درس دهم - زمان و مکان

1 ـ  توضیح مقولات زمان و مکان

2 ـ   نسبی بودن زمان ومکان

3 ـ  عینی بودن زمان و مکان

4 ـ برخی اندیشه های متفکران ایرانی پیرامون این مقولات

 

درس ۱۰ - زمان و مکان اشکال هستی ماده

(1)

زمان و مکان¨ شکل های اساسی هستی ماده هستند. اشیاء نه تنها در حال حرکتند یعنی  دائما در تغییرند بلکه هر یک دارای ابعاد خاص، طول و عرض و ارتفاع، سطح و حجم خاصی هستند و نسبت به یکدیگر در وضع معینی قرار گرفته اند.

مفهوم فلسفی مکان عبارت است از همین خاصیت عمومی کلیه اشیاء مادی یعنی اشغال جای خاص و داشتن بعد و وضع ویژه نسبت به سایر اشیاء. همه اشیاء در مکان وجود دارند و نمی توانند بدون آن وجود داشته باشند.

مکان شکل هستی ماده است.

         به علاوه اشیاء یکی پس از دیگری و در ترتیب خاص قرار دارند. یکی جای دیگری را می گیرد و سپس جای خود را به یکی دیگر می دهد. شیئی تغییر می کند ـ دارای مدت موجودیت خاص خود ـ دارای آغاز و فرجام است. در دوران موجودیت و تکامل هر شیئی مراحل خاص دیده می شود. برخی ها از بین می روند، بعضی پدید می گردند، برخی شکوفان و بالنده و در حال رشد و نمو و برخی دیگر کهنه و فرسوده در سراشیب تباهی و زوال. همه حرکت می کنند و این حرکت در زمان صورت می گیرد. هیچ شیئی نیست که خارج از زمان و مستغنی از آن باشد.

         زمان شکل دیگر هستی ماده است.

         مفهوم فلسفی زمان عبارت است از همین خاصیت عمومی اشیاء و جریانات مادی که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندند و دارای ترتیب خاص معینی بوده و دارای مراحل تکامل هستند. به عبارت دیگر:

         زمان و مکان مقولات فلسفی هستند که شکل های عینی و عام هستی ماده متحرک را بیان می کنند.

         مقوله مکان نظم بین اشیاء جهان مادی و موقعیت و وضع و فاصله آن ها را نسبت به یکدیگر و بعد و شکل و حجم و گستردگی آن ها را بیان می کند.

مقوله زمان تناوب و توالی، همزمانی و جانشینی مراحل مختلف روزهای مادی و گذار یکی به دیگری را بیان می کند.

         ولادیمیر ایلیچ لنین می گوید : « در سراسر گیتی چیزی به جز ماده در حال حرکت وجود ندارد و این ماده متحرک جز در زمان و مکان نمی تواند حرکت کند».

         هر شیئی در هر لحظه معین در جای معین قرار دارد. زمان و مکان و موجودیت را نمی توان از هم و از ماده جدا کرد. کجا؟ کی؟ این دو سئوال همراه یکدیگرند. نه زمان بدون مکان و نه مکان بدون زمان وجود ندارد.

         زمان و مکان به طورناگسستنی به هم پیوند دارند.

         ابدی بودن زمان و لایتناهی بودن مکان وابسته است به ابدیت و بی انتها بودن ماده که خود واقعیت عینی مستقل از شعور است. جهان در مکان و مکان نامحدود است. آلات و دستگاه های علمی ما بیش از پیش در ژرفای کیهان به کاوش می پردازند تاکنون دانشمندان بیش از 300 هزار میلیارد برابر فاصله زمین تا خورشید را «دیده» و مطالعه کرده اند. کهکشان ما قریب به 150 میلیارد ستاره دارد. بنا به آخرین پژوهش های علمی ماوراء سحابی (متاگالاکسی) که کهکشان ما جزو آن است خود از 27 سحابی (گالاکسی) ترکیب یافته است. تاکنون میلیون ها کهکشان کشف شده و ما تازه در آغاز کشفیات بزرگ کیهان شناسی هستیم. ماده پایان ناپذیر است. همان طور که ماده را که یک مقوله فلسفی است نمی بایست با اندیشه ها و نظریات علوم طبیعی درباره شکل اشیاء مادی و خواص مشخص آن ها اشتباه کرد، مقولات فلسفی زمان و مکان را نیز نباید با خواص زمانی و مکانی اشیاء مختلف مادی که علم با تکامل خود مدام جنبه های مرتبا عمیق تری از آن را کشف می کند و یا با تصورات روزمره و عادی شده ما از ابعاد و اندازه ها و وقت قابل قیاس با زندگی و گذران معمولی بشر که با آن ها خو گرفته ایم اشتباه نمود.

(2)

در رابطه با مقولات فلسفی زمان و مکان اینک مسئله نسبی بودن و سپس عینی بودن آن ها را بررسی می کنیم: نیوتن دانشمند بزرگ در مورد زمان و مکان اندیشه فلسفی غلطی داشت و آن ها را جدا و مستقل از ماده و مستقل از اشیاء مادی می دانست و وجودشان را از نظر استقلال و تغییر ناپذیری مطلق می کرد. تئوری نسبیت انیشتین ثابت کرد که فضای نیوتنی یگانه و تغییر ناپذیر و مطلق وجود ندارد. بر عکس کیفیت ها و خواص آن تابعی است از خواص متغیر ماده، مثلا ثابت شد که هر قدر سرعت جسمی افزوده شود از ابعاد آن کاسته می شود. در واقع هیچ شیئی ابعاد منجمد و واحد ندارد. بعد وابسته به سرعت حرکت در زمان است. محاسبات دقیق ریاضی میزان کم و زیاد ابعاد را در سرعت های بالا نشان می دهد. بدون در نظر گرفتن این اصل علوم فضایی و پروازهای کیهانی میسر نمی بود. پس مکان نسبی است. در مورد زمان نیز هر قدر شیئی بر شتاب خویش می افزاید زمان آهسته تر می شود. مثلا در حوزه یک میدان مغناطیسی شدید زمان آهسته تر جریان می یابد. یعنی گذشت زمان نیز در همه موارد یکسان و مشابه نیست. از این روست که با دقت کامل ریاضی می توان محاسبه کرد که چگونه برای کیهان نوردان آینده که با ناویزهای بسیار سریع و برای مدت های طولانی پرواز می کنند زمان به نسبت ساکنان کره زمین که سرعت حرکتش 30 متر در ثانیه بیش نیست چقدر آهسته تر می گذرد و اگر مثلا رفت و برگشت آنان برای زمینی ها 20 سال طول بکشد خود فضانوردان فقط مثلا سه چهار سال پیرتر شده اند.

پس زمان نیز نسبی است.

تئوری نسبیت انشتین نشان داد که زمان و مکان تنها به معنا مطلق هستند که در سراسر گیتی هیچ شیئی و پدیده ای خارج از زمان و مکان نیست. اما از نظر فیزیکی زمان و مکان نسبی هستند چرا که وابسته به خواص ماده متحرک می باشند.

این نسبی بودن مقولات زمان و مکان بر خلاف ادعای ایده آلیست ها به معنای آن نیست که به طور عینی وجود ندارند و تنها مقولات ذهنی و وابسته به تفکر بشری و تصورات ما هستند. بر عکس تمامی کشفیات جدید نظریه ماتریالیستی زمان و مکان را تأیید کرده و در ضمن نظریه متافیزیکی کهنه شده زمان و مکان را رد می کند.

تئوری نسبیت انیشتین به روشنی رابطه مستقیم و جدایی ناپذیر بین زمان و مکان را با یکدیگر و بین آنها و ماده متحرک را ثابت می کند.

در آغاز پیدایش تئوری نسبیت تقریبا تمامی جریانات فلسفی ایده آلیستی با آن به مخالفت برخاستند چرا که این تئوری«مکان مطلق» و «زمان مطلق» یعنی مفاهیم مربوط به علم مکان نیوتنی را رد می کرد( و یا دقیق تر بگوییم تئوری کلی تر و جامع تری را عرضه می داشت که مکانیک سرعت های پایین و اجسام بزرگ تنها حالت ویژه ای از آن بود) ولی پس از این که تئوری نسبیت از طرف همگان پذیرفته شد ایده آلیست ها روش خود را عوض کردند و در صدد تعبیر آن و تحریف آن مطابق با نسخه های خویش برآمدند. آن ها از تئوری نسبیت این نتیجه غلط را گرفتند که هر شخصی در ذهن خود مفهوم معینی از بعد و زمان دارد. در حالی که نسبت بعد و زمان مربوط به شخص مشاهده کننده نیست ناشی از ذهن شخص نیست بلکه این نسبیت وابسته به قوانین عینی حرکت اشیاء مادی است. این وابستگی توسط اشکال فرمول های ریاضی مربوطه بیان می گردد و مشاهده کننده تنها می تواند نتایج اندازه گیری های فواصل زمانی و مکانی را که همواره مستقل از اراده هستند ضبط و ثبت کند.

تئوری نسبیت انشتین به روشنی رابطه مستقیم بین زمان و مکان را با یکدیگر و بین آنها و ماده متحرک را ثابت می کند. نظریه انیشتن شامل دو بخش اساسی است. تئوری محدود یا خاص نسبیت (1905) وابستگی خواص مکانی و زمانی اشیاء مادی را نسبت به سرعت حرکت آن ها ثابت می کند. تئوری گسترده یا عمومی نسبیت(1916) نشان می دهد که خواص زمان و مکان وابسته به وجود اجرام مادی است. بنابر تئوری نسبیت، زمان و مکان مستقل از یکدیگر تغییر نمی کنند، بلکه کاملا و متقابلا وابسته به یکدیگرند. این ارتباط تا بدان حد ناگسستنی است که در حقیقت می توان آن دو را یک امر واحد جدایی ناپذیر دانست و زمان را بعد چهارم در کنار سه بعد مکانی به شمار آورد.

این البته بیان بسیار ساده شده و نارسایی از این تئوری بغرنج علمی است که مضمون اساسی آن عبارت است از وحدت ماده و شیوه هستی آن، حرکت و اشکال عمده هستی آن، زمان و مکان. آن ها همیشه با یکدیگرند و علم معاصر رابطه آن ها و نسبیت زمان و مکان و پیوند آن ها با حرکت و رابطه انرژی و جرم را با حرکت و زمان و مکان نشان می دهد.

مرحله کنونی علم و فیزیک و فلسفه، مسائلی چون در نظر گرفتن زمان و مکان را به مثابه دو قطب یک تضاد واقعی ماده و همچنین دوبودگی(لنویت) زمان و مکان و رابطه آن ها با مقولات وحدت و کثرت کل و جزء کیفیت و کمیت را مطرح کرده است. مسائلی که مورد بحث مارکسیست ها است.

(3)

زمان و مکان دارای سرشت عینی، مستقل از آگاهی انسان هستند.

عینی بودن زمان و مکان اهمیت فلسفی فراوان دارد. فلاسفه ای چون هیوم و کانت زمان و مکان را فاقد هر گونه محتوی عینی می دانستند.

         در حال حاضر ایده آلیست های معاصر می کوشند از برخی کشفیات علم، مثلا از فیزیک مدرن و به خصوص تئوری نسبیت، سوء استفاده کنند تا عقاید ذهن گرایانه و ایده آلیستی خویش را در مورد مقولات زمان و مکان رایج سازند ولی اگر شناخت و دانسته های ما از خواص ماده متغیر و مکان و زمان تغییر می کند و تکامل می یابد، این امر به معنای ذهنی بودن خود این مقولات نیست. بر عکس تمام کامیابی های دانش و تکنیک تنها بر شالوده بررسی و مطالعه روندهای عینی که در زمان و مکان عینی روی می دهند به دست می آیند و تنها یک چنین بررسی و مطالعه ای می تواند ثمر بخش، علمی و درست باشد.

زمان و مکان عینی هستند.

انگلس می نویسد: یک موجود خارج از زمان، همان قدر بی معنا و تهی از منطق است که یک موجود خارج از مکان و اضافه می کند «دوشکل هستی ماده» بدون ماده، البته هیچ اند».

         نه زمان خارج از ماده وجود دارد و نه مکان تهی از ماده یا«خلاء مطلق». علم مدون تئوری نسبیت و به ویژه تئوری کوآنتیک میدان ها نشان می دهد که «خلاء» به معنای رایج آن وجود خارجی ندارد. می توان فضا را از همه «اجزاء اولیه» ( نظیر الکترون و پروتون و فوتون و غیره) خالی کرد ولی همیشه «چیزی» در آن باقی خواهد ماند که دارای خواص فیزیکی معینی است و این «چیز» خود بر اجزاء اولیه تأثیر می کند و از آن ها تأثیر          می پذیرد. «خلا» عبارت است از حالت ویژه معین میدان های مادی فیزیکی که همواره خواص مادی مشخصی دارد.

         علم به پیش می رود و عقاید و اندیشه های علمی دوباره خواص زمان و مکان تغییر می پذیرد و غنی تر و ژرف تر می شود اما این تغییر به هیچوجه اصل فلسفی عینی بودن زمان و مکان را به مثابه شکل های هستی ماده خدشه دار نمی سازد، بر عکس به ما کمک می کند که به گفته لنین، عمیق تر و صحیح تر به کنه آن ها پی بریم و زمان و مکان عینی را دقیق تر بشناسیم.

(4)

در اندیشه های فلسفی ایرانی به مقولات زمان و مکان توجه کمی مبذول نشده است. به صورت کاملا ساده ای می توان گفت که به ویژه زروانیان و دهریون برای مقوله زمان اهمیت ویژه ای قایل بودند. در کیش زروانی « زروان بی پایان » یا «زمان مطلق» اساس سیستم نظریات است. درباره دهریون نیز یکی از شارحان نوشته است « آن ها می گویند این جهان و عوارض آن و ترکیب اجسام و ترتیب اعمال و تضاد اشیاء اختلاط عناصر و همه نتیجه تحولات زمان نامتناهی است». همچنین سنایی شاعر بزرگ ما در بیان عقیده دهریون ایرانی و در مورد لایتناهی بودن جهان مادی در زمان ومکان ( و نه عقیده خودش) چنین می سراید:

خویشتن رنجه چه داری چون به عالم بنگری

                                                 تا بدانی کین قدیمست و ندارد کردگار

طبع و آخشیج و هیولی را شناسیم اصل کون

                                                هر کرا این منکر آمد عقل او گیرد غبار

کو منجم؟کو محاسب؟ گو بیا معلوم کن

                                          ابتدا پیدا کن و مر انتها را حجت آر

 

درباره مقوله مکان، قول محمد زکریای رازی فیلسوف بزرگ ماتریالیست را نیز به یاد می آوریم که درباره رابطه ماده (هیولی) با مکان چنین می گوید : «هیولی دارای اجزاء بسیط ذی ابعاد است (بعد دارد، در مکان وجود دارد) و عقل نمی پذیرد که ماده و مکان آن، ناگهان بدون این که سابقا ماده با مکان موجود باشد، به وجود آید. چون همواره هر چیز از دیگر چیز پدید می آید، ابداع محال است و واجب آید که هیولی قدیم باشد و چون هیولی را که قدیم است از مکان چاره نیست پس مکان قدیم است». در توضیح اندیشه حکیم ایرانشهری نیز نوشته اند «وی برای ماده اجزاء لایتجزی قایل است و ماده را قدیم می داند نه محدث. به عقیده وی چون هیولی قدیم است پس مکان نیز قدیم است».

 


¨ زمان و مکان temps , espace

درس یازدهم