Monday, March 18, 2013 1:08:08 p.m.


نورالدین همسنگر

 

سال نو و جشن نوروز به همگان فر خنده باد!
 


بهار با دامنی پر از گلهای مهر و عطوفتُ با عطر جانفزای طراوت و تازه گی و زیبایی دلا نگیزُ با ترانه های پر نشاطِ شاخسارانِ جنگلهای سبز و انبوه و با چهچه پرستو های شاد در می کوبد
.

بهار می آید با خاطره های مالامال از رنگ رویا های جانپرور با فصل شگوفه ها و با پهنای  یک آسمان صاف و آبی با فروغ عالمگیر خورشید فروزان مهربانی ها یخبند لحظه های سرد زمستانی را از دلهای افسردهء ما بر میچیند.

بهار فصل رستاخیز و رویش و زیبایی های روح نواز طبیعت و روزگاران سرور آور است.

بدین وسیله این جشن خجسته و شکوهمند باستانی را که میراث گرانبها و مانده گار نیاکان ماست از عمق دل به همه هموطنان عزیزی که در داخل و یا در خارج از مرز های افغانستان عزیز قرار دارند صمیمانه  تبریک و شاد باش می گویم.

امیدوارم زمزمهء جانپرور چشمه ساران شسته و پاکُ همهمه مسرتبار شگوفه ها و لاله های رنگین و قیام پُر جمع و جوش سبزه ها و گیاهان خوشبو در بستر پرنیانی طبیعت مژده آور یک زنده گی آرام  و فارغ از هر گونه آلام و بد بختی ها برای مردمان سر زمین مصیبت دیده ما باشد.

آرزو دارم که نوروز امسال برای مردمان ما ایام شادی و محبت پایان ویرانگری های مخوف بوده و التیام بخش زخمهای ناسور دلهای مغموم و یاس زده و درد رسیده و فضای مطمین زیستن و آرامش و بستر گرم خواب و راحت برای کودکان کشور و فصل فراوانی نعمت ها و سعادتهای همگانی باشد.

در فر جام بهار سال ۱۳۹۲ خورشیدی را برای هر یک از هموطنان عزیز بهار  شادی های بی انتهای زنده گی تمنا می نمایم.

نوروزی را که در پیشرو داریدُ آغاز و ادامه بی گسست روزهایی باشد که آرزو دارید.

سال نو و بهار نو و نوروز تان فرخنده باد!

 

رشک بهاران 

 بیا ای نو بهارِ خرم و شاد

بکن یادی ازین ویرانه آباد 

بیا زین کورهء غمها گذر کن

پریشان حالیی ما را نظر کن

مگو این خاک آماج خزان است

ز داغ سینه دلها خونفشان است

مگو اینجا هوای جانفزا نیست

به شام لحظه ها کس آشنا نیست

ز دلها رنگ یاری رخت بسته 

طنین آرزو اینجا شکسته

ز باغ ما پرستو ها رمیده

بسوی نا کجا ها پر کشیده

قیام قامت گلها خمیده 

چمن رویای یک شادی ندیده

شقایق در کنار جو نروید

ز حسرت سوز دل با کس نگوید

شده پرپر پر پروانه عشق

فتاده آتشی در لانه عشق

مگو زین وحشت دنیای بیداد

که آیین محبت رفته از یاد

مگو اینجا زمین آتشفشان است

عنان ما بدست این و آن است

مگو وادی به وادی سوگوار است

دلی آشفته هر سو داغدار است

ز شادی ها فقط یک درد مانده 

بسی رفته یکی نا مرد مانده

ز کس اندیشه یاری نبینی

بجز رسم دل آزاری نبینی

مگو اینجا بدل شور و نوا نیست

ز توفان حوادث کس رها نیست 

مگو ابر است و باران نیست اینجا 

خروش چشمه ساران نیست اینجا

زغم یک لحظه شادی نداریم

به لبها موج فریادی نداریم

مگو هر گوشه سوگ و انتظار است

دل مام وطن دایم فگار است

بیا ای بهار پر طراوت

بنه بر دست ما دست سخاوت

بیا بگذر زکام خون و آتش

ز اعماق عذاب و این کشاکش

ز چنگ اهریمن مارا رها کن

به رنگ آرزو شهری بنا کن 

بدور افگن زمستان جفا را

شکن دیوار ننگ این قضا را

پدید آوار فضای یکدلی را

بده آرامشی اهل دلی را

بباغ ما گل شادی بیاور

پیام عشق و آزادی بیاور

چو گل هرکی بخندد از دل و جان

شود خاک وطن رشک بهاران .

هالند - مارچ ۲۰۱۳

نورالدین همسنگر

 

 

   

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

www.esalat.org