شیرین نظیری

 

چادری نماد تعصب و قيود بر زنان:

در هند نیز برقع یا چادری بعد از لشکرکشی های اعراب در امپراطوری های فارس و قسطنطنیه "استانبول" بوجود آمد و این پدیده جدید به جبر و اکراء بالای زنان درین کشور تعميل شد. قيود و تعصب در برابر زنان هندی؛ دانشمندان، منورین و نویسنده گان هند را وادار ساخت تا مقالات زیادی در زمینه بنویسند و اعتراض خود را علیه آن بیان نمایند.

چنانچه جواهر لعل نهرو يکی از بنيان گذارن هند نوين در کتاب معروفش بنام "نگاهی به تاريخ جهان" در مورد حجاب چنين مينويسد: "برای من حيرت انگيز است که هنوز هم بعضی ها اين رسم وحشيانه را می پذيرند و بدان عمل ميکنند" (اشاره وی از برقع و چادری است)، به ادامه ميگويد: "هر وقت فکر ميکنم که زنان در پرده حجاب هستند و از دنيای خارج جدا ميباشند، بی اختيار منظرهء يک زندان در نظرم می آيد، چگونه ملتی به پيش برود، در حاليکه نيمی از مردمش در يکنوع زندان مخفی نگهداشته شوند".

 

در مورد پيشينهء چادری در افغانستان باید گفت: چادری اساساً لباس و يا حجاب افغانستان نبوده، بلکه به وسیله استیلاء گران به افغانستان انتقال داده شده بود.

چنانچه مجسمه های دریافت شده از کندز، هده، کاپیسا و سایر نقاط افغانستان نمایانگر حضور زن در اجتماع بوده که هر کدام آنها بدون چادر و چادری، ولی با لباس های مفشن و همراه با زیورات مقبول تراشیده شده بودند. هم چنان دریافت زیورات گران قیمت از طلا تپۀ جوزجان گواه برین حقیقت است.

زنان ده و قریۀ کشورما در هر زمان و در هر حالت صرف از یک رو سری «چادر ساده» استفاده کرده و میکنند.

تا کنون هیچ فردی در باره زمان آغاز پوشش برقع در کشور ما چیزی نمی داند، بعضی ها انتقال این رسم و رواج ناپسند را به لشکر کشی های متواتر عرب ها به افغانستان نسبت می دهند و آن را یکی از خصوصیات اسلام و جامعۀ اسلامی می دانند. زیرا عرب ها در سرزمین های مفتوحه خود با فشار زیاد حجاب را بالای زنان قبولاندند و زنان را از اجتماع مردان جدا و منزوی ساختند و مردان را نیز در تحت فشار های اقتصادی خرد و خمیر نموده و تا پای مرگ مجبور به سخت کار کردن و به تنهائی بار سنگین خانواده خود را به دوش کشیدن نمودند. تا به اصطلاح یک زنده گی بخور و نمیری را مهیا ساخته و کاروان زنده گی را در حرکت نگه دارند. اما به آروزی خود که یک زنده گی لا اقل انسانی است هیچگاهی رسیده نتوانستند. ضرب المثل ما افغانهاست که میگویند: "از یک دست صدا بر نمیخیزد" آقایان و دولتمردان ما با این مانع بزرگ در سر راه زنان نی تنها اینکه کشتی شکستۀ خود را به ساحل مقصود برده نتوانستند، بلکه نیم کمیت یک جامعه را به حاشیه رانده و اسیر چادری نموده، جامعه را به بدبختی های فراوان سوق دادند.

طوریکه در صفحات قبل خواندیم در بارۀ پوشش زنان ایران باستان، ویل دورانت محقق امریکائی چنین می گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که به جز در تخت روان رو پوش دار از خانه بیرون برآیند و هر گز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش «اختلاط» کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو که پدر و یا برادر شان باشد، ببینند.»

 بنا به همین علت بود که مسافرت شاه امان الله خان با ملکه ثریا "در قرن بیستم میلادی" در اروپا مورد استقبال همه قرار گرفت. تنها حکومت ایران از ابراز گرمی و حرارت خود داری نمود، زیرا ملکه افغانستان همراه با زنان معیتی شان بدون رو پوش به آنجا رفته بودند، در حالی که زنان ایران آن روز در قید حجاب بسر می بردند و شاه ایران ورود ملکۀ افغانستان را بدون نقاب، مخالف عنعنۀ کشور خود شمرد.

سفرشاه امان الله، ملکه ثریا و همراهان به ایران

شاه امان الله خان پس از باز گشت از سفر اروپا و ایران، با ملاحظه پیشرفت های حیاتی جامعه اروپایی دست به یک سلسله ریفورم های مترقی و روشنفکرانه زد که از جمله آن یکی هم رفع حجاب زنان بود، که آنرا شامل پروگرام های اصلاحی خود نمود.

ملکه ثريا پس از بازگشت از سفر اروپ، مقاله اى بتاريخ ۲۵ جولاى ۱۹۲۸ میلادی در اخبار امان افغان منتشرساخت که درآن در مورد چادرى گفته شده بود: "چادرى زن را از تنفس هواى آزاد مانع می‌گردد و به همين سبب اکثريت زنان به مرض مبتلا شده اند. عنعنه پوشيدن چادری که معلوم نيست از کجا وارد اسلام شده، رفته رفته شکل مذهبى را بخود گرفت که درهمه اديان و کشورها ديده می‌شود، طوريکه برقع و دولاق امروز در وطن ما يک عمل عنعنوى بوده وبه مرورزمان جاى خود را دردين ومذهب تاسيس نمود و به آن صبغه مذهبى دادند." قبل از نشر مقاله، ملکه ثريا باعده ئى از زنان صحبت کرد.

نخست دختران مکاتب را ملاقات نمود و با آنها در مورد چادرى صحبت نموده و آنهارا تشويق نمود تا در از بين بردن آن سعى و کوشش نمايند، اما مجبور نيستند.

 سپس ملکه ثریا تعدادى از زنان را درقصردلکشا ملاقات نمود و به آنها گوشزد کرد که با مردان در کارها سهم مساوى بگيرند، بخصوص در انکشاف کشور و درچهار ديوارى خانه بقسم محبوس نباشند. او متذکرشده بودکه زنان اروپائى در فابريکه ‌ها کار می‌ کنند، لاکن زنان افغان که جسماً قوى تر اند، اما در انکشاف کشور سهم نمى گيرند، زيرا علت آن پرده چادرى است که درهيچ جا قابل قبول نيست.

زنان از نظر مذهبى می‌بايد يک روپوش مخصوص در سر کنند تا موهاى شان را بپوشاند، مگر پنهان کردن دست و روى زنان در روستاهاى کشور رايج نيست، اما معلوم نيست از چه زمانى برقع و دولاق که زن را از فرق سر تا پاشنه پا در خود می‌پيچد، رايج گشته و درشهرها رفته رفته چنان اهميت پيدا کرده که اگر زنى بدون برقع از خانه خارج شود، گويا که آبروى مرد را از بين برده است.

شاه امان الله در جولای 1928 میلادی در حالی که تازه ازسفراروپا باز گشته بود، عده یی اززنان شهرکابل را درقصر دلکشا ملاقات نمود واز تجارب و اندوخته های سفرش به آنها قصه کرد وچنین گفت: " خوشبختانه که من به چند کشور اسلامی سفر کردم و به این نتیجه رسیدم که درهیچ یک از ممالک نه درترکیه و نه درایران زنان مثل افغانستان زنده به گورند. حجاب شما را از ترقی و پیشرفت بازداشته، از نعمت علم محروم ساخته و مانع آن گردیده که برخلاف خواهران غربی تان بدون کسب و پیشه باقی بمانید. امیدوارم روزی فرا رسد که شما را دراین قید نببینم.." در ضمن شاه درهمه سخنرانی های خود در باره کار و فعالیت زنان درکشورهای خارج صحبت همه جانبه می نمودند.چنانچه خطاب به مردم قندهار چنین فرمودند: "من شخصاً در اروپا مشاهده نمودم که زنان دوش به دوش مردان کار می کنند و در تمام ساحات زنده گی و در همهً امور سیاسی، اجتماعی و تجارتی سهم فعال می گیرند. شما میتوانید زنان را در دفاتر، در کارخانه ها و فابریکه ها بیابید . . . خلاصه در هرجا که بروید، زن هست، مگر در افغانستان زنان فقط این را میدانند که بیکار در خانه بنشینند و بخورند. "آنوقت شاه روی خود را به چند زن حاضر کرده گفت: "پس شما چه میتوانید بکنید؟ بکوشید شما خود پول به دست بیاورید. شما در مملکت تان هرگونه معدن دارید. آنها را استخراج کنید و از آن استفاده نمائید. شرکت ه، فابریکه ها تاًسیس نمائید و کمی زحمت و شجاعت به خرچ دهید، در آن صورت مبالغ هنگفت پول به دست خواهید آورد." در نتیجه ی همین طرز فکر بود که شاه امان الله در لویه جرگۀ پغمان در جریان سال 1307 از ملکه خواست تا به حیث اولین زن افغان رو پوش خود را در حضور نماینده گان مردم به طور رسمی از چهره بردارد و بدین وسیله به رفع حجاب رسمیت دهد. به تعقیب آن زنان حاضر در مجلس که همه با شوهران خود حضور داشتند، ازین اقدام ملکه پیروی نموده و رو بند های خود را از چهره ها بالا زدند. این روز مصادف با 12 اکتوبر 1928 میلادی در واقع روز آزادی و تاریخی برای زنان ما از قید چادری بود. "برماست که همه ساله ازین روز تاریخی با راه اندازی گردهمائی ها جشن های بزرگی را برپا نماییم." ولی نماینده گان نه تنها این که رفع حجاب را تائید نکردند بلکه اکثر نماینده گان ازین پیش آمد شاه و ملکه منزجر گردیدند و حتی بعضی ها صدای اعتراض خود را نیز بلند کردند.

امان‌ الله خان در یک ملاقات با ماموران عالی رتبه گفت که: از رشوت خوری و شراب نوشی ماموران مطلع است و بزودی آنها را بشدت مجازات خواهد نمود. بقول منشی علی احمد، هدف شاه از بیان این نکته ترساندن ماموران بلند رتبه و خاموش کردن شان در موضوع روی لوچی زنان بود که با این امر سر مخالفت داشتند، از جمله محمودخان یاور و میر هاشم خان وزیر مالیه بودند. بنابرین شاه به اولین کسانی که دستور داد تا با خانم های خود بدون چادری حاضر شوند، همین دو نفر بودند. بعد از این بود که سایر مامورین زنان خود را به پغمان و پارکها و سینما‌ ها بطور روی لوچ و بدون چادری بیرون می‌ بردند. امان ‌الله خان در جشن ١٩٢٨در بيانيه افتتاحيه خود از تعدُد ازدواج سخن زد و گفت: سعادت آينده کشور مربوط به مادران است که نسل جديد را تربيه می‌ کنند. پس هيچ فردى نبايد بيشتر از يک زن داشته باشد، امان ‌الله خان خطاب به زنان گفت: پاک و عفيف و با عصمت باشيد و در اين صورت ترس از شوهران خود نداشته باشيد. درین زمان ملکه ثريا و نورالسراج که شاه را همراهی می کردند، بدون چادرى بودند و با نماينده گان ملاقات نمودند، سپس اتن ملى اجرا گرديد. در اين محفل اکثريت زنان ديپلومات ها نیز شرکت ورزيده بودند.

ملکه ثریا بانوی نخست کشور به خاطر رفاه و رهائی زنان از بند اوهام و عقاید خرافی درد ناک فکری و محیطی، چنان عشق و علاقه داشت که حاضر شد خودش به صفت مفتش و ناظم امور مدرسهً نو تائسیس نسوان کار کند و در تحقق برنامه های اصلاحی شاه امان الله سهم قابل ملاحظهً را ایفا دارد وی از زمره آنعده زنان فعال و پیشقدم بود که تاریخ سلطنت های افغانستان هرگز بیاد ندارد که قبل برین ملکه "مادر معنوی ملت" تا این حد دلسوز، ترقی خواه، فعال، سخنور و همکار و همنوای موثر شاه در امور کشور بوده باشد.

شاه و ملکه در تلاش رفع حجاب و فراغت زنان از قید و بند کهنهً دست و پا گیر نه تنها آرمان های پاکی داشتند، بلکه آنان رفع حجاب و دسترسی زنان به علم و دانش و سهمگیری مساویانه زنان و مردان در پیشرفت و آبادانی کشور را به امر ترقی و انکشاف کشور صواب می دانستند نه زیان! پس بر ماست که از این خدمت ملکه ثریا سپاسگزاری و آن را یادآوری نماییم تا نسل های آینده نیز این بانوی دلسوز و پر عاطفه را بشناسند و یاد اورا گرامی دارند.

بر مبنای همین مفکوره مترقی بود که رفع حجاب نخست در کابل و بعدا به سایر ولایات و شهرهای افغانستان انتشار یافت و مورد استقبال روشنفکران و حامیان دموکراسی قرار گرفت. اما قابل یادهانی است که اصلاحات شتابزده دوره امانی از یک طرف روند ترقی و انکشاف را در کشور گشود و از سوی دیگر موجبات عکس العمل ارتجاع و عقب گرایان مذهبی را فراهم ساخت. چنانچه هنگام زمامداری حبیب الله کلکانی ضمن مقابله با سایر رویداد های ترقی پسندانه عصر امانی با پدیده رفع حجاب نیز خصمانه برخورد و زنان افغان بار دیگر مجبور گردانیده شدند تا در قفس چادری محصور بمانند.

بتاریخ دوم سنبله 1338 "24 اگست 1959 میلادی" ملکه حمیرا به معیت شاه و زینب داود به همراهی شوهر خود داوود خان صدراعظم وقت و بعضی اراکین حکومت با خانم های شان بدون چادری به غازی ستدیوم رفتند و رسم گذشت معارف را از فراز لوژ سلطنتی مشاهده کردند. این دومین نهضت زنان در افغانستان بود که رد پای دوره امانی را تعقیب نمودند.

تا اینکه بعد از انفاذ قانون اساسی 1343 شمسی برابر با 1967 میلادی و رویکار آمدن به اصطلاح دههً دموکراسی اندکی زمینه مساعد شد تا مسألهً رفع حجاب به مثابه رکن اساسی از تساوی حقوق زنان و مردان مورد توجه حکومت قرار گیرد و بر مبنای آن در پرتو قانون اساسی متذکره، رفع حجاب با سهم گیری اعضای خانواده سلطنتی و اراکین دولت در مراسم جشن استرداد استقلال و سایر ایام رسمی و تجلیلی ترویج و دوباره مطرح و آهسته آهسته تعمیم یافت.

صالحه فاروق اعتمادی وزیر کار و امور اجتماعی در دفترخاطرات خود چنین نبشته است.

بوجود آمدن نهضت زن و رفع حجاب و برداشتن چادری که با شرایط خاص صورت گرفت برایم روزی فراموش ناشدنی است. من فردای آن روز برآمدم و برای شب سوم اجازه 10 خانم «از معلمه ها» را برای اشتراک در جشن استقلال در کمپ شاهی چمن حضوری از صدراعظم آنوقت مرحوم سردار داوود خان کسب نمودم و پس از آن موضوع را به اطلاع وزیر معارف وقت، محترم دوکتور پوپل رسانیدم. وزیر روشنفکر فرمودند که: سه نفر از موسسه نسوان و محترمه خانم خود شان نیزشرکت کنند. با افزون چهار خانم از جانب وزیر صاحب، شمار خانم های ما به چهارده نفر رسید. این یک شب فراموش ناشدنی و پرحادثه در زنده گی ما زنان بود.

 صالحه فاروق اعتمادی سرپرست مدیره لیسه ملالی "از سال 1958 – 1963 میلادی" بود و بنا به همین دلیل بود که پروسه رفع حجاب و سازماندهی بی سر و صدای آن بدوش اوگذاشته شده بود. او می افزاید:

روز بعد کار، با دقت کامل آغاز گردید و ما شاگردان را به صورت انفرادی با وقفه ه، بدون حجاب از لیسه خارج کردیم. هدایت داده شده بود که روز 10 نفر بدون چادری از مکتب خارج شوند و ما زنان تشنه آزادی جرئت کردیم که در ظرف سه روز این کمیت را به دو صد و بیشتر از آن برسانیم. ولی با رعایت وقفه و نوبت ت، در روی سرک تعداد زیاد به چشم نخورد. درساعت رخصتی خودم شخصاً به صنف درسی می نشستم و به نوبت شاگردان را اجازه برآمدن می دادم . خوشبختانه جریان پروسه بی حجابی «بدون چادری، روی گشاده» موفقانه با تلاش و همدستی همه زنان در نقاط مختلف شهر کابل با موفقیت به انجام رسید. شاگردان بسیار خوش بودند و ازین نعمت به گرمی استقبال کردند. ولی اندک فامیل های بودند که در سمت مخالف نهضت قرار گرفتند و مانع بی حجابی به دختران شان شدند. لیکن این مشکل با صحبت و مذاکره با خانواده های دختران به زودی حل و فصل شد. برای ما که در راه نهضت زن و رفع حجاب تپ و تلاش بسیار زیاد نموده بودیم حادثه بزرگ و جاودانه در تخیل وحیات ما و تمام زنان کشورعزیز ما بود از خوشی زیاد در جامه نمیگنجیدیم.

درین جا خالی از دلچسپی نخواهد بود تاخاطرات یک تن از باشنده گان شهر شبرغان را به اسم عبدالله دلاور که در آن هنگام کودک بیش نبود جهت معلومات مزید خدمت شما ارائه دارم. او گفت که به مامورین دولت در شهر شبرغان به شکل سری هدایت کتبی رسیده بود که در تجلیل از روز های ملی به معیت خانم های شان، باید در محافل رسمی اشتراک ورزند. هم چنان درین مکتوب اکیداً ذکر شده بود که خانم های مامورین عالی رتبه بدون حجاب باید در مراسم رسمی اشتراک ورزند. عده یی از مامورین این ولا از شنیدن چنین اطلاعیه زیاد متاثر و نگران شده بودند زیرا نمی خواستند زنان خود را بدون حجاب در محضرعام به نمایش قرار دهند؛ ولی مجبور بودند تا طبق هدایات مقامات رهبری کشور عمل نمایند، در غیر آن وظایف شان در تحت سوال قرار می گرفت. این رویداد در آستانه جشن استقلال، سال 1960میلادی اتفاق افتاد. او می گفت من درین هنگام با پدرم به بازار رفته بودیم .هنوز بازار به اصطلاح گرم نشده بود که پولیس ها از چهار طرف به شهر و بازار ریختند و به دوکانداران دستور دادند تا خود شان داخل دوکان ها شده و در ودروازه دوکان ها را تا گذشتن زنان از روی جاده ببندند. پدرم نیز ناچارشد که در یکی از دوکان ها خود را پنهان نماید. من دربیرون دوکان منتظرپدرم ماندم تا پدرم از حبس موقت آزاد شود و هردو به کمپ ها جهت اشتراک در جشن برویم. پولیس ها تمام جاده را از مردان تهی نمودند. هنوز زمان کوتاهی سپری نشده بود، که جفت اول از دور نمایان شد و در جاده بزرگی که به کمپ ها در چمن منتهی می شد، داخل شدند. خانم یک بالاپوش سیاه دراز، جوراب های دبل و تیره، یک جوره دستکش سیاه، با یک چادر سفید کلان و یک دانه عینک سیاه با شیشه های بزرگ، از مقابل من گذشتند. به نظر من چندان جالب نبود زیرا فقط کمی رویش معلوم می شد در حالیکه من حتی رقص زن ها را در محافل عروسی دیده بودم. ولی مرد هایی که در دوکان توقیف شده بودند، حالت عجیبی داشتند. هریک از درز دروازه و از درون دوکان زنان را نگاه می کردند. برای شان خیلی خیلی جالب بود زیرا من از بیرون دروازه دکان صدا های آنها را می شنیدم که به یک دیگر خود می گفتند تو پس شو. پس شو، پس شو تو، نزدیک بود که سر و صدا بلند شود و پولیس به سر وقت شان برسد. از آن روز به بعد در شبرغان، روی لچی "گشاده روئی" آغاز و بدون کدام حساسیت و تعصب به پیش رفت. یکی از عوامل آن هم موجودیت تفحصات نفت و گاز با کارمندان روسی در شبرغان بود که خانم های آنها به صورت آزادانه در شهر رفت و آمد نموده و خریداری مایحتاج خانه را زنان انجام می دادند.

 بعد از آن زمان بر وفق ارزشهای قانون اساسی، قانون اساسی دوره جمهوری و قانون اساسی جمهوری های دموکراتیک بعدی رفع حجاب منحیث یک اصل در تساوی حقوق اعضای جامعه مطرح گردید. طبق قانون جمهوری دموکراتیک در دههً 60 خورشیدی «دههً زن» علی الرغم جنگ تحمیلی و اجیران خود فروخته داخلی که علیه کشورما ادامه داشت و آنها آموزگاران زن، کارکنان دولت، دانش آموزان مدارس و دانشگاه، داکتران و انجینران زن را تهدید، ترور و به شهادت می رسانیدند با آن هم هزاران، هزار زن با شهامت افغان چادری ها را به دور افگنده و مصروف کار و ایجادگری گردیدند." درین جا یکی از سر گذشت دکان چادری فروش را که خود شاهد آن بودم به توجه شماعزیز خوانندهً گرامی میرسانم:

"در یکی از روز های خزان، در خانه یکی از دوستانم دعوت بودیم. بعد از صرف غذا و ختم مهمانی با دو دوست دیگرم رهسپار خانه های خود شدیم. درنزدیکی منزل دوستم یک دوکان چادری فروشی وترمیم چادری وجود داشت که خانم ها چادری های شان را بعد از شستن درین دوکان جهت رنگ مجدد و چین دادن، می آوردند. متوجه شدم که مرد دوکاندار با پسر خود بسیار افسرده و پریشان حال نشسته بودند. سلام دادم و پرسیدم چطور هستید ؟ گفتند می گذرد . باز پرسیدم بازار چادری چطور است؟ گفت نپرس. شما حد اقل یک سوال در باره چادری نمودید، ولی سایرزنان حتی طرفش نگاهی هم نمی اندازند و آن را بلای جان خود می دانند. درین اثنا پسرش لب گشوده چنین ادامه داد: روز پنج شنبه گذشته چهار زن که بسیار شیک پوش بودند و از کنار دوکان ما رد می شدند، یکی از آنها به من نزدیک شد و رو به من کرده گفت: چه وقت این دوکان کاهو های سرچپه ات را می بندی؟ زیرا ازدیدن آنها اذیت می شوم.

او راست می گفت ؛ زیرا چادری زندانی بیش برای زنان نیست و واقعاً شکنجه کننده است. خوشبختانه زنان در آن ایام از شراین زندان رهائی یافته بودند و نفس تازه می کشیدند . شاد بودند ونورآزادی و امید به روی شان لبخند می زد.

ولی با دریغ وافسوس که این نعمت بزرگ به زودی از زنان در تحت سلطهً رژیم زن ستیزطالبان گرفته شد. طالبان بار دیگر به زور و اکراه، زنان را در زندان چادری پیچیده وازابتدایی ترین حقوق شان محروم ساخته و مانع حضور شان دراجتماع گردیدند.

اکنون بسیاری براین باورند که برقع حجابی افغانی است و تا نام زن افغان به میان می آید، اولین چیزی که به ذهن ها خطورمی کند، همانا برقع های آبی رنگی است که به سان یک نماد، زن افغانستان را به تصویر می کشد. دختری نوجوانی که باراول برقع آبی را بالای سرش حمل می نمود. به برگشت درخانه به مادرش چنین گفت: نمیتوانستم راه بروم وتصورمی کردم که به زمین میخورم. هرقدمی را که برمی داشتم، احساس می کردم زیرپا هایم خالی می شود. خود را در پشت جالی چادری زندانی وحقیرنسبت به بچه ها احساس می کردم وقتیکه پسران را آزاد دیدم، لحظهً پیش خود گفتم کاش پسرمی بودم تا به این مصیبت سر دچارنمی شدم .احساس نفس تنگی داشتم، ضربان قلبم زیاد شده بود. عرق از زیر موهایم مانند باران بهاری می بارید، برای دیدن اطرافم هر لحظه مجبور بودم تا تمام سرم را بچرخانم. زیرا ساحه دیدم خیلی ها کوچک بود. مانند اسپ گادی که بجز از جلو، اطراف خود را دیده نمی تواند درحرکت بودم. درهمین گرمای 45 درجه سانتیگراد تابستان به یاد زنان حامله و مریض افتادم که در زیرچادری چقدر سختی وعذاب می کشند. بویژه زمانیکه دلبدی و . . . داشته باشند. در همین تصور غرق بودم که ناگهان جوئی را در پیشرویم دیدم، خواستم از آن خیزبزنم. نمیدانم که دفعتاً چه شد، مانند مرغی کلوله شدم و سخت به زمین خوردم و زنخ، دستان و زانوهایم زخمی و خون آلود شد و لنگ لنگان خود را به خانه رسانیدم.

نوع پوشش زنان در طی دو سده ئی اخیر فراز و فرود های زیادی را تجربه نموده است از رفع حجاب دوره امان الله خان در دهه های نخست قرن بیستم همزمان با آتاترک در ترکیه و رضاشاه در ایران گرفته تا پوشیدن مینی ژوپ و ماکسی ژوپ در دوران داوود خان و یا حکومت حزب دمکراتیک خلق و بالاخره نوع متضاد آن، یعنی برقع در دوران طالبان .

البته‌ بسياری از زنان‌ تحصيلكرده‌ ما‌ پس‌ از فروپاشی "طالبان"‌ پوشيدن‌ برقع‌ را كنار گذاشتند، اما بعضی از آنان‌ مجددا پس‌ از گذشت‌ چند ماه‌ همين‌ پوشش‌ را انتخاب‌ كردند. زیرا آنها با پوشیدن برقع‌ احساس‌ امنيت‌ ميكنند.

پوشيدن چادری و برقع در حال حاضر که ما در آستانه قرن 21 زنده گی مينمایيم، بر اساس موازين پذيرفته شدهء بين المللی، اعلاميهء جهانی حقوق بشر که در آن حقوق يکسان افراد بشر را تضمين ميدارد، نه تنها بی عدالتی در حق زنان است، بلکه توهينی است بر حقوق و آزادی های فردی انسان و به ويژه زنان که بصورت مستدام در کشورهای اسلامی نظير افغانستان مورد خشونت قرار گرفته و با کم بها دادن ها به انسان درجه دوم تنزيل يافته اند.

برای آوردن اصلاح و بهبود در اين راستا تصور مینماییم که نهاد ها و ارگانهای حامی حقوق بشر، مشارکت سیاسی زنان، وزارت امور زنان و وکلای زن به همکاری رسانه های جمعی نه تنها تبليغات گسترده را راه اندازی کنند و ذهنيت مردان و زنان را روشن سازند، بلکه بالای دولت فشار وارد کنند تا در کاهش قوانين و مقررات سختگيرانه که آرزوی بنيادگرايان در آن مضمر است، مساعی شانرا مبذول دارند.

منابع و ماخذ:

- تفسیر قرآن کریم

- جواهر لعل نهرو " نگاهی به تاریخ جهان"

- میرغلام محمد غبار "افغانستان درمسیرتاریخ"

- کاندیدای اکادمیسین اعظم سیستانی "سیمای زن افغان درتاریخ"

- نسرین ابوبکر گروس "قصاریخ ملالی یا خاطرات لیسه ملالی"

- اعلامیه جهانی حقوق بشر

 

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org