نگاهي به ديوارهاي خاینانه مرزي جهان

 

 

تهیه و پژوهش - وطن پور

tuesday 16 january 2007 12:50:47

 

(به بهانه سيم کشي و ماين گذاري پاکستان در امتداد مرز ننگين ديورند)

ديوار استبدادي مراکش بر اراضي مردم صحرا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«ديوار برلين» يک موضوع خبری روزانه بود. از بام تا شام در باره اين ديوار خبر می خوانديم يا می شنيديم و می ديديم؛ «ديوار برلين» ديوار شرم؛ بی عاطفه گی, و ديوار آهنين, ناميده می شد . اين ديوار که شايسته فروريزی بود سرانجام فرو ريخت, اما کسی در باره ديوارهای ديگری که سر برکشيدند و همچنان سر بر می کشند با آن که بسيار بزرگ تر از ديوار برلين هم هستند خبری نمی شنود.
از آنجمله اند ديواری که ايالات متحده در مرز «مکزيک» در دست ساختمان دارد يا ديوار سيم خاردار دو لايه به دور "کويتا" و مليله" در منطقه وابسته به خاک «اسپانيا» در ساحل دريای مديترانه ای «مراکش».

يا مثلا هيچ چيز در باره «ديوار ساحل غربی» که به منزله تدوام اشغالگری «اسراييل» در سرزمين های اشغالی «فلسطين» است و بزودی طول آن به 12 برابر ديوار برلين می رسد گفته نمی شود. همينطور است در مورد «ديوار مراکش» که در 20 ساله اخير عامل ثابت ماندن اشغال «جنوب صحرا» توسط اين کشور شده و در باره اش تقريباً هيچ چيزی گفته نمی شود. اين ديوار که تمام طولش مين گذاری شده و به وسيله هزاران سرباز محافظت می شود طولش 60 برابر «ديوار برلين» است.  

چگونه می شود که رسانه های قدرتمند اين ديوارهای بلند را نمی بينند و هر روز بی صدا از کنارشان رد می شوند؟  در ماه جولای 2004 دادگاه بين المللی در «هاگ» اعلام کرد که احداث ديوار در «ساحل غربی» مغاير قوانين بين المللی است و بايد برچيده شود. تا همين امروز ظاهراً «اسراييل» اين حکم را نشنيده است. در اکتبر سال 1975 همان دادگاه بين المللی «هاگ» اعلام کرد که هيچ پيوندی ميان ادعای استقلال ارضی ميان «جنوب صحرا» و پادشاهی «مراکش» وجود ندارد. گفتن اين که «مراکش» خود را به نشنيدن زد عمق واقعيت را نشان نمی دهد. ماجرا از اين بدتر است. يک روز بعد از صدور اين حکم «مراکش» برنامه اشغال «صحرای جنوبی» موسوم به "مارش سبز" را آغاز کرد و ظرف مدت کوتاهی بخش های وسيعی از «صحرای جنوبی» را در ميان آتش و خون متصرف شد و اکثريت مردم «صحرا» را از مناطق اشغالی بيرون ريخت. و اشغالگری از آن زمان تاکنون همينطور ادامه يافته است.
در تعداد بيشماری از مصوبه های سازمان ملل بر استقلال ملت «صحرا» تاکيد شد اما حاصل همه اين مصوبه ها چه بود؟ يک نظرخواهی ترتيب داده شد تا اهالی مناطق اشغال شده خود در باره سرنوشت خود تصميم بگيرند. پادشاهی «مراکش» برای برنده شدن در نظرخواهی مناطق خالی شده صحرا را از مراکشی ها پر کرد. اما طولی نکشيد که معلوم شد حتی مراکشی ها هم قابل اعتماد نيستند و در نتيجه پادشاه مراکش که ابتدا با نظرخواهی موافقت کرده بود گفت: که می داند نتيجه چه خواهد شد ؟ و متعاقب آن با رای گيری مخالفت کرد.

اين مخالفت همان اعتراف است. «مراکش» با انکار حق تعيين سرنوشت مردم «صحرا» اعتراف کرد که کشوری را دزيده است. آيا ما اين نوع سرقت را همچنان مورد تاييد قرار خواهيم داد؟ آيا ما که در چهارچوب يک «دموکراسی جهانی» زندگی می کنيم همچنان خواهيم پذيرفت که تنها بايد فرمانبرداران محض باشيم؟ قطعنامه های متعدد سازمان ملل در محکوميت اشغال «سرزمينهای فلسطينی» توسط «اسراييل» چه حاصلی داشته اند؟ و يا بيشمار قطعنامه های صادره عليه تحريم «کوبا»؟ به قولي:

 " رياکاری حفاظ گناه در برابر تقواست."

اين تازگی ها حتی «ناسيوناليسم» هم به يک حق ويژه برای قدرتهای معظم تبديل شده است. برای اين قدرت ها «ناسيوناليسم» ديگران يا شبيه «تروريسم» است يا «پوپوليسم» و يا چيزی که بکلی بايد به آن بی اعتنا بود.

ناسيوناليستهای «صحرا» که بيش از 30 سال برای بازيابی وطن به سرقت رفته شان جنگيده اند از سوی 82 کشور جهان و از جمله از سوی کشور «اوروگوئه»، که در اين رابطه اخيراً به جمع اکثريت گسترده در «آمريکای لاتين» و «آفريقا» پيوسته است, به رسميت شناخته شده اند, اما نه از سوی «اروپايیها». هيچ کشور اروپايی «جمهوری صحرا» را به رسميت نشاخته است. «اسپانيا» هم همينطور. اين نمونه زمختی از برخورد غيرمسوولانه , فراموشکارانه و يا دست کم بيزار کننده است.
30 سال پيش «صحرا» تحت استعمار «اسپانيا» بود و «اسپانيا» هم به لحاظ حقوقی و هم اخلاقی موظف بود پاسدار استقلال «صحرا» باشد. اما اين استعمارگران وقتی که رفتند پشت سر خويش چه باقی گذاشتند؟ طی «يکصد سال استعمار» چه تعداد تحصيل کرده پرورش دادند؟ سه نفر! يک
داکتر! يک حقوق دان و يک کارشناس تجارت! اين سه تا باضافه يک خيانت: آنها «صحرا» را مانند لقمه ای در بشقاب گذاشتد تا پادشاهی «مراکش» آن را ببلعد. علت اين چشم پوشی «اسپانيا» چه بود؟ آيا به خاطر آن بود که اهالی «صحرا» از نظر «اسپانيا» تنها کالای تجاری محسوب می شدند که بايد به شرکت ها و کشورهای خريدار اجناسی که مراکش می فروخت اما مالکش نبود,عرضه می شدند؟  چند سال پيش «خاوير کورسويرا» با يکی از قربانيان بمباران «عراق» در بيمارستانی در «بغداد» مصاحبه کرد. بمب دستانش را از بين برده بود. دخترک که تنها هشت سال داشت و 11 بار مورد عمل جراحی قرار گرفته بود, گفت: " ای کاش ما نفت نداشتيم!

مردم «صحرا» شايد گناهشان اين است که آبهای ساحل طولانی شان بزرگترين مرکز صيد ماهی در «آتلانت» است و بزرگترين «معادن فسفات» جهان و احتمالاً «نفت و گاز» و «اروانيوم» را در منطقه خالی شده از سکنه شان د ارند؟  اين کلام در «قرآن» نيامده است، اما می تواند بيايد: «منابع طبيعی» عامل فلاکت ملت ها خواهد شد.  اردوگاه مهاجرين در شرق «الجزاير» در محاصره خشک ترين صحرای همه صحراهای خشکيده جهان واقع شده است. صحرايی در محاصره فضای پهناور خالی ؛ در محاصره هيچ ؛ جايی که تنها سنگ ها می رويند. اما در چنين مکانی و در بخش های آزاد شده صحرا که از نظر اقليمی وضعی بهتر از آن چه توصيف شد ندارد, ملت صحرا که بسيار فقير است موفق شده است جامعه ای بسيار باز و نسبت به کل جهان اسلام کمتر از همه مردسالار را بنا کند. اين معجزه برای مردمان فقير صحرا فقط محصول اشتياق پايان ناپذير آنها به آزادی که به وفور در اين منطقه اسير کمبود وجود دارد نيست. بخش بزرگی از آن نتيجه همبستگی بين المللی است. و بيشترين کمک ها هم از سوی مردم «اسپانيا» صورت می گيرد.

همبستگی قدرتمندانه مردم «اسپانيا», و ارزشهای آنها بمراتب موثرتر از اقدامات توخالی دولتها و محاسبات بی ملاحظه شرکتهاست. بايد دقت کرد: سخن از همبستگی است نه صدقه دادن. صدقه تحقير آور است. اين ضرب المثل آفريقايی را نبايد فراموش کرد که می گويد:" د ستی که می گيرد هميشه پائين دستی است که می دهد." مردم صحرا انتظار می کشند. آنها به اندوه و نوستالژی محکوم شده اند. اردوگاه هايشان نام شهرهای ربوده شده شان را بر خود دارد؛ نام ديدارگاههايشان را و اقامت گاهايشان را: «العيون», «اسمره». آنها فرزندان ابر ناميده می شوند چرا که هميشه چشم انتطار باران بوده اند. آنها بيش از 30 سال است که در انتطار عدالتند؛ چيزی که به نظر می رسد در دنيای امروز از باران در کوير کمياب تر است.

«ديوار برلين»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«ديوار برلين» اصلی ترین نماد جنگ سرد بود که به «پرده آهنين» مشهور شد و به مدت 28 سال شهر «برلین» را به دو منطقه «شرقی» و «غربی» تقسیم کرد.

پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵، چهار کشور اصلی پیروز جنگ یعنی متفقين شامل آمريكا، انگليس، فرانسه و شوروی، كشور اشغال ‌شده‌ی «آلمان» را به چهار بخش كه هر كدام تحت كنترول يكی از آنها بود تقسيم كردند. «برلين» به عنوان پايتخت «آلمان» نيز از قاعده جداسازى مستثنى نبود. بنابر این با وجود این که تمام شهر «برلین» در قسمت تحت نفوظ شوروی قرار داشت میان متفقین تقسیم شد. البته قسمت تحت كنترول نيروهای شوروی به مراتب بيشتر از ساير قسمت‌ها بود و شامل بخش شرقی شهر می‌شد.

در ماه ‌های نخست بعد از جنگ، شهر توسط كميسيونی متشكل از هر چهار كشور اداره می‌شد و رياست اين كميسيون هر ماه و به صورت چرخشی به عهده يكی از آن‏ها بود. در سال ۱۹۴۸ سه بخش تحت كنترول آمريكا، انگليس و فرانسه يكی شدند و جمهوری فدرال آلمان را كه به عنوان «آلمان غربی» معروف بود تشكيل دادند. در ۷ اكتبر ۱۹۴۹ دربخش شرقي دولتي تحت كنترول شوروی تشكيل شد كه به جمهوری دموكراتيك آلمان يا «آلمان شرقی» معروف شد.

 اما «درآلمان شرقی» شرايط اقتصادی و سياسی رو به وخامت گراييد و نارضايتی گسترده مردم را در پی داشت. اين ناراضيان به ويژه در «برلين شرقی» به دنبال شرايط بهتر زندگی راه «برلين غربی» را در پيش گرفتند. با آغاز «جنگ سرد» كشمكشها بين «شوروی» و ديگر متحدانش بالا گرفت و همانطور كه انتظار می‌رفت مرز بين «آلمان شرقی» و «غربی» بسته شد. با اين حال شهروندان برلينی هنوز آزاد بودند تا بين قسمتهای «شرقی» و «غربی» شهر تردد كنند.براساس آمارهای منتشر شده در فاصله سالهاى ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ حدود 5/2 ميليون نفر از «آلمان شرقى» به «آلمان غربى» مهاجرت کردند و راه اصلى آنها ورود به «برلين غربى» بود.

همچنین طی شش ماه اول سال ۱۹۶۱ تعداد ۱۶۰هزار نفر از «برلين شرقی» به «برلين غربی» پناهنده شدند. یعنی مثلاً در اگست ۱۹۶۱ تقريباً روزانه ۲۰۰۰ نفر از «برلين غربى» وارد بخش «آلمان فدرال» مى‌شدند. بيشتر مهاجرين كارگران متخصص، كارشناسان، اساتيد دانشگاه و روشنفكران بودند كه كمبود آن ها در بخش «شرقى» آلمان محسوس بود. اين امر موجب نارضایتی دولت «آلمان شرقی» و «اتحاد جماهير شوروی» سابق شد. اين مهاجرتها و از دست دادن نيروهای كار، «آلمان شرقی» را در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داد و خسارتهای زيادی متوجه «اتحاد جماهير شوروی» و دولت «آلمان شرقی» تحت رهبری «اریک هونكر» می‌کرد.

چرا كه اقتصاد و صنعت آلمان شرقی عملاً بر كمك‏های شوروی شکل یافته بود. از این رو آنها دست به عملی محدود کننده زدند و به دستور «نيكيتا خروشچف»، رهبر اتحاد جماهير شوروی تمام راه‌هاى ارتباطى بين «برلين شرقى» و «غربى» را مسدود کردند و «دیوار برلين» را به عنوان «ديوار حافظ ضد فاشيست» و با هدف جلوگيرى از رفت و آمدهاى نامطلوب (به تعبير اروپاى شرقى) بنا کردند.

در اولین ساعات روز یک شنبه سيزدهم آگوست 1961، نيروهای نظامی آلمان شرقی خيابانهای منتهی به نقاط مرزی را محاصره كردند و كارگران در مرز مشغول ساختن دیوار شدند. با ايجاد اين حصار كه ارتفاع آن به دو متر می‌رسيد، ارتباط بين بخش‌های شرقی و غربی شهر كاملا قطع شد. احداث اين ديوار چنان شتابان انجام می‌گيرد كه بسياری از خانواده‌ها كه در مناطق مختلف شهر زندگی می‌كردند برای مدت 28 سال از يكديگر جدا شدند سرنوشت های ناگواری را برای بسياری از خانواده‏های آلمانی رقم زد. زنان از شوهران ، فرزندان از والدين ، برادران و خواهران از يكديگر برای سال‌ها جدا شده و بسياری از آن‌ها تا آخر عمر موفق به ديدار دوباره يكديگر نمی شوند. گروهی از آن ‌ها آنقدر زنده نماندند که فروريختن «ديوار برلين» را شاهد باشند و امکان ديدار دوباره خانواده‌های خود را پیدا کنند.

طول ديوارى كه به دور برلين غربى كشيده شده بود، ۱۵۵ كيلومتر بود كه ۴۵ كيلومتر آن از وسط شهر مى‌گذشت. با احداث این دیوار شهر برلين غربی به صورت يك شهر محصور در خاك آلمان شرقی در آمد. گذرگاه‌های دو طرف در ۱۹۲ مسير قطع شد. ۹۷ مورد خیابانهای شهری برلين در جهت شرقی - غربی و ۹۵ مورد مسیرهای بیرون شهری بين برلین غربی و ساير مناطق آلمان شرقی بسته شد. اين حصار اندكی در خاك آلمان شرقی نصب شد تا بدين ترتيب از هرگونه تجاوزی توسط آلمان غربی مصون بماند. به طوری كه اگر كسی پشت اين حصار می‌ايستاد، درواقع در خاك آلمان شرقی قرار داشت.

 تانكها در نقاط معينی از شهر مستقر شدند. قسمتی از خيابانهای شهر کنده شده بود و برای رفت و آمد وسائل نقليه عمومی قوانين تازه ای معين شده بود. خطوط راه آهن و مترو بين دو طرف هم متوقف و ارتباط تلفن اين دو بخش نيز قطع شد. همچنين ساكنان «برلين شرقی» از ورود به «برلين غربی» منع شدند. اين امر به دليل اين كه حدود ۶۰ هزار نفر از ساكنان «برلين شرقی» در «برلين غربی» كار می‌كردند مشكلات زيادی به بار آورد. در روزهای بعد مقامات «آلمان شرقی» در مقابل تمام پنجره‌ها و درهای ساختمانهايی كه در خط حائل واقع شده بودند ديوار كشیدند.

تا پايان سال ۱۹۶۱ ديوار گسترش يافت و سيم خاردار مجهز به الكتريسيته در فواصل زياد نصب شد. بر بالاى ديوار سيم خاردار نصب شد و برجهاى مراقبت براى حفاظت و كنترول عبور و مرور ساخته شد. همچنین در ۲۰سپتامبر۱۹۶۱ كار ساخت حصار موازی با فاصله‌ ای در حدود 91 متر از سوی هر دو آلمان آغاز شد. تمام خانه‌هايی كه در فاصله بين اين دو حصار قرار داشتند، تخريب شدند و بين دو حصار، محدوده‌ای به وجود آمد كه به آن «نوار مرگ» می‌گفتند. اين «نوار» كه خاك آن كاملا كوبيده شده بود، با شن پوشيده شد تا ردپای كسانی كه قصد فرار از اين حصارها را داشتند براحتی مشخص شود. فاصله زياد بين دو حصار اين امكان را به نگهبانان مرزی می داد تا در صورت لزوم بتوانند به فراريان شليك كنند.

در نقاط مرزی برای عبور و مرور ايستگاه ‌های بازرسی ايجاد شد، كه مهمترين آن گذرگاه ايستگاه بازرسی چارلی در بخش آمريكايی برلين غربی بود. در ۱۷ اوت ۱۹۶۲ فردی به نام «پيتر فيشر» كه قصد داشت در نزديكی اين منطقه از ديوار برلين بالا رود توسط نگهبانان قسمت غربی كشته شد. اين امر موجب آشوب در «برلين غربی» و نفرت ساكنان «برلين غربی» از آمريكايیها شد.

مرحله آخر ساخت دیوار در سال 1975 آغاز شد و در آن از 45 هزار قطعه بتنی مقاوم شده به ارتفاع سه و نیم متر و عرض یک و نیم متر استفاده شد. همچنین لوله‏هایی افقی در بالای دیوار کار گذاشته شد تا عبور از روی دیوار دشوارتر شود.

بر اساس تحقيقات پژوهشگران آلمانی و گزارشهايی كه به تازه گی منتشر شده در طول سالهايی كه «ديوار برلين» برپا بود 125 نفر در پای آن كشته و حدود 200 نفر نيز بشدت مجروح شدند. «اولين قربانی» فرار از «ديوار برلين» جوان 24 ساله ‏ای بود که در تاريخ 28 اوت سال 1961 قصد فرار به «برلین غربی» را داشت. 14 نفر از قربانیان کسانی بوده‌ اند که از «غرب» قصد ورود به «آلمان شرقی» را داشته اند. 32 نفر ديگر نيز زمانی كشته شده اند كه اصلاً قصد فرار نداشته‏اند.

در این ميان 8 نگهبان نیز به طور اتفاقی كشته شده‏اند. 80 درصد کشته شده گان زير 30 سال سن داشتند و در ميان آنها 8 زن وجود داشته است. اين آمارها در يك گزارش دولتی آلمان با عنوان «مرگ بر روی ديوار» از 1961 تا 1989 ذكر شده است. پیش از اين تعداد کشته‌ شده گان بر روی «ديوار برلين» 200 نفر ذكر می‏شد.

در بین سالهای 1961 تا 1989 حدود 5 هزار نفر موفق شدند به «برلين غربی» فرار کنند. بيشتر فرارها به زمانی بر می‌گردد كه تنها حصار بين دو بخش شهر سيم‌ های خاردار بود.

همچنين بعضیها از طريق پنجره‌های آپارتمان‌های كنار مرز به آن طرف حصارها رفتند. در طول این سالها چند مورد عمليات فرار منحصر به فرد نيز اتفاق افتاد. در روزهای سوم، چهارم و پنجم اكتبر سال 1964، 57 نفر موفق شدند تا از طريق تونلی كه به طول 145 متر در زير نوار مرگ كنده بودند، فرار كنند و یا فرار عجيب دو برادر که با بستن بال‌های بسيار سبكی به دست هايشان فاصله بين دو ديوار را بر فراز نوار مرگ پرواز كردند و خود را به طرف ديگر رساندند.

با بهبود تدريجی مناسبات میان «شرق» و «غرب» در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی زمينه فروپاشی «ديوار برلين» فراهم شد. در سال ۱۹۸۹ حكومت كمونيستى شوروی تصميم گرفت دموكراسى ‏سازى را به عنوان يك اصل در كشورهاى اروپايى شرقى تحت نفوظ خود دنبال كند. اما در این میان اتفاقی افتاد که روند روبه پايان دولت آلمان شرقی را آغازگر شد. دولت «مجارستان» درهای خود را بر روی «غرب» گشود.

در بيست و سوم اگست 1989، مرزهای بين «مجارستان» و «اتريش» باز شد. از آنجا كه مهاجرت بين كشورهای كمونيستی ممنوع نبود، ساكنان «آلمان شرقی» كه مجاز به رفت وآمد به «مجارستان» بودند از طريق این کشور و نيز «چكسلواكی» به «آلمان غربی» و ساير كشورهای اروپای غربی رفتند. این مهاجرتها طی یک ماه به سرعت افزایش یافت. به طوری که در ماه سپتامبر حدود 13 هزار نفر از اهالی «آلمان شرقی» به سمت «مجارستان» حركت كردند تا بتوانند از طريق «اتريش» خود را به «آلمان غربی» برسانند.

در پاييز همان سال، تظاهرات اعتراض آميز مردم نسبت به دولت «آلمان شرقی» شدت گرفت تا اينكه در هجدهم اكتبر همان سال «اريك هونكر»، رهبر آلمان شرقی از سمت خود كناره گيری كرد و چند روز بعد «ايگون كرنس» جانشين او شد. دولت جديد تصميم گرفت به ساكنان «برلين شرقی» اجازه دهد تا برای سفر به «برلين غربی» تقاضای ويزا كنند. با اعلام این مطلب از سوی دولت ده‌ها هزار نفر از ساكنان «برلين شرقی» خود را به محل های مشخص شده رساندند تا از مرز عبور كنند و به «برلين غربی» بروند.

هجوم اين جمعيت به كنار مرز ماموران و نگهبانان را دچار مشكل كرد. چرا كه آنها برای مقابله با چنين جمعيتی آمادگی نداشتند. لحظه به لحظه بر انبوه جمعيت اضافه می ‌شد. سرانجام ماموران مرز را گشودند و مردم توانستند از آن عبور كنند. در آن طرف مرز، اهالی برلين غربی برای استقبال از همشهريان سابقشان جمع شده بودند. به اين ترتيب نهم نوامبر 1989 به روز «فروپاشی ديوار برلين» تبديل شد.

اين «ديوار» ظرف روزها و هفته ‌های بعد و توسط كسانی كه از ديگر نقاط «آلمان شرقی» خود را به «برلين» رسانده بودند به تدريج خراب شد. فرو ريختن «ديوار برلين»، اولين قدم در راه اتحاد مجدد دو آلمان بود كه سرانجام در سوم اكتبر 1990 صورت گرفت.

«ميخائيل گورباچف» رئیس جمهور وقت اتحاد جواهير شوروى 15 سال بعد، در سال 2004 عنوان کرد که وقتى در جولاى ۱۹۸۹ با «هلموت كهل» صدراعظم «آلمان غربی» مذاكره كرده بود به طور مشترک به اين نتيجه رسيدند كه هنوز زمان وحدت دو آلمان فرا نرسيده است. در نهايت هم به اين توافق کردند كه از ميان برداشتن ديوار به قرن بيست و يكم موكول شود. او عنوان می کند که البته مردم آلمان تصميم ديگرى گرفتند و با پافشارى روى برچيدن ديوار، رهبرى تاريخ را به دست گرفتند. مردم ساير كشورهاى اروپاى شرقى و مركزى نيز بلا فاصله از آن ها سرمشق گرفتند و موانع رسيدن به آزادى را از سر راه خود برداشتند. درحال حاضر 34 قطعه از ديوار اصلی برلين در موزيم نگهداری می شود.

ديواراسراييل برتماميت ارضي فلسطين

                             

دولت آمريکا براي تسهيل اجراي طرح هاي خود در بارهء عراق، نماينده اي به نام ويليام برنز را به خاورميانه اعزام کرده است تا طرح صلح » کوارتت» را که به منظور استقرار يک دولت فلسطيني در سال ٢٠٠٥ بوجود آمده، دوباره فعال کند. اما دولت با رد عقب نشيني از سرزمين هاي مجددآ اشغال شده، پيشنهاد جامعهء بين المللي را نپذيرفته است. بدين ترتيب، اسرائيل کسب وقت ميکند تا از جمله، در ساختن ديواري تسريع کند که از هم اکنون قسمتي از سرزمين هاي کرانهء باختري را ضميمهء اسرائيل مي سازد.

}ديوار امنيتي{ که دولت اسرائيل گرداگرد سرزمين هاي کرانه باختري رود اردن و بيت المقدس مي کشد چشم اندار جغرافيائي و سياسي خاورميانه را از اساس تغيير خواهد داد.

اسرائيل با کشيدن حصاري که ارتفاعش سه برابر ديوار برلين و پهنايش دو برابر آن است – ديواري که آلمان شرقي آن را «ديوارصلح» مي ناميد و آلمان غربي آن را ديوار ننگ – به طور يک جانبه بخش قابل توجهي از ساحل غربي را به خود ملحق کرده و موانع نظامي دور شهرهاي فلسطيني را تنگ تر ساخته و در نتيجه اهالي را کاملا محبوس کرده است.

طي انتفاضه اول (١٩٩٣- ١٩٨٧)، زماني که دولت يهود گرداگرد نوار غزه را حصاري از سيم برق دار و غيرقابل نفوذ کشيد، نخستين ديوار دور اين باريکه زمين ساخته شد. اين حصارها به اسرائيل امکان داد تا علاوه بر حفظ سلطه اش بر ١٦ کولوني (مستعمره مهاجرنشين يهودي) تحرک و رفت و آمد فلسطيني ها را نيز کنترول کند. هم اکنون ٢٠ درصد غزه تحت کنترول اسرائيل است و جمعيت يک ميليون و ٢٠٠ هزار نفري آن در سه بخش تفکيک شدهء اين ناحيه که وسعت آن به سختي به دوبرابر شهر واشنگتن مي رسد، محبوس گشته اند . فلسطينيان کرانه باختري به سرنوشت فلسطيني هاي غزه دچار خواهند شد. هدف اولين مرحله ء اين طرح جدا ساختن اسرائيل از بخش اعظم شمال سرزمين هاي کرانه باختري ست.

اگرچه اين حصار بر روي مرزهاي ١٩٦٧ قراردارد ولي با الحاق کولوني هاي متعدد به اسرائيل، چندين ناحيهء کليدي فلسطيني را دور زده رابطهء آن ها را با هم قطع ميکند. نواحي فلسطيني مانند دهکدهء کفين از ٦٠ درصد از اراضي کشاورزي خود محروم شده و نواحي ديگري مانند شهر قلقيليا نه تنها زمين هاي کشاورزي خود را از د ست ميدهد، بلکه به خاطر وجود اين حصارها ارتباطش هم از سرزمين هاي ساحل غربي و هم از اسرائيل قطع مي گردد.

هر کيلومتر از ديوار اين بخش، براي دولت اسرائيل يک ميليون دالر تمام مي شود. اين ديوار توسط جدارهاي بتوني ٨ متري و برج هاي ديدباني در فاصلهء هر ٣٠٠ متر و نيز با خندق هايي با عمق ٢ متر، سيم هاي خاردار و جاده هاي انشعابي (که محلات فلسطيني را دور مي زند) تقويت مي گردد . اولين قسمت ديوار (ازشمال) به طول ٩٥ کيلومتر از سلم تا کفرقاسم کشيده شده و ٦/١ درصد از اراضي کرانه باختري را عملا به اسرائيل الحاق مي کند که شامل ١١ مستعمره (کولوني) اسرائيلي ست و ١٠ هزار فلسطيني. دولت يهود در نظر دارد اين ناحيه را به گونه اي به اسرائيل ملحق کند که هنگام از سرگيري مذاکرات بر سر وضعيت نهائي فلسطين، بازگشت به عقب آن چنان از نظر سياسي گران تمام شود که اين الحاق غيرقابل برگشت تلقي گردد. اينجاست که با استراتژي تغيير مکان خط سبز )مرزهاي ١٩٦٧) روبرو هستيم .آن چه براي آرزوهاي فلسطيني ها در راه برقراري يک دولت از اين هم مصيبت تر است کشيدن ديوار دور بيت المقدس شرقي است. در حاليکه در شمال، ديوار در ٨ کيلومتري مرزها در درون سرزمين ها کشيده مي شود، در بيت المقدس، ديوار در عمق بسيار زيادتري کشيده خواهد شد.

اين اختلاف نشان دهندهء اين است که منطق اسرائيل در مورد ديوار شمال و ديوار بيت المقدس متفاوت است. خواست هاي حداقل اسرائيل که با پيشنهادهاي ارائه شده در مذاکرات کمپ ديويد (ژوئيه ٢٠٠٠) و در طابا )مصر، ژانويه ٢٠٠١) تطابق داشته ثابت مي کند که دولت يهود قصد آن دارد که کولوني هاي شمال را که هم اکنون در ان سوي ديوار واقع است براي خود حفظ کند.

اين امر مؤيد آن است که همان گونه که آريل شارون و بن اليعازر، وزير دفاع ، بارها تأکيد کرده اند ديوار در اين منطقه به مثابهء يک مرز سياسي تلقي نمي شود. اما، برپايي ديوار در اورشليم بازتاب تمايلات اسرائيل و نمايانگر چنين مرزي ست . دولت يهود براي تحکيم کنترل بيت المقدس بزرگ برنامهء ساختمان سازي را در اين منطقه متمرکز ساخته است. در «نقشهءتوسعهء اورشليم» که در آغاز سال به تأييد شارون رسيده است، ديوار بر اساس محدوده اي از بيت المقدس کشيده ميشود که اسرائيلي ها آن را پس از الحاق بيت المقدس شرقي در ١٩٦٧ تعيين کرده اند و علاوه بر آن دو ناحيهء بزرگ مجتمع استعماري گيوون و معال آدوميم را بيرون از منطقه الحاقي قرار دارند دربر مي گيرد.

الحاق بيت المقدس بزرگ در دولت يهود مشکلات پيچيدهء متعددي پديد مي آورد، زيرا به ضميمه کردن شمار زيادي از فلسطيني ها منجر شده و تضاد بين الزامات جمعيتي (دموگرافيک) و الزامات امنيتي را برجسته مي نمايد. براي حل اين مشکل، اسرائيل مصمم است دور بيت المقدس دو ديوار بنا کند. ديوار اول داخلي ست و عمدتا در مرزهاي قلمرو شهرداري که اسرائيل تعيين کرده ساخته مي شود و ديوار دوم بيروني ست که دور کولوني ها کشيده ميشود.

برخلاف دژهاي قرون وسطايي، ديوارهاي بيت المقدس داراي جريان برق بوده يک جادهء کمربندي انحرافي و در برخي نقاط خندق ها و جدارهاي بتوني و دستگاه هاي ردياب آن را تکميل خواهد کرد .ساختمان دو ديوار چنان طراحي شده که به صورت يک گردن بند خط رابطي بين کولوني هاي اسرائيلي موجود و نواحي نظامي ايجاد کند. قصد اسرائيلي ها که کولوني هايي را که سابقا از طريق يک نوار امنيتي محافظت ميشد مجددا ضميمه کرده، بدين ترتيب تمام فضاهايي که اين کولوني ها را جدا مي کند کنترل نمايد .در حال حاضر، توجه اسرائيل متمرکز است بر ساختن موانعي که مناطق اسرائيلي را از اهالي فلسطيني جدا مي کند. در شمال، اسرائيل ديواري ساخته است که از منقطهء قلنديه مي گذرد، به منظور آن که بيت المقدس را از رام الله جدا سازد. در شرق، به موازات جبل الزيتون يک ديوارهء بتوني ساخته شده تا مناطق فلسطيني ابوديس و عزاريه را از بيت المقدس جدا سازد.

در جنوب، يک ديوار و خندق، بيت اللحم را از بيت المقدس جدا مي کند و علاوه بر آن بخش قابل ملاحظه اي از زمين هاي شهري فلسطيني را به اسرائيل ملحق مي سازد. بدين ترتيب، اسرائيل محوطه اي را که به مقبرهء راشل معروف است – و هم براي يهوديان و هم براي مسلمانان مقدس به شمار مي رود – به خود الحاق مي کند، در حالي که اين ناحيه کاملا در داخل بيت اللحم و در حاشيهء اردوگاه پناهندگان قرار دارد .شهردار بيت المقدس ايهود اولمرت هم با سوءاستفاده از فقدان محکوميت بين المللي اين اعمال، ساختمان يک ديوار دور «کفر عقب» و اردوگاه پناهندگان قلنديه در دست اقدام دارد. اهالي فلسطيني اين ناحيه که در حوزهء شمالي شهرداري اسرائيلي بيت المقدس قرار دارد ، ورقهء اجازه اقامت دارند و ماليات پرداخت مي کنند اما از خدمات شهرداري محروم اند. از طرف ديگر ورود آنان به بيت المقدس به خاطر پست بازرسي قلنديه با موانع و محدوديت روبروست.

علاوه برآن ، اولمرت قصد دارد جهت قطع اين ناحيه از ساحل غربي رود اردن ديواري اضافي بسازد و بدين نحو، اهالي را در يک زندان بالقوه محبوس نمايد .با پايان ساختمان ديوار از شمال ساحل غربي تا بيت المقدس، دولت يهودي ٧ درصد از اراضي ساحل غربي را به خود ملحق مي سازد که ٣٩ مستعمره (کولوني) و تقريبا ٢٩٠ هزار فلسطيني را دربر مي گيرد. از اين عده هفتاد هزار نفر به طور رسمي، حق اقامت در اسرائيل نداشته و لذا حق سفر يا استفاده از خدمات اجتماعي اسرائيلي را ندارند. آن هم در حالي که اسرائيل امکان زيست آنان را در سرزمين هاي کرانه باختري به کلي از بين برده است. شرايطي که اين ٧٠ هزار نفر در آن بسر مي برند فوق العاده آسيب پذير است و شک نيست که آنان به تدريج مجبور به مهاجرت خواهند شد. اگر ديوار به سمت جنوب تا الخليل (هبرون) ادامه يابد، تخمين زده مي شود که اسرائيل ٣ درصد ديگر از اراضي را نيز به خود ضميمه کند .دولت اسرائيل بنا بر اين اصل که مي گويد :

« هرآنچه را که امروز ساخته شود، فردا براي خود حفظ خواهيم کرد » ساختمان ديوار و گسترش کولوني ها را عملي مي سازد. هر چند اين اعمال برخلاف قوانين بين المللي و از جمله ده ها قطعنامهء سازمان ملل متحد است، هيچگونه ساز و کاري براي جلوگيري از اين خلاف قانون ها وجود ندارد. اگر پارامترهاي پيشنهادي پرزيدنت کلينتون را در دسامبر ٢٠٠٠ به خاطر بياوريم گه مي گفت «هر آن چه در بيت المقدس يهودي ست اسرائيلي خواهد شد و آن چه عربي ست فلسطيني» ، خواهيم ديد که چراگسترش و تقويت مستعمره ها موجب مي شود که برچيدن آن ها گران تر و بازهم دشوارتر گردد .

اگر جامعه بين المللي در پشتيباني از «کوارتت» و پيشنهاد از سرگيري مذاکرات براي وضعيت نهائي تا سه سال يا پنج سال آينده، متفق القول به نظر مي رسد ولي براي نوع دولت فلسطين که در آن هنگام مورد مذاکره قرار خواهد گرفت چندان فکري نکرده است. براي اينکه مذاکرات بخت از سر گيري و پيشروي داشته باشد نه تنها بايد جامعه بين المللي متوقف کردن مستعمره سازي را بر اسرائيل تحميل نمايد، بلکه اقداماتي را نيز جهت تشويق کولون ها به عزيمت از سرزمين هاي اشغالي به کار بندد. چنين سياستي نبايد تابع هيچ پيش شرط يا آتش بسي باشد.

سرانجام دادگاه بين المللی لاهه با صدور رای، عدم مشروعيت احداث ديوار حائل درسرزمين های اشغالی فلسطين ، از اسرائيل خواست ساخت اين ديوار را متوقف سازد.  قضات دادگاه لاهه تاكيد كردند: احداث اين ديواربه معنای ناديده گرفتن قوانين بين المللی است به همين خاطر اسراييل را به توقف احداث اين ديوارو توقف بخشهای ساخته شده ديوار فرا خواند. اين دادگاه از اسراييل خواسته است غرامت خسارتی را كه به فلسطينيها به خاطر ساخت اين ديواروارد كرده است، بپردازد. 14 قاضی دادگاه بين المللی لاهه در مخالفت با احداث ديوار حائل رای دادند و تنها يك قاضی آمريكايی با آن مخالفت كرد. دربخشی ديگر از رای صادره ازسوی دادگاه بين المللی لاهه از اسراييل خواسته شده سرزمين غصب شده فلسطينيها را كه برای احداث اين ديوارمصادره كرده است را به صاحبانش برگرداند.
اين دادگاه ساخت ديوار را غير قانونی دانست و گفت اسراييل بايد اين ديواررا از اراضی اشغالی فلسطينيان برچيند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد دسامبرسال 2003 پس ازناكامی كشورهای عربی در اتخاذ تصميمی قاطعانه برای توقف ساخت ديوار حائل توسط اسرائيل ، دوسيه اين ديوار را به دادگاه بين المللی لاهه ارجاع داد. درهمين راستا معاون وزيرامورخارجه تشكيلات خودگردان فلسطين گفت:

 هياتی به رياست " ناصر القدوه" نماينده فلسطين در سازمان ملل متحد برای شركت در نشست دادگاه بين المللی لاهه عازم لاهه پايتخت هالند شدند. آمريكا پيشتر از دادگاه بين المللی لاهه خواسته بود ازصدور هرگونه رای درباره مشروعيت ديوار حائل صرف نظر كند. همچنان 36 كشورجهان با صدور رای از سوی دادگاه لاهه موافقند حال آنكه تنها 13 كشوربا رای دادگاه مخالف كرده اند. استقبال اتحاديه اروپايی و اتحاديه عرب از رای دادگاه بين المللی لاهه درباره ديوارحائل   پس از اينكه دادگاه بين المللی لاهه در عدم مشروعيت ديوار نژاد پرستانه حائل در سرزمين های اشغالی فلسطين رای داد اتحاديه عرب و اروپا و محافل داخلی فلسطينی درمجموع از اين رای استقبال كردند.
 كميسر اتحاديه اروپايی گفت: به نظر می رسد دادگاه بين المللی لاهه ديدگاه اتحاديه را در غيرقانونی خواندن ديوار حائلی كه دولت اسرائيل درحال ساخت آن دركرانه باختری رود اردن است، تاييد كند و از اسراييل بخواهد اين ديوار را در سرزمين های اشغالی برچيند.
سخنگوی اتحاديه اروپايی قبل از تشكيل دادگاه لاهه و اعلام رای در نامشروع بودن ساخت ديوار حائل گفت: ما می دانيم كه دادگاه بين المللی لاهه با ارائه رای مشورتی خود در خصوص اين موضوع همان ديدگاه اتحاديه اروپايی را كه مخالف با ساخت اين ديوار است، تاييد می كند.

 جان كريستوفر ويلوری سخنگوی اتحاديه اروپادركنفرانسی مطبوعاتی اظهارداشت : اتحاديه اروپايی همچنان به درخواست های خود از اسراييل برای برچيدن اين ديوار در داخل اراضی اشغالی فلسطين و قدس شرقی و اطراف آن ادامه می دهد. وی خاطر نشان ساخت : اتحاديه اروپايی مدتی طولانی است كه ابراز نگرانی كرده است احداث اين ديوارخط آتش بس سال 1949 ميان اسراييل و كرانه باختری را در برنگيرد و در مسير حل و فصل اختلافات ميان اعراب و اسراييل مانع ايجاد شود.
درعين حال اتحاديه اروپا
نگرانی عميق خود را ازبابت احداث ديوارحائل در فلسطين اشغالی اعلام كرد واظهارداشت: اين چنين اقداماتی تنها مشكلات انسانی و اقتصادی فراوانی را برای مردم فلسطين ايجاد می كند. رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين پس از پايان نشست دادگاه بين المللی لاهه گفت : رای دادگاه بين المللی لاهه نوعی پيروزی برای تمام ملتهای آزادی خواه محسوب می شود. وی از شورای رهبری فلسطين خواست برای بررسی تصميمات اتخاذ شده از سوی ديوان عدالت بين المللی نشستی را برگزار كنند .

رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين با تاكيد براينكه جامعه بين المللی بايد با كسانی را كه صلح نمی خواهند رويارويی و آنها را به چالش بكشد اظهارداشت:

جهان بايد موانع موجود بر سرراه صلح را بردارد . در همين حال نخست وزير تشيكلات خودگردان فلسطين ازتصميم بجای دادگاه بين المللی لاهه مبنی بر برچيدن ديوار حائل استقبال كرد و گفت: ما كار خود را برای برچيدن اين ديواربه زودی آغاز خواهيم كرد. وي درعين حال ازجامعه بين المللی وشورای امنيت سازمان ملل متحد خواست برای برچيدن اين ديواربه مردم فلسطين كمك كنند.  وی گفت : اگر اسراييل صلح می خواهند بايد پايبندی خود را برای برچيدن ديواری حائلی را كه در سرزمين اشغالی فلسطينيها بنا كرده است، اعلام كنند. رای صادره ازسوی دادگاه فشارهای بين المللی را برای توقف ساخت اين ديوار توسط اسراييل افزايش خواهد داد . در نخستين واكنش داخلی، دولت اسراييل بابرگزاری نشستی رای دادگاه بين المللی لاهه را درعدم مشروعيت احداث ديوارحائل دركرانه باختری رود اردن رد كرد. يوسی بيلد وزير عد ليه اسراييل گفت: تنها رای معتبر در مورد احداث ديوارحائل رای دادگاه عالی اين رژيم است. وزير عد ليه  اسراييل دادگاه لاهه را به اتخاذ موضع دشمنانه عليه اسراييل متهم كرد.
درهمين راستا "ديويد سرانگا" سخنگوی كابينه اسراييل گفت: جامعه بين المللی نبايد از رای دادگاه بين المللی لاهه درخصوص عدم مشروعيت ديوارحائل حمايت كند زيرا ممكن است اين رای ابزاری برای تهاجم به اسراييل شود.
تل آويو بيم از آن دارد كه رای صادره از سوی دادگاه بين المللی لاهه موجی از درخواستها عليه اين رژيم را برای برچيدن اين ديوارو اعمال فشار و تحريم ازسوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد برانگيزد تاجايی كه موجب تحريك احساسات فلسطينيها عليه اين رژيم شود.

عمرو موسی منشي اتحاديه عرب هم ضمن استقبال از رای دادگاه لاهه اظهارداشت: بايد به با احترام به رای قوانين بين المللی آن را اجرا كنيم . كاخ سفيد رای صادرشده از سوی دادگاه بين المللی لاهه درمورد ديوار نژاد پرستانه حائل را كم اهميت دانست. اسكات مكل‌لان سخنگوی كاخ سفيد صدور رای دادگاه لاهه درخصوص عدم مشروعيت احداث ديوار حائل را كم اهميت دانست و گفت: اعتقاد نداريم كه اين دادگاه محل مناسبی برای به چالش كشيدن اين موضوع است. سخنگوی كاخ سفيد كه به همراه جرج بوش رئيس جمهوری آمريكا در راه سفربه ايالت پنسلوانيا بود درعين حال ياد آورشد: ما اعتقاد نداريم كه دادگاه لاهه محل مناسبی برای حل و فصل مسائل سياسی است بنابراين اين مساله بايد ازطريق طرح "نقشه راه" حل و فصل شود.

هزاران مهاجر مقيم آمريكا در اعتراض به رد قانونى كه به‌مهاجران فرصت مي‌داد تا به تابعيت آن كشور درآيند، به‌خيابانها ريختند. آنان شعار مي‌دادند كه "ما خواهان عدالت هستيم." اين تظاهرات تقريبا در تمامى شهرهاى مهم آمريكا برگزار شد و شمارى از آمريكايي‌ها نيز به صف تظاهركنندگان پيوستند.  مهاجران در تظاهرات خود پارچه نوشته‌هايى را حمل مي‌كردند كه روى آنها نوشته شده بود، "رعايت كامل حق همه مهاجران"، "همه ما آمريكايى هستيم" و "ما خواستار عدالت هستيم".

 آمار غيررسمى حكايت از آن دارد كه ‪ ۱۲ميليون مهاجر غيرقانونى درآمريكا زندگى مي‌كنند كه عمده آنان از آمريكاى لاتين روانه شهرهاى اين كشور شده‌اند.  بخش عمده سخنرانان اجتماعات اعتراض آميز در شهرهاى مختلف آمريكا، به زبان اسپانيايى براى جمعيت صحبت مي‌كردند و مطالب سخنرانان انگليسى زبان نيز همزمان به زبان اسپانيايى ترجمه مي‌شد.  مجلس نمايندگان آمريكا لايحه‌اى را كه به اين مهاجران اجازه مي‌داد شانس خود را براى دريافت تابعيت بيازمايند، رد كرد. اين لايحه از سوى "جورج بوش" نيز پشتيبانى مي‌شد اما حتى اعضاى جمهوريخواه مجلس نيز با آن مخالفت كردند.  

چنين مخالفتى با مهاجران در آمريكا تاكنون سابقه نداشته است، چرا كه تقريبا مي‌توان گفت به جز گروه اندكى سرخپوست كه عملا در كشورشان به حاشيه رانده شده‌اند، بقيه ساكنان كنونى آمريكا مهاجرانى هستند كه از ديگر كشورها خود را به اين سرزمين رسانده‌اند.  اين مهمانان قديمى اكنون حاضر به پذيرش ميهمانان جديد نيستند. مهاجران اميد دارند با اين تظاهرات كه از سوى نهادهاى مدنى آمريكا نيز پشتيبانى مي‌شد، سناتورهاى سنا را براى بررسى مجدد اين لايحه تحت فشار بگذارند.  خبرهاى تاييد نشده حكايت از آن دارد كه گروهى از سناتورهاى آمريكا تلاش مى كنند تا دوهفته ديگر، مجددا اين لايحه را به بحث بگذارند.  در واشنگتن پايتخت آمريكا "ادوارد كندى" از سناتورهاى دمكرات، اين تظاهرات را به تظاهرات سياه‌پوستان در چهل سال پيش به رهبرى "مارتين لوتر كينگ" تشبيه كرد. وى خطاب به تظاهركنندگان معترض گفت، قانونى كه همه مهاجران را مجرم فرض مي‌كند، نادرست است.
كندى افزود: "آنها مي‌گويند حضور خود را در آمريكا گزارش دهيد و بعد اخراج شويد. ما مي‌گوييم گزارش دهيد و شهروند شويد". اين سناتور دمكرات تصريح كرد: برخى فكر مي‌كنند حتى كشيش‌هاى مهاجر هم خلافكار هستند، درحالى كه اين طرز فكر كاملا اشتباه است.
وى گفت: "اين تجمع و مساله مهاجرت درباره انسانهاى خوبى است كه به آمريكا مي‌آيند تا كار كنند و فرزندان خود را بزرگ كنند و به روياى آمريكا برسند".
كندى گفت: "من و سناتور جان مك كين طرحى داريم كه قوي، عادلانه و براى آينده آمريكا است". اين سناتور دمكرات از تظاهركنندگان درخواست كرد تا اين طرح را مورد حمايت قرار دهند.
"جيم موران" سناتور دمكرات نيز خطاب به معترضان گفت: "چه كسانى دست رد به سينه شما مي‌زنند؟ آنهايى كه آرزوى شما را رد مي‌كنند فكر مي‌كنند كه شهروند شدن، بايد مساله اتفاقى يا مربوط به متولد شدن در اين كشور باشد.
 شماها هستيد كه مي‌دانيد سرنوشت شما اين است كه وضعيت آمريكا را بهتر كنيد و اگر شهروند آمريكا شويد، اين مهم را مي‌توانيد به ثمر برسانيد".
وى افزود: اين افراد منطق ندارند و پيشنهادپذير نيستند. آنها نمي‌فهمند كه با كشيدن حصار دور آمريكا، اين كشور به اين جا نرسيده است. عزت آمريكا با اخراج پركارترين و ميهن‌پرست‌ترين افرادش بدست نيامده است.
"آلبرت وين" نماينده دمكرات مجلس از ايالت مريلند نيز گفت: "اگر شما در اين كشور زندگى مي‌كنيد و فرزندان خود را بزرگ كرده‌ايد و ماليات مى دهيد، شما آمريكايى هستيد".
"جورج بوش" رييس جمهورى آمريكا پس از رد لايحه حمايت از مهاجران در مجلس
 تحت كنترول جمهوريخواهان، دمكراتها را متهم كرده بود كه مانع تصويب چنين لايحه‌اى شده‌اند.  حضور گسترده سناتورها و نمايندگان دمكرات در تظاهرات و سخنراني‌هاى آتشين آنان در حمايت از مهاجران، در حقيقت اين تظاهرات را به ميدان رقابت سياسى دو حزب عمده آمريكا نيز تبديل كرده بود كه قرار است چند ماه ديگر روى در روى يكديگر شانس خود را براى كسب آراى مردم در انتخابات آزمايش كنند.

ديواردموکراسي بوش برروي مرد م مظلوم مكزيك

                        

 
در آن روز اثرى از رفت و آمد موتر ها در خيابان هاى مركزى شهر ,تاكسون, ديده نمى شد، چون تظاهركنندگان خيابان ها را بسته بودند. خواسته هاى تظاهركنندگان جوان توجه همه را جلب كرده بود: عدم تشديد قانون مهاجرت ايالات متحده آمريكا! جلوگيرى از ساخت ديوار حايل در مرز با مكزيك! و قانونى كردن اقامت ميليون ها مهاجر غيرقانونى!  منطقه تاكسون هشتصد هزار نفر جمعيت دارد و اين رقم به سرعت در حال افزايش است. از يك طرف ثروتمندانى كه عاشق آفتاب آريزونا هستند از سوى شمال به اين منطقه نقل مكان مى كنند و از طرف ديگر مردم فقيرى كه عاشق بازار كار اشباع نشدنى آمريكا هستند از جنوب به اينجا سرازير مى شوند. از شهر تاكسون تا مرز مكزيك يك ساعت با موتر  فاصله است و از مدت ها قبل اكثريت دانش آموزان مدارس اين شهر را مكزيكى تبارها تشكيل مى دهند.

 اكثريت آنها چه از روى تجربه شخصى و چه از روى داستان هايى كه شنيده اند به خوبى مى دانند كه گذر از آن بيابان ها در زير نور سوزان آفتاب چه كار طاقت فرسايى است و حال اين دانش آموزان مكزيكى تبار به خيابان ها ريخته اند تا آمريكا درهايش را به روى اين مهاجران خسته و فقير نبندد.
البته دانش آموزان معترض شهر تاكسون در اين راه تنها نيستند. زيرا در عرض مدت كوتاهى اين موج عظيم تظاهر كننده همه آمريكا را در نورديد و چنان عظيم بود كه حتى تظاهرات چند سال پيش عليه جنگ با عراق هم به پاى آن نمى رسيد. موجى كه ناگهان و كاملاً غيرمنتظره همه اين سرزمين را درنورديد.

موضوع مورد اعتراض اين موج، قانونى بود كه مجلس نمايندگان آمريكا به تصويب رساند. بر پايه اين قانون مرزهاى جنوبى آمريكا با موانع پيشرفته تكنولوژيك متشكل از حصار، سنسورهاى قوى و همين طور به گشت هاى هوايى مجهز خواهد شد. و همه اينها به خاطر يافتن مهاجرين غيرقانونى است. چند هفته پيش از تظاهرات تاكسون نيز حدود سيصد هزار نفر در شيكاگو و در اعتراض به اين قانون به خيابان ها ريختند و تظاهرات مشابهى نيز در شهرهاى ميلواكى، دنور و فونيكس برگزار شد. اما اين تظاهرات به اوج خود رسيد و نيم ميليون نفر در شهر لس آنجلس، عظيم ترين گردهمايى تاريخ اين شهر را رقم زدند.

اين موج عظيم نشان داد كه آمريكايى ها هنوز هم به ياد دارند كه همه آنها فرزندان كسانى هستند كه زمانى خود به اين سرزمين مهاجرت كرده اند. در ايالات متحده آمريكا به رغم برخى شور و هيجانات پوپوليستى و برخلاف ديگر كشورهاى غربى، به اين راحتى نمى توان سياست را بر عليه مسئله مهاجرت به كار گرفت. در اين چند هفته اخير آن هيولاى به خواب رفته سياست آمريكايى تكان سختى خورد و عامل اصلى اين تكان، جوان ترين نسل مهاجرين يعنى آمريكايى هاى مكزيكى تبار بودند و نمايندگان مجالس آمريكا نيز چاره اى جز گوش فرا دادن به فريادهاى آنان نداشتند و بدينسان بود كه مجلس نمايندگان آمريكا طرح تعديل شده خود را كه در كنار آن موانع امنيتى، راهكارهايى هم براى اقامت قانونى كارگران مهاجر انديشيده شده است، براى بررسى بيشتر و تصويب نهايى به مجلس سنا فرستاد.  

شعار ملى و تاريخى ايالات متحده آمريكا كه در همه دواير و ساختمان هاى دولتى اين كشور ديده مى شود، شعارى است به زبان لاتين كه معنى تحت اللفظى آن اين است:

از همه يكى ساخته مى شود. آمريكاى فعلى تنها در آغاز تشكيل مهاجرينى نسبتاً يكدست داشت و همه آنها سفيد پوست هاى پروتستانى بودند كه از بريتانياى كبير مى آمدند. بعدها كوچ اجبارى سياه پوستانى كه از هيچ حق و حقوقى برخوردار نبودند، اين يكدستى را برهم زد. در قرن نوزدهم بود كه ايرلندى ها و آلمانى ها و ايتاليايى ها هم به اين سرزمين وارد شده و همراه با خود مذهب كاتوليك را به آمريكا آوردند.

در قرن بيستم نيز مهاجرينى از اروپاى شرقى و آسياى جنوب شرقى به اين جمع اضافه شدند و آنها هم يهوديت، هندوئيسم و بودائيسم را به آمريكا آوردند و بدين صورت بود كه مذهب و قوميت و نژاد به عنوان اجزاى تشكيل دهنده هويت ملى رنگ باخت و بعدها در اثر جنبش هاى حقوق مدنى دهه شصت، قانون مهاجرتى تصويب شد (۱۹۶۵) كه بار ديگر بر مهاجرت پذيرى ايالات متحده تاكيد داشت.
در سال ۱۹۶۶ تنها ۶۰۰ هزار نفر از ساكنان ايالات متحده پدر و مادرى مكزيكى داشتند و حال اين رقم به يازده ميليون نفر رسيده است كه البته احتمالاً بيش از نيمى از آنها به صورت غيرقانونى در آمريكا اقامت دارند. در سال هاى آغازين تاسيس ايالات متحده، كاوباى هاى مكزيكى بدون هيچ مانعى از مرز گذشته و به تگزاس و آريزونا مى آمدند و تابستان ها در مناطق مرزى كار مى كردند و سپس به مكزيك باز مى گشتند. اما رفته رفته اين منطقه به اصطلاح باز، تبديل به گذرگاهى براى مهاجرت هاى گروهى و دست جمعى شد و از آنجايى كه اين عده نمى توانستند يا نمى خواستند با طى كردن روال قانونى مجوز اقامت در آمريكا را بگيرند، غالباً شب هنگام وارد خاك ايالات متحده مى شدند.
 رئيس جمهور اسبق آمريكا يعنى رونالد ريگن براى سعى در جهت حل اين معضله، طى فرمانى در سال ۱۹۸۶ ميليون ها مهاجر غيرقانونى را مشمول عفو كرد و همزمان براى كارفرمايانى كه از آن پس مهاجرين غيرقانونى را استخدام كنند مجازات هايى در نظر گرفته شد.

اما در نهايت اين كار نيز چندان نتيجه مثبتى نداشت. بيل كلينتون نيز در دوران رياست جمهورى خود دست به تلاش جديدى در اين راه زد، بدين صورت كه قانون اعطاى تابعيت تا حدى دست و دل بازانه تر شد و همزمان اقدامات جديد امنيتى در مرزها گسترش پيدا كرد.

در مناطق شهرى كنار مرزها يعنى در گذرگاه هاى اصلى مهاجرين غيرقانونى، ديوارهاى بلندى كشيده شد و علاوه بر آن مهاجرين غيرقانونى به مناطق دورافتاده اى چون صحراى آريزونا كوچ داده شدند. كلينتون اميدوارى زيادى داشت تا با اين اقدامات بازدارنده از تعداد مهاجرين غير قانونى كاسته شود كه البته با وجود همه اين كارها هنوز هم بر تعداد اين دسته از مهاجرين افزوده مى شود. طبق برآوردها هر ساله نيم ميليون نفر به تعداد مهاجرين غيرقانونى در آمريكا اضافه مى شود. همان طور كه قبلاً آمد تعداد كل مهاجرين مكزيكى تبار يازده ميليون و ديگر مهاجرين (البته قانونى) به ۲۶ ميليون نفر مى رسد و تا به امروز رقم مهاجرين آمريكا به اين بزرگى نبوده است. از قرار معلوم تا زمانى كه وضعيت فقر در مكزيك حاكم باشد و بازار آمريكا همچنان ماهانه دوصد هزار شغل جديد ايجاد كند، هيچ تغيير مثبتى را در اين مورد شاهد نخواهيم بود.
عرصه سياست آمريكا در مورد مسئله مهاجرت هم به دو اردوگاه تقسيم شده است. از يك سو فراكسيون ,نظم و قانون, در مجلس سنا خواهان مراقبت شديد از مرزها است و عقيده دارد فقط بايد به مهاجرين قانونى اجازه اقامت داده شود. نمايندگان شاخص اين فراكسيون، جمهوريخواهانى چون سناتور ,يان كيل, و سناتور ,جان كورنين, هستند كه از ,
باز توليد احترام به قانون, و ,عدم ايجاد تسهيلات براى قانون شكنان, مى گويند. و به همين خاطر هرگونه عفو و بخشش مهاجرين غيرقانونى را رد مى كنند.

به عقيده آنها هر دولتى بايد بداند چه كسانى در كشورش زندگى مى كنند و اين مسئله به ويژه در عصر تروريسم بسيار ضرورى تر است. البته اين عقيده جناح راست جمهوريخواهان است. نمايندگان اين جناح در دسامبر گذشته طرحى در مجلس نمايندگان تصويب كردند كه بر پايه آن ديگر نبايد هيچ ويزه كارى صادر شود و كسانى كه به صورت غيرقانونى به آمريكا وارد مى شوند بايد در انتظار مجازات هاى سنگينى باشند. طبق اين قانون هر كس به اين دسته از مهاجرين طى سفرشان كمك رسانى (حتى در حد آب و غذا) كند نيز مجرم شناخته خواهد شد. علاوه بر آن ۷۰۰ مايل از مرز بايد بار ديگر به وسيله سيم خاردار و موانع ديگر مجهز شود و همه كارفرمايان نيز بايد يك بار ديگر مجوز اقامت كاركنان خود را بازبينى و كنترول كنند.
اردوگاه دوم هم مخالفتى با به كارگيرى تدابير سخت قانونى در سر مرزها ندارد و حتى با اين مسئله كه پول بيشترى براى امنيت مرزها خرج شود نيز موافق است.

اما اين گروه در عين حال بر اين مسئله تاكيد دارند كه ايالات متحده اساساً از مهاجرين بنياد گذاشته شده است و اين روند بايد ادامه يابد و احتمالاً صورت تعديل شده قانون جديد كه در مجلس سنا در حال بررسى است به اين مسئله توجه خواهد كرد و مهاجرين غيرقانونى خواهند توانست در صورت تمايل نام خود را در ليست متقاضيان مجوز اقامت در آمريكا ثبت كنند و به گفته سناتور جمهوريخواه ,آرلن اسپكتر, اين عده در روندى يازده ساله از تابعيت آمريكايى برخوردار خواهند گشت. ا

لبته اكثريت اردوگاه دوم به نمايندگان و سناتورهاى عضو حزب دموكرات تعلق دارد اما ديگر هواداران آن عبارتند از كارمندان بخش خصوصى و دولتى، كليساى كاتوليك و پروتستان، گروه هاى چپ گرا، محافظه كاران ميانه رو و شخص رئيس جمهور ,جورج دبليو بوش,. تشتت و گسيختگى و چنددستگى در حزب جمهوريخواه، وظيفه اى سياسى اما بس دشوار را بر عهده بوش گذاشته است. او نه مى تواند فراكسيون نظم و قانون را ناديده بگيرد و نه مى تواند تن به خواسته هاى آنان بدهد. در صورت تن دادن به خواسته آنان بى شك در مقابل يك نسل كامل از مكزيكى تبارها براى هميشه شرمنده خواهد بود و با توجه به رشد فزاينده جمعيت مهاجرين مكزيكى تبار در ايالات آريزونا، كلرادو و يا فلوريدا، حزب جمهوريخواه ديگر در هيچ انتخاباتى در اين ايالت ها برنده بيرون نمى آيد و به اين صورت رسيدن به مقام رياست جمهورى براى اعضاى اين حزب تبديل به امرى دست نيافتنى مى شود.

 شخص جورج دبليو بوش در دومين مبارزه انتخاباتى اش تا توانست سعى كرد دل مكزيكى تبار ها را به دست آورد و موفق هم بود. البته در انتخابات سال ۲۰۰۰ حزب دموكرات با سى درصد از آراى مكزيكى تبارها از جمهوريخواهان پيش بود ولى چهار سال پس از آن حزب جمهوريخواه ۳۸ درصد اين آرا را از آن خود كرد. پس بى ترديد در صورت وضع قوانين سخت مهاجرت و قوانين مرزى، حزب پيش گفته در آينده باز هم به سال ها پيش باز خواهد گشت.
كابوس محافظه كاران ,گزينه ۱۸۷, نام دارد. اين گزينه اى است كه در سال ۱۹۹۴ موجب شد تا والي جمهوريخواه كاليفرنيا يعنى ,پيت ويلسون, بازنده ميدان رقابت باشد. طبق اين قانون و يا همان گزينه ،۱۸۷ مهاجرين غيرقانونى از هرگونه امكانات اجتماعى ازجمله رفتن به مکتب محروم مى شدند. البته مردم كاليفرنيا مى توانستند با اكثريت بالايى اين قانون را تائيد كنند اما مهاجرين قانونى مكزيكى تبار سر به شورش گذاشتند و پيش از هر اقدامى براى شركت در انتخابات ايالتي  نام نويسى كردند. آنها با راى خود نه تنها اين ايالت را از چنگ جمهوريخواهان درآوردند بلكه شايد براى اولين بار ايالت كاليفرنيا تبديل به دژ مستحكم دموكرات ها شد. به همين دليل است كه تظاهرات ميليونى مكزيكى تبارها بار ديگر مى تواند زنگ خطرى براى جمهوريخواهان باشد. پس چندان بعيد نيست كه در آينده اى نزديك يك قانون مهاجرت جديد به مراتب ميانه روتر و ليبرال تر به تصويب برسد. ,آرنولد شوارتزنگر, والي كاليفرنيا كه خود به عنوان يك مهاجر با مشكلات مهاجرين از نزديك آشنايى دارد به دوستان حزبى اش هشدار داده است: ,قلع و قمع مهاجرين يك شوخى بيش نيست كه البته هرگز نمى تواند به عنوان يك راه حل مطرح باشد,.

پاکستان  :سيم کشي وماين گذاري سرحدي

                              

آیا واقعا نیروهای ائتلاف  مبارزه علیه تروریزم و القاعده را در افغانستان پیش میبرند؟ میخواهند که در این کره خاکی حکومتی مطابق خواست مردم بوجود آید؟ آیا این همه هیاهوی که بین حکومت پاکستان وافغانستان جريان دارد غرض منحرف کردن اذهان مردم نمیباشد؟ واقعا کشورهای غربی خاصتا امریکا توان تحت فشار قرار دادن دولت و ارتش پاکستان را ندارند، تا از حملات تروریستی مرزی در افغانستان جلوگیری نمایند؟ آياواقعآ نیروها امریکای علاقمند د ستگیری اسامه بن لادن وملاعمر میباشد، اما ازآن عاجز اند؟

اگر دولت های  ذیدخل درقضایاي افغانستان بی الا يشانه میخواهند ما را کمک نمایند، اولتر از همه دولت را متوجه مصلحت گرای های بی چون وچرا آن سازد. دولتمردان  ما را  وادار سازند تا کارها را به اهل آن بسپارند. کمک نمایند تا درافغانستان دولتی برپا گردد، که قدر رأی مردم را بداند. با حمایت مردم میتوان تروریزم و القاعده را نابود ساخت  وپاکستان را سرجایش نشاند. نه با اشخاص وافرادکه بيشترازيک دهه غلام گوش به فرمان پاکستان بوده اند.

رفتار خشونت آميز نيروهاي آمريکايي با مردم ، با واکنش شديد مردم ونمايندگان مجلس شوراي ملي مواجه شده است. نمايندگان مجلس معتقدند رفتار نادرست نيروهاي آمريکايي باعث تشديد خشونت و گسترش ناامني در افغانستان شده است . اين در حالي است که برخي منابع خبري از تحرکات جديد نيروهاي طالبان در چهار ولايت هلمند ، ارزگان ، قندهار و زابل در جنوب افغانستان خبر مي دهند. به گفته ي اين منابع طالبان کنترول بعضي مناطق را به دست دارند. با گذشت بيش ا ز پنج سال از حضور نيروهاي آمريکا در افغانستان ، طالبان همچنان فعال است .  آمريکاييان که با شعار مبارزه با تروريسم وارد، افغانستان شدند ، در مقابله با نيروهاي طالبان ناکام مانده اند . گسترش ناامني ها و تشديد فعاليت طالبان نشان مي دهد خارجي ها وبخصوص آمريکا تمايلي براي برقراري ثبات و امنيت در افغانستان ندارند . حضور پر رنگ نيروهاي طالبان در مناطق جنوبي ، باعث نگراني گسترده مردم اين کشور شده است . اکنون ا ين سوا ل پيش مي آيد که چرا نيروهاي ائتلاف در مقابله با طالبان ، موفق نبوده اند ؟ ‌واقعيت اين ا ست که آمريکاييان وجود نيروهاي طالبان را براي پيشبرد اهداف خود در افغانستان ، ضروري مي بينند .

 در ماههاي گذشته برخي گزارش ها از ارتباطات آمريکا بابعضي عناصر طالبان پرده برداشت که بيانگر عدم تمايل امريکا در سرکوب طالبان است . برخي کارشناسان سياسي ، موضوع تروريسم و نيروهاي طالبان را اهرم فشار آمريکا عليه دولت مرکزي مي دانند . به نظر مي رسدتا زماني که نيروهاي آمريکايي به طالبان به عنوان بهانه اي براي ا ستمرار حضور خود در افغانستان مي نگرند ، قطع ريشه هاي تروريسم درافغانستان ، امکان پذير نخواهد شد . گذشت زمان که به شفاف شدن موضع آمريکا درقبال تروريسم و طالبان منجر مي شود ، مي تواند معيار مناسبي براي مقايسه عملکرد اين کشور با ادعاهاي اوليه آن در زمان تصرف افغانستان باشد . مبارزه با طالبان ، از بين بردن فقر ، مقابله با قاچاق تجارت مواد مخدر ، خلع سلاح وتامين نظم وقانون ادعاهايي است که آمريکا در تحقق آ ن به شدت ناکام بوده است . ايجاد ثبات و امنيت مستلزم اعمال حاکميت دولت در سراسر اين کشور است که اين امر با بد ست گرفتن امور امنيتي توسط ارتش ملي دراين کشور ميسر است . حضور نيروهاي خارجي ، عامل اصلي بي ثباتي اين کشور است و خروج آنان مي تواند بهترين کمک به برقراري امنيت در افغانستان باشد .

روزنامه گاردين چاپ لندن زير عنوان 'افغانستان در آستانه سقوط به سوی هرج و مرج قرار دارد'می نويسد: جنرال ريچاردز هشدار داده است که نيروهای امنيتی بين المللی با کمبود تجهيزات روبرو هستند و گفته است که اين نيروها فرصت اند کی در اختيار دارند تا به انتظارات مردم افغانستان پاسخ بگويند. گزارشگر گاردين به نقل از جنرال ريچاردز می نويسد که وضعيت در افغانستان برعکس ارزيابی کشورهای عضو ناتو است که فکر می کنند وضعيت بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، آرام است. اين فرمانده ارشد بريتانيايی گفته است که "مقامات محلی فاسد" باعث افزايش مشکلات کنونی شده اند و تيم های بازسازی ولايتی ناتو نيز گزارشهای ضد و نقيضی از وضعيت ارايه می کنند.

 گزارشگر گاردين می نويسد که اشاره جنرال ريچاردز به نبود وحدت و هماهنگی بين نهادهای مختلف است. به نقل از جنرال ريچاردز آمده است که ناتو در تلاش های خود برای برقراری ثبات دراز مدت در افغانستان و ايجاد ارتش و نيرو های امنيتی اين کشور، نمی تواند شکست را بپذيرد. ريچاردز با توجه به اينکه ناتو برای اولين بار در تاريخ خود مسووليت عمليات زمينی را برعهده گرفته، ماموريت افغانستان را آغاز مرحله جديد در فعاليت های اين سازمان توصيف کرده است.

ازطرف ديگر عبور و مرور مقامات دولت به خصوص در سطح وزیر یا بالاتر، یکی از معضلات بزرگ و طاقت فرسای شهروندان شهر کابل است و علی رغم اعتراضات، انتقادات و گوشزدهای مکرر و مداوم مردم و انعکاس آن از طریق رسانه های گروهی، متأسفانه این مشکل کماکان لاینحل باقیمانده است. برخی از رسانه ها، به ویژه رسانه های دیداری بارها تصاویر و گزارشاتی را پخش و نشر کرده اند که تعدادی از وطن داران و شهروندان به دلیل ایجاد راه بندی و عبور مقامات، دچار صدمات و مشکلات جدی شدند و حتی تعدادی از آنان در راه رسیدن به شفاخانه جان خویش را از دست دادند و در واقع قربانی شوکت طلبی زمامداران اصلاح ناپذیر خویش شده اند. فوت کودک خردسال و مادرش در سفر رئیس جمهور به بدخشان در سال هشتاد چهار از دردناک ترین رویدادهای این گونه حوادث و بی پروایها است.

 عبور و مرور رهبران تنظیم های جهادی، اراکین و سران حکومت، در این مدت دیگر تنها یک معضل نیست، بلکه علت دیگری در ایجاد فاصله، خشم، نارضایتی و حتی انزجار توده مردم نسبت به کارگزاران و مدیران مملکت است. آنچه که در حین عبور و حتی پس از ختم نمایش جلال و شکوه افسانه ی مقامات نثار آنان می شود، دشنام و دعای بد کسانی است که به جز آه و ناله چاره ی دیگری ندارند و حتی اگر هنگام گذر حکمای خویش میسر آنان را تخلیه نکنند، بدون هیچ ارزش و بهای ممکن است، زیر تایر مرکب آنان جان بدهند. در مملکتی که به ادعای رسانه ها هر صبح دو ساعت به خاطر عبور و مرور قاضی القضات، برخی از راههای عامه و محل تردد ضروری عابرین، ممنوع العبور و مسدود می شود دیگر می شود، به راحتی پذیرفت که بقیه زمامداران حق دارند تا در هنگام عبورش از خیابان ها مردم را دچار درد سر و مشکل نمایند! متأسفانه عبور و مرور رئیس جمهور نیز به مراتب بدتر و آزاردهنده تر است.

 قرار گرفتن ده ها عراده موتر در دنبال و پیش روی موتر ایشان و عبور با سرعت و حرکت آنچنانی، برخورد زننده و توهین آمیز پولیس و ترافیک با عابرین، از سوی مردم پایتخت را دلخور و ناراض ساخته و از سوی دیگر، جرئت و جسارت ایشان که لازمه رهبری و حکومت کردن است، شدیدا سوال برانگیز و نگران کننده ساخته است. این درست است که امنیت در کشور قابل اطمینان نیست و خطر جان مقامات به خصوص مقامات عالی رتبه را تهدید می کنتد، اما این امر دلیل و بهانه برای این نمی شود که از تمام مردم پنهان شد.

بالاخره حکومت کردن جرئت و جسارت می خواهد و نیز خطرات زیادی را در پی دارد. ترس از عموم مردم و یا عده ای اخلال گر تروریستان نباید موجب این شود که مقامات دولت با عبور گریز مانند از یک چهار دیواری به چهار دیواری دیگر نقل مکان نماید و مردم نیز از آنها انتظار بهبود امور معیشت، امنیت و در کل زندگی شان را داشته باشند. بدون پذیرش ریسک و خطر نمی شود بر قلب مردم حکومت کرد و برخورداری از حمایت و نصرت مردم مستلزم آن است که رئیس جمهور و اعضای تیم ایشان به میان مردم بروند و مانند آنان ساده و بی آلایش زیست نمایند تا این دیوار از فاصله و دوری که میان آنان و توده مردم ایجاد شده است، از میان برود و مردم لذت داشتن حکام خوب و نیز آنان احساس برخورداری از حمایت مردمی را د رک و لمس نماید.

  تنشها وتشنجها

 }مروري برتفسيرها وتبصره ها{

تسنيم اسلم  سخنگوي وزارت خارجه پاكستان اعلام كرد که براي حصاركشي و ماين‌گذاري مرز اين كشور با افغانستان نيازي به جلب رضايت كابل نيست.  تسنيم اسلم گفت که  اسلام‌آباد با قوانين بين‌المللي مخالفت ندارد و از آن تجاوز نخواهد كرد.  وي افزود: كساني كه با اين تصميم مخالفت مي‌كنند، پيشنهاد ديگري بدهند.  تسنيم اسلم اضافه كرد: جلوگيري از عبور و مرور جنگجويان و تروريست‌ها در مرز فقط مسؤوليت پاكستان نيست ، بلكه بايد افغانستان با تقدير از تلاشهاي برادرانه اسلام‌آباد، به اين كار جواب مثبت بدهد. سخنگوي وزارت خارجه پاكستان هدف از حصاركشي و ماين‌گذاري را، مسدود كردن نفوذ تروريستها و عملياتهاي خرابكارانه آنها ذكر كرد. 

اسلم تصريح كرد: علاوه بر اين محدوديت‌ها، کنترول با سيستم رايانه‌ يي در مرز ، نظارت بر اردوگاه‌ هاي مهاجران افغان و ثبت نام از آنها را انجام مي‌دهيم.  وي اشاره كرد، در سفر هفته گذشته صدراعظم پاكستان به افغانستان يك قرارداد بازگشت مهاجران افغان به امضا رسيده است.  سخنگوي وزارت خارجه پاكستان بازگشت افغانهاي مهاجر را يك گام در جهت مقابله و کنترول آنها ذكر كرد و افزود که اين كار از پناه گرفتن تروريست‌ها در اردوگاه‌هاي مهاجران جلوگيري خواهد كرد.  وي در ادامه گفت: مسووليت کنترول تندروان و تروريست‌ها وظيفه پاكستان ، افغانستان، نيروهاي ناتو و ديگر كشورها است. 

خانم تسنيم اسلم گفت نا امن بودن مرز اين كشور با افغانستان اقدامات حفاظتي لازم دارد.
روزنامه اردو زبان نواي وقت به نقل از تسنيم اسلم نوشت: نصب حصار سيم‌خاردار و مين‌گذاري بين دو كشور در حال بررسي است.
 روزانه هزاران نفر از مرز عبور مي‌كنند و شناخت افراد مظنون و مشكوك در بين آنها مشكل است. سخنگوي وزارت خارجه پاكستان درباره مخالفت دولت كابل با اين اقدام افزود: دولت افغانستان با مشكلات داخلي مواجه است و نمي‌خواهد عدم توانمندي خود را بپذيرد. تسنيم اسلم اشاره كرد: پاكستان با مشكلات جدي در مرز با افغانستان مواجه است و نصب حصار و مين‌گذاري را اقدامي موثر مي‌دانيم. وي اعلام كرد: باتوجه به ناامن بود مرز دو كشور يكسال پيش از افغانستان درخواست كرديم كه هر دو طرف مرز مين‌گذاري و حصاركشي شود. سخنگوي وزارت خارجه پاكستان افزود:

در اين رابطه جواب مثبتي دريافت نكرديم. به گفته وي، بيش از‪ ۸۰هزار نيروي نظامي پاكستان در مرز با افغانستان مستقر هستند. تسنيم اسلم اضافه كرد: ما در مرزهاي ورودي خود با افغانستان كنترل مدارك را آغاز كرده‌ايم. پاكستان بارها اعلام كرده است كه براي كنترل تردد جنگجويان (طالبان) در مرز خود با افغانستان حصار كشي مي‌كند كه با مخالفت جدي كابل مواجه است.دولتمردان كابل نيز بارها گفته‌اند كه با اين موضوع بايد ريشه‌اي برخورد كرد و بهتر است كه پاكستان مراكز آموزشي اين افراد را در داخل كشور خود تعطيل كند. وزيرستان‌هاي جنوبي و شمالي با ايالت‌هاي افغانستان هم مرز هستند كه ساكنين قبايل آنها در دو سوي مرزها به راحتي مي‌توانند تردد كنند. مرز‪ ۱۲۰۰كيلومتري بين دو كشور پاكستان‌وافغانستان طبق مرزبندي "ديورند" در زمان حكومت انگليس در اين منطقه علامت‌گذاري شده است. با تعيين اين مرز پشتوهاي ساكن در پاكستان از افغانستان جدا شده‌اند.  گر چه پاکستان تصميم نصب سيم خاردار و ماين گذارى در امتداد مرز مشترک اتخاد نموده است اما باشندگان چترال منطقه شمالى کشور مذکور، از طريق کنر به پشاور رفت و آمد مى کنند. در موسم زمستان رابطه منطقه شمالى چترال ايالت سرحد با مناطق ديگر به دليل برفبارى شديد مسدود مى گردد و در ساحه ( لوارى تاپ ) منطقه مذکور، راه مسدود مى گردد.

 باشندگان منطقه مذکور که در زمستان به دليل برفبارى رابطه آنها با پشاور قطع مى گردد ، از طريق ولايت کنر افغانستان به پشاور رفت و آمد مى کنند. اين در حاليست که حکومت پاکستان تصميم گرفته است تا در سرحد مشترک سيم خاردار گرفته و ماين فرش کند که در آن وقت ، وضع مردم چترال چطور خواهد بود؟ شاليزى ديدار والى کنر گفت که باشنده گان چترال، از مدتي به اين طرف از طريق کنر به مومند ايجنسى ايالت سرحد و بعداً به پشاور رفت و آمد ميکنند. موصوف افزود که باشنده گان چترال، از طريق منطقه سرحدى د وکلام به ولسوالى ناړى کنر آمده و بعداً به وسيله موترهاى محلى ولسوالى هاى بريکوت ، دانگام و غازى آباد را عبور مى نمايند و از طريق ناواپاس داخل مومند مى شوند. شاليزى ديدار گفت که يک پوسته امنيتى در ولسوالى سرکانو ايجاد گرديده و مسافرين پاکستانى را تلاشى و نظارت مى نمايد.

موصوف گفت : اين مردم در ولايت کنر با کدام مشکلى مواجه نمى شوند، زيرا بازارهاى بزرگ در ولسوالى هاى مربوطه وجود دارد. شمس الرحمن ولسوال ناړى گفت که به طور اوسط، روزمره بيست موتر باشنده گان چترال رفت و آمد مى کنند. همچنان ديدار گفت که در مورد با دولت پاکستان کدام تصميم رسمى نگرفته ، اما از گذشته بدينسو ،اين کار ادامه دارد. موصوف افزود : ما اين همکارى را به خاطر احساس همسايه گى خوب و برادرى مى کنيم . سرتاج، يکتن از مسؤولين دولتى منطقه چترال گفت که ماه گذشته،گروه ده نفرى آنها به کنر رفته و با والى صحبت نموده بودند. وى از مسؤولين کنر تشکرى نمود که هر سال اين مشکل چتراليان را کم ميکنند، در ولايت خود به آنها راه داده و امنيت آنها را ميگيرند.

 به گفته موصوف ، چترال پنجصد هزار نفوس دارد و هر سال بدليل برفبارى زياد، رابطه مواصلاتى آن با مناطق ديگر مسدود ميشود. سرتاج افزود : اگر همکارى مسؤولين ولايت کنر نباشد در چترال قحطى مواد غذايى و ادويه پيدا خواهد شد.  قوماندان امنيه ولايت کنر گفته است که به پوليس ولسوالى هاى مربوطه گفته است تا امنيت اين مردم را تامين نموده و براى آنها مشکل ايجاد نکنند. به گفتۀ موصوف ، تا کنون کدام مشکلى به اين مردم ايجاد نشده ، پوليس تلاشى و تحقيقات شان را به طور نورمال به پيش مى برند. در جواب يک سوال که مخالفين در لباس چتراليان داخل کنر نشوند، قوماندان امنيه گفت که ولسوال ناړى در مورد با بزرگان قومى چترال صحبت نموده است. به گفتۀ وى ، بزرگان قومى چترال فيصله نموده اند که براى مخالفين در محل شان نه راه و نه جاى خواهند داد.  وى افزود : پوسته هاى امنيتى ما چندين جا تلاشى مى کنند تا کدام مخالف مسلح در بين چتراليان داخل ولايت نشود.

همچنان  قاضی حسین احمد رهبرحزب جماعت اسلامی پاکستان ، محمود خان اچکزی رهبر حزب ملی پشتو نخواه پاکستان واسفندیار ولی رهبرحزب ملی عوامی پاکستان مخالفت جدی خود را با تصمیم حکومت پاکستان برای ماین گذاری وکشیدن سیم خاردار درامتداد خط دیورند اعلان کردند. روزنامه وحدت چاپ پشاوردرشماره روزجمعه خود به قول ازقاضی حسین احمد نگاشته است که قبایل ساکن دردوطرف خط دیورند درغم وشادی یک دیگر شریک اند وباهم رفت وآمد دارند که ماین گذاری وکشیدن سیم خاردار توطیه ای برای جدا ساختن آنها ازهمدیگرمیباشد. همچنین محمود خان اچکزی خطاب به فعالین حزبش درمنطقه پیشین کویته گفته است که ماین گذاری وکشیدن سیم خاردارتوسط حکومت پاکستان توطیه ای برای جدا ساختن پشتونهای دوسوی خط دیورند است. وی تاکید کرد که پشتونها هیچوقت اجازه نخواهند داد که با کشیدن سیم خاردارآنها ازهم جدا ساخته شوند. همینگونه به نقل ازروزنامه « فرانتیرپوست» اسفندیارولی خان رهبرحزب ملی عوامی پاکستان نیزگفته است که ماین گذاری وکشیدن سیم خارداردرامتداد خط دیورند توطیه ای برای جدا ساختن قوم پشتون است وما به ایجاد هرگونه موانع درامتداد خط دیورند که مردم را ازهم جدا سازد مخالفت خواهیم کرد.

دريک اقدام وطنپرستانه محمود خان اچکزى رهبر اتحاد اقوام محکوم و حزب ملى عوامى پشتونخواه پاکستان طي يک صحبت جداگانه گفته است که هيچگاه به پاکستان اجازه نخواهند داد تا در خط ديورند، دست به نصب سيم خاردار و يا فرش ماين بزند.

به گفتۀ موصوف ، حاکمان پاکستان مى خواهند تا مردم را که از قبل جدا شده اند، بيشتر جدا سازند و همان هدف ناروا را که از سال ها بدينسو بر آن کار ميکند ، تطبيق نمايند. پاکستان در اين اواخر، اعلام نموده است که به هدف جلوگيرى از تخريبکاران و تروريستان به افغانستان ميخواهد تا در سرحد مشترک با اين کشور، سيم خاردار نصب کند و يا هم ماين فرش نمايد. اما اقوام ، بزرگان و تحليلگران سياسى مقيم هر دو طرف سرح، چندين بار اين پيشنهاد پاکستان را رد نموده و گفته اند که سيم خاردار و ماين ها از رفت و آمد تروريستان جلوگيرى کرده نمى تواند،بلکه مردم هر دو طرف سرحد را با هم جدا مى نمايد.
به هدف محکوم نمودن اين پيشنهاد، پاکستان شام روز گذشته از طرف حزب ملى عوامى پښتونخواه کشور مذکور نيز يک نشستى در شهرک پشين کويته داير گرديد که هزاران تن در آن اشتراک نموده بودند.
در نشست مذکور که در استديوم فوتبال پشين داير شده بود ، برعلاوه محمود خان اچکزى ، تعداد بزرگان ديگر اين حزب چون رضا محمد رضا ، عثمان خان کاکر ، سردار مصطفى ترين ، مولوى وزير اخوند، مولوى حيات خان ، نصر الله زيرى و عيسى روشان نيز سخنرانى نمودند. محمود خان اچکزى طى سخنرانى اش در جلسه مذکور گفت که پاکستان مى خواهد بين يک فاميل و قريه، ماين جابجا کند و سيم خاردار نصب نمايد تا برادر از برادر و خواهر از خواهر جدا شوند. به گفته موصوف ، در هر دو طرف خط ديورند، يک مردم و يک قوم زندگى مى کنند ، خوشحالى ، غم و هر چيز آنها شريک است و به هيچ کسى اجازه نخواهند داد تا مردم را که از قبل جدا شده اند، بار ديگر جدا نمايند.
اچکزى در حالى که اين عمل حکومت پاکستانى را شديداً محکوم مى نمود ، افزود : ما در مقابل توطئه ها و دسيسه هاى که به ضد پشتون ها است شديداً ايستاده هستيم و به هيچ کسى اجازه نمى دهيم تا هدف نادرست شان را بر ما عملى نمايند.
وى همچنان به مداخله خارجى در افغانستان اشاره نموده گفت که حاکمان کشور وى، از سى سال بدينسو به مداخله شان در امور افغانستان آزاد ادامه مى دهند و اين کار نتايج بسيار خطرناکى به آنها خواهد داشت. اڅکزى گفت که اگر پاکستان از مداخله در امور ديگران دست نگيرد ، طرف مقابل نيز حق انجام چنين کارى را دارد. بزرگان ديگر حزب ياد شده نيز نصب سيم خاردار و فرش نمودن ماين را طى سخنرانى شان محکوم نمودند و گفتند که به همکارى مردم مقيم در آنطرف خط، شديداً در مقابل دسيسه مذکور ايستاده خواهند شد. محمد عثمان کاکړ، سکرتر اول حزب ملى عوامى پښتونخواه به تاريخ ١٦ جدى در يک تماس تيلفونى با آژانس خبرى پژواک گفت که در آينده نيز، آنها تصميم داير نمودن چنين جلسات و تظاهرات را بخاطر محکوم نمودن و جلوگيرى پيشنهاد حکومت پاکستان گرفته اند.

 موصوف گفت که اين وجيبه حزب و تمام پشتون ها است تا از هدف طرح شده توسط حکومت پاکستان جلوگيرى نموده و نگذارند تا پشتون ها بار ديگر، از هم جدا شوند.  جان نگروپونته رئیس اداره ملی اطلاعات امریکا اذعان کرده است که ، سران شبکه القاعده در پاکستان صاحب پایگاه تشکیلاتی اند . به نظر نگروپونته سران شبکه القاعده تمام فعالیت های تخریبی را که در خاور میانه پاکستان شمال افریقا و اروپا صورت میگیرد از داخل خاک پاکستان هماهنگ و بر نامه ریزی میکنند . واکنش ها زمانی صورت میگیرد که از مدت چهار سال به این سو پاکستان در پهلوی تعهد که با جامعه جهانی در راستای بازسازی افغانستان دارد ، تا هنوز مراکز عمده تروریست ها در کویته ، بنو و وزیرستان با نحواز انحا چشم پوشیده اما جهت مسدود کردن انها اقدام جدی نکرده است . پاکستان در مدت چهارسال اخیر ، با واکنش های مقطعی جامعه جهانی مواجه بوده اما از انجا که ، این واکنش مقطعی بوده اند ، پاکستان را در راستای مبارزه با تروریزم تحت فشار قرار نگرفته است . در جریان سال 1385 /1384 تروریست ها بیشتر به اختطاف و قتل انجینران خارجی و نهاد هاییکه در راستای باز سازی فعالیت داشتند مبادرت کرده اند .

 این اقدام بیانگر یک واقعیت بود که تمام ، ترورها سیاسی در انسوی مرز بر نامه ریزی شده و در داخل افغانستان عملی می شد .  هر چندکشور های انگلیس و امریکا از ماهیت موقف دوبعدی پاکستان بخوبی آگاهی داشتند ، اما سیاست محافظ کارانه این گشور ها در راستای وارد نکردن فشار بالای پاکستان ، سازمان اطلاعات پاکستان را تشویق به حمایت بیشتر تروریست ها کرده و در این زمینه مشکلات جدیدی را برای افغانستان ایجاد کرد . اکنون که جان نگروپونته رئیس اداره ملی اطلاعات امریکا از موقف دوبعدی پاکستان پرده بر داشته ، جامعه جهانی باید موقف دولت پاکستان را در زمینه شفاف ساخته تا دولت افغانستان بعد از این با این دوست دور و تکلیف خود را روشن سازد.

اخيرآدولت افغانستان از اظهارات جان نگروپوته رئيس اداره ملي اطلاعات امريكا در مورد استقرار سران القاعده در پاکستان، استقبال کرده است. جان نگرو پونته گفت سران شبکه القاعده در پاکستان پايگاه امن يافته اند که از آنجا تشکيلات خود را به سراسر خاورميانه، شمال آفريقا و اروپا گسترش مي دهند. اين اظهارات، با استقبال دولت افغانستان مواجه شده که بارها گفته است مناطق قبايلي پاکستان، جايگاه فعاليت سران طالبان و القاعده است. جاويد لودين رئيس دفتر حامد کرزي به بي بي سي گفت که اظهارات آقاي نگروپونته، حقانيت ادعاهاي دولت افغانستان را نشان مي دهد و بالاخره امريكاييها به اين موضوع اعتراف کردند.لودين گفت دولت افغانستان بارها از پاکستان خواسته تا در برخورد با پايگاه هاي جنگجويان در مناطق مرزي خود تلاش بيشتري به خرج دهد. رئيس دفتر رياست جمهوري افغاستان گفت که دولتش در برابر اين درخواستها، با جواب دلسرد کننده پاکستان مواجه شده که مي گويد افغانستان بايد بيش از هر چيز، در کشور خود امنيت برقرار کند.  لودين گفت دولت  بارها از پاکستان خواسته تا در برخورد با پايگاه هاي جنگجويان در مناطق مرزي خود تلاش بيشتري به خرج دهند. دولت پاکستان در ماه سپتامبر گذشته معاهده يي با جنگجويان حامي طالبان در مناطق قبايلي خود امضا کرد که به موجب آن، اسلام آباد با پذيرش عقب کشيدن اردو از اين مناطق، از رهبران قبايلي مي خواهد جنگجويان خارجي را طرد کرده به حملات برون مرزي دست نزنند.

جاويد لودين گفت اين توافق، فقط شرايط را براي آموزش و فعاليت طالبان در مناطق قبايلي پاکستان آسان تر کرده است. آقاي لودين گفت اظهارات جان نگرو پونته در مورد فعاليت سران القاعده در پاکستان، يک اعتراف بسيار ديرهنگام است، اما اين صراحت بيان در تصديق وجود پايگاه هاي مهم و استراتژيک شبه نظاميان در داخل خاک پاکستان، مي تواند در جستجوي راههاي دست يافتن منطقه به آرامش مفيد باشد. نگروپونته مي گويد شبکه القاعده از درون خاک پاکستان امکانات اجرايي و روابط گسترده به وجود آورده است در عين حال، وزارت خارجه پاکستان اظهارات رئيس اداره ملي اطلاعات امريكا را رد کرده است. در بيانيه يي که از سوي دولت اين کشور آمده است که پاکستان، بيش از هر کشوري، براي شکستن کمر القاعده اقدام کرده است. رئيس اداره ملي اطلاعات امريكا گفته است که شبکه القاعده از درون خاک پاکستان امکانات اجرايي و روابطي گسترده به وجود آورده است.

تلاشهاي بي نتيجه سياسي

وزیر امور خارجه افغانستان نامه ای مبنی بر کشیدن سیم خاردارو جابجایی ماین ها در امتداد خط دیورند به سرمنشی سازمان ملل متحد ارسال کرد.  سخنگوی وزارت امور خارجه در یک کنفرانس خبری به خبرنگاران گفت، اسپنتا وزیر امور خارجه در این مورد در باره اقدام حکومت جمهوری اسلامی پاکستان مبنی بر کشیدن سیم خاردار و جابجایی ماین ها در امتداد خط دیورند مراتب نگرانی عمیق حکومت افغانستان را ابراز داشته است. در نامه گفته شده است که افغانستان طی سه دهه بیشترین قربانی ماین ها را در جهان داشته است. برعلاوه افغانستان یکی از امضا کنندگان معاهده اوتا وا بوده و مخالف شدید کشت ماین میباشد. از جانب دیگر کشیدن حصارباعث جدایی خانواده ها ، مردمان این مناطق میگردد. تجارب تاریخی در اروپا و اسیا نشان داده است که حصارکشی و ماین گذاری نمیتوانند به تحکیم صلح و نزدیکی مردم کمک کنند باشندگان این طرف و انطرف دیورند همه اعضای یک خانواده اند و نباید موجب جدایی این خانواده ها ازطریق توسل به ماین و سیم خا ردار شد. حکومت افغانستان تقاضا دارد تا جمهوری اسلامی پاکستان و جامعه بین المللی برای ازبین بردن منابع تمویل ، استخدام ، تجهیز و اموزش تروریست ها باید اقدام جدی نمایند.

حکومت افغانستان از سرمنشی سازمان ملل متحد تقاضا نموده است تا این برنامه به عنوان سند رسمی شورای امنیت ملل متحد توزیع گردد. سازمان ملل متحد نسبت به افزايش جدال لفظی ميان افغانستان و پاکستان ابراز نگرانی کرده و خواستار پايان فوری آن شده است. کرس الکساندر، معاون نماينده ويژه سازمان ملل متحد در افغانستان در يک کنفرانس خبری در کابل گفت: در حاليکه مردم افغانستان خواهان تحکيم ثبات و برقرای امنيت در کشورشان هستند، جدال لفظی ميان افغانستان و پاکستان در حل اين مشکلات کمکی نخواهد کرد.  الکساندر تاکيد کرد که به منظور غلبه بر مشکلات موجود در منطقه و افغانستان ايجاب می کند تا هر دو کشور در راستای مبارزه با تروريسم فعالانه سهم گرفته و با يکديگر همکاری کنند.

 با افزايش خشونت ها در افغانستان دولت اين کشور بارها کشور همسايه پاکستان را به حمايت از شورشيان مخالف و عدم همکاری درست در راستای جلوگيری از ورود تروريستها به خاک افغانستان متهم کرد، اتهامی که همواره از سوی دولت پاکستان رد شده است. به نظر می رسد سردی روابط افغانستان و پاکستان که هر دو از همکاران نزديک جهان در مبارزه با تروريسم خوانده می شوند، جامعه جهانی و سازمان ملل متحد را نگران کرده است. معاون نماينده ويژه دبيرکل سازمان ملل متحد در افغانستان می گويد که نهادن انگشت انتقاد بر يک ديگر جايی را نمی گيرد و بايد افغانستان و پاکستان تلاش های خود را برای مبارزه با تروريسم هماهنگ کنند.  الکساندر درحاليکه از کشور مشخصی نام نبرد به شکل غير مستقيم افغانستان و پاکستان را به دليل عدم همکاری صادقانه با هم ديگر در راستای مبارزه با تروريسم و بازداشت رهبران گروه طالبان مورد انتقاد قرار داد. او گفت با آنکه چند سال پيش شورای امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ای خواهان ضبط دارايی و جلوگيری از رسيدن امکانات و اسلحه به تمامی افراد مندرج در يک فهرست منتشر شده از سوی اين سازمان شد، ولی تا حالا اين قطعنامه در مورد طالبان که اسامی ۱۴۲ عضو رهبری آن در اين فهرست شامل است، عملی نشده است. کرس الکساندر افزود تنها تعداد کمی از اين افراد بازداشت شده و يا کشته شده اند اما به گفته او هنوز هم بيشتر اين افراد آزاد هستند و به فعاليت های تخريبی خود ادامه می دهند.

همچنان وزارت امورخارجه پاکستان ادعاي سازمان ملل را مبني بر اين که اين کشور به رهبران طالبان پناه داده، شديداً رد کرد و گفت اين سازمان در محدوده وظايفش عمل کند.  وزرات امورخارجه پاکستان با صدور بيانيه يي اعلام کرد اتهام هاي سازمان ملل در اين زمينه بي اساس است. سازمان ملل در سال 1999 فهرستي از 142 تن از رهبران طالبان را منتشر کرد که ممنوع السفر شده و حساب هاي بانکي و داراي هايشان را ممنوع اعلام کرده بود. کريس الکساندر، معاون خاص سرمنشي سازمان ملل در جريان سفرش به افغانستان در کابل گفت اکثر افراد اين فهرست هنوز زنده هستند و همچنان مشغول هدايت، طراحي و اجراي حملات تروريستي در افغانستان و منطقه هستند.

الکساندر گفت اين رهبران حداقل مدتي را در سال 2006 در پاکستان به سر بردند. در بيانيه وزارت امورخارجه پاکستان آمده است : اين ادعا که برخي از 142 رهبر طالبان در پاکستان هستند، ادعايي بي اساس است که نشان دهنده غفلت از واقعيات موجود در افغانستان و حساسيت تلاش هاي پاکستان در مبارزه با تروريزم و شبه نظاميان است. در ادامه اين بيانيه گفته شده که اقدامات پاکستان منجر به دستگيري تعدادي از رهبران رده بالاي طالبان شده و بايد پرسيد چند نفر از افراد فهرست مذکور توسط نيروهاي دولت افغانستان يا نيروهاي بين المللي مستقر در اين کشور دستگير شده اند. علاوه بر اين، در بيانيه وزارت امور خارجه پاکستان در واکنش به انتقاد سازمان ملل، دولت افغانستان و برخي کشورها از تصميم آن براي ماين گذاري و حصارکشي مرزهايش با افغانستان آمده است : کساني که از اين تصميم پاکستان انتقاد مي کنند، بايد راه حل جايگزين مناسبي براي کنترل فعاليت هاي مسلحانه در دو سوي مرزها ارائه کنند. در اين بيانيه به مقامات سازمان ملل توصيه شده که در محدوده وظايفشان عمل کنند و از زير سؤال بردن آنچه که اهداف يا حسن نيت پاکستان عنوان شده ، خودداري کنند.

دريک اقدام ديگرریچارد باوچر؛ معاون وزارت خارجه امریکا؛ به افغانستان سفر کرد و در مورد امنیت و مشکلات مرزی میان افغانستان و پاکستان، با مقامات افغانستان صحبت نموده قول داد تا پاكستان را در رابطه با قبول سياست افغانستان مجاب نمايد. نامبرده با رييس جمهور كشور نيز مذاكره نموده پذيرفت كه پاكستان مامن اصلي هراس افكنان است. وي ادامه داد : همين امروز به پاکستان ميروم و با سران آن کشور در اين مورد صحبت مي كنم. پيشنهاد نصب سيم خاردار در امتداد مرز مشترک با افغانستان، چند ماه قبل از طرف پرويز مشرف رئيس جمهور پاکستان ارايه گرديده بود. اما حدود سه هفته قبل، وزارت امور خارجه آن کشور اعلام نمود که آنها محلات را براى عملى ساختن اين طرح مشخص نموده اند.

 اين طرح را برعلاوه حکومت افغانستان، ملل متحد و افغان هاى عام نيز تقبيح نموده اند. باوچر در پاسخ يک سوال ديگر که آيا آنها در مورد تعهدات پاکستان در مبارزه عليه تروريزم و کار هاى انجام شده شان باور دارند؟ گفت : ما بر وعده هاى پاکستان باور داريم و با ما در مبارزه عليه تروريزم خوب همکارى نموده است پس در اين مورد نيز با آنان به توافق خواهيم رسيد. معاون وزير خارجه آمريكا پس از ورود به پاكستان و مذاكره با سران آن كشور ، از حرف هايي كه در افغانستان زده بود پشيمان شده برخلاف آن زبان به سخن گشود. تلويزيون دولتي پاكستان اعلام كرد:

در ديدار معاون وزير خارجه آمريكا با خورشيد محمود قصوري وزير خارجه پاكستان اذعان داشت كه پاكستان همكار خوب ماست و ما در اين زمينه با پاكستاني مشكلي نداريم. در اين ملاقات كه سفير آمريكا نيز حضور داشت ، دو طرف درباره اوضاع منطقه، مسايل بين‌المللي و مسايل افغانستان گفت وگو كردند. گفتني است كه بوچر در ادامه ديدار خود با جنرال پرويز مشرف ، آفتاب احمد خان شير پائو وزير كشور پاكستان نيز ديدار كرد. در اينجا اين سوال پيش مي آيد كه چرا تمامي سران كشورهاي آمريكايي و اروپايي كه براي حل برخي مناقشات ميان افغانستان و پاكستان به منطقه مي آيند اول به افغانستان آمده بعد به پاكستان سفر كرده و مغلوب سياست هاي پاكستان شده اند.

ازجانب ديگر وزير خارجه كانادا در پاكستان خلاف آنچه در افغانستان ابراز داشته بود بيان كرد.
وي در يك مصاحبه مطبوعاتي با همتاي پاكستاني اش در اسلام آباد اظهار داشت كه اين كشور با مين گذاري مخالف است اما از كشيدن سيم خاردار در امتداد مرز افغانستان با پاكستان حمايت مي كند.
وي اين سخنان را در حالي ابراز داشت كه قبلا در افغانستان گفته بود كه از اين اقدام پاكستان حمايت نخواهد كرد.
روزنامه گلوبل ايميل كانادا در گزارشى به ارتباط سفر وزير خارجه كانادا به افغانستان مي نويسد، وزير امور خارجه كانادا قاطعانه تلاش نمود تا اين نظريات را كه گويا افغانستان دوباره به هرج ومرج بر ميگردد ردنمايد. وى درآغاز مسافرت دو روزه خود به افغانستان وبعد از ملاقات با حامد كرزى طى مصاحبه مطبوعاتى با خبرنگاران كانادايى از طريق ماهواره اظهار نمود كه در اين كشور جنگ زده پيشرفت محسوسى رونما گرديده است . روزنامه ادامه ميدهد كه وزير امور خارجه كانادا تاكيد نمود كه پيشرفت هاى زيادى در جامعه افغانستان به وجود آمده است ولى عدم قابليت دولت كابل در توسعه بخشيدن حاكميت آن روى تماميت كشور بد بينى هاى را در مورد آينده افغانستان خلق نموده است.

 روزنامه مينويسد كه مقاله انتقادى اخيري كه در جريده امور خارجه ايالات متحده به چاپ رسيده است ميگويد كه افغانستان به سوى بى نظمى و هرج و مرج ميرود. وزير امور خارجه كانادا در اين مورد ، در حاليكه به نظر منتقدين احترام ميگذارد ميگويد كه كدام بنياد آيا اساس واقعى را در مورد مشاهده نمى نمايد.  وى ميگويد برعكس در واقع به نظر او روز بروز شايد شواهد بيشتر از ساختار ظرفيت هاى سيستمى كه حالا پايدار است مخصوصأ تلاش هاى دولت در ساختن قواى پوليس ملى كه جانباز و قابل عمل مى باشد ديده ميشود مانند آن اردوى ملى افغان هم بهبودى هايى را نشان ميدهد. روزنامه گلوبل ايمل چاپ كانادا در اخير مينويسد كه وزير امور خارجه كانادا در سفرخود به افغانستان همچنان اظهار نمود كه در ساحات اعمار مكاتب ، جاده ها و شفاخانه ها هم كارهاى زيادى صورت گرفته است و برنامه هاى تعليمى حرفوى و قرضه هاى كوچك به اقتصاد كشور تاثير نموده است . در عين زمان وزير امور خارجه كانادا تاكيد نمود كه پاكستان بايد در مورد متوقف نمودن حركت طالبان بيشتر عمل نمايد.  از وى پرسيده شد كه چگونه ميتواند روى پاكستان فشار آورد تا امنيت سرحدات را محكمتر نمايد. وى به جواب اظهار نمود كه با تكرار تاكيد و گفتار رك و بى پرده ، وى ميگويد كه شما شاهد اين اظهارات از جانب كشور هاى بيشترى خواهيد بود.

وزير امور خارجه كانادا بعد از ديدار از افغانستان به پاكستان خواهد رفت و در اين مورد قرار گزارش روزنامه گلوبل ايمل كانادا وى اظهار نمود كه من نه تنها نزد رئيس جمهور مشرف با انتقاد و درخواست ميروم بلكه از وى سوال خواهم نمود كه چگونه نيرو هاى كانادايى و ناتو در قسمت مصئون ساختن سرحدات ميتوانند به وى كمك نمايند.روزنامه ميامى هيرالد چاپ امريكا در گزارشى در رابطه به مواد مخدر افغانستان چنين مينويسد، پنجسال بعد از سقوط طالبان در افغانستان مقدار بيشتر هيروئين افغانستان را به شهر هاى امريكا مشاهده مى نمايد.گزارش ميگويد كه نود در صد از ترياك جهان در افغانستان توليد ميگردد و زمانيكه تصفيه ميگردد، بيشترين مقدار هيروئين آن از طريق اروپا صادر ميگردد و به همين دليل بيشتر تجارت مواد مخدر افغانستان را مشكل اروپا ميخوانند. ولى گزارش داخلى دفتر مبارزه با مواد مخدر امريكا نشان ميدهد كه مقامات مقدار هنگفتى از هيروئين افغانستان را در بندرگاه هاى امريكا كشف و ضبط نموده اند. روزنامه ادامه ميدهد كه خاموشى دولت امريكا در مورد مواد مخدر افغانستان كار تشخيص را سخت تر ميسازد. بيشتر هيروئين امريكا از كولمبيا وارد ميگردد ولى روزنامه مينويسد ، چارده در صد هيروئين ساخت افغانستان در سال 2004 و هشت درصد در سال قبل آن در ايالات متحده امريكا كشف و ضبط شده است.

باوجودي كه بارها بر اين اين مساله كه تمامي سران كشورهاي خارجي اول به افغانستان آمده سپس به پاكستان مي روند انتقاد شده اما اين روند همچنان ادامه دارد. بطور يقين مي توان ادعا نمود كه تقريبا تمامي سران خارجي كه به قصد ميانجيگري ميان افغانستان و پاكستان و يا به جهت تشديد مبارزه عليه تروريزم به منطقه سفر كرده اند اول به افغانستان آمده و بعدا به پاكستان رفته اند و تقريبا همگي آنان مغلوب سياست هاي پاكستان شده اند.اين تسليم در برابر پاكستان مي تواند معني هاي متفاوتي داشته باشد اما بطور قوي ميتوان اذعان داشت كه دو رويي پاكستان در سياست هايش همه سران خارجي مذكور را فريب مي دهد و هر بار سران پاكستاني با دسيسه هاي جديدي وارد ميدان شده اند.

 در اين ميان سران كشور ما همچنان درگير امور متفرقه اي هستند كه هيچ نفعي به حال سياست خارجي ما نداشته مكررا ما را به تسليم در برابر سياست ها پاكستان واداشته است.  هيلری کلينتون همسر رييس جمهور سابق آمريكا و سناتور فعلي اين كشور كه نامزد انتخابات رياست جمهوري پس از سفر يكروزه خود به افغانستان و ملاقات با رييس جمهور و رييس پارلمان ، عازم پاكستان گرديد. به نقل از تلويزيون ملي پاكستان هيلری کلينتون برخلاف وعده هايي كه در راستاي مبارزه با تروريزم به سران افغاني داده بود نظرات پرويز مشرف را معقول پنداشته اعلام كرد كه با كشيدن حصار مرزي مشكلي براي دولت افغانستان پيش نمي آيد و فقط براي مدتي اين كار انجام مي گيرد. هيلری کلينتون اولين و آخرين فرد خارجي نخواهد بود كه ميان افغانستان و پاكستان چنين عمل مي كند.

دريک اقدام بي سابقه در پی ادامه طرح اتهامات مقامات آمريکايي به پاکستان مبني بر عدم کنترول جدي مرزهاي مشترک با افغانستان و عبور بقاياي القاعده و طالبان از ان ، بنجامين فريکلي یکی از فرماندهان ارتش آمريکا در افغانستان از آمادگي اين نيروها براي گسترش عمليات نظامي به خارج از اين کشور خبر داد. وي اشاره مستقيم به پاکستان نکرد ، اما تاکيد او بر انجام عمليات با همکاري ارتش پاکستان نشان مي دهد که از ديدگاه نظاميان آمريکایی مستقر در افغانستان ارتش پاکستان همچنان در مبارزه با بقاياي القاعده و طالبان جديت نشان نمي دهد . در همين راستا جان نگرو پونته مدیر اطاعات ملی آمريکا در گزارش اخير خود مرزهاي پاکستان با افغانستان را محل امني براي عناصر و رهبران القاعده اعلام کرد .

 گرچه پاکستان در حمله 5 سال پيش آمريکا به افغانستان همکاري همه جانبه اي داشت اما پس از استقرار ثبات نسبي در این کشور ، آمريکا طرح اتهامات خود را بر ضد پاکستان آغاز کرد و همواره مقامهاي سياسي و نظامي آمريکا ، پاکستان را به همکاري نکردن جدي براي مقابله با بقاياي القاعده و طالبان متهم کرده اند. مقامهاي دولت پاکستان نيز با رد اتهامات مقامهاي آمريکايي همواره تعهد خود رابراي مقابله با تروريسم مورد تاکيد قرار داده اند. به گفته مقامهاي دولت پاکستان ، اين کشور با استقرار بيش از 80 هزار نيروي نظامي در مرز مشترک با افغانستان ، تمامي تلاش خود رابراي تامين امنيت آن به کار بسته اند . در همين راستا شوکت عزيز نخست وزير پاکستان نيز ضمن رد ادعاي جان نگرو پونته تاکيد کرد کشورش به شدت با تروريسم مبارزه مي کند و همچنان متعهد به تعقيب عناصر القاعده است .

 ناظران سياسي طرح اتهامات آمريکا بر ضد پاکستان و اعلام آمادگي فرماندهي نيروهاي آمريکايي مستقر در افغانستان براي انجام عمليات در خارج از اين کشور را ، در چارچوب سياست فرافکني مشکلات نيروهاي آمريکايي در افغانستان و همچنين در عراق ارزيابی مي کنند .بوش رئيس جمهوري آمريکا و ساير مقامهاي سياسي و نظامي اين کشور با متهم کردن همسايگان عراق و افغانستان به دخالت در امور داخلي اين کشورها ،مي کوشند ضمن فرافکني مشکلات خود ، زمينه اعزام نيروي بيشتر به افغانستان و عراق را فراهم کنند. تشديد انتقادات دمکراتها که کنگره آمريکا را در اختيار دارند از سياستهاي بوش ، بيانگر افزايش نگراني از پيامدهاي وضعيت باتلاقي است که نيروهاي آمريکايي در عراق و افغانستان در آن گرفتار شده اند . سفر هيلاري کلينتون از نمايندگان دمکرات مجلس سناي آمريکابه منطقه، نشان می دهد که اختلافات دمکراتها و جمهوري خواهان در مورد سياست منطقه اي آمريکا به منطقه جنوب آسيا نيز کشيده شده است و بوش نمي تواند با فرافکني ، مشکلات نيروهاي خود را در عراق و افغانستان متوجه کشورهاي همسايه آنها کنند.

از مدت پنج سال به اینسو که جامعه جهانی با همکاری مردم افغانستان دست و استین برزده اند تا با رنج های بیگران تحمیلی ملت افغانستان مرحم بگذارند  و گوشه ای  از ویرانی های جنگهای تحمیلی را باز سازی کنند و افغانستان علاقمند ان بوده و است تا با همه کشور ها در صلح و ضفاء زندگی داشته باشند، با این باور که  منابع تمویل و تجهیز تروریستان به همه گان معلوم بوده و هست رهبری دولت جمهوری افغانستان مطابق با نورم های قبول شده بین المللی اخلاق و حسن هم جواری همسایگی نیک علاقه مند ان بود و هست تا مشکلات مداخله ها و همه مشقت ها و جنگ های نا اعلان شده از ان سوی مرز را ازطریق دیالوگ حل فصل نماید. منابع اشخاص و افراد ما جرا جو، تخریب کار  ومداخله های اشکارا و پنهان با فهرست های طویل به مسوولین ان طرف که در ان تروریستان  زندگی دارند داده شد.

فقط  طرف مقابل به یک حرف اکتفا نمود که این نام هاسابقه اند و بس . از طرف دیگر کشور پاکستان سیاست ودگماتیزم را مد نظر داشته ،عوض اینکه در سطح جهانی موجودیت تروریستان و تجهیز شان را در کشور خود اعتراف و اعلام نماید غیر مستقیم اعتراف می کند . پاکستان میگوید جهت انسداد کلی مرزمیان افغانستان و پاکستان بخاطر حمل نقل تروریستان و دهشت افگنان کتاره برقی و مین گذاری را مطرح و حتی اغاز کاران را یک طرفه نیز تاکید میدارد و ضرورت مشوره را مردود می داند از اعتراضات افغانستان ،قبایل و جامعه جهانی  چشم می پوشد و حتی هزینه احداث انرا  از جامعه جهانی مطالبه میکند. 

گرچه این پیشنهاد در ظاهر ساده به نظر می رسد و بعضی  ها شاید بگویند  که این طرح مانع رفت و امد تروریستان خواهد گردید، اما حقایق تاریخی نشان میدهد که در حقیقت در عقب ان طرح های مرموز و غرض الود علیه یک ملت واحد  دست های پنهانی نهفته اند. حکومت  پاکستان طوریکه موجودیت تروریستان را کتمان کرده نتوانست .این اندیشه خطرناک و مرموز را نیز نمیتوان پنهان نماید. این سیاست های ماکیا ولیستی  وفر یبنده چطور میتواند دنیا متمدن امروزی رااغفال کند. و طرح ناعاقبت اندیشانه و غرض الود انان تحت عنوان جنگ با تروریزم ودهشت افگنی  رادر ارتباط با یک موضوع نهایت حساس و پیچیده تاریخی باکتاره و مین گذاری که ان هم خط منحوس دیورند است بدست فراموشی سپرد و از حافظه تاریخ  به دور انداخت . حل و فصل این قضیه مستلزم یک جوی سیاسی مناسب با مشارکت کشور های ذیدخل قضایا می باشد نه زور گویی  و نه از حقیقت طرفه  رفتن  .

شرایط کنونی تاکنون به افغانستان از اثر مداخله های ان طرف مرز فرصت نفس کشیدن ارام را نداده چه رسد با مسایل دیگرحقوقی، پاکستان به دنیا  میگوید  که کشور ما منبع تروریستان نیست اگر این حرف حقیت دارد پس چه حاجت به کتاره و ماین گذاری. ما میدانیم که خود از مداخله  خود  شهادت میدهد.  مردم شریف افغانستان و دست اندرکاران سیاست به این حقیقت باور دارند که سیاست های قاطع و جرئت مندانه اخیر حامدکرزی و برداشتن پرده از روی سیاست دو پهلو و ماکیاولیستی پاکستان ملت ما رادر مقابل مداخله گرا ن متحد ترو فشرده تر ساخته  وبر محبویت حامدکرزی بخاطر جرئت اخلاقی که صریعا" با افشاء منابع تروریستان  از خود نشان داده افزودی به عمل امده مردم غیرتمند افغانستان از سیاست های قاطع و ازاد منشانه دفاع کرده  ومی کنند و دوام همچو سیاست ها راه گره گشائی مشکل میدانند.

        منابع: لوموند ،ویکی‌پدیا ،روشنگري  وسرويسهاي خبري.