شنبه، ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶   

   
      
سـید داوود مصباح

 

جمعه‏، ۲۳‏ سپتامبر‏ ۲۰۱۶

 


کشور افغانستان اسیر و گرفتار اختاپوس جهانی و ملی و اشغال شده است. امپریالیسم جهانی در راس امپریالسم امریکا در افغانستان جاخوش کرده و پایگاه ها افراز نموده و انواع سلاح و مهمات پیچیده نظامی را جابجا کرده است. و بازی های روزانه سیاسی و فضاسازی باندیتسم و تروریزم و صدها ترفند های مزورانه از کارهای روزانه آن است. دولت، پارلمان، جامعه مدنی و احزاب باند گروپ های مختلف، تنظیم های "جهادی" و غیره همه جز سرگرمی خنده آور وبازی های روزانه امریکایی ها چیزی دیگری نیست. امریکا مصروف اجرای طرح های بلند مدت خود در منطقه و آسیای میانه می باشد. در این میان خلق های افغانستان است که در آتش جنگ ها و انفجار و کشتار بی کاری و بیخانمانی و فقر شدید مرض و محرومیت میسوزند. در واقع می خواهند راه نجاتی پیدا شود و از اشغال امریکا
و ناتو و دولت ضد ملی و مزدور رهایی یابند.

شما چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ بایست به بحث بگذارید!

باید گفت که ساقط نمودن دولت موجود و براندازی با حضور پایگاه های نظامی امریکا و ناتو و مداخلات و تعیین سر نوشت توسط امریکا به هیچ صورت راه حل و رهایی بوده نمیتواند باشد.

دوم، راه رهایی خلق ها یک شعار نیست، بلکه در عمل کار بسیار وسیع و گسترده و نیروی پرتوان رهبری کننده لازم دارد. رهایی از اشغال امپریالیست ها امریکا و ناتو و رهایی از حکومت های دنباله رو سرمایه داری و استعماری، رهایی از نا امنی و جنگ و ترور، رهایی از فقر و بیکاری و آوارگی، رهایی از کاشت و ترافیک مواد مخدر، رهایی از قوم و قبیله گرایی و نفاق ملی، رهایی از فرهنگ ضد انسانی قوماندان مداری و تفنگ سالاری و تکه داری قومی و قهرمان و سپهسالار سازی، رهایی از بنیاد گرایی و وهابی گری و تکفیری و خرافات، رهایی از فرهنگ نیولیبرالی سوداگرانه و پیمانکاری و خصوصی سازی آموزش و اقتصاد، رهایی معادن – مراتع و جنگلات و اراضی دولتی و صنایع پایه از دست دلالان خارجی و داخلی و سرانجام رهایی طبقاتی انسان از استثمار انسان از انسان .

در حال حاضر در افغانستان همه خلق ها به این نتیجه رسیده اند که باید راه حل بیرون رفت از وضع کنونی را دریافت و عمل کرد، چون این وضع قابل تحمل نیست. به این صورت لازم است با گشایش گفتمان مدنی و منطقی بین روشنگران و کارشناسان میهنی بهترین راه حل موضوع افغانستان را جمع بندی و در راه تحقق آن تدابیر لازم اتخاذ گردد. البته که هر طیفی از روشنگران و هم میهنان بنا به منافع طبقاتی و ایدئولوژیکی خود راه حلی ارائه می دارند که باید مطابق واقعیت های موجود ملی و بین المللی و اوضاع اجتماعی و اقتصادی منطقه و کشور سازگار باشد. باید به قضایای موجود افغانستان و منطقه دیالکتیکی بر خورد کرد. زمانی که وضع اجتماعی و اقتصادی را در افغانستان بررسی کنیم، ملاحظه می شود که شیرازه زندگی نرمال توده ها بشدت برهم خورده. حد اقل ۷۰ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر قرار گرفته این سقوط وحشتناک اقتصادی بیشتر و بیشتر می شود و تجارب نشان داده که هر کجای جهان که پای امپریالیسم امریکا و شرکای آن برسد فقر توده ها بیشتر می شود. اگر واقعبینانه به اوضاع نظر اندازی گردد، دولت های متکی به امپریالیسم به هر اندازه تحول طلب و خوب سازمان یافته هم باشد، باز هم بنا به مداخله خارجی نمی تواند از سقوط زندگی مادی توده ها جلوگیری نماید. دولت های بورژوازی و تکنوکرات و تیوکرات در هر کجای جهان «تافته جدا بافته از توده های مردم است». در افغانستان در کنار سقوط فاجعه بار معیشتی و اقتصادی جا خوش کردن مافیای بین لمللی در قالب به اصطلاح «پیمان کاران» امریکایی، کاشت و ترافیک مواد مخدر ارزان در کنار اهداف استراتژیک امریکایی تشکیل و تمویل باند گروپ های مسلح و ناامنی روز افزون و استخراج و خروج مواد گرانبهای معدنی و آثار میراث های فرهنگی تاریخی و ده ها مصیبت دیگر کار ساده و از توان دولت های وابسته به غرب و امریکا بوده نمیتواند. تکنوکرات ها و تیوکراتها با همه لالایی خواندن ها برای توده های گیر مانده در چنگال اختاپوس جهانی و رهزنان داخلی حرف های پر زرق و برق به خلق های میهن ذوق دولت داری به سر دارند که در عمل راه حلی دقیق و صادقانه ندارند و نمیتوانند داشته باشند. شکاف عمیق بین فقر ۹۹ درصدی های توده ها و یک درصدی توان گران، شکاف طبقاتی است. راه حل طبقاتی می خواهد. بیرون کردن امپریالیسم امریکا و ناتو از کشور، تصفیه سریع جنایت کاران داخلی و سرکوب باند های تروریستی و تصفیه و پاک کاری مزارع از کاشت خشخاش و رفع سریع بیکاری، بی سرپناهی و فقر و کار سریع باز سازی از روستاها و رفع هرگونه معامله گریهای ضد انسانی و تأسیس دولت خود گردانی مردمی، شرط اساسی راه حل سریع توده ای می باشد.

در افغانستان سه مؤلفه راه رهایی خلق ها به نظر می رسد:

الف: ظهور یک قهرمان واقعی در راس یک تشکل چپ مارکسیستی –لننیستی یا یک شخصیت چون استالین، کمال اتا تورک و معمرالقذافی. استالین از یک کشور فقیر روسیه از میان خاک و خاکستر، اتحاد شوروی را به وجود آورد که فاشیسم هیتلری را نابود کرد و اتحاد شوروی را به ابر قدرت جهانی تبدیل و بازوی توانای تمام جنبش های آزادیبخش و رهایی بخش در جهان ساخت و استقلال مستعمرات محصول همکاری های اتحاد شوروی بود و صد ها نمونه عالی انسانی و بشر دوستانه در جهان یاد گار کار پر ثمر و مترقی شوراها مثل آفتاب روشن است. کمال اتا تورک مردی بود که به خلیفه بازی های مزخرف عثمانی ها و سلاطین شاخ زرین پایان بخشید و ترکیه سیکولار به وجود آورد. معمر القذافی با همه خود خواهی های کودکانه و کیش شخصیتی باز هم توانست از لیبی فقیر و بیسواد و عقب مانده کشوری بسازد که ثروتمند و مرفه و باسواد. در ۱۹۶۹ که قذافی به قدرت رسید تعداد دانش آموزان ۳۶۰ هزار نفر بود، در سال ۱۹۸۶ ثبت نام دانش آموزان به یک میلیون و دو صد و چهل هزار تن رسید. در فاصله سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۰ تعداد معلمین از ۱۹ هزار به ۷۹ هزار تن رسید. تعداد دانش جویان لیبیایی از ۱۳۴۰۰ نفر به ۱۹۰۰۰۰۰ نفر در ۱۹۹۹ رسید. تا سال ۱۹۹۵ تعداد باسوادان لیبی بالای ده سال صد در صد رسید. در کشوری که چهار میلیون جمعیت داشته باشد، چنین حد بالای آموزش قابل تحسین است.

بررسی وضعیت اجتماعی لیبی قبل و بعد از سقوط قذافی:

۱- در لیبی چیزی به نام قبض برق وجود نداشت؛ هزینه برق برای همه رایگان بود.

۲- چیزی به نام بهره‌ی بانکی وجود نداشت؛ همه‌ی بانک‌ ها موظف بودند وام‌ هایی بدون بهره (صفر درصد) به درخواست‌ کنندگان بدهند.

۳- داشتن خانه یک حق شناخته ‌شده برای همه‌ ی لیبیایی‌ ها بود.

۴- هر زوجی که تازه ازدواج کرده بودند از دولت ۶۰ هزار دلار برای خرید آپارتمان و شروع زندگی هدیه می ‌گرفتند.

۵- هزینه ‌ی آموزش و بهداشت در لیبی رایگان بود. پیش از دوره‌ ی «معمر قذافی» ۲۵ درصد مردم باسواد بودند و پس از آن، تا دوره‌ ی کنونی، شمار باسوادان به ٨٣ درصد رسیده بود.

۶- اگر یک لیبیایی می ‌خواست کشاورزی کند، زمین کشت‌ و کار، خانه، ساز و برگ، بذر و دام برای آغاز کار به صورت رایگان به او داده می‌ شد.

۷- اگر یک شهروند لیبیایی به امکانات پزشکی مورد نیازش درون لیبی دست پیدا نمی‌ کرد، دولت بهای درمان و ماندن او در بیرون از کشور را تا ٢٣٠٠ دلار در ماه متقبل می‌ شد.

۸- اگر یک شهروند لیبیایی خودرو می ‌خرید، نیمی از بهای آن را دولت می‌ پرداخت.

۹- بهای بنزین در لیبی ١٤ سنت در لیتر بود.

۱۰- لیبی هیچ بدهی خارجی نداشت و افزون بر آن، دارای ۱۵۰ میلیارد دلار ذخیره‌ی ارزی بود.

۱۱- اگر یک لیبیایی نمی ‌توانست پیشه ‌ای در خور آموزش خود بیابد، دولت دستمزدی به اندازه‌ی همان پیشه، تا هنگام یافتن آن شغل، به وی می ‌پرداخت.

۱۲- بخشی از درآمد فروش نفت لیبی سالیانه به حساب بانکی هر شهروند واریز می‌ شد.

۱۳- هر زنی که زایمان می‌ کرد، ۵ هزار دلار از دولت هدیه دریافت می ‌کرد.

۱۴- بهای ۴۰ قرص نان در لیبی ۱۵ سنت بود.

۱۵- حدود ۲۵ درصد مردم لیبی آموزش دانشگاهی داشتند.

۱۶- در دوره‌ی «معمر قذافی»، بزرگ ‌ترین پروژه‌ی آبیاری جهان در بیابان ‌های لیبی پیاده شد؛ به گونه ‌ای که در هر جای صحرا آب در دسترس بود.

ب:

راه حل دیگر را از ۱۹۹۲ به اینسو در بین این همه احزاب رنگارنگ جستجو باید کرد. بر اساس واقعیت ها ملاحظه شد، که هیچ یکی از احزاب سیاسی نه تنها که نتوانستند راه حلی به اختیار مردم میهن قرار دهند، بلکه حتی خود را نتوانستند مطرح کنند. احزاب نام نهاد جهادی از قوم و طایفه ای خود قدم به بیرون نه نهادند. احزاب به اصطلاح غیر جهادی هم از چرخیدن به دَور خود فرا تر نرفتند و در پیرامون غرب گرایی مداحی سران باند های مافیایی را زمزمه گر بودند. این واقعیت نشان می دهد که «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» یگانه حزب مترقی، مردمی، منسجم و با انضباط و دسپلین و ایدئولوژیک مربوط به طبقه ای کارگر و زحمتکشان کشور است. تکنوکرات ها و تیوکرات ها با همصدایی اشرار زمزمه می کنند که قوای محدود اتحاد شوروی در افغانستان به دعوت حزب دموکراتیک خلق افغانستان حضور یافت. بلی، حضور قوای محدود اتحاد شوروی وقت بر اساس و معیار معاهدات دوجانبه بین هر دو مملکت بود و تفاوت کلی با تهاجم نیروهای امپریالیستی امریکا و ناتو و چهل کشور امپریالیستی داشت و دارد. تفاوت زمین تا آسمان است. امریکا و ناتو و متحدین آن را کسی دعوت نکرده بود که به افغانستان تهاجم و تجاوز نماید و افغانستان را اشغال نمایند و تمام داشته های نظامی و کارخانه ها و تاسیسات ملی افغانستان را از یکسر نابود کنند و دهها زندان مخفی ایجاد نمایند و شخصیت های ملی را ترور نماید. امریکا، ناتو و متحدین متجاوز شان در این مدت طولانی اشغال افغانستان را به ویرانه تبدیل نمودند و جنایات امریکا و ناتو و متحدین شرف باخته شان در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه مرکب هولناکترین جنایات ضد بشری در تاریخ بعد از جنگ دوم جهانی شده است. برای بیرون کردن قوای امریکا و ناتو و متحدین آن و رهایی کشور از متجاوزین و استقلال افغانستان به حزبی ضرورت است که رستاخیز ملی به پا کند و جنبش مردمی را رهبری نماید. اگر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان از فرکسیون های مختلف موجود خود عبور کرده باهم بپیوندند، بدون تردید که یک الترناتیوی اساسی برای حل مشکل افغانستان می باشد. شرط اساسی دیگر در سر راه حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان این است که از لحاظ جهانبینی علمی باز آموزی شدید لازم دارد. «حزب دموکراتیک خلق افغانستان» دارای هویت ملی و بین لمللی است. اگر کنگره واحد (کنفرانس سراسری) خود را در افریقا هم دایر نماید جایگاه خود را در کنار احزاب انترناسیونالیستی برادر باز می کند.

ج:  مؤلفه سوم «نظام شورایی» است. نظام شورایی در حقیقت تفویض حاکمیت بطور مستقیم به توده های مردمی می باشد. یعنی دموکراسی مستقیم نه نیابتی و غیر مستقیم. در سیستم نظام شورایی تشکل از قاعده به راس بوده و هیچ فردی مقرر نمیشود بلکه انتخاب میشود و در راس کل کشور «شورای عالی» مظهر حاکمیت ملی می باشد. در چنین حاکمیت دیگر رئیس جمهور و وزیری در کار نیست و کمیته های منتخب اداره امور را رهبری می کند. شوراهای محل تا شورای فرمانداری (ولسوالی) و شورای ولایتی و در راس کل کشور شورای عالی ممثل حاکمیت ملی می باشد. باز سازی از روستا آغاز می گردد و شوراهای روستا صلاحیت امور باز سازی و امنیت و سر رشته کلیه امور را به عهده می گیرند. نمونه های از این دست در ۲۶۰ «کیبوتص» در اسرائیل و کمون روژاوا در منطقه کرد نشین سوریه و طرح دمکراسی شورایی فدائیان خلق ایران و زندگی بهتر برنامه حزب کمونیست و کارگری ایران و هم طرح لنینی شورا ها که بنا به شرایطی عملی نشد، خلاصه ی مطلب که نظام شورایی خود بخود بوجود نمی آید و توده ها قادر به خود گردانی نمی باشد، باید رهبری کننده و سازمان دهندگانی این سیستم را ایجاد و رهبری نمایند که وجود یک حزب و در صورت موجودیت چندین حزب همسو با ایجاد جبهه ای از احزاب مترقی و ایدئولوژیک مجهز با جهانبینی علمی این چنین سیستم را می توانند رهبری نمایند. به دو شرط: اول این که حزب یا جبهه ای از احزاب خود دارای ساختار شورایی باشند. دوم: حزب یا احزاب در حاکمیت اشتراک نمی کنند صرف رهبری می نمایند. چون اشتراک حزب در شوراهای مردمی باعث ظهور کیش شخصیت و قبضه قدرت و باعث فساد نظام شورایی میگردد. در چنین ساختار هرگز شخص در راس قدرت قرار نمیگیرد، بلکه شورای رهبری در راس حزب و هم در شورای عالی انتخابی قرار می گیرد که تمام مصوبات آن به اتفاق آراء بوده و اکثریت آراء مردود است. این نظام خود گردانی مردمی اکنون در آجندای قابل بحث مجمع عمومی و کنفرانس های انترنایونال کمونیستی جهان مطرح است. چون نمونه های دولت های کمونیستی در سده بیستم زیر بحث قرار دارد. در سیستم شورایی از کسی گرفته به کسی دیگر داده نمیشود. تولید روستایی توسط برنامه ریزی روستائیان بطور مستقیم صورت می گیرد و کوپراتیف های روستا امور بازار را اداره و تنظیم می نمایند و تنها شرط اساسی که در قانون گنجانیده میشود کسی حق استخدام کسی را ندارد و هر روستایی خود مولد است و بانک مرکزی هر روستایی را با دادن قرضه های بدون سود کمک و راهنمایی مینماید. و صنایع بزرگ و استخراج معادن و راه و جاده و بند برق و سایر تأسیسات سنگین ملی بوده توسط نظام شورایی رهبری و هدایت می شود. جزئیات موضوع در جزوه ای بنام «نظام شورایی» تشریح گردیده است. در آخر سخن باید به عرض رسانیده شود که دوستانی راه حلی برای افغانستان دارند بفرمایند تا مستفید شویم.

به امید روزی که خلق های افغانستان سرنوشت خود را به دست توانای خود رقم زنند .

 

به ادامه . . .

 

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org