دوشنبه، ۲۴ دسمبر ۲۰۰۷
بخش دوازدهم
وهابيون و تروريزم
وهابيت، برگرفته از آموزه هاى محمد بن عبدالوهاب، چهره متعصب قرن هجدهم
از اهالى نواحى مركزى عربستان است. وهابى ها همچون اغلب جريان هاى
راديكال مذهبى از جمع بين قدرت دولت و ايدئولوژى و تز استقرار خلافت
دفاع مى كنند.(خلافت شكلى از حكومت است كه برخى فرمانروايان وقت با
ادعاى جانشينى پيامبر در عصرگسترش جهان اسلام آن را اختيار كردند.)
آنچه وهابيت را از ساير جريان هاى دينى در جهان تسنن متمايز مى سازد،
اشتغال و تلاش وهابى ها به تصفيه و پاكسازى ساير فرق اسلامى از جمله،
شيعيان ، صوفيه و ساير نحله هاى مسلمانان است كه تفسير مخدوش و تحريف
شده وهابيت از اسلام را نمى پذيرند. در سال ،۱۷۴۴ ابن عبدالوهاب با آل
سعود پيمانى تاريخى بست و به اقدام هاى خود داير بر حذف و نابودى ساير
رقباى مذهبى وجهه قانونى داد.
در مقابل، آل سعود هم از اقدام هاى متعصبان وهابى مبنى بر آنچه اين
فرقه پاكسازى زمين از لوث وجود «كافران» مى خواند، پشتيبانى كرد. درسال
۱۸۰۱ ، جنگجويان وهابى و سعودى به عراق فعلى حمله كردند و كربلا شهر
مقدس شيعيان را مورد غارت و چپاول قرار دادند كه در نتيجه اين تهاجم
بيش از ۴هزار نفر كشته شدند. سعودى ها پس از تصرف مكه و مدينه ، قبور
مقدس اولياى شيعه نظير جنات البقيع - كه قبور ۴ تن از ۱۲ امام شيعه در
آن واقع است - با خاك يكسان كردند . (با اين ادعا كه وجود مقبره «بدعت»
است.) علماى وهابى به پاس حمايت و پشتيبانى خود از سلطه خانواده سلطنتى
بر حوزه هاى سياسى، امنيتى و اقتصادى، توانستند نظارت و كنترول نهادهاى
مذهبى و آموزشى دولتى را بدست گيرند و اجازه يافتند تا تفسير خشك و
سختگيرانه خود از شريعت اسلامى را به مورد اجرا بگذارند.
وهابيت تا دهه ۶۰ تا حد زيادى به شبه جزيره عربستان محدود مى شد، اما
در دهه ۶۰ كه پادشاهى سعودى به اعضاى تندروى جمعيت اخوان المسلمين كه
از آزار و شكنجه حكومت جمال عبدالناصر مى گريختند، پناه داد، ميان اصول
عقيدتى بدوى اما جدا افتاده و منزوى وهابيت ـ يعنى ايدئولوژى رسمى
سعودى ـ با تعاليم سلفى برخى مؤسسين اخوان المسلمين كه حاكمان سكولار
عرب را به مثابه كافران و اهداف مشروع جنگ مقدس و جهاد معرفى و محكوم
مى كرد، امتزاج و پيوندى حاصل شد. اين تركيب تازه در واقع تلفيق محافظه
كارى فرهنگى و اجتماعى وهابيت و راديكاليسم سياسى اخوانى ها بود كه
موجب پديد آمدن گونه ستيزه جوى وهابيت شد كه سرانجام القاعده از آن
پديد آمد.
اصطلاحات نادرستى مانند فاشيسم مذهبى كه برخى محافل غرب بارها به
اشتباه از آنها براى اشاره به همه اشكال اسلامگرايى استفاده كرده اند،
امروز براى نامگذارى وهابيت مناسب به نظر مى رسند. امتناع فرقه وهابى
از پذيرش حقوق فردى، تحقير وتخفيف حقوق و شأن و منزلت زنان، بى اعتنايى
به ارزش هاى واقعى و فطرى حيات انسان و تشويق خشونت بر ضد حريفانش كه
آنها را كافر مى نامد همگى از جمله مواردى است كه در ميان جنبش هاى
اصولگراى اسلامى نظير ندارد.)
همچنان درزمان موجوديت قواي اتحادشوروي درافغانستان گروپهاي متعدد
مجاهدين با وهابيت آشنا وبه اين جريان پيوستند.(
جيمز وولسى رئيس سابق سازمان
CIA
، براى توصيف وهابيت از عبارت «توتاليتاريانيسم تئوكراتيك » استفاده
مى كند، عبارتى كه هم تمايل جريان وهابى به كسب قدرت در جزيى ترين شئون
حيات روزمره مسلمانان و هم جاه طلبى هاى جهانى آن را برجسته مى سازد.
وى همچنين به اين نكته اشاره مى كند كه مريدان فرقه وهابى با بر
افراشتن بيرق اسلام ، منافع ملى، سياسى و يا سرزمينى خاصى را دنبال نمى
كنند.با همين نگاه ايمن الظواهرى مرد شماره ۲ القاعده، به لحنى تند
گروه اسلامگراى فلسطينى حماس و جمعيت اخوان المسلمين مصر را به دليل
شركت در انتخابات ملى محكوم كرد.
درخلال دهه ۷۰ ، روحانيون وهابى گسترش اين آميزه به اصطلاح انقلابى و بدوى عقيدتى را در سطح دانشگاه ها و مساجد سعودى ترويج كردند زيرا سعودى ها مى پنداشتند كه وهابيت به مثابه سد و مانعى در برابر تهديد ناشى از غربى شدن فرهنگ وچتر مصونيتى براى فساد ناشى از افزايش قيمت نفت كه از دهه ۷۰ شروع شد، است. اشغال مسجد اعظم در مكه از سوى طلبه هاى تا دندان مسلح وهابى در سال ۱۹۷۹ زنگ خطر را براى سعودى ها به صدا در آورد. پس از اين خانواده سلطنتى در پى فرصتى بودند كه در سايه آن افراط گرايى فزاينده و رو به رشد ناشى از نسل تازه وهابيت را تغيير جهت دهند. تهاجم شوروى به افعانستان همان نقطه انحرافى بود كه خاندان سلطنتى روى آن انگشت نهاد.
سعودى ها با همكارى و مساعدت سازمان اطلاعات و امنيت داخلى پاكستان (ISI) و سازمان (CIA) روى برنامه كمك به مجاهدين پشاورنشين افغانستان به طور گسترده سرمايه گذارى كردند . دراين راستا آنها به منظور نشر ادبيات و ايدئولوژى نو وهابى در اردوگاههاى پراكنده و نامنظم پناهندگان در پاكستان، از مدارس تندرو و افراطى حمايت مالى وسيع كردند. آنها همچنين، هزاران افراد را از عربستان سعودى و ساير كشورهاى عربى براى جنگ دوشادوش مجاهدين به افغانستان گسيل كردند. اين به اصطلاح «اعراب افغان» پس از عقب نشينى شوروى از افغانستان در سال ۱۹۸۸ در مناطق گسترده اى از جهان پراكنده شدند و به نام اسلام به مبارزه با حريفان شان كه همچنان آنها را كافران مى خوانند، ادامه دادند.
دراين مسير واعظان ستيزه جوى وهابى نيز با آنها همراه شدند. در واقع اين طيف ـ اعراب افغان ـ ستون فقرات القاعده را مى سازند. ستاد عملياتى القاعده در ابتدا در بخش هايى از سودان لانه گزيده بود ، اما در پى اشغال كابل توسط طالبان به افغانستان كوچ كرد. طالبان نيروى تازه اى بود كه اعضاى آن از مدارس وهابى جذب شده بودند و پاكستانى ها به آنها آموزش دادند. برهمين اساس غايت و آرمان طالبان برپايى دولت الگو و نمونه وهابى در افغانستان بود. خاندان سعودى، در پاسخ به فشارهاى زياد واشنگتن تابعيت سعودى بن لادن را لغو كرد اما در زمينه مقابله با مؤسسه وهابى در داخل و خارج از كشور كه اغلب در پوشش نهادهاى خيريه فعاليت داشتند، اقدام چندانى به عمل نياورد.
اين در حالى بود كه تهاجم ايدئولوژيك وهابيت در سراسر جهان متكى بر كمك هاى نقدى و پشتيبانى مالى حكومت سعودى بود و پول القاعده از طريق همين مؤسسه هاى خيريه جمع آورى مى شد. بسيارى عقيده دارند كه اسامه بن لادن با شاهزاده تركى الفيصل ـ كه در زمان راه اندازى اعراب افغان و تأسيس طالبان رياست نهاد قدرتمند سازمان اطلاعات و امنيت حكومت سعودى را در دست داشت - در اواسط دهه ۹۰ به يك توافق مهم رسيده است كه به موجب آن توافق، القاعده پادشاهى را هدف حملات خود قرار نخواهد داد و پادشاهى سعودى هم مانع از جمع آورى و انتقال كمك مؤسسه هاى سعودى براى القاعده نخواهد شد و بن لادن را هم مسترد نخواهد كرد. شايد پيرو همين پيمان نامه تاريخى بود كه القاعده پيش از ۱۱ سپتامبر، به كلى از انجام حملات به اهداف سعودى در عربستان خوددارى كرد. اما پس از ۱۱ سپتامبر براى مدتى حكومت سعودى تحت فشار واشنگتن، برنامه سركوب سلول هاى مخفى القاعده در عربستان را آغاز كرد، حملات تروريستى و درگيرى ميان نيروهاى پوليس سعودى و ستيزه جويان وهابى پس از ماه مه ۲۰۰۳ به طور مرتب روى داده است. با اين وجود به نظر مى رسد كه بيشتر گروه هاى تروريستى وابسته به القاعده همچنان به همان «پيمان نامه تاريخى با تركى الفيصل» احترام مى گذارند زيرا صدها نفر از اعضاى خاندان سلطنتى سعودى بدون واهمه از به قتل رسيدن به سراسر نقاط جهان سفر مى كنند.
از نشانه هاى ديگر اين بده بستان ميان القاعده و سعودى ها اين است كه
تروريست ها صنعت نفت حساس و آسيب پذير اين كشور را تنها يك بار هدف
حملات قرار دادند. پادشاهى سعودى هم با وجود همكارى محدود با واشنگتن
در زمينه كنترول منابع مالى تروريست ها، متقابلاً به تعهد خود مبنى بر
گسترش وهابيت در داخل و خارج از كشورپايبند مانده است و اين امكان را
فراهم كرده كه همچنان شمار فزاينده سربازان متعصب و مشتاق براى
سازمان هاى تروريستى در خاك اين كشور تربيت وتجهيز شوند .
آموزه هاى سياسى نو وهابيت:
افلاطون مى گويد :انسان نيازمند راهنماى مناسب و فطرت نيكوست ، در اين
صورت در ميان همه موجودات به فرهيخته ترين و ملكوتى ترين موجود تبديل
مى شود . اما در صورت آموزش نادرست به وحشى ترين موجودات زمينى بدل
خواهد شد. برآورد مى شود كه بيشتر از يك سوم برنامه هاى آموزشى مدارس
دولتى در عربستان سعودى به تعاليم وهابى اختصاص دارد.
بخشى از متون درسى مدارس سعودى پس از ۱۱ سپتامبر در رسانه هاى آمريكا نقل شد كه جنجال هاى زيادى را برانگيخت . مثلاً يك كتاب درسى به دانش آموزان صنف ۹ اين را القا مى كند كه روز داورى فرا نمى رسد مگر آن كه مسلمانان با يهوديان جنگيده و آنها را بكشند. در حالى كه در متن ديگر آمده: بر مسلمانان واجب است تا كافران را دشمنان خود بشمارند. حكومت سعودى كه به دنبال اين افشاگرى ها آشفته و سردرگم بود، مدعى شد كه بررسى و بازنگرى برنامه هاى آموزشى مدارس كشور را در دستور كار قرار داده است و وعده داد كه تمامى چنين متونى از كتاب هاى درسى حذف خواهند شد.
با اين وجود، سال گذشته فريدام هوز(Freedom House) گزارش جامعى درباره برنامه هاى آموزشى جديدعربستان منتشر كرد و در خاتمه چنين نتيجه گيرى كرد كه:« اشاعه و تبليغ ايدئولوژى نفرت و دشمنى نسبت به مذاهب وآئين هاى ديگر شامل مسيحيان، يهوديان، شيعيان، هندوها، صوفى ها و مسلمانان سنى كه از آموزه ها و تعاليم وهابيت پيروى نمى كنند و بى ايمان و كافر تلقى مى شوند، همچنان ادامه دارد.» بعضى از تحليلگران ارتباط ميان تعاليم وهابيت و اقدامات وهابيون را رد مى كنند، زيرا معتقدند صرف اعتقاد به آئين و مرامى بشدت محافظه كار و مخالف با تكثرگرايى لزوماً از كسى، يك انسان بى رحم نمى سازد. اما اين ديدگاه و استدلال كاملاً بى پايه و اساس است زيرا اگر تنها يك درصد از ۵ ميليون دانش آموز سعودى تحت تأثير تعاليم وهابى، به خشونت متوسل شوند، در اين صورت ۵۰ هزار نيروى جنگجو پديد مى آيد.
تعجبى ندارد كه خود بن لادن هم در پيام صوتى اپريل ۲۰۰۶ دخالت خارجى ها در برنامه هاى آموزشى مدارس سعودى را محكوم كرد. علاوه بر اين، روحانيون وهابى در عربستان سعودى كه از به اصطلاح جهاد عليه دشمنان اسلام درخارج از كشور دفاع مى كنند، از اين تعاليم پشتيبانى مى كنند. مخصوصاً تحريك به خشونت بر ضد شيعيان رايج و متداول است تا جايى كه در دسامبر سال ،۲۰۰۶ يك روحانى عاليرتبه نزديك به خانواده سعودى به نام عبدالرحمن البراك شيعيان را به عنوان فرقه ضاله حتى خطرناكتر از يهوديان و مسيحيان محكوم كرد. در نوامبر سال ۲۰۰۴ ، ۲۶ روحانى وهابى كه بيشتر آنها واعظان و سخنرانان مطالعات اسلامى در دانشگاه هاى مختلف كشور بودند و از حمايت مالى حكومت سعودى برخوردارند، فتواى جنگ بر ضد نيروهاى آمريكايى در عراق را صادر كردند. دو مقام سعودى در مصاحبه اى با رسانه هاى غربى اين فتوا را محكوم كردند اما در مورد باز پس گيرى فتوا مطلبى در رسانه هاى محلى به عربى منتشر نشد.
چند ماه بعد، يك گروه مخالف با دولت سعودى نوار ويدئويى را منتشر كرد.
صالح بن محمد اللحيدان رياست شوراى عالى قضايى عربستان سعودى در نوار
ويدئويى به جوانان سعودى حاضر در مسجدى دولتى توصيه مى كند كه چطور به
داخل خاك عراق رخنه كنند و با نيروهاى ايالات متحده بجنگند، همچنين به
آنها اطمينان مى دهد كه نيروهاى امنيتى سعودى پس از بازگشت به كشور،
آنها را مجازات نخواهد كرد. هرچند لحيدان آشكارا اظهارات خود را پس
گرفت اما نوارهاى ويدئويى روحانيون برجسته سعودى كه مردم را به
برپاكردن جنگ وشورش مقدس در عراق و نقاط ديگر تشويق مى كنند، همچنان
دست به دست مى چرخد.
صدور كينه و خصومت به اقصى نقاط جهان : با وجود اين كه شهروندان سعودى
همچنان به عنوان پيشتازان وصف اول پشتيبانان افراط گرايى مذهبى در
سراسر جهان هستند ، اما ساز وكار اشاعه و رشد ايدئولوژى وهابيت در خارج
از عربستان قرار دارد. سعودى ها در طول ۲ دهه گذشته حداقل ۸۷ بيليون
دالر براى اشاعه و تبليغ وهابيت در خارج از كشور هزينه كرده اند.
و عقيده بر اين است كه با افزايش سرسام آور قيمت نفت در ۲ سال گذشته، ميزان سرمايه گذارى سعودى ها دراين زمينه باز هم افزايش يافته است . قسمت عمده اى از اين سرمايه ها صرف ساخت و تأمين هزينه هاى اجرايى مساجد، مدارس و ساير مؤسسه هاى مذهبى مى شود كه وهابيت را تبليغ و ترويج مى كنند. همچنين حكومت سعودى از تربيت امامان جماعت وهابى ، نفوذ و تسلط بر رسانه هاى گروهى، انتشار نشريات، توزيع كتاب هاى درسى و مجلات وهابى و اعطاى هدايا و جوايز به دانشگاه هاى تحت نفوذ اين فرقه حمايت مى كند. ميزان سرمايه گذارى سعودى ها در ترويج وهابيت يك رقم افسانه اى است .
فقدان سلسله مراتب رسمى در سازمان روحانيت موجب مى شود مؤسسات مذهبى سنتى در مواجهه با فعاليت هاى مبلغان وهابى كه حالتى سازمان يافته و بشدت تشكيلاتى دارد ، تضعيف شوند. بيشتر مسلمانان تسنن براى بهره مندى از ارشاد و راهنمايى مذهبى به امامان محلى خود تكيه دارند. اين امامان و رهبران محلى اغلب كشورها به دليل فقر حاكم ايستادگى در برابر نغمه ناموزون وهابيت را كه با كمك هاى سعودى همراه است، دشوار مى يابند. به عبارتى امامان معتدل تسنن منابع مالى قابل مقايسه اى دراختيار ندارند تا از آنها در مبارزه با گسترش وهابيت استفاده كنند.
امروز يكى از قلمروهاى مهم اشاعه وهابيت در جنوب و جنوب شرقى آسيا واقع
است جايى كه به لحاظ جمعيت اكثريت مسلمانان جهان در آنجا زندگى مى
كنند. وهابى ها در پاكستان، اندونزيا، فيليپين، مالزيا و جنوب تايلند
امامان روستاها و نواحى اطراف را انتخاب و يا با افراد دلخواهشان
جايگزين كرده اند و موج تازه اى از نو وهابيون كه پس از اقامت در
عربستان سعودى در پوشش كارگر خارجى به كشور خود باز مى گردند، بوجود
آمده است. فرزندان اين نو وهابيون فقير غالباً براى تحصيل به عربستان
سعودى مى روند و بسيارى از آنها پس از بازگشت به كشور به عنوان قربانى
و سپر بلا در جبهه هاى تروريستى ويا عمليات هاى انتحارى وهابيت مورد
استفاده قرار مى گيرند. حتى امروز در هند وهابى ها تلاشهايى را آغاز
كرده اند تا نه تنها بخشى از اقليت بزرگ مسلمانان آن كشور بلكه حتى
طبقه نجس ها ( هاريجان ها ) را هم جذب كنند.
با وجود اين در جمهورى هاى آسياى مركزى ، پس از دهه ها حكومت كمونيستى
كه موقعيت سازمان هاى افراطي اسلامى را تضعيف كرده بود، وهابيت هنوز
نتوانسته در اين كشورها پيشرفت چندانى پيدا كند . در اين ميان برخى از
جمهورى هاى آسياى مركزى بخصوص ازبك ها ناگزير شده اند با قواى قهر
گروه هاى ستيزه جوى سلفى را سركوب كنند. دراين كشورها همچنين تلاش مى
شود كه نظام هاى آموزشى مبتنى بر آئين حنفى كه اسلام مدارا و صلح جو را
تبليغ مى كنند، رواج يابد.
درسوى ديگر وهابى هاى خطه آفريقا ـ و بخصوص سودان و نيجريه ـ را به
منطقه مهم و كليدى گسترش وهابيت مبدل كرده اند. در قاره سياه حضور چند
دولت شكست خورده و وجود شكاف قبيله اى بسترى مناسب براى بهره بردارى و
سوء استفاده اين جريان شده است .
عامل اصلى گسترش وهابيت در همه اين مناطق مشابه است و آن ثروت قابل
توجه و چشمگير عربستان سعودى است كه امكان ترويج جهانى وهابيت را فراهم
مى كند نه گرايش واقعى به تعاليم و آموزه هاى آن. مسلمانان ميانه رو در
سراسر نقاط جهان ارزيابى بشير گوتار روزنامه نگار سوماليايى را بازگو
مى كنند كه مى نويسد فرهنگ اسلامى ملهم از اسلام مدارا و روادارى در
كشورش اينك از سوى تفسيرتازه اى از اسلام «كه خود را به مردم ما تحميل
كرده است» يعنى وهابيت پس زده شده است.
وهابيت در غرب : سرمايه گذارى و ترويج وهابيت منحصر به جهان اسلام نمى
باشد. سعودى ها بر روى ساخت هزاران مسجد، مدرسه و ساير مؤسسه هاى دينى
در كشورهاى غربى سرمايه گذارى كرده اند زيرا اقليت هاى مسلمان در اين
كشورها در خلال سه دهه گذشته رشد سريعى داشته اند. مسأله نفوذ وهابيت
در دولت هاى رفاه اجتماعى اروپاى غربى جدى تر است، زيرا بيكارى گسترده
شمار عظيمى از جوانان مسلمان را پديد آورده است كه به بهاى پايمال شده
اصول اوليه حقوق و منزلت انسانى خود به طفيلى دائمى وجود دولت بدل شده
اند. وضع فوق سبب بروز احساس يأس در ميان مهاجران مى شود كه از ديد
وهابيون مستعد عضوگيرى هاى تروريستى مى باشند.
عاملان بمبگذارى تروريستى متروى لندن در سال ۲۰۰۵ بريتانيايى هاى پاكستانى الاصل بودند كه در همان بريتانيا جذب تشكيلات تروريستى وهابيت شدند و در خلال چند ديدار از پاكستان با نحوه استفاده از مواد منفجره آشنا شدند. اقدام هالندى مراكشى تبار كه تئودور وان گاف فيلمساز هالندى را در سال ۲۰۰۴ به قتل رساند هم محصول القائات وهابى ها بود.توفيقات وهابيت در ايالات متحده كمتر بوده است زيرا در آمريكا بر خلاف اروپا، از انبوه جوانانى كه در بدنه اجتماع جذب نشده اند خبرى نيست. از طرفى قوانين اجتماعى ايالات متحده ديگر به جوانان امكان برخوردارى از اوقات بيكارى به مدت طولانى كه يارانه دولتى به آن تعلق بگيرد را نمى دهد و مهاجران (هم مسلمانان و هم غيرمسلمانان) مايلند به لحاظ شغلى از جايگاه با ثبات ترى در جامعه آمريكا برخوردار شوند. با همه اين ها، وهابيت درشمارى از مؤسسات عمده و برجسته اسلامى ايالات متحده سرمايه گذارى فراوان كرده است.
فريدام هاوز در گزارش سال ،۲۰۰۵ در حدود ۲۰۰ كتاب و آثار ديگر كه با حمايت مالى عربستان سعودى در ۱۵ مسجد عمده و اصلى آمريكا، توزيع شده است را مورد بررسى قرار داده است. يك چنين كتاب هايى كه ممهور به مهر سفارت سعودى هستند و توسط مسجد ملك فهد در لاس آنجلس توزيع شده اند حاوى دستوراتى براى مسلمانان ساكن آمريكاست: با كافران قطع رابطه كنيد، به خاطر دين شان از آنها بيزار باشيد، آنها را تنها بگذاريد، به كمك آنها وابسته نباشيد، آنها را تحسين نكنيد و از هر راهى مطابق با قوانين اسلامى با آنها مبارزه كنيد. هر كس به كافران بر ضد مسلمانان يارى رساند، قطع نظر از نوع كمكى كه به آنها مى رساند، او خود كافراست. هرگز نخست به يهوديان و مسيحيان سلام نكن، هرگز اعياد يك كافر را به وى تبريك نگو، هرگز كافرى را به دوستى مگير مگر آن كه دوستى با وى موجب تغيير كيش وى شود، هرگز كافران را سرمشق خود قرار نده ، هرگز براى كافر كارى انجام نده، رداى فارغ التحصيلى نپوش زيرا اين كار تقليد از كافران است.
با وجود آن كه مؤسسات مذهبى كه از پشتيبانى مالى حكومت سعودى
برخوردارند، پس از ۱۱ سپتامبر تحت مراقبت بوده اند تا از دامن زدن به
خشونت و يا حمايت علنى از آن اجتناب شود، اما آنها بى پروا و بدون
هرگونه پشيمانى، سوء ظن و بدگمانى نسبت به غير مسلمانان و تفكيك و
جداسازى ميان خود را ترويج مى كنند. درواقع آنها، تلاش مى كنند آن نوع
شرايط اجتماعى را كه تندروى و عضوگيرى هاى تروريستى در اروپا را تشديد
كرده است، در آمريكا تجديد كنند.
دولت ايالات متحده مدتهاست كه سازمانهاى مذهبى نظير شوراى مسلمانان
آمريكا (AMC)
كه از حمايت مالى حكومت سعودى برخوردارند، را به منزله نمايندگان جامعه
مسلمانان آمريكا قلمداد مى كند. عبدالرحمن الموعودى بنيانگذار
AMC
در دوران زمامدارى بوش و كلينتون بارها از كاخ سفيد ديدار كرد. ( وى
اينك بخاطر دريافت غير قانونى صدها هزار دالر از دولت ليبى در زندان
است)
دسترسى گسترده سياسى به مقامات اين امكان را براى چنين گروه هايى فراهم
ساخته است تا به زندان هاى آمريكا رخنه كنند. اداره زندان هاى ايالت
متحده ، به تأييد صلاحيت روحانيون و واعظين از سوى به اصطلاح دانشكده
تحصيلات تكميلى علوم اجتماعى و اسلامى (GSISS)
سازمانى كه از حمايت مالى حكومت سعودى برخوردار است، وابسته است. مثال
روشن رخنه وهابى ها به نظام زندان هاى آمريكا ، موضوع امام دين عمر،
مدير روحانى در اداره تعزيرات ايالت نيويارك است. عمر تازه مسلمان
آمريكايى بود، كه ۲ ديدار از عربستان سعودى به عمل آورد و در دانشكده
تحصيلات تكميلى علوم اجتماعى و اسلامى تحصيل كرد و كسانى را كه وى به
عنوان روحانيون و قاضى عسکر برگزيد، به ۱۳۰۰۰ زندانى مسلمان در زندان
هاى نيويارك دسترسى انحصارى و كم نظيرى داشتند. طبق گفته جان اس
پيستول، معاون وقت
FBI
در امور مبارزه با تروريسم، معلوم شد كه عمر مانع از دسترسى زندانيان
به كتاب هاى اسلامى غير وهابى و يا مانع از ديدار با امامان غير وهابى
شده و با موعظه اين كه «بايد از هواپيماربايان ۱۱ سپتامبر به عنوان
شهدا و قهرمانان ياد كرد»، درصدد تحريك زندانيان بر ضد آمريكا برآمده
است.
در حالى كه شواهد اندكى وجود دارد مبنى بر اين كه القاعده در نظام
زندان هاى آمريكا عضوگيرى كرده باشد، قابل توجه است كه خوزه پاديلا (
وى در سال ۲۰۰۲ در ارتباط با نقشه القاعده براى منفجر كردن يك «
بمب كثيف» بمب آلوده به مواد راديواكتيف در ايالات متحده بازداشت شد)
نخستين بار زمانى كه زندانى بود، اسلام وهابى را پذيرفت . درست همانطور
كه ريچارد ريد در بريتانيا (اين به اصطلاح «بمبگذار بوت» كه مثلاً بمب
را در بوت خود جاسازى كرده بود ، در سال ۲۰۰۱ بازداشت شد) و ابومصعب
الزرقاوى در اردن چنين راهى را پيمودند. شوراى امور كهنه سربازان و
نيروهاى مسلح مسلمانان آمريكا (شاخه اى از
AMC)
همراه با جامعه اسلامى آمريكاى شمالى(ISNA)
كه از حمايت مالى عربستان سعودى برخوردارند ، از حق انتخاب، آموزش و
تأييد صلاحيت همه روحانيون و واعظين مسلمان براى خدمت در نيروهاى مسلح
ايالات متحده پشتيبانى مى كند. گزارش شده است كه عربستان سعودى امكان
سفرهاى رايگان به مكه براى بيش از ۱۰۰تن از پرسونل ارتش ايالات متحده
ظاهراً به منظور اداى فرايض حج شان را فراهم كرده است.
الموعودى مقرر داشت مؤسسه علوم اسلامى و عربى (IIAS) كه سازمانى در كنترول دولت سعودى است به شهروندان و سربازان آمريكايى آموزش هاى اسلامى لازم را بدهند تا وقتى كه روحانيون و واعظين مسلمان در دسترس نيستند، امكان بهره مندى از ارشاد آنها فراهم شود. روزنامه وال استريت ژورنال هم گزارش داد كه نشانه هايى وجود دارد مبنى بر اين كه مدارس سعودى برداشت نابردبار و ضد غربى از اسلام را تبليغ مى كنند، برداشتى كه تشكيلات مذهبى پادشاهى سعودى از آن پشتيبانى مى كند.
با وجود آن كه سفير عربستان سعودى در واشنگتن سال گذشته گفت كه حكومت
متبوع وى با بررسى دقيق تمامى فعاليتهاى مبلغان در ايالات متحده موافقت
مى كند، روشن است كه سعودى ها در وهله نخست نگران تبليغات پر سر و صدا
هستند، نه اين كه بخواهند از نفوذ و تسلط خود بر سازمان هاى اسلامى در
آمريكا دست بردارند.
با وجود آن كه، امنيت آمريكا با عميق ترين تهديدات از سوى جريان وهابيت
و دنباله هاى آن يعنى القاعده و طالبان روبروست اما حكومت بوش تمايلى
به اعمال فشار زياد به سعوديها براى توقف اشاعه وهابيت نشان نمى دهد.
براى اين مماشات دلايلى وجود دارد:
عامل اساسى و اول، وابستگى آمريكا به ذخاير فراوان نفت عربستان است كه
به سعودى ها امكان مى دهد تا حتى ۳ ميليون بشكه نفت مازاد بر سهميه
خويش توليد كنند.اين توليد مازاد«انرژى معادل با سلاح هاى هسته اى»
ناميده شده است زيرا سعوديها را در موقعيت بى سابقه و منحصر به فردى
قرار مى دهد تا به كمك اين مازاد ظرفيت توليد، هرگونه اختلال و وقفه در
جريان صدور نفت ساير توليد كنندگان را جبران كنند و مانع از افزايش بيش
از حد قيمت نفت شوند.اين بزرگترين خدمتى است كه عربستان در ازاى
پشتيبانى و محافظت ايالات متحده و ساير دول صنعتى انجام مى دهد.
با اين حال به نظر مى رسد اين استدلال برخى تصميم گيران آمريكا كه برخورد علنى و قاطع با اشاعه نفرت دينى از سوى حكومت عربستان ممكن است پادشاهى سعودى را به اقدام متقابل و تلافى جويانه سوق دهد، استدلالى بى پايه و اساس است زيرا استفاده عربستان از سلاح نفت، هم جهان صنعتى را منزجر خواهد كرد هم رفاه نسبى كه ضامن حفظ ثبات در عربستان است را به مخاطره مى افكند. باز برخى نويسندگان و سياستمداران اظهار نگرانى كرده اند كه سوق دادن خاندان سلطنتى به مبارزه با وهابيها مى تواند موجب حملات تروريستى به تأسيسات نفتى حساس و آسيب پذير اين كشور شود يا حتى به سرنگونى سلطنت بينجامد كه اين نظر اخير پيامد به مراتب بدترى به دنبال خواهد داشت.
پيامدى از قبيل برپايى حكومتى در عربستان كه منحصراً متعصبان مذهبى زمام امور آن را در دست دارند. در حالى كه موارد فوق مخاطرات جدى بشمار مى روند، بايد به ياد داشت كه تندروهاى وهابى سلطنت وحوزه هاى نفتى آن را به مثابه غاز طلائى تلقى مى كنند. نكته حائز اهميت اين است كه سعودى ها با جلوه دادن خود به عنوان كشورى دوست براى غرب است كه توانسته اند جواز گسترش تفسير مخدوش و ابتدايى خود از اسلام را بگيرد. طرح فرضيه هاى ترسناك تحت عنوان عربستان بدون آل سعود موجب ايجاد اين تصور يا برداشت نادرست مى شود كه گويى خانواده سلطنتى سعودى به طور ذاتى هوادار غرب است، در حالى كه واقعيت غير از اين است . درميان كسانى كه در شكل گيرى اين تصوير از كاخ سعودى در آمريكا نقش بسزا داشته اند بايد از ديپلمات سرشناس اين كشور، شاهزاده بندر بن سلطان ياد كرد.
فردى كه از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۵ در سمت سفير عربستان در ايالات متحده كار
مى كرد واكنون رياست نهاد مهم شوراى امنيت را در دست دارد.او در
لاپوشانى واقعيتهاى مربوط به حكومت سعودى و فرقه وهابى نقش عمده اى
ايفا كرده است.
ديويد ايگناتيوس نويسنده واشنگتن پست درباره ترفندها و شگردآفرينى هاى
خاص وى مى نويسد: بسيارى از رهبران و حتى رئيس جمهوران آمريكا فراموش
مى كنند كه وى نماينده يك پادشاهى مرموز است. وي نماينده واقعى حكومتى
است كه اگر تا به امروز به بقاى خود ادامه داده به اين خاطر است كه با
روحانيون خشكه مقدس وهابى كه آمريكا را تحقيرمى كنند پيمان اتحاد بسته
است.
همچنين بندر در رشد آنچه دانيل پايپز آن را فرهنگ زد وبند يا فساد
ديپلماتيك مى نامد بسيار تأثير گذار بوده است. فرهنگى كه قوه مجريه
آمريكا را از برقرارى روابط آينده نگرانه و بى طرفانه اى كه سياست
خارجى ايالات متحده سخت به آن نياز دارد، ناتوان مى سازد.
پايپز به «سندرم در چرخان» (Revolving
door syndrome)
اشاره مى كند.اين پديده اى است كه سياستمداران و ديپلماتهاى ارشد كه در
سمت هاى ادارى خود با عناصرسعودى مانند بندر ارتباط دارند، از آن
حكايتهاى فراوان دارند.
اغلب اوقات، آنها از مشاغل سودآور فرا حكومتى برخوردارند و در آن مشاغل
به عنوان مشاور براى تاجران و شركتهاى سعودى كار مى كنند يا سازمانهاى
غيردولتى كه سعودى ها در آن سرمايه گذارى كرده اند را اداره
مى كنند.آن طور كه گزارش شده است «بندر» روزى اين ايده خود را براى يكى
از همكاران نزديكش بازگو كرده است.او گفته: مرسوم است كه سعوديها از
دوستان پس از كناره گيرى از مناصب دولتى حمايت مى كنند، اگر بدانيد در
بين آنها كه بعداً سر كار مى آيند چه دوستان بهترى پيدا مى كنيد، متعجب
خواهيد شد.
حكومت بوش كه از مبارزه با گسترش فاشيسم وهابيت در كانون اصلى آن يعنى
عربستان سعودى بى ميل يا ناتوان بوده است در اين وادى فقط به اشاعه و
تبليغ دموكراسى مبادرت نموده تا به زعم خويش عرصه را بر گسترش وهابيت
تنگ سازد.
به هر حال به نظر مى آيد اين شرايط تناقض آميز همچنان ادامه خواهد
يافت.
بويژه برقرارى نظام هاى با ثبات، عادلانه در عراق و افغانستان كه با
افراط گرايى دينى مخالف باشند، مسأله دخالت آمريكا در اين دو بحران،
زمينه را براى عضوگيرى و جذب نيرو از سوى وهابيت مهيا نگه خواهد داشت.
.