یکشنبه، ۱۷  می   ۲۰۰۹

بخش - ۸

(تهیه و پژوهش - صباح)

اوضاع متشنج جهان و بخصوص افغانستان و کشتن و ویرانیهای روز افزون از یک جانب و از طرف دیگر به اساس تقاضا و شرایطی نامساعد کنونی و عدم آگاهی از پیامد های ناگواری نبردهای گذشته و تشنجهای کشنده،وادارم ساخت تا با تمام مشکلات از قبیل دسترسی به منابع مستند و تاریخی، مصروفیتهای زندگی و خانوادگی و رهگیری ها وعقده مندی های اشخاص و افراد بیمار، به این خدمتی تاریخی و فرهنگی اقدام نمایم، آرزومندم که مورد قبول مقبولی پژوهشگران،اندیشمندان و جامعه درد دیده کشور واقع گردد. تلاش نمودم تا با درنظرداشت مستند سازی، هربخش را با تصویرهای - رویداد ها و حوادث تاریخی مزین بسازم که تهیه این همه تصویر خود مشکلی بزرگی بود که هرلحظه در مسیر تصمیمم قرار میگرفت، ولی تا جایکه برایم مقدور بود توانستم به این مشکل فایق آیم.

چگونه آمریکا در یک زمان هرج و مرج سربرآورد؟

هرگز آسمان و زمین بیش از این براى سکنى گزیدن نوع بشر در توافق نبوده اند. "جان اسمیت) -(John Smith1607 اولین آمریکائیان در اوج عصر یخ، بین 34000 و 30000 سال قبل از میلاد، اکثریت آبهاى زمین در قعر قاره هاى عظیم یخى نهفته بود. در نتیجه دریاى برینگ (Bering Sea) صدها متر از سطح کنونى خود پایین تر بود و یک پل خشکى، بنام برینجیا (Beringia) بین آسیا و آمریکاى شمالى پدیدار شده بود. تخمین زده مى شود برینجیا، در منتهى الیه خود، عرضى نزدیک به 1500 کلیومتر داشته است.

یک تندرا(دشتئ هموار) مرطوب و بى درخت پوشیده شده از سبزه زارهائ فراوان و نباتات باعث جلب حیوانات غول آسا شد که انسانهاى اولیه جهت بقا به شکار آنها مى پرداختند.اولین انسانهایى که پا به آمریکاى شمالى گذاشتند بدون آنکه بدانند قدم به قاره اى نوین مى گذاشتند. آنها رسم اجداد خود را طى هزاران سال پیش دنبال میکردند و از سواحل سیبرى عبور کرده و از فراز پل خشکى گذ شتند.پس از رسیدن به آلاسکا، هزاران سال دگر نیز سپرى شد تا این نخستین اتباع آمریکاى شمالى راه خود را به دهانه کوههاى یخى عظیم جنوب باز کرده تا به نقطه اى که اکنون ایالات متحده (United States) نامیده میشود برسند. امروزه نیز شواهد زندگى نخستین و بدوى در آمریکاى شمالى یافت مى شود. مقدار کمى از این شواهد را میتوان بطور موثق به پیش از 1۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مربوط ساخت؛ اخیرأ یک برج دیده بانئ درشمال آلاسکا کشف شده که قد مت آن تقریبأ به همان دوره میرسد. نیزه هایى نیز در نزدیکى کلاویس (Clovis) نیومکزیکو یافت شده است.

علاوه بر آن مصنوعات مشابهى نیز در برخى نقاط دیگر آمریکاى شمالى و جنوبى کشف شده که دال بر این است که حیات احتمالأ در اکثر نیمکره غربى تا قبل از 10000 سال پیش از میلاد کاملا شکل گرفته بود. آن زمان، ماموت ها شروع به انقراض کرده و بایسون (گاو میش وحشى آمریکاى شمالى) منبع اصلى تغذ یه و پوست خام این آمریکائى هاى اولیه شدند. به مرور زمان، گونه هاى بیشتر و بیشترى - - چه از طریق شکار بیش از حد و یا بدلایل طبیعی- - منقرض مى شد ند. گیاهان و دانه ها بخش مهمى ازخوراک روزانه آمریکائى هاى اولیه را تشکیل مى دادند. بتدریچ، گله ها و نخستین آثار کشاورزى پد یدار گشت. سرخ پوستان حدود 8 هزار سال قبل از میلاد، در آنچه که اکنون مکز یک مرکزى خوانده میشود، پیشرو این کار شدند و شروع به کشت ذرت، کد و و لوبیا کردند. بتدریج، این مهارت ها به سوى شمال کشیده شد.تا حدود 3000 سال قبل از میلاد، نوع ابتدایى ذرت در دره هاى نیومکزیکو و آریزونا رشد یافت. سپس اولین نشانه هاى آبیارى پدیدار شد و تا سال 3000 قبل از میلاد، نخستین اثر حیات روستایى پدیدار گشت.
تا قرن اول میلا دى، هوهوکومها (Hohokum) در حوالى آنچه که امروز فینیکس (Phoenix)، آریزونا نامیده مى شود، سکنى گزیده بودند. مشغله آنها ساختن تلنبارهاى هرم شکل به فرم آنچه که در مکزیک یافت مى شد و تاسیس سیستم هائ آبیارى و کانال هاى آب بود.

تلنبار سازان و دهکده هاى سرخپوستى: اولین گروه سرخ پوستان که به ساختن تلنبارهاى هرم شکل در آنچه که اکنون ایالات متحده نامیده میشود پرداختند آدنانها Adenans)) بودند. این گروه حدود 600 سال قبل از میلاد ساختن نقاط خاکى زیر زمینى و سنگر را آغاز نمودند. بعضى از این تلنبارهاى باقیمانده از آن دوره به شکل پرند گان و یا مارها هستند که احتمالا معناى مذهبى داشته ولى تا کنون کسى به آنها پى نبرده است. آدنانها (Adenans) ظاهراً جذب قبایل دیگر که هوپ ویلیانها (Hopewellians) خوانده میشوند، شده و یا به نقاط دیگر نقل مکان کردند. یکى از مهم ترین مراکز فرهنگى آنها در جنوب اوهایو (Ohio) یافت شده که آثار هزاران مورد از این تلنبارها هنوز پا برجاست. هوپ ویلیان ها (Hopewellians) که بازرگانان ماهرى بودند به داد و ستد کالا و اجناس گوناگون در منطقه اى که شعاع آن به صدها کیلومتر مى رسید مى پرداختند. تا حوالى قرن پنجم هوپ ویلیانها (Hopewellians)، نیز ناپد ید شده و بتدریج راه براى تشکیل قبایل گوناگون دیگر که مرسوم به مى سى سى پى ها ((Mississippiansیا تمدن تمپل موند(Temple Mound) مى باشند، گشوده شد. شهر کاهوکیا (Cahokia) که در سمت شرق سنت لوییز (St. Louis) ایالت میسورى واقع است، به گفته اى در اوایل قرن دوازده میلادى جمعیتى قریب به بیست هزار نفر داشته است. در مرکز این شهر، تنلبارخشتى عظیمى که نوک آن مسطح بود قرار داشته که ارتفاع آن سى متر و بنیاد آن سى وهفت هکتار بوده است. هشتاد تلنبار دیگر نیز در همان حوالى کشف شده است.
شهرهایى همچون کاهوکیا جهت تامین غذا و آذوقه خود، به شکار، دامدارى، بازرگانى و کشاورزى متکى بودند. این افراد تحت تاثیر جوامع پیشرفته تر جنوبى، بشکل جوامع سلسله مراتبه اى قبیله اى در آمده که برده دارى در آنها رایج و به قربانى کردن انسان مى پرداختند. حدود سال 900 میلادى، آناسازیها(Anasazi)، نیاکان سرخپوستان هوپى (Hopi Indians) امروزى در آنچه که امروزه ایالات متحده جنوبى خوانده مى شود، شروع به ساختن دهکده هاى سرخپوستى خشتى و سنگى نمود ند. این بناهاى آپارتمان گونه عجیب ویکتا اغلب در نوک صخره ها ساخته مى شد. معروف ترین آنها " قصر صخره" (Mesa Verde) در ایالت کلرادو است که حدود 200 اتاق داشت. از بناهاى دیگر، خرابه هاى پوئبلو بونیتو(Pueblo Bonito) در نوار مرزى رودخانه چاکو (Chaco) نیو مکزیکو است که 800 اتاق داشت. شاید دولت مند ترین سرخ پوستان آمریکایى پیش از کلمبوس در منطقه شمال غربى پاسیفیک زندگى مى کردند. حدود 1000 سال قبل از میلاد تهیه آذوقه و مسکن از طریق وفور ماهى و مواد خام میسر میشد. سرشارى پاتلاچ (Potlatch) این جامعه بعنوان معیاری براى زیاده روى، جشن وسرور هنوز نیز پابرجاست و نظیر آن در تاریخ آمریکاى اولیه یافت نمى شود.
آمریکایى که به اولین اروپایى ها خوش آمد گفت بسیار بیشتراز یک بیابان خشک و خالى بود. امروزه اعتقاد بر این است که جمعیت نیمکره غربى حدودأ اندازه جمعیت اروپاى غربى آن زمان بوده – قریب به چهل میلیون نفر. تعداد آمریکاییهاى بومى ساکن در آنچه که امروزه آمریکا خوانده مى شود در آغاز مستعمره سازى هاى اروپاییان بین 2 تا 18 میلیون تخمین زده مى شود که از این میان بیشتر تاریخ نویسان به تخمین کمتر متمایل هستند. آنچه مسلم است همانا تأثیر مخرب و جبران ناپذ یر بیمارى اروپا بود که از همان تماس اول با این افراد بومى، بر آنها وارد شد. بویژه مرض آبله باعث ویرانى بسیارى از قبایل شد و گمان برده مى شود که علت بیشتر کاهش سریع جمعیت سرخپوستان در قرن 16 میلادى این مرض بوده تا جنگ ها و زد و خوردهاى گوناگون دیگر با مهاجرین اروپایى.
سنت ها و آداب و رسوم سرخ پوستان آن زمان با توجه به وسعت زمین و محیط هاى گوناگونى که هر یک از آنها به آن خو گرفته بودند، بشکل زیادى با یکدیگر متفاوت بود. با این حال وجوه مشترکى را نیز مى توان یافت.
بیشتر قبایل بویژه در مناطق جنگلى شرق ومیانه، از شکار، درو، کشت ذرت و محصولات دیگر جهت تهیه آذوقه استفاده مى کردند. در بسیارى از موارد، زنان مسئول ذراعت و توزیع غذا بوده و مردان به شکار پرداخته و یا در جنگ ها شرکت مى کردند.از هر جنبه اى جامعه سرخ پوستان آمریکاى شمالى بسیار وابسته به زمین بود. شناخت طبیعت و عناصر آن بخش اساسى اعتقادات مذهبى آنها راتشکیل مى دا د. روش زندگى سرخ پوستان اساسأ قبیله اى و اشتراکى بود به شکلى که بچه ها در مقایسه با آداب و رسوم اروپائى آن زمان از آزادى هاى بیشترى بر خوردار بودند.
با وجود اینکه برخى از قبایل آمریکاى شمالى نوعى خط هیروگلیفى را جهت نوشتن بکار مى بردند، ولى فرهنگ سرخ پوستان اساسأ گفتارى بوده و تاکید زیادى بر تکرار مجد د افسانه ها و قصه هاى کهن مى شد. میان قبایل و گروه هاى مختلف داد و ستد رایج بود و شواهد بر آن است که قبایل همسایه روابط جامع و رسمى با یکدیگر داشتند که هم بسیار دوستانه و هم خصمانه بوده است.
اولین اروپائیها: اولین اروپائى هایى که وارد آمریکاى شمالى شد ند- لااقل تا آنجایى که شواهد در دسترس است- نورسها (Norse) -- اسکاندیناوییها -- بودند که از گرین لند (Greenland)بسمت غرب مى رفتند. اریک سرخ (Eric The Red) حدود سال 985 در آنجا سکنى گزید. گفته مى شود که در سال 1001، پسر او، لیف (Leif)، کرانه ساحلى شمال شرقى که اکنون کانادا گفته مى شود را کاوش کرده و لااقل یک زمستان را در آنجا بسر برده است.
با اینکه نوشته هاى باقیمانده از نورس ها(Norse) حاکى بر آن است که دریا نوردان وایکینگ Viking) (ساحل آتلانتیک آمریکاى شمالى را تا حد باهاماس (Bahamas) کشف کرده اند، چنین ادعاهایى هنوز به اثبات نرسیده است. در سال 1963، خرابه هاى برخى از خانه هاى نورس(Norse) که قدمت آنها به همان زمانها مى رسد درDanse-adx-Meadow درNew Foundland شمالى کشف شد که خود تا حدى ادعاهاى ذکر شده در کتیبه هاى نثرهاى نورس (Norse) را به اثبات مى رساند.
در سال 1497، درست 5 سال پس از آنکه کریستوفر کلمبوس در جستجوى راه عبورى از سمت غرب به آسیابود به سواحل کارائیب (Caribbean) رسید، یک دریا نورد اهل ونیز بنام جان کابوت (John Cabot)در راه انجام مأموریتى براى پادشاه انگلیس به سواحل نیوفاند لند (New foundland) رسید. گرچه کار او بسرعت به فراموشى سپرده شد ولى سفر کابوت (Cabot) اساسى شد بر ادعاهاى انگلیس بر آمریکاى شمالى. این سفرهمچنین باعث گشایش راهى نوین براى صید غنى ماهى در دریاچه جورج بنکس (George Banks) شد که ماهى گیران اروپائى بویژه پرتغالى ها را مرتبأ به آنجا مى آورد. لمبوس گرچه سرزمین اصلى ایالات متحده را هرگز نیافت، ولى سفراو نخستین مستعمرات اسپانیانى ایالات متحده را بنیاد گذاشت. اولین این اکتشافات در 1513 زمانى بوقوع پیوست که گروهى از مردان تحت فرماندهى خوآن پانس دى لئون (Juan Ponce de Leon) در ساحل فلوریدا نزدیکى شهر فعلى سنت آگوستین (St. Augustine) پا به خشکى گذاشتند.
اسپانیائى ها با پیروزى بر مکزیک در سال 1522 موقعیت خود را در نیمکره غربى مستحکم تر نمودند. این کشفیات پس از چاپ نوشته هاى آمریگو وسپوچی(Amerigo Vespucci) ایتالیائى که مجموعه اى از خاطرات سفر او، بنام " دنیاى جدید" بشمار مى رفت، به دانش اروپائیان درباره آنچه آمریکا نامیده مى شود افزود. تا سال 1529، نقشه هاى معتبرسواحل آتلانتیک از لبرادور ((Labrado تا تیرادل فیگو (Tierra del Fuego) مشخص شده بود. گرچه حدود یک قرن دیگر طول کشید تا اینکه امید کشف یک " راه عبور شمال غربی" به آسیا کاملأ به کنار گذاشته شود. در میان برجسته ترین کشفیات اولیه اسپانیا ئى ها، کشف همند ود سوتو (Hemando Desoto)بود. او کاشفى کهنه کار بود که در زمان کشف پرو(Peru) به همراه فرنسیسکو پیزارو(Francisco Pizzaro) مسافرت مى کرد. دسوتو (Desoto) پس از ترک هاوانا در سال 1539، به فلوریدا رسید و در جستجوى غنایم از کرانه جنوب شرقى آمریکا گرفته تا رودخانه مى سى سى پى را سفر نمود.
فرانسیسکو کورونادو (Francisco Coroonado) اسپانیائى دیگرى بود که در سال 1540 از مکزیک روانه شده و در جستجوى هفت شهر افسانه اى سیبولا (Cibola) به راه افتاد. سفرهاى کورونادو به سر حد گراند کنیون (Grand Canyon) و کانزاس انجامید ولى در پایان با عدم یافتن طلا و غنایم دیگرى که همراهانش بد نبال آن بودند، به شکسـت انجامید. با این وجود، همراهان کورونادو هدیه اى استثنایى براى اهالى آن منطقه بر جا گذاشتند: انبوهى از اسبهاى این گروه صاحبان خود را رها کرده و باعث تغییر شکل زندگى در گریت پلینز((Great Plains شدند. چند نسلى نگذشت که سرخ پوستان این مناطق در تربیت و پرورش اسب مهارت کافى یافته و حدود فعالیتهاى خود را به حد زیادى گسترش دادند. در عین حالى که اسپانیائیها از سمت جنوب به بالا در حرکت بودند، قسمتهاى شمالى آمریکاى فعلى بتدریج در طول سفرهاى اکتشافى مردانى چون جیووانى دا ورازانو Giovanni da Verrazano) (کشف شد. ورازانو (Verrazanno) که یک کاشف اهل فلورانس بود از فرانسه حرکت کرده و در سال 1524 در سواحل کارولینای شمالى به خشکى رسید و سپس سواحل کناره آتلانتیک را رد کرده و به بندر فعلى نیویارک رسید. ده سال بعد، یک مکتشف فرانسوى بنام ژاک کارتیه Jacques Cartier (همچون اروپائى هاى پیش از خود) به امید یافتن گذرگاهى آبى به آسیا راهى سفر اکتشافى دریایى خود شد. سفرهاى اکتشافى او در کناره رودخانه سنت لورنس (St. Lawrence) بنیادى بر ادعاى مالکیت فرانسه بر شمال آمریکا شد که تا حوالى سال 1763 نیز بطول انجامید. هوگونت هاى (Huguenots)فرانسوى در پى سقوط اولین مستعمره خود در کبک (Quebec) در طول دهه 1540 حدود 20 سال بعد در صدد دست یابى به کناره شمالى ایالت فلوریدا برآمدند.

اسپانیائى ها که به فرانسوى ها به چشم تهدیدى براى مسیر بازرگانى خود در کناره خلیج (Gulf) مى نگریستند، تمام مستعمره را در سال 1565 ویران نمودند. با این حال، فرمانده نیروهاى اسپانیانى، پدرو منندز (Pedro Menendez) شهرى را در همان نزدیکى ها بر پا نمود – سنت آگوستین (St. Augustine). این شهر اولین محل استقرار اروپائیان در ایالات متحده کنونى محسوب مى شود.غنایم سرشارى که از مستعمرات اسپانیا در مکزیک، سواحل کارائیب و پرو به اسپانیا سرازیر شد، قدرتهاى اروپائى دیگر را نیز بخود جلب نمود. با مرور زمان، کشورهایى همچون بریتانیا، با قدرت دریائى خود که تا حدى حاصل هجومات موفقیت آمیز فرا نسیس دریک (Francis Drake) به کشتى هاى محمولاتى اسپانیا مى بود، آهسته آهسته به " دنیاى جدید" علاقمند گشتند.

در سال 1578 هامفرى گیلبرت (Humphrey Gilbert)، نویسنده رساله اى در مورد گذرگاه شمال غربى (Nothwest Passage) از سوى ملکه الیزابت حق امتیاز تشکیل مستعمره " سرزمینهاى وحشى و دور افتاده" را در نقاطى از" د نیاى جد ید" که اروپائى هاى دیگر هنوز بر آن ادعایى نداشتند دریافت نمود. 5 سال طول کشید تا سفرهاى او آغاز شود. پس از مفقودالاثر شدن او در دریا، برادرناتنی او، والتر رالى (Walter Raleigh) به این ماموریت ادامه داد. در 1585، رالى نخستین مستعمره بریتانیا در آمریکاى شمالى را در جزیره روآنوک (Roanoke) در سواحل کارولیناى شمالى بنا نهاد. بعدها این تلاش بى اثر ماند و تلاش مجد د آن در دو سال پیاپى به شکست انجامید. و سپس 20 سال بطول انجامید تا انگلیسیها مجد دأ اقدام به آن ورزیدند. این بار در سال 1607، مستعمره در جیمزتان (Jamestown) بر پا شد و آمریکاى شمالى وارد دوران جد یدى گشت.
مستعمره نشینان اولیه: اوایل قرن شانزدهم شاهد آغاز موج عظیم مهاجرت ها از اروپا به سمت آمریکاى شمالى بود. این حرکت عظیم که بیش از 3 قرن به طول انجامید، از یک مشت مستعمره نشین انگلیسى آغاز و به سیل میلیونها تازه وارد انجامید. تازه واردین با انگیزه هاى قوى، تمد نى نوین را در بخش شمالى قاره پابرجا ساختند.
اولین مهاجرین انگلیسى به آمریکاى کنونى مد ت زیادى پس از آنکه مستعمرات اسپانیا درمکزیک،هند غربى (West Indies) و آمریکاى جنوبى مستقر شده بودند، از آتلانتیک عبور کردند. همچون تمامى مسافرین اولیه به د نیاى جد ید، مهاجرین انگلیسى نیز در کشتى هاى کوچک و پر از ازدحام وارد شد ند. آنها در طول سفر 6 تا 12 هفته اى خود، نحیف ولاغر شده و بسیارى نیز از بیمارى جان سپردند. برخى از کشتى ها دستخوش طوفان شده و بسیارى نیز در دریا مفقود شدند. بسیارى از اروپائیان مهاجر بدلیل فشار سیاسى، در پى آزادى مذهبى، و یا موقعیتهاى بهتر که همگى آنها در کشورشان ممنوع ویا محدود بود خانه و کاشانه خود را در وطن رها مى کردند. بین سالهاى 1620 و 1635، فشار اقتصادى عظیمى بر انگلستان مستولى شد. افراد زیادى بیکار گشتند. حتى افراد ماهر نیز به سختى نان روزانه خود را بدست مى آورند. محصول کم نیز به این نابسامانى افزود. به علاوه، انقلاب صنعتى صنعت نوپاى پارچه بافى را به ارمغان آورده بود که خود نیاز به تهیه هر چه بیشتر پشم و نخ داشت تا بتواند چرخهاى این صنعت را بچرخاند. صاحبان زمین، مزارع را بسته و روستا نشینان را اخراج کرده تا به ترویج و پرورش گوسفند بپردازند. گسترش مستعمراتى روزنه اى بود براى این جمعیت انبوه از روستانشینان جابجا شده.
اولین نگاه مستعمره نشینان به این سرزمین نوین چیزى غیر از یک دور نماى پر از درختان انبوه نبود. مهاجرین به احتمال زیاد بدون کمک سرخ پوستان مهمان نواز هرگز جان سالم به در نمى بردند. این سرخپوستان به آنها طریق کشت و رشد گیاهان بومى از قبیل کدو، کدو تنبل، لوبیا و ذرت را یاد داد ند. بعلاوه، جنگل هاى وسیع و دست نخورده ساحل شرقى به امتداد 2100 کیلومتر نیز منبع سرشار هیزم بشمار میرفت. آنها همچنین مواد خام بیشمارى را که بمصرف خانه سازى، اثاثیه، کشتى و کالاهاى سود ده براى صادرات بکار میرفت در اختیارشان قرار دادند.
گرچه این قاره جدید از برکات طبیعى سرشار بود ولى داد و ستد با قاره اروپا تا حد زیادى براى مستعمره نشینان بویژه براى اقلامى که قادر به تولید آن نبودند حیاتى بود. سواحل کشور بخوبی به استفاده این مهاجرین رسیدند و سراسراین سواحل راه هاى ورود آبی و بندرگاههاى فراوان در اختیار آنها گذاشت. تنها دو منطقه، کارولیناى شمالى و نیوجرسى جنوبى، فاقد اسکله براى کشتى هاى اقیانوس پیما بودند.
رودخانه هاى عظیمى چون – کنبک (Kennebec)، هودسون (Hudson)، دلاور (Delaware)، ساسکوانا (Sasquehanna)، پوتوماک (Potomac) وبسیارى دیگر- خشکى هاى بین سواحل و همچنین کوههاى آپالاچى (Appalachian) را به دریا متصل مینمود ند. تنها یک رودخانه، سنت لورنس (St. Lawrence) که تحت سلطه فرانسویان در کانادا بود، آب را به گریت لیکز (Great lakes) و بسوى مرکز قاره سرازیر مى ساخت. جنگل هاى انبوه و نیز مقاومت بعضى از قبایل سرخ پوست وهمچنین حائل دشوار کوههاى آپالاچى (Appalachian) باعث عدم نقل و انتقال افراد به ماوراى سواحل شد. تنها صیادان و برخى از بازرگانان به این مناطق وحشى مى رفتند. براى چند صد سال اول، مستعمره نشینان، مقر خود را در جوار مرزهاى آبى بر پا ساختند.
دلایل سیاسى تاثیر زیادى بر مهاجرت افراد به آمریکا داشت. در دهه 1630، قانون اختیارى چارلز اول (Charles I) انگیزه بزرگى به مهاجرین داد تا به سوى د نیاى جدید حرکت کنند. شورش هاى بعدى و پیروزى مخالفین چارلز تحت رهبرى آلیور کروم ول (Oliver Cromwell) در دهه 1640 باعث فرار بسیارى از کاوالیرها-اسب سواران مسلح - (مردان پادشاه) به سمت ویرجینیا شد. در مناطق آلمانى زبان اروپا در اواخر قرن 17 و اوایل قرن 18، خط مشى هاى استبدادى برخى پرنس ها -- بویژه در مورد مذهب -- و همچنین خرابى هایى که بدنبال جنگ هاى گوناگون پد ید آمده بود، به مهاجرت افراد به آمریکا افزود. آمدن مستعمره نشینان در قرن 17 مستلزم برنامه ریزى و مدیریت دقیق، هزینه و ریسک فراوان بود. مستعمره نشینان مى بایست حدود 5000 کیلومتر را در دریا طى مى کردند و در این مدت نیاز به لوازم آشپزخانه، لباس، دانه هاى گوناگون، حیوانات اهلى، ابزار آلات، مواد ساختمانى، تسلیحات و مهمات داشتند. برخلاف سیاست هاى مستعمره سازى کشورها و دوره هاى دیگر، مهاجرت از انگلیس مستقیمأ تحت سرپرستى و اداره دولت وقت نبود بلکه توسط گروه هاى مختلف مردم بود که تنها انگیزه شان منفعت بود.
جیمز تاون (JAMESTOWN)
نخستین مستعمره انگیس در آمریکا، جیمز تاون (Jamestown) بود. بر اساس منشورصادر شده از سوى پادشاه جیمز اول (King James I)به کمپانى ویرجینیا (یا لندن) (Virginia or London Company)، قریب 100 مرد در سال 1607 به سوى خلیج چسپیک (Chesapeake Bay) عازم شدند. این افراد به عزم اجتناب از رویارویى با اسپانیاهى ها، بر آن شدند که محلى حدود 90 کیلومترى رودخانه جیمز (James) دور از خلیج را براى خود برگزینند. این گروه از افراد، که متشکل از شهر وندان و مکتشفینى مى شدند که بیشتر به یافتن طلا علا قه داشتند تا مزرعه دارى، هیچ گونه آمادگی و تجهیزات لازم جهت زندگى در این مناطق را نداشتند. در میان آنها، کاپیتان جان اسمیت (John Smith) بعنوان شخصیتى برجسته سربلند کرد. علیرغم زدو خورد، گرسنگى و قحطى و حملات گوناگون سرخ پوستان، توانایى او در تحمیل انضباط بر خدمه خود باعث انسجام این مستعمره کوچک در اولین سال خود شد. در 1609 اسمیت به انگلستان باز گشت و در غیاب او، مستعمره به هرج و مرج و بى قانونى تنزل کرد. در طى زمستان 1610- 1609، اکثریت مستعمره نشینان در اثر بیمارى از پا در آمدند. تا ماه مه 1610 فقط 60 نفر از 300 مستعمره نشینان اصلى هنوز زنده بودند. در همان سال، شهر هنریکو (Henrico) یا ریچموند (Richmond) کنونى کمى بالاتر از رود خانه جیمز(James) تاسیس شد.
مدتى نگذشت که گسترش و توسعه آن منطقه باعث دگرگونى اقتصاد ویرجینیا گشت. در سال 1612، جان رولف (John Rolfe) شروع به کشت مخلوطى از تخم تنباکو وارد شده از هند غربى و گیاهان بومى نمود و محصول این کشت بسیار مورد علا قه اروپائیان قرار گرفت. اولین محموله این محصول در سال 1614 به لندن رسید و در عرض ده سال بعنوان منبع اصلى در آمد ایالت ویرجینیا در آمد. این موفقیت به سرعت بدست نیامد و میزان مرگ و میرناشى از بیمارى هاى گوناگون و حمله سرخ پوستان به طرز فوق العاده اى بالا بود. بین سال هاى 1607 و 1624، حدود 14000 نفر به مستعمره کوچ کردند در حالیکه در سال 1624 فقط 1132 نفراز آنان هنوز در آنجا زندگى میکردند. بر طبق حکم صادره از دربار سلطنتى، پادشاه در آن سال، کمپانى ویرجینیا Virginia Company) (را منحل و آنرا یک مستعمره پادشاهى نامید.
ماساچوست (MASSACHUSETTS)
در طى آشوبهاى مذهبى قرن 16، گروهى از زنان و مردان که خود را پیورتن Puritans)) مى نامید ند بر آن شدند که کلیساى سازمان داده شده بریتانیا(Established Church of England) را از درون اصلاح و باز سازى کنند. در اصل تقاضاى آنها این بود که رسوم پرستشى و اعتقادى بسیار ساده تر پروتستانى مى بایست جایگزین آداب و رسوم و تشریفات مذهبى و سازماندهى منسوب به تشکیلات کاتولیکى روم شود. اعتقادات بنیادى و اصلاح گونه آنها، از طریق تخریب وحدت کلیسا تهدیدى بر از هم گسیختگى مردم و همچنین تخلیل اقتدار خاندان سلطنتى شد.
در سال 1607، گروه کوچکى از تجزیه طلبان (Separatist) -- فرقه متعصبى ازپیورتن ها که اعتقاد بر این داشتند که کلیساى سازمان داده شده هرگز اصلاح پذیر نیست -- از شهر لایدن (Leyden) هلند، جایى که هلندى ها به آنها پناه داده بودند، خارج شدند. با این وجود هلندى هاى کالوین گرا (Calvinist) به آنها فقط کارهاى سطح پائین و با در آمد کم محول مى کردند، بسیارى از افراد این فرقه که از این وضعیت تبعیض نژادى ناراضى بودند کم کم تصمیم گرفتند تا بسوى دنیاى جدید مهاجرت کنند.

در سال 1620، گروهى از پیورتن هاى اهل لایدن یک امتیاز زمین ازکمپانى ویرجینیا (Virginia Company) کسب کرده و بدین شکل 101 زن، مرد و بچه بر عرصه کشتى مى فلاور Mayflower) (عازم ویرجینیا شدند. در طول راه، در اثر یک طوفان، مسیر آنها به سوى شمال سوق داده شد و در ایالت نیوانگلند در کیپ کاد ((Cape Cod به خشکى رسیدند. این افراد با اعتقاد به اینکه در خارج حوزه قضائى وقلمرو هر دولت تثبیت شده اى قرار دارند، در میان خود عهد نامه اى را به اجرا گذاشتند که بر طبق آن از " قوانین مساوات و عادلانه ای" که توسط رهبران منتخب خودشان نوشته شده بود اطاعت کنند. این عهد نامه به پیمان مى فلاور (Mayflower) شهرت دارد.
در دسامبر همان سال، مى فلاور به بندر پلیموت (Plymouth) رسید و مهاجرین در طول فصل زمستان به ساختن مسکن براى خود پرداختند. نزدیک نیمى از مهاجرین در اثر محیط و بیمارى هاى گوناکون جان سپردند ولى سرخ پوستان وامپانوگ (Wampanoag) مجاور با ارائه اطلاعات مفیدى همچون تعلیم کشت ذرت به بقاى آنها کمک نمودند. تا پاییز سال بعد، مهاجرین مقدار زیادى از ذرت جمع آورى کرده و داد و ستد خود را که بر اساس چرم و الوار بود آغاز نمودند. در سال 1630موج تازه اى از مهاجرین پس از دریافت امتیاز تاسیس یک مستعمره جدید از کینگ چارلز اول به سواحل بندر ماساچوست رسیدند. بسیارى از آنها پیورتن ها بودند که آداب و رسوم مذهبى شان تا حد زیادى در انگلیس ممنوع اعلام شده بود. سرپرست آنها، جان و ینتروپ (John Winthrop)، اعلام تاسیس " شهرى در بالاى تپه" در دنیاى جدید نمود. منظور اواز این اعلام این بود که پیورتن ها قادر خواهند بود که در این منطقه آزادانه به آداب و رسوم مذهبى خود بپردازند.
مستعمره خلیج ماساچوست نقش مهمى را در توسعه تمامى منطقه نیو انگلند ایفا نمود و این تا حدى به علت آن بود که وینتروپ و همراهان پیورتن اوتوانسته بودند این امتیاز را با خود همراه آورند. از این رو اختیار اداره و دولت این مستعمره در ماساچوست قرار داشت و نه در بریتانیا. بر طبق برخى از تبصره هاى این امتیاز، قدرت تحت اختیار یک دادگاه عمومى (General Court) بود که از "آزادگان" تشکیل مى شد و لازم بود از اعضاى کلیساى پیورتن باشند. این امر تضمین مى نمود که پیورتن ها یگانه شاخه پر نفوذ سیاسى، مذهبى مستعمره مى باشند. دادگاه عمومى، فرماندار را ا نتخاب مینمود. وینتروپ براى اکثریت دوران نسل بعد، این پست را بعهده داشت.
عقاید سخت و مقرراتى پیورتن ها خوشایند همگان نبود. یکى از نخستین کسانى که آشکارآ نفوذ و اقتدار دادگاه عمومى را زیر سئوال برد، کشیش جوانى بود بنام راجر ویلیامز(Roger Williams)، که با ضبط زمین هاى سرخپوستان و مناسبات آن با کلیساى بریتانیا مخالفت داشت.او پس از اخراج از خلیج ماساچوست، زمینى را در سال 1636 از سرخ پوستان ناراگانست (Narragansett) خرید که امروزه همان پروویدنس (rovidenceP) رود آیلند (Rhode Island) مى باشد. در آنجا، او نخستین مستعمره آمریکا را بنا نهاد که در آن جدایى کامل کلیسا و سیاست، و همچنین آزادى مذهب اجرا مى شد.بدعت گذارانى همچون ویلیامز تنها کسانى نبودند که ماساچوست را ترک کردند. پیوریتن هاى ارتد کس نیز که بد نبال زمین هاى بهتر و موقعیت هاى مناسبت ترى بودند نیز کم کم عزم به ترک ماساچوست نمودند. خبر حاصل خیزى و تازگى دره رود خانه کنتیکات Connecticut River Valley))، براى مثال، توجه بسیارى از کشاورزانى را که با زمینهاى غیر حاصل خیز کنونى مشکل داشتند جلب نمود. تا اوایل دهه 1630، بسیارى از افراد، خطر حمله سرخ پوستان را به جان خریده تا به خاکهاى حاصل خیز و زمین هاى مستعد ترى دست یابند. این جوامع نوین، اغلب عضویت در کلیسا را بعنوان شرط لازم رأى منسوخ نموده و راه را براى قبول جوامع و افراد دیگر باز نمودند. در همان زمان، مهاجران بیشترى که به دنبال زمین و آزادى بودند بسوى دنیاى جدید سرازیر شدند و محل هاى دیگرى در سواحل نیو همپشایر (New Hempshire) و مین (Maine) ساخته شد.
هالند تازه (NEW NETHERLAND)و مریلند (MARYLAND)
در سال 1609هنرى هودسون (Henry Hudson)، تحت استخدام شرکت هند شرقى هلند (Dutch East India Company) شروع به اکتشاف منطقه اى نمود که شامل شهر نیویورک امروزى و رودخانه اى به اسم خود او مى شد. اکتشاف او تا نقطه اى در شمال آلبانى نیویارک را در بر میگرفت. سفرهاى اکتشافى بعدى هلندى ها اساس ادعا هاى هلندیها بود. اولین علاقه هالندى ها، همچون فرانسوى ها در شمال، تجارت پوست بود. ازاین رو، هالندى ها مناسبات نزدیکى را با 5 طایفه ایروکیز (Iroquois) که کلید ورود به قاره اصلى که پوست از آن وارد مى شد را داشتند، بر قرار نمودند. در سال 1617، هلندى هاى مهاجر، برجى را در سر حد رود خانه هاى هودسون و موهاک (Mohawk) ساختند که همان آلبانى امروز بشمار مى رود.
سکنى گزینى در جزیره مانهاتان (Manhattan) در اوایل دهه 1620 آغاز شد. در سال 1624 این جزیره از سرخ پوستان محلى به قیمت 24 دالر خریدارى شد و فورأ نام نیو آمستردام (New Amsterdam)بر آن گذاشته شد.
هالندى ها جهت جذب هر چه بیشتر مهاجرین به منطقه هودسون یک سیستم فئودالى اشرافى بنام سیستم پترون یا " تشویق" (Patroon) را براه انداختند. اولین سرى از این املاک عظیم در سال 1630 در کرانه رودخانه هودسون گشایش یافت. بر طبق این سیستم، به هر سهام دار یا پترون، که قادر به آوردن 50 نفر بالغ به ملک خود در طى 4 سال مى شد، 25 کیلومتر زمین کنار رودخانه داده شد. این زمین ها به صاحب ملک اجازه کامل جهت ماهى گیرى، شکار وهمچنین قلمرو دادرسى و مد نى در حوزه خود را مى داد. در عوض، او مى بایست حیوانات اهلى، ابزار ومسکونات را فراهم مى ساخت. مستاجرین به صاحب ملک اجاره مى دادند و همچنین حق اختیارنخست در برداشت محصول اضافى از آن صاحب ملک مى بود. سه سال بعد کمى بطرف جنوب، یک شرکت داد و ستد سوئدى که با هلندى ها کار مى کرد شروع به تأسیس نخستین قرارگاه در کناره رودخانه دلاور (Delaware) نمود. نیو سوییدن (New Sweden) بتدریج در اثر فقدان منابع لازم جهت تثبیت خود، جذب هلند تازه (New Netherland) شده و بعد ها جذب پنسیلوانیا و دلاور(Delaware) شد.
در سال 1632 خانواده کالورت (Calvert) موفق با اخذ امتیاز زمینى در نوار شمالى رودخانه پوتوماک (Potomac) ازسوى کینگ چارلز اول (King Charles I) شد که همان مریلند (Maryland) امروزى است. از آنجائى که در اجازه نامه سخنى از ممنوعیت تاسیس کلیساهاى غیر پروتستان برده نشده بود، این خانواده شروع به تشویق کاتولیک ها براى استقرار در آن منطقه شدند. اولین شهر ایالت مریلند بنام سنت مرى (St. Mary) در سال 1634 نزدیک منطقه اى که رودخانه پوتوماک به خلیج چسپیک (Chesapeake Bay) مى ریزد تأسیس شد.
کالورت ها (Calvert) در حینى که مشغول تاسیس مقرى براى کاتولیک هاى وقت که مواجه بااذیت و آزار دائمى انگلستان انگلیکى (Anglican England) – وابستگان به کلیساى انگلیس -- بود ند، علاقه به تشکیل املاک سود ده نیز داشتند. از این رو جهت دورى از درگیرى با دولت انگلستان، آنها پروتستان ها را نیز تشویق به مهاجرت مى نمودند. امتیاز سلطنتى اعطا شده به خانواده کالورت مخلوطى از عناصر فئودالى و مدرن را دارا بود. از یک سو، آنها اقتدار تشکیل املاک ارباب منشى را داشته و از سوى دیگر قادر بودند که فقط قانونهایى راکه مورد رضایت آزادگان (صاحب ملکان) است را به تصویب برسانند. این افراد بزودى به این امر پى بردند که جهت جذب مهاجرین بیشتر -- وجهت کسب سود از متعلقاتشان -- نیاز بر این است که آنها به افراد، مزرعه ارائه کنند و نه فقط جاى سکونت در ملک ارباب. در نتیجه، تعداد مزارع مستقل افزایش یافت و صاحبان آنها تقاضاى ارائه نظر در امورات مستعمره را کردند. اولین پارلمان مریلند در سال 1635 تشکیل شد.
مناسبات مهاجرین - سرخ پوستان (COLONIAL – INDIANS)
تا سال 1640، انگلیسى ها مستعمرات ثابتى را در کناره نیو انگلند (New England) و خلیچ چسپیک بر قرار ساخته بودند. بین این دو منطقه، سوئدى ها و هلندى ها قرار داشتند. به سمت غرب،آمریکائیان اولیه یعنی سرخ پوستان بودند. قبایل شرقى، گاهى دوست و گاهى دشمن، دیگر نسبت به اروپائیان غریبه نبودند. گرچه آمریکائیان بومى از دسترسى به تکنولوژى جدید و داد و ستد بهره بردارى کردند ولى بیمارى و قحطى زمین که مستعمره نشینان اولیه بهمراه آوردند، مشکلاتی جدى بر نحوه زندگى تثبیت شده سرخ پوستان وارد آورد.
در شروع، داد و ستد با مستعمره نشینان اروپائى پرفایده بود: چاقو، تبر، اسلحه هاى گوناگون، وسایل پخت و پز، قلاب ماهى گیرى و یک سرى چیزهاى دیگر. سرخ پوستان اولیه اى که این داد وستد را براه انداختند برترى ویژه اى بر رقباى خود داشتند.درطى قرن 17 در پاسخ به نیازهاى اروپائیان، قبایلى همچون ایروکیز توجه بیشترى به پوست و تجارتهاى شبیه آن نمودند. پوست خز و چرم خام براى این قبایل وسیله اى شد تا بتوانند از آنطریق کالا هاى مستعمراتى را تا اوایل قرن 18 تهیه نمایند. مناسبات اولیه مستعمره نشینان و سرخ پوستان، مخلوطى از همکارى و کشمکش بود. از یک سو، مناسبات یکتایى بود که در طول نیمه اول قرن بوجود آمدن پنسیلوانیا در میان آنها حکمفرما بود. از سوى دیگر، یک سرى شکست ها، زد و خوردها و جنگ ها ى طولانى در میان آنها رخ داد که تقریبآ بطور یکنواخت به شکست سرخ پوستان و در نتیجه به از دست دادن زمین هاى آنها منجر شد.
اولین شورش مهم سرخ پوستان در سال 1622 در ایالت ویرجینیا بوقوع پیوست در آن 347 سفید پوست کشته شدند که در میان آنها میسیونرهایى بودند که اخیرآ به جیمزتاون آمده بودند. جنگ پکو (tPequo) در سال 1637 وقتى که قبیله هاى محلى سعى در جلوگیرى از تشکیل منطقه رودخانه کانتیکات داشتند، بوقوع پیوست.
در سال 1675، فیلیپ، پسر رئیس قبیله اى که اولین پیمان صلح را در سال 1621 با مهاجرین بسته بود بر آن شد تا قبایل نیوانگند جنوبى را بر علیه تجاوز بیشتر اروپائیان به سرزمین هاى آنها متحد سازد. در این تاخت و تاز، فیلیپ جان خود را از دست داد و بسیارى از سرخ پوستان به بردگى رفتند. حدود 5 سال بعد تقریبـأ 5000 کیلومتر بسمت غرب، سرخ پوستان پوئبلو (Pueblo)، بر علیه میسیونرهاى اسپانیائى در منطقه اى نزدیک تاوو (Taos) در نیو مکزیکو بپا خاستند. بمدت12 سال پس از آن واقعه، سرخ پوستان کنترل سرزمین هاى خود را دوباره بدست آوردند تا اینکه مجد دآ اسپانیائى ها آن را پس گرفتند. 60 سال بعد، سرخ پوستان مجددأ شورش کرده و سرخ پوستان پیما (Pima) با اسپانیائى ها در منطقه اى که آریزوناى کنونى است در افتادند.
رخنه پیوسته مهاجرین بسوى مناطق مستعمره اى شرقى، زندگى سرخ پوستان را مختل مى نمود. هرچه جانوران بیشترى شکار مى شدند، قبایل مواجه با انتخاب مشکل گرسنه ماندن، جنگیدن و یا مواجهه با قبایل مجاور غربى مى شدند. ایروکیز (Iroquois) ها که در مناطق پائینى دریاچه اونتاریو (Lake Ontario) و ارى (Erie) در نیویورک شمالى و پنسیلوانیا سکنى گزیده بودند در جلوگیرى از پیشرفت اروپائیان موفق تر بودند. در سال 1570، 5 قبیله به اتفاق یکدیگر دموکراتیک ترین قوم و سیستم حکومتى زمان خود را بنام هو-د-نو-سا-نی(Ho-De-No-Sau-Nee) یا لیگ ایروکیز هارا تشکیل دادند. این لیگ توسط شورایى متشکل از 50 نماینده از هر یک از 5 قبیله اداره مى شد. این شورا به امورى که در میان تمامى قبایل مشترک بود رسید گى مى کرد ولى در مورد اینکه قبایل چگونه امور روزانه خود رابا آزادى ومساوات اداره مى کردند، دخالت وقدرتى نداشت. هیج قبیله اى به تنهایى اجازه آغاز جنگ را نداشت. شورا در مورد جرائمى چون قتل، قوانین لازمه را به تصویب مى رساند.
لیگ در قرن 16 و 17 میلادى به قدرتى بزرگ تبدیل شد. داد و ستد بزرگ پوست با بریتانیا داشته و در کنار آن در جنگ براى تسلط و غلبه آمریکا بر علیه فرانسه بین سالهاى 1754 و 1763ایستاد. بریتانیاى کبیر احتمالآ بدون پشتیبانى لیگ قادر به پیروزى در جنگ نبود.لیگ تا زمان انقلاب آمریکا در قدرت ماند. ولى از آن پس، براى اولین بار، شورا قادر به اتخاذ یک تصمیم متفق در مورد اینکه کدام طرف را بگیرد نشد. قبایل عضو شورا براى خود تصمیم گیرى کردند و برخى با انگلیسى ها جنگیده، برخى با مستعمره گران و برخى دیگر بى طرف ماند ند. در نتیجه، همه بر علیه ایروکیز ها جنگیدند. شکست هاى آنها عظیم بود بشکلى که لیگ هرگز نتوانست از این وقایع دوباره سازى و احیا شود.
مستعمرات انگلیس
منازعات داخلى و مذهبى در انگلیس در اواسط قرن 17 میلادى مهاجرت را محدود ساخت و از اینرو توجه کشور ما در به مستعمرات آمریکائى تازه پرورده اش کاهش یافت. مستعمرات خلیج ماساچوست، پلیموت، کانتیکات (Connecticut) و نیو هیون (New Haven)، در جهت تهیه تاسیسات دفاعى منطقه که انگلیس از آنها سر باز زده بود، در سال 1643 کنفدراسیون نیو انگلند (New England) را تشکیل دادند. این نخستین کوشش مستعمره گران اروپائى در اتحاد منطقه اى شان بشمار میرفت.تاریخ اولیه مهاجرین انگلیسى تا حد زیادى با ستیزه جوئى -- مذهبى و سیاسى -- ادغام بود. وقتى که گروههاى مختلف در صدد دستیابى به قدرت و مقام در بین خود و همسایه- هایشان برخاستند. بویژه مریلند، متحمل رقابتهاى مذهبى تلخى که انگلیس را در طى دوره اولیور کرامول (Oliver Cromwell) رنجاند شد. یکى از حوادث این دوره الغاى قانون روادارى (Toleration Act) بود که در سالهاى دهه 1650لغو شد ولى بزودى مجددأ بر قرار شد و در آن آزادى هاى مذهبى نیز تضمین گشت.
در سال 1675، شورش بیکن (Bacon)، اولین شورش سراسرى مهم بر علیه اختیارات سلطنتى بریتانیا بر مستعمرات در اقصى نقاط مناطق تحت مستعمره آغاز شد. اولین جرقه این شورش، زد و خورد بین مرزنشینان ویرجینیا و سرخ پوستان ساسکوهانک (Susquehannock) بود ولى دیرى نپائید که اختلاف ریشه گرفت و کشاورزان بر علیه ثروت و برترى کشت کاران بزرگ منطقه و فرماندار ایالت ویرجینیا، ویلیام برکلی(William Berkeley) بر خاستند. زارعین کوچکتر به نارضایتى از قیمت هاى پائین تنباکو و شرایط سخت زندگى دور ناتانیل بیکن (Nathaniel Bacon)،که یک تازه وارد از انگلیس بود احاطه کرد ند. بر کلى از دادن اجازه اختیار به بیکن مبنى بر اداره کردن تهاجمات سرخ پوستان امتناع ورزید، ولى با انتخابات جدید مجلس برگس(House of Burgesses)، که از سال 1661 عوض نشده بود موافقت نمود.
بیکن با تخطى از دستورات بر کلى، برعلیه قبیله صلح جوى اوکانچى (Ocaneechee) دست به حمله زد و تقریبأ تمامى قبیله را از بین برد. در بازگشت به جیمزتاون درسپتامبر سال 1676 شهر را سوزاند و برکلى را مجبور به فرار از شهر نمود. کنترل بیشتر ایالت تحت نظربیکن قرار گرفت. پیروزى او مد ت کوتاهى بیشتر بطول نیانجامید و ماه بعد در اثر یک تب در گذشت. شورش بدون بیکن، حیات خود را از دست داد و فرو کشید. برکلى حاکمیت خود را مجد دأ تثبیت نمود و 23 نفر از پیروان بیکن را بدا ر آویخت. با استقرار حکومت کینگ چارلز دوم در سال 1660، بریتانیا مجددأ توجه خود را به آمریکاى شمالى دوخت. در طى مدتى کوتاه، نخستین قرارگاههاى اروپائى در کارولینا برپا شد. هلندى ها از هلند تازه (New Netherland) رانده شدند. مستعمره هاى تازه اى در نیویورک، نیو جرسى، دلاور و پنسیلوانیا تشکیل شد. مستعمرات هلند، بطور کلى، توسط فرمانداران مستبد منتخب شده در اروپا اداره مى شد و در طول سالها، جمعیت محلى نسبت به آنها کاملأ بیگانه مى شدند. در نتیجه، وقتى که مستعمره نشینان انگلیسى شروع به تخطى و تجاوز به سرزمین هاى هلند یها در لانگ آیلند (Long Island) و مانهاتان (Manhattan) نمودند، فرماندار غیر مردمى قادر به تجدید قواى مردم براى دفاع از خودشان نشد. نیوناترلند در سال 1664 سقوط کرد. با این وجود مفاد کاپیتولاسیون یا تسلیم چندان قوى نبود: مهاجرین هلندى مى توانستند که املاک خود را نگه داشته و به شکل دلخواهشان مراسم مذهبى خود را انجام دهند.
در اوایل دهه 1650، منطقه ایبل مارل ساند (Ablemarle Sound) که نزدیک سواحل کارولیناى شمالى فعلى بود توسط مستعمره نشینانى که از ویرجینیا به سمت پایین سرازیر شده بودند پر شد. اولین فرماندار منتسب در سال 1664 گمارده شد. اولین شهر ایبل مارل ساند، که حتى امروز نیز دور افتاده بشمار میرود، پس از ورود گروه هوگونتهاى فرانسوى در 1704 تأسیس یافت. در سال 1670، اولین مهاجرین که، از نیو انگلند (New England) و جزایر بارابادوس کارائیب به سمت چارلستون (Charleston) کنونى، در کارولیناى جنوبى سرازیر شدند. سیستم دولتى پیچیده اى که فیلسوف نامى بریتانیائى جان لاک (John Locke) در آن سهم داشت براى این مستعمره جدید وضع شد. یکى از برجسته ترین ویژگى هاى این سیستم، کوشش شکست خورده درجهت تشکیل یک نظام اصیل وراثتى بود. و یکى از کم جذاب ترین جنبه هاى مستعمره همانا داد و ستد اولیه برده هاى سرخ پوست بود. گرچه بامرور زمان تجارت چوب، برنج، ونیل به مستعمره یک ارزش اقتصادى با ارزش ترى را اعطا نمود.
خلیج ماساچوست تنها مستعمره اى نبود که با شور و هیجان مذهبى همراه بود. در سال 1681، ویلیام پن (William Penn)، یک کویکر(Quaker) ثروتمند و دوست چارلز دوم، زمین هاى بزرگى را در کنار غرب رودخانه دلآور (Delaware)، که بعدها پنسیلوانیا (Pennsylvania) نامیده شد بدست آورد. پن در جهت کمک به پر کردن آن از سکنه، شروع به پذیرفتن و جمع آورى مخالفین مذهبى از انگلیس و بقیه جاها – کویکرها، اعضاى فرقه مسیحى منونیت (Mennonites)، آمیش ها (Amish)، موراویان (Moravians) و باپتیست ها (Baptists) کرد.
پس از آنکه پن یک سال بعد از آن وارد مستعمرات شد، مستعمره نشینان هلندى، سوئدى و انگلیسى ها در کناره رودخانه دلآور (Delaware) سکنى گزیده بودند و در همان جا بود که او شهر فیلا د لفیا (Philadelphia)، که معناى " شهر محبت برادرانه" را دارد بنیاد نهاد.
پن همگام با اعتقادات خود، فریفته یک احساس مساواتى که در هیچیک از مستعمرات آمریکائى وقت یافت نمى شد، گردید. مدت مدیدى پیش از آنکه زنا ن در نقاط دیگرآمریکا حقى داشته باشند، این حقوق را در پنسیلوانیا دارا بودند. پن و همکارانش مخصوصأ توجه عمیقى به مناسبات مستعمره با سرخ پوستان دلاور(Delaware) داشتند تا از این طریق در آنها این اعتماد را ایجاد کنند که هزینه هر زمینى را که اروپائیان در آن سکنى گزیده اند، به آنها پرداخت خواهد شد.
جورجیا(Georgia) بعنوان آخرین مستعمره از میان 13 مستعمره در سال 1732 تشکیل شد. این منطقه، گرچه در حوزه مرزهاى فلوریداى اسپانیا قرار نداشت ولى بسیاربدان نزدیک بود و بعنوان سپرى در مقابل تهاجمات اسپانیا بشمار مى رفت. ولى در عین حال یک کمیت بسیار واحدى نیز داشت: فردى که باعث استحکام منطقه شده بود، ژنرال جیمز اوگل تورپ(James Oglethorpe) بود، اصلاح طلبى که از قصد، پناهگاهى براى فقیران و زندانیان سابق ساخته بود تا براى آنها موقعیت هاى نوینى ایجاد کند.
مهاجرین، بردگان و خادمین
مردان و زنان با اندک علاقه اى به زندگى در دنیاى نوین اغلب براى کوچ کردن به دنیاى جدید از طریق تشویقات زبردستانه و ماهرانه مروجین وادار به این کار مى شدند. براى مثال ویلیام پن موقعیتهایى را که انتظار تازه واردین به مستعمره پنسیلوانیا را مى کشید در برابرشان قرار داد. قضات و مقامات زندان ها به مجرمین این شانس را مى دادند تا عوض اینکه مدت زندانى خود را در زندان سپرى کنند به مستقلا تى چون جورجیا مهاجرت کنند.
ولى تعداد کمی از مهاجرین قادر به تقبل مخارج عبور براى خود و خانواده شان براى زندگى در سرزمین نوین بودند. در برخى موارد، کاپیتان هاى کشتى ها دستمزدهاى هنگفتى در عوض فروش قراردادهاى خد متکارى براى مهاجرین فقیر، که نوکر ملزم به خدمت نامیده مى شد ند، دریافت مى کردند. هر روشى، از وعده و وعیدهاى غیر معقول گرفته تا آدم ربائى بکار برده مى شد تا به اندازه لازم مسافر در کشتى پر شود.در موارد دیگر، هزینه هاى حمل و نقل و نگهدارى توسط آژانسهاى مستعمره چون کمپانى هاى خلیج ماساچوست یا ویرجینیا پرداخت مى شد. در عوض نوکران ملزم به خدمت توافق میکردند که بعنوان کارگران مقاطعه کار به مدت بین 4 تا 7 سال براى این آژانس ها کار کنند. به این مستخدمین در پایان مدت قرار دادشان " مقرره آزادى " داده مى شد که بعضى مواقع قطعه اى از زمین را نیز شامل میشد. حدود نیمى از مهاجرین که در مستعمرات جنوب نیو انگلند زندگى مى کردند از طریق این سیستم وارد آمریکا شدند. گرچه بیشتر آنها براى مدت قرارداد ایستاده و خدمات خود را وفادارانه به اتمام رساندند ولى برخى نیز کارفرماى خود را رها کرده و فرار مى کردند. با این حال، برخى از آنها در عاقبت قادر بودند به تهیه یک تکه زمین و یا قطعه اى کشاورزى، یا در مستعمراتى که در آن خدمت مى کردند و یا در جاهاى مجاور، براى خود تهیه کنند. هیچگونه عیبى به خانواده هایى که این چنین زندگى خود را تحت این سیستم نیمه اسارت در آمریکا آغاز نمودند وصل نمى شد. هر مستعمره اى براى خود، حتى رهبرانى داشتند که قبلأ نوکران ملزم به خدمت محسوب مى شدند.
به یک استثنأ بسیار مهم در این روند باید اشاره کرد: بردگان آفریقائى. اولین سیاهان در سال 1619 درست 12 سال پس از تاسیس جیمز تاون (Jamestown) به ویرجینیا آورده شدند. در آغاز، بسیارى نوکران ملزم به خدمت محسوب مى شدند که قادر بودند آزادى خود را بخرند. گرچه تا سال 1660، همگام با رشد مستعمرات جنوبى، نیاز به کارگران کشتزار نیز افزونى یافت و اداره و نهاد برده دارى مشکل و مشکل تر شد و آفریقائى ها را دست و پا بسته به آمریکا مى آوردند تا تمام عمر بعنوان برده اجبارى کار کنند.
درحاشیه: راز پایدار آناسازى (Anasazi)
دهکده هاى سرخپوستان و " شهر هاى صخره ای" باستانى در میان دره هاى کوهستانى، کوره باریکهاى کلرادو و نیومکزیکو نشانگر برخى از نخستین ساکنین آمریکاى شمالى، آنا سازى ها مى باشند که واژه ایست ناواهو (Navajo) به معنای" قد یمیان". تا سال 500 پس از میلاد، آناسازى ها برخى از نخستین دهکده هاى شناخته شده در جنوب غرب آمریکا را بر پا نهادند که در آن به شکار و کشت محصولاتى همچون ذرت، کدو و لوبیا مى پرداختند. آناسازى ها در طول قرنها پیشرفت کرده و قادر به توسعه سدهاى پیشرفته و سیستم هاى آبیارى شدند. سنت کوزه گرى استادانه و بى نظیرشان، حکاکى بر مسکونات چند اتاقه پیچیده در لابلاى کناره هاى خانه هاى صخره اى، که به نوع خود از برجسته ترین نقاط باستان شناسى آمریکاى امروز است، از جمله مهارت هاى آنها بشمار مى رود.
با این حال در قرن 13، آنها محل هاى مسکونى را به همراه ظروف سفالین، ابزارآلات و حتى البسه خود را به شکلى که بنظر مى رسید قصد برگشت دارند، رها کرده و ظاهرأ از صحنه تاریخ ناپدید شدند. وطن آنها به مدت یک قرن تا ورود قبایل تازه اى چون ناواهو (Navajo) و یوت (Ute) و پس ازآن مستعمره نشینان اسپانیائى و اروپائیان دیگر بدون سکنه باقى ماند. داستان آناسازى بطرز لاینحلى به محیط سخت و در عین حال زیبایى که آنها درآن زندگى مى کردند مربوط مى شود. درمیان قرارگاههاى اولیه گودالهاى ساده اى بود که از خاک بیرون آمده بود و که بشکل عمارت هایى مذهبى و محلهاى ملاقات و گردهمایى در آمده بود. نسل هاى بعدى تکنیک ها و روش هاى بنایى را جهت ساختن مکانها و عمارت هاى سنگى و مربع شکل بکار بردند. ولى دراماتیک ترین تغییر در سبک زندگى آناسازى ها -– به دلایلى که هنوز مشخص نیست -- همانا مهاجرت به کناره صخره ها و زیر نقاط تخت و مرتفع بود که در آنجا خانه هاى چند طبقه اى شگفت انگیزى بودند. آناسازى ها به شکل اشتراکى زندگى مى کردند که در طى قرنها آهسته آهسته شکل گرفته بود. آنها با افراد دیگر محلى و منطقه اى دادو ستد داشتند. علائم جنگ و زد و خورد بسیار اندک و ناچیزى نیز در بین آنها وجود داشت. گرچه آناسازیها رهبران مذهبى وغیره و همچنین هنرمندان زبردست خود را داشتند ولى تمایز طبقاتى یا اجتماعى در میان آنهاکاملأ غیر محسوس بود.
انگیزه هاى اجتماعى و مذهبى بدون شک رل مهمى را در ساختن محل مسکونى صخره اى و ترک و واگذارى پایانى آنها داشت. ولى تلاش براى یافتن آذوقه در یک محیط بسیار دشوار احتمالأ بزرگترین عامل بود. همانطور که جمعیت فزونى مى یافت، زارعین، نقاط بیشترى را تحت کشت گذاشتند، که خود باعث شد بسیارى از سکنه و جوامع محلى فقط زمین هاى حاشیه را کشت کنند. ولى آناسازى ها نتوانستند جلوى خسارت و زیان پیوسته که نتیجه استفاده دایم از زمینهای حاصل خیز بود بگیرند. تجزیه و تحلیل حلقه هاى درختان، براى مثال، حاکى بر این است که قحطى نهایى که 23 سال از 1276 تا 1299 طول کشید نهایتأ باعث کوچ آخرین گروههاى آناسازى براى همیشه شد.
گرچه آناسازى ها از خانه و کاشانه وطن هاى خود متفرق شدند، با اینحال ناپدید نشدند. میراث آنها در لابلاى اسناد باستان شناسى مهمى که بر جاى گذاشته، ونیز درمیان هوپى (Hopi) ها، زونى (Zuni) و دیگر مردمان پوبلیو که اجداد آن هاهستند باقى ماند.استفاده ازنیک صالحی.

 

 

 توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org