سرور منگل

قسمت اول

سه شنبه، ۲۲ جولای ۲۰۰۸

 بجای مقــدمــه

هنگامیکه از خواب میخیزیم، میبینیم که در اطراف ما اشیای قرار دارد از تخت خواب و وسایل تشناب تا آشپزخانه، از نل آب خانه، برق و گاز تا رادیو، تلویزیون و یخچال، کمپیوتر و لباسهای گوناگون و غیره، که هرکدام از این وسایل ضروریات متفاوت مارا رفع می نماید. هنگامی به بیرون سر می زنیم در نزدیکترین فاصله به انبوهی کالاهای بر میخوریم که برای رفع نیازهای گوناگون بر روی هربینندهً باز است. (۱) البته با تفاوت اینکه اشیای داخل خانه مربوط به اعضای خانواده و بترتیب مورد استفاده شان است اما دربازار این کالا ها برای استفاده و مصرف مستقیم، هنگامی آماده است، تا کسی پول آنرا پرداخته و آنرا از آن خود نماید. روزانه در زندکی فعال جوامع متعدد معاصرامروزی همه روزه به ابعداد واحجام سرسام آوری کالاها ومحصولات تولید وآماده میگردندوهم بمصرف می رسند وهرکدام از کالاها، یکی از نیاز های بشر را رفع نموده وباز تولید میگردد. جامعه معاصر امروزی علاوه برنیازهای کالائی وتولید آن، (مثل مواد خوراکی، پوشاکی ومسکن وسایر وسایل رهایشی) نیاز های خدماتی را نیزبین خود تبادله می کنند. مثل خدمات صحی، تعلیم وتربیه، خدمات راه ها ومیدانها، بانکها وبیمه ها وغیره. تولید تنوع وسیع فرآورده های مصرفی وخدماتی که نیاز های متنوع انسانها را بر آورده میسازد، تنها غرض مصرف مستقیم نه، بلکه اکثرا برای بازار تولید میگردد (هر فرآورده که هدف تولید آن بازاراست وبقیمت معینی در بازارعرضه میگردد "کالا " نامیده می شود ودرتبادله ساده فرآورده ها "محصولاتی " اند برای رفع یکی از نیاز ها) وازطریق تبادله محصولات وکالاها، انسانها وجوامع متعدی باهم رابطه میگیرند وکالاها وخدمات خودرا تبادله مینمایند، که در حقیقت نتائیج کاریا محصول کار خودرا تبادله می کنند. جای یا مکانی که این تلاقی تبادله در آن بوجود می آید " بازار " نامیده می شود، بازار در تبادله ساده روستائی ودهاتی مکانی است که دریکی از روزهای هفته ویا درطول هفته باز است ودهقانان وصنعتکاران محصولات تولیدشده خودرا غرض تبادله ورفع نیاز های خود از تولیدات دیگران، به این بازارمی آورند وعرضه میکنند (وهم عدهً برای خدمات ببازارمی آیند تا خدمات خودرا به دیگران عرضه دارند. این داد وگرفت که آنرا " تبادله " میگویند، در حالی صورت میگیرد که عرضه کننده محصول، مقدم از هر چیز کالای خودرا غرض تبادله وفروش با کالای دیگری از نوع دیگرمی خواهد معاوضه نمایند. اینجاست که دراین مکان (بازار) تنها کالا ها تبادله نمیگردند، بلکه علاوه بر تلاقی کالا ها، انسانها که صاحبان حقیقی یا مجازی کالا ها اند در بازار باهم روبرو میگردند که یکی بحیث فروشنده ودیگری بحیث خریداربه این مکان برای هدفی معینی دور هم جمع گردیده اند، تا معامله تبادله (خرید وفروش) را به انجام رسانند ونیاز های خودرا از نوع کالاهای متفاوتی مرفوع دارند. اشیای که غرض فروش یا تبادله به بازار می آورند در اصطلاح اقتصادی آنرا کالا مینامند، مثل گندم، پیاز، گوسفند، بیل، داس، پطلون وکرتی وغیره. اینجا منظور از توضیح اصطلاحات اقتصادی مثل بازار، کالا، عرضه، تقاضا، تبادله، پول، ارزش، قیمت وغیره هدف نیست، زیرا خواننده محترم قسما ازاین مفاهیم برداشتهای معینی غرض فهم آن در ذهن دارند، غرض فهم ساده مفاهیم از توضیحات وتعریفات اضافی آ ن صرفنظر گردیده است. برمیگردیم بموضوع اصلی : بازار مکانی که در آن تنها در آن انواع کالا ها (اشیا) تبادله یا خرید وفروش نمیگردند، بلکه انسانها بحیث مالکین این کالا ها باهم تلاقی میگردند ودراین تلاقی ارزشهای را غرض تبادله انواع کالا ها بین خود بطور اتوماتیک، طبیعی وساده مساوی میسازند وکالا قابلیت تبادله می یابد بطورمثال 5 کیلوگندم = 1 متر تکه. اقتصاد دانان کلاسیک توضیح میدارند که جوهر اساسی که دردرون کالاها وجود دارد که آنرا قابل تبادله در برابر همدیگر می سازد، این جوهر مشترک نه پول است، نه تقاضا وعرضه وسایرعوامل تاثیرات کمی وجانبی را بر این تبادله دارند، قابلیت تعین ارزش تبادله کالا ها قبل از همه به جوهر مشترکی برمیگردد که درهمه کالا ها نهفته است که عبارت است ازمقدار کار انسانی است. ارزش کار وخدمات به اساس صرف انرژی وتوان فکری وخبرگی ومهارت، تعلیم وتربیه به اساس معیار زمان سنجش میگردد، کار مشترک نهفته در هر کالائی جوهر تبادله وارزش مصرفی کالاها را میسازد. خریدار وفروشنده هردو به بازار می آیند، اولی میخواهد کالای را بخرد ودومی کالای خودرا می فروشد، یا هردو میخواهند دریک تبادله ساده کالای خودرا تعویض کنند. بعداز یک چانه زنی کوتاه هردو به تبادله توافق می نمایند یعنی در مثال بالا ۵ کیلوگندم = ۱ متر تکه. یا برسر قیمت هردو توافق میکنند وکالا درمعیارپولی ارزش خودرا با کالای دیگر مساوی می سازد. به این ترتیب جامعه ای امروزی در داد وستد نه تنها ساده، بلکه خیلی پیچیده ای مانند تار عنکبوت در گیر است. پول که بحیث وسیله ساده تبادله ظهور کرد، امروز تسلط خدایگونگی وبت وارگی خودرا بر انسانها تامین نموده است وانسان را که آفریننده ای تمام نعمات وکالا ها است در خدمتش ذلیل ساخته است. وعدهً محدودی از طریق بدست داشتن پول تسلط برانسانها وسرنوشت بشریت را بدست گرفته اند. درعرضه خدمات نوع کار ومهارت کار وهم زمان کاردر نظر است،که در برابر آن مقداری معینی پول یا کالای دیگری معادل ساخته می شود. تمامی این روابط بین تولید کنندگان (عرضه کنندگان) ومصرف کنندگان (تقاضا کنندگان) در حالی بوجود می آید که هردو طرف کالای را ببازارآورده وبه معرض تبادله قرار میدهند. (هیچکسی کالای را بطور رایگان ببازار نمی آورد). در حقیقت ارزشهای رادربرابرهم قرار میدهند وآنر بمعیار پولی وزمان کارومهارت تولید کنندگان ارزش تبادله می نهند که باپول تبادله میگردد که معادله اول تبادله ساده کالا = کالا وحالت دوم آن « کالا = پول » است. در این تبادله کالاها، اصطلاحات ذیل معرف مفاهیم معین این تبادله اند که مفاهیم اقتصادی بدان گفته می شود که عبارت از تولیدکنندگان ومصرف کنندگان یا دارندگان کالاها ونیاز مندان آن است. اصطلاحات اقتصادی عرضه وتقاضا، پول وقیمت، بازار وتبادله یا خرید وفروش از همین جاناشی می شود وتکامل می یابد. بعدا به این مفاهیم بطور مختصرتحت عنوان تراکم سرمایه وبازاروبوجود آمدن طبقه متوسط بورژوازی خواهیم پرداخت. یکی ازاشکالی دیگری سازماندهی روابط انسانها دروجود دولت است، که بوجود آمدن دولت پدیده ازلی نبوده درزمانی معینی دولت ها ظهور وتکامل یافته اند. دولت علاوه برمناسبات اقتصادی انسانها سایر اشکال متنوع روابط انسانهارا پوشش می کند ونظم میدهد. با بوجود آمدن دولت بحیث ناظم جامعه وتامین کننده صلح ورفاه وترقی بطور کل هم مصرف کننده است وهم خدمات وکالاهای را عرضه میدارد که تمام جامعه از آن مستفید میگردد بطور مثال ارائیه قوانین نظم وآرامش، ایجاد نیروهای امنیتی وصلح وهم مسایل تعلیم وتربیه وصحت اتباع وترقی وسطح رفاه اجتماعی نیز بدولت تکیه می نماید. همانگونه هنگامی که بکار روز مره می پردازیم، بیشتر از کالاهای که در بازارویاخانه در برابرما قرار دارند، کالاهای خدمات اجتماعی نظم عامه دولتی در برابر ما گسترده است که بطور اجباریا دواطلبانه از آن بهره میگیریم ودربرابرآن تمام جامعه به انجام وظایفی ومکلفیت های خدماتی ومادی وفرهنگی درچوکات نظام قانونی ـ حقوقی، اجتماعی ـ اقتصادی مکلف گردیده است، بدان باید پرداخته شود مثل انواع مالیات وتکس هاوبیمه های اجتماعی، مجاز ها وممانعت های اجتماعی وصدها گونه پرداخت های متنوع بدولت همه روزه مارا رنج میدهد. یعنی در جوار طبیعت وانسان، موجودی هستی یافته که از یکطرف نظم اجتماعی را سازمان میدهد واز طرف دیگردستآوردهای بشر را برطبیعت گسترده واستفاده از آنرا برای همه سهل تر ومساعدترساخته، یعنی رابطه انسانهارا با طبیعت سازمان میدهد وطبیعت رابطور مساعد وآگاهانه در خدمت تمامی جامعه قرار داده واستفاده موثرومفید را سازماندهی می نماید. استفاده از جنگلات، آبها، زمین وهواوزیر زمین وفضا رابطور مثمر ومفید بسود همه وآینده بشریت قرار میدهد. غرض فهم اینکه مداخله دولت در اقتصاد یا بهتر است گفته شود که : سهم دولت درتنظیم اقتصاد میتواند مفید باشد یاخیر؟ یا سرنوشت زندکی جامعه ومردم به اصطلاح بدست کور بازار، که درحقیقت با ظهور سرمایه داری وشعار لبرالی تجارت وآزادی آن بزرگ ترین دستآورد های تجاری صنعتی وتحولات اجتماعی را نصیب بشریت نمود وبار سنگین استثمار واستعمار سرمایه داری را بر دوش توده های وسیع کشور های سرمایه داری وکشور های مستعمره ونیمه مستعمره هرچه بیشر سنگین تر ساخته است. سوال اینکه : غرض درک مسئله مداخله دولت در تنظیم اقتصاد یک کشورنه تنها مداخله، بلکه بحیث یکی از عمده ترین وظایف دولت «تنظیم امور اقتصادی، ترقی ورفاه اجتماعی » را متضمن است یاخیر؟ آیا نیاز است برای توضیح بیشتر مسایل فوق بمفاهیم طبیعت، انسان ودولت شویم ؟ یا با نادیده گرفتن دولت ودولت بورژوازی، سرمایه داری وآزادی بازار، تجارت وانسان ومناسبات انسانها وتساوی حقوق ـ آزادی ودموکراسی، رفاه وترقی اجتماعی وغیره را بحیث وظایف اجرائیوی وتاخیر ناپذیرمعاصر دولت ها می توان درجامعه ای معینی صرفنظر کرد؟ یا مطلوبه نیاز های امروزی را مثل آزادی ـ ترقی ورفاه اجتماعی وغیره را کی تامین ونظارت نماید.؟ بالاخره آیا می توان از نقش دولت در مسایل توسعه اقتصادی، وضع واجرای قوانین وتامین عدالت اجتماعی چشم پوشید ؟ مفاهیم دولت دموکراتیک ودموکراسی خود بحیث مفهوم ومقولهً اجتماعی ـ سیاسی به انسانهای داخل نظم اجتماعی (بمفهوم مردم، دولت و سرزمین . . .) بحیث وسیله یاری رسان است تا بمدد این شیوه بتوان سهم مردم را در انتخاب دولت وازاین طریق مشارکت مردم رادر تنظیم امورجامعه ودولت (ازنظم اجتماعی گرفته تا مسئله امنیت وجنگ ودفاع در برابر تجاوز خارجی وبخصوص مسئله ترقی ورفاه اجتماعی تا تنظیم امور اقتصادی وغیره) توسعه وتحکیم کرد. نیاز است بعضی مفاهیم بصورت ابتدائی وموجزء ارائه وتوضیح گردند تا توانسته باشیم بقدر فهم وتوان این مقال در توضیح « نقش دولت غرض بازسازی، ترقی ورفاه اجتماعی» که آیا کار ساز است یاخیر ؟ آیا تجارب کشورهای پیشرفته با اتکا بدولت های مستحکم ومضبوط متکی نه بودند ؟ دولت های استعماری وامروز دولتهای سرمایه داری که ازمیراثهای گذشته بهره مند هستند چرا برای کشورهای در حال توسعه وکشور های فقیر بازار آزاد وتجارت آزاد وعدم مداخله دولت در امور اقتصادی را توصیه مینمایند ؟ آیا با سیاست های بازارآزاد، دولت امروزی افغانستان وشرکای بین المللی آن با تمام وعده ها وادعا ها ی ومصارف هنگفت ملیارد ها دالری راه بمنزل مقصود میبرد ؟ یا تحت نام اقتصاد بازار آزاد، همه هستی کشور را به تالان وچورچپاول گذاشته اند ؟ وسوالهای دیگری که از لحاظ تجارب تاریخی ونقش دولت هادر سازمان دهی اقتصاد وتوده های ملیونی واستفاده ازامکانات داخلی وجهانی بدون در نظر نگرفتن دولتها ممکنست یا خیر؟ وسوالهای ومسائلی بی شماری را باید جواب یابی کرد وبه بحث گذاشت که این بزعم نویسنده این سطورکوششی است باتمام کمبود ها ونا رسائیها بطور ابتدائی. امید است که خوانندگان منت گذارند ونظریات وانتقادات وبحثهای رادراین راستا به پیش کشند. انسان ـ طبیعت و دولت

از ابتدای پیدایش بشر برروی کره خاکی برای ادامه حیات دارای نیازهای بوده و آنرا از مراحل ابتدائی بحیث خانواده، قوم و قبیله . . . تا جوامع امروزی برروی طبیعت گسترده وخشن بدست آورده و بمدارج عالی امروزی رسانده است. انسان بحیث موجودی اجتماعی همواره در معرض خطراتی درگستردهً خشن ولجام گسستهً طبیعت وحیوانات درنده، نیاز به تعاون ومبارزه داشته است. و هم برای زیست بهترواستفاده از طبیعت درحال مهاجرت وکوچ به سرزمینهای مساعدتردارای اقلیم گوارا، شرایط مساعد آب وهوا درتلاش وتکاپوبود. مهاجرت ها وکوچ ها بطورگله ئی یا گروهی وهم بعضا باعث نزاعها وزورـ ـ آزمائیهای محدودشده وهم عکس آن باعث تعاون وهمکاری وبعدها تبادله نیزبه اثر این کوچها بعمل آمده است. تماسهای جدید باعث مراودات وتبادلات فرآورده هاومحصولات بیشتروآمیزش های جدید گردیده، باعث تعاون بیشتر وپیدایش رمزها وکلمات وزبان گردید، زبان بحیث کلید گشایش وانتقال تجربه وآزمایش دستآوردهای بشربرطبیعت و تامیم شناخت وانتقال تجارب ودستآوردها ی جدید مثل استفاده از آتش وآهن، نگهداری حیوانات وزراعت که بطور همواره با این کوچها با انسانها همراه بوده نقشی موثری در فرآورده های شان ونیاز های شان داشته است. امروز دانشمندان باستانشناسی وفسیل شناسی به اثرآزمایشها وحفریات غرض شناخت فسیلها وادوات بازماندهً اززندگی ملیونهاسال قبل انسانها بما خبر میدهد، وبه اثبات می رساند که انسان اولیه خلاف نظریهً قبلی که " شکارچی وگوشت خوار" تصورشده بود، به اعتقاد امروز، گذشتهً زیست انسانها (به اثرآزمایشها ی باستان شناسی وفسیل شناسی تکامل یافته) روشن شده است که انسانهای اولیه خودش طعمه وشکارطبیعت ناگوار وحیوانات درنده بوده اند. " شکار بودن " و" طعمه بودن " انسان بدوی را قادر ساخت که غرض رفع خطربه تعاون وهمکاری روی آورد. این تعاون وهمکاریست که به انسانهای اولیه کمک می نماید، تا دربرابر دشمن مشترک خود (طبیعت وحیوانات درنده) باهم متحد وداخل همکاری وتعاون گردند ورمزها وکلمات مشترکی زبانی را مورد استفاده قرار دهند. ایجادتعاون بحیث عامل اساسی اجتماع افراد وجامعه عمل کرده، بتدریج طی ملیونها سال شکل گرفته است. شکل گیری جامعه اولیه را که به اثر تصاند وتعاون وهمکاری ایجاد گردیده، عامل تقسیم کاروباعث ازیاد فرآورده های محصولات اجتماعات اولیه میدانند. تبادله به اثرمستقیم محصولات اضافی انسانها واجتماعات اولیه بوجود آمد، که باعث تصاند وتبادل تجارب وبوجود آمدن کلمات وزبان مشترک شده است.. منظور از توضیحات بالا آنست که بطور بسیار مختصر وموجز بوجود آمدن اجتماعات اولیه وتبادله فرآورده های معیشتی بین افراد واجتماعات بدوی که باعث تکامل سطح تعاون، همکاری وتکامل جوامع بشری شده ودر ارتقای آن تاثیرمستقیم داشته است ومعرف تاریخی جامعه امروزی است. تبادله که یکی از اشکال همکاری بین انسانها واجتماعات اولیه وبدوی است، که بصورت های جنس باجنس یا جنس دربرابر کار یا اجرای خدمت وپاداش که بعدا بیک کالای معین مثلا پوست ارتقا نموده است که این نوع تبادله تا امروز دربین اکثرقبایل چه درافریقا وآسیا وامریکای وسطی وجنوبی وحتی دنیای متمدن هنوزهم بین مردمان وجوامع متعدد مطرح وحتی مروج است. ظهور «دولت » وهم « بازار » که خود مظهر از تکامل اجتماعات اولیه بیک جامعه دارای نظام وآغازتمدن بشری است که « ژان ژاک روسو» آنرا بمثابهً « قرادادی اجتماعی » ازدرون خود جامعه بطوررضایتکارانه وآزاد بوجود آمده ومی تواند فسخ گردد. برمبانی این قرار داد، اکثریت جامعه بتولید محصولات وفرآورده ها میپردازندوبقول « آدم سمیت » «ثروت » می آفرینند، وبخشی ازاین ثروت را در اختیار دولت قرارداده، تا دستگاه عریض وطویل دولتی را غرض ایجاد « نظم » و« جنگ » وهم تامین « نظم اقتصاد » تامین نمایند. روسو معتقداست همانطوریکه این قرارداد بوجود آمده وقابل اجرا دانسته می شود بهمان ترتیب میتواند فسخ گردد (۲). امابه نظریه مروج دولت دموکراسی ودولت اکثریت مردم (۳) که درآن زمام دولت بدست نخبه گانی بقول ماکیاولی، هابز ومنتسکیوتحت عنوان ارستوکراسی مورد بحث قرارداده اند، اداره میگردد، که « حکومت بهترین » را معنی است ونزد افلاطون مرادف به « حکومت خردمندان ودادگران » یا «اشراف سالاری » را مفهوم است. بااین همه درطول تاریخ، قدرت سیاسی، بویژه در غرب، به چنگ خداوندان بزرگ ثروت یا توانگران افتاده است ودر امارات وخلافت ها ی اسلامی وشاهان وجمهورهای که حکومات توانگرانست، بدست اشراف اداره گردید ه وتاریخ جهان بخصوص تاریخ کشورما افغانستان از این نخبه گان خودکامه، مستبد ووحشی مملوبوده است. درفرهنگ سیاسی امروز کمتر واژه یامفهومی مصطلح ترـ ودرعین حال ـ گیچ کننده تر از واژه دموکراسی بکار برده می شود، بخصوص در کشور ومطبوعات امروزی ما خبرگان کشوری میخواهند، انبوه مسائل عقب مانی تاریخی، جنگ وبنیاد گرائی، زرع تریاک، چور، چپاول وفساد اداری وفقر گسترده مردم وغیره را تحت نام دموکراسی ساده ساخته حل شده اعلان دارند ودموکراسی را به اذهان عامه طوری توجیهی مینمایند که گویا یک «عطیهً امریکائی» است وبس. نه اینکه برتاکید مبارزات وقیامهای متعدد تاریخی توده ها از قیامهای بردگان برای آزادی، قیامها وشورشهای توده های دهقانی دردوران فئودالیزم وبا ظهور سرمایه داری که طبقه کارگر منسجم وسازمان یافته بحیث طبقهً ئیکه آگاهی سیاسی بدرون آن راه یافته وسازمانها واتحایه ها وسازمان سیاسی بین المللی را دراروپا وسراسرجهان غرض صعود بر قدرت سیاسی وسرنگونی سرمایه داری وساختمان سوسیالیزم را مطرح ساختند متکی است. فهم تاریخی نظام دموکراتیک که بطور مستقیم بر پا فشاری ومبارزات وقیامها وشورشهای توده های وسیع زحمتکشان در طول تاریخ بسته است. نتائیج ودستآورد های آن بطور مستقیم به طبقه کارگر جهانی وشرکت توده ها وبخصوص طبقه کارگرکه این خواستهای اشتراک وسهم گیری واداره مستقیم دولت هرچه بیشتروبرازنده در سرلوحه ً مبارزه آگاهانه سیاسی برای تصرف دولت مطرح ساخت واز آنهم فراتررفته دولت کارگران واعمار سوسیالیزم را مطرح ساختند. قیام های بردگان برضد برده داران، دهقانان علیه فئودالها، اشراف وکارگران علیه بورژوازی، قانونمندی تاریخی تکامل واشکال مطرح دولت ها وتوده هارا شکل وسازمان داده، هم بطور ساده نمیتوان نظام دموکراسی را تنها برشالودهً اعلامیه ها ورسایل وهدایات وفضایل نخبه گان بطور انتزاعی ومجرد مهر اجرائیوی وتاریخی زد واینکه گفته می شود دموکراسی نظام اکثریت مردم ومراجعه به آرای همگانی مردم میگردد، این مراجعه به آرای همگانی ناشی از خواست وتعمیل ارادهً بالقوه وبالفعل زحمتکشان است برای تعین سرنوشت خود بدست خود. وتازه این نظرکه ناکامی در رسیدن بیک آرمان سبب فروپاشی یک جامعه خواهد شد، که نظریه پردازان نبود دموکراسی میگویند وجامعه را در مجموع وروشنفکران وسیاسیون جوان را بخصوص ازدست زدن به تحولات می ترسانند (۴) تا استعمار بتواندبر اذهان مسلط گردد وجامعه از نفس بیافتد وروشنفکران ونسلی از جوانان سیاسی کشور آرمانهای خودرا در پای استعمارگران نفله سازند، واز اینروست که ایده آلیسم آنهاعمدا از یک توضیح تاریخی قابل اعتماد فاصله میگیرد. افزون براین نکته، نظریه پردازان دموکراسی، تاریخ واقعی لیبرال دموکراسی و دموکراسی سوسیالیستی را نادیده می گیرند. مفهوم و ارزش گذاری دموکراسی در گذر زمان تغییر یافته است، و نه کاپیتالیسم نه لیبرالیسم می توانند ادعا انحصاری نسبت به آن داشته باشند. تا نیمه دوم قرن نوزدهم، دموکراسی به معنای حکومت طبقات فرودست یا ستمکشان بود، و تقریبا تمام متفکران سیاسی از ارسطو تا بنیان گذاران ایالات متحده امریکا مخالف دموکراسی بمفهوم «حکومت فرودستان » بودند. از همه مهمتر، لیبرالیسم به گزینش ورقابت ارزش می نهد - گزینش و رقابت بین احزاب در عرصه سیاسی و بین کالاها در بازار. دموکراسی به تدریج به ایالات متحده و دیگر جمهوری های لیبرال آمد و پس از آن نه همچون حکومت به وسیله طبقات فرادست آن گونه که گفته شد، بلکه به صورت شرکت طبقات فرو دست در انتخابات، مانند گسترش حق رای نخست به مردان بدون دارایی، وسپس به بردگان سابق، زنان ونوجوانان نیزدر قوانین این دولت ها راه یافت. از نظر تاریخی، سوسیالیسم نسبت به دموکراسی داعیه ای نیرومندتر از لیبرالیسم دموکراتیک دارد.

در حالی که لیبرالیسم تنها بتدریج دموکراسی را به عنوان یک ارزش پذیرفت، سوسیالیسم از همان آغاز مفهوم کلاسیک آن، حکومت طبقات فرو دست را در بر گرفت. مارکس در مانیفست کمونیست در ۱۸۴۸ گفت: «نخستین گام در انقلاب طبقه کارگر، فرارویی پرولتاریا به جایگاه طبقه حاکم، به منظور پیروزی در پیکار برای دموکراسی است.» در حالی که لیبرال دموکراسی گزینش (انتخاب) را تحسین می کرد، دموکراسی سوسیالیستی برابری، به مفهوم لغو ارجحیت، تسلط، و استثمار طبقه سرمایه دار را ارزش می نهاد، درست همان گونه که لیبرالیسم اشکال دموکراسی را تجربه می کرد، سوسیالیسم مکانیسم های دموکراتیک را متحول می ساخت. « لنین» استدلال می کرد که کارگران به طور خلق الساعه و خود به خود اندیشه سوسیالیستی و سازمان های انقلابی را به وجود نمی آورند، در نتیجه حزب پیشاهنگ می باید انقلاب سوسیالیستی را رهبری کند. اما، حکومت حزب پیشاهنگ همان حکومت به وسیله کارگران و دهقانان نیست. درگذر زمان، سوسیالیسم ناچار بود راه های افزایش مشارکت و کنترل به وسیله کارگران و دهقانان، از جمله گسترش عضویت در حزب کمونیست و توسعه شوراها، اتحادیه ها و دیگر سازمان های توده ای را متحول سازد.

 آنانیکه نظریه بوجود آمدن دولت رابه اثر قراردادی اجتماعی بین افراد جامعه ونخبه گان ارج قایل اند. معتقداند ؛ " درچنین وضعیتی بین قدرت طلبان وانسان کوشا توافقی صورت پذیرفت مبنی براین که درمقابل سهمی از محصول،قدرت طلبان از جان ومال انسان تولید کننده حفاظت نمایند. بدین ترتیب اولین دولتهای جهان متولد شدند وتمدن بشر آغاز گردید. " (۵). زمین نیزبوسیله ای تبدیل شده بودکه به ازیاد این فرآورده ها کمک می کرد. با ازدیاد اینهمه محصولات انسانها بخوبی میدانستندکه بهترین راه تامین نیازهای بیشتر شان یکی هم دادوستدتوام با رضایت متقابل است. جامعه همخون وبسته ابتدائی وابسته بیک مادر(مادرسالار) که در داخل خودبه تقسیم کاروتبادله نیازنداشت به تدریج به اثر آمیزش باسایر خانواده ها (خانواده نه بمفهوم امروزی) واستفاده از زمین مسکن گزین گردید ومنطقه ای یا چراگاه وآبی رااز خود دانسته، باعث ظهور مالکیت جمعی ومشترک میگردد، که ظهور مالکیت جمعی وجابجائی وزراعت، چشم طماع ومتجاوزین وحسودانی را تحریک مینمود که براثرکوچها وجابجا شدنهای اجباری گذر شان به این جمعیت های متوطن شده می افتاد وحالت این نو واردین (بطورفردی یا جمعی) ازدوحالت خالی نبوده. حالت اول اینکه بطوررضایت وتوافق نو واردین را درپهلوی یا بین خود جا میدادند وتعاون وسیعتربوجود می آوردند. در صورت دومی بتصادم وزور وغلبه یکی بردیگری انجام میشد که مقهور ومغلوب بطور حتمی به نیستی میرفت. بدین ترتیب غالبین برای غارتگری خود ومغلوبین برای دفاع خود نیاز به سازماندهی ونظم داشتند، ابتدا ی این نظم بطور طبیعی در وجود خانواده از مادربه ریش سفید وکلان خانواده وهم رئیس بالاخره در وجود نظم بالاتراز رئیس قبیله در مفاهیم دولت های ابتدائی وساده خودرا متمرکز ساختند وتوجیهی برای هجوم وتصرف وهم دفاع می تراشیدند. تقسیم کارواستفاده ازآتش، آهن وساکن شدن واستفاده از زمین که باعث ازیاد محصولات وزمینه های ایجاد مبادله فرآورده ها را بین انسانهای اولیه پی ریزی کرد وتملک جمعی برزمین، حیوانات ومنابع آب وابزارکار وغیره، باعث بهبودی دروضع دامداری، مالداری وزراعت شده ودر نتیجه فراوانی محصولات را سبب شد. عامل جابجائی ومسکن گزین شدن در سرزمین واحد عامل ایجاد مالکیت وسرزمین مشترک هم خونی وسرزمینی را بین انسانها تقویت کرد. ازهمین جا تجاوز ودفاع از سرزمین وزندگی بین انسانها شکل میگیرد. عده ای متوطن درجغرافیائی، مورد تجاوز عدهً قرار گرفت،. مفاهیم دفاع از سرزمین وهستی، از مفاهیم تصرف،اشغال وتجاوزسرچشمه میگیرد وبه امروز جوامع در اشکال متعدد آن انتقال وتفسیر میگردد. مبادله که درمسیرخویش از مبادله جنس به جنس به مبادله اجناس دربرابریک جنس واحد مثلا پست واشیای دیگر... وبالاخره به صکوک، فلز نوت های کاغذی واوراق بهادار، سهام وغیره تکامل یافته است. جوامع در نتیجه آشنائی با آتش، آهن واستفاده ازآن وساکن شدن واستفاده اززمین که باعث توسعه ـ روابط پیهم درآمیزش وخیزش جوامع متعدد، در مناطق وسرزمین های جداگانه باعث ایجاد تمدنهای اولیهً گردید. تمدنهای اولیه در مسیر تکامل خویش راه طولانی وپرپیچ وخمهای دشوار نسلهای بشررا طی ملیونها سال مشقات ومحرومیت وزورگوئی پشت سر گذاشته است، که بشر امروزتاهنوز قادر نگردیده از جوامع اولیه اطلاعات وآگاهی هارا تعمیم دهد. آگاهی بشراز طریق حفریات باستانشناسی، آبدات وفسیل های بدست آمده ویا روایات افسانوی اساتیر وپادشاهان وپیغمبران وفرستاده گان پروردگاریکتا وخداوندان متعدد که انسانها به پرستش وترحم آنها نیازواز قهر وغضب آنان خودرا در امان میخواهند، تمام این رسیده هااز گذشته های دور از ۷ هزار تا ۸ هزارسال پیش نمی رود، با آنکه زندگی بشربرروی کرهً خاکی از ده ها ملیون سال بیشتر تخمین زده می شود. آخرین یافته ها وآزمایشهای فسیل شناسی نشان میدهد که قدامت هستی انسانهای که آتش می افروختند واز سنگهای تراشیده بحیث ابزار کارگرفته، بدور اتش می نشتند آخرین یافته های فسیلی واشیا از۴ ــ ۴.۷ ملیون سال قدیم را دربر می گیرد. نوشته های که تاهنوز خوانده شده اند ورسم الخط های مصر وبین النهرین که خوانده شده اند در حدود به ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد می رسند. به این ترتیب دیده می شود که زندگی بشر، بخصوص اولین مبادله فرآورده هاوامیزشهای اجتماعی ـ اقتصادی در کدام مناطق وبین کیها انجام شده وانسان اولیه ازچه راه های به تمدن امروزی راه یافته بردانش امروزی هنوزنامکشوف است، امابا مشاهدات بر آثاروابدات گذشته تخمین وحدس وگمانهای قرین بواقعیت نشاندهنده آنست که انسان در مسیرتحولات ملیونها سال تکامل بطی که درتماس با طبیعت ومراودات وبقای نسل ودادوبستانهای متعدد بقول معروف " هم خودرا وهم اطراف خودرا تغیر داد " وشناخت. انسان از پدیده های طبیعت وتغیربتولید اشیای مادی غرض رفع حوایج از ابتدائی به ارتقا ئی تولید کالائی برای فروش به بازارکه دیگر این کالا ها تنها برای رفع مصرف انسانها تولید نمی گردند، بلکه برای ابعاد گستردهً بازاروغرض فروش تولید میگردد. تولید کالائی معاصرامروزی تنها رفع احتیاجات وتوزیع ومصرف را درنظر ندارد، بلکه ابعاد این کالا به رونق بازار، ارزش اضافی به سرمایه وهرچه بیشتربازتولید وتراکم سرمایه خدمت می نماید.

تراکم سرمایه و پیدایش صنعت بورژوازی ـ دولت استعماری

تراکم سرمایه

تراکم سرمایه که به اثرازیاد محصولات وتبادله آن بین انسانها واقوام وجوامع متفاوت ومحصولات گوناگون میسرگردید، تبادله ازمحصولات دامپروری وزراعتی تا صنعتی وغیره را دربر میگیرد. ناگفته پیدا است که در عقب هر محصول وکالا در تبادله نه تنها محصولات وکالاها در برابر هم قرار میگیرند، بلکه انسانها که مالک محصول وکالاها اند عملیه تبادله را جاری می سازند. تبادله یک محصول به محصول دیگریا چندین محصول دربرابر یک محصول وبالاخره دربرابر پول. (پول واحد ارزشی مشابه برای همه کالا ها) پیدایش پول فزیکی نه تنها امرتبادله کالا ها را سهل ساخت، بلکه مکان واحدی (بازار) را بوجود آورد تا صاحبان کالاهای مختلف دراین مکان باهم غرض تبادله متلاقی می گردند وکالاهای خودرا بطور آزاد (البته کلمه آزاد نسبی است، زیرا هیچگاه خریدار وفروشنده درهیچ بازاری آزاد نیستند) به تقاضا کننده گان یا داواطلبان، کالاها را عرضه میدارند، مقداری از اشیای تولید شده در برابر مقداری از واحد پول مروج هرجامعه یا محصول وکالای دیگری تبادله میگردد. بازار روستائی را درنظربگیرید که زارع محلی کچالو وپیاز خودرا در برابر محصولی معینی تبادله می نماید وبا آن احتیاج خود وخانواده خودرا از محصولات ازنوع دیگر مثل شکر، چای وکفش وغیره رفع می نماید. در یک بازار روستائی که مولدین خود مستقیما داخل تبادله میگردند، تبادله بیشتر مستقیم است اما زمانیکه پول یعنی وسیله جدید تبادله بمیان می آید تا تبادله را سهل سازد دیگر نیاز نیست تا دارنده محصول در پی جستجوی کالا ی مورد نیازش وتعین ارزشی ومقداری تبادله اش با صاحبان محصولات دیگر چانه زنی نماید. موجودیت پول وبازاراین مشکل را حل می سازد، تولید کننده کالا، کالارا با مقداری معینی ازپول تبادله وبا همین پول از نوع دیگری کالا در مثال بالا، شکر وچای تهیه می نماید، به این ترتیب بازار وپول تبادله را سرعت می بخشد. کالاها بمصرف می رسند وازبین می روند وزایل می شوند اما پول در روند تبادله ازبین نمی رود، از خریدار به فروشنده وبهمین ترتیب از فروشنده اولی به خریدار دومی وفروشنده سومی الی اخیر در تحول است ودرهر بارکالای را با آن می توان خرید، که فرمول سادهء آن کالا ـ پول ـ کالا است، پول درتبادله محصولات متفاوت رول میانجی را بازی وتبادله را سهل ساخت، زیرا کالاهای متفاوت ارزش تبادلوی خودرا به واحد پولی معینی مساوی ساختند. اینجا دیگر صاحبان محصول مجبور نیستند محصول خودرا دربرابر محصولی دیگری ارزش بندی وتبادله نمایند،بلکه آنرا با پول تبادله نموده وپول ارزش تبادله کالا را درخود حمل میکند ومیتواند بطور ساده ذخیره ونگهداری گردد. به این ترتیب وظیفه پول علاوه به معیار یا مقیاس تبادله، وسیله ذخیره نیزمی باشد. تبادله که باعث پیدایش افرادی جدیدی بنام تاجر (سودا گر) وربا خوارگردید که بطور ابتدائی این افراد محصولات راغرض بدست آوردن سود با قبول خطروریسک ازراه ها ی پر خطر، بجاهای دور دست انتقال داده بفر وش می رساندند، که بتدریج باعث تراکم ثروت از طریق سود، بشکل زمین، تعمیر،معادن وجواهرات ـ زیورات وپول می شود، که معادله آن : پول ـ کالا ـ پول است که در هر برگشت خود مقداری از پول بیشتر را به سوداگر یا تاجر ببار می آورد که باعث تراکم ثروت ودر نتیجه باعث تراکم سرمایه بدست طبقهء معینی که آنرا سرمایه دار گویند میگردد. اینجا صاحبان پول (ربا خواران وتاجران) فعالیتی کاملا متفاوت با فعالیت دهقان کوچک یا صنعتگر دارد، وی با مقداری کالائی ببازار می آید، دیگر تنها برای خرید نمی فروشد، بلکه برای فروش می خرد. برعکس صنعتگر یا روستائی (در مثال اولی) می فروشد تا کالاهائی متفاوت با آنچه خود تولید کرده بودخریداری کند (کالا ـ پول ـ کالا)، اینجا هدف بر آوردن نیاز ها است از محصولات متفاوت دیگر. در صورتیکه صاحبان پول عمل «خرید برای فروش» را صرف غرض رفع نیاز های خویش انجام نمی دهد، بلکه برای تاجر صاحب پول (بانکدار) «خرید برای فروش » تنها زمانی مفهوم پیدا میکند که فروش کالای خریده شده هنگام ورود ببازارمبلغی بیشتر ببار بیآورد. هدف ربا خوار وتاجربرای افزایش ارزش پول، توسط «ارزش افزوده شده » وتحصیل ثروت بحیث هدف قرار دارد. انگلس درضمیمه ای برسرمایه جلد سوم به تفصیل به پیدایش سرمایه وسرمایه داری وتصرف ارزش اضافی می پردازد ومی نویسد : " همین جریان مبادله میان محصولات دهقان واجناس صنعتگران شهری هم بخوبی صدق میکند. در ابتدا این معامله پایاپای مستقیما صورت میگیرد، یعنی بدون وساطت تاجر ودر روزهای بازار شهر، موقعی که دهقان می فروشد ودر همان حال خرید میکند. در اینجا هم، همچنین، نه تنها دهقان شرایط کار صنعتگر را می داند، بلکه این هم با شرایط کار دهقان به همان خوبی آشنا است. زیرا صنعتگر خود هنوز یک نیمه دهقان است ؛ اونه تنها یک باغچه سبزی ومیوه دارد، بلکه خیلی از اوقات صاحب یک تکه کوچک زمین، یادو گاو، خوک، مرغ وخروس هم هست. بنابراین، مردم در قرون وسطی می توانستند با دقت قابل ملاحظه ای بر هزینه های تولیدی یکدیگر برای مواد خام، مواد کمکی، وزمان کارـ حد اقل در حدوداجناس مورد مصرف روزانه عموم، نظارت نمایند. " (۶) وهم چنان می افزاید : " مهمترین وقطعی ترین پیشرفت دراین زمینه، تبدیل کالای پول به پول فلزی بود، که درهرصورت نتیجه آن عبارت ازاین بود که تعین ارزش به وسیله زمان کار دیگر بهیچوجه در سطح مبادله کالا قابل مشاهده نبود. از نقطه نظر عملی، پول معیاربی چون وچرای ارزش شد، هر چقدر گوناگونی کالاهای که به عرصه تجارت قدم می نهادبیشتر گشت، هر چقدراین کالاها از کشور های دوردست ترمی آمد. زمان کار لازم برای تولید آنهاکمتر می توانست کنترول گردد. " (همانجا ص.۱۳۷.) بقول انگلس در جامعه ساکن بود، دهقان بحیث مالک آزاد وصنعت گر شهری، مشتریان، بازار، مهارت فنی بصورت میراثی ادامه می یافت. در چنین جامعه ای ؛ " سپس تاجر به این دنیا وارد شد که می بایستی با او انقلاب آن اغاز گردد. اما نه به عنوان یک انقلابی با وجدان، بلکه برعکس، بامایه گذاشتن از گوشت واستخوان همین مردم. تاجر قرون اوسطی به هیچوجه یک فردگرا نبود ؛ او در اصل عضوی از جامعه ومانند تمام هم عصران خود بود ". (همانجا ص. ۱۳۸). تبادله که باعث پیدایش پول گردید، مبادله هرچه سریعتربه نقاط دوردست تروپر خطرتروبا قبول ریسک توسعه یافت وافرادی جدیدی به قول «انگلس» به این دنیا وارد شدند که تجار یا (سودا گر) بودند. این سوداگران توانستند مبادله را از مرزهای یک جامعه بسته وتک محصولی بیک جامعه باز، دارای بازار که در آن پول وسیله تعین ارزش ومبادله کالاها است ارتقا دهند. (جامعه بسته مثل خانواده، قوم وعشیره وغیره را شامل میگردد که تبادله در آن جنس در برابر جنس، که ارزش زمان کارهمدیگر را مبادله کنندگان این نوع جامعه بخوبی میدانند درجامعه امروزی این نوع تبادله هنوز هم اکثرا رواج داشته وتبادله بطورمستقیم و جنس در برابر جنس مبادله میگردد. رواج روز های بازار هفته که دهقانان محصولات خودرا به مشتریان عرضه میدارند در اکثر کشور ها هنوز هم نشانه تبادله قرون اوسطی است، زیرا دهقان مستقیما محصول خودرا با قیمت پولی مناسب که به اثر چانه زنی به ارزش محصول مبادله می کند. (ارزش کارمتوسط)). به این ترتیب با پیدایش پول، تمرکز ثروت وذخیره وانتقال آن سهولت بیشتر یافت وتبادله را غرض سود آوری بیشتر بیشتر بکار گرفتند.

سرمایه تجاری و سرمایه صنعتی

 انگلس به تفصیل به نقش مبادله در بوجود آمدن کالا می نویسد ؛ که محصولات از طریق مبادله به کالا تبدیل میگردد" بنابراین «قانون ارزش مارکس» برای دوره مشخصی که در آن محصولات از طریق مبادله به کالا تبدیل میگردند، دارای اعتبار عمومی اقتصادی است ؛ این دوران از بدو پیدایش مبادله تا قرن پانزدهم دوره معاصر ادامه می یابد " (ص ۱۳۸). بهمین ترتیب گسترش ناگهانی عرصه بازار وانقلاب دروسایل ارتباطی وکشف قاره ها که توسط دولتهای تجاری انجام گردیده بود ابتدا تجارت را تسریع نکرد بقول انگلس که آنگاه که سرمایه تجاری در دست سودا گران منفرد متمرکزگردید، آنان از طریق تاسیس شرکتها وموسسات تجاری سودا گری را توسعه دادند ودولتهای مسلح وزور مند سوداگری را درتحت سلطه خویش در آوردند وسرزمین های کشف شده را توسط این اردو ها که تحت نظارت کمپنی های شرکا عمل میکردند تحت استثمار، اشغال وتاراج قرار دادند. این شرکت ها به معاملات بزرگ تجاری در حمایت اردوها واشغال قاره ها برآمدند وسرمایه های بزرگ تجاری رااز ثروتهای این کشور ها تصاحب نمودند. سود سرمایه تجاری ازغارت گری کشور های مستعمره وثروتهای آن بوجود آمد. شکل بندی « سرمایه صنعتی » زمانی شکل می گیرد که : کشتی رانی بیک سیستم انتقالاتی عمده کالا ها وکار مزدوری کارگران اجیرتبدیل میگردد وهم استخراج معادن با کار مزدوری، وهم سرمایه تجاری، صنعت کاران نساجی را درزیر سقف واحد به کار مزدوری استخدام می نماید وسرمایه بیشتر تجاری بجای تامین سود اضافی، به بقول ک.مارکس به تولید "ارزش اضافی" پرداخت. کارگران مزدوررا باحداقل مزد وساعت طولانی کاربه استثمار وا میدارد، آغازخرید نیروی کار با سرمایه تجاری است، که قبل از آن سرمایه تجاری تنها مواد خام را فراهم میساخت، ابزار کار مربوط به صنعت گربود. با انقلاب صنعتی (۹) سرمایه تجاری با دایر کردن فابریکات، ابزار ساده کار را از دست صنعت کاران بیرون کرد ونیروی کار وی را خریداری نمود. وبتولید ارزش اضافی علاوه برسود تجاری پرداخت. تمرکز سرمایه از سرمایه تجاری وسود تجاری به تولید صنعتی وتولید " ارزش اضافی " در پهلوی سود تجاری ارتقا نمود. با تولید ارزش اضافی سرمایه صنعتی یک بخشی کوچک این ارزش را به سود سرمایه تجاری تقلیل میدهد وسرعت دوران تجارت را تسریع وسرمایه تجاری را بطرف خود می کشاند. تولید سرمایه داری که علاوه بر سود تجاری از ارزش اضافی نیز بهره می برد ودررقابت توانائی رقابت با سرمایه تجاری وسود تجاری را دارا بوده و می تواند کالائی راکه به تولید سرمایه داری تولید گردیده، پائین تربفروش برساند. نباید ناگفته گذاشت که ؛ هزاران سال قبل از تولدشیوه تولید سرمایه داری در سده های پانزدهم وشانزدهم در اروپای غربی، سرمایه وجودداشت ودر گردش بود ودر خارج از حیطه تولیدی فعالیت میکرد (در مناسبات برده داری و فئودالی سرمایه) اکثرا این سرمایه بطور غیرمنقول و از نظر سیاسی دربرابراخاذی، چپاول ومصادره حمایت نمی شود وزمانی که تعادل سیاسی نیروها بدرجهً تغیر یافت که مصادره سرمایه هرچه دشوارتر شد وانباشت رشد ـ سرمایه با تداوم بیشتر میسر شد ونفوذ سرمایه در قلمرو تو لید ونیز تولد شیوه تولید سرمایه داری وظهور سرمایه داری نوین امکان یافت. دیگر صاحب سرمایه تنها بطور ساده یک رباخوار، تاجریا یک بانکدارنبوده، بلکه او مالک وسایل تولید است. کارگر را استخدام میکند وتولید کارخانه ئی وصنعتی را سازماندهی می نماید. دیگر ارزش اضافی تنها ازعرصهً توزیع بدست نمی آید، بلکه ارزش اضافی بطور کلی ازاستثمار کارگردر روند تولید حاصل میگردد. جامعه سرمایه داری، پس از نفوس درچارچوب مقاوم جامعه ملوک الطوایفی به تدریج در بافت حیات اقتصادی اروپای غربی سرایت کرد، وبه شکل «کلاسیک »خود در سدهً نزدهم دست یافت. امادگی سرمایه داری صنعتی دربطن سرمایه داری تجاری که تسلط تجارت وسود تجاری بر سرمایه داری حاکم ومسلط بود ودر درون این نظام تجاری اختراع ماکوی پرنده = ترن، ماشین نخ ریسی وماشین بخارآغاز شده بود. در کشتیرانی وصنعت نساجی ومعادن،کارمزدوری کارگران معادن، صنعتگران منفرد نساجی وکارگران کشتی رانی بطورجمعی بکارمزدوری گماشته شده بودند. احتیاج به حمل مواد معدنی وجا بجا کردن مال التجاره وموادخام از داخل به خارج وبالعکس، نیازمند به سلسله راه های آمادهً کم زحمت ووسایط نقلیه ً سریع وکم خرج بود. این رشته نیازمندیها طبعا انگیزهً مهمی برای اختراع وایجاد امورتازه یی شد که آنها نیزدرعالم خود به شکل خاص موجب انقلاب مادی زندگانی گردید. ظهور انقلاب صنعتی در انگلستان اضافه از صد سال را در بر گرفت وبتدریج به سایر کشور های اروپا وامریکادر زندگی مردم وهم اوضاع اقتصادی سابق وهم اوضاع اجتماعی را، بکلی دگرگون کرد که باعث : ــ پیشرفت فوق العاده صنعت به تدریج زارعین را به عنوان کارگر به کارخانه ها دربرابر مزد بکارمزدوری کشاند وزراعت ورشکست شد. ــ ایجاد کارخانه های عظیم با محرکهای بخار وماشینهای سریع العمل دکانها وکار خانه های کوچک دستی را از هستی ساقط ساخت وصنعت گران ومالکان کوچک در کارخانه های بزرگ بکار مزدوری در آمدند. ــ شهر های جدید دراطراف معادن وکارخانه های بزرگ بوجود آمد که باعت مهاجرت های شدیداز دهات به شهر گردیدوباعث ورشکستی بیشتر زراعت ومحله های فقیر نشین وایجاد اردوی بیکاران گردید. ــ تحول عظیم در صنعت باعث ترقی وسایط حمل ونقل وتوسعه تجارت گردید وبنوبه خود سهولت های صدورامتعه ووارد ساختن مواد خام را فراهم ساخت. وثروت سرمایه هرچه بیشتر غرض صادرات وواردات بکار گرفته شد، به اثرمحدودیت منابع خام ومعدنی بخصوص درانگستان جستجو برای کشف قاره های جدید، معادن ومحصولات زراعتی وبازار های فروش امتعه واستخدام کار مجانی وارزان، سرمایه داران وشرکت ها وکمپنیهای تجارتی بخوبی توانستند با تشکل اردوهای سرکوب گرومسلح باسلاحهای جدید، به قاره های آسیا وافریقا وامریکا هجوم بردند وسرمایه داران نوخاسته که ثروت عظیم وصنعت بزرگ را در تصاحب خود در آورده بود، به آسانی توانستند در رقابت با سرمایه داری تجاری غلبه حاصل نماید وتمام اهرم های قدرت را به تصرف خود بکشند. ــ سرمایه داری صنعتی که غرض دایر کردن صنایع وموسسات عظیم وتشکل اردوها وموسسات مالی، سیاسی ونظامی سرمایه های عظیم را بکار انداخته بود ندغرض دوباره برگشتاندن این سرمایه هابا سود بیشتر، هرچه بیشتر بکار شاقه شباروزی کارگران وبکاراندازی شباروزی وفعال نگهداشتن ماشین ها وکارخانه جات وبرچور وچپاول وتاراجگری مستعمرات استوار ساخته شده بود. ــ هجوم زارعین وخانواده های شان به شهر ها به امید معاش وزندگی بهتروبکار اندازی ماشین آلات جدید وایجاداردوگاه های کارگران بیکاروکار اطفال وزنان با مزد کمتروضع ناهنجار فابریکات ومعادن وموسسات تولیدی،به این ترتیب انقلاب صنعتی وسرمایه داری صنعتی طبقهً را بوجود آورد که بقول « کارل مارکس » از لحاظ کاراجتماعی مزدوری وتولید ارزش اضافی که به سرمایه دار تعلق میگیرد ونداشتن سهمی دروسایل تولید، فقیر ترین طبقه که باکار مزدوری حداقل تا بتواند نیروی کار خودرا تجدید نمایدوبجز فروش نیروی کارچیزی دیگری در اختیار ندارد، سرمایه داری گور کن خودرا می آفریند. ــ وضع ناگوار کارگران باعث شورش ها وقیامهای برای خراب کردن ماشینها واعتصاباتی برای طلب وضع بهترتقلیل ساعات کار وازدیاد مزد ها که مهمترین این شورشها شورشهای کارگری (۱۸۱۱ــ ۱۸۱۲) بود که به نتیجه نرسید، امابعدا در سالهای(۱۸۱۸ ــ ۱۸۳۳) پارلمان انگلیس ناگزیر گردید «قانون کار اطفال» و«قانون کار عامه» را که در آن شرایط قانونی استخدام واندازه مزدوترتیب استخدام اطفال ومقدار ساعات کاراطفال وهم «دولت» مکلف گردید تا کنترول بر کارخانجات وتعدی وتجاوزاربابان صنایع را برکار گران کنترول نمایند. ــ طوریکه در گذشته گفته آمد با ظهور سرمایه داری صنعتی از سرمایه داری تجاری، سرمایه داری نوظهورصنعتی علاوه بر تصرف سود سرمایه تجاری به تولید ارزش اضافی توسط طبقه کارگروتصرف بازار ها ومواد خام واستخدام نیروی کار ارزان نه تنها در قلمروهای ملی، بلکه قلمروجهانی را به تصرف در آورد. گسترش پر شتاب سرمایه داری صنعتی به مالی وبانکی وپیدایش گرایشهای انحصاری ومتمرکزگرائی وخصوصی سازی که در واقع، چیزی جزء انتقال دارائیهای عامه به بخش خصوصی سرمایه داری نیست هرچه بیشتردر جمله وظایف دولت سرمایه داری داخل شد ودولت ونظام دولتی سیاست واردوهای مجهزقوانین وپارلمانها ودستگاه های اداری محاکماتی وقضائی بترتیبی در اختیار دولت بوروازی واز آنطریق دولت بحیث ابزار سرمایه داری در آمد. به این ترتیب سرمایه داری پس از نفوذدر چارچوب مقاوم ملوک الطوائفی به تدریج در بافت اقتصادی در اروپا سرایت کرد، وبه شکل "کلاسیک " خوددر سده ً نوزدهم دست یافت. سرمایه داری با تقویت نیروهای داخلی وخارجی در سدهً بیستم تا حدودی زیادی از تصمیمات اقتصادی را از بخش خصوصی (سرمایه داری) به بخش عمومی (دولت) تغیر شکل داد، ونظام اقتصادیحاصل کاملا از سرمایه داری، خواه در شکل نخستین آن وخواه در شکل " کلاسیک " آن،اختلاف یافت. امروز سرمایه داری با مکانیزم مبادلات تجاری مبادلات مالی وآزادی گردش پول یعنی بخش تسلط مالی بر اقتصاد جهانی را می سازد، که توسط دولتها واهرم ساختارمحکم نظام که متکی بر قوانین وتفکیک قوا است، ازتسلط بر منابع وبازار های جهان فراتر رفته، به سلطه گرائی یک دولت جهانی وایدیالوژی مقدس درفورم نئولبرالیزم رابرجهان تحمیل نموده است. سرمایه داری غرض گردش سریع سود مالی ببازار بورس متوسل شده وسرعت تمرکز وانباشت سرمایه وتسلط آنرا برجهان تامین نموده است. بازار های مالی وبانک های بزرگ به تحمیل قوانین خودوعملکرد های خویش بردولت ها بخصوص کشورهای در حال رشد وعقب مانده از طریق سیاست های نو استعماری، استعماری وامپریالیستی با پوشش نئو لبرایزم جلو دخالت های دولتهای جهان سوم رابر تولید وتوزیع میگیرندوبا جهانی شدن وصدور سرمایه غرض تسخیرمنابع مواد، انرژی، تسلط بربازار های فروش کالا های صنعتی وکارارزان وتبدیل کشورهای قاره های آسیا، افریقا وامریکای وسطی وجنوبی را بتولید مواد خام وتک محصولی ومصرفی تبدیل نموده اند. کانون بسط سرمایه داری از تجارت به صنعت با آغاز سدهً هفدهم (۱۷۱۵ ــ ۱۹۱۴). در انگلستان تغیر جهت یافت وسرانجام به تمرکز سرمایه های بزرگ، طرد ونابودی واحدهای کوچک صنعتی وتمرکز تولید بواحد های بزرگ وقوی می انجامد تا آنجا که فقط تعدادی "تراست" و "بانک" حیات اقتصادی را زیر سلطه دارند، سرمایه داری رقابتی جای خودرا به انحصار وتمرکز میدهد ودولت به ابزارسرمایه مالی والیگارشی سرمایه مالی که درتحت نظارت بانکها متمرکز گردیده در می آید. سرمایه داری کلاسیک با جنگ اول جهانی به اقتصاد سرمایه داری انحصاری ومالی ارتقا نمود. این مرحله سرمایه داری که وجه مشخصه آن بحران نظام جهانی سرمایه داری که با ظهورانقلابها وجنگهای خانمانسوزآغاز گردیده بود، با انقلاب های روسیه، چین... وآغازوجنبش های کارگری وقیام های توده ای وجنبش های رهائی بخش کشورهای نوبه استقلال رسیده بحران تحکیم یافت. در پایان جنگ بین المللی دوم کشورهای سرمایه داری خودرا دربرابرعده ای از کشورهای سوسیالیستی در راس اتحادشوروی که اقتصاد جدید واتخاذ روشهای پلانگذاری شده مرکزی اقتصاد بحیث سرمشق وپشتیبان کشور های نوبه استقلال رسیده وتوسعه نیافته قرار گرفت. کشور های سرمایه داری نیزدرزیر این فشار، تن به رفرمها وخواستهای توده های عظیم داد وباعث تاسیس جامعه رفاه دریک سلسله کشور های اروپای غربی وایالات متحده گردید. پس از سقوط اتحادشوروی وکشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی، امپریالیزم مواضع ازدست رفته را دوباره به تصرف در آورد. زمینه های تمرکزبرمحورتولید کالاهای مصرفی به بازار را تشدید کرد، سرمایه دیگر ازشکل صادراتی آن خارج ساخته شد وبصورت وامهای دراز مدت ویا کمک های بلاعوض به کشورهای وابسته رابا ازادسازی بازار، قطع دست دولت در امور اقتصادی، واگذاری همه دارائیهای مالکیت عامه به دست خصوصی و تقویت نقش سازمانهای جانبی در روند آزاد سازی وخصوصی سازی مثل بانک جهانی وصندوق بین المللی پول ونهاد های مشابه که ابزارهای سیاست های امپریالیستی اند. امپریالیزم معاصردربهترین وجه آن، کمک هارا به دولت های وابسته وهیئت های اداری ونظامی فاسد ووابسته بخود ادامه میدهد، ودربهترین صورت مساعد، امپریالیزم در کشور های وابسته به زیر بنای اقتصادی راه ها، ترانسپورت ورونق بازار، سیستم های بانکی وبورس را برای کالا های کشور های متروپل بنیاد می نهند. جبهه واحدی از وابسته گان محافل مالی امپریالیستی را در برابرتمام زحمتکشان وتوده های ملیونی با ذرایع تبلیغاتی توجییه میدارند.

انقلاب صنعتی

 انقلاب صنعتی که باکشف ماشین بخار، در انگلستان توام است. (از کشف اولین ماشین بخار درانگلستان آغا زویک صده را از ۱۷۵۰ ــ ۱۸۵۰ م. در برگرقت بنام انقلاب صنعتی مسما است) این کشف تغیرات اساسی ومهم در ساختمان اقتصادی انگلستان پدید آورد و کشور انگلستان از مرحله ً زراعی وبازرگانی بمرحله صنعتی بمعنی جدید کلمه تکامل یافت. ومسافرتهای دریائی باماشین بخار برای تجارت،در راه های دور را باکشتی باز کرد در صدهً هفدهم سرمایه داری بوجود آمد. انگلستان با سرعت مرکز تهیه منسوجات جهان گردید وذغال وکوکس در تهیهً آهن بکار رفت، کارخانه هاوشهرهای بزرگ صنعتی یکی درپی دیگر بوجود آمدند. درصدهً نزدهم راه آهن وکشتیهای بخار وبعدا نیرو برق واستفاده از ماشینهای گازولینی (بنزینی) انقلاب صنعتی را وسیعتر ودامنه دارتر ساخت. انقلاب صنعتی از انگلستان به المان (۱۸۵۰) ببعد، واضلاع متحده در پایان جنگهای امریکا واستقلال امریکا ودرکشور های اروپای غربی در نیمه دوم قرن نوزدهم وجاپان در صدهً بیستم به کشور های صنعتی تبدیل شده اند. انقلاب صنعتی، کشور های صنعتی را بقدرتهای بزرگ تبدیل وثروتمندساخت. وهم باعث بدبختیهای بزرگ برای قسمتی از بشریت وبخصوص کارگران وکشور های مستعمره نیز گردید. در کشور های که صنعتی شده بودند، سرمایه در اختیار معدودی سرمایه داران باقی ماند که ازآن بهره مند بودند. ولی اکثریت مردم تحت استثمار شدید وهم چنان کشورهائیکه از انقلاب صنعتی بهره نداشتند اسیراین کشور ها گردیدند. دولتهای مقتدر اروپائی با وسایل وقدرت جدید واستخدام نیروهای وسیع بیکار در سراسر کشورهای قاره های آسیا وافریقا وامریکای جنوبی ووسطی، به تجاوز پرداختند وقسمت اعظم بشریت را تحت استیلای استعماری خویش در آوردند. به این ترتیب طبقه ای جدید برای انتقال کالاها موانعی راکه بر سرراه طبقه بورژوازی که با شعار آزادی قدرت را تصاحب کرده بود، پیشه وران واقشار روشنفکروتوده های مردم رابرای تحکیم مواضع اش بخدمت گرفت ودر وجود دولت نیرومند بورژوازی که با بسیج اردوی نیرومند از درون توده های مردم، به استخدام نیروهای پلیس وامنیت وتنظیم اصول نامه ها ومقررات وقوانین، که بطور کل با شعارلبرالها وآزادی کامل فرد درمغایرت قرار میگرفت، مقررات وتمهیدات جدیدی را بر آن افزودند وآنرا با تفکیک قوا ثلاثه (اجرئیه، مقننه، قضائیه) گذشتاندن انتخابات آزاد هم برای تعین حکومت ها وهم برای پارلمانها وغیره رنگ وجلای جدید دادند. پیشرفت علم وتخنیک دولت بورژوازی را قادر ساخت تا آرزوهای دیرینه بشر به دسترسی به قاره ها وکشور ها وثروتها جامه عمل بپوشاند.

استعمار و تاراجگری استعماری

 سفرنامه ها و سفرهای سیاحان به سرزمین های دوردست مثل مارکوپولو و حرص، آز و تجمل سلاطین و جهانگشایان مثل سکندر و دیگران که از سرزمین های جدید شاداب و حاصلخیز و تمدنها و محصولات و فرآورده های خیره کننده و نفیس یا به اصطلاح قیمت بها و طلا و جواهرات و سنگهای قیمتی قاره های آسیا و افریقا و امریکا خبر میدادند غرض تصرف و رسیدن به این گنج ها به سفرهای طولانی و پررنج و زحمت در کرهً خاکی دیگر نیاز نداشتند زیرا کشتی های بخار و خطوط ریل مسافران این راه ها را از رنج و عذاب و خطرات راه ها مصئون ساخته بود و هم تسلط بر سلاحهای گرم و تباه کن و اردوهای مجهز در برابر روحیه استقلال خواهی و آزادی دوستی و صلحشوری ملل و اقوام این سرزمینها دیگر از آن سفرهای طولانی و ملال آور، با قبول خطر در راه های خشکه و دریا ها را دیگر نیاز نداشتند. و کالاهای یک منطقه را به منطقه دیگرانتقال دادند ورابطه برقرار نمودند. بقول مورخین وجغرافیه دانان یکی از مشخصات افغانستان دردوره های پیشین تاریخ آن بوده، که مردمان این سرزمین بابیشترین مدنیت ها وراه های عبورومرورکارونهای تجارتی ولشکرکشی ها از غرب به شرق وازشمال به غرب وجنوب غرب قرار داشته واز آن بطور دوامداروهمیشگی متاثر ومتضررگردیده است. مدنیت های افغانستان خلاف سایر مدنیت ها،هم با مدنیت های هندوچین داخل دادوستد زیاد بوده و امتزاج ومراوده داشته است. مردم این سرزمین نه تنها با مدنیت های اطراف خویش، بلکه با مدنیت های یونانی، سواحل مدیترانه وآسیای مرکزی وهم زندگی بدوی ده هزار سال قبل از تاریخ دراین سرزمین ها موجود بوده و درمدنیت وادی سند در شرق افغانستان مکشوفه های شهرهای هرپه وموهن جودیروگویای آنست که مردم این مدنیت، روابط با تمدنهای غرب تا بابل داشته اند و" درحدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد در بابل محلتی از تاجران هندی موجود بود." (۱۰) وهم از آثاریکه درحفریات بین النهرین یافته اند واضح میگردد که " مردم وادی سند ارقام اعشاری واوزان وپیمانه ها رامی شناختند... " ومردمان آن از ارابه ها که باگاویا اسپ کشیده میشد درنقوش حفریات واشیای یافت شده گویا آنست که مردم در انتقالات محصولات از ارابه استفاده می بردند. هم چنان باستانشناسان به این نظراند که مراودات مصریان قدیم نه تنها با یونایان بلکه قلمرو تجارت آن از بدخشان تاهندوستان درغرب افغانستان امتداد داشته است که لاجورد کاریهای در آثار حفریات مصر قدیم از نمونه های تجارت لاجورد بدخشان راگواه است که توسط تجار به این سرزمین راه یافته است. وراه تجارتی ابریشم که بطول هزاران کیلومترتجارت از سرزمین های غربی را به شرق از طریق این راه تامین میکرد وتا دوام امپراتوری خوارزمشاهیان برروی کاروانها باز بود که با هجومهای چنگیزیان درقرن سیزده (۱۳) بسته گردید. به این ترتیب راه های خشکه که به اثر جنگها ولشکرها وسرزمین های متعدد که برسرراه این تجارت قرار داشتند واکثرا ازعهده امنیت راه هاوتجارت برآمده نمی توانستند وراه های تجارت وانتقال محصولات از طریق خشکه رابا دشواری روبروکرده بود. پرتگالیها که وارثین اولین کشتی رانی در ابحار ودریا هابعداز فنیقیها بودند، قرون متمادی در جستجوی راه های کوتاه بحری ودربحرپیمائی سرآمد اروپائیان بودند.پرتگالیها درپایان قرن چاردهم واوایل قرن پانزدهم توانستندباکشتی های بادبان دارازجنوب افریقابطرف شرق به جزایرملوک یا جزایر سلطان که مملواز مساله جات غذائی، بخصوص مرچ سیاه هندی که در اروپابازارخوبی داشت دست یافتند. به این ترتیب به تعقیب پرتگالیان، هسپانویها وفرانسویها وانگلیسها درجستجوی ثروتهای بی پایان به قارهً آسیا درشرق به هجوم پرداختند و اروپائی ها با وحشیگری داخل این قاره شدندوتمام ارزشهای مادی سرراه شان بشمول اهالی بومی، زنان واطفال این قاره ها را بحیث برده ببازار های اروپائی مانند سایر محصولات وکالاها به معرض فروش وخرید گذاشتند. این تنها قاره آسیا نبود که موردغارت وچپاول قرار میگرفت،بلکه افریقا، آسترلیا، امریکا که بخصوص اکثرااهالی بومی این قاره ها، فاقد دولتهای مستقل ووضع دفاعی بودند، با غارتگری بیشتر ووحشیانه تربدوران رسیدگان متمدن روبروشدند، که حتی نمونه های ازاهالی بومی این قاره ها (در امریکا، افریقا، آسترلیا) را تا امروز نیز میتوان از طریق تیلویزیون وفلم های ویدوئی بحیث عجایب دنیا به تماشا نشست. این آقایان متمدن یا مهمانان ناخوانده ومهاجمان، با داخل شدن بسرزمین های بیگانه به چپاول وغارت وکشتار های بی رحمانه پرداختند واطفال وزنان جوان را به بردگی گرفتند. دولت استعماری انگلیس که با تاسیس کمپنی تجارتی شرق الهند درسال ۱۷۰۰ کمپنی انگلیسی " شرکت متحده هند شرقی " وحق انحصار تجارتی با هندرا تحصیل کرد وبا استفاده از هر بهانه ئی طی ۲۱۳ سال که طی آن فرمول "نفاق انداز وحکومت کن" را که در انگلستان بمیان آمد ومورد استفاده قرار داد، سیاست استعماری بر مبنای" ایجاد اغتشاش وخانه جنگی در کشور های دیگر " با مصرف کمتر از زور وجنگ وهم وسیله غیر مرئی بود که توانستند چند ارباب ولارد ونخبه گان انگلیس را آقای نه تنها چارصد ملیون اتباع هند، بلکه قسمت از جهان رامطیع حاکمیت آنان ساخت. آقای " پالمرستون " که قبلا در مورد سیاستهای تفرقه انداز وحکومت کن وی تذکر بعمل آمد، یکی ازتشدید کنندگان این سیاست حزن انگیز در مشرق زمین بود. که تا هنوز از زخمهای آن، این کشور ها التیام نیافته اند. کمپنی جائی با حیله وتزویر جائی بازور وشمشیراردوی انگلیس، بنگال، اوده، میسور، قوم مرته را در هند غربی، بنارس، دکن، کرناتک، نیپال، سند، پنجاب، وغیره را یکی در پی دیگر با نفاق وتطمیع وتسخیر وسرکوب در کنترول خویش قراردادند. مارکی ولسلی گورنر جنرال هند از سال (۱۷۹۸ ــ ۱۸۰۵) سیستمی غرض تسخیر کامل هندوستان وحفاظت دایمی آن مورد اجرا قرارداد. طی این سیستم تا جای ممکن مناطق عمده از نظر اقتصادی وسوق الجیشی را بطریقی تصرف میکرد، یا بیکی از زمامدار دیگر میداد، پادشاه را غرض بر اندازی از تخت، یاقسمتی از سرزمین وی را بیکی از رقبایش یایکی از پست ترین اشخاص خائن محلی میداد. بعدا این شخص را تحت فشارسیاسی ومالی ونظامی قرار داده، به ظلم وستمگری علیه مردم، رهنمونی میکرد، تا مردم به خون وی تشنه گردند وهم گاه گاهی مردم را برضد اوتحریک به قیام وشورش می کردند. پس زمامدار منفور ومخوف برای حفظ خود از انتقام ملت،اطاعت بی حد وحصر از دولت انگلیس وعمال آن را ضامن بقای خود شمرده واز هرغلام افسانوی بیشتر فرمانبردار تر میگردید. مردم ستمدیده نیز آنقدر به ستوه می آمدکه دست بدامن دشمن خارجی می بردند. وضمنا قشون های انگلیس در سرزمین این کشور وبمصرف وحمایت این دولت ها مقیم می شدند وتحت نام حمایت از تعرض داخلی وخارجی اداره حکومت را مستقیما بدست میگرفتند. باراین مصارف آنقدر کمرشکن بود که کمرمردم زیربار آن راست نمی شد. فشار بر رعیت غرض حصول مصارف هنگفت درباروحکام محلی وقشونهای داخلی ومصارف هنگفت قشون های استعماری هرچه شدید تروارد میگردید. بدین ترتیب دولت ازاشاعه ترقی اجتماعی وارتباط با جهان خارج یا تشکیل وتکمیل وتجهیزاردوی ملی وآنهم بدون افسران انگلیسی قادر نمیگردید. به این ترتیب زمامداران در زنجیر دوستی انگلیس می رقصیدند. برای اولین بارسیستم «ولسلی» در "ایالت دکن" بپرداخت مصارف سنگین اردوی انگلیسی مجبور گردید و قسمتی از اراضی عمده خودرادرعوض مصارف سپاه امدادی حکومت دوست انگلیسی به آنها تحویل داد. افسران انگلیس دوازده هزار از عساکر دکن را تحت فرمان خود داشتند ایالت دکن که پائیتختش "حیدرآباد" ومساحت برابر به خاک انگلستان را با ده هزار عسکر انگلیسی اداره می نمودند. آن ایالات وبخش هائیکه سیستم ولسلی را نپذیرفته بودند به اثر دسایس انگلیسی دچار نفاق وخانه جنگی شده، زمامداران و مردمش به سرنوشت مصیبت باری دچارمیگردیدند. حکمداران گجرات، سند، آگره،دهلی، پونه، ناگپور، شمال جمنا ولایت برار، دکن، پنجاب یکی درپی دیگری به این سیستم تن در دادند.

دولتها و مردمان افغانستان و استعمار انگلیس

"استعمار" در لغت بمعنی "طلب آبادانی کردن، آبادانی خواستن وهم تسلط مملکتی قوی بر مملکت ضعیف به قصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد، به بهانهً نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی " را معنی است. (۱۱) دولت استعماری انگلیس که با تاسیس کمپنی تجارتی شرق الهند درسال ۱۷۰۰ کمپنی انگلیسی "شرکت متحده هند شرقی" وحق انحصار تجارتی با هندرا تحصیل کرد وبا استفاده از هر بهانه ئی طی ۲۱۳ سال که طی آن فرمول "نفاق انداز و حکومت کن" را که در انگلستان بمیان آمد ومورد استفاده قرار داد، سیاست استعماری بر مبنای "ایجاد اغتشاش و خانه جنگی در کشور های دیگر" با مصرف کمتر از زور وجنگ وهم وسیله غیر مرئی بود که توانستند چند ارباب ولارد ونخبه گان انگلیس را آقای نه تنها چارصد ملیون اتباع هند، بلکه قسمت از جهان رامطیع حاکمیت آنان ساخت. " لارد گران بروک " وزیر خارجه انگلیس در اکتوبر ۱۸۷۹ بعنوان لاردلیتن وایسرای هند نوشت : " از این بعد افغانستان نمی تواند بحیث یک کل موجودیت داشته باشد. " (۱۲). این قول " غ. غبار " بجا ودرست است که : تا جائیکه حریف دولت انگلیس دولت های افغانستان بودند، در تطبیق تمام پلانهای خود موفق وکامیاب بود. توانستند توسط شاه شجاع ابدالی معاهدات لاهوروقندهار که طی آن ولایات شرقی را از افغانستان مجزا می سازد تحمیل نمودند وهم پلان ولسلی قوای خودرا در کشور مسلط ساختند. امیر دوست محمد خان دوبار جنگ نا کرده فرار نمود. (بار اول به بخارا وبار دوم به انگلیس تسلیم شد). در بار دوم سلطنت خود با امضای معاهده پشاور استقلال کشور را فدا کرد. امیر شیرعلی خان هم از مقابل قوای انگلیس فرار کرد. امیر یعقوب خان علاوه به تسلیمی به قشون انگلیس معاهده ننگین گندمک را امضا نمود. وطوق سیستم ولسلی را برگردن نهاده وقسمتی ازمناطق شرقی کشور را بدشمن داد. امیر عبدارحمن خان قشون محصور وهراسان وگریزان انگلیس رااز شمشیر ملت نجات دادوبر معاهدات انگلیس امضا گذاشت. وولایات شرقی کشور را طی معاهده ای دیورند بدشمن مغلوب سپردواستقلال کشوررا فدای دوستی با انگلیس نمود وهم چنان.... اما برعکس انگلیس و اردوی با عظمت آن، وقتا که با مردم افغانستان طرف بوده مغلوب ومغضوب بوده، چنانچه در جنگ اول افغان وانگلیس افغانها اردوی انگلیس را تباه، افسران شانرا معدوم، شاه شجاع را بقتل رساندند. وعهدنامه های خودرا به انگلیسها قبولاندند. امیر دوست محمد خان را بار دوم به سلطنت برداشتند در جنگ دوم وهم در جنگ سوم استقلال خودرا بدست آ وردند" (۱۳). به این ترتیب تفرقه افگنیها وخصومتها وپرابلم های را که انگلیسها دراین سرزمین گذاشته وزرع نموده اند.هنوز عواقب مصبیبت بار آن باقی است. توطئه ونیرنگ وسیاست بازی انگلیسها از داستان شاه شجاع فراری بر افغانستان آغاز گردیده، که تنها به افغانستان وایران ختم نشده وامروز در فرم نو وجدید با استفاده از سلاح کهنه استفاده میبرند. ناگفته نباید گذاشت که پلانهای بحران سازی امپریالیستان درجهان امروزی مادرهمه جاها موفقانه انجام نشده اندوباناکامیهاوکشتارهای مدهشی عاملان آن وتوده های مردم همراه بوده اما بازهم نتیجه دلخواه ازآن نگرفته اندمثلا باتجزیه ویتنام وجنگهای طولانی بازهم نتوانستند اراده این خلق را بشکانند ویا مقهورخویش سازند.درکشورهای که رهبران قوی ومردمان آگاه دارند دربرابراین توطئه ها سدمحکمی غیرقابل نفوذ بحیث تکیه گاه ضداستعماری وامپریالستی درمرکزمخاصمت شان قراردارند.

 سیاست بازی و نیرگ استعماری انگلیس

 یکی از نمونه های متبارز و مشابه سیاست بازی و نیرنگ که از دیروز تا امروز ادامه یافته در گفتاری یکی از افسران انگلیسی در زمان بهانه جوئی حمله و تسخیر سند "کپیتان ایست وک" آنرا افشا مینماید که بمقامات کمپنی هند ۱۸۴۳ نوشت : "تمام روش میران سند حاکی از آمادگی صرف دفاعی آنهاست... هیچ کس نمی تواند این میران بدبخت را متهم کند که خیال تجاوز داشتند، این اتهام خلاف تمام شواهد واحتمالات است، مگر آنکه عمدا تغافل شود... من درچهارم اپریل گذشته در مجلس عوام (لندن) بودم، یک لارد چنین گفت : انگلیسها که یک بازویشان در شرق ودیگرش در غرب قرار دارد، در بسااز حوادث تمام مسئولیتهای اخلاقی ومذهبی رالگدمال میکنند. اگر پالیسی آینده ما هم چنین باشد وگر تفوق وبرتری مادر اسلحه وعلم وهنروقوت در عوض مفاد بشریت،برضرر بشریت تمام شود، من ترجیح می دهم که ما... در حدود یک قوت درجه سوم تنزیل کنیم... " (۱۴) تاریخ غبار ص. ۴۲۹ د پشتنو تاریخ. ج. دوم. ص ۶۸.). با این سیستم سیاست ها وروشهای منفی واستعمال سلاح ونیروی برتر، انگلیسها توانستند بر سراسر هندوستان وسایر مستعمرات شان بطور مستقیم اختیار اداره دولتی را بدست گیرند. انگلیسها سیستم ملوک الطوایفی را در ولایات وایالات بطور جداگانه تطبیق کردند. (امروز درامای افغانستان وتجاوز به عراق وتحدیدایران، کوریای شمالی سوریه درمحور شیطانی. کولمبیا وپاناما، تجزیه یوگوسلاویا وتحمیل جنگهای بالکان وویتنام... وغیره لست طولانی این تجاوزات استعماریست.). سیاست نیرنگ وبحران سازی وتوطئه انگلیس در افغانستان نیز بطور کامل واضح وروشن غرض دفاع از هندوستان به اجرا در آمد. انگلیسها که هند را دریک جعبه ای که از سه جهت راه های بحری را بر دشمنان خود غرض دخول بهند مسدود نموده بودند. یگانه راه خشکه بحیث دروازه تسخیر هندوستان که بدست افغانها ویا از طریق این سرزمین باز میشد، افغانستان بود که بهر قیمتی شده انرا بسته سازند. درپایان امپراتوری احمدشاه انگلیسها میدیدند که یگانه نیروی رقیب انگلیس برسرهند دولت ابدالی است. روش وسیاست انگلیس "این روش در مرحله اولین خود "سیاست تدافعی" بغرض جلوگیری از ورود دولت افغانستان درهند بود وبعدها به " سیاست تعرضی " تبدیل شد. البته این سیاست هم با تکتیک های متنوعی درمحل اجرا گذاشته می شد." (۱۵) بطور عام سیاست انگلیس در افغانستان با جنگ و اشغال نظامی یاتوسل به حیله وسیاست و" سیستم ولسلی " وگاه با تجزیه وتقسیم وگاهی با کنترول حکومات افغانی کشور را بصورت پارچه های جدا از همدیگر ومتروک ومنزوی از جهان ودر مخاصمت ودشمنی علیه همدیگر زمامداران وارکانین دولتی راعلیه مردم در تعمیل بیداد واستبداد برمردم وتوصل بخود ومورد تنفر مردم قرار دهند. طرح سیاست انگلیسی از زمان دولت زمانشاه بر افغانستان مورد اجرا وتحمیل گردید. که نتیجه آن سه جنگ افغان وانگلیس ومهار ساختن افغانستان در بین سرحدات واقوام ومردمانی که بطورپیهم از حضور انگلیس متنفرودر برابر آن متحدومتشکل بودند، بدست زمامداران وشهزادگان وفئودالها، اشراف وروحانیون شان متفرق ودر خانه جنگی ونفاق غوطه ور ساختند که تا امروز از آن رهائی ندارند."سرجان کی" یاد آور میگردد : "بی اتفاقی ها وخانه جنگی های داخلی که امپراتوری افغانستان را پارچه پارچه نمود، سبب سلامتی حکومت انگلیس در مشرق گردید. " (۱۶) لارد پالمرستون صدراعظم انگلیس به حکومت هند نوشت که : "وقت آن رسیده است تا جدا در افغانستان مداخله بعمل آیدواز توسعه یافتن قلمرو ایران روبه جانب هند جلوگیری شده وسدی دربرابرنفوذ روس کشیده شود". سیاست مداران وسران نظامی انگلیسی بطور دوامداروهمیشگی تاکید می گذاشتند که در افغانستان باید سد دفاعی ساخته شود تا افغانستان توان آنرا نداشته باشدکه با دشمنان کشور گیرما همراهی کند وهم آنها انهدام کامل افغانستان را می خواستند ودست به این اقدامات زدند. " لارد گران بروک " وزیر خارجه انگلیس در اکتوبر ۱۸۷۹ بعنوان لاردلیتن وایسرای هند نوشت : " از این بعد افغانستان نمی تواند بحیث یک کل موجودیت داشته باشد. " (۱۷). گام نخستین برای تاسیس امپراتوری انگستان که با افراشتن بیرق انگلیس برای نخستین باردرجزیره ً " نیو فوندلند " درعهد هانری ششم اواخر قرن پانزدهم بود، که بعدا ملکه ماری پروتستانهارا قتل عام کرد و الیزابت خواهر خود ملکه ماری را بکشت وجانشین وی گردید وبا شکستن بحریه اسپانیا راه توسعه جوئی انگلیس در ابحار باز گردید. در قرن شانزده انگلستان وارد جنگ داخلی گردید که همان انقلاب بورژوازی است که در نتیجه در ۱۶۶۰ چارلس دوم پادشاه انگستان شد وبقتل وغارت مردم کشور خود پرداخت. دولت انگلیس از زمان جمیس اول در ویرجینیا، نیو انگلند،باربادوس وجمیکا کولونیها تشکیل داد وهم در کاناداوامریکای شمالی با فرانسه ودر هند با پرتگال داخل مقابله و این کشورهارا از سرراه خود دورساخت. دولت انگلیس طی جنگهای متعددی جبل الطارق، جزیره تاهیتی،نیوزیلند وآسترلیا را به تصرف خود در آورد. با بکار گیری ازماشین های نساجی وبخار(اختراع)، معادن ذغال وآهن منکشف وسیستم فابریکه ها توسعه یافت. اما مواد خام مانند مواد غذائی کفایت نمی نمود پس توسعه جوئی استعماری درکام دولت بورژوازی توسعه یافت. در عهد ملکه ویکتوریا (۱۸۳۷ ــ ۱۹۰۱)خط آهن در انگلستان تمدید شد. سراسر هندوستان، کامنولت آسترلیا ودومنیون کانادا، کلونی نیوزیلند، داغه امید،افریقای جنوبی، ترانسوال، مصر وسودان باسیاست وتوطئه وشمیر وخون در زیر سلطه ً امپراتوری انگلیس در آورده شد. درداخل انگلستان نهضت چارتیست ها وحشیانه سرکوب وبخاک وخون کشانده شد، ودرمستعمرات هزاران تن ازمدافعان دلیروقهرمانان ملی نیوزیلندی،بوئری، مصری، سودانی وهندی وافغان وسایرمستعمرات را، با توطئه ونامردی وبربریت از بین برده شدند، استعمارکشور های استعماری اروپا (انگلیس، فرانسه، جرمنی، روسیه و دیگران) نه تنها به مشرق زمین بلکه در نفس اروپا نیز به چنان جنایات دست زد که نظیر آن درهیچ قرنی دیده نشده بود. به اینترتیب دولت استعماری انگلیس که نقاط عمده استراتیژیک وتنگه های عمده مثل جبل الطارق، مالتا، باب المندب،سویز،عدن، سنگاپور، هانکانگ، خلیج عربی وفارس، مالادسکر،وپاناما وغیره را بدست آورده بود برسرنوشت تمام قاره ها تصاحب وحشیانه داشت. یکی از فلاسفه ونویسندگان مشهور امریکا " ویل دورانت" در کتاب معروف خود " اختناق هندوستان " (طبع ایران) چنین مینویسد : "... تا سال ۱۹۰۷ بودجه تمام معارف هند انگلیسی دوملیون دالروبودجه عسکری آن ۴۳ ملیون دالر بود. معهذا ازمعارف مقصدمعارف ابتدائی نی،بلکه منظوراز مدارس عالی بود که بتواندهندی راانگلیسی بسازد... مالیات افزون انگلیسی نصف عایدات دهقان هندی را به راس اموررسمی که بوداز دستش میگرفت ومردم را وحشی ومجنون میساخت. با وجود آن هند فلاحتی میشد نه صناعتی، زیرا انگلستان صنعتی بود وبایستی محصول آن در هندمستهلک میگردید. واردات انگلیسی درهنداز پرداخت مالیات معاف بود، در حالیکه صادرات هند مالیات زیادی می پرداخت... در فابریکه های هندتقریبا دوملیون هندی (بشمول اطفال وزنان) در هفته ۵۶ ساعت کار میکردند، زنان کارگر اطفال خودرا بواسطه خوراندن تریاک می خواباندند تا خود در فابریکه کار کرده بتوانند. مشروبات الکولی در هند ترویج میگردید وتریاک را خوددولت انگلیس در هند کاشته و بفروش می رساند. یک نهم عایدات دولت از فروش تریاک بدست می آمد. لوایح هندیها برای منع تریاک از طرف انگلیسها رد میگردید. مبارزین سرسخت ملی بلطایف الحیل تریاکی ساخته میشدند. هفتصد دکان تریاک فروشی در هند باز گردیده بود. (در برمامردم راجبرا ومجانا تریاکی می ساختند.). روش انکلیسی در هند طوری بود که در راس تمام امورکشور بایستی انگلیسی نشسته باشد. ولو نالایق باشد وبرعکس هندی باید حتما زیر امر انگلیس کار کند گرچه ازاو لایقتر باشد..../ مردم هندچای وقهوه وسبزیجات را ـ از شدت فقرنمی شناسند، ساقهای شان نازکتر و پوست شان به استخوان چسپیده تر میرود. تب و ذات الریه وگرسنگی ملیونها نفرهندی را سالانه بدیار عدم می فرستاد. از ۱۸۷۸ تا ۱۹۰۰ در مدت ۲۲ سال پانزده ملیون نفرهندی تنها از گرسنگی مردند. مناصفه اطفال نوزادهندی قبل از هشتسالگی میمیرد،در حالیکه بودجه صحت عامه هندسالانه پنج ملیون دالر است. هشتاد فیصد مردم هندروی خاک می نشیننددر حالیکه ثروت حاصله از کارشان بخارج کشیده می شود ـ جائیکه دیگر برگشت ندارد ـ صنایع محلی هند نابود میگردد وملت شکل یک گله ناتوان ومطیع بخود میگیرد. هندودستان آنقدر شکنجه شد که رجولیت واخلاق حسنه شان پامال گردید واز زندگی وتنعم وآزادی نا امید شدند، دیگر درلبهای هندوستانی تبسم وجود نداشت... هنگام غلبه جاپان برروسیه،انقلابیون هندبغرض استحصال آزادی خوددست به ترور زدند، ولی بجائی نرسید، زیرا زور شان کم بود وتقاضا بسیار. (۱۸) در جنگ اول بین المللی (۱۹۱۴ ــ ۱۹۱۸) مهاتما گاندی معروف، ملت هندوستان را بفدا کاری عجیبی ـ در راه انگلستان سوق نمود تا مگر بتواند بواسطه ابراز خدمت به انگلیس،انگلیس را بعدازفتحش راضی به اعطای خود مختاری هند بسازد. مردم بیشمار هند امر گاندی را اطاعت کرده، یکبارپنجصد ملیون دالر برای مصرف جنگی انگلیس تقدیم کرد وباردیگر هفتصد ملیون دالربرای قروض جنگی انگلیس پرداخت، وباز به قیمت دوملیارد ودو صدوپنجاه هزار دالر محصولات مختلفی در میدان های جنگ رساند وهم یک ملیون سه صد وسی وهشت هزار هندی در محاذات حرب برای دفاع از امپراتوری انگلستان سوق شد. درحالیکه در اواخر قرن نزدهم تجارت امریکا وجرمنی این تسلط را متزلزل ساخت ودر ۱۹۱۴ جنگ اول بین المللی بر سرتقسیم بازار ها ومستعمرات بین کشورهای استعماری درگرفت. در ۱۹۱۷ روسیه با سر مشق از فرانسه انقلابی، دست به انقلاب کارگران ودهقانان وسربازان به رهبری حزب بلشویکها رژیم سلطنتی تزاری را سرنگون و دولت کارگری را برهبری شوراهای کارگران ودهقانان وسربازان تاسیس وحق استقلال وخود مختاری ملت ها را برسمیت شناخت. در ۱۹۱۹ دولت استعماری انگلیس با جنگ آزادیخواهی افغانها مقابل گردید ودر برابر آن برای سومین بار شکسته شد. در پایان جنگ دوم بین المللی ملل اسیر یکی در پی دیگر زنجیر استعمار را درهم شکستند و دولت های جدیدی و نهضت ضد استعماری کشور های مستقل داخل مرحله جدیدی گردیدند. استعمارکشورهای اروپائی بخصوص انگلیس درآسیا وافریقا که با سنن وعقاید آزادیخواهی واسلامی این مردمان در تقابل ومقاومت روبرو گردیده، مجبوربودند با سیاست تطمیع، رشوه وبرانگیختن شهزادگان وسرداران، فئودالها واشراف، روحانیون علیه همدیگر وتضعیف حکومات مرکزی و دامن زدن به اختلافات مذهبی ودینی وقومی وزبانی و نژادی در بین توده های مردم توانستند بقای شانرا طولانی سازند. اگر در دیروز تنها عده ای از کشورهای اروپای غربی را کشور های استعمارگر میگفتند، دیگر امروز محقق است که هیچ نیروی نظامی که قادر به مقابله با تجاوز و زور گوئی امریکا باشد و یا نظامی که در مقابل روایت امریکا از تجارت آزاد بدیل دیگری را عرضه نماید وجود ندارد. بهترین ترانهً جهان زیر لب بوش است و فریاد و نالهً بلند اکثریت عظیم از مردم جهان را نا شنیده میگیرند. هرچند که سوسیالیزم از نوع روسی آن سقوط کرده است، ولی سرمایه داری تجارت آزاد نیز در جهان سوم نیروی توانای مادی و یا معنوی ایجاد نکرده است، تا امریکا و هم پیمانانش با بهره گیری از آن سلطه خودرا به بخش های ازجهان سوم پایدار سازند. کشورهای غربی امپریالیستی با بهره گیری از رسواترین تکنیک های استعماری وامپریالیستی بحیث دستآویزبرای مداخله دست می زنند. اگر در دیروزامریکا وهم پیمانانش با استفاده از خطر کمونیزم به عنوان عمده ترین دستآویزبرای مداخله، دست بهر کاری برای مقابله با نهضت های استقلال طلبانه ورهائی بخش زدند. گاهی مردم فراموش میکنند که کمک های شوروی به کوریا، ویتنام،کوبا،بخش های از افریقا وحتی نیکاراگواکه حتی درسالهای بعد به آنها توان وامکان مقاومت داد. وهم کشور های آزاد شده از اتحاد شوروی واروپای شرقی را در گذار های انقلابهای صلح آمیزاز شرایط دشوار به نظامهای باثبات وترقی وشگوفائی رهنمون وهمکار بود. اما در بهترین حالت انتظار چنین رفتاری را می توان از امریکا داشت ؟ که به یقین نی ! جواب منفی است. برعکس، دولت امریکااگرچه از دموکراسی به عنوان یک اصل سیاسی دفاع میکند، ولی، هرگاه ملت ومردمی در دفاع از خویش ناتوان باشد، دست به اشغال نظامی آن میزند (ویتنام، کوریا، گرانادا، لبنان، پاناما، کلمبیا، افغانستان وعراق وغیره)، یا با نظامهای که کمی مقاومت میکنند به جنگ فرسایشی مبادرت می ورزد (نیکاراگوا، انگولا، افغانستان ودیگران)، ویااز رژیم های بظاهر دموکراتیک حمایت می نماید، درپس پردهً این چهره بظاهر دموکراتیک وغیر نظامی، دولتها ی تروریستی نظامیان، دولتهای مستبد،خود کامه وبنیادگراهای مذهبی قرار دارند که مورد حمایت واشنگتن اند.

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) ــ منظور اینجا از زندگی شهری وبازار است که امروز فراگیرترین پدیده اجتماعی زمان ما است (۲) ــ ازطریق آرای مردم در دولت دموکراتیک از دولت سلب اعتماد شده، دولت خلع ید میگردد یا به اصول قهر که توده ها متوصل به قیام عمومی می شوند ودولت را به قهر سرنگون می نمایند. (۳) ــ منظور از دموکراسی کشورهای غربی است که در جریان جنگ سرد با دموکراسیهای مردمی یا توده ئی یا خلقی سخت در معنادت وجدل قرار داشتند. دموکراسی غربی بر استدلال « آزادی » و « حاکمیت اکثریت » استوار است. (۴) ــ مثلا در ایران بعداز انقلاب اسلامی که رژیم ترور واختناق جایگزین رژیم رضاشاهی شد، در بین مردم معمول شده بود که میگفتند : " مرگ برما ! که میگفتیم مرگ بر شاه ". وهم چنان در افغانستان به اثر مداخلات مستقیم وصریح امپریالیستی وایجاد، تمویل وتجهیز وتربیه خرابکاران وترویستان اسلامی علیه انقلاب ثوررابسیج نمودند وتا انرا با توطئه ای از درون برانداختند ودولت جهادی چور وچپاول را بر سرنوشت مردم مسلط ساختند. این دولت اسلامی جهادی به چور وچپاول هستی جامعه پرداخت وبدستورباداران امپریالیستی اش انحلال دولت ونیروهای امنیتی ودفاعی بطور انتقام جویانه به انحلال سوق دادند. با انحلال دولت چور وچپاول ووضع نا فرجام کشور بحالت تجزیه وجنگهای تنظیمی در آمد، تا به اصطلاح دل طالبان را بدرد آورد تا در طی زمانی کوتاه برکشور قبضه کردند ورژیم طالبانی را بکمک حامیان پاکستانی، سعودی وامریکائی برسرنوشت کشور حاکم ساختند. خرابکاران وتروریستان اسلامی علیه انقلاب ثور، تا ودولت جهادی به چور وچپاول هستی جامعه وانحلال دولت ونیروهای امنیتی ودفاعی که درنتیجه زمینه طالبان وخود آقایان امپریالیست بحیث مدعیان دموکراسی وبازسازی صد ها آفت دیگری باخود بکشور آوردند واز جامعه با تعمیم جنگهای مداوم وطولانی، توان تحرک را گرفتند، ودرروشنفکران وسیاسیون جوان انزجارودوری ازایده های ترقیخواهانه راتقویت وروح مبارزه جوئی را خفه ساختند بقولی که : " مارگزیده از ریسمان دراز می ترسد ". (۵) ــ رینچر دولت در آئینه واقعیت.ص.۱۱. (۶) ــ ف. انگلس. ضمیمهً برسرمایه جلد سوم نشر کارگری سوسیالیستی ص. ۱۳۶ ــ ۱۳۵ــ راه توده. (۷) ــ ف. انگلس. " " " ص. ۱۳۷ " " ". (۸) ــ ف. انگلس. " " " ص. ۱۳۸ " " ". (۹) ــ انقلاب صنعتی عنوان بعدی است. (۱۰) ــ تاریخ مختصر افغانستان.ص.۳ عبدالحی حبیبی. (۱۱) ــ فرهنگ فارسی دکتر محمد معین.ج.۱.ص.۱۴۴. (۱۲) ــ غلام محمد غبار. افغانستان در مسیر تاریخ. ص.۴۴۶. (۱۳) ــ " " " " ". ص. ۴۵۲. (۱۴) ــ " " " " " ص.۴۲۹. و دپشتنوتاریخ جلددوم.ص. ۶۸. (۱۵) ــ " " " " " ص.۴۴۴. (۱۶) ــ " " " " " ص.۴۴۵. (۱۷) ــ " " " " " ص.۴۴۶. (۱۸) ــ نقل ازکتاب افغامستان در مسیر تاریخ. ص. ۴۳۸.

 

توجه !

کاپی و نقل مطلب فوق صرف با ذکر نام و ادرس سایت «اصالت» مجاز است !

 

 

www.esalat.org