یکشنبه، ۹ دسمبر ۲۰۰۷

 بخش دهم

طالبان پس ازسقوط

 

افغانستان كشوري كوهستاني است كه به علت موقعيت جغرافيايي در گذر زمان همواره مورد نظر دولت‌هاي قدرتمند و استعماري عصر خود بوده است . در اين رابطه مي‌توان به دو جنگ انگليس در قرن نوزدهم و شكست اين كشور در برابر افغان ها، جنگ ده ساله در قرن بيستم‌از سوي روس‌ها كه سرانجام با شكست افغانستان را ترك كردند، اشاره نمود.  در قرن بيستم و يكم هم اين كشور گذشته از موقعيت سياسي از لحاظ اقتصادي با داشتن منابع عظيم نفت ،گاز،ذغال سنگ ، مس، اورانيوم، آب و نيز نقش آن در اتصال آسياي ميانه به جنوب آسيااز طمع دولت‌هاي قدرتمند دور نماند.  چنين ويژگي باعث شد تا اين كشور در اوايل قرن بيست و يكم هم بيش از گذشته مورد توجه آمريكايي‌ها قرار گيرد.

 آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم، تامين صلح ،امنيت و بازسازي در اصل براي يافتن پايگاهي در منطقه، اواخر سال ‪ ۲۰۰۱ميلادي با سرنگوني حكومت پنج ساله طالبان در كابل، وارد افغانستان شده است.  ساكنان اين سرزمين كه از سه دهه جنگ ، ويراني و مهاجرت خسته شده بودند در آن زمان به شعار غرب ، افغانستان را نمونه مي‌سازيم،   به عنوان يك باور به آن اعتقاد پيدا كردند.  شش سال از طرح اين شعار مي‌گذرد، افغان‌ها در اين مدت نه تنها شاهد دستاورد گسترده امنيتي، صلح و بازسازي نبودند، بلكه نابساماني اجتماعي ، اقتصادي و بيكاري شرايط زندگي را براي آنان بيش از گذشته، مشكل تر كرد.

 اين عوامل باعث افزايش نارضايتي و بي‌اعتمادي مردم نسبت به حكومت شد، و پس از گذشت شش سال آنچه امروز در افغانستان در حال گسترش است شكاف گسترده طبقاتي مي‌باشد كه جامعه با آن رو به رو است.  كمك‌هاي آمريكا، جامعه جهاني و انتخاب تجارت آزاد باعث پيدايش يك گروه مرفه خاص در جامعه سنتي و عقب افتاده افغانستان شد و از عوامل افزايش فاصله طبقاتي گرديد.  

هفته‌نامه اقتدار ملي چاپ كابل در شماره ‪ ۲۲۷خود در مطلبي با عنوان افغانستان، ايران دوم آمريكا نخواهد شد، نسبت به افزايش فاصله طبقاتي در جامعه افغان‌ها هشدار داده است .

اين هفته نامه با اشاره به اصول شش ماده‌اي انقلاب سفيد محمدرضا پهلوي شاه مخلوع ايران نوشته است: انقلاب سفيد شاه نتوانست فاصله ميان دارا و ندار را كم كند و مردم دست به قيام زدند و حكومت شاه را سرنگون كردند.  به نوشته اقتدار ملي، فاصله طبقاتي در افغانستان رو به افزايش است، اما نمي دانيم، چه زماني كارد به استخوان ملت خواهد رسيد كه طبقه حاكم كه توجهي به مردم عادي ندارد را از ميان برخواهد داشت.  اين رسانه ترويج بي‌توجهي به خواسته مردم، رييسان كم سواد و حريص، فساد اداري، ديوان سالاري و دوري از مردم، زندگي تجملاتي، اسراف سرمايه ملي و انتقال پول به بانك‌هاي خارجي به عنوان نشانه‌هايي ياد كرد كه حكومت قبل از انقلاب اسلامي ايران در سال ‪ ۱۳۵۷را در اذهان افغان‌ها زنده مي‌كند.

اين نشريه هشدار داد: اگر باز هم، دولت مورد حمايت آمريكا در افغانستان همانند ايران مورد غضب مردم قرار گرفت، ديگر هيچ نيرويي قادر به كنترول اوضاع نخواهد بود. پس از سقوط حكومت طالبان با ورود نيروهاي خارجي، افغان‌ها به حاكميت وقت بسيار اميد بسته بودند، هر چند تبليغات رسانه‌اي غرب در اين رابطه نقش اساسي داشت. آمريكا بر اثر تبليغات رسانه‌اي قدرت شكست ناپذير معرفي شد واز رسانه‌ها كمال بهره برداري را هم كرد. اين كشور با استفاده از رسانه‌ها ذهنيت براي افغان‌ها ايجاد كرد كه هيچ حركت و فعاليتي از كنترول آمريكا خارج نيست. آمريكا در آغاز حمله اعلام كردكه هر شي به اندازه سه اينچ را بر روي خاك افغانستان،مي تواند مشاهده كند و با استفاده از تبليغات رسانه‌اي و تكنيك پيشرفته نظامي كه در اختيار داشت، روحيه افغان‌ها و طالبان را تحت تاثير قرار داد. افزايش فقر ناشي از گسترش فاصله طبقاتي ، فساد اداري ،نرخ بالاي بيكاري در ميان جوانان، نارضايتي عمومي از دولت، نابودي زيرساخت‌ها و ناتواني دولت در تامين امنيت دست به دست هم داده تا زمينه جذب جوانان در صفوف طالبان بيش از گذشته فراهم شود.

ميليون افغان در مناطق دور دست كشور در معرض خطر فقر و گرسنگي قرار دارند، به علت فقر نوجوانان كمتر از ‪ ۱۵سال در برخي مهمانخانه‌هاي خارجي كار مي‌كنند كه اين افراد با سرشت پاك در معرض انواع ناهنجاري‌ها قرار دارند.  وجود اين مهمان خانه‌ها به عنوان يك معلول اجتماعي در شهر كابل در حال افزايش است هر چند وقت پوليس با حمله به اين مراكز تعدادي زنان خارجي را كه در زمينه فساد اخلاقي فعاليت دارند، بازداشت و از كشور اخراج مي‌كند. سرخوردگي اجتماعي مردم، عدم اعتماد و نارضايتي مردم از دولت در حال افزايش است و اين امر به تقويت فعاليت طالبان در جامعه كمك مي‌كند.

كشتار غيرنظاميان ،ناتواني دولت در اين زمينه و پرداخت غرامت بسيار كم به خانواده‌هاي متضرر در حملات هوايي به مبلغ ‪ ۲۰۰تا ‪ ۴۰۰دالر از سوي نيروهاي خارجي ، قدرت گرفتن افراد زورمند دوران گذشته همگي مويد اين ادعا است.  اين در حاليست فرهنگ افغانها بر زندگي ساده تكيه دارد، آنهابه فرهنگ خود بسيار پاي بند و استوار هستند كه با سقوط طالبان اين عوامل در حال تغيير است. درافغانستان هر كس توانست اسلام تندرو را مطرح كند فردي با شخصيت و مورد تكريم جامعه است كه طالبان چنين بودند، بر عكس به افراد دمكرات ، ليبرال و روشنفكر چندان اهميت نمي‌دهند. ناكامي آمريكا در عراق كمك بزرگي به طالبان افغانستان كرد كه اين گروه توجه به حملات انتحاري را، بيش از گذشته در دستور كار خود قرار داد.

 اين گروه مانند تروريست‌ها در عراق به توليد و كاربرد بمب‌هاي دست ساز قوي روي آورد و به آموزش شيوه‌هاي نوين جنگ نامنظم در مقابل نيروهاي دولتي و خارجي در افغانستان پرداخته است.  با استفاده از موترهاي بمب‌گذاري شده و انجام حملات انتحاري به افزايش رعب و وحشت در ميان نيروهاي دولتي و خارجي مي‌پردازد.  در چنين شرايطي طالبان با استفاده از تدبير زور و خشونت مردم روستاها را در جنوب ،جنوب غرب و شرق مجبور به عدم همكاري با نيروهاي خارجي مي‌كند كه در اجراي اين سياست تا حدودي هم موفق عمل كرده است.  با اجراي چنين شيوه‌اي، برخي مردم با ادامه همكاري با نيروهاي خارجي منازل خود را به حوزه شهري كه طالبان نفوذ كمتري دارد، منتقل كردند.

طالبان در چارچوب چنين سياستي با كساني كه با دولت و نيروهاي خارجي همكاري كنند، آنان را تهديد به عدم همكاري ، ربودن و قتل مي‌كنند.  در حال حاضر به نظر اين گروه هر مامور غير طالب بايد كشته شود و واجب القتل نيز است.  به گزارش رسانه‌ها در نيمه نخست سال ‪ ۲۰۰۷ميلادي، طالبان ‪ ۴۳افغان را ربودند كه ‪ ۲۱نفر را كشتند و از سرنوشت بقيه اطلاعي در دست نيست.  شرايط در مناطق تحت حاكميت طالبان بگونه‌اي است كه طالب بودن و مخالفت بادولت افتخار است و طرفداري و همكاري با حكومت ،مايه شرمساري و ننگ است. به گفته برخي آگاهان مسايل سياسي با توجه به شرايط اجتماعي اين كشور، اگر غرب و افغانستان نتوانند به صورت دايمي و يا حتي موقت طالبان را از صحنه سياسي حذف كنند، اين گروه به راحتي و با سرعت ،مسير بازگشت به قدرت را در اين كشور طي خواهد كرد.  

در چنين اوضاعي با توجه به حضور ‪ ۴۰هزار نيروي خارجي و عدم تحقق وعده تامين امنيت ، كمك به صلح و بازسازي ، افزايش ناهنجاري ها، فساد اداري ، بي اعتمادي و نارضايتي عمومي موجب افزايش فعاليت مخالفان دولت شده است.  مخالفان دولت به دو دسته مسلح و غيرمسلح تقسيم مي‌شوند كه افراد مسلح شامل طالبان، شبكه القاعده و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار است.

 حداقل مي‌توان گفت كه دو گروه اخير با درنظرداشت شرايط سياسي جامعه كمتر به فعاليت‌هاي تروريستي در شش ماهه اول سال ‪ ۲۰۰۷ميلادي متوسل شدند.  طبق برخي گزارش ها،اين دو گروه در انتظار دستاوردهاي جرگه امن منطقه‌اي (نشست سران اقوام) كه با شركت ‪ ۷۰۰نفر از نمايندگان افغانستان و پاكستان در كابل برگزار ‌شد، بودند.  همچنين گفته مي‌شود اين دو گروه مسلح مخالف دولت در حال سازماندهي افراد براي فعاليت تروريستي در آينده هستند.  در اين ميان طالبان در سالجاري ميلادي بر شدت حملات انتحاري، حمله به مواضع و پايگاه نيروهاي دولتي و خارجي و گروگان‌گيري افزوده است. اعضاي اين گروه سياست گروگان‌گيري اتباع خارجي را افزايش داد، دو آلماني و پنج افغان را در ميدان وردك و ‪ ۲۳تبعه كورياي جنوبي را در قره باغ و ‪ ۲۱افغان را هم در جاغوري ولايت غزني ربودند.

 دراين ميان منصور دادالله فرمانده نظامي طالبان از گروگان- گيري به عنوان يك سياست موفق براي آزادي افراد گروه از زندان دولت ياد مي‌كند.  اين در حاليست كه دولت افغانستان تجربه تلخي از آزادي پنج طالب در قبال آزادي دانيله مسترو جاكومو خبرنگار ‪  ۵۲ساله ايتاليايي كه در ولايت هلمند درجنوب كشور همراه با  اجمل نقشبندي خبرنگار محلي ربوده شد، دارد.

 خودداري دولت در آزادي افراد مورد نظر طالبان باعث شد تا نقشبندي توسط طالبان سر بريده شود.  پس از آنكه دولت پنج عضو طالبان را آزاد كرد، مورد انتقاد قرار گرفت و چنين معامله‌اي با ايتاليا باعث شد تا دولت اين اقدام را اولين و آخرين عمل در رابطه با گروگان‌گيري اعلام كند.

تاكيد دولت بر پايبندي به سياست مزبور باعث وقفه در آزادي ‪ ۲۳شهروند كورياي جنوبي ربوده شده گرديد، طالبان در قبال عدم آزادي ‪ ۲۳طالب از سوي دولت ، دو گروگان را با ضرب گلوله كشت. اتخاذ چنين سياستي و عدم معامله دولت با طالبان باعث شد تا كورياي جنوبي براي رهايي شهروندانش ، هياتي را براي ملاقات با كرزي اعزام كند. در حاليكه اين مذاكرات بدون نتيجه مشخص پايان يافت، سخنگوي دولت اعلام كرد كه گروگانگيري عملي غير اسلامي و انساني است و دولت از هيچ تلاشي براي رهايي اين افراد خودداري نخواهد كرد.  وي با بيان اينكه شورشيان با اين اقدام مي‌خواهند افغانستان را بي‌ثبات نشان دهند، تاكيد كرد هر چند حيات انسان‌ها مهم است اما دولت با طالبان معامله‌اي نخواهد كرد.

اعلام چنين موضعي از سوي دولت باعث شد تا كورياي جنوبي هياتي را براي يافتن راه حلي در بحران پيش آمده، راهي آمريكا و پاكستان كند.  از سوي ديگر نمايندگي هيات سياسي سئول در كابل به تلاش‌ها براي آزادي اين افراد ادامه داد و هياتي را براي گفت و گو با طالبان رهسپار ولايت غزني كرد.  ارتباط هيات با آدم ربايان از طريق تلفون از سوي ريش سفيدان محلي انجام شد كه اين كار نتيجه‌اي نداد.

پس از چند روز تماس هيات اعزامي دولت و كورياي جنوبي در ولايت غزني با طالبان سرانجام  وحيدالله مجددي رييس هيات اعزامي دولت براي مذاكره با طالبان به علت عدم همكاري دولت و مشكلات امنيتي و اصرار طرفين بر اجراي خواسته‌هاي خود استعفا كرد. به گفته مجددي، مسوولان محلي و دولت قادر به تامين امنيت وي در مذاكره با طالبان براي آزادي شهروندان كورياي جنوبي نبودند.

در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد با چراغ سبز دولت و يا آمريكا طرح مذاكره مستقيم كورياي جنوبي براي گفت و گو با طالبان مطرح شد.  مسوولان محلي غزني اعلام كردند آماده برقراري چنين ارتباطي هستند تا با انتخاب محل معين، مذاكره طالبان باكانگ سونگ زو سفير كورياي جنوبي آغاز شود.

 طالبان اعلام كرد، حاضر نيست در محلي كه خارجي‌ها حضور دارند، با كورياي جنوبي مذاكره كند و اين كشور هم مذاكراه با طالبان را در خارج مطرح كرد. شوراي رهبري طالبان براي پايان دادن به اين مساله سه نفر را تعيين كرد تا در قالب كميته‌اي در اين مورد تصميم‌گيري كنند. مخالفان دولت افغانستان دولتمردان سياسي سابق، گروهها و احزاب كه در دايره قدرت نيستند، در نشست‌ها و در نشريه‌هاي خود عملكرد دولت را مورد نقد و بررسي قرار دادند.

پس از آنكه حكومت طالبان در سال ‪۲۰۰۱ميلادي سقوط كرد اين‌گروه حالت دفاعي در پيش گرفته و در جست وجوي پناهگاه بود، اغلب به پاكستان رفتند، كشوري كه پس از تاسيس آن در سال ‪ ۱۹۴۷ميلادي با افغانستان داراي اختلاف مرزي بود. تعدادي رهسپار كشورهاي عربي و شمار كمي هم ادامه حضور در كشور را بر مهاجرت ترجيح دادند.  طالبان هيچگاه آنچه را كه امروز شاهد آن هستند انتظار نداشتند و آنان خود را شكست خورده احساس مي‌كردند. اين گروه دو سال بعد از شكست، سازماندهي و طراحي عمليات را در پاكستان شروع كرد.  سوال اين است چرا در شرايط كنوني در كشوري كه اغلب زيرساخت‌هاي آن طي سه دهه جنگ ويران و نابود شد، طالبان در حال قدرت گرفتن هستند.

 يکي ازتحليلگران پاکستاني مينويسد: جاي شكي نيست كه طالبان در جنوب و جنوب شرق افغانستان و آن سوي خط مرزي ديورند به علت وابستگي قومي، زباني و فرهنگي از پايگاه قوي اجتماعي برخوردار هستند.  پس از سقوط طالبان به هنگام تشكيل دولت جديد، پشتون‌ها در حاشيه قرار گرفتند و به آنان و طالبان به يك ديد نگاه شد.  پشتون‌ها اميد زيادي به دولت داشتند وقتي كه با بي‌مهري حكومت و مجامع خارجي رو به رو شدند، دوباره به طالبان روي خوش نشان دادند.  

آنان به طالبان به عنوان يگانه منجي و مدافع حقوق خود نگاه مي‌كنند كه حقوق از دست رفته شان را از راه اعمال فشار و زور بدست خواهند آورد. اين افغان بر اين باور است كه طالبان با حمايت قومي پشتون‌ها بار ديگر در حال قدرت گرفتن است. فشارهاي قومي، بازداشت و زنداني شدن پس از سقوط حكومت طالبان باعث شد تا آنان دست به مقاومت بزنند .

وكيل احمد متوكل وزير خارجه وقت حكومت طالبان به رسانه‌ها گفته بود طالبان پس از سقوط دو راه بيشتر در پيش روي نداشتند،يا بايد كشته مي‌شدند يا به زندان منتقل مي‌شدند و راه سومي نمانده بود.

به گفته وي به اين علت اين طالبان دست به سلاح برد و مقاومت مسلحانه را انتخاب كرد و ادامه داد.  آگاهان مسايل سياسي معتقدند عامل اصلي پرورش و قدرت گرفتن طالبان ، پاكستان است كه بدون حمايت اين كشور، طالبان قادر نبودند كه بار ديگر قدرت پيدا كنند و وارد صحنه شوند. به اعتقاد افغان ها، پاكستان اطلاعات گسترده‌اي با كمك كارشناسان خود از جغرافيه، فرهنگ، اقوام، اقتصاد ، تجارت ، حساسيت‌هاي قومي و نيرومندي اقوام در افغانستان دارد.

با توجه به داده‌هاي اطلاعاتي فراوان كه اين كشور از اوضاع داخلي همسايه خود در اختيار دارد،سرمايه‌گذاري كلاني در مسايل افغانستان كرده است.  برخي گروه‌ها در پاكستان با داشتن ارتباط قوي با طالبان و تمايل اين گروه براي رسيدن به اريكه قدرت باعث شد تا آنها به منافع دراز مدت خود در افغانستان بينديشند. در سال‌هاي اول تمام تحليلگران بر اين باور بودند كه برنامه پاكستان در رابطه با طالبان ناكام است اما به تازگي اغلب آنان نظريات و تحليل‌هاي خود را پس مي‌گيرند.  

آنان قبول دارند كه سرمايه‌گذاري پاكستان در آن شرايط دشوار، امروز دستاورد خاص خود را مي‌دهد.  امروز پاكستان در رابطه با بنياد گرايي با غرب معامله مي‌كنند و غرب بر اين باور است كه همكاري و عدم همكاري آن كشور در رابطه با بنياد گرايي براي آنان مهم و سرنوشت ساز است. در اين رابطه مي‌توان به اعزام هيات كورياي جنوبي براي رهايي ‪ ۲۱تبعه خود به اسلام‌آباد اشاره كرد كه براي رفع اين مشكل از پاكستان خواهان كمك شد كه نشانگر نفوذ و ارتباط پاكستان با طالبان است.

طالبان دوباره نگاه جهانى را به سوى خويش جلب كرده اند آن هم با ۳ روش: گروگان گيرى دسته جمعى، عمليات هاى انتحارى و سوم به كار گرفتن ابزار صوتي و تصويري كه بيانيه ها يا به اصطلاح صداى آنها را انعكاس مى دهد. تاكنون درباره ۲ حربه طالبان يعنى گروگان گيرى و شگرد سرباز گيرى آنان براى عمليات انتحارى فراوان گفته شده است لذا در اين بخش به موضوعى تازه يعنى بخش رسانه اى طالبان مى پردازيم. اما براى اين نظاميان تفنگ به دست در ايام جنگ، رسانه حكم نيروى جاده صاف كن را دارد.

 به همين دليل آنها وقتى طرح بازگشت دوباره به صحنه افغانستان را ريختند همزمان مراودات رسانه اى خويش را نيز گسترش دادند. درهمين راستا شورشيان طالب با يك اقدام غيرمترقبه به راه اندازى دوباره «راديو معروف خود با نام صداى شريعت» پرداختند. نام اين راديو براى افغانها ناآشنا نيست. زيرا در خلال ۶ سال حاكميت طالبان، تنها رسانه اى بود كه در مناطق تحت تصرف اين گروه فعاليت داشت.

به اعتقاد كارشناسان يكى از اسباب و عواملى كه به بازگشت دوباره اين گروه كمك كرد همانا ابزارهاى رسانه اى بودند. شبكه فعاليت رسانه اى طالبان بويژه درجايى كه به تلويزيون هايى مانند الجزيره والعربيه ارتباط پيدا مى كند به راز و رمز آميخته است. اين دو رسانه عربى نقش سخاوتمندانه اى در زنده نگه داشتن صداى طالبان داشته اند اما علاوه بر پشتيبانى اين رسانه هاى عربى، طالبان از رسانه هاى محلى نيز براى رخنه در ميان افغان ها فراوان بهره جسته اند. چنان كه پس از فروپاشى نظام طالبانى در افغانستان نيز، بارها صداى اين راديو در ولايات  مختلف كشور شنيده مى شد.
به نظر مى آيد توجه ويژه طالبان به عنصر رسانه بخشى از ميراث و تعليمات سران القاعده به اين گروه است. تحت اين تعليمات طالبان با وجود نگاه ستيزه جويانه اى كه به همه پديده هاى جهان مدرن دارند و بسيارى از دستاوردهاى تكنولوژى را آلات شيطانى مى دانند اما در بهره گيرى از لوازم ارتباطى و رسانه اى دستى گشاده دارند كه سخنگويان طالبان، بارها بر گسترش راديو صداى شريعت تأكيد ورزيده اند و حتى به ايجاد ايستگاه هاى تازه راديويى در ۱۹ اپريل ۲۰۰۵ (۳۰ حمل ۱۳۸۴) در نزديكى پايگاه سابق خود در جنوب افغانستان (
قندهار)، مبادرت كرده بودند. در يك تقسيم كار نانوشته طالبان اعلام مواضع سياسى و بين المللى خود را به رسانه هاى پرنفوذ عربى مانند الجزيره و العربيه سپرده اند و از راديو و رسانه هاى محلى اغلب براى ترويج عقايد خويش و يا جذب نيروهاى تازه بهره مى گيرند.

طبق اظهارات سخنگويان طالبان راديو صداى شريعت محتواى برنامه هاى آن را آهنگ هاى طالبى (ترانه هاى بدون موسيقى)، قرآن و اخبار مربوط به طالبان تشكيل مى دهد. دولت كرزى فعاليت هاى رسانه اى از جمله راه اندازى راديو را براى اين گروه ممنوع كرده است. زيرا آنان قانون اساسى افغانستان را نپذيرفته اند و ضد حاكميت ملى اين كشور مى باشند.
اين نكته جالب توجه است كه در جامعه افغانستان با وجود مشكلات ناشى از جنگ فعاليت رسانه اى هميشه رونق داشته و اين كشور از نوعى تنوع در امور رسانه اى برخوردار بوده است. به همين سابقه كرزى و حكومتگران جديد دائم از آزادى فعاليت رسانه اى دفاع كرده و خود را حامى حقوق رسانه ها و آزادى اهل قلم خواندند راديو صداى شريعت در حالى پخش برنامه را آغاز مى كند كه بيش از ۵۰۰ رسانه چاپى، ۵۵ راديوى محلى، ۱۸ ايستگاه تلويزيونى - كه در حال حاضر ۷ ايستگاه آن آغاز به فعاليت نموده اند - ، بيش از ۱۰۰ مركز توليد فيلم و ۱۵۰ مطبعه خصوصى و شخصى از «وزارت اطلاعات و فرهنگ » جواز فعاليت اخذ نموده اند.
اما همواره اين نگرانى وجود داشته كه از اين فضاى باز تندروها و بويژه طالبان براى نشر عقايد خطرناك خويش بهره گيرند.
در همين راستا طرفهاى بين المللى نيز هنگام تشكيل نظام حكومتى جديد طالبان سرمايه قابل اعتنايى را به گسترش رسانه ها اختصاص داده اند با اين اميد كه ازاين رهگذر راه ترويج افراط گرايى را سد كنند به نحوى كه خانم «اليزابيت روسيت» به نمايندگى از كميسيون اروپا در كنفرانسى براى رشد رسانه ها مى گويد: «كميسيون اروپا از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ (۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵)، مبلغ ۱۰ ميليون يورو به رشد رسانه ها در افغانستان اختصاص داده است.» و هدف عمده كميسيون را خانم روسيت چنين بازگو مى كند: «افغان ها مى توانند از اين طريق - رشد رسانه ها - تصوير واقعى از جامعه خود ارائه كنند.
در تكميل اين حركت ها پارلمان افغانستان در قانون جديد رسانه هاى همگانى، براى فعاليت هاى رسانه اى ۳ خط سرخ را مشخص نموده است:
۱- رسانه ها مطابق قانون اساسى، خلاف اسلام چيزى ننويسند و نگويند.
۲- رسانه ها نبايد به فرد، ملت، قوم و يا حزبى مشخص توهين كنند.
۳- رسانه ها نبايد به تخريب نظام دموكراتيك موجود كمر همت ببندند.
بنابراين با توجه به قالب هاى انتخاب شده براى فعاليت هاى رسانه اى در افغانستان، طالبان حق راه اندازى راديو و فعاليت هاى رسانه اى را ندارند. زيرا قانون اساسى را نپذيرفته اند و ضد حاكميت ملى اين كشور مى باشند. با اين حال آنها نيز درست همانند راديو هاى تجارتى ايجاد شده در افغانستان، روى موج اف ام فعاليت خويش را آغاز نموده و صداى راديويشان در و
لايات «پكتيا»، «پكتيكا»، «خوست» و بخش هايى از « غزنى» قابل دريافت است. به گفته مردم محلى، اين راديو هر شب يك و نيم ساعت برنامه پخش مى كنند. شورشيان طالبان از قوانين خاص خويش در زمينه اداره امور رسانه اى تبعيت مى كنند. آنها با رسانه هاى افغانستان خشونت بار ترين رفتارها را داشته اند و پس از قدرت گرفتن علاوه بر ممنوع كردن فعاليت رسانه اى به قلع و قمع فعالان اين عرصه پرداختند.

در همين راستا با به دست گرفتن حاكميت در افغانستان در سال ۱۹۹۶ (۱۳۷۵)، نام راديو افغانستان را به راديو صداى شريعت تغيير دادند. آنها پخش و نشر برنامه هاى موسيقى و گويندگان زن را قدغن كردند و در بيشتر موارد به نشر خبرهاى شكست رقيبان و مدح و فرامين رسمى ملا محمد عمر (رهبر طالبان) پرداختند. با اوج گرفتن عمليات جنگى طالبان آهنگ حركت رسانه هاى آنها نيز تغيير كرده است به نحوى كه در مرحله جديد برنامه هاى رسانه اين گروه سمت و سوى ضد آمريكايى پيداكرده است. در همين راستا از سخنگويان طالبان بارها اين گفته ها پخش مى شود كه طالبان براى مقابله با آنچه موضع «آمريكايى گراى» رسانه هاى جهانى مى باشد، اقدام به ايجاد اين راديو نموده اند.

صداى طالبان مارش نظامى به همراه فرامين جهاد اين گروه عليه آمريكايى ها و غرب پخش مى كند. راديو صداى شريعت وسيله و ابزار اصلى طالبان براى جذب جوانان و نوجوانان ناراضى و فقير افغانستان و پاكستان براى جنگ هاى انتحارى تبديل شده است.

 براساس گفته ناظران شيوخ و بزرگان مدارسى كه طالبان از آن برخاسته اند دائم براى طلاب خويش برنامه هاى اين راديو را پخش مى كنند. در اين برنامه علاوه بر دعوت افغان ها به شورش عليه دولت كرزى، جوانان پاكستانى نيز به انتقام سركوب مسجد لال به مقابله با مشرف تشويق مى شوند.

همچنان طالبان بيش از هميشه به قندهار ، شهرى كه آن را مقر خويش مى دانند، نزديك شده است. ازدحام و بيروبار روزهاى حكومت طالبان دوباره به جاده جلال آباد - كابل بازگشته است تا حدى كه مى توان صداى ضرب اهنگ جنگ را در قلب ناآرام كابل شنيد. در ششمين بهار خونين كابل ، جنگ افغانستان نخستين قربانيانش را از كابينه كرزى گرفت.

دو يار رئيس جمهورى (وزراى خارجه و مهاجرت) به ظاهر گرفتار خشم منتقدان پارلمان نشين كرزى شدند و بهانه حذف آنها مشكل مهاجران بود. اما واقعيت اين است كه اسپنتا و اكبرقربانى بن بست در جنگ و ناكامى نيروهاى بين المللى شدند. پيام كسانى كه تصميم به تنبيه سياسى دولت كرزى گرفتند، بسيار واضح بود: صبر افغان ها از اين همه سردرگمى و آشفتگى لبريز شده است. شايد كرزى نخستين نفرى باشد كه مفهوم عدم رأى اعتماد پارلمان را مى داند كه او در برابر متحدان ديروز و رقيبان امروزش هزينه شكست ناتو را پرداخته است. شعله هاى جنگ جنوب و شرق هم اينك مناسبات سياسى را در كابل به هم ريخته است و هنوز روشن نيست كه پايان كشمكش كه اكنون در صف دولتمردان كابل بروز كرده به كجا خواهدانجاميد. شايد نكته پرمعنا ، سكوت ناتو و نيروهاى ائتلاف دراين وادى باشد كه هنوز هيچ قدمى را براى تنبيه فرماندهان مقصرش در جنگ و تصحيح روند اوضاع در افغانستان برنداشته است.

بهار خونين افغانستان و تلفات اخير نيروهاى خارجى ،بيش ازهرچيز، تحقق نظريه اى بود كه تحليل گران سياسى با صدايى رسا آن را پيشتر اعلام كرده بودند.شايد مسأله اصلى جنگ لجام گسيخته افغانستان آن باشد كه چرا فرماندهى جنگ اين اندازه بى اعتنا به توصيه حتى كارشناسان خودشان پيش مى تازد و به چه دليل آنها ۴۰ هزار سرباز از چندين مليت را در بيابان ها ومناطق سخت اين چنين بدون استراتژى به عمليات هاى اغلب ناكام مى كشانند؟ اينجاست كه بايد براى جناب فرمانده جونز (مسئول نخست نيروهاى ائتلاف درافغانستان) يك بار درس هاى تاريخ پرنكته اين سرزمين را بازگو كرد. كه ممكن است قواى مشترك ۵۰ هزار نفرى آمريكا و ناتو قادر به انجام مأموريت استقرارثبات نشوند به نظرمى آيد جنرال هايى كه با كشتن هرفرمانده طالبان يا بمباران يك مقرآنان دائم از نزديكى پيروزى سخن مى رانند واين جمله را در رسانه هاى غرب برجسته مى كنند كه اين جنگ را در چند سال كوتاه خواهند كرد، بايد درتاريخ و گذشته ها غوركنند.  به تازگى يك كارشناس امورافغانستان گفت كه پشت كردن فرماندهان مغرور به تاريخ و واقعيت ها، سرگذشت مشهور «سنته يان» را به ياد مى آورد.او گوشزد كرد: «كسانى كه از مطالعه تاريخ سر باز زده اند، آن را تكرار كنند، محكوم به مجازات اند.»

درتازه ترين اتفاق مهم چندين نظامى كانادايى در نزديكى ميوند به قتل رسيدند كه افكارعمومى اين كشورراتكان داد تاحدى كه آنها را به خيابان هاكشاندوبراى بازگرداندن نظاميانشان دست به تظاهرات زدند. اين كارشناس به شبيه سازى دوران جنگ افغان ها با بريتانيا با جنگ اخيرپرداخته و حادثه معروف ميوند را كه دست برقضا اين بارنيز قتلگاه سربازان خارجى شده است ياد آورى مى كند.
شايد «ميوند» نامى باشد كه براى بيشتر غربيان مفهومى را ارائه نكند، ولى همين جابود كه ۲۷ جولاى ۱۸۸۰ در نتيجه جنگ دوم افغان و انگليس، بريتانيا يكى از شكست هاى بزرگ تاريخ استعمارى خود را در ميوند متحمل شد.
دو سال قبل از آن استعمار بريتانيا براى بار دوم به افغانستان تجاوز كرده بود و بدين سان استعمار بريتانيا شاهان يا عروسك هاى دست نشانده خود را در كابل و قندهار بر تخت نشانده بود. ولى آن روزهاايوب خان از شاهزادگان پيشين، لشكر ۱۲ هزار نفرى پشتون ها را تدارك ديد و آنها را در برابر پيشروى قواى متجاوز انگليس كشانيد، در برابر همان قواى تجاوزگر كه به قول لندن وظيفه اش آزادى قبايل و آوردن روشنى تمدن مسيحى به اين سامان عنوان شده بود. چنان كه ۶سال پيش با تجاوز تازه در افغانستان اين شعار «آوردن دموكراسى و پيشرفت» درمحافل آمريكايى برزبان ها افتاد.  

زد و خورد هاى شديد، جنگجويان سر سخت ، قواى سازمان يافته بريتانيا متشكل از قواى سلطنتى، قواى پياده به اضافه نيروهاى گاردى مغرور گرينادايى و سپاهيان هندى را در همان ميوند تارو مار كردند و سرلشكر قوا «سر آرتور كانون دويل» ناگزيرشد ميدان را به يك دكتر نظامى بريتانيا مثل «دكتر واتسن» شرلوك هولمز واگذاركند. اين پيروزى افغان ها را در برابر استعمار انگليس به اين دليل بايدبه ياد آورد كه جنگ امروز افغانستان ضرورت مرورتاريخ را پيش كشيده است.

روزنخست يعنى فرداى ۱۱ سپتامبرتهاجم اخير در افغانستان براى مردم آمريكا جنگ ضد تروريسم و تلاش براى استقرار دموكراسى در افغانستان عنوان شد و بعدبا تبليغاتى وسيع اين جنگ با نام «باز سازى ملى» و دفاع از حقوق مردان وزنان افغانستان معرفى شد. اما آنچه امروز در واقع ما در جنگ افغانستان مى بينيم، جنگى است بى ضابطه كه همه موازين حتى امضا شده از سوى دولت هاى غربى را زيرپا نهاده است بگذريم از اين كه سخن كسانى كه با نگاه استراتژيك استقرار آمريكا دراين خطه رابا افق دستيابى و اداره راه استراتژيك « پايپ لاين» نفت و گاز آسياى ميانه از راه افغانستان ارزيابى مى كنند.

اكنون سؤال همه اين است كه هزينه روزانه دو ميليارد دالر جامعه بين المللى دركجا وچگونه صرف مى شود .از شايعات و ديگر سخن هاى ويرانگر، يكى همين است كه حامد كرزى رهبر افغانستان تنها اداره پايتخت را در دست دارد، بقيه بخش هاى كشور در دست جنگ سالارانى قرار دارد كه سرگرم حكومت رانى و اداره ولايت خويش هستند هم تجارت مواد مخدر مى كنند هم اين كه با نيروهاى مقابل ناتو دادوستد سياسى دارند. محترمانه ترين سخنى كه يك فعال سياسى امروزبرزبان مى راند اين است كه آمريكا قواى سى چهل هزار نفرى اش را به خاطراين درافغانستان تقويت مى كند كه شكست دوم را پس از باخت عراق به سادگى نمى تواند متحمل شود. پس نبايد تعجب كردكه اين روزها دركابل ديگركسى نطق هاى پرشوربوش ياچنى را گوش نمى كند كه دائم مى گويند آمريكا و ناتو در افغانستان بر ضد تروريسم مى جنگند و مدام خواهان جلب حمايت مردم افغانستان هستند.

نمى توان مبارزه اى كه بر ضد آمريكايى ها شروع شده را به حساب طالبان نهاد.غرور و اميد افغان ها ازتاجيك ها تا پشتون هاجريحه دارشده است به اين جمعيت ناراضى ميليون ها تن ديگر را در آن سوى سرحد تحت اداره پاكستان اضافه كنيد كه از ابتدا نسبت به بقاى نظامى آمريكا دراين نقطه شبهه داشتند، طالبان نيز ازهمين موج نفرت تغذيه مى كند ،ونتيجه نهايى آن مى شود كه در حقيقت يك اتحاد ميان قبايل شكل مى گيرد كه افزون برنيروهاى ملاعمر،گروه ملى گرايان و برخى از مجاهدان قبايل سال هاى هشتاد دربرابر شوروى درآن حضوردارند .
جنگ نيروهاى ائتلاف اكنون ودراين مرحله با معضلى به نام تصميم هاومحاسبات اشتباه آميزروبروست.ريشه اين اشتباه ها نيز به آنجا برمى گردد كه فرماندهان صحنه گزارش هاى نادرست به سياستمداران مى دهند يعنى همان فاجعه اى كه نومحافظه كاران درعراق برسربوش آوردند. بر پايه گفته هاى ناظران سال گذشته سران ناتو بارها تحت تأثيراين گزارش هاى نادرست به تصميم هاى غيرواقعى دست زدند.درست درروزهايى كه بخش هايى از افغانستان مورد اشغال طالبان قرارگرفته بوداما درگزارش فرماندهى نيروهاى ائتلاف به ناتو چنين ادعا شد كه طالبان به طور كامل مهارشده است وبقاياى آنها نيز به زودى پاك سازى خواهندشد.
معلوم نيست كه شفر يا خانم مركل چرا گزارش مربوط به بازگشت اوضاع سياسى افغانستان را براحتى كنار نهادند. در جريان همين روزها مركزنظرخواهى خود اروپابرآورد تكان دهنده اى حاوى نظرات ۱۷ هزار نفرازافغان ها داشت كه حكايت ازآن مى كرددرنواحى شرق و جنوب جو ضد آمريكايى وضد غربى حالت خشونت بار دارد ومردم خسته اين مناطق تصميم به مقابله مسلحانه گرفته اند.

بازدرهمين گزارش تأكيد شده بودكه برخى از افرادبومى حاضرشده اندبراى تغيير اين وضع آشفته از طالبان پشتيبانى كنند. شايد اگر اين دست گزارش ها به درستى دراجلاس ويژه اروپا يا نشست هاى اضطرارى ناتو طرح مى شد به اين سادگى اين باور درذهن افغان هانمى نشست كه دولت و نيروهاى بين المللى قادر به شكست دادن طالبان نيستند. امروز كمترگروه سياسى هست كه به نتيجه مشابهى نرسيده باشد كه قواى ناتو در افغانستان رو به شكست است و ناگزيرخواهند شد كه همانند روس ها يا بريتانيايى ها از آنجا خارج شوند. همين يك فقره تصور درذهن مردم عادى يا نخبگان كافى است كه جبهه ناراضيان ازطالبان تا مجاهدين راه خود را جدا كنند و جبهه سياسى يا نظامى جديد بگشايند.
اكنون موقع آن است كه تصميم گيران ناتو وآمريكا به جاى رفتن به كاخ مشرف ويا دفتركرزى سرى به مناطق قبايلى جنوب بزنند وبه سرود هاى حماسى كسانى گوش سپارند كه هر روزكاروانى تازه از بريدگان افغان يا طلاب پاكستان را با عنوان جنگ مقدس راهى خط مقدم عمليات انتحارى مى كنند،يا دست كم مصاحبه هاى رهبران اين طوايف مسلح درمرزهاى افغانستان با جرايد راديكال پاكستان رابخوانند كه تيتريكسان آن ها اين است كه آمريكا و متحدانش با جنبش قبايل روبه رو هستند وبزودى در برابر بزرگترين مردم قبايلى دنيا تن به شكست خواهند داد.
حال اگر دراين فضاى متشنج فرماندهان ناتو دستورفيربه مردم عادى كه از نبود امنيت به فغان واعتراض رومى آورند بزنند تصوركنيد چه مستمسكى به دست اين ايدئولوگ هاى جنگ مقدس مى افتد.حتى خودكرزى نيزاين هشداررابه شركاى غربى داده است كه اگرآنها دامنه اين رويارويى خونين را به ميان غيرنظاميان بكشندو روستا ها و شهرها رادرتيررس بمباران قراردهند با پديده هايى از نوع مقاومت مردمى روبه رو خواهند شد يعنى دقيقاً چيزى كه اتحاد جماهير شوروى سابق با آن رو به رو شد.

درجريان حمله کم سابقه طالبان در ولايت شمالي قندوز هفت نفر از جمله سه نظامي آلمان جان خود را از دست دادند. نظاميان آلماني در حالي که مشغول گشتزني در مرکز شهر بودند، قرباني عمليات انتحاري يک بمب گذار شدند. آلمان حدود سه هزار نيرو در افغانستان دارد که درچارچوب نيروهاي ناتو در شمال افغانستان مستقر شده اند. کشته شدن نظاميان آلماني باين واقعيت که دولت آلمان اخيرا خواستار تجديد نظر در شيوه عمليات ناتو به گونه اي شده بود که افراد غيرنظامي کشته نشوند تاحدي باعث تعجب ناظران شده است .

 بنابراين پي آمدهاي احتمالي عمليات انتحاري طالبان عليه نظاميان آلمان در داخل آلمان و نيز در ارتباط اين کشور با ساير اعضاي ناتو و آمريکا که در افغانستان نيرو مستقر کرده اند مي تواند حائز اهميت باشد. ظاهرا هدف طالبان نيز چيزي جز آن نبوده است که تضادها بين آلمان ، آمريکا و ساير کشورهاي عضو ناتو را تشديد نمايند. درعين حال انجام عمليات درمنطقه شمال افغانستان و در شهري مانند قندوز که طالبان اساسا نمي توانند پايگاه اجتماعي مطمئني بدست بياورند موضوع قابل تأملي است و نشان مي دهد که عمليات نظامي طالبان بمراتب از مناطق پشتون نشين شرق و جنوب افغانستان فراتر رفته و مناطق شمالي را که حوزه زيستي اقوام عمده تا غير پشتون است.

ظاهرا چنين بنظر مي رسد که درميان بخشي ازجامعه اقليت هاي قومي و مذهبي افغانستان که تصور مي شده است بدليل عملکرد قبلي طالبان در تضاد با آنها قرار دارند ،نوعي مقاومت ضد خارجي در اولويت قرارگرفته و اين امر فرصتي به طالبان داده است که حوزه عمليات خود را به شمال افغانستان برسانند. باتوجه باين گونه موضوعات است که بعضي ازصاحب نظران صحبت از نوعي مقاومت گسترده تر در مقابل نظاميان خارجي به ميان آورده اند که الزاما مرتبط با طالبان نيست و ناشي از عملکرد منفي و کشتارهاي بي رويه غيرنظاميان افغانستان در جريان بمبارانهاي هوائي است .

اما جدا از اين امر ترديدي نيست که حمله به نظاميان آلمان در قندوز حساب شده بود و با اين هدف صورت گرفته است که اولا تضادها بين آلمان و آمريکا را تشديد کند و بر دامنه اختلافات آلمان و ساير کشورهاي عضو ناتو که در افغانستان نيرو دارند بيافزايد و از طرف ديگر در داخل آلمان مخالفت ها عليه ادامه حضور نظاميان اين کشور در افغانستان راتشديد کند و دولت آلمان تحت فشار بيشتري براي خروج نظاميان اش از افغانستان قرار گيرد. گذشته از اين عمليات انتحاري عليه نظاميان آلماني در شمال افغانستان بدين معنا است که طالبان هر وقت بخواهند در هرکجاي افغانستان وارد عمل مي شوند و فعاليت هاي نظامي آنها به شرق وجنوب افغانستان محدود باقي نخواهد ماند.

از چنين منظري اگر به کشته شدن نظاميان آلمان توجه شود مي توان گفت که تأثيرات رواني آن بمراتب از نفس حرکت نظامي طالبان در شمال کشور مهم تر خواهد بود. هرچند که رسيدن نفوذ طالبان به شمال پيام ناراحت کننده اي براي نيروهاي خارجي است که فکر مي کرده اند در شمال افغانستان در امان خواهند بود . عمليات طالبان در قندوز نشان مي دهد که هيچ کجاي افغانستان براي نظاميان خارجي منطقه امن به حساب نمي آيد . عساکر المانی وابسته به تیم بازسازی ولایتی قندز در کوچه چای فروشی ناحیه چهارم ان شهر هدف یک حمله انتحاری قرارگرفتند. يک حمله کننده انتحاري نزديک به سربازان آلماني که درشهر قندوز درحال خريداري بودند، خود را منفجرساخت که موجب کشته شدن هشت نفربه شمول سه سربازالماني وزخمي شدن شانزده تن ديگرگرديد.

وزارت دفاع المان درمورد شماردقيق سربازان کشته شده آلماني درافغانستان چيزي نگفته است. گفته شده است که عده اي کشته شده وشماري زخمي مي باشند. ازقرارمعلوم شدت زخميان دراين حادثه ؛ احتمال بلند رفتن شمارقربانيان را به وجود مي آورد . درنتيجه دوسوقصد انتحاري درشهرقندوز ، سه سربازآلماني کشته شده وسه سربازي که پياده گزمه مي کردند زخمي گرديده اند. ازجمله چهارده نفرملکي نيززخمي گرديده اند فرانس يوزف يونگ وزيردفاع آلمان فدرال گفته است: با تحيرو تالم فراوان ازحمله نا جوانمردانه برسربازان آلماني مان ومردم غيرنظامي درافغانستان درقندوزاطلاع يافتم .

دراين ميان يونگ به سفرشخصي خود پايان داده وبه برلين آمده است . فولکرکاودر رئيس جناح پارلماني اتحاد دموکراتهاي مسيحي آلمان گفته است : خبرمرگ سربازان آلماني وي را متالم گردانيده است. اين حادثه نشان مي دهد که هرگونه عمليات سربازان فدرال آلمان با خطرات جسمي وزندگي شان همراه مي باشد. من اززنان ومردان سربازآلماني به خاطراشتراک شان درجنگ عليه هراس افگني بي نهايت متشکرم  . رناتا کيوناست و فريتزکوهن روساي حزب سبزها گفته اند: اين سو قصد مي خواهد راه بازسازي ساختارهاي دموکراتيک درافغانستان را مختل سازد.

 اين سو قصد نشان مي دهد که افغانستان بازهم به حمايت بين المللي بيشترضرورت دارد. براي اين منظوربايد امکانات آموزش دادن به نيروهاي امنيتي افغانستان درخود محل تقويت گردد. حکومت افغانستان به هرنوع کمک قابل تصوردرساحه پرسونل وامورمالي براي ايجاد پليس وساختارهاي قضايي اش نيازدارد.

ولفگنگ گيهرکه ؛ نماينده پارلماني چپها گفته است : عميق فرورفتن ارتش فدرال افغانستان درجنگ افغانستان براي آلمان نيزاندوه ومحنت بارمي آورد. منسوبان ارتش فدرال آلمان قرباني يک سوقصد شده اند. هشدارچپهاي آلمان که سربازان آلماني نيز همچون قواي سلطگرپنداشته خواهند شد، به طور دراماتيکي تحقق مي يابد. آلمان نيز بخشي ازجنگ شده . فقط يک راه  بيرون رفت وجود دارد وآن اينکه مشارکت درجنگ را قدم به قدم پايان داد.

کريستينا بوخ هولز؛ عضو موسس گروه موسوم به بديل انتخاباتي و عدالت اجتماعي گفته است : مسئوليت کشته شدن اخيررا حکومت آلمان فدرال دارد. وي ازانگيلا ميرکل صدراعظم آلمان تقاضا نموده است که جان سربازان آلماني را حفاظت کند ونيروهاي آلماني را هرچه زود ترازافغانستان بيرون بکشد.

حمله انتحاري برسربازان آلماني يک بارديگرتصويري ازوضع افغانستان دربرابررسانه وسياستمداران غربي ترسيم مي کند. درواقعيت امرنه دراين کشورمنطقه ماموني وجود دارد ونه مقاومت طالبان ازلحاظ نظامي کاهش يافته ويا شکست خورده است .

برعکس واقعيت طوري است که دربسياري ازمساجد اين کشور دعوت به جهاد مي شود وپس ازهر جنگنده طالبي که مي ميرد ، يکي ديگربه ميان مي آيد. بهترين مثال آن مرگ ملا دادالله قوماندن نظامي طالبان توسط نيروهاي نظامي ايالات متحده امريکا مي باشد. اکنون مرگ وي ميل به انتقام کشي را درپيروانش به وجود آورده است فکرمي شود که سوقصد درقندوزيکي ازاين عمليات انتقام جويانه باشد.ازآنجايي که مرگ دردناک  سربازان جوان درست نيست، توظيف آنها درافغانستان نيز مورد سوال قرارمي گيرد.

آلمان ازهمان ابتدا به اموربشردوستانه وبازسازي زيرساختها درشمال افغانستان پرداخته است. راه آينده صلح افغانستان ازمسيربازسازي بيشتراين کشور؛ همان طوري که درکنفرانس پترزبرگ اذعان شده است مي گذرد. بازسازي تنها درمناطق مصئوون ممکن است ،  ازاينرو عمليات نظامي نيروهاي آيساف نيز اجتناب نا پذيرمي گردد. باهمه عقبگردهايي که تا کنون صورت گرفته اند ، تا هنوزهم دربرابرستراتژي دوگانه ء که ازيک طرف مستلزم عمليات نظامي عليه طالبان است، وازجانب ديگربه بازسازي زيرساختها وجامعه مدني مي پردازد، کدام بديل ديگري وجود ندارد . جنگ عليه طالبان تنها با حمايت مردم مي تواند کامياب گردد، اين چيزي است که تا اکنون به قدر کافي وجود نداشته است. درصورتيکه قرارباشد دوباره به حاکميت ديکتاتورانه طالبان مجال داده نه شود، بايد اين وضع تغييربخورد. پس ازرسوايي درعراق يک ناکامي درافغانستان تاثيرويرانگري دارد که ازمرزهاي اين کشورفراترمي رود.

اما با اين همه جنايت ، روزنامه جنگ در پايگاه اينترنتي خود به نقل از حامد کرزي نوشت کابل هرگاه تصميم بگيرد مي تواند نيروهاي خارجي را از افغانستان بيرون کند . رئيس جمهوري در مصاحبه با تلويزيون دولتي پاکستان هم اعلام کرد ملامحمد عمر رهبر طالبان مي تواند در نشست مشترک قبايل دو سوي مرز شرکت کند . حامد کرزي اضافه کرده است ملا محمد عمر يک شهروند افغانستان است و در صورت تمايل مي تواند در جرگه قبايل شرکت کند ، مشروط بر آنکه گزينه نظامي را کنار بگذارد . دعوت از ملا محمد عمر برای شرکت در روند سياسي افغانستان ، تازگي ندارد ولي براي اولين بار است که در بالاترين سطح بوسيله حامد کرزي عنوان مي شود . ظاهرا مخالفت ملامحمد عمر با تشکيل شوراي قبايلي که بين دولت هاي پاکستان و افغانستان مورد توافق قرار گرفته است عامل مهمي در تشويق حامد کرزي براي دعوت آشتي جويانه از ملامحمد عمربوده است . اما اينکه رهبر طالبان به رئيس جمهوري پاسخ مثبت بدهد جاي بحث وجود دارد .

 ملا محمد عمر هر گونه مصالحه با دولت را به خروج ارتشهاي خارجي از افغانستان مشروط کرده است . بنابراين ظاهرا زمينه مساعدي براي شرکت طالبان در روند سياسي مورد نظر وجود ندارد . با اين حال اگر دولت هاي پاکستان و افغانستان بصورت جدي وارد مذاکره شوند و پاکستان منافع ملي خود را در کاهش مشکلات جاري در افغانستان ارزيابي کند ، طالبان در موقعيت دشواري قرار خواهند گرفت وآسيب پذير خواهند شد . احتمالا " کرزي محاسبات خاص خود را دارد و دعوت از ملا محمد عمر که به روند سياسي کشور به پبوندد در محاسبات رئيس جمهوري جايگاه مهمي يافته است .

از نظر کرزي لازمه خروج ارتش هاي خارجي از افغانستان پيشبرد روند صلح است واگر واقعا  طالبان خواهان خروج آمريکا و ناتو از افغانستان هستند ، بايد به روندي پيوندند که زمينه خروج ارتش هاي خارجي رامساعد گرداند. منتها اين موضوع چندان مورد توجه طالبان از جمله شخص ملامحمد عمر نیست و طالبان همچنان بر خروج نيروهاي خارجي تاکيد دارند. احتمالا " کشته شدن ملا دادالله ، يکي از فرماندهان طالبان ،  کرزي را اميدوار کرده است که طالبان قانع شده اند که ازطريق نظامي نمي توانند به قدرت بازگردند و باید راه مصالحه را درپيش بگيرند. در عين حال ترديدي نيست که حضور ملاعمر در جرگه قبايلي در داخل افغانستان نيز با مخالفت هايي روبرو است.

بنابراين مي توان گفت که کرزي در دعوت از ملاعمربراي پذيرش روند سياسي از خود شجاعت نشان داده و به مشکلات و مخالفت هاي داخلي نيز بي توجه نبوده است.از طرف ديگر نارضايتي عمومي از عملکرد نظاميان خارجي در افغانستان در حال افزايش است و اين موضوع تا آن جا مهم است که اخيرا" وزير دفاع آلمان خواهان تجديد نظر در استراتژي نظامي آمريکا و ناتو در افغانستان شد تا از کشتار مردم بيگناه جلوگيري شود. در هرحال دعوت از ملامحمد عمر براي شرکت در جرگه قبايلي مهم ترين گام حامد کرزي در جهت يافتن راه حلي سياسي براي پايان دادن جنگ در افغانستان بنظر ميرسد ، اما دراين باره که طالبان آنرا بپذيرند چندان امیدی وجود ندارد .

 

   www.esalat.org