دوشنبه، ۷  جنوری ۲۰۰۸

بزرگداشت هشتصد مین  سال تولد عارف بزرگ
 مولانا جلال الدین محمد بلخی

 

                                     استاد سمیع رفیع                         فضل الرحیم رحیم

مصاحبهء جالب و خواندنی  فضل الرحیم رحیم، خبرنگار ازاد
 با جناب سمیع رفیع، شاعر، نویسنده و محقق، موسیقیدان، مولانا و بیدل شناس و رئیس انجمن گسترش اندیشه و عرفان مولانا و بیدل.

سازمان یونسکو به مناسبت یاد بود  هشتصد مین سال تولد مولانا عارف بزرگ سال 2007 را بنام مولانا نامگذاری نمود. به همین ارتباط از تاریخ 25 الی 27 سال 1385 خورشیدی در کابل و بلخ از طرف وزارت فرهنگ افغانستان و یونسکو بزرگداشت به عمل امد.

چندی قبل نبشتهء از محترم داکتر لطیف ناظمی را زیر عنوان «در حاشیهء سیمینار جهانی مولانا جلال الدین بلخی» به خوانش گرفتم و هنوز چند سطری را عبور نکرده بودم که به این جملات برخوردم :

«جلسات علمي بعد از چاشت همان روز آغاز شد كه گروهي از دانشمندان معمر و فرزانگان جوان در آن شركت جسته بودند، اما حضور شمار زيادي از اعضاي كميسيون چهل و پنج نفري تدارك كه خود از اصحاب نظر و از اهالي فضل اند، در جلسه حس نميگرديد و پشت در ها شنيده ميشد كه جماعتي ازايشان از وزارت اطلاعات و فرهنگ، نا خر سند اند و با رهبري آن وزارت سر ياري و سازگاري ندارند و در جلسات تدارك هم غايب بوده اند.»

با خود اندیشیدم و سئوالاتی از این قبیل در ذهنم خطور کرد:

چرا اعضای کمیسیون که خود از اصحاب نظر بودند، در سیمینار و جلسات حضور نداشتند؟ علت آن چه بوده؟

چرا ایشان از وزارت فرهنگ ناخرسند اند؟ چه کسانی رهبری وزارت فرهنگ را به عهده دارند

 که با اصحاب نظر و اهل فضل سر یاری ندارند؟ و از این قبیل سئوالات ذهنم را بخود مشغول ساخت. وقتی بخوانش ادامه دادم، بازهم به حقایق تلخ دیگری روبرو شدم که جناب ناظمی نوشته اند:

گويا از ديگر بلاد گيتي نيز، دانشمندان و مولوي شناسان نامبردار، فرا خوانده شده بودند كه شماري از آنان قدم رنجه نكردند و تني چند هم كه رنج سفر را بر تن هموار كرده بودند غالب شان نه مولوي را مي شناختند و نه هم مولوي غالب آنان را. اين فرهيختگان از كشور هاي امريكا، آلمان،ايران، پاكستان، پولند، تاجكستان، تركيه و هند آمده بودند.

باز بخود گفتم که ما اینقدر مولانا شناس در دور جهان داریم و من هنوز بیخبر از آنم، ولی جالب این است که این مولانا شناسان را هیچکس نمی شناسد و تا بحال کدام ورقی یا صفحهء از نگارش شان را در هیچ جا کسی ندیده، حتی در این دنیای انترنتی که هزاران مقاله و نبشته های تحقیقی چشمگیر است، اثری از این نابغه ها دیده نمیشود.  ناگفته نباید گذاشت که اسم جناب ناظمی هم قرار گفتهء خود شان در لست دعوت شدگان وجود نداشت. باز هم با تجسس و کنجکاوی بیشتر بخوانش ادامه دادم و رسیدم به اینجا:

«از سويي هم مقرر گشته بود كه نبايد بيش از پانزده دقيقه وقت در اختيار سخنرانان نهاده شود، از اينرو بسااز آن مقالات و جستار هاي مفصل و ممتع ناخوانده ماندند و اندام نبشته ها مثله و تسليخ شدند و بحث و فحص كه لازمهء يك سيمينار علمي است صورت نگرفت.»

به این فکر شدم که صحبت پیرامون ابعاد مولانا، ولو که هر قدر مختصر گفته شود، پانزده دقیقه کافی نیست و هدف آنهاییکه وقت را اینگونه اختصار کرده اند، چه میتوان بود؟ آیا نمیخواهند که مولانا آنگونه که شایستهء آن است به مردم و جهانیان معرفی شود؟ آیا دستان ناپاک و ضد فرهنگ در کار است تا هویت فرهنگ والای ما را بپوشانند؟ آیا واقعأ ما اینقدر مولانا شناس داریم که همهء آنها باید سخنرانی کنند و وقت کفایت نمیکند؟ خلاصه هر چه با خود اندیشیدم، جوابی برای سوالات خود نیافتم. همچنان در نبشتهء جناب ناظمی یک مسئلهء دیگر را نیز دریافتم که برایم بسیار آزار دهنده بود. آقای حلیم تنویر، مشاور وزارت فرهنگ، مثنوی نسخهء قونیه با گزینه ای از کلیات شمس  را چاپ کرده بود . آیا با داشتن این همه مولاناشناسانی که از طرف این مشاورین و دست اندرکاران وزارت فرهنگ دعوت شده بودند، حتی یک نفر هم کتابی و یا رسالهء تازه و جدید در مورد آرا و اندیشهء مولانا در دست نداشت که آقای حلیم تنویر دست به چاپ مجدد و تکراری دیگران برد؟

خواستم چیز های را در مورد این سیمینار دقیق بدانم و رسالت ژورنالیستی ام را در حاشیهء این سیمینار بگوش مردم رسانیده، آنچه واقعیت بوده و است، به هموطنان عزیز تقدیم کنم.   

جناب سمیع رفیع، شاعر، نویسنده و موسیقیدان افغا ن نیز در این بزرگداشت دعوت شده بود تا پیرامون شخصیت ادبی و عرفانی مولانا سخرانی نماید. خواستم  گفت وشنودی با  اقای رفیع در مورد این بزرگداشت خجسته داشته باشم که خالی از دلچسپی برای خوانندهء صاحب دل نخواهد بود. جناب رفیع، محقق طرازی است که تا کنون کتب متعددی پیرامون ادبیات ، مولانا، بیدل و برخی از مشاهیر بزرگ را به علاقمندان و فرهنگدوستان تقدیم نموده است. جناب شان  در این اواخر شرح مثنوی مولانا را نیز در سه جلد آمادهء طبع نموده، و  بدون شک امروز یکتن از مفسرین برازندهء مولانا و بیدل به حساب میروند.

سئوال: اقای رفیع ، شما برای اشتراک دراین بزرگداشت دعوت شد ه بودید، ایا ممکن است لطف نموده بگویید که شما در کدام عرصه ء از شخصیت مولانا  سخنرانی نمودید؟

پاسخ: با تاسف که من در این سیمینار حضور نداشتم.

سئوال: قبل از برگزاری سیمینار از چندین رسانه ها شنیدم که شما یک تن از سخنرانان مهم این سیمینار بوده،  قرار بود که پیرامون سماع، موسیقی و عرفان مولانا سخنرانی داشته باشید، آیا امکان دارد در این زمینه کمی روشنی بیاندازید؟

پاسخ : بلی، داستان این دعوتنامه و اشتراک من در سیمینار طولانی است، نمیخواهم سر شما را به درد بیاورم، اما از آنجاییکه یک سلسله حقایق برملا میشوند، برای تان توضیح میدهم:

من در ماه میزان سال 1385 در کابل برای همایش کتابم زیر نام  «سعدی، درخت پُرباری از بوستان معرفت » حضور داشتم، یک تن از فرهنگیان فرهیخته مکتوبی را از جانب وزارت فرهنگ برایم با مهربانی لطف نمود.

جناب حیدری وجودی که در راس کمیسیون سیمینار انتخاب شده بودند، با مسرت برایم مقاله ایرا زیر نام« موسیقی، رقص و سماع در طریق عرفانی مولانا» پیشنهاد کردند. جناب وجودی با تاکید بمن گفتند که این بخش را باید من به عهده بگیرم، چون این بُعد بسیار مهم مولانا است و با شناخت دقیقی که از موسیقی عملی و نظری دارم، باید در این زمینه مقاله ایرا به کمیسیون ارائه کنم، همچنان جناب وجودی از من خواهش کردند تا یک مقالهء دیگر را منحیث مقالهء پیشنهادی نیز به کمیسیون ارائه کنم.

من روانهء جرمنی شدم و دو مقاله را برای کمیسیون فرستادم، در ضمن کتابی را زیر عنوان« از سجاده نشین با وقار تا سر حلقهء بزم باده جویان » که حاصل زحمات چندین ساله بود، برای وزارت تحفه گویا پیشنهاد کردم. فکر میکنم بهتر است همان مکاتیبی که در این ارتباط  به وزارت فرهنگ به سلک تحریر درآورده شده، در اختیار شما بگذارم.

مکتوب آقای رفیع به وزارت فرهنگ، عنوانی معین نشراتی:

بنام آنکه جان را فکرت آموخت

محترم دین محمد مبارز « راشدی» معین نشراتی وزارت فرهنگ و جوانان:

موفقیت و سربلندی شما را در امور کار های محولهء تان از خداوند بی نیاز مسئلت نموده، آرزومندم ایام بکام تان بوده در چمن عافیت قدم گذار باشید.

مکتوبی پیرامون سیمینار مولانا عنوانی این حقیر، که از جانب شما نگاشته شده بود، بدستم رسید.

به تعقیب آن برای حرمت و نگهداشتن فریضه های ادبی و فرهنگی و  بزرگداشت چنین شخصیتی و ارزش میراث پُربار فرهنگ، دو مقالهء تحقیقی زیر نام:

1ـ  موسیقی و سماع در طریق عرفانی مولانا، و  2 ـ   جایگاه زن نزد مولانا جلال الدین محمد بلخی

را به کمیسیون محترم فرستاده، ضمنأ دو پیشنهاد دیگر را هم ضمیمه کردم، یکی:

ـ  کتابی را که در مورد مولانا زیر عنوان « از سجاده نشین با وقار تا سر حلقهء بزم باده جویان » نوشته ام، خواستم که از طرف وزارت فرهنگ بمناسبت سیمینار مولانا بچاپ رسیده، برای علاقمندان مولانا و مقامات دیگر اهدا گردد، تا جهانیان بدانند که در افغانستان آنجا که زادگاه مولانا است، قلم بدستانی وجود دارند که زبان پُر رمز و راز وی را میدانند، مانند کتاب سعدی که از جانب این حقیر بچاپ رسید و در ایران در زمرهء کتاب های که تا کنون در مورد سعدی نوشته شده است، جایگاهی را نصیب شد. پیشنهاد دومی ام این بود که:

غزل های مولانا از دیوان شمس را بنده در این سیمینار بشکل موسیقی عارفانه پیشکش نموده، نوار تصویری آن از طرف وزارت برای مهمانان و جهانیان بطور تحفه اهدا گردد.

طوری که بسیاری از دوستان میدانند، بنده در موسیقی دست آورد های در تیوری و عمل دارم و میخواهم که هموطنان با ذوق از آن استفاده ببرند.

من در مقاله های فرستاده شده آدرس و نمبر تیلفونم را با آدرس پست الکترونیکی ام درج کرده بودم. بهر صورت، آنچه در حد توانایی این حقیر بود، به پاس حرمت مولانا به اطلاع کمیسیون رسانیدم، ولی تا الحال هیج پاسخی و عکس العملی از جانب کمیسیون برای بنده مواصلت نکرده.

از شما و از کمیسیون محترم خواهشمندم تا بنده را در جریان قرار بدهید:

ـ   آیا مقاله های من مورد تایید کمیسیون محترم قرار گرفته؟

ـ   تاریخ برگزاری سیمینار؟

ـ   دعوت نامهء جداگانه با تکت رفت و برگشت؟

ـ  پاسخ و عکس العمل در مورد دو پیشنهاد، 1ـ  چاپ کتاب و  2 ـ  نوار موسیقی تصویری ؟

از شما صمیمانه سپاسگزارم تا بنده را در جریان قرار داده سرفراز گردانید.

با عرض حرمت و ارادت، عبدالسمیع رفیع صافی

...................................................................................

از جانب وزارت هیچگونه عکس العملی دریافت نکردم و با همان دوست فرهنگی که با محبت و مهربانی مکتوب را برایم آورده بود، در تماس شدم:

با فرستادن یک ایمل مختصر در مورد سیمینار، پاسخی از ایشان دریافتم:

جناب محترم سمیع رفیع

                              سلام و رحمت الله

 

امید است صحت وسلامت دچار تن و روانتان باشد و اعضای محترم خانواده نیز دارای صحت کامل باشند.

ایمیل های شما را دریافت نمودم ولی چون تا دقایقی قبل از وزارت فرهنگ جوابی نداشتم لذا برای شما هم چیزی ننوشم.

اما دقایقی قبل ریاست شعر وادب وزارت فرهنگ دریک تماس تلفونی برایم گفت که، مقالهء آقای سمیع رفیع مورد تائید کمیسیون قرار گرفته است ولی باید اندکی فشرده گردد و یا اینکه در روز سیمینار آقای سمیع پیرامون مقالهء شان ( البته نه خود مقاله بلکه پیرامون مقاله) صحبت نمایند.

آنها گفتند که اگر تا روز یک شنبه آقای سمیع بتواند مقاله را به صورت فشرده به وزارت فرهنگ تسلیم نماید پذیرفته خواهد شد.(باید گفت که اگر شما مقاله را فشرده بسازید وبرای من ارسال دارید من به مجرد اینکه مقاله را دریافت نمودم آن را به وزارت فرهنک تسلیم می نمایم)

درمورد دعوت نامهء شما گفتند که دعوت نامه آماده شده است ولی مدعویین باید به مصرف شخصی به کابل/افغانستان بیایند.

من منتظر جواب شما هستم و گوش به فرمان

به امید دیدار

..........................................................

پاسخ جناب رفیع به دوست فرهنگی در کابل

 

........................... جان عزیز و گرامی:

 

سلام و ارادتم را بپذیرید، از خداوند برای شما و فامیل شریف تان عزت و سلامتی میخواهم.

از طرف من به کمیسیون و به ریاست شعر و ادب وزارت فرهنگ بفهمانید که پیرامون مقاله صحبت نمیشود، بلکه پیرامون مطلب مقاله بشکل فشرده صحبت میشود که این کار از جانب من ممکن است، اما :

تا بحال چرا کمیسیون با من تماس نگرفته، علت آن چیست؟ آیا آدرس پست الکترونیکی و نمبر تیلفون مرا نداشتند؟

آیا مخارج و مصارف سیمینار از طرف یونیسکو تمویل نمیگردد؟ من خودم قادر به آن نیستم که تکت رفت و برگشتم را آماده سازم، نه قومندان مجاهد بوده ام، نه ریس کدام انجو استم و نه از طرف امریکا کدام حقوق دالری دارم.  در مکتوبی که از طرف معین وزارت بما نوشته شده بود، به این جمله توجه کنید ...  در صورت پذیرش از شما جهت اشتراک در سیمینار، جداگانه دعوت به عمل خواهد آمد. در آن صورت کرایه رفت و برگشت و اعاشه و اباته شما طی اقامت تان در کابل به عهدهء کمیسیون میباشد.

آیا این نوشتهء بالا اشتباهی تایپ شده بود، یا اینکه ..............

اگر برای من دعوتنامه در اسرع وقت با تکت رفت و برگشت آماده نگردد، نمیتوانم در سیمینار شرکت کنم، چون من با نشان دادن تکت و دعوت نامه به محل کارم میتوانم مرخصی بدست بیاورم،  در غیر آن شما و کمیسیون شما با ریاست شعر و ادب تان بسلامت باشید.

اما، در این روز ها که رادیو ها و تلویزون ها و رسانه های انترنتی  با من در ارتباط با سیمینار مولانا مصاحبه ها را به راه انداخته اند، لازم میدانم آنچه روی حقیقت میچرخد، بیان کنم. من با نمایندهء افغانستان در یونسکو تماس میگیرم و آن را نیز پای صحبت مصاحبه ها مینشانم، تا مشخص گردد که مدعویین مخارج خود را باید خود شان به عهده بگیرند، یا اینکه یونسکو این وعده را در مکتوب نوشته شده از طرف معین وزارت به مهمانان داده است.

کتابم را که در مورد مولانا نوشته ام و حاصل زحمات یک عمر من است، برای وزارت و به مناسبت سیمینار مولانا پیشکش نمودم، از جانب وزارت و کمیسیون کوچکترین عکس العمل دریافت نکردم. چرا؟ آیا براستی این وزارت فرهنگ است؟ آیا حقیقتأ ریاستی زیر نام شعر و ادب در افغانستان وجود دارد؟ آیا حقیقتأ به فرهنگ و کتاب توجه صورت میگیرد؟

من در نهایت بسیار متاثر استم، از اینکه، به ارزش های گرانبهای فرهنگ توجه صورت نمیگیرد.

آیا در افغانستان کسانی پیدا نمیشوند که در کرسی های مربوط به فرهنگ و کتاب نصب شوند تا این امانت را بشکل درست حراست و نگهداری بکنند؟ آیا یک نفر هم در این کمیسیون وزارت نبود که مقاله و مکتوب مرا درست درک میکرد  و از کتابی که به وزارت و کمیسیون اهدا کرده بودم، لااقل اظهار سپاسگزاری میکرد؟ یا اینکه هر روز در کابل زیر نام مولانا کتاب به طبع میرسد و این پیشنهاد هر روزینه بوده است.

در همایش کتاب خود زیر نام سعدی، از استادان و صاحب نظران در کابل بگوش خود شنیدم که گفتند: اولین بار است که در افغانستان در مورد سعدی کتاب نوشته شده است. و این بار هم شاید چنین می شد و میگفتند که اولین بار است که در مورد مولانا کتاب جامع به طبع رسیده است......

افسوس .. افسوس  ..

در صورت عدم اشتراک من، آرزمندم که نوشته ها و مقالات من با حفظ امانت داری محفوظ بمانند، نشر و خوانش آنها از جانب من جواز ندارد.

 

شما را بیش از این درد سر نمیدهم

خداوند همراه شما باشد

سمیع رفیع

.................................................................

پاسخ دوست فرهنگی به جناب رفیع از کابل

 

جناب سمیع عزیز

باز هم سلام و عرض ادب

ودرود به دوستان و خانوادهء شما

آنچه من نوشته بودم، جز آنچه شنیده بودم نبود

و آنچه شما نوشته اید را نیز بدون کم وکاست به کمیسیون وزارت فرهنگ می سپارم

امید وارم آنچه شما را ناراحت ساخته است را از کم کاری بنده حساب نفرمائید چون آنگونه که حضرتعالی مستحضرید، من کارمند آنوزارت نبوده و نه دراین کمیسیون شاملم.

والبته که آنچه درقبال نامهء شما ازوزارت فرهنگ بشنوم برای شما وسیله خواهم شد.

 

من از آنچه اتفاق افتاده است را هم برای شما و هم برای فرهنگیانی چون شما غیر قابل تحمل میدانم ولی باید پذیرفت که درمملکتی چون افغانستان این مسائل زیاد هم دور از تصور نیست.

 

بازهم به امید دیدار

بدرود

............................................................................

 

نامهء جناب رفیع به دوست فرهنگی در کابل

 

........................... جان گل سلام:

 

عزیزم، امیدوارم که با فامیل نجیب در حفظ خداوند باشید.

من میدانم که شما مهربان، کارمند وزارت فرهنگ نیستید، و این را هم میدانم که شما صادقانه میان من و وزارت فرهنگ وسیله شده، فریضهء فرهنگی خود را به وجه احسن ادا میکنید.

از شما قلبأ سپاسگزار استم و معذرت میخواهم که شما را بزحمت انداخته ام.

از اینکه پیغام مرا به کمیسیون وسیله میشوید، سپاس فراوان.

برای شان بفهمانید که سمیع رفیع یک نویسنده و شاعر است نه تاجر.

من به ده ها سیمینار در تمام دنیا دعوت شده ام و همه مراجع فرهنگی میدانند که اشخاص امثال من پول ندارند، بلکه سروکار شان با قلم و کتاب است.

مگر مخارج سیمینار را یونسکو نمیدهد؟

مقاله را بشکل اختصار برای تان میفرستم.

شما زنده و سربلند باشید

خداوند یار و مددگار تان

سمیع رفیع

.....................................................................................

 

با وصف این همه تفصیلات شما در مورد سیمینار، و نبشتهء جناب ناظمی جایی برای هیچ نوع سئوالی باقی نمیگذارد، مگر ناگزیرم که در مورد بعضی مسایل از شما بپرسم.

سئوال : شما علت ناخرسندی و عدم همکاری کمیسیون را با وزارت فرهنگ در چه می بینید؟

 

پاسخ : من بدین گمانم که یک تعداد از اعضای کمیسیون، مردمان صاحب نظر و اهل معرفت، به این نظر بودند تا از مولانا آنگونه که شایستهء شأن وی است، تجلیل بعمل آید و کسانی در مورد مولانا سخنرانی داشته باشند که به واقعیت از اندیشه و افکار او چیزی در چانتهء خود برای گفتن دارند  تا مولانا را با ابعاد مختلف آن به جهانیان معرفی کنند، ولی وزارت با این امر مخالفت داشت، نه تنها اشخاص صاحب صلاحیت و صاحب نظر را از خارج کشور دعوت نکرد، بلکه آنهاییکه عضو کمیسیون بودند و قرار بود که سخنرانی کنند، به آنها مجال سخنرانی داده نشد. مردمانی که زیر نام مولانا شناس از هر گوشه و کنار دنیا دعوت شده بودند، دوستان شخصی و ارتباطی حلقات سیاسی و وزارت فرهنگ بوده، حتی آنها نام مکمل مولانا را هم بلد نبودند. همچنان در پس پرده بازی های ناپاک دیگری هم وجود داشت که از گفتن آن منصرف باید شد، چون برای ملتی که خود را وارث مولانا میداند، یادآوری آن، نهایت شرم آور است.

اگر صاحب نظران و مفسرین مولانا، با زبان مولانا در این سیمینار به روشنگری می پرداختند، طشت روسوایی این دولت مردان و وزارت فرهنگ از بام می افتاد.

 

سئوال : ثمره و دست آورد این سیمینار را شما چگونه ارزیابی میکنید؟

 

پاسخ : بجای صاحب نظران و اهل سخن، رهبران معظم روحانی مجاهدین و قومندانان دلاور و پاکدامن  در مورد مولانا حرف زدند، حالا شما خود قیاس کنید که اینها چه لباس های را به قد و اندام مولانا بریده باشند.

 بنظر من جناب محترم داکتر صاحب لطیف ناظمی خیلی زیبا و مختصر ارزیابی کرده اند. به ارزیابی شان باید ارج گذاشت، چون چشم دید خود را بیان کرده اند. من وقتی گزارش شان را در حاشیهء سیمینار مولانا خواندم، وحشت زده شدم و نهایت متاثر. ولی جز این انتظار چیز دیگری هم در ذهن من خطور نمیکرد. به نظر من سیمینار هاییکه در خارج از افغانستان برپا شدند، دست آورد های خیلی خوب داشتند.

 

سئوال :  میتوانید از چند سیمینار یا کنفرانسی که در خارج از کشور افغانستان به وقوع پیوسته باشد و در آن شما اشتراک کرده باشید با دست آورد های آن حکایت کنید؟

 

پاسخ :  بلی، سیمیناری زیر عنوان « سیری در اندیشه و عرفان مولانا » از طرف « انجمن گسترش اندیشه و عرفان مولانا و بیدل» به تاریخ چهاردهم اکتوبر سال 2007 در شهر ایسن، کشور آلمان، با اشتراک تقریبأ دو صد فرهنگی برگزار شد که در آن فرهنگیان و صاحبان اندیشه پیرامون افکار و آرای مولانا، تحقیقات خود را ارائه نمودند. در این سیمینار، من هم در مورد آموزه های از مثنوی مولانا و اینکه مولانا  در مثنوی به ما چه میگوید، سخنرانی داشتم. دست آورد این سیمینار با ارائهء مقالات متنوع و تازه برای حاضرین نهایت اثر بخش بود.

سیمینار دوم که در کشور هالیند برای دو روز زیر نام « مولوی ساختار شکن در معرفت » به تاریخ پانزدهم و شانزدهم دسامبر سال 2007 برگزار شده بود، نیز حاوی مقالات و تحقیقات بسیار ناب و جالب بود. در این سیمینار در مورد عرفان مولانا، مثنوی و سمبولیسم سخنرانی داشتم. با صراحت میتوانم بگویم که دست آورد این سیمینار خیلی عالی و آموزنده بود. این دست آورد ها حتمأ از طریق رسانه ها و سایت های انترنتی افغانی پخش میگردند. هر یک از صاحب نظران، مطالب جالب و تازه را پیشکش نمودند.

بتاریخ بیست و دوم ماه دسامبر سال 2007 از طرف انجمن فرهنگی شهر آرنهم، کشور هالیند، محفلی بمناسبت تجلیل از مقام شامخ مولانا، برگزار شده بود. در این محفل از من تقاضا نمودند تا در مورد « مولانا و روشنگری و اینکه مولانا از طریق مثنوی چگونه روشنگری میکند »، سخنرانی کنم. دست آورد این برنامه و اثر بخشی آن روی قشر جوان خیلی موثر افتاد. یک تعداد از جوانان روشن ضمیر با دلچسپی خاص در پی آن شدند که مثنوی مولانا را مطالعه کنند و در این زمینه یک گردهمایی را که من نیز در آن حضور داشته باشم، ماهوار فراهم سازند.  

 

سئوال :  شما وضع کنونی فرهنگ را در کشور ما چگونه ارزیابی میکنید؟

 

پاسخ :  فرهنگ نیز در کشور جنگ زدهء ما مانند مسایل دیگر به بازی گرفته شده، همانگونه که در دیگر عرصه ها کار به اهل آن سپرده نشده، در بخش فرهنگ نیز از آن بد تر بنظر میرسد. ادعای برچسپ زدن مشاهیر بزرگ را نسبت بخود کار ساده میدانند، اما غافل اند از اینکه هر ملتی که دعوی نسبت دادن  این بزرگان را بیشتر داشته باشد، مسئولیت آن سنگین تر میشود. امروز در کشور ما هیچ نوع مسئولیت و تعهد فرهنگی احساس نمیشود.

 

سئوال : آقای رفیع، به نظر شما، راه نجات از حالت کنونی که در بالا ذکر آن رفت، چیست؟

 

پاسخ :  ما امروز به یک انقلا ب و وحدت فرهنگی ضرورت داریم، چون اهریمنان در پی آنند تا هویت فرهنگی ما را بپوشانند و خود باوری های ما را از ما بگیرند و ما را در زمرهء مقلدان خود دربیاورند. پیام من به اهل فرهنگ این است که، آگاهانه از حریم مقدس فرهنگ خود در هر کجا که اند، نگهداری و حراست کنند و به سهل انگاری های دولت عکس العمل صریح نشان بدهند، خاموشی ما به زیان ماست.

جناب سمیع رفیع ممنون شما که به سوالاتم پاسخ  گفتید .

 

فضل الر حیم رحیم خبرنگار ازاد.5.01.2008

 

   www.esalat.org