عبرت از جنگ، رسیدن به شگوفایی!

پنجشنبه، ۴  جون  ۲۰۰۹

صالحه (رشیدی)

 

در جنگ امپراطوری ها و دولت ها از بین رفته و دارائی شان غارت گردیده و مردمان آن یا کشته و یا اسیر شده اند، در جهان کشوری وجود ندارد که مزۀ تلخ جنگ را نه چشیده و ضربات شدید آنرا متقبل و درد آنرا با گوشت و پوست لمس نکرده باشند.

تاریخ بشریت پُر از حوادث دلخراش و ناگواری است که از یاد آوری آن خیال از تصورش می هراسد و قلب پاره پاره می شود و ثمرۀ جنگ های تحمیلی ویرانی، معلول و معیوب است.

خودِ جنگ کلمهء زشت و نا خوش آیندی است، کمتر روحیه ساز گاری دارد، اما نکاتِ قابل درک و ستایش این است که بعد از جنگ چگونه به ویرانی و تباهی اندیشید وعبرت گرفت.

آلمانی ها بعد از ختم جنگ و اعمارِ مجدد وطن شان متوجه شدند که چقدر دانشمندان و متخصصین را از دست داده اند، افسوس می کردند که آموزش و تربیهء این همه کادر ها زمان کار دارد، اما ساختمان ها بسیار زود و دو باره با نقشه و طرح های جدید اعمار شد. نبود انسانها و دوکتوران ورزیده و معلمین با تجربه و انجینران و متخصصین تا ختم تحصیل زمانی طولانی بکار داشت تا از لحاظ مسلکی آماده خدمت شوند. منفی عوامل بیرونی و سیاسی و حوادث طبیعی، امروز مردم آلمان درگیر مشکل اقتصادی، امنیتی، و رهایشی نیستند، با گرفتن عبرت از جنگ به آبادی و رشد اقتصادی توجه مبذول داشتند. صرف آلمان را به گونهء مثال گرفتیم سایر ممالک نیز بعد از سپری نمودن جنگ های قبیلوی و مذهبی و یا جنگهای جهانی و سپری نمودن مشکلات زیاد به پای خود استاده اند چون از جنگ منحیث پدیدۀ ویران کننده عبرت گرفتند.

اما کشور ما روز تا روز غرق شده می رود، عوامل وارد شده بیرونی و داخلی به نفع ارتجاع بین الملی عمل می کنند.

با دادن تلفات جانی و خسارت مالی در هر دوره مردم ما فدای بم و راکت شده اند و یا در زندان های شخصی و دولتی جان داده اند عبرت نمی گیرند.

در کشور ما افغانستان تعلیم و تربیه، آموزش و پرورش، کلتور و فرهنگ به سطح بسیار پایین قرار گرفته، یاد گرفتن زبان خارجی و یا هم اسناد تقلبی مفهوم آنرا ندارد که دانشمندان و اشخاص مسلکی ما زیاد شده، بر عکس جای واقعیت ها را تقلب و جای صداقت را خیانت گرفته است.

باید برای تقویهء اقتصاد ملی توجه می شد، اما با سرمایه گذاری های شخصی از پول بیت المال یا چور و چپاول به ضرورت های اولیهء مردم که سرپناه است توجه نکرده به اعمار هوتل های مجلل رقابت کردند.

مردم ما که نود و پنچ فیصد آن بی سر پناه هستند آیا اعمار هوتل های پی در پی و مجلل حتمی است؟

در کشوری که فقر به اوج خود رسیده و مردم بیکار در کوچه ها و سرک ها احتیاج یک لقمه نان خشک اند آیا اعمار هوتل ها حتمی است؟

اگر به ساختن مکاتب و اعمار مجدد فابریکه های ویران شده و پارک های صنعتی توجه کنند تعداد زیادی از هموطنان ما مصروف کار می شوند و تولیدات وطن دوباره به عرصه فروش قرار می گیرد.

هر قدر سطح تعلیم و تربیه پایین شود همان قدر تجمل پرستی و خرافات زیاد می شود و از اشیای قیمتی و رقابت های ناسالم بهرۀ منفی گرفته ضربه به اقتصاد ما وارد می شود که نمونهء آن اعمار هوتل ها است، مردم فقیر چگونه عروسی و یا محفل خوشی خود را در هوتل ها بر گذار کنند؟

نمونهء آن شام پاریس، آسمان آبی کابل، همسفر، سلطان قلبها، آریانا کابل، کریستال، اورانوس، خراسان، کهکشان، هزار و یک شب، پروان، آمو، پیوند دهندۀ قلب ها، شگوفه بهار، برگ سبز، افغانستان نوین، زینب ننداری، انترکانتینتال، گلزار هوتل، قلب آسیا، مارکوپلو، پنچ ستاره آریا، قصر بینظیر، وصال، گل سرخ، تاج محل، مروارید، تا لار شکیب، یک شب زیبا، سالون کابل دوبی، انصاف، سیرینا (هوتل کابل سابق)، طلوع، کلبه آرمان، خوشه، چیله، کابل پیزا اکسپرس، ستاره، سیتی سنتر، کیهان، الماس شرق، کابل پاریس، افغان خیبر، افشار، افشان، زرافشان، پراویلا، ستیی، کابل سبز، ممتاز محل، کابورا، شمشاد، سنترال، پنچ ستاره طلایی، شاهان کابل، عروس شهر، قصر کابل، شام عروس، افغان پاریس، سپوژمی، و غیره این شصت و یک هوتل را که نوشتم به عروسی دوستان رفته ام و یا هم از همان محل گذر کرده ام از این رقم هم زیادتر است هم تحت اعمار قرار دارند با نام های تکراری و هم ردیف پهلوی هم و یا در چند قدمی اعمار شده با ساختمان های طرح پاکستانی مزین با گلهای مصنوعی سرخ و سبز، رنگ های زننده و پُر زرق و برق فریبنده و نا خوش آیند و دلگیر و همچنان مکتب خصوصی (شخصی) با نام های عجیب و غریب و کلینیک ها، نی شاروال داریم که جای آنرا تعیین کند و نی وزارت اطلاعات و فرهنگ که در نامگذاری توجه کند، از حال و احوال ولایات من خبر ندارم که چه میگذرد غیر از رستورانت که ذکر شد صدها رستورانت کوچک که در گرد نواحی کابل وجود دارد که مردم برای صرف غذای روزانه به آنجا می روند مثل رحمت الله چاریکاری، بابه میرو، سرچوک پُر از این قبیل هوتل و مسافر خانه است.

مالکین آن اکثریت بچهء کاکا و ماما یا از یک قوم و یک سمت اند مثل خانه های شیرپور که خداوند از آسمان برایشان قباله نازل کرد، حق(!) شان است، دیگران حق ندارند و از این سرزمین نیستند!

 

صالحه (رشیدی)

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org