دوشنبه، ۲۶ اکتوبر ۲۰۰۹

  

نامه ای سر گشاده به رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا

 

 جلالتماب آقای اوباما رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا !

 بعد از ادای مراتب احترام لازمی میخواهم نکات چند که در رابطه با مسائل حاد افغانی ما مربوط میگردد با شما مطرح سازم که به یقیین مغز شما را بی تفاوت و قلب شما تهی نخواهد ماند.

 چنانچه حوادث برملا ساخته است قلب شما نیز خون سرخ را در وجود تان جریان میدهد و جلد شما کماکان مانند من و ملیون ها انسان در کره زمین و یا افغانان که در محدوده حدود اربعه افغانستان و یا بیرون از مرز های آن زندگی دارند خنک و داغ را احساس میکند، درست شما مانند من مملو از محبت و صمیمیت نسبت به خانواده و فرزندان تان، والدین و اقارب تان، هموطنان و حتی همنژادان تان میباشید. پیکار و مبارزه شما در برابر خلاف رفتاری های بین المللی، کجروی های ملل که ضوابط قبول شده ”بین المللی” را ”زیر پا” میکنند و حتی مجادله شما در برابر آنعده از هموطنان من که به هیچ وجه خودرا از زیر یوغ افراطیت و تعصب رهائی داده نمیتوانند، نایل به جایزه معتبر بین المللی نوبل گردید و این رویداد بیشتر از هر گاه دیگر قابل توجه من و هموطنانم گردید.

 بلی، جلالتماب !

 این سطور را که مینویسم، درست میخواهم خاطر شمارا مطمئن سازم که هدف من مقابله و یا تجاهل نیست بلکه داد و فریاد خودم و آنعده از هموطنانم میباشد که از فرط بعدالتی آب در شریان هایشان جریان مییابد و بجای سرد، گرم و بجای گرم سرد احساس میکنند.

 آنها و خودم چنان متعجب و حیران هستیم که پیوسته ازخویش میپرسیم: مگر آقای اوباما نیز به چنان مصیبت گرفتار است که سرخ را از زرد و سیاه را از فولادی تفکیک نمی کند ؟!

 جناب شما در مبارزات انتخاباتی تان وعده های زیاد داده بودید (قرار معمول”دیموکراسی”)، چنانچه مسدود کردن زندان گوانتانامو جز آن بود، ولی اگر موفق به اجرای آن نگردیده اید تنها ذیقی وقت میتواند انگیزه باشد ویا دریغا که فراموش شده باشد، به هر حال مجرمین که جرم اعتقاد (غیر) دارند و همین موجب گردیده که دست به انتحار بزنند و یا بقول سرمنشی اسبق ملل متحد آقای بوطرس بوطرس غالی «جای داد خواهی کمونیستان را در دنیا پر میکنند» نباید کمتر از مجازات فزیکی و روانی گوانتانامو باشد.

 یک حرکت کاملاً ”موجه” دیگر نیز در ایام زمامداری سلف شما براه انداخته شده بود و توجه ملیارد ها انسان را در کره زمین بخود معطوف کرد و بیشتر از هروقت دیگر انسانها را مبهوت گردانید. این حرکت در ایام کنونی نیز توسط اداره شما با تمام قوت تعقیب میگردد و انسانها را بیشتر از قبل”متمایل”! به «دیموکراسی» میکند.

 حرکت جهانگشائی برای حمایت و ترویج شخصی سازی و نفاق بمثابه حربه حاکمیت در برابر شرارت پیشه گان دنیا چون صدام حسین در عراق، میلوشوویچ؟ و کاراژیچ؟ در یوگوسلاوی سابق، برخی افغانها که در جنگ های داخلی افغانستان (۱۹٧۹-۱۹۹۲) علیه افراطیت جهل و در یک کلمه در مقابل مجاهدین- طالبان میرزمیدند و اکنون تعداد شان بالغ بر یکصدوده نفر میگردد در زندان های کشور میزبان شان (هالند) به کمک اجنت های (استخبارات خارجی) شما چون مسکینیار و خطاب شناسائی گردیده بودند و به حکم مقامات دولتی و قضائی هالند بدون اقامه دعوا و یا جریان محاکمه در قید و بند نگهداری میشوند و استخوان هایشان را پوسیده میکنند، همچنان مورد ستایش حلقات سیاسی داخل کشور شما، افغانستان و حتی خارج از آن قرار گرفته است.

 بلی آقای اوباما !

 لطفاً من را ملامت نکنید اگر چند کلمه زیاد تر بنویسم زیرا تنها میخواهم ژرفای این حرکت را و اهمیت آنرا برای دیگران نیز بر ملا سازم.

 محکمه رئیس جمهور اسبق یوگوسلاویا که با تأسف تا ختم نرسید و که نمیتوانست ! به ختم برسد زیرا جهانیان را باید معتقد میگردانید که اگرهرکسی در هر کنج و کنار دنیا ولو هزاران کیلومتر (به مایل نیز هزاران میشود) زندگی نماید و در هرمقام و یا رده قدرت قرار داشته باشد و از نورم های مروج شما و متحدین ”دیموکراسی” سرکشی نماید، به سرنوشت میلوشوویچ گرفتار خواهد گردید.

 آویختن صدام حسین برای مسلمانان دنیا نیز آموختاند، هرکه از القاعده حتی بطور لفظی ! جانبداری کند و بالای تیل های آمریکائی حکمروائی نمائید ویا رسالتش در مقابله مسلحانه در برابر ایران سرکش ختم گردد و بالاخره در مقطع تاریخی انتقام از حادثه دلخراش یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بیگفتی نماید، حتماً در قلمروش سلاح کشتار جمعی اتمی و کیمیاوی سراغ خواهد شد و به جزای اعمالش رسانیده خواهد شد، ولو بعداً به اثبات رسد که چنین ادعا عاری از حقیقت بود، زیرا دیگر قرار دادهای نفتی به امضا رسیده و حضور نظامی چندین مراتبه نسبت به قـبـل تـوسـعه یافـتـه است.

 به زندان انداختن صد و ده افغان که هر کدام شان همانند شما دارای چوچه و بچه هستند و با امید ”دیموکراسی” غربی و یا واضح تر بگویم ”دیموکراسی” آمریکائی «یقیناً دیموکرات تر از دیگر ”دیموکراسی”ها» بسته بودند و به کشور هالند پناهنده شده بودند نیز پیامی دارد ولی من تا هنوز قادر به توضیح چنین برخورد نگردیده ام و یا احتمالاً هنوز صلاح اداره شما نیست که افشا گردد، از جمله حوادثی بشمار میرود که نظیرش تنها بعد از ختم جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده بود.

 بلی جلالتماب رئیس جمهور ”من”؟!

 من مصمم نیستم تمام ”خدمات” و مساعی ایالات متحده را برای اشاعه ”دیموکراسی” که شما اداره و رهنمائی میکنید و در این اواخر چشم ناظرین را خیره کرده، بشمارم ولی چنانچه در آغـاز مـتـذکـر گـردیـدم مسألـۀ اسـت (نمـیـدانـم اسـمـش را سوال بگذارم و یا گله)، باید با شما که همین اکنون سلطان سلطانها و حکمران حکمرانان (ناتو) هستید مطرح سازم !!!

 غالباً جناب شما مطلع است که از طریق شبکه های آنتن های اقمار مصنوعی فضائی ایالات متحده برخی افغانها اقبال انتشار برنامه های جالب و دیـدنـدنی را از ورأ پـرده هــای تـلـویـزیـون یافــته انـد و نـقـش بـارز در تـغـیـیـر روان جــمعی افغانی بـه سـود ”دیموکراسی” بازی میکنند.

 نه !

جناب رئیس جمهور !

 تلاش هموطنان من در آمریکا به هیچ وجه صدور ”دیموکراسی” نباید تلقی گردد. این اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بودند که در تحت لوای شوروی نا فرجام و زدودن عقب مانی وطن میخواستند ”مردمان مسلمان افغان” را تغییر عقیده داده و همه شانرا یکسره کمونیست تربیه کنند و جلو طویانه که در حقیقت فروش دختر افغان محسوب میگردد گرفته شود و یا اینکه مناسبات فرتوت قرون وسطایی زمین را بر هم میزدند و حتی میگویند ”مردم را وادار میساختند تا بالای قران کریم قدم گذاشته و پورتریت لینین این کمونیست یهود را که در قسمت بالایی اتاق آویخته شده بود، بوسیده وبا این شیوه تعهد وفا داری به سیستم را اخذ کنند”.

 از ورای برنامه های تلویزیون آریانا کابل، پیام افغان و آریانا منتشرۀ لاس انجلس مصاحبه های به نشر رسید که یقیناً برای تبعه ایالات متحده جز خبر خود بالندگی و تفنن، مژده دیگری نخواهد داشت اما مغز هزاران هزار افغان را چون آرد میان سنگ های آسیاب خورد و خمیر کرد. این خبر که من اسمش را (اعتراف کاوبای) میگذارم ازاین قرار بود: «بعد از وساطت من (زلمی خلیلزاد نماینده دایمی برحال ایالات متحده در سازمان ملل متحد) مجاهدین- طالبان مجهز به سلاح استنگر (موشک های زیرک زمین به هوا) گردیدند» ویا (اعتراف کاوبای) دیگر مبنی بر اینکه: «من (ستار سیرت) مقامات ایالات متحده آمریـکـا را مـعـتـقـد ساختم تا سـلاح راکـت هـای زمـیـن بـه زمـیـن (سکر ۲۰) را در اختیار مجاهدین- طالبان قرار دهند».

 آقای رئیس جمهور !

 جناب شما به مراتب خوبتر و دقیقتر مطلع استید که قربانیان سلاحهای متذکره استنگر و سکر آنقدر قربانی و تلفات غیر نظامی در کشور مصیبت زده افغانستان بوجود آورد که بیست برابر تلفات شما در جنگهای ایالات متحده برای تحمیل ”دیموکراسی” در ویتنام بود. مگر جناب شما طرفدار جنگ ویتنام بودید و یا هستید؟ پس چرا باید سکوت را در برابر شیطنت و اعترافات بیشرمانه شرارت پیشه گان اختیار نمود، در حالیکه صدو ده افغان و یا دقیقتر گفته شود، پناهجو را بخاطر اتهامات اثبات ناشده و یا ادعا های واهی مشتی از خود فروخته گان، در بند نگهداشت.

 آیا مردم افغانستان و جهانیان در کل، پُست کارت ارسالی سازمان جوانان افغانستان را که به آدرس رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، آقای جیمی کارتر فرستاده شده بود و نشاندهنده قتل یک خانم جوان و سه طفل بیگناهش که در یک سانحه هوای در خوست توسط راکت استنگر طیاره حاملشان منهدم گردید از یاد برده اند، این پُست کارت به یقین از جانب مسئولین امور در وقتش جز حربۀ تبلیغاتی و پروپاگند واهی شوروی چیزی دیگری توجیه نمیگردید و وقعی بر آن گذاشته نشده بود، در حالیکه این خانم اسمش فریبا بود و از فرط محبت به شوهرش به عیادت یگانه امید زندگیش به خوست مسافرت کرد و در برگشت در برابر دیدگان محبوبش چون شمع با سه طفلش یکجا سوخت و شوهرش تا هنوز که بیشتر از سی سال میگذرد رواناً سالم نشده است. این یک نمونه که بمنظور مصداق کلام نوشتم، شما باید مطمئن باشید که بیشتر از صد مثال دیگر را هم میتوانم بنویسم.

  جناب رئیس جمهور!

 اگر شما آقایون ستار سیرت و زلمی خلیلزاد را به حکم قضا و داوری مردم متهم به کشتار افراد بیگناه ملکی و غیر نظامی ننمائید، پس با سارق دهن جوال گرفته اید و خون بهای هزاران افغان بیگناه بر شانه های شما تا ابد گرانی خواهد کرد. ولو در تاریخ کشور شما قتل های گنگ و نا پیدا که به هیچ وجه سر نخها بدست داده نشد، یکی و دو تا نیست، برای اثبات کلام همانا قتل های هنگامه بر انگیز (جان کنیدی) و (مارتین لوتر کینگ) در سطوح بالائی جامعه و صدها فرد دیگر در صفوف که اسمای شان در اذهان مردم هنوز زنده است بر همگان هویداست، این مقتولین به جز جرم دیگر اندیشی و عدم اطاعت گدُی وار (ماریونت) و یا دعوت مردم، درست مانند شما ! به قبول حد اقل مراعت نورم های اخلاقی و شروط اولیه عدالت؟!”دیموکراسی” گناه دیگری نداشتند.

آقایون ستار سیرت و زلمی خلیلزاد به تحقیق مانند اسدالله سروری که در شکنجه و آزار هزاران در هزار افغان مبتکر و حتی مجری بود، باید به دادگاه کشانیده شوند.

 آقای اوباما، رئیس جمهور !

 خوب به یاد دارم که در ایام مبارزات انتخاباتی شما شعار «بلی، ما میتوانیم» حمایت سرتاسری را در ایالات متحده آمریکا کسب کرد، پس چرا شما نباید بتوانید مجرمین جنگی واقعی که جرم شان اظهر من الشمس برملا است، به چنگ قانون بسپارید، این نه تنها حق شما نه بلکه دین است که جوامع بشری دور ویا نزدیک بر شما واجب گردانیده است.

 همان دختر جوان، عسکر آمریکایی، لیندی انگلند، که در زندان «ابوغریب» به شکنجه متهمین دست زده بود، بعد از محکمهً نمایشی تنها برای مدت دو- سه سال زندانی شد و هیچ تضمین داده نشده که اصلا به زندان رفته باشد. ایوان فردریک افسر امریکایی دیگر که به جرم برق دادن زندانی های عراقی گرفتار شده بود نیز تنها نیم دورهً حبس خود را (چهار سال) در حالیکه از جانب محکمه هشت سال تصویب شده بود، گذشتاند و رها گردید. شاید بخاطری که زندانیان عراقی، افغانی و دیگران ارزش ازین بیشتر نداشته باشند که متخلفین حقوق بشر در مورد آنها ازین بیشتر مجازات شوند. اما تصور براین است که اگر تبعهً امریکایی، انگلیسی و یا فرانسوی از جانب عراقی، افغان و یا افریقایی چنین مورد اذیت قرار گیرد، یقیناً تحت فشار دولت کشورهای اذیت شده گان از جانب کشور میزبان اعدام گردد. (قانون جنگل)

 آیا جناب شما که تخصص در رشته حقوق دارید، در جرم آقایون سیرت و خلیلزاد بعد از اعترافات بلا تکلیف مصاحبه تلویزیونی در برابر دیدگان ملیون ها افغان آسیب رسیده، شک و شبه ای بخود راه خواهید داد و یا اینکه زندانی نگهداشتن یکصدو ده افغان که جز اطاعت از اوامر آمرین بالائی و اجرای وظایف محوله دولتی جرم دیگری ندارند، حق بجانب خواهید دانست ؟

 آقای اوباما رئیس جمهور !

 همانطور که تا اینجا آمده اید و جای پر بهای مبارزات بر حق مارتین لوتر کینگ را میخواهید پرکنید، پس به این رسالت خویش ادامه داده و حق پامال شده افغانهای زندانی هالند را از چنگ اژدهای ابلیسی و نوکر صفت چون مسکینیارها و عمر خطابها رهائی بخشیده و اسم خود را در اذهان افغانهای داخل و خارج از افغانستان جاودانی سازید.

 با عرض حرمت،

 خوژمن از سویس

 

 

www.esalat.org