شنبه، ۱۹  دسامبر ۲۰۱۵


          استاد (صباح)

گفتند چه نوشی؟ گفت: خون ملت

گفتند چه پوشی؟ گفت: پوست ملت

گفتند از چه راه اینها را به دست می آوری؟ گفت: از جهل ملت

گفتند از جهل چگونه نگهداری و مراقبت میکنی؟ گفت: در جعبه طلایی خرافات!!..

بر اساس تخمین ملل متحد، میلیاردها دالری که برای پیروزی در جنگ افغانستان به مصرف رسیده، می توانست برای هر شهروند این کشور ۱۵ هزار دالر امریکایی برسد. اما فساد و خشونت فزاینده قصه دیگری را بیان می کند. نگرانی های امنیتی مانع رفتن مردم به شفاخانه ها و مکاتب می شود و حتی بعضی افغان های محافظه کار آرزوی بازگشت به گذشته را می کنند و به امنیتی که “طالبان” با وجود خشونت، حاکم ساخته بودند، ارزش می گذارند.

نیروهای ائتلاف برهبری آمریکا در هفتم اکتبر سال ۲۰۰۱ وارد افغانستان شدند. این اتفاق چند هفته پس از حملات ۱۱ سپتامبر در آمریکا به وقوع پیوست و هدف آن از میان بردن رژیم “طالبان” بود که در خصوص این حملات مورد اتهام قرار گرفته بود.

آمریکا و همپیمانانش در ساقط کردن حکومت “طالبان” موفقانه‌ عمل کردند اما هدف اصلی آنها که بازسازی افغانستان بود ظاهرا به موفقیت چندانی دست نیافته است.

به گفته دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا، دولت آمریکا نباید در خروج نیروهایش تعجیل کند.

با این حال با ادامه درگیری‌ ها “طالبان” توانست سازماندهی خود را تقویت کند و اصلاحاتی در این گروه شبه نظامی به عمل آورد. این اتفاق پس از آن به وقوع پیوست که شبه نظامیان این گروه به دنبال درگیری‌های شدید در افغانستان به مناطق مرزی پاکستان گریختند و به اقدامات خود همچنان ادامه دادند.

ظاهرا این مساله در نقشه‌های واشنگتن در نظر گرفته نشده بود. رامسفلد، وزیر دفاع اسبق آمریکا می  ‌گوید: آمریکا از این مساله بسیار متعجب شد که “طالبان” مدتی پس از سقوط حکومتشان در سال ۲۰۰۵ بار دیگر وارد افغانستان شدند و فعالیت‌های خود را از سرگرفتند.

جوزف کالینز، استاد پوهنتون دفاع ملی در آمریکا و نویسنده کتاب "درک جنگ در افغانستان" می‌ گوید: از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۵ “طالبان” از طریق پول‌ های دریافتی از قاچاق مواد مخدر توانستند بار دیگر سازماندهی کنند و با کمک «القاعده» توانستند بار دیگر فعالیت‌های خود را از سرگیرند. جایگاه مناسبی که در پاکستان برای شبه نظامیان “طالبان” فراهم آمده بود به آنها این اجازه را داد که همچنان پابرجا باقی بمانند. گفتن این مساله درست است که در دوران پس از سال ۲۰۰۵ در جنگ افغانستان اوضاع در کشور روز به روز رو به وخامت گرایید و میزان مشکلات در این کشور افزایش یافت و این در حالی بود که فشارها بر اردوی آمریکا در عراق نیز باعث می‌شد این اردو از عملکرد کافی و لازم در افغانستان برخوردار نباشد. تا زمانی که جنگ عراق پایان نیافته بود نیروهای آمریکایی توانایی انجام وظایف خود را به نحو احسن در افغانستان نداشتند چرا که مساله جنگ عراق در کانون توجه مقام ‌های ارشد نظامی آمریکا قرار داشت. برخی بر این باورند که ناکامی تلاش‌ها برای بازسازی و نیز ناتوانی نیروهای آمریکا در ریشه کن کردن “طالبان” باعث ایجاد مشکلات جدیدی در این کشور شد.

ست جونز، از مرکز تحقیقاتی رند می ‌گوید: کمک‌های بین‌المللی به افغانستان به طور متوسط در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ برای هر نفر ۵۲ دالر بود. این درحالیست که این رقم برای کشور جنگ دیده‌ای مانند بوسنی در چند سال قبل ۱۴۰۰ دالر بود. این مساله نشان دهنده این است که تصمیمی که از سوی دولت آمریکا اتخاذ شد مبنی بر آن بود که زمان زیادی صرف جنگ در افغانستان نشود. توانایی گروه‌های شبه نظامی برای دست یافتن به جایگاهی امن در پاکستان به این معنا بود که آنها می ‌توانند بار دیگر آماده جنگ و درگیری در نقاط مختلف افغانستان شوند. این مساله کاملا مشخص است که تنها دلیل ادامه حضور ”طالبان” در منطقه پس از سال ۲۰۰۵ یک علت خاص داشته و آن در اختیار داشتن جایگاهی امن برای ادامه فعالیت‌ها بود.

این انتظار که دولت مرکزی در افغانستان بتواند نظم را در این کشور برقرار کند یک انتظار غیر واقعی است. با نگاهی به تاریخ افغانستان می ‌توان متوجه این مساله شد که در تاریخ این کشور دولتی مرکزی وجود نداشته است. ساختار قدرت در این کشور کاملا غیرشهری است و قدرت و اختیارات در اختیار قبایل و گروه‌های خاص است .این بدین معناست که زمینه لازم برای اینکه دولتی مرکزی بتواند تلاش حائز اهمیت انجام دهد و با شبه نظامیان مقابله کند، وجود نداشته است. از سوی دیگر “طالبان” در منطقه فعالیت‌ های خود را به طور موثر در پیش گرفته است.

باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا و دولتش متعهد شدند خروج نیروهای بین‌المللی را از افغانستان هرچه سریعتر آغاز کنند و قرار است ۱۴۰ هزار نیروی بین‌ المللی از این کشور خارج شوند. با این حال برخی ناظران محلی می‌گویند این استراتژی خطرناک است.

دیوید بارنو، یک نظامی متقاعد آمریکایی که در سال‌ های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در اردوی آمریکا فرماندهی نیروهای این کشور در افغانستان را برعهده داشت، می‌ گوید: اقدام شتاب زده برای خروج نیروها که در حال حاضر در راس سیاست‌ های آمریکا در قبال افغانستان قرار دارد ممکن است دستیابی به ثبات در این کشور را به امری دشوار تبدیل کند. من بر‌آنم که ما همچنان باید به حضور نظامی خود در افغانستان ادامه دهیم. چالش ما درحال حاضر این است که افغانستان را ترک کنیم و این در حالیست که منطقه در شرایطی قرار دارد که امکان وقوع جنگ داخلی پس ازخروج نیروهای آمریکایی بسیار بالاست.

سیزده سال پیش از اکنون، ایالالت متحده امریکا رهبری جبهه ای را به عهده گرفت که بیش از چهل و  پنج کشور جهان آن را همراهی می کردند. همه این کشورها به افغانستان نیروی نظامی فرستادند و به هدف آنچه جنگ با تروریزم خوانده می شود وارد خاک کشور گردیدند. 

“طالبان” که بهانه اصلی فراهم ساختن زمینه حمله و حضور این تعداد نیروی نظامی جهان قلمداد می گردیدند در همان پانزده روز نخست آغاز حملات و پیش از فرستاده شدن نیروهای پیاده کشورهای مهاجم، از میان برداشته شده، دولت آنها ساقط شد و سازمان و تشکیلات حزبی، سیاسی و نظامی آنان منهدم و متلاشی گردید. بیش از یک دهه از امروز، بازگشت “طالبان”، تنها فکاهی خنده داری بود که برخی از انسان های بدبین آن را مطرح می کردند؛ طالبانی که به تعبیر برخی از مردم، گویی آب شدند و به زمین رفتند. 

به باور تحلیلگران اگر بر اساس آنچه در روزهای اولیه هجوم امریکا و متحدانش بر افغانستان، روی داد محاسبه می شد، دوسیه جنگ با تروریزم در همان روزهای نخست شروع آن، باید مختومه اعلام می شد؛ زیرا دیگر نه تروریزمی در کار بود و نه “طالبان”؛ اما این چیزی نبود که قناعت اردوی های یورشگر خارجی از حمله ای به گستردگی کم نظیر در قرن اخیر را به آسانی فراهم سازد. 

بر این اساس، کابوس تروریزم همچنان چون شمشیر داموکلس باید بر سر مردم افغانستان و ملت های کشورهای دارای نیروی نظامی در افغانستان نگهداشته می شد و به همین دلیل هم بود که “طالبان” دوباره احیا شدند، رهبران «القاعده» و “طالبان” به نحو معجزه آسایی از نبردهای اولیه جبهه ضد تروریزم به رهبری امریکا جان به سلامت بردند و حتی اعضای کوچکتر دولت “طالبان” نیز قادر به فرار به پناهگاه امن در آن سوی مرز گردیدند. «القاعده» همچنان به عنوان بزرگترین خطر خارجی برای امنیت ملی امریکا باقی ماند، براین شایبه همچنان از سوی رسانه های اغواگر غربی، نواخته شد که خطر احیای مجدد “طالبان”، منتفی نیست. 

- بنا بر این جنگ با تروریزم تا نابودی کامل آنها ادامه می یابد؟

- امریکا و متحدانش تا ابدالآبد ازافغانستان در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی دفاع خواهد کرد؟

- تفنگداران و جنگ سالاران تابع قانون و دولت خواهد شد؟

- دولتِ قوی، مقتدر و خدمتگزار ایجاد خواهد کرد؟

- اردو و نیروهای امنیتی کشور را آموزش داده و تجهیز خواهد کرد؟

- اردوی ملی مالک توپ، تانک، راکت های زمینی و هوایی و هواپیماهای بم افگن و شکاری خواهد شد؟

- زیربناهای اقتصادی و سیاسی کشور احیا می شود؟

- مردم کشور بر سرنوشت شان مسلط خواهد شد؟

- و خلاصه اینکه افغانستان را به رؤیایی ترین بهشت روی زمین تبدیل خواهد کرد؟.

 اکنون درست سیزده سال از این وعده های رنگین می گذرد؛ اما هنوز که هنوز است نه تنها تروریزم ریشه کن نشده؛ بلکه خطر آن بسیار بیشتر از روزها و ماه های نخست حمله خارجی بر کشور، افزایش یافته و تا پشت دروازه های شهروندان حتی در شهر امنی مانند کابل رسیده است.

رهبران “طالبان” همچنان متواری اند و هنوز در پیشگاه قانون و عدالت، پاسخگوی جنایت های خود علیه مردم در زمان حاکمیت شان و پس از آن در طول این سالها نیستند. تروریست ها به مراکز اصلی خود در پاکستان برگشته و از آنجا خود را سازمان دهی و تجهیز می کنند و علیه دولت، مردم و نیروهای امنیتی دست به کشتار و بمب گذاری و ترور و وحشت و خشونت می زنند، دموکراسی و حکومت داری خوب، احیای زیربناها، توسعه معارف، تامین اجتماعی و حقوق شهروندی دیگر هیچ اولویتی ندارند؛ اکنون هرچه هست مبارزه با خطرات گسترده و رو به گسترش امنیتی است که از داخل و خارج، افغانستان و دولت آن را تهدید می کند. 

نیروهای خارجی در برابر حملات موسوم به سبز علیه آبی به زانو درآمده اند؛ اما این مردم و دولت افغانستان اند که باید میراث دار جنگی باشند که به بهانه مبارزه با تروریزم، به احیای دوباره تروریزم، ایجاد اردوی که تنها به سلاح های سبک دسترسی دارد، مرگ هزاران غیرنظامی بی گناه و به جا ماندن صدها هزار بیوه و یتیم و معلول و بی خانمان، افزایش بی رویه مهاجرت و وطن گریزی، حملات مداوم مرزی از سوی پاکستان، بیداد گری و اوباشی جنگ سالاران در کابل و دیگر شهرهای کشور، خطر جنگ داخلی، فساد، زیربناهای اقتصادی همچنان ویران و اقتصاد مصرفی متکی به واردات خارجی و یک فضای متشتت و تنش آلود سیاسی انجامیده است.

نشریه دی سایت نوشت - ده سال بعد از شروع جنگ افغانستان آمریکا مستقیم با “طالبان” مذاکره می کند. این موضوعی است که رابرت گیتس وزیر دفاع سابق آمریکا نیزآن را تایید کرده است. اما اینکه ایالات متحده با چه کسی و درباره چه چیزی می خواهد مذاکره کند هنوز مشخص نیست. غرب بر اساس واقعیات افغانستان مغلوب این جنگ شده است “طالبان” می تواند حالا خود را به عنوان پیروزمیدان ارزیابی کند.

آنها می توانند مذاکره نکنند و فقط منتظر بمانند که غرب نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. به این ترتیب در آن زمان این “طالبان” است که اساسا سرنوشت افغانستان را در دست خواهد گرفت.در بهترین حالت “طالبان” ممکن است با نیروهای تحت حمایت غرب یک قرارداد سست را ببندد که کشور را در حالت پایدار نگه دارد.

در بدترین حالت برگشت کشور به سالهای ۹۲ تخمین زده می شود. در آن زمان کشور دچار جنگها و درگیری شد.

یک افغانستان بدون “طالبان” در هیچ یک از سناریوهای ارزیابی شده برای این کشور نمی تواند وجود داشته باشد. جنگ افغانستان یک خطای البته غیر قابل اجتناب از طرف غرب بود. این جنگ یک افتضاح و به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر بود. این جنگ ابرقدرت آمریکا را در باتلاق کشاند و گرفتار کرد.

ما دقیقا می دانستیم که به کجا روانه شده ایم. این کشور بالاخره یکی از مراکز نبرد جنگ سرد محسوب می شد. بعضا شوروی سابق در سال ۱۹۸۹ میلادی با همان گروههایی مذاکره کرد که حالا آمریکاییها می خواهند با آنها توافق کنند .اولین خطای مهم غرب تکبر و نخوت بود. غرب ازسال ۲۰۰۱ و در شروع جنگ خود را بسیار غنی و قدرتمند احساس می کرد و فکر می کرد هر چیزی بخواهد می تواند خلق کند. اما این توهمی بیش نبود. خطای دوم غرب این بود که با تکیه به توفق و برتری خود جنگ دیگری را (در عراق) به راه انداخت. خطای سوم غرب این بود که خود را به عنوان یک نیروی خوب و مثبت می دانست غافل از اینکه نقش امپریالیستی نیروهای غربی در افغانستان خود را نشان داده بود. هرگز غرب در این سالها نتوانست نظر اکثر افغانها را به خود جلب کند.

ادامه دارد . . .

 

 

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org