امین الله مفکر امینی

 *     *     *

 

 تاریخ بشر از ابتدای خلقت تا حال، از دستاوردهای مادی گرفته تا معنوی مربوط به بشر و حوادث دیگر چه طبیعی و چه غیر طبیعی در خود نهفته دارد که هر کدام این حادثه ها نظر به شرایط زمانی و مکانی و مرتبط به طرز تفکر بشر به نحوی از انحا در جوامع بشری و غیر بشری بکار رفته است. البته بکار بــــرد ایـــن شیوه ها چه دوران ساز و چه غیردوران ساز و تخریبی مولود بشر و یــا طبیعت از خود یادگارها و خاطراتی در همه عرصه های حیات اجتماعی بشر بجا گذاشته که نسلهای آینده یکی بعد دیگری به اصطلاح در خیر و شر آنها سهیم بوده اند.

 من اگر در مورد هریک از این کارنامه ها و دستاورد ها، خوبی ها و یـــــا خرابی ها، مفیدیت و غیرمفیدیت آنها به مقیاس ملی و بین المللی سر صحبت باز کنم به یقین از موضوع مرتبــــــط که عنوان داده شده بدور خواهم بود و هــــم از توان این قلـــم بدست شرح و بسط لازم آن امکان پذیر نبوده و نه کسی دیگر را یارای چنین کاری خواهد بود.

 به هر ترتیب در زمرهء همهء این اکتشافات و اختراعات و جستجوها در عرصه های تاریخی و زنده گی اجتماعی بشر، سلاطین، حکمفرمایان، امپراتورها، دیکتاتور ها، جهانکشایان، فرمانروایان، فراعنه ها، صاحبان پول و ثروت غیره و غیره نیز عرض اندام کرده که هـر کدام از اینها از خود خاطرات و کارنامه هایی بجا گذاشته اند که به تاریخ بشری ثبت خاطر میباشد.

 عدهء از این شخصیتهای تاریخی، بنا بر خصلت های مترقی و بنابر داشتن دانــــش بر حقوق حقهء انسانها و اینکه انسانها از لحاظ خلقت مساوی خلق شده اند و لـــــذا مانند انسان باید بآنها برخورد شود شب و روز در این راه رزمیده اند و تلاش نمــوده اند تا به شکلی از اشکال مثمر ثمر این اندیشه ها گردند لذا با قبول همه مشکلات مادی و معنوی، آنها در تماما عرصه های زنده گی اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی، هنری، صنعتی، علمی، مذهبی و غیره و غیره قدمهای راسخ و استوار برداشته اند حتی اگر به قیمت جان و مال آنها نیز تمام شده است به عقب بر نگشته اند. ولی برعکس بوده اند و هستند کسانی که به خاطر تامین منافع شخصی و گروهی شان و به خاطر تامین هدفهای خاص آن گروه، از تعمیل هر نوع ظلم و ستم و شکنجه بالای همنوعانشان دریغ نداشته اند. دوره های غلامی در طول تــــاریخ بشــــــــری بدار کشیدن ها، قصاص ها، به سلول های زندان همراه با انواع شکنجه هـــای مادی و معنوی قرار دادن ها، تبعید کردن ها، تعرضات جنسی به نوامیس مردم عصمت دریها، قطاع الطریق ها، آتش سوزی ها، زنده بگور کردنها و غــیره غـیره نمودی از کارنامه های این دار و دسته ها اند که بر بشرحکومت کرده اند و بـالای آنها حـــکمروایی رانده اند.

 همچنان طوریکه مختصرا در فوق، مثالهای از شاخصه های انسانی ایــــن چنیـــــن شخصیت ها اشاره کردیــــم، با آنها و کار نامه های نیک شان که متکی بر اهداف خیرخواهانه میباشد برمیخوریم که یک نه، دو نه بلکه به هزاران هزار میرسند که صرفا جز خدمت صادقانه به همنوعانش غایه و اهداف دیگری نداشته اند.

 قیـامهای زنجیرشکن اولین برده ها در امپراطوری روم، که با نام اسپارتاکوس رهبر ایـن دسته از غلامان رنگ گرفت سرآغازی جـنبش هــــــای آزادیبخش بشر از قید اسارت بشمار میرود. گرچه این دسته غلامان آزادیخواه با مقابل شدن با نیروی عظیم و مجهز امپراتوری بزرگ روم بزانو درآورده شدند ولــی تاریخ مبارزات شان بشمول کارنامه های شان جاودانه بوده و هرگز از یاد بشر نخواهد رفت.

 من در این مقال مختصر، این تذکرات مختصر را باید می آوردم تا در مورد یکی از این شخصیتهای گرانقدر در عرصه ملی و بین المللی، در تاریخ میهن عزیزم یـــعنی افغانستان عزیز قدری آشنایی حاصل گردد و این شخصیت گرانقدر تاریخ میهن رفیق ببرک کارمل یکی از ایجاد گران با خرد و صدیق حزب دموکراتیک خلق افغانستان رییس شورای انقلابی دولت جمهوری دموکراتیک اسبق میباشد که امــروز همهء ما در آستانهء تجلیل از پانزدهمین سالگرد وفاتش قرار داریم و زنده یاد اورا میخواهیم برجسته سازیم.

 رفیق ببرک کارمل فقید منشی عمومی اسبق کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلــق افغانستان، ریس شورای انقلابی وقــــت دولت جـــمهوری دموکراتیک افغانستــان بتاریخ ۶ جنوری سال ۱۹۲۹ عیسوی در یک خانوادهء روشنفکر دیده به جهان کشـود و بتاریخ اول دسامبر ۱۹۹۴ مطابق دهم قوس ۱۳۷۵ در شهر ماسکو وفات نمـــودند این رهبر گرامی خلقهای زیر یوغ ستم میهن عزیزم افغانستان از سال ۱۹۷۹ تا سـال ۱۹۸۴ در راس حاکمیت حزبی و دولتی افغانستان قرار داشتند.

رفیق ببرک کارمل فقید، در جوانترین ایام شباب، بحیث یک مرد آگاه و مبارز بایــن نکته دقیقا ملتفت بودند که بشر این اشرف مخلوق خدا، از لحاظ خلقت آزاد و مســاوی بدنیا آمده و بهمان ترتیب باید از حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی مستفید باشنـد وضع نا هنجار و بدبختی ها در سطح ملی در تمام شیون زنده گی خلق شرافتمند میهـن و هم چنان بحران اقتصادی و تیره گی اوضاع سیاسی بین المللی و خاصتا تاثیــرات نا گوار دو جنگ بین المللی اول و دوم خانمان سوز که صرفا بخاطر تفوق طلبی نژادی و حاکمیت بر قلمرو دیگران از یکطرف و از طرف دیگر بخاطر غضب منابع مادی بیشتر، بنا بود و باعث کشتار میلیونها انسان گردید بروح و روان و افــکار ایـــــــن شخصیت گرامی یعنی رفیق ببرک کارمل اثر گذار شده و همچنان وضع ناهنجار در داخل میهن مبنی بر موجودیت ظلم و ستم از سده ها، و بخصوص تسلسل خاندان اهل یحیی، اورا وادار باین داشت که بحیث یک جوان مبارز به مبارزه برخیزد. همــان بود که در دوران محصلی اش بحیث محصل حقوق پوهنتون کابل، به تشریح و تبلیغ اهداف آزاد منشانه و ترقیخواهانه و عدالت اجتماعی به پا بر خاسته و بــا بسیج جوانان همفکر دیگرش در سال ۱۳۳۰ با ایجاد اتحادیه محصلین پوهنتون کابل بحیث رییس آن اتحادیه انتخاب گردیدند و این یک سرآغاز نیکو بود که پایه های آن صرفا و صرفا بخاطر تامین منافع مردم و خلق سمتدیدهء میهن عزیز به چیزی دیگری اتکاء نداشت.

رفیق ببرک کارمل با برافراشته کردن، پرچم مبارزه با دیگر همرزمـــان وفادارش مورد غضب و نفرت خاندان اهل یحیی واقع گردیده و در اثر افشا گریهای استبداد آن خاندان با روانشاد هر یک دکتور عبدالرحمن محمودی و میر غلام محمد غبار راهی زندان شدند. رفیق ببرک کارمل فقید بعد از چار سال سپـــری کردن بزندان و تحمل مشقات آن، دوباره به تحصیلش ادامه داده و ازپوهنځی حقوق فارغ گردیدند و مدتی بحیث مامور در دستگاه وزارت معارف و وزارت پلان وقت نیز شامل وظیفه بودند.

 پروسه روزافزون جنبش اتحادیه محصلین بسردمداری مبارزین صدیق و عمدتا تحت رهبری رفیق ببرک کارمل، مبنی بر ایجاد یک حکومت واقعا ملی و دموکراتیک و تیره بودن اوضاع سیاسی و اقتصادی در میهن از یـکطرف و از طرفی خیزش جنبش های ملی و دموکراتیک در منطقه و مقیاس جهانی و بخصوص تغییر اوضاع سیاســـی در روسیه تزاری که باعث سقوط آن تحت رهبری ولادیمیر ایلیچ لینن رهبر پرولتریای جهان گردید و ایجابات زمان تقاضای چرخش های مترقی و مردمی را مینمود، رژیم سلطنتنی را وادار ساخت تا به عقب نشینی سیاسی دست زند و پسر کاکایش یعنی داود خان را از کرسی صدارت بـدور سازد و به تصویب اولین قانون اساسی نسبتا مترقی دست زند.

قانون اساسی نافذه میزان سال ۱۳۴۳ گرچه بمعنی واقعی، منافع واقعی مردم و خلق ستمدیده ای ما را متضمن نبود ولی با این هم بهانه ای برای ایجاد سازمانهای سیاسی منجمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان گردید و همان بود که حزب دموکراتیک خلق افغانستان بتاریخ یازدهم جدی سال ۱۳۴۳ مطابق اول جـــــنوری سال ۱۹۶۳ رسما ایجاد و مبارزات مخفی این حزب قهرمان بر صحنه عمل آمد و روز تا روز صفوف آن بسط و گسترش چشم گیری نمود.

 تظاهرات سوم عقرب سال ۱۳۴۴ که پارلمان سلطنتی جریان و گزارشات پارلمان را علنی و انعکاس جریان را به بیرون از پارلمان وعده نموده بود و چنان نکرد باعـــث قهر و عضب مردم و خصوصا جوانان وطنپرست گردید که البته خواست آنها بــــــــــا خشونت شدید روبرو شد و باساس فرمان سردار ولی داماد شاه و قوماندان قول اردوی مرکزی وقت و ارکانحرب حکیم کتوازی قوماندان عمومی امنیه ولایت کابل، بسوی اجتماع کننده گان فیر صورت گرفت و قوای ضربتی و ژاندارم هم به لت و کوب شان پرداختند. که در نتیجه به قتل و جرح چندین تن از اشتراک کننده گان سمع جریانات پارلمان گردید.

دیگر حزب دموکراتیک خلق افغانستان با اعضای برجسته و کادرها و صفوف قهرمان آن با اهداف غایوی اش که بازتاب آن در اولین اسناد مرامی ح.د.خ.ا. یعنی برنامه عمل آن حزب تسجیل بود بیک قلعه و دژ مستحکم مبدل گردید. بسیج روز تا روز روشنفکران محصلین و محصلات، معلمین و معلمات، متعلمین و متعلمات، کارگران و دهقانان و سایر زحمت کشان و وطنپرستان آتش بجان رژیم فرتوت ظاهر شاهی و دار و دســته های شان از یکطرف و از طرف دیگر شعله های خشم و غضب را در دل و دماغ ارتجاع مــلی و بین المللی شعله ور تر نمود. خاصتا مبارزات پارلمانی دوره های دوازدهـم و سیزدهم ولسی جرگه سالهای ۱۳۴۴-۱۳۵۱

 خلاصه اینکه دیگر حزب دموکراتیک خلق افغانستان یعنی حزب قهرمانان و حزب شهیدان ما بیک نیروی مستحکم دفاع از حقوق حقهء خلقهای میهن عزیز ما و بخاطر ایجاد یک حکومت ملی و دموکراتیک مبدل گردید و نقش رهبری کننده آن و اهداف آن در داخل میهن، ارتجاع را به لرزه در آورد که از همان تاریخ ایجاد حزب، در صـــدد گشتند تا آنرا به سردمداری باداران ملی و بین المللی شان سرنگون سازند. همـــین بود که آهسته آهسته به دستگیری ها و بزندان انداختن کادر های برجسته حـــــزب و صفوف آن پرداختند و هم دست به تطمیع آنها بوسیله پیشنهاد مقامات بلند اداری و وعده های مادی زدند. خلاصه این فرزندان صدیق و مبارز ح.د.خ.ا. برهبری رهبران با خرد آن رفیق ببرک کارمل، رفیق شهید نورمحمد تره کی، کادرها و صفوف قهرمانش و حـمایۀ خلقهای ستمدیده میهن عزیزم اعم از زنان و مردان، پیر و جوان و غیره انقـــــــلاب ثور ۱۳۵۷ را بحیث مولود زحمات خستگی ناپذیز شان باعث شدند. انقــــلاب ثور ۱۳۵۷ صفحـه درخشانی در تاریخ میهن عزیز ما بشمار میرود که هیچ چرخشی به آن دستاورد های خط بطلان نمیتواند کشید و منکر آن بود.

دستاورد های انقلاب ثور ۱۳۵۷ یکی نه دو نه بلکه به صدها صدها میرسد که من تکرار احسن گفته صرفا عمده ترین آنها را بر میشمارم و لازم هم است که تا آنعده از هم میهنان عزیزم و یا آنانیکه تا حال بخواب غفلت رفته و صرفا به گفتار دشمنان میهن عمل کرده اند آنرا هضم و درک نمایند.

۱- فرمان اصلاحات ارضی یعنی توزیع زمین به دهاقین کم زمین و بی زمین.

۲- فرمان گسترش و تعمیم سراسری سواد در همه نقاط دور و نزدیک میهن از طریق کورس های سواد آموزی برای همه چه زن و چه مرد.

۳- ایجاد کوپراتیفهای زراعتی و تشکل دهاقین به آن بخاطر کمک و مساعدت بآنها و همچنان بهره برداری درست از کشت و زراعت از زمین.

۴- منع دختر فروشیها و اخذ جیز و جوره های کمر شکن طبق اصول مقدس دین مبین اسلام.

۵- توزیع و اعمار خانه های مسکونی به بیوه های شهیدان.

۶- توزیع مواد ارتزاقی کوپونی به کوپون داران و اجیران دولت.

۷- مساعد ساختن زمینه های تحصیل مسلکی در داخل کشور و خارج از آن بــرای  کارگران میهن.

۸- اعمار مساجد و اماکن مقدسه برای عبادت مردم و تامین امنیت جان و مال و ناموس  مردم.

۹- ایجاد شیرخوارگاه و پرورشگاه بزرگ وطن برای یتیمان و کودکان بی بضاعت.

۱۰- احترام به هنرمندان و قرار دادن آنها به پست ها و مقام های عالی دولتی.

 ۱۱- تنظیم و تقویه یک اردوی مستحکم ملی بخاطر دفاع از نوامیس مردم و حفــــظ استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور.

۱۲- ایجاد و تاسیس پوهنتون ها، لیسه های جدید، مکاتب مسلکی در مرکز و ولایت  کشور

۱۳- تامین و فراهم آوری کار و حقوق مساوی برای قشر اناث و سهیم ساختن هرچه بیشتر شان در امور سیاسی و اداری دولت و ارگانهای نظامی آن.

۱۴- احداث تهیهء مسکن یعنی پروژه های پنحصد فامیلی به اساس کار داوطلبـــانـه اعضای ح.د.خ.ا. و سایر وطنپرستان. و اینها البته بنظر شخصی من آن عدهء مشخصی از این دستاورد های انقلاب ثور ۵۷ میباشد که مختصرا از آنها نام برده ام.

بلی! هم میهنان عزیز و گرانقدر. طی این مراحل دشوار در آن زمان اختطاف و ترور تا زمان پیروزی انقلاب ثور ۱۳۵۷ و مراحل بعدی اش و سر و سامان دادن این همــه کار ساده و آسان نبوده است.

رفیق ببرک کارمل عزیز و همه رهبران گرامی دیگر حزب ما و صدها کادرهای دیگر وطن با صفوف قهرمانش کشته ها دادند و بــه دسایس گوناگون به زندانها برده شدند به چوبه های دار آویخته شدند، به سلول های تنگ زندان جاه داده شدند تا این افتخارات را برای خلقهای زحمت کش میهن کمایی کردند. حزب قهرمان با رهبری رهبران با خرد در ایجاد حکومت ملی و دموکراتیک موفق و اولین قدم ها را بسوی تعالی و ترقی که در برنامه عمل آن یعنی اولین اسناد مرامی حزب جاه داده شده بود برداشتند.

آیا برای دشمنان میهن ما در سطح ملی، منطقه و جهان این دستاورد ها قابـــل تحمل و قبول بود که البته واضحا جوابش نی میباشد. لذا به اساس همین خصلت های ذهنی گرانه و روش های کهنه استثماری و با استفاده از مذهب و باساس سطح پایین درک و سواد سیاسی هم میهنان، دست بکار شدند و تمام دستاورد های انقلاب ثور را وارونه جلوه داده و براهییان راه حق یعنی اعضای پر افتخار ح.د.خ.ا. تاپه الحـــاد و کفر زدند وبا بدست آوردن ارقام بیشمار دالری، پوند و کلدار پاکسانی و غــــیره و عمدتا به همدستی بعضی خاینین ملی و عمدتا دستگاه سیاه و آی اس آی پــاکستان قدرت را تصاحب نمودند.

اگرچه حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان بحیث نیروی رهبری کننده حزب و دولت ظاهرا از بین رفته تلقی شد و رهبران آن به اثر دسایس ارتجاع بعضا کشتـه و به شهادت رسیدند ولی اهداف مرامی این راه و رسم با همان جوشش انقلابــــی اش هنوز هم به پیش میرود و یاد رهبران با خرد رفته گان و شهیدان این حزب قهرمان را فرزندان صدیق میهن و وطنپرستان واقعی فراموش نمیکنند.

آنها از تاریخ آموختند که آنهاییکه به بهانه های کفر و الحاد و اتهام به پاکترین فرزندان صدیق وطن تهمت ها بستند و حاکمیت مردمی شانرا ظاهرا به زباله دان تاریخ کشیده گفتند و بالاثر کمک ارتجاع ملی و بین المللی و حمایت قوتهای نظامی نـــــــاتو و هم پیمانان شان بر این خطهء آزاده ما حکومت میرانند، دوره حاکمیت "مجاهدین" نام نهاد را که جز قتل، و ویرانی و آتش سوزی و غارت آثار عتیقه و باستانی و اختطاف ها و عصمت دری ها و پایمال حقوق زنان و دختران نا بالغ را بزور در قید نکاح آوردن و کشتار مردم بیگناه میهن تحت نام وابسته به ملیت های مختلف و السنه های مختلف، نه از یاد میبرند و نه دیگر فریب این دار و دسته های غیر مسلمان را خواهند خورد.

بلی! هم میهنان شرافتمند! رفیق ببرک کارمل، که امروز مصادف است به پانزدهمین سال وفاتش، شخصیتی بود که از همان آوان جوانی تا دم مرگش با دیگر همرزمان صدیقش صرفا و صرفا بخاطر تامین حقوق حقهء همه خلقهای زحمتکش این مرز و بوم رزمید و تا دم مرگ به ارتجاع و امپریالیزم تسلیم نگردید.

تاریخ مبارزات این راد مرد بزرگ و اندیشه های انقلابی اش که در اولین اسنــــــاد مرامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان یعنی برنامه عمل ح.د.خ.ا. و اسناد کمیتـــه مرکزی ح.د.خ.ا. که بنام تز های کمیته مرکزی مسمی است با سایر رهــروان همرزم و صدیق حزب از خاطر فرزندان مبارز آن و همه وطنپرستان هیچگاهی نرفته و نخواهد رفت.

من بخاطر روشن شدن بیشتر کارنامه های رهبران با خرد حزبم یعنی ح.د.خ.ا. در حالی که در آخرین مراحل این بحث مختصر قرار دارم میخواهم برای هموطنان شرافتمندم که دشمنان آنها را به وطن فروشی و خایین میخواهند تاپه کنند و یا بعضاً کرده انــــد از صدها مثال یک دو مثال مختصر بیاورم:

(زمانیکه رفیق ببرک کارمل بقدرت رسیدند اولین کاری که نمود مسله خــروج قوای شوروی را از افغانستان مطرح کردند. اولین اعلامیه در ماه می ســـــــــــال ۱۹۸۰ یعنی صرف پنج ماه بعد از مداخله شوروی ها صادر گردید. همین اعلامیه در مـــاه آگست ۱۹۸۱ دوباره تکرار شد. باساس همین اعلامیه در ماه جون ۱۹۸۲ مذکرات غیر مستقیم تحت نظر دیگو کور دویز نماینده سر منشی ملل متحد برای افغانستان در ژینو آغاز گردید. محتوای آن همان ۴ ماده بود.

۱- خروج قوای خارجی از افعانستان.

۲- قطع مداخله.

۳- برگشت مهاجرین.

۴- ضمانت بین المللی مبنی بر عدم تکرار مداخله.

گرچه این چار مواد موافقت نامه در ماه اپریل ۱۹۸۸ به امضاء رسید ولی تطبیق نشد و وطن و مردم بخاک و خون شدند. )

دکتور نجیب الله در یکـــی ا ز سخنرانی هایش در تالار جبهه ملی پدر وطن تذکر داده بودند: (امریکائی ها اتکاء به همان نیرو های افراطی و راستگرا میدارند. هر گاه افراطیون تسلط پیدا نمایند جایی برای هیچ یک از روشنفکران، وطنپرستان، دانشمندان، استادان، معلمان و علمای واقعی دین که هدف شان تامین صلح در کشور میباشد نخواهد بود. )

در اخیر در حالیکه یکبار دیگر مراتب تأثرات خود واحساسات قلبی ام را بخاطر گرامیداشت از پانزدهمین سالروز وفات رفیق ببرک کارمل فقید رهبر با خرد زحمتکشان و حزب محبوبم به تماما اعضای ح.د.خ.ا. از حلقات رهبری تا کادرها و صفوف پر افتخارش و خاصتا به محترمه رفیق دکـــتورس اناهیتا راتبزاد همرزم و همسنگر وفادارش تقدیم میدارم، توقع میدارم که دیگر تجرید و این همـه من کردم و او نکرد ها به کنار گذاشته شود و همه بخاطر منافع مردم و میهن زیـر یک چتر و یک پرچم واحد و یک رهبری واحد منسجم شوند و بسوی تامین منافع حقیقی مردم گام بردارند.

 

درود بر روان پاک رفیق ببرک کارمل بزرگ!

 

  

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org