یکشنبه، ۱۶ دسمبر ۲۰۰۷
بخش یازدهم
قتل دادالله
از زمانى كه آخرين آشيانه نظامى طالبان درتوره
بوره فروريخت، اين گروه به زندگى مخفيانه وزيرزمينى روى آورد. دراين
دوران تنها نام يك نفر به عنوان فرمانده برزبان ها بود: ملا داد الله.
فردى كه پس از زرقاوى وبغدادى - فرماندهان بيرحم القاعده عراق- مشترى
هميشگى الجزيره والعربيه بود.
برخلاف ملا عمر وبن لادن كه حضورشان پس از سقوط توره
بوره بيشتر حالت افسانه اى پيدا كرد ، دادالله درافغانستان يك شبح
سياسى نبود. اين فرمانده معلول طالبان حضورى ملموس درهمه صحنه هاى
افغانستان داشت وهمه خبرها درباره اين بازمانده تيم فرماندهى طالبان
بخشى از واقعيت بود. آمريكايى ها جايزه كلان براى دستگيرى او
كنارگذاشته بودندو عوامل امنيتى دولت كرزى نيز درپى او در مخفيگاه هاى
شرق وجنوب جست وجو مى كردند.از اين رو قابل پيش بينى بود كه خبر مرگ
دادالله را وقتى اداره امنيت كابل در اختيار رسانه ها قرارداد ازسوى
آمريكايى ها به عنوان يك پيروزى مهم به جهان اعلام شود.
گويى همه نيروهاى درگير درصحنه، با رفتن اين مهره كليدى طالبان، نفس راحتى كشيدند. خوشحالى فرمانده آمريكايى هنگام اعلام مرگ دادالله، با خبر كشته شدن زرقاوى يا بازداشت صدام، شباهت زيادى داشت. حتى بيانيه اتاق فرماندهى آمريكا هم رنگى از اعلاميه بوش راداشت كه روزى سوار برعرشه كشتى گفت : «ما او را گرفتيم.» دادالله، بويژه دردو سال گذشته كه طالبان موج تازه حملاتش را شروع كرده است، در كرسى وجايگاهى نشسته بود كه قبل ازاين به كسانى مانند ملا عمر تعلق داشت.
هرچند كه او، تنها يك نظامى يا به تعبير دقيق تر،يك ميليشه بود و همكارانش او را اميريا زعيم خطاب نمى كردند اما درعمل همه فرمانبراو بودند و دادالله نفرشماره يك اردوى نظامى طالبان بود.
درغيبت
كسانى مانند بن لادن وظواهرى، نام دادالله، سرنخ حوادث رازگونه اى بود
كه به داستان پيچيده «بازگشت دوباره طالبان» ختم مى شد. همه امتياز
سازماندهى واحياى اين گروه بويژه درمرحله توسل طالبان به عمليات
انتحارى به نام او ثبت شده است.
وقتى جسد دادالله را شبكه هاى ماهواره اى جهان به نمايش گذاشتند افغان
ها چهره فردى را به خاطرآوردند كه دريك فيلم مستند همانند زرقاوى،
طعمه هاى خود را كه بيشترشان از مخالفان هموطن خود هستند، كاردآجين مى
كند و با نمايش روح قساوتگر خود غربى ها آنها را به انتقامى سخت تهديد
مى كند. در تصاوير ديگرى اين فرمانده معلول، با خونسردى تمام ، با
استفاده از كارد بزرگى سر آدم ها را از تن جدا مى كند و موى سر جدا شده
آنان را چنگ مى زند و آن را لحظه اى درمقابل نگاه اش قرار مى دهد و سپس
روى زمين مى گذارد. تصاوير ويديويى دادالله كه خيلى پيشتر در بازارهاى
پشاور وكابل دست به دست مى شد اكنون روى آنتن ماهواره ها رفته است، اما
بيش ازهمه فيلم ذبح كردن مخالفان به دست ملادادالله زينت بخش آرشيف
شبكه هاى الجزيره والعربيه است . دادالله چند بار پس از آن كه نوارها و
تصاوير ثپت شده وازپيش آماده خود را به واسطه همان سربازان انتحارى اش
روانه شبكه الجزيره كرد، آخرين بار تصميم گرفت مستقيم با مخاطبانش سخن
بگويد وآن وقتى بود كه او ۱۰ روز پس ازاظهارات يوسف استانكزى سخنگوى
وزارت داخله ، ملاداد الله ناگهان در شبكه تلويزيونى الجزيره ظاهر شدتا
ادعاى دولت كرزى را كه گفته بود اودر ولايت هلمند در جريان نبرد با
اردوى ملى كشته شده است، باطل كند.
دادالله درآخرين تماس به قول ديپلمات ها يك سورپرايز هم براى مشتريان
ويژه الجزيره داشت او از ارادت قلبى خود به بن لادن سخن گفت واين كه
همواره و به طور آشكار درتماس وارتباط با اسامه بن لادن رهبر شبكه
القاعده بوده است.اما بى پروايى ولجبازى دادالله، سرانجام دام اصلى
نابودى او شد و برپايه اظهارات ديپلمات ها رديابى امواج تجهيزات
مخابراتى او بود كه مقردادالله را در سيبل حمله نيروهاى ناتو قرارداد.
ملاعمر به شاخه قومى غلجايى و دادالله به شاخه قومى كاكر تعلق دارد.
برپايه گفته هاى منابع آگاه، قوم كاكر درتاريخ افغانستان چندان نقش
محورى درمعادلات سياسى نداشته اند و پس از به قدرت رسيدن دادالله است
كه سران اين قبيله به بسيج هواداران خود پشت سرطالبان مى پردازند.
گفته مى شود در دوره جديد، همكيشان دادالله، كمك نظامى و مالى زيادى به اوكردند. بيشتر نيروهايى كه ملادادالله به عنوان تيم هاى عمليات انتحارى سازماندهى كرد، از سوى همين طايفه تأمين شدند. در دسامبر سال ۲۰۰۵ دادالله باحضوردرجمع بزرگان طايفه خود، مدعى شد كه ۲۰۰ تن از جوانان رابراى اجراى عمليات انتحارى در گوشه و كنار افغانستان بر ضد نيروهاى خارجى وآمريكايى آماده كرده است. وى دراظهارات بعدى اش، شمار اين افراد را دوهزار نفر ذكركرد. در تصاويرى كه بازبرآنتن شبكه هاى عربى قرارگرفت، ملادادالله در صحنه اى طالبان جوان را در كنار خود مى نشاند و در حالى كه با آن ها سرگرم گفت وگو است نام آن ها را در فهرست افراد انتحارى درج مى كند.
حمايت رسمى قبيله وي ازدادالله زمانى آغازمى شود كه او دراكتبر ۲۰۰۳ از قندهار به وزيرستان شمالى پاكستان فرار مى كند و در آن جا زيرچترحمايت قوم خود (كاكرى ها) قرارمى گيرد. طايفه كاكرى ها از آن روزتلاش هاى سازمان يافته اى را براى جمع آورى پول و تأمين سلاح براى برنامه هاى بلندپروازانه اين عضوطالبان به عمل مى آورند. به نوشته مطبوعات پاكستان، آنچه دراين مرحله طمع سران قبايل متحد بن لادن را برمى انگيزد، ويژگى هاى روحى ملا دادالله است كه او دراوج انزواى طالبان از ضرورت انجام يك حمله بزرگ به ارتش ناتو وآمريكاسخن مى گويد. دادالله درچند ديدار مهم سران قبايل وبزرگان طالبان اراده بى پروا وتند خويى خود رابه نمايش مى گذارد واطمينان مى دهد كه درصورت تأمين سلاح و سربازان علاقه مند، او طالبان رابه صحنه افغانستان برمى گرداند.
برپايه گزارش رسانه ها ، دادالله پاتوق خود را ايالت هاى مرزى پشتون
نشين پاكستان قرار مى دهد. يعنى همان جايى كه مركز لوژستيكي طالبان و
مركزتغذيه القاعده وتروريسم شناخته شده است. دراين گزارش ها آمده است
كه قوم كاكر درمرحله نخست مبالغى هنگفت پول براى ملادادالله جمع آورى
كرده و درضمن يك عراده لندكروز به وى هديه مى كنند. درمرحله بعدى سران
قبايل اورابه مدارس زيرنظر رهبران تندرو مكاتب سرحد و كراچى مى برند
تااوبه اصطلاح سربازان عمليات انتحارى خود را ازميان آنان برگزيند.
نخستين بار نام دادالله در ۱۲ مارچ ۲۰۰۵برسر زبان ها افتاد وقتى كه
صبغت الله مجددى رئيس جمهورى سابق و رئيس كنونى مجلس سنا بر اثر يك
حمله انتحارى در كابل زخمى شد. آن روز، مجددى انگشت اتهام به سوى
سازمان استخبارات پاكستان (آى اس آى يا همان تشكيلا ت پايه گذارمجاهدين
وطالبان
) نشانه رفت واين سازمان را مسئول اين حادثه معرفى كرد اما روزنامه هاى
پاكستان درخبرى مهم وبرخلاف ميل جنرال هانوشتند كه فرماندهى اين حمله
دردست فردى به نام داد الله بوده است.
ملا دادالله درتشكيلات حكومتى طالبان يكى از۱۰عضو شوراى رهبرى بود.
درفهرست منتشره سران طالبان نام اودركنارفرماندهانى مانند ملابرادر
معاون ملاعمر، ملاعبدالرزاق وزيرداخله طالبان، مولوى عبدالقدير فرد
شماره ۳ طالبان، ملااختر عثمانى والى ارزگان،جمعه نمنگانى فرمانده
نيروهاى شمال طالبان وافرادديگرى مانند سيف الرحمان دستيارملاعمرمطرح
شده است. ملاداد الله دراين مرحله يعنى زمان حكومت طالبان فرماندهى
ايالت استراتژيك قندوز را در اختيار دارد. درباره ميزان نفوذ او درشبكه
رهبرى طالبان نقل قول هاى متفاوتى وجود دارد. برخى ازجايگاه بالاى او
نزد ملاعمر و اعتماد ويژه بن لادن به دادالله سخن گفته اند اما برخى
ديگر مانند ملاعبدالسلام راكتى فرمانده سابق طالبان درولايت جنوبى زابل
و عضو كنونى پارلمان افغانستان مى گويد كه ملادادالله سابقه
بسياردرخشانى درتشكيلات طالبان ندارد و فقط پس از زمان قدرت گيرى
طالبان در ۱۹۹۴ در ولايت قندهار به آنان پيوست.
گفته مى شود وى درجريان جنگ ها ۳ بار زخمى شده است. ملادادالله در سال
۱۹۹۴ هنگام جنگ با نيروهاى اسماعيل خان والى سابق هرات براثر انفجار
مين يك پاى خود را از دست داد و شايد همين اتفاق به لحاظ روانى موجب شد
كه او با وجود قطع يك پا در سخت ترين جنگ ها بر ضد نيروهاى ضد طالبان،
شركت كند و بدترين عمليات هاى كشتار را تدارك ببيند.
دادالله درسال ۲۰۰۰ به كشتار بى سابقه در ولايت هزاره نشين باميان در
مركز افغانستان دست زد تا جايى كه اسناد اين خشونت ها محافل جهانى را
به شدت برضد طالبان شوراند، ملاعمر رهبر طالبان دراقدامى تبليغاتى
دستور خلع او را داد اما در جريان جنگ با نيروهاى شمال وى را به شاخه
ديگرى ازفرماندهى جبهه هاى جنگ برگزيد.
وقتى عمليات نيروهاى بين المللى با هدف سقوط طالبان درسال ۲۰۰۱ شروع
شد، ملا دادالله فرماندهى يك لشكر بزرگ طالبان درشمال افغانستان را بر
عهده داشت، او آن روز از سه جهت درمحاصره قرار گرفت. نيروهاى شمال كه
در۵ سال با طالبان جنگيده بودند با استفاده از بمباران شديد هواپيماهاى
آمريكايى روى مقر ملاداد الله، توانستند كه او و نيروهايش را به طور
كامل محاصره كنند.اما در يك تبانى مشكوك وى توانست از حلقه محاصره
ائتلاف شمال فرار كند. گفته مى شود كه شمارى از فرماندهان با هدايت
افسران اطلاعاتى پاكستان نقشه فرار او را چيده اند.
درهرحال آن گونه كه منابع خبري گفته اند، ملا دادالله خود نيز زمينه
اين تبانى را فراهم كرده بود اين دوستى او به زمانى برمى گشت كه
ملادادالله و فرماندهان شمال دوش به دوش هم بر ضد نيروهاى دكتر نجيب
جنگيده بودند.
با اين فرار در واقع فصلى تازه درزندگى دادالله شروع مى شود، درحالى كه
از زمان سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ بيشتر فرماندهان و سردمداران اين گروه
در وضع دشوارى ترجيح دادند كه درنواحى مرزى ميان افغانستان و پاكستان
مخفى شوند اما ملا داد الله به صورت آشكارا در ميدان هاى جديد نبرد
حاضرشد و حركت نظامى خودرا درست ازنقطه اى شروع كرد كه حدود يك دهه پيش
طالبان آغازكرده بود. يعنى ولايات جنوب وجنوب شرقى. نكته قابل توجه اين
كه دادالله نيز برهمراهى وپشتيبانى همان سازمانى پيش رفت كه ملاعمر و
بن لادن را به كابل رسانده بود.
پيش از آن كه اسناد ارتباط دادالله با مراكز امنيتى و قبايلى پاكستان
منتشرشود دولت كرزى درچند مكاتبه و تماس رسمى خواستار تحويل او به كابل
شد. دراين مكاتبات با صراحت ازپناه دادن اين تروريست در مراكزمهم كراچى
و پيشاور سخن به ميان آمده است و اين كه دادالله درحاشيه امنيت همسايه
اقدام به جذب نيرو و انتقال بمب وسلاح به داخل افغانستان مى كند.
داستان روابط گسترده دادالله با جنرال هاى پاكستان به رسانه ها راه
يافت. آنها نوشتند؛ سازمان استخبارات پاكستان بعد از سرنگونى حاكميت
طالبان به وسيله نيروهاى آمريكايى در ۲۰۰۱ از ملادادالله بيشتر به
عنوان يك ليدر و چهره كليدى حمايت كرده است.
دادالله در بسيارى موارد نماينده تام الاختيار ملاعمر رهبر طالبان است. گفته مى شود طرح پيمان وزيرستان (نخستين پيمان سازش مشرف با طالبان) با ابتكار و تلاش دادالله امضاشد. او سال گذشته نامه ملاعمر را خطاب به جنگجويان چند مليتى مستقر در وزيرستان شمالى پاكستان قرائت كرد كه درآن گفته شده بود كه طالبان اين مناطق نبايد با اردوي پاكستان بجنگند بلكه ميدان جنگ مبارزه بر ضد «كفار» افغانستان است و بايد به افغانستان بروند. درست بعد از خواندن اين نامه ملاعمربود كه خبر رسيد كه قرارداد آتش بس و پيمان همكارى جنجالى ميان نمايندگان طالبان و ارتش پاكستان امضا شده است.
سند ديگر ارتباطات دادالله با نظاميان همسايه زمانى به رسانه ها راه يافت كه در دسامبر سال ۲۰۰۵ يك دادگاه ويژه در شهر كويته ايالت بلوچستان پاكستان ملادادالله را به جرم شركت در قتل مولانا شيرانى عضو پارلمان پاكستان به طور غيابى به زندان ابد محكوم كرد اما نيروهاى امنيتى پاكستان مانع دستگيرى او شدند. اين حادثه مهم كه يكى از شاه كليد هاى شناخت نفوذ افسانه اى دادالله درصحنه امنيتى كشور همسايه افغانستان بود با وجود همه اهميتش ازنگاه ها پنهان ماند تا جايى كه حتى قوه قضائيه پرقدرت پاكستان توضيح نداد كه ملادادالله چرا وچگونه يك عضو پارلمان پاكستان را به قتل رسانيده است.
.