شنبه، ۲۰ اگست ۲۰۱۶     

     
                
استـاد (صبـاح)

 

منبع فساد، بروکراسی و غارتگری در کجاست؟؟؟

 

 

دولتمردان کنونی! لحظه ی با خود خلوت نموده و به این بی اندیشید که طی این سال ها چه خدمات ارزشمند را به ملت و میهن انجام داده اید؟. قیر چند کیلو متر سرک وسیله کمک مستقیم خارجی صورت گرفت، نشر و پخش اخبار، رادیو و تلویزیون کار شما نیست و چند سرمایه دار با کمک پیدا و پنهان کشورهای غربی بخاطر نمایش دموکراسی که غربیها از آن به حیث وسیله ی استفاده می نمایند، دست به چنین اقدامی زده اند. اگر منظور شما از مکاتب است با اندوه و درد که با موجودیت نظامیان حدود چهل کشور هنوز نیز مکتب و مدرسه به آتش کشیده شده و اطفال وطن از رفتن به مکاتب منع میشوند. لطفاً اگر برای یکبار هم میشود، از روی انسانیت و افغانیت، بفرمایید که طی این مدت چقدر از کمکهای خارجی و از دارایی ملی به باد فنا رفته و از این طریق اطرافیان، همرزمان و دوستانت صاحب ثروت و دارایی شده اند؟ چرا از حساب و محاسبه می ترسند؟ چرا یک روز نشد که صادقانه و شریفانه قاتلان داکتر عبدالرحمن، حاجی قدیر، محصلین پوهنتون کابل... فهرست قاچاقچی های مواد مخدر، سران فاشیسم قومی (از هر قوم و ملت که باشند)، عاملین بمباران و کشتار بی گناهان، قاچاق بران معادن و آثار تاریخی... را به ملت معرفی نه مینمایید؟ تا خیر و سعادت دو جهان را نصیب گردید. یقیناً که جرات چنین کاری را ندارید. پس خوب گفته اند : (که آزموده را آزمودن خطاست). گمان نمیکنم که ملت دیگر فریب رنگ و نیرنگ های رنگارنگ را بخورند.

آنچه وضعیت عمومی جامعه سیاسی و اجتماعی را درساحه مخوف و سوزنده تحت شعاع خویش قرار داده و میدهد یکی فساد اداری و دیگر بروکراسی است. رشوه ستانی بسیار پیشرفته در دولت وسایر تعارفات اجباری از یکسو، بقدرت رسیدن و سهیم ساختن افراد غیر مسلکی و غیر علمی در دستگاه دولتی از جانب دیگر، در امر انحراف دادن اصولیت، رکود و کارشکنی ها زمینه سازی خوبی در امر گسترش و بروز فساد اداری بشمار میرود.

ملت که سه دهه درآتش خون و نفاق، داروندارش را از دست داده، دیگر نمی تواند بدبختی های بروکراسی و فساد اداری را به دوش آگنده ازخون خویش تحمل کند. ملت در خون نشسته افغانستان باید بداند که اعمال آنعده عناصر استفاده جو که کوچکترین پابندی به هیچ قوانین بجز منافع خودشان ندارند، قابل عفو و بخشش نبوده و نخواهد بود و شاید فراموش کنند که سازندگان فساد اداری هرگزبخاطر نمی آورند تا مدت طولانی به اعمال بنیادگرایانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملی، عسل زهرآلودی را وابسته به استعمارکهن و جهان خواردر گلو فروبرند. تاریخ این دوره که بیانگر اعمال و کردار انسانهاست، آیینه وار بروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کرد و کتمان جای هیچ خاین ملی را بدون چالش نخواهد گذاشت.کسانیکه فساد اداری را بره می اندازند و یا زمینه های مختلف را دراین جهت مساعد میسازند دشمنان مخفی و آشکار ارمان ملی و انسانی ملت ماست.فساد اداری ناشی از سوء استفاده از قدرت دولتی است که در قدم نخست دوستان و خویشاوندان را در شعاع قدرت شریک می سازند و بعدا بنام های بازسازی و نو سازی به دستبرد دارایی های عامه متوسل میگرند.

این آفت ها و جراثیم در رگ رگ سیستم اداری حکومت بحیث یکی از مزمن ترین مکروب وجود دارد که باید بهر وسیلهً ممکن برای اصلاح سیستم اداری، نصب افراد شایسته و کاردان در پست های اداری و تاسیس یک اداره معقول با معیارهای مسلکی و اصل شایستگی در نظر گرفته شود. و با تقویه و روحیهً بازدهی کار و حسابدهی درمقابل این غدهً سرزانی درجهات مختلف مبارزه جدی و پیگیر صورت گیرد. البته این کار تا زمانی محال است که تعیین و انتخاب کدرها براساس شایستگی صورت نگرفته باشد.ارزیابی های دقیق در تاریخچهً ادارات کنونی، مبین این حقیقت است که در اکثر ادارات دولتی ماموران سفارشی بیشتر از حد معمول متراکم گردیده، و این اشخاص چون توانایی کارهای محوله را ندارند، زمینه بی بندباری ها را مساعد ساخته است که در نتیجه زمینه هرچه بیشتر فساد اداری را بوجود آورده و موثریت اداره را ازبین برده است. بگونه مثال : نصب ملا در پست های تخنیکی کار خلاف پرنسیپ های علمی و اداری است. اگر فضای ادارات دولتی از وجود عناصر فاسد، بنیادگرا، خاین و استفاده جو پاک گردد، اگر دولت فعلی از عملکردهای سازشکارانه با بنیادگرایان جاه طلب وکور دست بکشد و اگر ظرفیت ها مطابق قابلیت افراد و اشخاص با فهم، صادق و متعهد به آرمانهای ملی افغانی ونیز معیارهای شایسته سالاری در نظر گرفته شود، به یقین که مشکلات ازسر راه برطرف خواهد شد. هنوز دیر نشده است که مسئولین امور به سوی قانون مداری وتطبیق اصول و قوانینی که تامین کنندهً منافع علیای ملت ماست گام های صادقانه، دلسوزانه ومسئولانه بردارند تا باشد تطبیق قوانین عدلی، قضایی و سایر لوایح و مقررات تحت شعاع و انضباط و مسئولیت پذیری در جامعه به گونهً یک فرهنگ اداری محل تطبیق خویش را دریابد و دوایر دولتی از لوث عناصر بنیادگر، استفاده جو و بیسوادی که با نیش و نوش از پوست و استخوان مردم ما به اعتبار مردم افغانستان استفاده می نمایند و یا بنیاد اجتماعی نوپای مردم را که سده ها عذاب کشیده اند با فرایند و بازتاب فساد اداری هستی ملت ما را به یغما میبرند روی معیار های حسابگرانه به چنگال قوانین عدلی و قضایی مجبور به تصفیه حساب گردند. و دور نیست که مردم ما با مشت کوبندهً قانون و علاقمندی به حفظ دارایی های عامه و بیت المال اکثر کسانی را که با سوء استفاده از قدرت مرتکب چنان خیانتی گردیده اند مورد بازخواست و سرزنش قرار بدهند، زیرا در امتداد زمان، تاریخ آیینه تمام نمای افعال و اعمال مردم است.

وبرای جلوگیری از رشد و انکشاف بیشتر فساد اداری لازم است طرح سیستم حکومت و نظام اداری آن سه اصل زیر را هرچه زودتر مورد تطبیق و عمل قرار دهند.

بالا بردن ظرفیت ها براساس ظرفیت ها و لیاقت

شفافیت ورعایت عدالت پسندی که همهً آنها چون حلقه های زنجیرباهم درارتباط اند.

حسابدهی از نظر عام بازپرسی، بررسی و ارزیابی میزان پیشرفت امور محوله حکومت است. در نظام های غیر دیموکراتیک، سیستم حسابدهی به اراکین دولت متعلق بوده که نقش مردم درکشورهای مانند افغانستان دراین پروسه ناچیز پنداشته می شود، در حالیکه در نظام های دیموکراتیک، این سیستم حسابدهی بصورت واقعی وجود دارد. مردم نقش عمده در تمام وجوه ها و مراحل مصرف و میزان درآمدها دارند، زیرا دارایی به تمام مردم تعلق دارد نه به یک مشت بینام و بی نشان، بنیادگرا، متعصب، خاین و چپاولگر که بر مسند قدرت تکیه زده اند.آیا دولت حاکم که با مشارکت گروههای جهادی که دست شان به خون هزاران افغان مظلوم رنگین است، قادر به ارایه حسابدهی شفاف برای مردم افغانستان است؟ چند پروژهً عمرانی ازین وچوه در دست اجرا قرار گرفته است؟ آیا دارایی های اعضای حکومت و رهبران جهادی تحت کنترول است و ازایشان در مورد سرمایه های باد آورده شان سوال شده میتواند؟ پس بدون شک و با قاطعیت تمام این چور و چپاول، این غارت و نیرنگ و این خیانت را نتیجهً عملکرد بنیادگرایان کور و از خود راضی دانست.تجارت دارایی های عامه بمنظور اهداف و مقاصد شوم شخصی، حیف و میل سرمایه های ملی، قاچاق مواد مخدر بوسیلهً اشخاص درجه یک سهیم در دولت. بطور مثال کشف کارخانه تولید مواد مخدر در بدخشان، زرع و کشت کوکنار در صفحات جنوب و در مربوطات کابل ـ پغمان، تصرف ملکیت های شخصی عوام توسط گروپ های نابکار سیاف ـ ربانی، این سردمداران بزرگ اسلام که همیشه سنگ دین و ناموس به سینه می کوبند و فقط با استفاده از نام اسلام و بنیادگرایی تحت پرچم جهاد و مبارزه مرتکب همچو فجایع، جنایت و خیانت گردیده اند، آیا رسوایی دیگری ازعملکرد این مبارزین همیشه حاضر درچپاول، غارت و قتل نمیتواند باشد؟ این اصل را کی ها پاسخگو و کی ها حسابده هستند؟

مبرهن است، تغییر اذهان عامه و منحرف ساختن آنها ازمسیر واقعیت، متزلزل ساختن اذهان عامه بخصوص قشر کم سواد و بیسواد، تکیه زدن و قضاوت نمودن روی عملکردهای که در جامعه افغانی در گذشته ها صورت پذیرفته یکی دیگر از اهداف شوم بنیادگرایان در طول دوره های گذشته و کنونی بوده است که با کمال تاسف بازهم دست الوده درخون، مال، ناموس و مال این جنایتکاران بازهم شریک خوان گسترده از سخاوت حکومت فعلی است که با سازش های غیر انسانی و افغانی بازهم دهن جوال را با این عمال نابکار و مغرض گرفته اند.مردم افغانستان این خیانت و سازش های را که در تاریخ افغانستان نظیر آن جز در زمان زمامداری کرزی دیده هرگز فراموش نخواهند کرد.

مدیر بخش مطالعات بین الملل و استاد فلسفه و علوم سیاسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گوید. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگیرى هاى آن بسیار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وی از حضار مى پرسد چرا باید به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گوید كه پایان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نیز به همان اندازه اهمیت دارد تا از جنگ هاى دیگر جلوگیرى شود. اگر چنین نشود باید منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است. اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پایان آن زهرآگین خواهد بود. موصوف سپس تفاوت هاى تجاوزو «تجاوز خارجى» را برمى شمارد. «تجاوز استفاده از زوربراى تعرض به حقوق یك فرد است.» در حالى كه «تجاوز خارجى استفاده از نیروى نظامى براى تعرض به حقوق یك جامعه است.» وی آنگاه مى پرسد كه آیا سرنگون كردن دولت یك ملت عادلانه است؟ در این موقع برخى به آرامى گفتند، نه. «نزد من جنگ باید پاسخى در برابر یك تهدید بالفعل باشد.» آمار نشانگر آن است در جنگ افغانستان از نوامبر ۲۰۰۱ تا الان صدها سرباز آمریكایى كشته و صدهای دیگر زخمى شده اند. در این میان هزاران سرباز افغان كشته و هزاران دیگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق غیرنظامیان در این جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى مالیات دهندگان آمریكایى ماهانه ۴۱ میلیارد دالر خرج برداشته است در حالیكه این رقم در عراق به ماهى ۱۶۲میلیارد دالر رسیده است. جنگ عراق از مارچ ۲۰۰۳ آغاز شده و هنوز ادامه دارد. سربازان آمریكایى و نیروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده اند. در مورد كشته شدگان غیر نظامى عراق البته رقم دقیقى وجود ندارد. وی سپس از شنوندگان مى پرسد «آیا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببینیم جنگ در این دو كشور ارزش اش را داشت یا نه باید سه ملاك را در نظر بگیریم. دولت هاباید به دولت هاى دیگر احترام بگذارد. دولت باید نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعیت برخوردار باشد.

این دولت باید ازهرگونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دریغ نورزد. اگر این سه ملاك برآورده شود این جنگ ارزش اش را داشت. او اذعان کرد که ناتو، انتظار نداشته است که خشونتها در افغانستان، تا این اندازه گسترش یابد. فرمانده‌ی ناتو اعتراف كرد كه این ائتلاف از میزان درگیری‌ها در جنوب افغانستان شوكه شده و از متحدان می‌خواهد به تجهیز و تقویت این نیروها در افغانستان بپردازند.همچنان پیمان آتلانتیک شمالی و دولت افغانستان، یک توافقنامه "دراز مدت همکاری" امضا کردند. یاب دهوپ شفر دبیرکل ناتو روزشش دسامبر در کابل به حامد کرزی رییس جمهور و اعضای پارلمان قول داد که سربازان ناتو، تا هر زمان که افغانستان بخواهد، در این کشور حضور خواهند داشت. او بر حضور دراز مدت ناتو در افغانستان تاکید کرد و اطمینان داد که پیمان آتلانتیک شمالی به همکاری خود با افغانستان تا رسیدن این کشور به ثبات کامل ادامه خواهد داد. از آغاز ماموریت ماموریت جدید ناتو در جنوب افغانستان، تاکنون شمار زیادی از سربازان عضو ناتو که بیشتر آنها بریتانیایی بودند، در این مناطق کشته شده اند. بیشتر این سربازان در درگیری مستقیم با طالبان کشته شده اند که در این اواخر، به گونه قابل ملاحظه ای فعالیتهای خود را گسترش داده اند. نزدیک به پنج سال پس از سقوط طالبان، نگرانی از افزایش قدرت این گروه در نقاط مختلف افغانستان، گسترش یافته است.

همچنان رییس موسسه غیردولتی سنلس اعلام كرد، به‌علت سیاست‌های اشتباه انگلیس و امریكا در افغانستان اكنون نیمی از كشور توسط نیروهای طالبان اداره می‌شود. وی گفت: اكنون نیروهای طالبان در ولایت‌های قندهار، هلمند و ننگرهار از قدرت لازم برخوردارند و هر روز نیز قلمرو این نیروها گسترش بیشتری می‌یابد. سیاست مبارزه با مواد مخدر آمریكا و انگلیس در افغانستان موجب شده است تامردم‌این كشور با فقر شدید اقتصادی روبه‌رو شوند و طرح‌های بازسازی نیز دركشور به صورت درست تطبیق نشود. وی افزود: سیاست‌های غلط امریكا در افغانستان همچنین باعث شده است كه كشور هم‌اكنون به لانه‌ای مخوف برای تروریست‌ها تبدیل شود. وی بیان داشت: امریكا از سال ۲۰۰۱ میلادی تاكنون ۵ /۸۲ ملیارد دالر برای نگهداری سربازان و امور نظامی در افغانستان هزینه كرده كه هفت میلیون دالر آن برای اجرای طرح‌های بازسازی به مصرف رسیده است. افغانستان در سال جاری از ۱۶۵ هزار هكتار سطح زیركشت خشخاش، شش هزار و ۲۰۰ تن تریاك تولید كرد كه این رقم بیشترین مواد مخدر تولیدی در تاریخ كشور می‌باشد. پیشینه تولید كشت مواد مخدر در افغانستان به دهه ۸۰ میلادی می‌رسد كه پس از آن كشت این ماده افیونی در سایر ولایات افزایش پیدا كرد.

ناتوانی درجلوگیری وقاچاق مواد مخدر

میزان كشت و برداشت تریاك در افغانستان در سال جاری میلادی به حد بی سابقه ای افزایش یافته و نسبت به سال گذشته میلادی، افزایش پنجاه نو درصدی را به نمایش گذاشته است. مدیر اجرایی دفتر امور مواد مخدر در سازمان ملل متحد با اعلام این خبر گفت: چنین آمار و ارقامی برای دولت افغانستان و كمك كنندگان بین المللی به این كشور بسیار هشداردهنده است. براساس اظهارات آنتونیو ماریا كاستا سازمان های بین المللی كه از سال ۲۰۰۱ میلادی تلاش فراوانی را برای كاهش كشت خشخاش در افغانستان صورت داده بودند اكنون باید تدابیر جدیدی برای مقابله با كشت و برداشت مواد مخدر در افغانستان بیندیشند. به گفته كاستا افزایش كشت مواد مخدر در افغانستان، ناشی از قدرت گرفتن مجدد طالبان در جنوب یعنی منطقه مساعد برای كشت تریاك است. شورشیان و نیروهای وابسته به طالبان، حملات خود را در بخش های مختلف افغانستان شدت بخشیده اند و در عین حال برای افزایش و رونق بخشیدن به تجارت موادمخدر نیز از هیچ تلاشی فروگذار نكرده اند. طالبان در عین حال به پرورش دهند گان خشخاش اطمینان داده اند كه در صورت افزایش برداشت تریاك، سود ناشی از آن به صورت تضمین شده در اختیار پرورش دهندگان قرار خواهد گرفت. به گفته كاستا در سال جاری میلادی، برداشت تریاك بالغ بر ۶۱۰۰ تن خواهد بود كه این میزان ۹۲ درصد از كل كشت و برداشت تریاك در سطح جهان را تشكیل می دهد. این میزان نسبت به سال گذشته میلادی افزایشی ۴۹ درصدی نشان می دهد و این در حالی است كه در سال ۱۹۹۹ میلادی و به هنگام سقوط طالبان، میزان برداشت تریاك در افغانستان ۴۶۰۰ تن بود. به گفته مقامات سازمان ملل متحد كشت مواد مخدر در افغانستان اكنون به سطح غیرقابل كنترول رسیده است. همچنان كرزی رئیس از چنین آماری ابراز تاسف كرده و از جامعه جهانی خواسته است كه فعالیت های خود برای تقویت پولیس و مقابله با كاشت مواد مخدر را شدت بخشد. دولت آمریكا نیز نابودی خشخاش و مقابله با كشت مواد مخدر را یكی از ابعاد مهم برنامه كمك رسانی به افغانستان دانسته است و دولت حامد كرزی را به علت ناكامی در به چالش كشیدن والیان جنگ سالار ولایات در مقابله با تولید تریاك مورد انتقاد شدید قرار داده است.

افزایش كشت و برداشت مواد مخدر در حالی انجام می گیرد كه دولت عملا بر بخش های جنوبی افغانستان كنترول خاصی ندارد و گروه های نظامی مخالف، دهقانان و دلالان در كنار برخی نیروهای فاسد دولتی و پولیس تجارت موادمخدر را حرفه اصلی خود قرار داده اند. افغانستان پیشتر نیز به عنوان بزرگترین تولیدكننده تریاك در سطح جهان شناخته می شد و ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی از تجارت مواد مخدر به دست می آید. بیشتر هروئین به د ست آمده از خشخاش در اروپا و آسیا فروخته می شود. افزایش كشت خشخاش نیز بیشتر در پنج ولایت در جنوب و به خصوص در هلمند، قندهار و ارزگان صورت پذیرفته است یعنی همان مناطقی كه به خاطر حملات مداوم طالبان شرایط امنیتی باثباتی نیز ندارند. بیانیه سازمان ملل متحد درخصوص افزایش تولید خشخاش در عین حال تاكید می كند كه بخش های جنوبی افغانستان به علت كشت و برداشت گسترده مواد مخدر و تجارت آن، تروریسم، جنایت و فساد به مكان خطرناكی تبد یل شده است. بنابر اظهارات سازمان ملل متحد ارتباطی قوی میان تشدید شورش و ناآرامی و افزایش تولید مواد مخدر در افغانستان یافته است. وی گفت که طالبان دهقانان را به افزایش كشت خشخاش در برابر حفظ امنیت و جان خود دعوت می كند.

طالبان در عین حال برای حفاظت از كاروان های حمل موادمخدر در مناطق مرزی، از دلالان این مواد مالیات دریافت می كند. از سوی دیگر گفته می شود كه اقدامات اخیر طالبان در این عرصه و ترغیب دهقانان برای افزایش كشت خشخاش، به هدف برانگیختن واكنش دولت طراحی شده است.

اگر دولت برخورد سختی با دهقانان موادمخدر داشته باشد، آن گاه مردم علیه دولت شورش خواهند كرد و این همان هدفی است كه طالبان در ذهن می پرورانند. سازمان ملل متحد در عین حال تمام تقصیر را متوجه طالبان نمی داند. ملل متحد درهمین راستا والی سابق ولایت هلمند را به ترغیب دهقانان منطقه برای افزایش كشت خشخاش در ماه های پایانی حضورش در صدر قدرت متهم كرده است. نتیجه سیاست های این والی به افزایش ۱۶۰درصدی برداشت خشخاش در این ولایت منجر شده كه در سایر مناطق بی سابقه بوده است. كاستا در عین حال از اقدام دولت در راه دادن والی سابق هلمند در پارلمان به شدت انتقاد كرده است. وی اعلام كرده كه درخواست سازمان ملل متحد از مقامات «جابه جایی» مسئولان فاسد نیست، بلكه خروج آنها از دولت مورد توجه سازمان ملل متحد قرار دارد. در همین حال ولایت بدخشان در شمال نیز شاهد افزایش قابل توجه تولید خشخاش بوده است و از آنجا كه این ولایت با مشكل حضور نیروهای طالبان و شورشیان مواجه نیست، چنین افزایشی غیرطبیعی می نماید.به اعتقاد كاستا افزایش تولید خشخاش در بدخشان به عدم توانایی دولت در كنترول منطقه و حضور والیان جنگ طلب، فاسد و قدرتمند در آن برمی گردد. وقوع خشكسالی نیز در این منطقه به مشكلات دامن زده است زیرا هیچ جایگزینی برای كشت خشخاش در آن وجود ندارد. با وجود آنكه دولت فعالیت های خود برای مقابله با كشت خشخاش را توسعه بخشیده است اما در راه بازداشت و از كار بركنار كردن مقامات دولتی فاسد و تاجران مواد مخدر، موفقیت چندانی به دست نیاورده است. در همین حال، بنا بر گزارش سازمان ملل متحد، قرار بوده كه ۳۸ هزار جریب زمین های زیر كشت خشخاش نابود شوند اما تنها ۱۲ هزار جریب از این زمین ها نابوده شده اند. بر این اساس، اطلاعاتی كه از سوی دولت در این خصوص ارائه شده، از نظر سازمان ملل متحد كاملا اغراق شده و نادرست است. به گفته كاستا در سال ۲۰۰۵ میلادی والیان ولایات مختلف اعلام كرده بودند كه ۸۷ هزار جریب زمین های زیركشت خشخاش را نابود كرده اند اما سازمان ملل متحد تنها توانسته است نابودی ۱۲ هزار جریب آن را تایید كند.

کرزی طی حکمی د ستور تشکیل کمیسیون مبارزه با فساد اداری را صادر نمود.

در کمیسیون مبارزه با فساد اداری که ریاست آن به عهده رئیس ستره محکمه وعضویت وزیر عدلیه، لوی ثارنوال، نمایندگان پارلمان وهمچنین نماینده ای از وزارت مالیه عضویت دارند. این کمیسیون ازصلاحیت بالایی برخوردار بوده وقرار است عاملین فساد اداری را تا بالاترین سطوح قدرت تحت تعقیب وبازپرسی ومجازات قرار دهد)چیزکه امکان ندارد). کمیسیون مبارزه با فساد اداری درحالی شکل می گیرد که قبل از آن نهاد های دیگری به این منظور تشکیل یافته بود. علاوه بر این کمیسیون ها، در قالب تشکیلات هر وزارتخانه، اداره کنترول و تفتیش که وظیفه آنها نظارت برعملکرد مامورین وحسن اجرای قانون است، نیز وجود دارد. اما با وجود تمام این نهاد های گوناگون حکومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلکه همین نهاد ها خود تبدیل به معضل پیچیده دیگری شده اند.سوالی که هم اکنون در ذهن مردم وجو دارد این است که کمیسیون مبارزه با فساد اداری، میزان فساد در ادارات را افزایش نخواهد داد؟.

سخنگوی کرزی درکنفرانس مطبوعاتی گفت که وظیفه این کمیسیون بررسی وتدوین استراتیژی مبارزه با فساد اداری است اما واقعیت این است که با وجود چندین اداره با هدف همسان درکشور، هیچ گونه تعریف مشخصی از شرح وظایف ومکلفیتهای آنها ارایه نشده است. یکی ا ز مهم ترین چالش ها درادارات تداخل وظایف میان ادارات ووزارت خانه ها است که نه تنها سبب کندی کار بلکه باعث هدر رفتن انرژی و توان قوای انسانی وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بی خود شده است. چه ارتباط میان اصلاحات اداری، ریاست مبارزه با فساد اداری، اداره های کنترول وتفتیش با کمیسیون تازه تأسیس مبارزه با فساد اداری است. چه تعاملی میان آنها وجود دارد، کدام یک استراتیژی خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که هنوز پاسخی نیافته است زیرا براساس اظهارات سخنگوی علاوه بر تدوین وتعیین استراتیژی مبارزه با فساد اداری، به این کمیسیون اجازه داده شده تاکسانی را که درامر فساد اداری درگیر هستند حتا در عالی ترین سطوح، به زندان بفرستند. بنابراین، بدون تفکیک وظایف وتعیین حدود وثغور آن ایجاد کمیسیون پشت کمیسیون جز اینکه روند کار را با مشکل مواجه کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت. بدون شک فساد اداری تنها درگرفتن رشوه خلاصه نمی شود. اگر کارمندی، مأموری ومسئول عالی رتبه ای به هر نحوی خود را از قانون فراتر تلقی کند وقانون رابرای دیگران بخواهد، جزء فساد اداری است عدم آگاهی کامل از قانون، برخورد سلیقه ای و مالکیتی با وزارت خانه ها و ادارات دولتی، خرید و فروش مقامات حکومتی از مظاهر بارز فساد اداری می باشد.

در این تردیدی نیست که برای سامان بخشیدن به وضعیت آشفته کشور نیاز به افراد متخصص و نخبه است اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که برای خیلی ها افغانستان به حیث تفریحگاه و وطن سومی انها محسوب می شود. کسانی که حتی حاضر به باطل کردن مدرک اقامتی خود درقبال داشتن یک پست حساس وکلیدی در این کشور نیستند، چگونه انتظار کار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته باشیم؟. ازجانب دیگرتعدادی دیگری که درکرسی های قدرت لمیده اند سالیان درازی ازچوروچپاول، ازدزدی وراه گیری، اززورگویی وبی بندوباری، ازکشتن وبستن وبردن، از بی قانونی وبخپل سری و از ظلم و وحشت ثروت انداخته اند، پس به چنین کمیسیونهای اعتناء خواهند کرد؟. پس راه مبارزه با فساد اداری در ایجاد کمیسیون های رنگارنگ و مختلف نیست بلکه در یافتن ریشه های فساد و خشکانیدن آن، تعریف وظایف این نهاد ها و داشتن یک اراده صادق می باشد. مثال زنده و برجسته آن بگیر و بزن جندی قبل بین رییس لوی څارنوالی و صدیق چکری بود. یکی ازعمده ترین مشکلات نظام اداری افغانستان فساد اداری و به خصوص فساد گسترده در این چند سال اخیر است. این فساد آنچنان در تار و پود کشور ریشه کرده است که به باور بسیاری از تحلیلگران ساده لوحی خواهد بود اگر از این دستگاه انتظار داشت که به احقاق حق و ابطال باطل و یا اجرای عدالت و قانونیت بپردازد.

موجودیت نیروهای خارجی: پس از گذشت سالها از جنگ افغانستان و موجودیت نظامی آمریكا دستاوردهای این كشور چیست و فلسفه ‌ی باقی ماندن نیروهای امریكایی در كشور چه می ‌باشد؟ متاسفانه باید بگوییم كه آمریكا در جنگ افغانستان نیز شكست خورد و با رهبری این جنگ دستاوردی برای مردم جز بحران‌های سیاسی، اقتصادی و گسترش تجارت سلاح و مواد مخدر نداشت و وضعیت این كشور بهتر از گذشته نیست. موجی از هرج و مرج و بحران‌های فساد مالی و سیاسی افغانستان را در بر گرفته است و عامل اصلی این بحران‌ها عملكرد ضعیف دولت این كشور است. بسیاری از رهبران و مقامات مسوول و بلندپایه ‌ی این دولت كه به عنوان دست نشانده‌ی دولت آمریكا از پایان جنگ افغانستان تا به امروز معروفند، تاجران بزرگ مواد مخدر و رهبران گروه‌های جنگ طلب در افغانستان هستند كه از حمایت‌های سیاسی و نظامی دولت آمریكا برخوردار می‌باشند. نیروهای آمریكایی به رغم همكاری و حضور نیروهای ناتو تا به امروز نتوانسته‌ اند در زمینه‌ی تضعیف قدرت طالبان پیروزی را كسب كنند. این گروه یعنی طالبان تا به امروز زمام امور خود را در دست دارد و در حال حاضر درگیری‌های گسترده‌ای به صورت روزانه میان نیروهای آمریكایی و ناتو و طالبان دایر است كه به دنبال این جنگ‌ها ده‌ها تن از سربازان آمریكایی و نیز نیروهای ناتو قربانی می‌شوند. به دلیل فساد مالی و سیاسی موجود در حكومت، دولت كرزی تاكنون نتوانسته است هیچ یك از برنامه‌های بازسازی خود در افغانستان را محقق سازد. متاسفانه جنرال‌های آمریكایی هم چنان سیاست‌های غلط خود در عراق را در افغانستان تكرار می‌كنند. به رغم افشای روابط بسیاری از فرماندهان و مقامات مسوول آمریكایی با رهبران جنگ طلب عراق جهت كسب ثروت‌های نامشروع از این كشور، این اقدامات تا به امروز در عراق و افغانستان ادامه یافته است. حتی اگر بخواهیم كرزی را از این معادلات مستثنی كنیم، متاسفانه باید بگوییم كه بسیاری ازمسوولان دولت با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر این كشور رابطه و همكاری نزدیك دارند و ازحمایت بسیاری ازجنرال‌های آمریكایی برخوردارند. متاسفانه پدیده‌ی فساد تا اقشار پایین‌تر حكومت نیز رسیده است و امروز این پدیده حتی نیروهای پولیس كشور را نیز در بر می ‌گیرد.

همه‌ی این امور دستاورد آمریكا از جنگ افغانستان را نشان می‌دهند.

این امورنشان می‌دهد كه ایالت متحده‌ی آمریكا پس از گذشت سالها تا كنون نتوانسته است هیچ یك از اهداف علنی خود در این جنگ را محقق سازد. بنابر این بقای نیروهای آمریكایی در این كشور با توجه به واقعیت‌ های موجود تنها منجر به گسترش دامنه‌ ی شكست آمریكا در افغانستان خواهد شد. هرالدتریبیون افزوده است: جنگ افغانستان در واقع روشن شدن جرقه‌ی جنگ جهانی آمریكا با تروریسم بود كه پس از حادثه‌ ی ۱۱ سپتامبر شعله ‌ی آن روشن شد. در آن زمان هدف علنی آمریكا از این جنگ منهدم ساختن شبكه‌ی القاعده به رهبری اسامه بن لادن بود. بلافاصله گروه طالبان در افغانستان به اتهام پناه دادن به اعضای شبكه‌ی القاعده از سوی آمریكا مورد حمله قرار گرفت اما نتیجه‌ی این جنگ چه شد؟ نتیجه ‌ی این جنگ امروز خود را با ادامه‌ی فعالیت طالبان در افغانستان نشان داده است. طالبان امروز قدرت‌مند تر از گذشته در كشور فعالیت می كند و برغم آنكه نیروهای آمریكایی دایره‌ی رویارویی با گروه طالبان و اعضای القاعده را تا مرزهای افغاستان با پاكستان گسترش داده‌اند اما رهبران اصلی القاعده تا به امروز همچنان زنده‌اند و رهبری این شبكه را برعهده دارند. واقعیت‌های موجود در افغانستان نشان می ‌دهد كه آمریكا باید با اتخاذ یك تصمیم عاقلانه و قاطعانه پیش از دست دادن فرصت، نیروهای خود را از افغانستان خارج سازد. متاسفانه جنرال‌های وزارت دفاع آمریكا با این دید به واقعیت‌های موجود در افغانستان نگاه نمی ‌كنند و برای آن‌ ها این امر مهم نیست كه این جنگ با شكست پایان یافته است و در صورت عدم عقب نشینی، این شكست رسما در تاریخ به ثبت خواهد رسید، آنچه كه برای این افراد مهم است، شركت‌های تولید سلاح آمریكا است كه این شركتها بتوانند از وضعیت موجود با منعقد ساختن قراردادهای فروش سلاح با گروه‌های جنگ طلب، دولتی و غیر دولتی به صاحبان خود سود رسانی كنند.

 

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org