«به استقبال چهل و پنجمین سالروز حیات پُربار ح.د.خ.ا.»

 

(چاوز با فرزندانش)          (پدر و مادر چاوز)

اكنون آری باید بیچارگان آمریكا، استعمار شدگان و تحقیر شدگان آمریكای لاتین را كه برای همیشه تصمیم به نوشتن تاریخ خود گرفته اند را در خود جای دهد ؛ و این موج بغض لبریز شده، این موج عدالت مطالبه شده و حقوق پایمال شده كه از سرزمین های آمریكای لاتین بر خواسته، این موج دیگر باز نخواهد ایستاد این موج هر روز كه بگذرد رشد خواهد كرد.

چراكه این موج متشكل از اكثریت مردم در تمامی زمینه ها می شود؛ اكثریتی كه با كار و زحمت، ثروت ها را انباشته می سازند، ارزش ها را می آفرینند، چرخهای تاریخ را به حركت وا می دارند. و از خواب طولانی و ویرانگری كه به آنها تحمیل شده بود. بیدار می شوند.این مردم فریاد" دیگر بس است" را سرداده و خود به راه افتاده اند. وپیشرفت عظیم شان دیگر متوقف نخواهد شد تا اینكه استقلال واقعی را كه برای آن بارها بیهوده مرده اند را فتح كنند. در هر صورت كسانی كه كشته می شوند، مثل مردم كوبا و مردم Playa Giron برای استقلال واقعی و ترك نشذنی شان جان می بازند.(چه گوارا)

هوگو رافائل چاوز فریاس فرزند سوم از بین هفت فرزند هوگو د لس رییس چاوز و خانم النا فریاس در ۲۸ جولای ۱۹۵۴ در دهکده کوچک سابانتا در ایالت باریناس واقع در ۵۰۰ کیلومتری کاراکاس بدنیا آمد. پدر و مادرش زمانی که هنوز کوچک بود او را برای تربیت بهتر به مادربزرگ پدریش خانم رزا اینس می سپارند. او دیپلمش را از همان ایالت محل تولدش می گیرد. چاوز از زمان خوردی اش به بازی بیس بال بسیار علاقمند بوده و عنوان هائی نیز در این رشته ورزشی بدست آورده است. می گویند زمانی دوست داشته است کشیش کاتولیک شود یا حتی نوشته های ادبی نیز داشته است...اما سرنوشت چیز دیگری را برای وی رقم زده بود. وی با ترک رشته ورزشی، وارد پوهنتون نظامی ونزوئلا شد و از آنجا دررشته کماندو فارغ میگردد.

  

«آزادی از جمله تجملاتی است که هر کسی توان کسب آن را ندارد.» کارل مارکس.

در جریان تحصیل درپوهنتون نظامی جذب ایده های سیمون بولیوار آزادیخواه آمریکای لاتین در قرن ۱۹ میشود و حتی تصمیم به تشکیل جنبش جمهوری پنجم گرفت. چاوز دوبار ازدواج کرده و هر دو ازدواج نیز به طلاق منجر شده اند. بار اول با خانم نانسی کلمنارس که حاصل آن دو فرزند دختر به نامهای رزا ویرخینیا و ماریا گابریلا و یک پسر به نام هوگو رافائل و بار دوم در دوران مبارزات انتخاباتی اش برای رسیدن به ریاست جمهوری ونزوئلا با یک روزنامه نگار به نام ماریزابل رودریگز ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دختر کوچک وی با نام روسینس رودریگز می باشد. ازدواج دوم نیز در سال ۲۰۰۳ به طلاق انجامید که در ونزوئلا از این تاریخ بانوی اول وجود ندارد.

هوگو چاوز در سال ۱۹۹۸ به عنوان رییس جمهوری ونزوئلا انتخاب و در ۲ فوریه ۱۹۹۹ رسما تصدی این مقام را عهده دار شد.

چاوز دارای پیشینیه نظامی بود و طی دوران خدمت خود در ارتش ونزوئلا یك نیروی انقلابی درون سازمان ارتش ونزوئلا ایجاد كرد و در سال ۱۹۹۲ كودتایی نافرجام جهت سرنگونی كارلوس اندرس پرس رییس جمهوری وقت ونزوئلا ترتیب داد. [سالگرد كودتای ۱۹۹۲] چاوز پس از كودتا دستگیر شد. او پس از سپری كردن دو سال در زندان از سوی رافائل كالدرا رییس جمهوری وقت ونزوئلا مورد عفو قرار گرفت. از این زمان به بعد او از نظامی گری فاصله گرفت و وارد عرصه سیاسی شد. چاوز با استفاده از تبحر خویش در امر سخنوری و شخصیت كاریزماتیكی كه به محبوبیت وی میان مردم می‌افزود، به عنوان یك رهبر چپ گرا و یك سیمون بولیوار امروزی - قهرمان استقلال آمریكای لاتین از استعمار اسپانیا- در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۸ شركت كرد و به عنوان رییس جمهوری ونزوئلا از سوی مردم این كشور برگزیده شد. هوگو چاوز پس از در اختیار گرفتن مقام ریاست جمهوری دست به اصلاحات گسترده‌ای – موسوم به انقلاب بولیواری- در شئون سیاسی، واقتصادی ونزوئلا زد. طرفداران چاوز، وی را رهبری مردم گرا و قهرمان فقرا می‌دانند.

(برادر چاوز)

مردم ونزوئلا در یک رفراندوم به طرح لغو محدودیت برای ادامه‌ی ریاست‌جمهوری رای مثبت دادند. طبق این قانون، چاوز می‌تواند در سال ۲۰۱۲ برای سومین دوره متوالی رییس‌جمهور ونزوئلا شود. اگرچه چاوز مدعی شده که برای اجرای انقلاب سوسیالیستی‌ در کشورش لازم است که در ده سال آینده هم رییس‌جمهور باقی بماند، اما این قانون به او اجازه می‌دهد که مادام‌العمر هم این مقام را در اختیار داشته باشد.

هوگو رافائل چاوز فریاس (به اسپانیایی: Hugo Rafael Chávez Frías) (زاده ۲۸ جنوری۱۹۵۴) پنجاه و سومین رئیس جمهور ونزوئلا است. چاوز به عنوان رهبر «انقلاب بولیواری» شناخته می‌شود و به خاطر سیاستهای سوسیال دموکراتیک و ضدیتش با جهانی‌سازی نئولیبرالی و سیاست خارجی ایالات متحده مشهور است. او موسس حزب چپگرای «جنبش جمهوری پنجم» است که در حال حاضر (دسامبر سال ۲۰۰۷) در ونزوئلا در قدرت است.

هوگو چاوز با هدف بهبود وضعیت رفاهی مردمان کشورش و کاهش اختلاف شدید طبقاتی برنامه‌های مبتکرانه‌ای را در اقتصاد ونزوئلا به اجرا درآورد. موفقیت این برنامه‌ها به تحول چشمگیری در زندگی جمعیت فقیر ونزوئلا منجر شده‌ و او را به صورت قهرمان ملی مردم آمریکای لاتین درآورده‌است. از اصلاحات چاوز در اقتصاد ونزوئلا می‌توان به این موارد اشاره کرد:

ملی کردن برخی از صنایع بزرگ و پربازده

کاهش قدرت شرکت‌های چندملیتی و محدودیت در فعالیت‌های آن‌ها

ساختن صدها هزار خانه ارزان قیمت در نقاط مختلف کشور و واگذاری آن‌ها به مردم

مبادله پایاپای نفت مهمترین منبع درآمد ارزی ونزوئلا با محصولات و خدمات کشورهای وارد کننده نفت؛ به طور مثال ونزوئلا در ازای نفتی که در اختیار کوبا قرار می‌دهد. از پزشکان و معلمان کوبایی برای توسعه کشور استفاده می‌کند.

افزایش روابط اقتصادی با ایالات متحده آمریکا، به طوری که آمریکا با اختلاف بسیار زیادی به مهمترین شریک تجاری این کشور تبدیل شده‌است.

چاوز میلیاردها دالر از درآمدهای نفتی ونزوئلا را در کشورهای دیگر آمریکای لاتین سرمایه گذاری و مصرف می کند؛ در قراردادهای نفتی، در پروژه های زیربنایی، و در کمک به بازپرداخت بدهی کشورهایی چون آرژانتین و برزیل. وی همچنین قراردادهایی برای فروش نفت ارزان منعقد کرده و به کشورهای کوچک منطقه کارائیب و کشورهایی چون اکوادور - در آمریکای لاتین - نفت را به قیمتی پایین تر از ارزش واقعی آن عرضه می کند.

چاوز دالرهایی را که از فروش نفت به آمریکا حاصل می شود برای کمک و حمایت از مخالف سرسخت و دیرینه واشنگتن، یعنی فیدل کاسترو، به کار می گیرد. در مقابل، کوبا هزاران داکترو آموزگار به ونزوئلا می فرستد که تا همین حالا هم شرایط مناطق محروم کاراکاس را دگرگون کرده اند.

در همین حال دولت ایالات متحده هوگو چاوز را محکوم می کند که تاثیرگذاری در قاره آمریکای لاتین را با پول می خرد. چاوز در چند نوبت رای گیری دموکراتیک به پیروزی رسیده، و گروه های مخالف وی - حتی به رغم متهم شدن به دریافت کمک های مالی غیر قانونی از خارج - فعالیت آزادانه دارند.

چاوز با فریاد به مردم می گوید: آنهایی که می خواهند مستقیم به جهنم بروند، از کاپیتالیزم پیروی کنند. و کسانی که می خواهند بهشت را بر روی همین زمین بسازند، از سوسیالیزم پیروی خواهند کرد.

هوگو چاوز در مراسم اعطای اعتبار به بخش های تحصیلات عالی ونزوئلا که در فقیر ترین منطقه شهر کاراکاس و با حضور مردم منطقه، مسوولین کشور و مهمانان بین المللی برگزار می شد، به ناگاه متوجه تلاش یک کودک برای نزدیک شدن به جایگاه سخنرانی می شود که با ممانعت مسوولین مراسم نمی تواند خود را به جایگاه برساند. وی فورا سخنرانی را قطع می نماید و از مسوولین می خواهد کودک را به جایگاه راهنمائی کنند. چند لحظه بعد کودک که نامه ای در دست دارد در آغوش چاوز جای می گیرد. چاوز سعی می کند با سوالاتی مانند نامت چیست و چند سال داری کودک را به حرف بیاورد که به خاطر اینکه کودک مشغول خوردن بیسکیت است فایده ای ندارد. به ناگاه چاوز از کودک می پرسد چی برای من آورده ای که کودک در جواب می گوید بیسکیت. چاوز هم می گوید خوب به من بیسکیت بده غافل از اینکه تنها بیسکیتی که کودک همراه دارد همان است که در دهان دارد. کودک در پاسخ به رئیس جمهور ونزوئلا و در مقابل دوربین هائی که مراسم را به طور زنده از تمام کانال های تلویزیونی ونزوئلا پخش می کنند دست در دهان می برد و بخشی از غذای جویده شده را از دهان بیرون می آورد و به چاوز تعارف می کند. در کمال بهت حاضرین چاوز تعارف کودک را رد نمی کند و لقمه از دهان در آورده شده کودک را می خورد و تحسین حاضرین را بر می انگیزد. چاوز در همان حال سخنرانی را که در مورد بلا های نظام سرمایه داری بود را ادامه می دهد و تاکید می کند در نظام سرمایه داری هیچ کس به فکر دیگری نیست در صورتی که در دیگر نظام های انسانی مردم حاضرند دارائی های خود را با دیگران نیز تقسیم کنند، مانند همین کودک که حاضر شد حتی غذای در دهان خود را با دیگری تقسیم نماید.

چاوزاست تا تاریخ ببیند چطور بزرگمرد انقلابی برخاسته از سرزمین آمریکای لاتین بر عهد خود در دفاع از مظلوم در سراسر عالم وفا می نماید، وی است تا از همسایگی آمریکا، پشتیبانی دولت ایالات متحده آمریکا از زورگویان وآدمکشان را افشاء و محکوم نماید، هوگوچاوزاست تا دیگر سران دنیا را بر رسالت اصلی آنان یعنی تلاش در برقراری صلح در دنیا تذکر دهد تا شاید در این وانفسا سران عرب نیز فریاد مردمشان را گوش فرا داده و اقدامی در جهت احقاق حقوق مردم غزه و تمام فلسطینیان اتخاذ نمایند، وی است تا حقانیت مواضعش را بار دیگر به رخ تمام منتقدان بکشد، چاوزاست تا ضربه ای باشد بر پیکر در حال احتضار امپریالیسم و صهیونیسم، وی خواهد بود تا همبستگی خود با مظلومان دنیا را اثبات نماید، این چاوزاست که امپریالسیم وسرمایداری را بزدلانی خطاب نماید که مردمی بی گناه و بی دفاع را مورد حمله قرار داده اند، وی است تا بغض همه منتظران با شنیدن صدای دفاع از مظلوم از سرزمین آمریکای لاتین بشکند، وی است که میگوید ونزوئلا تا مجازات عاملان و آمران قتل عام مردم مظلوم دنیا از پای نخواهد نشست.

چاوز و بوش

شرایط دشوار زندگی، بی عدالتی و ظلم و استبداد حاکمان کشور های آمریکای لاتین اندیشه و طرز تفکر چه گوارا این جوان را منقلب ساخته و او تصمیم گرفت تا بخاطر رهائی انسان زحمتکش از درد ها و مصیبت ها به مبارزه تا سرحد مبارزات مسلحانه و چریکی دست بزند.

تضاد بین بوش و چاوز نمی تواند از این بزرگتر باشد. چاوز از یک کلبه یک اتاقۀ خاکی که با والدین و سه خواهر و برادرش در آن زندگی کرده، می آید. زندگی سخت کودکی و سالهایی که او در واحد چتربازی ارتش ونزوئلا سپری کرده، او را برای مقابله با سختی های زندگی سیاسی، زمانی که از قدرت خلع شد و مطیع حکومت عده معدودی از ثروتمندان شد، آماده نموده است. اما بوش به دلیل موقعیت و ثروت خانوادگی از بالاترین حمایت ها برخوردار بوده که این ورود به بهترین مدارس را برایش فراهم نموده و او را از محدودیت های قانونی بی شمار در امان داشته است. وی در ایام بزرگسالی خود از یک تجارت ناموفق به دیگری پریده تا اینکه

این دو مرد قطب های مخالف یکدیگرند. در حالیکه بوش شخصا به یک تیم متخصص در روابط عمومی وابسته است که برای او از یک طرف سخنرانی های ضربان دار انجیل را طراحی می کنند و از طرف دیگر گاوبازان ساده گو؛ چاوز بی تکلف و رک و راست است. رفتار گرم و مردم دوست او دوستان زیادی را در سراسر دنیا دور او جمع کرده و به برنامه های حمایت کنندۀ او قدرت بخشیده است. جای تعجب نیست که رسانه های اشتراکی با بدین حد از او نفرت دارند.

چاوز پرقدرت ترین نهادها را در ونزوئلا به کار گماشته، از جمله شرکتهای غول آسای نفتی، صنایع مخابرات و اغنیای کاملا سنگربندی شده. کلینیک های بهداشتی دولتی تاسیس نموده و کمک هزینه های مالی برای غذای فقرا، فرصتهای بزرگ آموزشی و تحرک و پویایی در جامعه خلق کرده است. از همه مهمتر، به کنترول دولت بر سرمایه های ملی حیاتی بویژه نفت استحکام بخشیده است.

مردم او را دوست دارند و در انتخابات اخیر بیش از 60 درصد به چاوز رای دادند.

چاوز دیدگاهی از یک جامعه عادلانه و قابل تحمل را که آزادی های اجتماعی برای همه در آن تضمین شده و مردم حق انتظار حداقل استاندارد زندگی را دارند.

دولت آمریکا هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا را یکی از بزرگترین تهدیدهای موجود علیه آمریکا خواند.کاندولیزا رایس وزیر خارجه قبلی آمریکا چاوز را متهم کرده بود که برای دور کردن سایر کشورها از دمکراسی تلاش می کند. خانم رایس خواستار ایجاد یک جبهه متحد علیه دولت ونزوئلا شد. چاوز در پاسخ به حملات لفظی آمریکا گفت که "افکار عمومی جهانی با ونزوئلا هستند." به نظر می رسد این حملات لفظی بین آمریکا و ونزوئلا منجر به تضعیف تلاش هایی شوند که اخیرا برای بهبود روابط دو کشور صورت گرفته اند. خانم رایس که در نشست کنگره آمریکا سخن می گفت چاوز را متهم کرد که رهبری "پوپولیسم آمریکای لاتین" را بر عهده گرفته است و کشورهای دیگر را با خود به پایین می برد. وی از جامعه جهانی خواست که برای آنچه او "حمایت و دفاع از مردم ونزوئلا" خواند فعالتر عمل کند.

چاوز سخنان خانم رایس را "دیوانه وار" خواند. وی گفت که آمریکاییها سالها تلاش نمودند که ونزوئلا را منزوی کنند اما در این راه " شکست خورده و خواهند خورد زیرا آنها در اشتباه هستند." هوگو چاوز به باراك اوباما، توصیه كرد تجاوز علیه مردم دنیا و نمایش قدرت امپریالیستی خود را پایان دهد. كشته شدن صدها افغانی و از جمله كودكان را در نتیجه بمب باران شدید نیروی امپریالیستی ایالات متحده آمریكا به افغانستان، محكوم كرد. رئیس جمهور ونزوئلا تصریح كرد: اوباما هم اكنون در افغانستان دست به جنایت و كشتار مردم و كودكان زده است.

چاوز و اوباما

چاوز گفته است باراک اوباما فرق چندانی با جورج بوش ندارد و از رئیس جمهوری آمریکا به علت مداخله در امور داخلی ونزوئلا انتقاد کرده است.

هوگو چاوز پیش از اجلاس رهبران آمریکای لاتین با لحنی غیرمودبانه از اوباما به عنوان فردی نادان صحبت کرده بود و گفته بود لازم است چیزهایی زیادی درباره ی آمریکای لاتین بیاموزد.

نزدیک به نود درصد صادرات ونزوئلا متعلق به نفت و گاز است و در سه سال گذشته حدود پنجاه درصد تجارت این کشور نیز با ایالات متحده بوده است. مناسبات یا بهتر بگوییم احتیاج امریکا و امریکای لاتین به یکدیگر هم از نقطه نظر اقتصادی و هم از بعد استراتژیکی، احتیاجی دوسویه و متقابل بوده است. بعد از اینکه باراک اوباما درظاهرادبیاتی تازه و متفاوت را وارد کاخ سفید کرد و دشمنان امریکا را ذوق زده کرد، ملاقاتی میان رهبران امریکا و امریکای لاتین در اجلاس ترینیداد صورت گرفت و کلید تجدید روابط میان شمالی ها و جنوبی ها زده شد.

هوگو چاوز در این اجلاس و در دیدار کوتاهی که با اوباما داشت به سوژه اصلی رسانه ها تبدیل شد. او کتابى را به رییس جمهور ایالات متحده هدیه کرد که مضمونی ضد استعماری داشت و قدرت هاى بزرگ جهان را به دلیل سیاست هاى استثمارگرانه در آمریکاى لاتین مورد انتقاد قرار مى داد.

این کتاب هم کنایه بود و هم هدیه. کنایه ای به اینکه آنچه تا به حال در جریان بوده، همه اش ظلم و بی توجهی بوده و آنچه از این پس خواهد بود، مسیری دوطرفه و به دور از یکجانبه نگری است. 

خبر فرستادن مجدد سفیری از ونزوئلا به امریکا زمانی اعلام شد که اوباما از آغاز دورانی جدید در روابط با کوبا و آمریکای لاتین سخن گفت و جاذبه کلامش و مداراجویی نادرش مورد استقبال مقامات لاتینی حاضر در اجلاس ترینیداد قرار گرفت. بعد از آن بود که فیدل و رائول کاسترو نیزخواهان پایان خصومت ها میان خود و قدرت اول جهان شدند و ترجیح دادند تا روی دیگر روزگار را هم ببینند.

دفتر مطبوعاتى رئیس جمهورى ونزوئلا بعد از آن دیدار به نقل از چاوز اعلام کرد: "من هشت سال پیش هنگامى که بوش ریاست جمهورى خود را آغاز کرد با وى نیز دست دادم، من مى‌خواهم دوست شما باشم." حالا پس از ماه هاتعلیق روابط بین ونزوئلا و امریکا، هوگو چاوز سفیر خود را به واشنگتن گسیل داشت.

برنده واقعی اجلاس سران کشورهای آمریکایی می‌تواند کتابی باشد که هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا، به باراک اوباما داد. چاوز که جرج بوش را «شیطان» می‌خواند،در جریان اجلاس آمریکا که در ترینیداد و توباگو برگزار شد کتابی به رئیس جمهوری ایالات متحده اهدا کرد، و همین باعث شد که کتاب مذکور در عرض چند ساعت در صدر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها قرار گیرد.

کتاب «رگ‌های باز آمریکای لاتین: پنج قرن غارت یک قاره» نوشته نویسنده اروگوئه‌ای ادوآردو گالئانو که در سال ۱۹۷۳ منتشر شده و از آثار کلاسیک و محبوب چپ‌های آمریکا به شمار می‌رود درباره استعمار و بهره‌کشی از مردم آمریکای لاتین در طول تاریخ و مناسبات نابرابر این قاره با اروپا و آمریکاست. ترجمه انگلیسی این کتاب که درمقام بیش از ۶۰ هزارم قرار داشت در عرض ۲۴ ساعت در فهرست پرفروش‌ها به مقام یازدهم رسید.

یکی از چاپ‌های اخیر کتاب گالئانو با مقدمه ایزابل آلنده، نویسنده معروف شیلیایی، منتشر شده است. خانم آلنده در مقدمه خود می‌‌نویسد که در سال ۱۹۷۳ هنگام فرار از کشور در جریان کودتای شیلی به دست جنرال پینوشه این کتاب جزء معدود چیزهایی بوده که به همراه خود برده است.

رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرده است که خواهان رابطه‌ای دوستانه‌تر با هوگو چاوز است که در زمان ریاست جمهوری بوش بارها ایالات متحده را به باد انتقاد گرفت. با این حال جفری دیویدو، سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا که در حال حاضر مشاور اوباماست، معتقد است که «دست دادن و لبخند زدن به معنای رابطه‌ای تازه نیست.» او می‌گوید: «پرزیدنت با ۳۳ رهبر دیگر هم [در اجلاس سران آمریکا] دیدار داشت و فکر می‌کنم با همه آنها دست داد و به آنها لبخند زد.»

منتقدان، دیدار اوباما با چاوز را دلیل ضعف وشكست آمریكا تلقى كرده اند.

از سوى دگیر، گینگریچ عضو حزب جمهوریخواه و رئیس اسبق سنا، طى برنامه تلویزیونى " تو دى شو، با شاره به پیامدهاى احتمالى دست دادن اوباما با چاوز گفت: دشمنان امریكا در سراسر آمریكاى لاتین، از انتشارعكس چاوز در حال لبخند زدن هنگام ملاقات با رئیس جمهور آمریكا، سوء استفاده خواهند کرد، و آن را نشانه مشروعیت بخشیدن به دولت چاوز تلقى خواهند دانست.

دیك چینى، معاون رئیس جمهور سابق آمریكا در گفتگویى با شبكه تلویزیونى فوكس نیوز گفت، دیدار اوباما با چاوز رئیس جمهور ونزوئلا، ودانییل اورتیگا، رئیس جمهور نیكاراگوا، سودى در بر نداشته است و معیارهاى نادرستى را بوجود خواهد آورد. وى اوباما را به بکارگیری لحن عذر خواهانه از چاوز نسبت به سیاست دولت سابق امریكا، متهم كرد. چینى افزود: به نظر من، انسان مى بایست هوشیارانه گام بردارد، زیرا كشورهاى جهان، چه دوست وچه دشمن، به سرعت از این وضع بهره بردارى خواهند کرد، بویژه اگر به این معتقد باشند كه آنها با رئیس جمهورى ضعیف، ویا شخصى كه از منافع آمریكا با قدرت دفاع نمى كند، روبرو هستند.

این نخستین بار نیست که هوگو چاوز باعث پرفروش شدن یک کتاب می‌شود. در سال ۲۰۰۶ نیز در جریان حضور در سازمان ملل چاوز کتابی از نوآم چامسکی، زبان‌شناس و تحلیل‌گر سیاسی معروف آمریکا، را بسیار مورد تعریف و تمجید قرار داد. کتاب نوآم چامسکی با عنوان «سلطه یا بقا: کاوش آمریکا برای سلطه جهانی» نیز به این ترتیب به صدر فهرست پرفروش‌ها صعود کرد.

چاوز و آمریکای لاتین

واگر خفه ام كنند سازش نخواهم كرد و ایمانم را قربانی مصلحت نمیكنم.

شرایط دشوار زندگی، بی عدالتی و ظلم و استبداد حاکمان کشور های آمریکای لاتین اندیشه و طرز تفکر چه گوارا این جوان را منقلب ساخته و او تصمیم گرفت تا بخاطر رهائی انسان زحمتکش از درد ها و مصیبت ها به مبارزه تا سرحد مبارزات مسلحانه و چریکی دست بزند.

چاوز پس از پیروزی در انتخابات اخیر اعلام کرد که تغییراتی در قانون اساسی این کشور، برای پیشبرد طرح های سوسیالیستی، صورت خواهد گرفت... و این اصلاحات عمیق تر از انچه که پس ازهمه پرسی سال 1999 صورت گرفت، خواهد بود.

چاوز همچنین با تاکید بر عمیق تر شدن انقلاب بولیواری، این پیروزی را نه تنها به شهدا و قهرمانان ونزوئلا و سیمن بولیوار، بلکه به مردم کوبا و فیدل کاسترو هدیه کرد و گفت : پیروزی بزرگ برای انقلاب، صلح و امید به دست آمده است... من دوباره آنچه را که چند روز پیش گفتم، تکرار می کنم ما این پیروزی را به مردم کوبا و رییس جمهور، برادر، رفیق و هم قطار، فیدل کاسترو، هدیه می کنیم. فیدل کاسترو نیز در پیام تبریکی به این مناسبت به چاوز و مردم ونزوئلا ارسال کرد و گفت:... پیروزی شما در تاریخ آمریکای ما پر طنین، کوبنده و بی نظیر بود. مردم ستم دیده ی جهان، همیشه حامی و مشوق استراتژی و شهامت شما در مبادرت ورزیدن به چنین مبارزه ی مشکلی، خواهند بود... شجاعت سیاسی شما و مردم ونزوئلا، جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است. ما کوبایی ها شادمان هستیم.

تحولات آمریکای لاتین، تنها محدود به پیروزی چاوز در ونزوئلا نمی شود. در دهه ی اخیر، این منطقه شاهد تحولات جدی و بنیانی وسیعی در سیستم سیاسی خود بوده است. دولت های دیکتاتوری نظامی خشن در این کشورها، که عمدتأ تحت نفوذ و رهبری آمریکا بودند، از صحنه بیرون رانده شده اند و این در حالی است که مردم در مقیاسی وسیع، رهبران سیاسی خود را، در انتخاب های دمکراتیک، جایگزین آنها کرده اند. در شیلی، پینوشه، پیش از مرگ خود، تلاش کرد تا با فریب مقامات قضایی و استفاده از نفوذ اربابان خود، آمریکا و انگلستان، از اتهامات خود بگریزد، اما خیل عظیم اعتراضات مردمی و تلاش مستمر آنها در افشای جنایات پینوشه، او را تا پای میز محاکمه کشاند. در کشورهای دیگری چون برزیل، اروگوئه، اکوادور، آرژانتین، بولیوی و... نیروهای مترقی توانسته اند قدرت دولتی را به دست بگبرند و در کنار کوبای انقلابی، تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بنیانی را در منطقه صورت دهند. نتیجه ی انتخابات اخیر در آمریکای لاتین، بیانگر حرکتی نوین و عمیق در منطقه و نشانگر رشد بلوغ سیاسی مردم است. تحولات در این کشورها، نیاز عاجل مردم آمریکای لاتین برای برون رفت از فقر روز افزون است، تحولاتی که باید نیاز بیش از 70 درصد جمعیت این کشورها را بر آورده سازد. نکته قابل ذکر دیگر در رابطه با آمریکای لاتین، گرایش مثبت روسای جمهوری ترقی خواه این منطقه به اتخاذ مواضع مشترک است. آنها در مبارزات انتخاباتی خود، و آنهایی که در چند سال گذشته قدرت را در دست داشته اند، مبارزه با فقر، بیکاری، بیسوادی و بیماری هارا در راس برنامه های سیاسی خود قرار داده اند.

دولت ونزوئلا به موفقیت هایی که در کاهش میزان فقر به دست آورده است، پس از یک دهه زمامداری هوگو چاوز، نرخ فقر در ونزوئلا از 42 درصد به 9.5 درصد کاهش یافته است. با تغییر قوانین، وضعیت بهداشت را در کشور، به ویژه به نفع گروه های فقیر بهبود داده است. هوگو چاوز، در سخنرانی اخیر خود در مجمع ملی پارلمان- ونزوئلا، خدمات بهداشتی و برنامه های آموزشی رایگان در این کشور را که به عنوان "رسالت اجتماعی" شناخته می شوند، کلید تحقق آرمان های سوسیالیستی خواند. چاوز گفت: ماموریت های اجتماعی ونزوئلا که به رهبری دولت و مردم ونزوئلا اجرا می شود، نمونه مشابهی در آمریکای لاتین ندارد و بخشی جدایی ناپذیر از تحول و دگرگونی در کشور، جامعه و اقتصاد این ملت است.

چاوز تنها رهبر سیاسی سوسیالیست از نوع جدید است كه رودرروی قدرت آمریكا با صراحت از قصد ونزوئلا برای پیشروی به سوی سوسیالیسم، سخن می گوید. چاوز بخصوص پس از برملا شدن دست آمریكا در تحریك مخالفین و انجام دو كودتا علیه دولت چاوز درسال 2002 حمله به امپریالیسم را به عنوان دشمن خلق‌های آمریكای لاتین جانشین نئولیبرالیسم كرده است. او می گوید : طرح مجدد مساله امپریالیسم برای ونزویلایی‌ها ضروری است. زیرا این امپریالیسم متعفن و فرتوت بخاطر بزك كردن چهره خود سالهاست كه ازعرصه ادبیات سیاسی ما خارج شده بود و اكنون كه چهره واقعی نیولیبرالیسم افشا می شود، او بار دیگر ماهیت خود را بما می نمایاند. هوگو چاوز و حزب او محتوای این سوسیالیسم دموكراتیك را در قالب یك برنامه بومی و آشنا با فرهنگ مردم آمریكای لاتین تحت عنوان ALBA(آلترناتیو بلیوارین آمریكای لاتین) تدوین كرده است. به اعتقاد این حزب هسته مركزی این برنامه سوسیالیستی عبارت است از دموكراسی مشاركتی و عدالت اجتماعی.

رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی درصف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است. آزادی بیش از همه از دست کسانی ضربه میخورد که برای نیل به آن کوتاهترین مسیر را انتخاب میکنند. (چه گوارا)

اوو مورالس رئیس جمهور بولیوی میگوید: آنچه كه می‌خواهم بگویم، آنچه كه در رؤیای خود می‌بینم، و آنچه كه ما به عنوان رهبران بولیوی در رویای خود می‌پروریم، این است كه وظیفه ما باید این باشد كه تفكرات ضد امپریالیستی را تقویت كنیم. برخی از رهبران اكنون در این باره صحبت می‌كنند كه چگونه روشنفكران جنبش‌های اجتماعی و سیاسی می‌توانند اجلاس مهمی از سران مانند فیدل، چاوز و لولا تشكیل دهند و به همه اعلام كنند: «ما اینجا هستیم و در مقابل تجاوز امپریالیسم ایالات متحده ایستاده‌ایم.» اجلاسی از سران كه افرادی مانند «ریگوبرتا منچو» رهبر بومیان گواتمالا و برنده جایزه صلح نوبل و سایر رهبران اجتماعی و كارگری و شخصیت‌های مهمی مانند «پرس اِسگیوِل» برنده آرژانتینی جایزه صلح نوبل در سال 1980 و رهبر اعتراض به قرارداد تجارت آزاد با ایالات متحده نیز در آن شركت داشته باشند. اجلاس مهمی كه به مردم نشان دهد كه ما با هم هستیم، متحدیم و از بشریت دفاع می‌كنیم.

آنچه كه در بولیوی اتفاق افتاد، شورشی عظیم بود از سوی كسانی كه بیش از 500 سال سركوب شدند و تحت ستم قرار داشتند. اراده مردم را در سپتامبر و اكتبر سال 2003 بر آنها تحمیل و پیروزی بر آتشبارهای امپراتوری آمریكا را آغاز كرده‌ایم. ما سال‌ها در فضایی حاكی از مقابله دو فرهنگ زندگی كرده‌ایم: فرهنگ زندگی، كه به مردم بومی تعلق دارد و فرهنگ مرگ كه به غرب تعلق دارد. هنگامی كه ما مردم بومی به همراه كارگران (حتی تجار و كاسبان كشور خود) برای زندگی و عدالت مبارزه می‌كردیم، دولت وقت با زبان «حكومت دموكراتیك قانون» به ما پاسخ می‌داد!

ما راه دیگری نداریم. اگر می‌خواهیم از بشریت دفاع كنیم، باید این نظام را تغییر دهیم و امپریالیسم ایالات متحده را سرنگون كنیم.

فضای سیاسی امریكای لاتین آبستن حوادث گوناگون است. در یك سوی این حوزه سوق‌الجیشی قدرت‌هایی مثل برزیل سرآورده‌اند كه با تفسیری بومی از سوسیالیسم مسیر توسعه و پیشرفت را با تكیه بر دولتی قدرتمند و منابع سرشار نیروی انسانی و طبیعی طی می‌كنند و در سوی دیگر كشورهایی كه هنوز به امید احیای نئولیبرالیسم از رمق افتاده به جدال با نظام‌های چپگرا برخاسته‌ اند.

جدال میان نظام‌های سیاسی امریكای لاتین را می‌توان جدالی بر سر راه سیاسی آینده این منطقه به شمار آورد. تقابل این دو طیف اكنون به نقطه اوج رسیده است. تا قبل از كودتای ناگهانی در كشور هندوراس كه در آن مدافعان نظام نئولیبرال برای سرنگونی حریف چپگرای خویش (امانوئل زلایا) به زور و سركوب متوسل شدند، جدال این دوجریان ماهیت سیاسی و تا حدی مسالمت‌آمیز داشت اما با این واقعه رقابت میان نظام‌های سیاسی امریكای لاتین به چاشنی خشونت آغشته شد.

داستان سرنگونی زلایا، معمای پیچیده امریكای لاتین شده است و در نظر امثال چاوز، مورالس و كوره‌ا كودتای هندوراس همانند ماجراهای بزرگی مثل سرنگونی آلنده شیلی است كه اگر چاره اندیشی برای آن صورت نگیرد ممكن است دیگر نظام‌های منتخب و سوسیالیست را نیز در بربگیرد.

به باور رؤسای جمهوری ونزوئلا و برزیل، بولیوی و كوبا و... اتحاد نظام‌های چپگرا زیر شعارهای سوسیالیستی باعث شده تا نگرانی امریکا از افزایش محبوبیت رهبران مردمی این کشورها روز به روز بیشتر شود. به باور چاوز دولت كنونی امریكا در این مرحله «سیاست برهم زدن اندیشه همگرایی» نظام‌های چپگرا را پیش گرفته است. مجری این تئوری كسی نیست جز آلوارو اوریبه رهبر نئولیبرال كلمبیا كه به مانند آخرین دژ دفاعی ایالات متحده در امریكای لاتین عرض اندام كرده است. رهبران چپگرا ی امریكای لاتین اكنون پشت صحنه كودتای هندوراس دست پنهان اوریبه و در واقع

كاخ سفید را می‌بینند. سند غیر قابل انكاری كه امثال چاوز اكنون در اختیار مجامع جهانی قرار داده‌اند اشاره به ایجاد زنجیره پایگاه‌های نظامی می‌كند كه دولت اوباما امتیاز ساخت آنها را به چنگ آورده است.چاوز و یارانش بر این باورند حرکتی که چند ماه قبل از کودتا در هندوراس آغاز شد اکنون با ایجاد 7 پایگاه نظامی در کلمبیا می‌تواند به صورت یك سناریو به هم پیوسته در دیگر كشورهای امریكای لاتین نیز تداوم یابد.

اولین گام رهبران چپگرا برای خنثی كردن طرح ایالات متحده،‌ایجاد یك پیمان دفاعی مشترك بود با چنین مقدمه‌ای، رئیس‌جمهور ونزوئلا پیشنهاد کرد نوعی اتحاد نظامی دفاعی بین کشورهای عضو گروه آلبا ایجاد گردد تا جلوی کودتاهایی از این دست گرفته شود. البته بهانه اصلی اوریبه در كشاندن پای امریكایی‌ ها به منطقه پایان دادن به شورشیان چپگرای فارك است.

 اما چاوز با اشاره به این مسئله كه دولت كلمبیا واقعاً به دنبال آزادسازی گروگان‌های دربند فارك نیست، می‌گوید این توجیهات برای تثبیت موقعیت پنتاگون در این منطقه است چاوز به خاطر می‌آورد كه او برای حل گروگان‌های در بند فارك گام پیش نهاد اما آلوارو اوریبه رئیس جمهوری كلمبیا به میانجیگری هوگو چاوز در قضیه آزادسازی گروگان‌ها خاتمه داد. اتفاق دیگری كه در این فاصله اوضاع را بدتر كرد این بود كه کلمبیا پس از موج اعتراض رهبران امریكای لاتین در چرخش آشکار از توقف طرح افزایش نیروهای امریکایی در این کشور خبر داد. حتی رهبری این كشور تأكید كرده بود كه دیگر امریكا هیچ پایگاه نظامی در کلمبیا نخواهد داشت. اما شكستن این وعده، حجت را بر امثال چاوز پایان بخشید و حال پس از بی‌اعتنایی واشنگتن به هشدارهای رهبران امریكای لاتین در زمینه لغو پایگاه‌های نظامی، چپگرایان امریكای لاتین راهكار دوم را كه رویارویی نظامی است پی گرفته‌اند راهكاری كه ممكن است منطقه آرام و در حال توسعه امریكای لاتین را در ورطه بحران‌ها و نزاع‌های بزرگ گرفتار سازد.

 

 استفاده از منابع ذیل: نامه مردم، پیک نت، نشرات حزب توده و اخبار.

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

www.esalat.org