ببرک کارمل فرزندِ ملت و خاکسارِ وطن پاینده است

اندیشه های کارمل سیر حیات یکنواخت را تغییر داده بود او صلح و ارامش را بالاتر از افکار سیاسی و اجتماعی میدانیست. تحولات تحمیلی و شتابزده را در عرصه مبارزه نمی پسندید و به افکار انجام نپذرفتنی حاکم قدرت لبیک نمی گفت. این سیاستمدار بزرگ با نوشتن "فاز نوین بهبود کار" پالیسی و سیاست خود را اشکارا بیان نمود. این سیاست خردمندانه ومستقلانه کارمل را گرباچف، طراح سیاست بازسازی و علنیت (پیریسترویکه و گلاسنوست) به شیوۀ امپریالیستی- امریکائی،  برداشت نتوانسته و ان عالی زاد را در تبانی و مفاهمه با تعدادی معلوم الحال در هستۀ رهبری ح.د.خ.ا. (حزب وطن) تحت فشارهای داخلی و خارجی قرار داده وادار به استعفی از منصب اش ساخت. فرزندِ برگزیدۀ ملت با افکارِ اندیشمندانه تحویل مقام نموده به رزم خود در رابطه به یکپارچگی و حیات در برابر اجتماع و دشمنان قدیمی خارجی گردید. اعضای وفادار و رزمندۀ خود را همیشه متوجه مصالح و منافع ملی کشور نموده و برای اولین بار در زمان قدرتش طرح اصولیی مصالحۀ ملی را پیریزی و به مقصدِ اعاده صلح پیشنهاد نموده، روحیه همرزمان خود را متوجه نجات وطن مینماید.

وی با همت عالی و وجدان حزبیت خود در یک گوشه از دیار وطن (حیرتان) جاگزین شده در اندیشه ی ان بود که اعضای حزب خود را از کشاکش دَورِ بحران سیاسی منصب و خدمت، که به بهای جان تمام میشود، محفوظ دارند. این الهام عاقلانه به همه همرزمانش آموخت که  با زحمت و محنت لقمه نان به امرارِ حیاتِ خود یابند. همان بود که نیروی عظیم و خدمت نشاندادۀ ملت ما انفرادانه راه خود را با حفظ مرام نیک حزب در پیش گرفته از پیاز و کچالو فروشی تا تکسی رانی کراچی بانی اغاز زندگی نو، ولی با افتخار نموده بر مردم خلاقیت و پاکی خود را نشان دادند. شاگردانِ وفدارِ تربیه یافتۀ حزب در جریانِ ۱۷ سالی گذشته کار کردند، اموختند و حیات از محنتِ خود ساخته و همواره با همراهان مهر داشته و وفادار به ارمانهای حزبِ خویش هستند. در اغازِ سال ۱۹۹۵ گذرم از راه حیرتان شد، با تصادفِ نیک ملاقاتِ چند دقیقه ی با ان عالیجناب داشتم و خواستم در ایامی گوشه نشینیی ان ذات پُرافتخار سخنانی بشنوم، اما با نگاه های خاموشانه برایم فهماند هر حرکت سببِ اذیت و اسیب جانی خواهد شد، بعد از لحظه ی که برایم پُر خاطره بود اقای کارمل چپن غروری که در شانه داشت به شانه های خود منظم ساخته و رونده کلبه ی فقیرانۀ خود شد. من از ان لحظه اموختم که فداکاری و خدمتگذاری چگونه باید عملی یابد. قبلاً خبرنگار بودم، در کار خبر نگاری ام همه روزه از گفته های ان در اخبار استفاده نموده انرا راهنمود دهنده میدانستم. ان لحظۀ دیدارِ من با اقای کارمل، ایامی کارِ اسپرانتوری من در فاکولتۀ ژورنالیزم پوهنتون دولتی تاشکند بود. من هم از همان روز در امر تشکیل فامیل و زنده گی شخصی شدم و خوشبختانه امروز ارام در پهلوی فامیل خود زندگی دارم. تابستان امسال، با بیاد اوری کسب سابقه ام، سفر های نموده، خواستم از اجتماع افغانهای هموطنم در داخل و خارج اگاهی حاصل کنم، هموطنانم در داخل و خارج به کامیابی های خوبی دست یافته و اگاهانه در امید و انتظار انسجام نیروهای ملی و مترقی هستند. وقتیکه با اقای بره کی سفیر افغانستان در ازبیکستان راجع به رمز اتحاد و یکپارچگی افغانهای هموطنم در تاشکند پرسیدم، گفت: "خوشبختانه درین شهر از کارمندان سابق دولت نیز زنده گی میکنند، انها وسیلۀ همبستگی و یکپارچگی هموطنان ما شده همه مناسباتِ دینی و فرهنگی ما با حفظ ارتباط دوستی با خلق ازبیکستان محفظ است"، و همچنان در ماه قبل از یک فردِ افغان مقیم شهر "ادیسه" اوکراین پرسیدم، حیاتِ اجتماعی افغانها درین شهر چطور است؟ ان شخص که خود را حاجی رسول معرفی نمود، گفت: "درین شهر ۳۰۰۰ افغان زندگی داشته همه با محبت و یکپارچگی زندگی مینمائیم و انگیزۀ ان اساس این اجتماع بزرگ را محصلین سابق تشکیل میدهند. افغانهای این شهر وطنپرستی خود را در خرید زمین برای قبرستان برای مسلمانان در ایام وفاتِ جنرال محمد اسلم وطنجار نشان دادند که این اولین قبرستان اسلامی در این شهر است". این همه غرور همت و افتخارات را میتوان از افکار و اندیشۀ خرد مندانه ببرک کارمل دانست. در استانه هشتادمین سالروز تولد ان مرحوم روح ارام و جنت فردوس برایش ارزو میدارم.

امان معاشر، گزارشگر ازاد

 

 

 

ورود به صفحۀ نخست «اصالت»