جمعه، ۷ اگست ۲۰۰۹


امریکا در گرداب جنگ افغانستان

نویسنده: رحیم آریا

امریکا پس از هفت سال حضور ناکام در افغانستان و شکست های راهبردی و عملیاتی، تابستان امسال دست به ارایش نظامی دیگری زد.

در چارچوب طرح های تازۀ دولت امریکا، هزاران سرباز امریکایی به افغانستان ریختند تا قدرت اسلامگرا ها را درهم بشکنند.

در تابستان امسال هزاران سرباز امریکایی به جنوب و شمال افغانستان رفتند و عملیات بزرگی را در برابر اسلامگرا ها آغاز کردند.

اما پس از یک ماه از آغاز عملیات نظامی امریکا در برابر شورشیان اسلامگرا در کشور می گذرد و این نیروها با وجود داشتن تجهیزات نظامی پیشرفته تا اکنون نتوانسته اند که حتی یک ولسوالی را در افغانستان تصرف نمایند.

امریکا امروز در افغانستان به همان چاهی افتاده است که سی سال پیش امریکا و متحدین عرب و پاکستانی اش برای دولت دموکراتیک افغانستان حفر کرده بودند.

همچنان از آغاز سال جاری میلادی تا اکنون در حدود دو صد سرباز خارجی به شمول امریکایی ها و انگلیسی ها در کشور کشته شده اند و بیش از پنج صد سرباز دیگر خارجی زخم برداشته اند.

مبارزه با اسلامگرا های افراطی و جنایت کار به یکی از چالش های امریکا و چهل متحد دیگرش در افغانستان مبدل شده است.

غربی ها و امریکایی ها در دههء هشتاد میلادی از این اسلامگرا ها به عنوان آله یی برای نابودی دولت افغانستان و ملت این کشور استفاده کردند و امروز خود به دست همان اسلامگراهای مرتجع کشته می شوند.

زمانی خود غربی ها به این فکر می کردند که اسلامگرا های افراطی و به گفته خود غربی ها احمق و کهنه فکر تنها به درد این می خورند که آلهء دستی برای پیاده کردن آروز ها و تصورات آمریکا و غربی ها در کشورهای جهان سوم و به ویژه کشورهای آسیایی هستند.

تجربهء سال های جنگ تحمیلی در برابر دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان نشان داد که امریکایی ها و غربی ها سخت به اسلامگرا ها دل بسته بودند و از آنان برای نابودی جنبش های مردمی و مترقی در کشورهای مختلف و به ویژه افغانستان استفاده کردند.

اما امروز خود امریکایی ها و متحدین غربی در دام همان اسلامگرا های افتاده اند که یک روزی از آستین امریکا سر بیرون آوردند و زاده شدند.

گذشته از این، زنده گی قبایلی افغانستان و این که فرماندهان نظامی و رهبران طالبان افغان خود برخواسته از همین قبایل هستند، مشکل دیگری فرا راه غربی ها در کشور است.

طالبان که عمدتاً از قبایل مختلف افغانستان میایند، پس از این که موفق شدند حمایت این قبایل را به دست بیاورند، در سال های ۱۹۹۶ میلادی به قدرت کابل دست یافتند، اما بروز جنگ های داخلی و کشتار های اقوام مختلف کشور بیشتر به نسل کشی شباهت داشت، تا جنگ در برابر جهادی های پیشین!.

طالبان پس از حملهء آمریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی از قدرت رانده شدند و دوباره به آغوش قبایل شان بازگشتند. از همین آغاز اشغال، کشتار دست کم دو هزار زندانی طالب در شمال افغانستان توسط نیروهای دوستم و به اسارت گرفتن و حتی تبادلهء زندانیان طالب بر سر سگ و اسپ توسط نیروهای جهادی(!) و متحدین غربی آن ها، شعله های نفرت را در دل قبایل پشتون زنده نگهداشت.

پس از تقسیم قدرت و حضور دوبارۀ نیروهای جهادی(!) پنجشیری و شورای نظار به قدرت و آغاز جنگ در برابر طالبان در بخش های پشتون نشین کشور، بهانهء خوبی به دست اسلامگرا های افراطی داد.

طالبان پس از درک ناکامی رژیم کابل، فساد گسترده، توسعهء تجارت مواد مخدر، به قدرت رسی جنایت کاران جنگی دست به اغشتاش و تمرد در برابر رژیم کابل زدند.

اگرچه طالبان از دو نگاه نسبت به غربی ها و رژیم کابل دست بلند دارند، اما بازهم طرز تفکر کهنه و ارتجاعی این گروه در دراز مدت پیروزی این گروه را غیر ممکن می سازد.

نخست این که گروه طالبان حمایت قبایل پشتون را در کنار خود دارند، چون نخست این که منافع این قبایل در معرض تهدید غربی ها قرار دارد، و از سوی دیگر بیشتر از ۹۰ درصد مردم افغانستان و به ویژه قبایل پشتون در کنار مرز با پاکستان و در آن سوی مرز و خاک افغانستان به طرز سنتی و عنعنوی و با تفکرات اسلام سخت گیر و افراطی که همانا تفکر طالبانی است، زنده گی می کنند، که این خود موقعیت مناسبی برای طالبان است تا از میان این قبایل سرباز گیری کرده و حمایت آنان را با خود داشته باشند.

دوم این که طالبان که از میان خود قبایل افغانستان میایند، سخت به شیوه های جنگ و همخوانی با محیط جنگی شان آشنایی دارند. این گروه با راه های مختلف و شیوه های مختلف جنگ های چریکی در داخل خاک افغانستان آشنا هستند.

طالبان با سوء استفاده از حمایت مردمی که از رژیم کابل و غربی ها رنجیده اند، به آرایش نظامی و سیاسی پرداخته و به یک دشمن قوی و سخت سر برای غربی ها مبدل شده اند. البته نقش پاکستان نیز در این میان کلیدی است. این کشور از توسعهء حضور امریکا و غرب در افغانستان هراس دارد و از آن روزی می ترسد که توسط همین غربی ها تجزیه شود. از همین رو، پاکستانی ها با جدیت در تلاش هستند تا به هرنوعی اسلام گرا ها را از فکر ایجاد یک کشور اسلامی در پاکستان منحرف بسازند و آنان را به جنگ به افغانستان و در برابر نیروهای خارجی اعزام نمایند.

پاکستان به صورت گسترده از طالبان در داخل افغانستان حمایت می کند و برای این گروه تجهیزات نظامی، جنگ افزار، تیل و موتر را برابر می کند.

از سوی دیگر، کرزی و گروه کاری وی بر حمایت آمریکا و غربی ها بیشتر از حمایت بر مردم افغانستان تکیه دارند.

مردم افغانستان پس از سال ها جنگ های داخلی و حکمروایی طالبان مرتجع سخت امیدوار به استقرار صلح و آرامش در کشورشان و بازسازی و نو سازی افغانستان بودند، اما پس از هشت سال روشن شد که این دیگر ارتجاع طالبانی و ریش های رسیده به ارتجاع امریکایی و "ریش تراشیده" و "لباس پوش های خوش دوخت" تغییر چهره داده است.

اکنون نیروهای نظامی امریکایی و متحدین غربی آن ها با واکنش های مردم افغانستان رو به رو شده اند. مردم از شعار های میان تهی و جنایات رژیم حاکم و غربی ها در کشور خسته شده اند و واکنش مردمی خود را در شکل مبارزات مسلحانه، اعتراضات، عدم همکاری و غیره نشان می دهند.

با وجود افزایش قوای نظامی خارجی در افغانستان، کشور به طرف ناامنی های بیشتر فرو می رود و ناراضایتی توده های مردمی از رژیم کرزی و حامیان خارجی آن گسترش می یابد.

 

توجه!

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با ذکر منبع و نام «اصالت» مجاز است

کلیه ی حقوق بر اساس قوانین کپی رایت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد

Copyright©2006Esalat

 

 

www.esalat.org