سید داوود مصباح


۲۲ جون ۲۰۲۰

 

گذرگاه خطرناک تاریخ

 

قسمت ۱۱

 

انگلستان در قرن ۱۷م با حوادث اجتماعی سیاسی، مرض طاعون در ۱۶۶۵ و آتش سوزی بسیار فراگیر در شهر لندن در ۱۶۶۶م مواجه شد. همچنان که طاعون کشتار میکرد، در ۱۶۶۶ از یک نانوایی در «بودینگ لین» آتش سوزی آغاز شد، که در مدت چهار شبانه روز ۱۳۰۰۰ منزل و ۸۷ کلیسا به خاکستر تبدیل شد. با آن همه تلفات انسانی و مشکلات اقتصادی، کار های تولیدی و صنعتی شدن و کشتی رانی و تجارت نخوابید و با شور و شوق ادامه یافت. در سپاه کرومول و جنگ هفت ساله داخلی انگلیس دو حزب مطرح و چپ از داخل سپاه سر بر آورد و باعث شکوفایی سیاسی و فرهنگی در انگلستان و اروپا شد. حزب «لولرهام و حزب «دیگرها» که جناح چپ اولی بود شور و هیجان زیادی را در جامعه به وجود آورد و منشأ سکولاریسم و مکتب های دیگر فلسفی و سیاسی شد.

فلسفه سیاسی رادیکالها و کمونیستهای قرن ۱۷ انگلیس:

در این موقع فیلسوف ها و اقتصاد دانها، فزیک دانها و سیاستمداران زیاد و روشنگر و مطرح در اروپا نقش اساسی در روند مدرنیته و صنعت و بازرگانی و دولت های مدرن، داشت. در انگلستان علاوه بر نقش فیلسوفان پروتستانیسم، نقش «جان لیل برن (پیشوای حزب لولر ها) و «جرار دوینستانلی» (پیشوای حزب دیگرها» نقش اساسی در تنویر و انکشاف اذهان جامعه ایفاء کردند. اندیشه های روشنگرانه و عدالت خواهانه با رونق روزنامه نگاری و انکشاف صنعت چاپ سبب شد که افکار عامه برای اولین بار در سیاست تجلی کند. از سال ۱۶۴۰- ۱۶۶۱م (زمان پارلمان طولانی) و (تاج گذاری شارل دوم) یعنی مدت ۲۱ سال نشریات چاپی را یک کتاب فروش جمع آوری کرده که این نشریات علمی، فلسفی و سیاسی که اکنون در موزیم ملی انگلیس نگهداری می شود، این مجموعه حاوی بیش از بیست هزار عنوان کتاب و رساله و نشریه می باشد. «این روش مناظره به وسیله نشر مجلات اولین تجربه بزرگ در تربیت سیاسی مردم و تعلیمات سیاسی عمومی جهان است که در تاریخ صورت گرفته و خود به منزله یک مدرسه بزرگ سیاسی به وسیله مکاتبه بود» ۱ در میان این مباحثات سیاسی و فلسفی در تنویر افکار عامه و تأثیر گزاری در سیاست دولت ها ی اروپايی نهضت رادیکالیسم دموکراتیک حزب لولرها و دیگر ها بسیار تأثیر گذار بود. مباحثاتی که در حزب لولرها به وجود آمد با شدت در جامعه انعکاس دلپذیر داشت. لولرها خواستار تساوی حقوق و تأمین عدالت اجتماعی و دموکراسی مردم سالار بوده و از سلطنت مشروطه حمایت و پارلمان را مظهر اراده عامه می دانستند و با بخش مذهب روش مدارا گونه ای را قایل بودند. اما جناح چپ آن حزب «دیگرها» اولین جمعیت طرفدار کمونیسم یوتوپیان (آیدیالی) بودند. حزب دیگر ها اصلاحات بین سرمایه داران و مردم فقیر و کارگران را نادرست و نا ممکن می دانستند. حزب لولرها فرزندان مردم فقیر و تا حدودی متوسط جامعه بودند که از بدنه ای ارتش کرومول به وجود آمده بودند که بعد از مدتی جناح چپ آن بنام حزب «دیگرها» از بدنه ای حزب لولر ها انشعاب کردند. لیدر حزب لولر ها «جان لیل برن» (۱۶۱۴ ۱۶۵۷م) مرد صادق و دانشمندی و مدافع پرشور حقوق عامه و انقلاب بود که دوبار در محاکمه کشانده شد و دوره های زندان و تبعید را گذراند. این موقع که پارلمان انگلیس نماینده بورژوازی و سلطنت نماینده سرمایه داری و توسعه مستعمرات بودند و کارگران با ساعات طولانی کار و مردم به فقر و امراض، حال و احوالی کمتر از برده ها را نداشتند. مبارزات حزب لولر ها و دیگر ها انعکاس دهنده ای درد ها و رنج های توده های مردم بودند. کارگاه های کوچک به مجتمع های تولیدی بزرگ تبدیل گردید و نساجی با استفاده از موتور بخار انکشاف کرد و گروه-گروه روستاییان به شهر آمدند و دهقانان به کارگر تبدیل شد و مزد و مزایای ناچیز به کفاف هزینه زندگی را نمیکرد و در حومه شهر لندن زاغه نشینی به وجود آمد و شهر بیش از گذشته کثیف و آلوده شد و امراض مختلف منجمله مرض سیفلیس شیوع یافت. فقر دامنگیر اکثریت ساکنین و جمعیت شهری شد. چون مزد کارگر پایین بود، با سرعت سود سرمایه افزایش یافت و بر ثروت سرمایه گذاران افزایش به عمل آمد و هم تولیدات اضافه بر مصرف داخلی به وجود آمد که دولت با اشتراک کمپانی های کشتی رانی برای دریافت بازار و مواد خام صنایع به اکتشافات پرداختند و برای تاسیس مراکز تجارتی به هند و افریقا کار را آغاز کردند. این کار رقابت شدیدی را بین پرتغال، هلند، اسپانیا و انگلیس به وجود آورد که باعث اشغال سرزمین های قاره های افریقا و امریکا و هند شد. سرمایه داری تازه به دوران رسیده در کشورهای اروپا و انگلیس با سرعت بزرگ و بزرگتر می شد و توده های مردم این کشورها با فقر و محرومیت و امراض دست و گریبان بودند. چنانچه در تمام طول حیات سرمایه داری اکثریت جمعیت در فقر و محرومیت به سرمی برند. اکنون در قرن ۲۱ در بزرگترین کشور سرمایه داری جهان چون امریکا پنجاه در صد جمعیت زیر خط فقر از شش یک نفر بیکار و سی میلیون کودک با گرسنگی بسر می برند و مرض به شدت ساری و کشنده کوید ۱۹ را به جان مردم رها کرده اند. به این ترتیب سرمایه داری به روشنی نشان داد و می دهد که، این سیستم برای زندگی بشریت پاسخ نمیدهد و برای جامعه رفا نمی آورد و به روزهای دشوار امراض اپیدمی و حوادث طبیعی کار نمیدهد. به این ترتیب، تعجب آور نیست که در اروپا به ویژه انگلستان قرن هفدهم مردم با شدت از فقر و امراض و ستم محافل حاکمه و لاردها و سرمایه داران عذاب می کشیدند. سرمایه داران نه تنها که به کارگران مزد کم و اندک می دادند، بلکه اختراع یک دانشمند را هم با پول اندک می خریدند. در این فضای پر شتاب حزب لولر ها و دیگر ها در انگلستان در دفاع از توده های زحمتکش جامعه به مبارزات پر شوری پرداختند و چهره سرمایه داری و دولت های مدافع منافع سرمایه داری را افشا و به تنویر افکار عامه پرداختند.

حزب دیگرها یا کمونیستهای انگلیس:

منشأ ایدئولوژیک این حزب که جناح چپ لولرها بودند به فلسفه حقوق طبیعت که در اوایل قرن ۱۷ بوسیله آلتوسیوس و گروشیوس و ارمینیوس، اپیس کوپیوس و رنه دیکارت و دیگران طرح و تدوین یافته بود که این اندیشه ها گذری از فلسفه سیاسی تئولوژی و عبور از فلسفه رواقیون و فلسفه افلاطون (پلاتونیسم) بر بنیاد فلسفه طبیعت (ناتورالیسم) و فلسفه اصالت عقل و خرد (راسیونالیسم) تدوین یافته بود. نقش فلسفه ماتریالیستی توماس هابس (۱۵۸۸ ۱۶۷۹) فیلسوف شهیر انگلیس که تحصیل یافته کالج ماگدالن در اکسفورد و شغل معلم خصوصی را پیشه خود ساخت بسیار تأثیر گذار بوده. هر دو جناح، حزب لولر ها و دیگر ها از اندیشه حقوق طبیعت پیروی می کردند که تنها در تفسیر تفاوت وجود داشت. لولر ها حقوق طبیعت را به آئین حقوق فردیت معنی کرده و حق مالکیت را به رسمیت می شناختند، اما حزب دیگر ها یا کمونیست ها حقوق طبیعت را به حقوق کمون یعنی حقوق عام معنی کردند که معتقد بودند که زمین و آب خاک حق طبیعی همه افراد جامعه بوده که به صورت جمعی از آن استفاده و با کار مشترک به بهره برداری برسانند. چنانچه «وینستانلی» در نامه خود خطاب به «لوردفایرفاکس» می نویسد: «هیچ کس نباید ارباب یا مالک شخص دیگری باشد و زمین برای تمام پسران و دختران بشر آزاد است، که آزادانه بر آن زندگی کنند» ۲  «به عقیده حزب «دیگرها» حالت طبیعی انسان عبارت است از تملّک عام و حقوق طبیعت چیزی نیست جز حق مشروع آدمی زاد بر منابع طبیعی و استفاده عام از آن. «دیگر ها» چنین استنباط کردند که اموال شخصی بخودی خود سبب اصلی شرور و فساد و موجب انواع بی ترتیبی ها و بی عدالتی ها و سوء استعمالات و فساد اجتماعی است. ریشه همه شرارت ها حرص و آز است که اموال شخصی اولین مولد آن هست. اموال شخصی موجب تفوق فردی بر فرد دیگر و باعث تمام خونریزی ها شده و موجب شده است که فرد ثروتمند بر عده ای کثیر توده های مردم تفوق یابد و عده کثیری را مجبور کند که برای وی کار کنند و با مزد ناچیز به زور به اصطلاح قانون نیروی کار خود را بفروشند، او را متموّل کنند و خود به صورت غلامان وی در آیند. لذا اکثریت بدبختی های اجتماعی و اکثریت شرور و مفاسد بشری را میتوان با الغاء اصل مالکیت خصوصی، بخصوص با الغاء مالکیت اراضی از میان برداشت.» ۳ خلاصه «جراردوینستانلی» تیوری پرداز حزب «دیگرها» در زمینه مفصل نگاشته.

جرارد وینستانلی و کتاب حقوق آزادی:

جرارد وینستانلی که نویسنده مهم حزب «دیگرها» یا کمونیست های انگلیس در قرن ۱۷ می باشد کتابی نگاشته بنام «حقوق آزادی» که در سال ۱۶۵۲م به چاپ رسید و مخاطب کتاب شخص کرومول است. وی در این کتاب اصول یک جامعه یوتوپیان (آیدالی) را با دقت شرح می دهد و یک حکومت کامنولت را تفسیر می کند. اساس عقیده و فلسفه حکومت کامنولت «وینستانلی» آن است که «فقر ریشه انواع اسارت و بندگی است» می نویسد: «چنانچه فردی از افراد بشر غذا برای جسدش نداشته باشد بهتر آنکه اصلاً جسد نداشته باشد، تا محتاج به غذا شود. معنی آزادی حقیقی آن است که تمام مردم مساویانه دسترس به استعمال زمین و استفاده از میوه و محصول آن داشته باشند. در وجود آدمی دو خاصیت متضاد نهاده شده (اول) میل با حفظ نژاد یا حفظ عامه که ریشه تشکیل خانواده و ریشه صلح و درستی و راستی است. (دوم) میل با حفظ خویشتن که ریشه حرص و آز و ظلم است حکومت کامنولت با خاصیت اولی مطابقت دارد که در آن سیستم حکومت ضعیف و قوی مساویانه محافظت می شوند. حکومت سلطنتی که حاوی قانون فاتح و معامله غالب و مغلوب است با خاصیت دوم وفق می دهد. فرق اساسی آن است که حکومت سلطنتی بوسیله ای فن سراسر خدعه و فریب، خرید و فروش (معامله) اداره می شود. و عبارت است از حکومت مرد راهزن که اراضی برادر کوچک خود را دزدیده است. لذا جوهر اصلاحات در منع خرید و فروش بخصوص در منع معامله اراضی نهفته است. مساوات، بدون مساوات در اجناس و اموال مساوات نیست، زیرا که ثروت مولد قدرت است. قدرت یعنی ظلم، علاوه ثروت و تمول را هرگز نتوان با درستی و امانت بدست آورد. احدی ثروت را با زحمت و کوشش خویش به چنگ نیاورده و نمیآورد، بلکه جمع ثروت نتیجه غصب و ربودن سهام کسانی است که به ثروتمند کمک کرده اند. ثروتمند از تصاحب مال دیگران ثروتمند شده اند. آنها به وجود آورده اند و ثروتمند مال موجود را ربوده است. لذا میل به آزادی حقیقی مستلزم آن است که زمین مشترک بین همه باشد و محصول آن در انبار های مشترک نگه داری شود و هر کس به قدر لزوم خود از آن برداشت کند. کلیه اشخاص سالم و غیر علیل باید مجبور باشند که کار کنند، کاری که مولد باشد و موجد محصول و لا اقل تا هنگامی که به سن چهل سال می رسند کار کنند.» ۴  

وینستانلی در زمینه های مختلف سیاسی و اجتماعی طرح ها و نظریات مشخص داشت، از جمله در باره مذهب و کلیسا می نویسد: «کلیساها به موسسات تربیتی و فرهنگی تبدیل شود. کشیشها که اکنون برای خشنودی دماغ های نا خوش مردم جاهل و برای حفظ ثروت خود و کسب شأن و احترام در میان مردم احمق و مسحور و مست و خرف و برای خر کردن و احمق ساختن مردم به خواندن ادعیه و اذکار مشغولند، باید آموزگاری را پیشه کرده هفته یک روز در مسائل عامه و امور اجتماعی و تاریخ و صنایع و علوم به مردم تعلیمات دهند. آنچه را که معمولاً اولویت و روح آسمانی می نامند عبارت است از احساس ضعیف و مریض و دماغ علیل. آیین روح آسمانی چیزی نیست جز آیین خدعه و فریب. وظیفه مهم تعلیم و تربیت عبارت از تعلیم حرفه ها و صنایع مفید. آنگاه که مردم چشمها را به آسمان دوخته در باب سعادت دو عالم و مسرت ابدی با ترس از جهنم بعد از مرگ به تفکر مشغولند، در واقع ابصار و افکار ایشان از تفکر مستقیم یعنی تفکر در باب حقوق حقانی خویش یا حق زاد و بوم منصرف شده است. » ۴

در نوشته های وینستانلی حرف های است که به حیات کنونی بشری همخوانی دارد و درس های عظیمی در آن هست که باید مورد دقت لازم قرار گیرد. مروری از گذشته های دور و نزدیک جهان تکرار رخدادهای ساده تاریخی نیست، بلکه آموزه های است قابل توجه. منجمله دو حرف این مبارز و روشنگر قرن ۱۷ را طور مثال مورد توجه قرار دهیم که می گوید: «تفکر در باب حقوق حقانی و  حق زاد و بوم» این چه معنی دارد؟ ! حقوق حقانی یعنی حقوق مدنی انسان و حق زاد و بوم یعنی حقوق شهروندی افراد و به رسمیت شناختن محیط زیست آدمی و یا شهروند. از تاریخ چاپ کتاب «حقوق آزادی» جرارد وینستانلی در ۱۶۵۲م تا حال ۳۶۸ سال می گذرد و هنوز این نسخه به جهان کنونی پاسخ می دهد. اکنون در جهان کمتر حکومتی وجود دارد که حد اقل تنها به این دو موضوع حقوق مدنی و حقوق شهروندی و محیط زیست و مسائل ملی توجه داشته باشند. سرمایه داری امپریالیستی، چنان بر مردم جهان عرصه زندگی را تنگ کرده که در بزرگترین کشور سرمایه داری یعنی ایالات متحده امریکا، سی میلیون کودک گرسنه اند و بیش از نیمی از جمعیت این کشور در زیر خط فقر بسر می برند. و از لحاظ حقوق مدنی روزگار رنگین پوستان را می بینید که از کمترین حقوق شهروندی برخوردار نیستند. و با محیط زیست چنان برخورد می شود که سازمان جهانی محیط زیست اخطار می دهد که با تخریب بی رویه ای محیط زیست، حیات در روی زمین به خطر انقراض مواجه است. و جهان ایکولوژی با چنین تخریب با شتاب بسوی نابودی کامل زنده جانها و نباتات می رود. در خاورمیانه منجمله افغانستان و ایران با حکومت های غیرملی کوچکترین توجه به حقوق شهروندی و مدنی که ندارند، هیچ که حتی به محیط زیست جفا می کنند و جنگل سوزی ها در ایران و آلوده ساختن آب و خشکاندن دریاچه ها مصیبت بار است. در افغانستان رودخانه ها چنان با کثافت ها آلوده می شود که برای ساکنین پایان آب، این نعمت بزرگ طبیعی غیر قابل نوشیدن و پر از کثافت و آلوده می باشد. این حکومت های ضد انسانی حتی به ابتدایی ترین ارزش به منابع طبیعی و محیط زیست قایل نیست. در تاریخ آمده است که یکی از بند های فرمان و قانون (یاسای) چنگیز «آلوده ساختن آب را جرم و مرتکب را قابل مجازات می دانست» و هر کسی به رودخانه غسل و آب بازی و یا دست و روی خود را می شست، مجازات تا سرحدّ مرگ وی می شد، در حالی که، این حکومت های عصر مدرنیته حتی به اندازه عصر چنگیز هم اعتنایی به امور محیط زیست ندارند .در افغانستان رودخانه پنجشیر تا وقتی که به گلبهار می رسد قابل شرب نیست و رودخانه های دیگر نیز چنین روز و روزگاری دارد. در افغانستان سالانه هزاران تن بم فاسفور دار توسط اشغالگران پرتاب می شود، کسی نیست که بگوید روی چشم اشغالگران ابروست. وای بحال نسل آینده این کشور که معادن آن غارت می شود و صوف های خالی به آنان میراث شوم امپریالیسم امریکا و حکومت های مزدور و ضد ملی افغانستان است. نسل جوان امروزه بجای پرداختن به حقوق انسانی و مدنی و شهروندی خود بی اندیشند، دنباله رو خرهای دجالی چون محقق شپش فروش و خلیلی مرده فروش و سیاف آدم کش چپاولگر و گلبدین حکمت یار قاتل و سایر جهاد گران بی وطن و رهزن اند. تأسف بحال کسانی که، واژه شهروند را که اصل است کنار گذاشته، به دنبال منافع غارت گرانه سران باند های اشرار قوم و نژاد و سمت و زبان را مطرح و دنبال می کنند. ادامه دارد .

منابع:

۱ بهاوالدین پازارگاد، تاریخ فلسفه سیاسی، جلد دوم، چاپ مسعود، ۱۳۳۴ خ، تهران، فصل بیست و دوم، ص ۶۲۱

۲ همان، ص ۶۴۷

۳ ص ۶۴۸

۴ صص ۶۵۰ و ۶۵۱

۵ لاندلن، شارل دو، تاریخ جهانی، ج ۲، از قرن شانزده تا عصر حاضر، برگردان: احمد بهمنش، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم

۶ دفتر شماره نهم نگارنده

 

 

 

قسمت ۱۰

 

قسمت ۹ 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org