گلوی خونین افغانستان و چنگال خون آلوده پاکستان

قسمت چهارم (استاد صباح)

«سه اهداف مهم واستراتژیکی پاکستان: شیوه نظامگری، تربیه افراطگرایی ونابودی کشورهای همسایه»

اگر شوق دلت در قتل عام است

جهاد راه اسلامت کدام است؟

مشو از کرده ات امروز غافل

که فردا سخت روز انتقام است

از بدو تاسیس کشور پاکستان تا زمان حضور شوروی در افغانستان، مسایل مرزی بر روابط این دو کشور، سایه افکنده بود و پس از آن، تا زمان سقوط حکومت داکتر نجیب الله، علاوه بر این مساله، حمایت پاکستان از گروههای مسلح به اصطلاح مجاهدین که علیه دولت می جنگیدند نیز بر تنشهای موجود میان دو کشور افزود و ادامه این تنش تا اجیری جهادی های مسند نشین و غیر چوکیدار و با سرازیر شدن ملیشه های مسلح پاکستان بنام طالب و ویرانی و بربادی افغانستان امتداد یافت و شوربختانه با مصلحت گرایی، بی کفایتی، یک سکه دو روی بودن کرزی مسیر پر چالش را طی نمود و با ساده اندیشی و سبکی اشرف غنی همچنان تیزتر به پیش میتازد.

بعد از ترک انگلیس ها در سال ۱۹۴۷ میلادی از شبه قاره هند که منجر به تشکیل هند و پاکستان گردید در واقعیت امر یک رویداد بزرگ تاریخی به نفع جنبش رهائی بخش خلق ها در منطقه و جهان تلقی گردید اما زمامداران افغانستان از این رویداد به نفع خویش مبنی بر استرداد اراضی از دست رفته که در سال (۱۸۹۳) توسط انگلیس ها تحت نام خط فرضی دیورند از پیکر افغانستان جدا گردیده بود استفاده نه نموده و فرصت های لازم را مبنی بر حفظ و توسعه تمامیت ارضی کشور از دست دادند که این منازعه سرحدی الی اکنون میان افغانستان و پاکستان کماکان بر حال خود باقیست و در طول تاریخ بهبود روابط و اصل حسن همجواری میان این دو کشور را مورد سوال قرار داده است که مسیر آن طی این مدت مملو از فراز و نشیب های سخت و دشوار بوده که همواره بر تیره گی روابط افزوده و باعث جنگ سرد میان این دو کشورهمسایه نیز گردیده است.

محمد علی جناح بنیان گذار و اولین رهبر پاکستان که اندکی بعد از تشکیل پاکستان وفات یافت و نواب زاده لیاقت علی خان جانشین محمد علی جناح گردید که وی نیز در سال (۱۹۵۱) توسط یک تن از افغان های مهاجر که به قوم ځدران منسوب بود به قتل رسید. وقوع این حادثه نیز موجب ظهور یک بحران شدید میان این دو کشور گردید. تا دهه (۸۰) میلادی، حکومت های کم دوام در پاکستان حکمرانی کردند که نتوانستند با تصویب قانون اساسی و اجرای انتخابات عمومی نظام دولتی که اراده مردم را تمثیل نماید استقرار بخشند. بنابر سیاست خارجی که توسط حکومت آن کشور طرح ریزی گردیده بود به تدریج به جانب ایالات متحده امریکا و انگلستان خود را نزدیکتر می ساخت که این نزدیکی آن باعث اشتراک آن در اتحادیه کشور های جنوب شرق آسیا معروف به (سیاتو) و اتحادیه کشور های شرق میانه معروف به (سنتو) گردید هدف این انسلاک جلب همکاری های نظامی، سیاسی و اقتصادی جهان غرب بود تا از آن در منازعات کشمیر با هند و منازعه پشتونستان با افغانستان استفاده بیشتر نماید.

بعد از انعقاد پیمان نظامی سیاتو که در سال (۱۹۵۶) به میان آمد و ایالات متحده نیز عضویت آنرا داشت پاکستان رسماً در آن شامل و مسئله خط دیورند را بعنوان سرحد بین المللی پاکستان اعلان نموده که با این صورت از پشتیبانی کشورهای عضو پیمان سیاتو در برابر ادعای افغانستان برخوردار گردید که علی لارغم این همه انکشافات که در منطقه بوقوع پیوست با آنهم امکانات بهبود روابط میان افغانستان و پاکستان در دهه ۵۰ تا ۶۰ میلادی امکانات واقعی جهت یافتن راه حل های سیاسی در میان این دو کشور وجود داشت که از این فرصت ها نیز استفاده بعمل نیامد. اما بعداً زمامداران پاکستان هر یک سکندر میرزا و شهر وردی در سال های ۱۹۵۶ و ۵۷ میلادی در فضای نسبتاً مساعد تری به کابل مسافرت کردند و درعوض سردار محمد داوود خان در سال (۱۹۵۶) به کراچی و در سال (۱۹۵۸) به واشنگتن سفر نمود که در مورد منازعه سرحدی و مسایل ذیعلاقه دیگر با مقامات عالی رتبه ایالات متحده امریکا بحث و گفتگو نمود. اما هر دو جانب با پافشاری بر مواضیع خویش فرصت لازم در جهت بهبود مناسبات را از دست دادند. تمایل کشور های غرب بخصوص ایالات متحده امریکا بطرف پاکستان زیاد بوده که این تمایل باعث آن می گردید تا پاکستان برموقف خصمانه خویش در قبال افغانستان تأکید ورزد.

تاریخ ایجاد روابط میان افغانستان و پاکستان بر اساس خدعه، نیرنگ، فریب و فتنه گذاشته شده و این‏ ها رفتارهای مستمر در برقراری روابط میان دو کشور بوده است. در دامن زدن این قضیه، اسلام آباد دست باز تری داشته و همواره با نیرنگ های گوناگون سیاسی توانسته است روی دست همتایان کابلی ‏اش زده و با ایجاد شور و شر به اشکال و شیوههای مختلف، تنور تنش سیاسی را گرم نگه دارد. بدون شک، تسلیح و تجهیز مخالفان مسلح و ارسال آن‏ ها به افغانستان، راکت اندازی و پیش ‏روی در داخل خاک افغانستان در ولایت کنر، فرستادن عناصر انتحاری و انفجاری و جنگجویان در صحنه جنگ، آخرین اقدامات پاکستان نخواهد بود. این کشور در تلاش بی ‏پایان برای جنگافروزی در افغانستان و استفاده سیاسی از آن است تا بتواند آرزوهای سیاسی ‏اش را در رسمی ساختن خط دیورند منحیث نقطه مرزی، ایجاد دولت زیر سلطه در کابل، تسلط انحصاری بر اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان و . . . فایق آید.

هدف اسلام‏ آباد از ایجاد چنین وضعیت نیز آن است تا افغانستان روی آرامش را ندیده و این دهلیز پر آشوب بهانهی برای آرام نگه ‏داشتن عناصر تندرو پاکستان باشد، تا از یک سو با سرگرم نگه ‏داشتن افراط‏گرایان در بستر تنش ‏آلود افغانستان بر ضعف ‏های سیاست داخلی‏ اش پرده بکشد و جلو اعتراض های سیاسی و نا فرمانی های مدنی را بگیرد و از جانب دیگر از این وضعیت نا آرام به منافع سیاسی، اقتصادی و استخباراتی‏ اش دست یابد. زیرا متأسفانه طرز تفکر سیاستمداران پاکستان این است که این کشور به بهای کندن زیر پای همسایه ‏اش رشد نموده و در صورت وجود دولت مقتدر و آرامش پایدار در افغانستان، دولت اسلام ‏آباد آسیب خواهد دید.

پاكستان از كشورهاى ذى نفع در بحران افغانستان است، كشورى كه سعى دارد بار دیگر با مطرح شدن آن به عنوان شاهراه تجارى، نبض سیاست‏ هاى جغرافیایى افغانستان را به دست آورد. تلاش پاكستان در این مرحله در بعد اقتصادى در دو سطح واردات و صادرات قابل تجزیه و تحلیل است: در زمینه واردات، هدف پاكستان این است كه علاوه بر تامین نیازهاى نفت و گاز خود از جمهورى‏ هاى آسیاى مركزى، به ویژه تركمنستان، زمینه صدور گاز و نفت این منابع را از مسیر افغانستان به جهان فراهم سازد و خود به عنوان یك شاهراه تجارى از منافع آن بهره‏ بردارى كند. در زمینه صادرات هم صدور كالاهاى صادراتى پاكستان به این مناطق و كمك به صادرات دیگر كشورها به آسیاى مركزى از طریق دریاى عمان و حمل و نقل آن‏ها از طریق افغانستان و بهره‏بردارى از منافع آن، هدف پاكستان است.

براى پاكستان در دست‏یابى به اهداف خود در زمینه واردات و صادرات موقعیت راهبردى افغانستان بدیلى ندارد; زیرا مسیر تجارى دریاى عمان به آسیاى مركزى فقط از سه طریق قابل بهره ‏بردارى است كه دو مسیر از خاك افغانستان می‏گذرد:

- مسیر دریاى عمان كراچى پیشاور كابل بزرگ‏ راه سالنگ آسیاى مركزى;

- مسیر دریاى عمان كویته قندهار هرات آسیاى مركزى;

- مسیر دریاى عمان بزرگ ‏راه قره قورم چین آسیاى مركزى.

راه سوم به دلیل كوهستانى بودن مقرون به صرفه نیست. از دو طریق باقیمانده، بهترین راه دست‏رسى به آسیاى میانه، استفاده از مسیر بزرگ‏راه سالنگ است. پاكستانى‏ها درصدد اجراى این طرح هستند تا امكان اجراى آن را پیدا كنند. پاكستان براى تامین گاز مورد نیاز خود و اجراى برنامه‏هاى توسعه تا سال دوهزارپانزده، كشورهاى عمان، ایران و تركمنستان را مورد توجه قرار داده است.

خالد محمود، سفیر پاكستان در تهران، می‏گوید: راه تجارى پاكستان از طریق افغانستان به آسیاى مركزى، قریب هزار كیلومتر از جاده‏اى كه از ایران به آسیاى مركزى می‏گذرد، كوتاه‏تر است. البته ارتباط مزبور فرع ‏بربرقرارى‏ثبات در افغانستان است. راه‏هاى ممكن واردات و صادرات و برقرارى روابط اقتصادى جهان با آسیاى مركزى عبارت است از:

- مسیر روسیه: غربى‏ها به ثبات اوضاع این كشور در درازمدت اطمینان ندارند و این عدم اطمینان، موجب بى‏اعتبارى این مسیر گردیده است.

- مسیر ایران: به دلیل حساسیت غربی‏ها و امریكا نسبت‏به ایران، این مسیر نیز چندان مورد نظر نیست.

- مسیر افغانستان: راهى كوتاه‏تر و بااطمینان‏تر براى این منظور است. البته این راه نیز فرع بر برقرارى ثبات در افغانستان است. در صورت فعال شدن این راه دو كشور افغانستان و پاكستان به شاه‏راه بزرگ جهانى تبدیل خواهند شد.

بنابراین، اهداف عمده پاكستان عبارت است از:

- تقویت عمیق استراتیژی این كشور دربرابر هند

- ایجاد حكومت طرفدار خود، در افغانستان

- حل مساله «دیورند‏» ومعضله «پشتونستان‏» وادعاى تاریخى افغانستان نسبت‏ به این مناطق

- مطرح شدن افغانستان به عنوان دروازه تجارت با آسیاى مركزى

- تامین مواد هسته‏ اى.

وجود معدن اورانیوم در مناطق بلوچ‏نشین در جنوب غربى افغانستان در كوه «میرداود» بین «شیندند» و «هرات‏» و در منطقه قندهار، براى برنامه ‏هاى هسته ‏اى پاكستان اهمیت‏ بسیارى دارد. پاكستان ‏به ‏دلایل ‏امنیتی ‏اقتصادى خود، به صورت فعال در بحران كنونى افغانستان حضور دارد. برایند این حضور، در ظهور گروه طالبان، قابل تبیین و بررسى است.

 

مجاهدین و سازمانهای استخباراتی پاکستان

بهارت ای وطن آخرخزان شد

زخونت دشمن پیرت جوان شد

چرا قسمت ترا بیچاره كردند

كه خاكت پایمال د شمنان شد.

جنگ افغانستان باعث به وجود آمدن کادرهای جدید اسلامی شد که در جنگ چریکی مهارت پیدا کردند، قدرت مبادله ی اطلاعاتی خود را بالا بردند، در به قتل رساندن افراد چیره دست شدند و درساختن موترهای حامل بمب، تجربه طولائی پیدا کردند. شبکه های بنیادگرایی به طرز گسترده ای اسلامیست ها را ازشمال آفریقا، تا مصر، خلیج فارس، آسیای میانه و پاکستان، با استحکام به هم وصل کرد. واقعیت این بود که جنبش اسلامیست، قبلا ؛ دردهه ی هفتاد، به نقطه ی پروازخود رسیده بود. موتورهای این پرواز، ایجاد ثروت نفتی عربستان سعودی، پدیداری نظام بانکی اسلامی با خصلت های سیاسی بالا، و به وجود آمدن نهادهای جدید اسلامیست در مصر و سایر کشورهای مسلمان محافظه کار بود.

به قول معروف، برادر وهمسایه را خدا انتخاب می‌کند ودوست را خود آدم، انتخابی که آغازش به اراده خود انسان است اما پایانش لزوما به اراده خود آدم نیست، نمونه‌اش هم رابطه و رفاقت پاکستان با گروه‌های بنیادگرای درمنطقه است، پاکستان که در زمانی بوستان مجاهدین وگلستان طالبان بود، پس از حملات یازده سپتامبر، به‌دنبال فشار دولت بوش، مجبور شد بین گلستان خود با صاحب زروزور یکی را برگزیند، نهایت امرنیزآن شد که پاکستان درظاهردوست خود خود را فراموش کرد و مجبور شد درجنگ آمریکا با القاعده، درکنار آمریکا قرارگیرد.

 پاکستان به‌لحاظ پراکندگی قومی، همسایگی با افغانستان، حضور گسترده فرهنگ محافظه‌کار، نزاع با هند، بی‌ثباتی سیاسی، ناهمواری جغرافیایی و. . . برخلاف نامش به پناهگاه امنی برای گروه‌های بنیادگرا تبدیل شده است؛ گروه‌هایی که هم در سطح محلی و هم در سطح کلان به عملیات‌های خرابکارانه می‌پردازند.

جنگ افغانستان باعث به وجود آمدن کادرهای جدید اسلامی شد که در جنگ چریکی مهارت پیدا کردند، قدرت مبادله ی اطلاعاتی خود را بالا بردند، در به قتل رساندن افراد چیره دست شدند و در ساختن موتر های حامل بمب، تجربه طولائی پیدا کردند. شبکه های بنیادگرایی به طرز گسترده ای اسلامیست ها را از شمال آفریقا، تا مصر، خلیج فارس، آسیای میانه و پاکستان، با استحکام به هم وصل کرد. واقعیت این بود که جنبش اسلامیست، قبلا، دردهه ی هفتاد، به نقطه ی پرواز خود رسیده بود. موتورهای این پرواز، ایجاد ثروت نفتی عربستان سعودی، پدیداری نظام بانکی اسلامی با خصلت های سیاسی بالا، و به وجود آمدن نهادهای جدید اسلامیست در مصر و سایر کشورهای مسلمان محافظه کاربود.

درآغازدهه هشتاد میلادی جنگ خونین افغانستان درگرفت. نیروی اصلی این جنگ، مجاهدین بودند که ازجانب پاکستان وغرب حمایت می شدند. مجاهدین درایالات متحده نیز، زیر نظرمستقیم برژینسکی، مرگبارترین آموزش ها را در ایالات متحده گذراندند ودرویرانی وتخریب وطن سهم گرفتند. جنگ افغانستان مراحل مختلفی را گذراند. این جنگ در پنج سال اول به آرامی شروع شد. اگر چه درسال نوزده هشتاد چهار، با تحریکات « چارلی ویلسون » از حزب جمهوری خواه، حمایت های مشتاقانه ی « کیسی » مدیر سیا وسرمایه گذاری های کلان سیا در جنگ، وسخاوتهای بزرگ شیخ های عرب وبخصوص عربستان کارزار جنگ شدت گرفت. سرمایه گذاری برای جهادی ها در سال نوزده هشتاد چهاربه وصدوچنجاه میلیون دالر رسیده بود « یعنی درهمان حدی که درسال های پیش از آن انجام شده بود »، اما پس از آن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد. درسال هشتاد شش به چهارصدوهفتاد میلیون دالر، و در سال هشتادهفت به ششصدوسی میلیون دالر رسید. ایالات متحده، به سختی کوشید تا کشورهای دیگر، از جمله چین را وارد دعوا کند. « چارلزفریمن » که سفیر ایالات متحده در چین موفق شد تاچای چین را نیزبه جنگ بکشاند. ، از سال ۱۹۸۰ یک تا ۸۴ چین به ارزش ۶۰۰ میلیون دالر اسلحه به افغانستان فرستاد.

 ویلیام کیسی مدیر سیا نه تنها سرمایه گذاری برای جنگ افغانستان را توسعه داد، بلکه هدف های جاه طلبانه اش را نیز گسترش داد. فقط سیا به پیروزی می اندیشید وسلاح های تخریبی بیشتری را برای مجاهدین تامین می کرد، که از آن جمله می توان از راکتهای زمین به هوای ستینگر نامبرد. وقتی جهاد توسعه یافت، سیل مسلمانان متعصب عرب، از کشورهای مختلف اسلامی، به افغانستان سرازیر شد. کشورهای عربی، ازجمله مصروعربستان سعودی، سازمان های طیف راست اسلامی – مثل اخوان المسلمین، اتحادیه جهانی مسلمانان، جماعت تبلیغی به مثابه سازمان مسیونرهای اسلامی که مرکز شان در پاکستان بود، کارزارهای را برای سربازگیری ازجهادی ها آغاز کردند. بدین گونه بود که رویاهای اسامه بن لادن برای وحدت گروه های بنیادگرای اسلامی، بسیج آنان درسراسر جهان برای یافتن جنگجویان مسلمان، انتقال آنان به پاکستان واعزام آنان به افغانستان برای پیوستن به جهاد، تحقق یافت.

دراواخر دهه ی هشتاد، اسلامیست ها قدرت را در افغانستان و سودان قبضه کردند و قدرت حائز اهمیتی درعربستان سعودی و پاکستان کسب و مصر و الجزیره را مورد تهدید قرار دادند. پایه های القاعده و تروریسم زیر زمینی این سازمان، در این سال ها ریخته شد. بعضی ازاین تحولات، یا شاید هم بسیاری ازآن ها، به نظر معماران سیاسی و نظام اطلاعاتی ایالات متحده که چهارچشمی به موضوع رویاروئی با اتحاد شوروی در افغانستان خیره شده بودند، نیامد. از این گذشته، مقام های تندرو ایالات متحده، آسیای میانه را در چهارچوب اتحاد جماهیر شوروی ماده مستعدی ارزیابی می کردند و به این دورنما می پرداختند که اتحاد شوروی با شروع نا آرامی هائی در جمهوری های آسیای میانه، از تعادل خارج خواهد شد.

سرانجام، برحسب استراتژی گسترده تری، جهاد افغانستان باعث تحقق رویائی شد که تا دهه ی هشتاد مطلقا ذهنیت محافظه کاران جدید ارزیابی می شد. این رویا، اشغال نظامی خلیج فارس و میدان های نفتی آن بود. رابطه ی مستقیمی میان جنگ علیه مردم افغانستان و حضور جاری سربازان ایالات متحده در قزاقستان، ازبکستان، و سایر نقاط نفت خیز آسیای میانه وجود دارد.

 برای وارد کردن ایالات متحده در بخش هائی ازجهان که تا دهه ی هشتاد خارج از دایره ی نفوذ آمریکا قرار می گرفتند، جدالی سخت درگرفته بود. این جدال، از سال های هشتاد که جهادی های کشورما از ایالات متحده، چین و اسرائیل اسلحه گرفتند تا علیه دولت افغانستان بجنگند، آغاز شد، به سال های نود که طالبان با حمایت مستقیم ایالات متحده به وجود آمد، کشیده شد، و تا امروز هم که ایالات متحده با ایجاد جنگ دیگری درافغانستان، راه های دخالت وسیع خود در جمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه را هموار می کند، ادامه دارد.

سرمایه گذاری سیا ازطریق پاکستان برای جهادی هادرسال نوزده هشتاد چهار به دوصدوپنجاه میلیون دالر رسیده بود «یعنی در همان حدی که درسال های پیش ازآن انجام شده بود »، اما پس از آن بود که این سرمایه گذاری سربه آسمان زد- در سال ۱۹۸۶ به ۴۷۰ میلیون دالر، و در سال ۱۹۸۷ به ۶۳۰ میلیون دالر رسید. کمک مخفیانه آمریکا به مخالفان رژیم افغانستان قبل از ورود اردوی شوروی شروع شد.

به قول احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی و نویسنده کتاب « طالبان »، بین سال های ۱۹۸۲، ۳۵ هزار اسلامیست تند رو از ۴۳ کشور، در جریان جنگ دوش به دوش مجاهدین ماشه را می فشردند و ده ها هزار جهادی دیگر در پایگاه هائی که جنرال ضیاء الحق در مرز پاکستان و افغانستان بر پا کرده بود، آموزش نظامی می دیدند.

بعد از خروج نیروهای شوروی ازافغانستان، پاکستان با چند هزار سرباز ملیشه یی و چندین هزار افراد مسلح گروههای بنیادگرای اسلامی، به شهر مرزی جلال آباد حمله کردند، که بعد از یک جنگ شدید با دولت، همه ی جنگجویان پاکستانی و افراد مسلح گروههای بنیادگر نابود شدند و فرار کردند و یا اسیر گردیدند.

(این زورآزمایی پاکستان منجربه ناکامی آنان شد.) در آغاز سال ۱۹۹۱ - م، یک توطئه مخفی نظامی (آی اس آی) پاکستان در تبانی با شهنواز تنی وزیر دفاع، بر ضد رژیم نجیب الله، به راه انداخته شد. که نامؤفق ماند و شهنواز تنی، از اینکه پی برد توطئه مشترک اش ناکام گردیده، فرار را بر قرار ترجیح داده به پاکستان گریخت و در آنجا تحت حمایت جنرال حمیدگل رئیس آی اس آی و جنرال یوسف هماهنگ کننده جنگهای چریکی در افغانستان، قرار گرفت و در پندی در محل بود و باش نظامیان اردوی پاکستان مسکن گزین گردید. بعد از اینکه نجیب الله، بخاطری ایجاد یک دولت انتقالی تحت نظارت ملل متحد در افغانستان، در ۱۶ اپریل ۱۹۹۲ میلادی دست از قدرت برداشت و در دفتر سازمان ملل متحد در کابل پناه برد و با تصرف طالبان بدست آنان کشته شد.

گروههای بنیادگرای اسلامی تحت امر و حمایت مستقیم پاکستان، در کابل هجوم آوردند و در ۲۸ اپریل، عبدالرحیم هاتف معاون رییس جمهور وقت، کشور را با کادرهای نظامی و ملکی آبدیده و قوای مسلح که در منطقه نذیر نداشت، تحت نظارت سازمان ملل، به رئیس دولت انتفالی صبغت الله مجددی و وزیر دفاع احمد شاه مسعود تسلیم کرد و این تشنگان قدرت و تهی از شرف و عزت که به دولت داری و طرز تشکیل و اداره و حکومت نمی دانستند به اساس هدایت و دستور پاکستان انحلال تمام ساختار سیاسی، نظامی و ملکی، افغانستان را اعلام نمودند و درین کار مزدور منشانه و خائنانه بیشتر از همه گروپ شورای نظار و شخص احمد شاه مسعود مقصر است زیرا اکثر نهاد های عسکری به شمول میدانهای بگرام و خواجه رواش به این گروپ تسلیم گردیده بود. دستورات و هدایات پاکستان باعث شد که جنگ شدیدی بخاطری تصاحب مناطق و قدرت چپاولگری، بین مزدوران در هرگوشه و کنار شروع شد و افغانستان در کام خون فرو رفت. اینان ملت را به خاک و خون کشانده و تمام زیربنای کشور را تخریب و افتخارات ملی و وطنی ما به شمول آثار موزیم ملی، آرشیف ملی، موسسات طبع و نشر، وسایل اطلاعات جمعی به شمول کتابخانه ها و ادارات و دفاتر دولتی و منازل شخصی تاراج و غارت گردیده و در بازارهای پاکستان به معرض فروش قرار گرفت و آثار و گنجینه های ملی به پاکستان انتقال و این کشور به آرزوهای که داشت رسید.  

به كشوربی سوادان سردبیراست

هزاران پیاده دربست مدیراست

  ریس و آمر دفتر كه بینی

همه ازخویش وقومهای وزیراست

دگروال یوسف، که بمدت چهار سال سرپرستی بخش افغانستان سازمان اطلاعاتی پاکستان (آی – اس آی ) را عهده دار بود می گوید: «طی چهار سال من، حدود هشتاد هزار مجاهد آموزش دیدند.» احمد رشید تخمین می زند حدود سی و پنج هزار مسلمان افراطی از چهل و سه کشور اسلامی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ در پهلوی مجاهدین افغانی جنگیذند. خروج نیروهای شوروی موجب متوقف شدن فعالیت این مدارس نشد. بین خروج نیروهای شوروی در فبروری ۱۹۸۹ تا سقوط دولت نجبیب الله در ۱۹۹۲ حداقل دو هزار و پنجصد داوطلب خارجی دیگر در این مراکز آموزش نظامی دیدند. به گفته احمد رشید در آن سالها بیش از هزار هزار اسلامگرای افراطی از طریق برنامه سیا بطور مستقیم یا غیر مستقیم با پاکستان و افغانستان مرتبط شدند. آنچه که به شرایط امروز پاکستان مربوط می شود این نکته است که اکثر فارغ التحصیلان این مدارس برای شرکت در رقابت های سیاسی پاکستان تربیت می شدند.

خبرنگاران «لاس آنجلس تایمز» که پیامدهای جهاد افغانستان در«چهار قاره» جهان را بررسی کرده به این نتیجه رسیده است که رهبران کلیدی تمام عملیات وحملات تروریستی، از نیویارک تا اسلام آباد، از فرانسه تا عربستان سعودی، از اسپانیا تا کنیا بدون استثنا در اردوگاه های سیا برای تعلیم داوطلبان شرکت در جهاد افغانستان آموزش دیده اند. جنرال جی. اچ. بینفورد پری، در برابر «کمیته نیروهای مسلح سنا» آنکشور که انفجار ظهران عربستان را بررسی می کرد-انفجاری که موجب کشته شدن نوزده نظامی آمریکایی و زخمی شدن دو صدو پنجاه نفر دیگر شد- در تایید این واقعیت گفت: «اخیراً ما شاهد رشد گروه های فرا- ملی بوده ایم که از افراط گرایان اسلامی متعصبی تشکیل می شوند که اکثر آنها در افغانستان جنگیدند و اکنون با هدف تاسیس رژیم های بنیادگرای ضد-غرب از طریق بی ثبات کردن دولت های سنتی و حمله به هدفهای آمریکایی و غربی، به کشورهای دیگر رفته اند.» دیگران، مانند مهفود بنون، جامعه شناس الجزایری، که با خبرنگار «لاس آنجلس تایمز» در الجزیره مصاحبه کرده است، خیلی رک و راست حقیقت را گفته اند: «خود شما این هیولا را آفریدید! شانزده هزار عربی که در افغانستان آموزش دادید، یک ماشین قتل و کشتار بود که اکنون خود شما را هدف قرار داده است.»

دگروال یوسف نویسندۀ كتاب "مجاهد خاموش" جنـرال اختر را مبتكر، كنترول كننده و نظارت كننده، مشوق ومدافع خود خوانده وازاو بحیث یك استراتیژیست با تدبیر و ورزیده یاد آوری نموده است. از وی نقل كرده كه میگفت، اتحاد شوروی را با تمام قوای مدرن و عصری آن میتوان توسط چند هزار مجاهد آموزش دیده و مسلح شده شكست داد. به ادامه می گوید كه تحت رهبری، هدایات و بر طبق استراتیژی طراحی شدۀ او، قوای شوروی نه تنها ار افغانستان عقب نشینی كرد؛ بلكه شكست هم خورد. به نوشتۀ او كا. جی. بی قیمت زیادی را برای سر او تعیین كرده بود. وی به شكست جلال آباد اشاره نموده و سبكدوشی او را از (آی اس آی) ضربۀ شدیدی به مجاهدین خوانده است.

گفته می شود كه شهر كابل هدف اولی و اساسی در استراتیژی جنـرال اختر بود، اما او نمیخواست كه آنرا با یك حمله تصرف نماید؛ بلكه خواست و هدف نهایی وی آن بود تا تمام هست و نیست كابل اعم از تأسیسات سیاسی، اقتصادی، نظامی و خدمات اجتماعی آن نابود گردد. شعار او چنین بود «كابل باید بسوزد»، باید تمام خطوط ارتباطی و اكمالاتی آن قطع و بصورت دوامدار تحت فشار باشد. به نوشتۀ دگروال یوسف بزرگترین آرزوی وی این بود تا بعد از سقوط و ویرانی كابل از آن بازدید بعمل آورده و "نماز شكرانه" را در آنجا ادا نماید. دگروال یوسف او را از نگاه كاربرد دیپلوماسی در امور داخلی مجاهدین و نزدیكی رهبران جهادی خیلی ستوده است.

پیشنهاد ربانی به حمید گل بحیث مشاور حکومت تنطیمی

برهان ‌الدین ربانی در جریان ملاقات با جنرال حمید گل در اسلام آباد از خدمات وی ستایش بعمل آورده از وی خواست که به کابل آمده و منحیث مشاور دولت اسلامی خدمت نماید. اما جنرال حمیدگل تشکر نموده گفت هیچگونه پاداشی نخواهد پذیرفت . . .

شنیدم كابله لیلام كردند

وطن تامذهبش بد نام كردند

به پیش هندوو گبر و مسلمان

خوده رسوای خاص وعام كردند

بعد ازمرگ ضیا الحق جنـرال های دیگر پاكستانی مانند حمیدگل، ضیاالدین، مشرف و كیانی به گونه یی راه جنـرال اختر ها در افغانستان ادامه دادند. این جنـرال ها توانستند تا زیر نام دفاع از جهاد افغانستان برنامۀ عمق استراتیژی جنـرال اختر را نه تنها تا آنسوی كوه های سلیمان، سفید كوه و سیاه كوه ؛ بلكه تا آنسوی هندوكش و بابا و فراترازآن تا آنسوی دریای آمو در بتۀ آزمایش قرار بدهند و نیات شوم شان را زیر نام جهاد افغان ها تا حدودی مخفی نگهدارند.

سال ١٩٧٩ میلادی برای مجاهدین با یک خبر عاجل آغاز شد. به رهبران تمام تنظیم های جهادی مستقر در پشاور خبر داده شد تا با اعضای شورای اجرائیۀ شان به کمپ جلوزو در پشاور حضور بهم رسانند. این گردهمائی توسط جنرال حمید گل رئیس اداره استخبارات نظامی اردوی پاکستان آی. اس. آی در روز اول جنوری که فقط شش هفته به خروج نیروهای شوروی از افغانستان باقی مانده بود، فراخوانده شد. در این جلسه برعلاوه از رهبران هفت تنظیم، یکصد و چهل تن از اعضای شورای اجرائیۀ آن تنظیم ها، از هر تنظیم بیست نفر، شرکت کرده بودند.

حمید گل طی سخنانی با تندی بسیار، رهبران مجاهدین را به خاطر اختلافات شان، مورد انتقاد قرار داد و از اعضای اجرائیۀ تنظیم ها خواست که بیش از این در انتظار وحدت رهبران شان نمانند و در مدت سه روز طرحی برای آیندۀ افغانستان ارائه داده و دولتی تشکیل دهند. قرار بر این شد تا یک شورای ٤٢٠ نفری که از هر تنظیم ٦٠ نفر در آن شرکت داشته باشند، تشکیل گردد. رهبران جهادی هر کدام در این جلسه صحبت مختصری داشتند. سخنان حمید گل انعکاس از آن داشت که حوصلۀ پاکستان از اختلافات مجاهدین بسر آمده است. وی از عدم موجودیت یک طرح از طرف اتحاد اسلامی مجاهدین افغانستان برای آیندۀ افغانستان اظهار نگرانی شدید نمود.»

دولت عبوری مجاهدین تحت نظر حمیدگل ساخته شد که عملا آی. اس. آی. قبضه ‌اش را در دست داشت تا به وسیله آن هست و بود افغانستان را نابود نموده از کشور ما یک ویرانکده بسازد. هفت رهبر جهادی حیثیت مهره های بی ‌اراده در آن را داشتند. برای اینکه بدانید این به اصطلاح دولت تا چه حد رسوا و دست نشانده بود، به بخشی از مصاحبه با صبغت الله مجددی، رئیس وقت دولت عبوری که در نشریه «مجاهد» (بخش اروپایی، شماره چهارم، میزان ۱۳۶۹ ـ سپتامبر ۱۹۹۰) انتشار یافت میگوید- ما در این مرحله برای تشدید عملیات خود که باید به پیمانه وسیع صورت بگیرد، به مشکلات روبرو هستیم. برای اینکه اکثر چیزها بدست برادران پاکستانی ما است و تمام کمکها که می‌ آید بدست آنها قرار میگیرد. من بحیث رئیس دولت اختیارات یک میل کلاشنیکوف را ندارم. اختیار پنچ روپیه کلدار را ندارم که بیک قوماندان کمک کنم. وزارت دفاع ما هیچ کاری کرده نمیتواند تا وقتیکه خود برادران پاکستانی ما فیصله نکنند. ما از برادران پاکستانی خواهش کردیم که حالا حکومت است، وزارت دفاع است باید این چیز ها به وزارت دفاع سپرده شود و مطابق پلان وزارت دفاع باید کار شود.

 

 

 

 

توجه:

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org