه این پول ها را كه بطور غیرقانونى در دست جنگ سالاران اند از تسلط ایشان كشیده و آنرا دوباره به مردم افغانستان استرداد نمایند تا مردم بطور كل از آن مستفید گردد، از جانب دیگر بهترین جامعه شناس بین المللى كه شهرت جهانى دارد بدون تردید اظهار داشته است كه تا زمانیكه این جنگ سالاران لاشخور در افغانستان نابود نشوند شعله هاى جنگ در كشور خاموش نخواهد شد.

با تاسف باید گفت كه فعلاً این جنگ سالاران در افغانستان مشتریان روس، امریكا، ایران و بریتانیا اند كه در وجود ایشان سرمایه گذارى كرده اند من شنیده ام كه جاده ای كه به میدان هوایى كابل منتهى میگردد آنرا به افتخار مسعود از نو به نام مسعود نامگذارى كرده اند و نیز عكسهاى بزرگ مسعود كه از تنه اش بزرگتر است و توسط نگهبانان پاسدارى میشوند. من را به یاد آن زمانى می اندازد كه جناب وى در خدمت اردوى چهل شوروی ها بود و به وى به طور مسلسل راپور میدادند كه نیروهای شوروی میخواهند یك حاشیه بزرگ سرحدى را كه میان سرحد و قطعات اردوى چهل قرار دارد كاملاً از بین ببرند ولى وى هیچگونه دلسوزى از خود نشان نداد در حالیكه جنگ در پنجشیر جریان داشت وى در خدمت شوروی ها همچنان قرار داشت. اینست میراث تاریخى ابدى احمد شاه مسعود. عدالت طوری كه لازم بود صورت نگرفته حلقهء درونى مسعود امروز زنده مانده و در یك چرخش ظالمانه مضحك اینهم به بركت بمباران هوایى و پوشش دیپلوماتیك امریكائى جنایت كاران جنگى و شركاى جرمى مسعود كسانیكه افغانها را به روبل و دالر فروخته اند حالا نمایندگان ساختار دولتى در افغانستان اند و براى اینكه به قدرت خویش استحكام بخشد مافیای پنجشیر شخصیت احمد شاه مسعود را به قهرمان ارتقا داده اند در حالیكه دنیا توسط رسانه هاى گروهى بیخبر و مملو از ماشین پروپاگندى مسعود از وحشت جنگ ۲۵ ساله بیخبر مانده و به خواب فرو رفته است، شركتهاى جنایى مسعود حالا تلاش دارد تا خودرا از جنایات خویش كه علیه بشریت مرتكب شده اند رها ساخته و خودرا پیران و پرهیزگاران تصنعى میتراشند. مسئولیت این بیعدالتى را باید طرفداران شان از قبیل روسیه، امریكا، ایران و برتانیا و دیگران كه همیشه به خاطر تامین حاكمیت و یا داعیه كه مطیع آنها باشد استخدام جنایت كار نپرداخته اند نیز بدوش گیرند. آمریكا براى اشاعه نفوذ خود مواجه با مبارزه همان بنیادگرایانى است كه به شكل گرفتن آنها كمك كرد.  حال براى تداوم تفوق خود بنیادگرایان را دشمن مى یابد و از بین بردن آنها را ضرورى مى  بیند.

نهم سپتامبر مصادف است با ششمین سالگرد قتل احمد شاه مسعود. و ظاهرا امسال نیز مثل سالهای گذشته مراسمی بدین مناسبت با ترتیباتی خاصی در کابل برگزار گردیده است. در شش سال گذشته اغلب نشریات و وبسایت های وابسته به شورای نظار تا حدی نام احمد شاه مسعود را با پسوند و یا پیشوند "قهرمان ملی" تکرار نموده اند که امروز ذکر اصطلاح قهرمان ملی (حتا بدون نام احمد شاه مسعود) تصویر مرد کوتاه قد و جنگاوری را در ذهن تداعی می نماید که جمعی می خواهند با زور او را به تو به عنوان "قهرمان ملی" بقبولانند. " شیر پنجشیر" و "قهرمان ملی" دو عنوانیست که این روزها پیوسته در اطراف نام احمد شاه می چرخد. اما ظاهراً احمد شاه مسعود در سالهای حیات خویش بجای دو عنوان مذکور با نامهای دیگری زندگی نموده است که طرفداران او امروز تا حد زیادی از استفاده آن اجتناب می نمایند. احمد شاه مسعود، برخلاف رادیو های فرانسه و بی بی سی که در سالهای "جهاد" اورا "شیر پنجشیر" می خواندند  در میان نظامیان وطرفداران خویش "آمر مسعود" و در محترمانه ترین شکل آن "آمر صاحب" خوانده می شد.

 احمد شاه مسعود پس از فتح کابل و آغاز جنگهای داخلی که با مقامت شدید مخالفان خویش واقع گردید، و شکست های پی در پی را تجربه نمود در چشم مردم کابل تا حد زیادی تحقیر گردید و به طور طنز آمیزی به "روباهِ کابل"  شهرت یافت. بهرحال، ممکن است احمد شاه مسعود برای طرفداران خویش "شیر پنجشیر" و یا "قهرمان ملی" باشد ولی تا هنوز نسلی و جمعی بزرگی اورا "روباهِ کابل" بیاد می آورند. احمد شاه مسعود فرمانده شورای نظار بدون شک یکی از چهره های بسیار مطرح و جنجال برانگیز است.  جمعیت اسلامی  احمد شاه مسعود را "قهرمان ملی" می داند و در شش سال گذشته سعی بلیغ و جهد کثیری در این راستا انجام داده است.

اما منتقدان احمد شاه مسعود ضمن اذعان به نقش مثبت او در سالهای "جهاد" و "مقاومت" در مقابل "طالبان"، جنگهای داخلی و حضور چهارساله ای او در کابل را مخرب و نامیمون می دانند. احمد شاه مسعود در حالیکه در میان هواداران خویش تا سرحد یک بت پرستش می شود در نگاه بسیاری از بازماندگان قربانیان جنگهای داخلی کابل او یک جنایت کارخون آشام است. نهادهای معتبر بین المللی حقوق بشر احمد شاه مسعود و عبدالرسول سیاف را طراحان و عاملان عمده قتل عام افشار می دانند که منجر به قتل بیشتر از یک هزار نفر گردید.  به هر ترتیب، علی رغم جنگها و سابقه جنجال برانگیز احمد شاه مسعود، اخیرا بخش انگلیسی دایرة المعارف بزرگ ویکی پدیا ضمن انتشار مقاله ای طولانی در مورد احمد شاه مسعود ادعا نموده است که دوست محمد پدر احمد شاه مسعود یک مهاجر باسمه چی اهل تاجیکستان بوده که به افغانستان کوچیده است. ویکی پدیا می نویسد،" Ahmad Shah Massoud was born January 9, 1953 in Jangalak, Panjshir Valley, the son of Basmachi police commander Dost Mohammad Khan, a migrant from Tajikistan "(احمد شاه مسعود فرزند دوست محمد خان _ و یک مهاجر باسمه چی از تاجیکستان در ۹ جنوری ۱۹۵۳ در "جنگلکِ" دره پنجشیر به دنیا آمد.) بهرحال، ادعای افغانی نبودن پدر احمد شاه مسعود و آنهم از سوی یکی از منابع معتبر جهانی، می تواند "قهرمان ملی" بودن احمد شاه مسعود را تا حد زیادی زیر سوال ببرد و حربهء جدیدی باشد برای کسانی  اورا نه تنها "قهرمان ملی" می دانند و بلکه یک جنایت کار جنگی محسوب می نمایند.

  Dawat, Vol. 164-165 دعوت شماره مسلسل 164 و 165نویسنده : بروس ریچاردسن (Bruce Richardson)..

این حقیقت تلخ جهان سیاست است. دوستى وجود ندارد و همه گروه ها فقط وسیله هستند. وقتى استفاده اى از آنها نیست، باید از بین بروند...  خلیلزاد می گوید :آمریکا در تقویت و پرورش بنیاد گرایی اشتباه كرد، از همان آغاز مبارزه اش بعد از ١١ سپتامبر در برابر تروریزم جدی عمل نكرد. این كشور بیشتر دل نگرانی برای حضور در منطقه داشت تا نابودی نطفه های تروریزم.

از جانب دیگر امریكا میتوانست با كمك های اقتصادی موثر نه به دزدان در افغانستان ودلالان درپاکستان، بلكه به افراد مطمئن و پاك برای رشد اقتصادی، زمینه سربازگیری تروریستها و بنیاد گرایان را در كشور به حداقل برساند.  روزنامه گاردین "سلاح هایی كه ایالات متحده و بریتانیا به همراه متودهای پیشرفته جنگی در اختیار بنیادگرایان قرار دادند به فاجعه در غرب ختم شد و براساس پدیده "چرخش" برعلیه كسانی مورد استفاده قرار گرفت كه آن ها را تهیه دیده بودند.

با آن كه رسانه های گروهی آمریكا خود اعتراف می كنند كه روی كار آمدن "دولت جهادی و طالبی" در افغانستان ناشی از كمك های پنهانی است كه ایالات متحده به گروه های بنیادگرا كرده است. آمریکا و پاکستان بین سال های ۸۲ تا ۹۲ سی و پنج هزار بنیادگرای انتگریست را از چهل كشور اسلامی به خد مت گرفتند. دهها هزار نفر برای تحصیل در مدارس مذهبی به پاكستان سرازیر شدند. صاحبنظران معتقدند بیش از صد هزار تن از این مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان شركت كردند. در سال ۱۹۸۵ ریگن رییس جمهور وقت آمریكا دستورالعمل امنیت ملی شماره ۱۶۶ را امضا كرد.  براساس این دستورالعمل باید كمك نظامی را به بنیادگرایان هرچه بیشتر تقویت نمود تا به از همپاشی قوای شوروی و خروج آنان از افغانستان منجر شود. كمك های نظامی به شدت افزایش یافت، به طوری كه در سال ۱۹۸۷ سلاح های تحویلی به بنیادگرایان به ۶۵ هزار تن رسید. در طی این مدت سیل متخصصان سیا و پنتاگون به طور پنهانی و بی وقفه راهی ستاد فرماندهی سازمان اطلاعات پاكستان - آی.اس.ای-  واقع در شاهراه اصلی روالپندی شد. در همین محل كارشناسان سیا و پنتاگون برای سازمان دادن جنگ شورشیان برعلیه قوای شوروی با ماموران اطلاعاتی پاكستان دیدار می كردند.  سازمان سیا از طریق سرویس اطلاعاتی پاكستان نقش كلیدی در تربیت نظامی بنیاد گرایان داشت.

 مدارسی كه توسط بنیادگرایان وهابی و پشتیبانی مالی عربستان تشكیل شده بودند تدریجا تدریس تكنیك های جنگ های چریكی سازمان سیا را در تعالیم خود گنجاندند. ایالات متحده آمریكا از د یكتاتور پاكستان جنرال ضیاالحق در تاسیس هزاران مدرسه علمیه در پاكستان پشتیبانی كرد، مدارسی كه از آنان "طالبان" سر برآوردند.  دراین گیر و دارسازمان اطلاعات پاكستان آی.اس.ای به یك سازمان موازی پرقدرت تبدیل شد كه در تمام عرصه های حكومتی حضور داشت. پرسونل آی.اس.ای كه متشكل از افسران نظامی، ماموران اطلاعاتی و اداری بودند به حدود ۱۵۰ هزار نفر رسید. پس از بركناری بوتو و به قدرت رسیدن ضیاالحق مناسبات آی.اس.آی و سازمان سیای آمریكا به طرز محسوسی گرم تر شد. ضمن این كه عملیات سیا موجب شد رژیم نظامی ضیاالحق روز به روز قدرتمند تر شود. در جریان جنگ داخلی در افغانستان رژیم پاكستان حتی بیش از ایالات متحده مواضع ضد شوروی می گرفت. افغانستان كشورى با مختصات اقلیمى خاص كه ناتو زمانى قصد داشت براى جنگ با ارتش سرخ یا همان ارتش شوروى سابق در اینجا حضور پیدا كند .

 امروزعملآ در جنگ و در چالش با فرزندان دیروزش دست و گریبان اسیت. ماموریت ناتو در افغانستان از همه ماموریت هاى آن د شوارتر است. در سال ۲۰۰۳ ناتو فرماندهى نیروى بین المللى كمك كننده به برقرارى امنیت در افغانستان» (ISAF) را كه براى تكمیل كردن اقدامات ائتلاف جهانى مستقر در این كشور به رهبرى آمریكا جهت مبارزه با عناصر "طالبان" و "القاعده" تاسیس شده بود بر عهده گرفت. در آغاز حوزه فعالیت ISAF به كابل (پایتخت) محدود بود اما این حوزه تدریجاً گسترش یافت تا جایى كه بعدها كنترل ولایت هاى نسبتاً آرام شمالى و غربى افغانستان نیز به این نیرو سپرده شد، همچنان قراراست ISAF كنترول نواحى به مراتب خطرناكتر در جنوب را بر عهده بگیرد؛ این همان جایى است كه اخیراً "طالبان" بر شدت فعالیت هاى خویش افزوده و خسارات نسبتاً قابل توجهى به اماكن و تاسیسات دولتى و غیردولتى وارد كرده است. اگر همه چیز خوب پیش برود، ISAF كنترول ولایت هاى ناامن شرقى را نیز تا خزان امسال عهده دار خواهد شد.  بدین ترتیب، ناتو نقش «رهبرى» را در سراسر افغانستان ایفا خواهد كرد و این در حالى است كه هنوز بیش از ۱۰ هزار نظامى آمریكایى به عملكرد مستقلانه خویش در این كشور در قالب «عملیات استقرار آزادى» (Operation Enduring Freedom) ادامه مى دهند.

هر ناظر مستقلى پس از مشاهده اوضاع جارى در افغانستان به نكات ریز و درشتى برمى خورد كه بعضاً او را نسبت به آینده این كشور خوشبین و بعضاً بد گمان مى كند. مثلاً سطح همكارى سربازان اعزامى بیش از ۳۰ كشور در قالب ISAF كه حتى برخى متحدان آمریكا در خارج از گستره ناتو مثل استرالیا و مقدونیه را شامل مى شود تا حد زیادى امیدوار كننده است. همه یك هدف مشترك دارند، تا حد امكان با زبان انگلیسى با هم ارتباط برقرار مى كنند و تنها عاملى كه آنها را از هم بازمى شناساند تصویر پرچم هر كشور است كه روى سردوشى سربازان حك شده است.

 اما حراست از جان مردم افغانستان در برابر حملات عناصر طالبان و قاچاقچیان مواد مخدر كه اتحاد نزدیكى برقرار كرده اند بسیار د شوار است. این وظیفه در جنوب کشور به ۳ هزار نظامى بریتانیایى، ۲۲۰۰ كانادایى و ۱۵۰۰ هالندى سپرده شده است. سایر اعضاى ISAF ( بر خلاف این عده) ترجیح مى دهند كه در نواحى امن تر حضور داشته باشند. این به یكى از بزرگترین چالش هاى ناتو اشاره دارد: جلب رضایت مسئولان كشورها براى اعزام نیرو به مناطق ناامن. علاوه بر محدودیت هاى جغرافیایى (امتناع بسیارى از نظامیان از فعالیت در جنوب یا شرق) محدودیت هاى تاكتیكى نیز وجود دارند. به عنوان مثال، برخى از سربازان به د ستور مقامات حكومتى شان حق استفاده از مواد شیمیایى نظیر گاز اشك آور را براى متفرق كردن اجتماعات غیرقانونى ندارند. این مى تواند یك گرفتارى بزرگ براى فرماندهان ISAF در برخورد با آشوب هاى احتمالى نظیر آنچه چند مد ت پیش در كابل رخ داد به شمار آید.

 به لحاظ نظرى شاید اینگونه تصور شود كه تشكیلات ISAF قرار است به وجه آرام تر قضیه كه در آخر به استمرار توسعه و امنیت در افغانستان كمك خواهد كرد، بپردازد و نظامیان آمریكایى به وجه د یگر یعنى تعقیب خرابكارها. در عمل اما تفاوت قائل شدن بین این دو كاملاً د شوار مى نماید، زیرا نظامیان ناتو در جنوب براى حفظ جان خود هم كه شده مجبور خواهند بود به روى متخلفان احتمالى آتش بگشایند. بدین ترتیب، مسئولیت فرماندهان این نیروها در این قبیل نواحى بسیار د شوارتر خواهد بود. هر چه هست، ناتو به نقش آفرینى در كشورى رضایت داده كه رتبه یكصدوهفتادوسوم را در بین مجموع ۱۷۸ كشور در زمینه شاخصه هاى بنیادین توسعه انسانى به خود اختصاص داده و اقتصادش بیش از هر كشور دیگر به تجارت غیرقانونى مواد مخدر و دریافت كمك هاى خارجى وابسته است.

البته، برخى در قیاس با اوضاع عراق به وجود نشانه هاى روشن در اوضاع كلاً تیره و تار امروز افغانستان اشاره مى كنند. مثلاً سطح توقعات مردم عراق به دلیل اینكه آنها دوره هایى از رفاه اقتصادى را طى دهه هاى ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ لمس كرده اند بسیار بالاتر از افغان ها است كه طى ربع قرن اخیر عملاً چیزى جز جنگ، فلاكت و فقر نشناخته اند. این همان روزنه امیدى است كه برخى آن را عامل موفقیت احتمالى ناتو در افغانستان به شمار مى آورند. شاید سطح توقعات مردم به حد كافى پائین باشد كه ناتو از برآورده ساختن آن در آینده عاجز نباشد. فعالیت نظامی طالبان در ماه های اخیر بطور قابل ملاحظهای افزایش یافته و موج درگیریهای جدیدی را درجنوب وشرق افغانستان به راهانداختهاند.

 طالبان و حامی اصلی آنها یعنی شبكه القاعده پس از حمله نیروهای خارجی در سال  ۲۰۰۱ به دلیل پراكندگی و شدت حملات تفنگداران آمریكایی و سردرگمی، مبارزه خود را به صورت پراكنده و بدون برنامه انجام میدادند. در این دوره اغلب حملات آنان با تلفات سنگین و عدم موفقیت همراه بود.  همچنین درسالهای ابتدایی به دلیل شدت حملات نیروهای آمریكایی و انگلیسی، طالبان حالت تدافعی و گریز از حملات را برگزیده بودند.  مرحله دوم درگیری طالبان با نیروهای خارجی از اواسط سال ‪ ۲۰۰۲ میلادی و پس از ساماندهی این گروه در نواحی جنوب و شرق افغانستان و نواحی هم مرز مناطق قبایلی پاكستان آغاز شد.  در این دوره به دلیل ایجاد محدود یتهایی از سوی برخی كشورهای همسایه افغانستان برای فعالیت طالبان، درگیری با نیروهای خارجی تا حدودی كاهش یافت. در این دوره برنامه خلع سلاح مجاهدین و سایر افراد مسلح توسط دولت تازه تاسیس "حامد كرزی" به اجرا گذاشته شد و بسیاری از تفنگداران سلاح خود را تحویل دادند.

برنامه خلع سلاح همزمان با تاسیس ارتش جدید افغانستان آغاز شده بود، بیشتر در مناطق شمال، مركز و شمال شرقی و غربی این كشور اجرا شد. دراین دوره  زلمی خلیل زاد سفیر آمریكا در افغانستان تاكید فراوانی بر خلع سلاح داشت و قسمت ازسلاح این نیروها را جمع آوری كرد. برنامه خلع سلاح كه قرار بود د ر مدت سه سال تمامی ولایات افغانستان را در برگیرد ولی با رفتن خلیل زاد این پروسه عملآ به کندی مواجه شد واین پروسه ناتمام دولت را به چالشهای متعدد مواجه نمود. فعالیت طالبان كه در ماههای اخیر آغاز شده با هماهنگی در اجرا، برنامه ریزی د قیق، كمین در نقاط حساس و هجوم گسترده همراه است كه تلفات زیادی به نیروهای آمریكایی، انگلیسی و ارتش نوپای افغانستان وارد كردهاند.

 سازماندهی طالبان و جذب افراد جدید كه برخی از آنها از كشورهای دیگر به طالبان پیوسته اند، از نكات بارز تحول در درگیری های جنوب افغانستان است.  نیروهای آمریكایی و انگلیسی كه از شش سال پیش در جنوب و شرق افغانستان مستقر شده اند، تاكنون موفق به د ستگیری "ملا عمر" و "اسامه بن لادن" رهبران طالبان و القاعده نشدهاند. به نظر میرسد با توجه به حجم و كیفیت نیروهای آمریكایی و انگلیسی در افغانستان و توان اطلاعاتی آنها، تعمدی در د ستگیر نشد ن رهبران طالبان و القاعده وجود داشته باشد.

دراین میان دولت نوپای كابل نیز با وجود این نیروها توان اجرای برنامه- ای برای د ستگیری رهبران طالبان و القاعده ندارد.  دولت كابل در یك حركت نمادین اقدام به آزادی " وکیل احمد متوكل" وزیر خارجه دولت طالبان وعبدالسلام ضعیف سفیرطالبان دراسلام آباد كرد كه در سال ‪  ۲۰۰۱د ستگیر شده بود. كرزی و نیروهای آمریكایی در ظاهر تصمیم داشتند با آزادی آنان و وساطت وی برخی سران میانه روی طالبان را جذب و در میان صفوف طالبان تفرقه ایجاد كنند.  حضور متوكل در قندهار و آغاز فعالیت وی نیز پیامد مثبتی برای دولت آمریکا، انگلیس وافغانستان در پی نداشت.  نكته دیگری كه در افزایش فعالیت نظامی طالبان حایز اهمیت است، همزمانی این افزایش با بحرانی شدن روابط كابل و اسلام آباد است. پاكستان كه حامی اصلی در به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان بود از این گروه بعنوان برگ برنده و عامل فشار در روابط باكابل بخوبیاستفاده میكند.  عدم كنترول مناطق قبایلی هم مرز افغانستان توسط دولت پاكستان عاملی شده كه دولت كابل قادر به مهار د شمنانش نباشد.  در بسیاری موارد نیروهای طالبان هنگام درگیری به داخل خاك پاكستان فرار كرده و این امر تعقیب و نابودی آنها را ناممكن كرده است.

 با وجود این هرگاه كه اسلام آباد اراده كرده فعالیت شبه نظامی طالبان را كنترول و حتی متوقف كرده است.  در برخی موارد همچون زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی افغانستان، دولت پاكستان با كنترول مرزهای خود از نفوذ تخریب کاران به خاك افغانستان جلوگیری كرد.  دولت افغانستان بارها از عدمهمكاری اسلام آباد در مبارزه با طالبان والقاعده و تجهیز آنان ابراز نگرانی كرده است. ولی تاكنون واكنش جدی در مقابل این درخواست دریافت ننموده است.

 در مجموع نكته مهم در عدم اجرای برنامه خلع سلاح در جنوب و شرق افغانستان نهفته است. به استناد موارد اند كی از خلع سلاح در مناطق جنوبی و آن هم در قندهار در سایر ولایات جنوبی و شرقی افغانستان برنامه خلع سلاح عملا اجرا نشد.همچنان دولت آمریكااعلام كرده كه حداقل تا  ۱۰سال دیگر نیروهایش را در افغانستان نگه خواهد داشت. وزیر دفاع انگلیس نیز بر حضور نیروهای این كشور تا پنج سال آینده تاكید كرده است. این وقایع در حالی است كه فرماندهی نیروهای نظامی خارجی در افغانستان به زودی به ناتو واگذار خواهد شد.  حضور بیش از ۱۸هزار نیروی كماندوی آمریكا، پنج هزار نیروی آموزش د یده انگلیس، بیش از ۱۰هزار نیروی چند ملیتی در افغانستان و عدم نابودی طالبان والقاعده وگسترش فعالیت آنها در این كشور قابل تامل و سووال بر انگیز است.

 طالبان كه شمار آنها كمتر از پنج هزار نفر تخمین زده میشود چگونه تاكنون توانستهاند مجهزترین ارتشهای جهان را در افغانستان سردرگم كنند؟ سووالی است كه مقامات آمریكایی تاكنون با آن سایر كشورهای جهان را سرگرم كردهاند.  وزیر دفاع انگلیس اعلام كرد : وزیر دفاع انگلیس در مجلس عوام این كشور اعلام كرد افراد و تجهیزات بیشترى را براى تقویت نیروهاى انگلیس به جنوب افغانستان اعزام مى كند. دز براون شمار این نیروها را كه براى تقویت گروه رزمى مستقر در هلمند به این ولایت اعزام مى شوند حدود ۶۰۰ نفر اعلام كرد. در حال حاضر حدود چهارهزار نظامى انگلیسى در افغانستان حضور دارند كه بیشتر آنها در ولایت هلمند مستقر هستند و شانزده د ستگاه هلى كوپتر نیز در اختیار دارند.

طى هفته هاى گذشته شش سرباز انگلیسى در ایالت هلمند كشته شده اند و دز براون به این نكته اذعان كرده است كه حضور نظامیان انگلیس در جنوب افغانستان، باعث افزایش فعالیت نظامی طالبان شده است. «استوارت توتال»، فرمانده نیروهاى انگلیسى در جنوب  نیز گفته است عملیات سربازان انگلیسى در منطقه بسیار مشكل تر از آن است كه تصور مى شد. نیروهاى انگلیسى علاوه بر ولایت هلمند، از دو ماه پیش در قالب «نیروهاى كمك به امنیت افغانستان» (ایساف در شهر كابل و اطراف آن مستقر شده اند. «جان رید» وزیر دفاع سابق انگلیس در ابتداى سال جارى میلادى اعلام كرده بود كه در مجموع پنج هزار و ۷۰۰ نظامى جدید این كشور براى مدت پنج سال در افغانستان مستقر خواهند شد. او هزینه استقرار این نیروها را یك میلیارد پوند (۸۴/۱ میلیارد دالر) اعلام كرده بود.  حزب مخالف لیبرال دموكرات انگلیس هم موافقت خود را با تصمیم حزب حاكم كارگر براى اعزام نیروى بیشتر به افغانستان اعلام كرد. سرمینگیس كمپبل رهبر این حزب گفت كه انگلیس چاره اى جز اعزام افراد بیشتر به افغانستان ندارد. او افزود نمى توان اجازه داد ماموریت نظامى در افغانستان با شكست مواجه شود، زیرا در این صورت ثبات افغانستان به هم مى خورد و حیثیت ناتو نیز لطمه مى بیند. رهبر حزب لیبرال دموكرات گفت: «لازم است با تهدید تروریستى تندروهاى اسلامگرا مبارزه و این د شمن خطرناك ریشه كن شود، چرا كه حضور آن در افغانستان نه تنها آن كشور بلكه همان طور كه در بمب گذارى هاى لند ن شاهد بودیم، همگان را به مخاطره مى اندازد.»

از سوى دیگر نماینده ویژه سازمان ملل با استقبال از خبر اعزام نیروهاى انگلیسى به افغانستان از جامعه جهانى خواست براى حل مشكل این كشور با افغانستان همكارى كنند. او هشدار داد جامعه بین الملل توان طالبان براى قدرت گرفتن مجدد در افغانستان را د ست كم مى گیرد و گفت كه د یگر كشورها نیز باید كمك هاى نظامى، سیاسى و اقتصادى خود را افزایش دهند. «تام كوینگز» گفت: كمك هاى اقتصادى جامعه جهانى به افغانستان تاكنون موثر نبوده و اكنون نیاز است تا مردم تغییراتى را در زند گى خود احساس كنند. او خبر داد كه در نشست مقامات دولتى افغانستان و نهادهاى بین المللى تصویب شد كه وضعیت در اداره هاى دولتى بهبود یابد و قدرت دولت مركزى نیز به نقاط دورترى منتقل شود. كوینگز ضمن تاكید بر اصلاحات در ساختار نهادهاى امنیتى افغانستان نبود اطلاعات كافى در مورد مناطق جنوبى  را زنگ خطرى براى دولت كابل قلمداد كرد و گفت: دولت كرزى باید رابطه اى درست و منظم با مردم ساكن جنوب كشور داشته باشد.

او همچنین كمبود نیروى پولیس را از مشكلات دیگر برشمرد و افزود: «اكنون به ازاى هر ۱۵۰۰ نفر در افغانستان یك پولیس فعالیت دارد، در حالى كه در كشور سوئیس تقریباً هر ۵۰۰ نفر یك پولیس دارند.» اسپانیا نیز خواستار تشكیل جلسه ویژه ناتو براى بحث جدى درباره معضل قدرت گرفتن مجدد طالبان در افغانستان شد. منابع دیپلماتیك اسپانیا با اشاره به كشته شدن یك سرباز این كشور در درگیرى هاى اخیرو تشدید حملات طالبان، مذاكره در این باره را ضرورى دانستند.  اسپانیا حدود ۷۰۰ نظامى را در قالب نیروهاى ناتو براى كمك به برقرارى ثبات در افغانستان به این كشور اعزام كرده است. خشونت هاى طالبان در ماه هاى گذشته به بالاترین سطح خود از زمان حمله آمریكا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ رسیده است. چندی قبل در درگیرى میان شورشیان با نظامیان آمریكا و نیروهاى امنیتى افغانستان در ولایت ارزگان ۴۰ شورشى كشته شدند. در این عملیات یك سرباز افغان كشته و سه سرباز آمریكایى نیز زخمى شدند. مخالفان دولت در ولایت زابل نیز بر شدت عملیات خود افزودند و با ایجاد دو مورد كمین و بمب گذارى تلفاتى را به نیروهاى دولتى وارد كردند.

هفته نامه انگلیسی آبزروردرتازه ترین شماره اش درباره افغانستان مینویسد:

جنگ درافغانستان نباید شکست بخورد چرا که این جنگ، افغانستان را ازاین که پایگاه تروریزم بین المللی شود، مصون نگه میدارد ونشان می دهد که دموکراسی می تواند در یکی ازناآرام ترین کشورهای جهان استقراریابد وهمین طوراعتبارآسیب دیده تمام جامعه بین المللی حفظ شود. به عقیده آبزرور پیروزی دراین جنگ، نیازمند د یپلوماسی هوشیارانه تر، اراده نظامی، شیوه عمل ماهرانه سیاستمداران افغان ومهم ترا زهمه تعهد بیشتر غرب می باشد. این هفته نامه دربخشی دیگراز این مطلب با اشاره به کشته شدن شش سربازانگلیسی که مسوولیت تامین امنیت در ولایت هلمند را بر عهده داشتند خواستارجابجایی نیروهای بیشتری در این ولایت شده است. آبزورنوشته است:

سربازان انگلیسی خوب از وظایفشان آگاه اند وهمچنین خوب آموزش دیده اند اما سه هزار و سه صد وسه سربازدرحال گرفتن امنیت درمنطقه یی هستند که چهار برابر وسعت " ولز" است. این هفته نامه بریتانیایی با تاکید بر اینکه افغانستان عراق نیست به کارهایی که در شش سال گذ شته در کشور مانند بهبودها دربخش سوادآموزی زنان، به حرکت درآمدن اقتصاد ضعیف افغانستان و خارج شدن این کشورازانزوای سیاسی صورت گرفته اشاره کرده اما جریان بازسازی را درافغانستان بسیار کند ارزیابی کرده و نوشته است: فقردوامدار همچنان به عنوان یک واقعیت روزمره در افغانستان باقی مانده است.  آبزروربا تصریح این که هرحکومتی که نتواند نظم وعدالت را تضمین کند یا دورنمایی ازیک زنده گی بهترراعرضه کند ریشه های مردمی خود را از دست خواهد داد نوشته است که رییس جمهورحامد کرزی هم اکنون تحت فشارفزاینده وشدیدی قراردارد و نارضایتی ها دراین کشوردرحال زیاد شدن است. نویسنده آبزرور در بخش د یگری از این مطلب کمک های جامعه جهانی به مردم افغانستان را درمقایسه با کشورهایی که وضعی مشابه افغانستان داشته اند ناچیزواند ک می خواند وخواهان کمک مالی بیشتری به مردم این کشور می شود. به نوشته آبزرور در حالی که کمک های جامعه جهانی به هربوسنیایی ۴۰۰ دالر و به هر عراقی ۱۳۰ دالر می باشد یک افغان درمقایسه با آنها فقط 30 دالردریافت می کند.  نویسنده با آن هم، موفقیت درافغانستان را ممکن می خواند. به تصریح او این کار به پول بیشتر، توجه سیاسی بیشتر و عساکر بیشتر نیاز دارد.  نویسنده همچنین تشکیل یک ایتلاف به زعم خودش واقعا بین المللی - نه این که تنها از نیروهای امریکایی و اروپایی تامین گردد- را در تامین صلح و ثبات در افغانستان موثر می خواند. وی همچنین خواهان در نظرگرفتن مسایل منطقه یی شده است که افغانستان را بی ثبات می سازد. او تاکید می کند که فرستادن سربازان بیشتر با حمایت و کمک کافی و یک تلاش دیپلوماتیک می تواند که دست آوردهای زیادتری داشته باشد. به نوشته وی افغان ها خواهان بازگشت طالبان نیستند بلکه آن ها فقط خواهان امنیت ومقداری رفاه هستند.   به عقیده نویسنده، رهبران سیاسی غرب باید روشن سازند که در حال حاضر چه چیزی درخطر است وچه چیزی نیازاست.

به تصریح اوآن ها باید حمایت های مرد می کشورهای متبوعشان را به د ست آورند حتا اگرممکن است که تلاش ها درافغانستان دهها سال به طول بکشد. به نوشته آبزرور کشورهای غربی درعین حالی که چنین نمی کنند برخی حتا به فکر تقلیل سربازان و بود جه خود در افغانستان افتاده اند. وی برای نمونه ازامریکا یاد می کند که بود جه این کشور به نیم کاهش یافته و اعزام نیروها به افغانستان را هم متوقف ساخته است.  آبزروردرعین حال خواستارآن شده که دربریتانیا سیاستمداران این کشوروضعیت را صادقانه با راه حل های در نظر گرفته شده توضیح دهند.آبزروردر پایان تاکید می کند که شکست درافغانستان احتمالا هزینه های سنگینی برای همه خواهد داشت. نشریه فاینانشیال تایمزدریکی ازشماره های اخیرخویش زیرعنوان افغانستان دراندیشه تسلیح دوباره جنگ سالاران مینویسد:  دولت افغانستان در اندیشه مسلح ساختن دوباره گروههای قبیله یی در جنوب این کشور است؛ جایی که ناتو قصد دارد فرماندهی (نیروهای ایتلاف) را به عهده بگیرد. اما دیپلومات ها بر آنند که این موضوع سبب بی ثباتی در کشور خواهد شد.  در حالی که شعله های خشونت در چهار ولایت جنوبی افغانستان به بلند ترین سطح خود از سال ۲۰۰۱ تاکنون رسیده است، گروههای مسلح قبایل و روستاها از ارتش و پولیس ملی کشور پشتیبانی خواهند کرد.  جاوید لودین؛ رییس دفتر ریاست جمهوری افغانستان می گوید: " دولت در پی آن است تا وضع تحکیم امنیت را در جنوب ارزیابی کند.

"  لودین تاکید می کند:  " تروریستان قوی نیستند اما ما ضعیف هستیم." او تاکید می کند: " در برخی نواحی مرزی با پاکستان که مستعد تصفیه ( از وجود تروریستان ) هستند ما ( دولت افغانستان) برای حراست از 000 200 نفر، ۴۰ نفر پولیس داریم."  با این همه، کارشناسان برآنند که گروههای مسلح قومی تبدیل به ملیشیایی خواهند گردید که تحت فرمان جنگسالاران در خواهند آمد که در نهایت مراکز قدرت قابل توجهی را به وجود خواهند آورد و دولت شکننده ( حامد کرزی) را ضعیف تر خواهند ساخت. به گفته یک مقام بلند پایه غربی این یک رسوایی بزرگ است.  او می گوید : آد مکشانی را که ما برای بیرون راندن آن ها از قدرت سالها تلاش کردیم برای انتقام جویی بازخواهند گشت.  به هر جهت، شمار حامیان مسلح کردن گروههای قبایلی در درون دولت مشخص نیست. ضرار احمد مقبل وزیر داخله می گوید: من کاملا مخالف مسلح ساختن شبه نظامیان هستم، و باور دارم که تاسیس نیروهای نظامی جدید کمک به تامین امنیت نخواهد کرد.

 من به این طرح رای نخواهم داد.  با این همه دو نفر از هم اکنون خود را برای رهبری نیروهای شبه نظامی قبیله یی در جنوب آماده کرده اند که عبارت اند از والیان سابق ولایات هلمند و ارزگان؛ مناطقی که نیروهای بریتانیایی در حال اعزام دو هزار نیروی اضافی برای بهتر شدن امنیت در آن ها هستند.  هر دو مرد سال گذشته پس از این که به علت ارتباطاتشان با تجارت مواد مخدر در کشور تحت فشار بین المللی قرار داشتند از وظایفشان برکنار شدند.  در هلمند، والی سابق پیش از پیش شروع به ایجاد یک ارتش خصوصی کرده است. شیر محمد آخند زاده والی پیشین این ولایت می گوید: " من برای یافتن 500  مرد به هلمند رفتم اما 700 مرد پیش آمدند."  به گفته او مردم می خواهند ارتش ملی را کمک کنند چرا که آن ها از دست طالبان و القاعده به حد کافی رنج برده اند.  در ارزگان؛ جایی که 1200 سرباز هالندی قرار است تا ماه اگست ( اسد) به آن جا اعزام شوند والی سابق این ولایت جان محمد نیز بر اساس گفته های نماینده این منطقه در حال تبلیغات به نفع یک نیروی شبه نظامی است…  با گذشت هر روز از حضور امریكایی ها در افغانستان، سوالات پیرامون سیاست های این كشور در افغانستان بیشتر و بیشتر می شود.

 درداخل کشور د ید گاه های كاملاً متفاوتی در این زمینه وجود دارد. عده ای با دیدی سپاسگزارانه به امریكایی ها می بینند، امریكا را به عنوان عامل صلح و ثبات می شناسند و به كمك های این كشور با دیدهء قدر می نگرند. و عده ای دیگر بر این باورند كه امریكایی ها سیاستی فریب كارانه در قبال افغانستان دارند و به آیندهء افغانستان به عنوان كشوری مستقل و آزاد، وفادار نیستند. برنامه خلع سلاح وملکی سازی درکشور یکی از همان دسته مسایلی است که با وجود مساعی برخی از کشور ها بیش ازچهارسال نه تنها نافرجام باقی مانده، بلکه به همه ابعاد وجهات آن رسیدگی لازم صورت نگرفته است. همانگونه که برخی از منابع بین المللی تصریح میدارند، پروسهء کنونی دی.دی.آر به دلایل فراوانی، عرصهء دشوار وجنجال آفرینی را درآینده، برای کشور به وجود خواهد آورد. با وجود آنکه مراجع مربوط دولتی به یاری کشور های کمک کننده وبرنامهء توسعهء سازمان ملل متحد، کار های معینی را انجام داده اند، اما این امر همه گروه های تفنگدارمسلح را شامل نشده ازیکسو بی امنیتی درکشور کاهش نیافته ازسوی دیگر، برنامهء ملکی سازی وجمع آوری سلاح، با کند یهای فراوان ومقطعی روبرو گردیده است .

 ازین گذشته آنچه تاکنون انجام شده، به هیچوجه نتوانسته است در تأمین امنیت و کاهش قوتهای های مسلح درسراسر کشور سهم موثری را ایفا کند.آنگونه که منابع بین المللی تاکید میدارند، برنامهء خلع سلاح تمام تفنگداران را دربرنگرفته وقوماندانان درروستا های کشور، برای بقای قدرت خویش وبرای حفظ زمینه سوء استفاده از جمله قاچاق مواد مخدره، قاچاق آثار باستانی، جنگلات وتصاحب دارایی های دولتی وشخصی بیشتر از هر وقت دیگر فعالتر به نظر میرسد.

آنچه بیش از همه قابل تأمل و اندیشه است اینست که، نه تنها در ریشه کن کردن سیستم و شیوه های قوماندان سالاری و حاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته، بلکه بصورت مستقیم و غیرمستقیم در تقویهء پایه های سیاسی و قدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است. در حالیکه در اوضاع کنونی و در طی این سال ها این انتظار موجود بود که در عرصه های تأمین امنیت، بازسازی و قانونمداری، طرد فساد اداری و دولتی و سایر نا بسامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده و خواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی و نیرومند و پاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت و ادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار و رفاه اجتماعی در حال بدل شدن به یأس تلقی میشود.  

 

 

 

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org