جمعه، ۱۱ اپریل ۲۰۰۸
چهار ضلع خشونت در
افغانستان:
آمریکا، انگلیس،
پاکستان
و
القاعده
(تهیه و پژوهش- زیمیرو اسکاری)
بخش شانزدهم
نقش پاکستان در تشديد تشنج و بحران
پاکسـتان، جنگ مقاومت اسـلامی را در سـالهای هـشـتاد در کشـور همسـایه
اش
افغانسـتان هـدایت میکرد؛ متعاقب آن بود که خود این کشـور به قربانی
فرهنگ جهاد
مبدل گشـت.
جنرال ضیاءالحق فرماندار نظامی پاکسـتان در سـالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹٨٨
انتخابی اشـتباه در مکانی اشـتباه و به لحاظ زمانی نامناسـب بود.
دوسـال پس از
اینکه وی بوسـیلهء یک کودتا بقـدرت رسـید، ارتش سـرخ اتحاد شـوروی به
افغانسـتان
وارد شـد و پاکسـتان به عنوان اولین جبهه مقابله با کمونیزم قرار گرفـت
.
اثرات
این
مقابله تا هـنوز محسـوس هستند : درگیری های متوالی مسـلحانه در
افغانسـتان، جنگ
مذهبی میان مسـلمانان در پاکسـتان، ترور اسـلامی در کشـمیر هـند و
سـایر مناطق
آسـیای میانه و جنوب آســیا.
احزاب مختلف در دوران جهاد در برابر شـوروی در افغانسـتان می جنگیدند
ولی هـرکدام ازین احزاب برنامه های خود را
داشـتند
.
ضیاء الحق در پاکسـتان با ورق اسـلام بازی میکرد و سـعی میکرد اثرات
این
بازی را در افغانسـتان برای مدت طولانی ماندگار سـازد.
امریکا و عربسـتان سـعـودی اورا با سـلاح و مهمات فـراوان به ارزش میلیارد ها دالر کمک میکردند. امریکا بخاطر به عقـب راندن خطر سـرخ و عربسـتان سـعودی بخاطر رایج سـاختن وهـابیت درآن منطقه از جهان اسـامه بن لادن را به افغانسـتان اعزام نمودند. اسامه به افغانستان رفـت وبه تماس های پنهانی خود بامراجع مختلف مبادرت ورزید و این سـرآغازی بود برای ایجاد آنچه که امروز جهانیان آن را بنام شـبکه القاعـده و مجاهـدین یعـنی گروهای جنگجوی اسـلامی در افغانسـتان و سایر نقاط جهان میشـناسـند .
آنها پس
از
سقوط
رژیم
داکترنجيب در سـال ۱۹۹۲، در دام یک جنگ قـدرت درگیر شـدند
که
بیشـترین قـربانیان آن را شـهـروندان عادی تشـکیل میدادند. تعـداد
تلفات این جنگ
ها
بسـیار بیشـتر از دوران جنگ مقاومت علیه سـلطهء شـوروی بود، تا اینکه
طالبان به
این
خونریزی ها نقطهء پایانی گذاشـتند.
سـازمان اسـتخباراتی نظامی پاکسـتان آی.
اس.
آی. تمام جنگ افـزار های کمک شـده به مجاهـدین را میان احزاب مجاهـدین
تقـسیم
میکرد که گلبدین حکمتیار بیشـترین سـهم ازآن را بخود اختصاص میداد. ولی
وی ولی نعمت
های
امریکایی وپاکسـتانی خودرا دچار یأس سـاخت.
گروه های
مربوط به حزب وی بوسـیلهء
طالبان که در سـال ۱۹۹۴ از پاکسـتان وارد افغانستان شدند از سـر راه
برداشـته و
درسـال بعـد کابل را تسـخیرنمودند. در فـوریه سـال گذشـته بود که
ایالات متحده
حکمتیار را در لیسـت تروریسـت هائی اعلام نمود که باید دسـتگیر شـوند.
این تصمیم
بدنبال اظهارات شـدید اللحن گلبدین حکمتیار که جانبداری و اشـتراک عمل
خودرا با
طالبان علناً اعلام داشـته وبه مقاومت علیه نیروهای ائتلاف و دولت حامد
کرزی که از
حمایت ایالات متحده برخوردار میباشـد صحه گذاشـت.
تقـریباً سـه سـال می شـود که
ایالات متحده و دولت افغانسـتان نیروهای خودرا در نوار مرزی با
پاکسـتان جابجا
نموده اند تا ضربات قطعی را بر بقایای طالبان و القاعده وارد بسـازند.
از نگاه
نظامی اگر چه آنها تشـکل و انسـجام درسـت ندارند ولی حملات تروریستی
آنها بویژه
بروی اهـداف زمینی از اثرات کشـنده برخوردار میباشـد. درماه نوامبر
سـال گذشـته بود
که
سـازمان ملل یک بخش بزرگ کمک رسـانی خودرا بخاطر بقـتل رسـانیده شـدن
یک کارمند
زن
مربوط به اداره امور مهاجرین مرکز شـهر غزنی متوقـف سـاخت. عدم امنیت
در بخش های
بزرگ این کشـور مانع پروسـه آمادگی برای انتخابات میگردد، لذا این
برنامه تا ماه
سـپتامبر امسـال به تعویق انداخـته شـد.
در
زمان حکومت جنرال ضیاء الحق،
پاکسـتان نه تنها به پایگاه اسـاسی گروه های مقامت اسـلامی مبــدل
گـشــت
بـلـکه ایـن کشـور خــود بـا فـرهـنگ جهاد در گیر گردیده اسـت.
اسـلامی
سـاختن پاکسـتان که ضیاء آرزوی آنرا در سـر میپروارنید این کشـور را
درجهـت تقابل
شـدید میان شـیعیان و سـنیان که هـرکدام تفـسیر جداگانه از اسـلام
دارند، سـوق داد
.
بسـیاری از ناظران به این عقـیده اند که آی. آس. آی با ایجاد احزاب
بنیادگرا و
افـراطی چون « سـپاه صحابه» در پاکسـتان درنیمه های سـالهای هـشـتاد
عامل بزرگ این
تقابل بوده اسـت. این احزاب در سـال ۱۹۹۶ یعنی زمانیکه به سـرعـت کسـب
قـدرت میکرد
یک
شـاخهء نظامی را نیز تشـکیل داده که بنام لشـکر جنگاوی فعالیت خودرا
آغاز نمود.
جنگ های سـکتاریستی سـالهای اخیر در پاکسـتان قـربانیان فراوانی را در حملات بالای مسـاجد و کلیسـا ها از خود بجا گذاشـت. این حملات حتی دامن رهـبران سـازمان های تروریسـتی را نیز گرفـت، چنانچه حق نواز جنگاوی موسـس « سـپاه صحابه» در ماه فـبروری ۱۹۹۰ بقـل رسـانیده شـد. به تعـقـیب آن هـفت سـال بعـد ضیاء الرحمن فاروقی جانشـین وی در یک حمله انفجار بمب در محکمه ای در لاهـور با سی نفر دیگر کشـته شـد . عاملین هـردو حادثه احتمالاً شـیعـیان بوده اند.
دریک حملهء انتقامگیری ( بوسـیله سـنیان) در دسـامبر ۱۹۹۰ قنسـول ایران در شـهر لاهـور و درسـال ۱۹۹۷ یک دیپلومات و پنج دانشـجوی نظامی ایرانی که در پاکسـتان مصروف تحصیل بودند بقتل رسـانیده شـدند. حملات انتقام جویانه تا سـال گذشـته دوام پیداکرده و آخرین قربانی ازین ردیف تا کنون همانا رهـبر« سـپاه صحابه» مولانا اعظم طارق که عضو پارلمان نیز بود میباشـد که در اکتوبر سـال گذشـته در اسـلام آباد کشـته شـد. سـپاه صحابه زمانی غیر قانونی اعلام و رهـبر آن طارق زندانی گردید که رئیس جمهور مشـرف در اکتوبر سـال ۲۰۰۲ برگزاری انتخابات را در دسـتور روز قـرار داد.
این امر
مانع آن نگردید که طارق
در
انتخابات برای پارلمان بحیث یک کاندید مسـتقل برنده گردد.
افـراطیون
پاکسـتانی در چارچوب اعـتـقادات کور مذهـبی شـان در صدد آن نیز هـسـتند
تا منطقه
جمو
وکشـمیر را که از سـال ۱۹۴۷ میان هـند و پاکسـتان تقـسـیم شـده اسـت،
بمثابهء
جز
خاک پاکسـتان از زیر سـلطهء هـند جدا سـازند. ارتش هـند از سـال ۱۹٨۶
در یک جنگ
شـدید در برابر تروریسـت ها و گروپ های مسـلح جدائی طلبان کشـمیر درگیر
میباشـند
.
این
گروپ های مسـلح تروریسـتی بسـیار با سـرعـت از کمک از «خارج» برخوردار
گردیند
:
دسـته های مسـلح افـراطیون مسـلمان پاکسـتانی و در پهـلوی آنها
جنگجویان مقاومت
مسـلمان افغان پس از خروج نیروهای شـوری از افغانسـتان به کشـمیر وارد
شـدند تا در«جنگ
آزادی» کشـمیر شـرکت ورزند. درآنجا آنها در صفوف جنگجویان سـازمان های
حرکت
الانصار، لشـکر طیبه و حزب المجاهـدین که از مسـاعـدت های آی. اس. آی.
مسـتفید بوده
اند، تنظیم و فعالیت میکردند.
بدینگونه «جهاد» پس از کشـته شـدن ضیاء الحق تحرک جدید تروریسـتی بنام های « لشـکرعمر» «جیش محمد» و «لشـکر جبار» نیز بوجود آمدند. این تنظیم ها و سـازمان های افراطیون مسـلمان برای تقـویت صفوف جنگی شـان مانند طالبان از ریزرف های طلبه های مدرسـه های داخل پاکسـتان اسـتفاده نموده و از حمایت بزرگ مرکز الدعوة ال ارشـاد در پاکسـتان که این مدرسـه ها را تمویل میکند برخوردار میباشـند. همچنان افراد مربوط به شـبکهء القاعده که پس از آغاز حملات نیرو های امریکایی از افغانسـتان فراری شـده اند درین گروپ ها مجدداً سـازماندهی شـده اند.
قـدر
مسـلم اینسـت که مبارزه این احزاب، تنظیم ها و گروپ های مسـلمان افراطی
هـمانا ایجاد یک دولت « راسـتین» اسـلامی در پاکسـتان، افغانسـتان و
سـایر کشـور
های
مسـلمان این منطقه میباشـد
.
طالبان و افراد مربوط به القاعده بعـد از فرار
شـان از افغانسـتان نه تنها در مناطق قبایلی نوار مرزی میان افغانسـتان
و پاکسـتان
در
مخفـیگاه های شـان خزیده اند بلکه در داخل شـهر ها نیز با گروه های
مخفی و علنی
تماس های خود را برقرار نگهداشـته اند. یک نمونهء از فعالیت آنها-
گروگان گیری
دانیل پیرل ژورنالیسـت امریکایی بود که درسـال ۲۰۰۲ در شـهر کراچی
ربوده و بعـدا
بقتل رسـید. در ربودن ژورنالیسـت مذکور افراد جیش محمد دسـت داشـتند
اما هـمچنان
چهره درجه سـوم شـبکه القاعده شـیخ محمد خالد کویتی و کارمند سـابقه
آی. اس. آی
.
درین آدم ربائی نقـش ویژه داشـته اند.
شـیخ محمد خالد بعـداً در منزل یک عضو جماعت اسلامی یکی از احزاب سـیاسی بنیادگرای اسـلامی پاکسـتان در شـهر راولپندی نزدیک پایتخت آن کشـور دسـتگیر گردید. چنین مناسـباتی میان عاملین یک جرم وحمایت کنندگان آنها بارها در جریان حملات تروریستی دیگر موجود بوده اسـت.
پرویز مشـرف خود در دسـامبر سـال گذشـته تجربه کرد که چه میزان کنترول اوضاع از دست وی خارج گردیده اسـت. وی دو بار از حملات تروریستی مسـلمانان افـراطی جان بسـلامت برده اسـت. یکبار هـنگامیکه به قرارگاه نظامی راولپندی رهـسـپار بود،که بر موترسواران محافظش حمله صورت گرفـت و بار دیگر هم زمانی که از یکی از جاده های آن شـهر بسـوی دفترش میرفـت هـدف تیراندازی قرار گرفـت .
در هـردو
مورد افراطیون مظنون به شـرکت دراین
حملات در حلقه سـازمان جیش محمد جسـتجو میشـدند که متعاقب این حملات
تعـدادی از
افغانها، چیچن ها و کشـمیری ها بازداشـت گردیدند.
اینها نمونه هایی از ثمرات
سـیاسـت های ضیاء الحق است که بعنوان یک مسـلمان بنیادگرا آن را طرح و
تدوین نمود و
در
راه تحقق آن با جان و دل فعالیت کرد تا اینکه در یک سـانحهء هوایی جانش
را از
دسـت داد.
تحولات سياسی پاكستان
تحولات سياسي پاكستان با توافقهاي اخير پرويز مشرف و بينظير بوتو براي تقسيم قدرت و همچنين بازگشت مجدد نواز شريف به صحنه سياسياين كشور، وارد مرحله ديگري شده است كه بطور قطع با انتخابات آتي رياست جمهوري و پارلماني در پاكستان مرتبط است .
انتخابات رياست جمهوري پاكستاناكتبر و انتخابات مجلس قانونگذاري اين كشور اواخر سال جاري برگزار ميشود كه براي رييس جمهوري فعلي پاكستان يعني پرويز مشرف بسيار حياتي خواهد بود. نواز شريف كه رهبري حزب مسلم ليگ (شاخه نواز) را برعهده دارد ، در سال ۱۹۹۰ميلادي براي نخستين بار به نخست وزيري پاكستان رسيد و اولين دوره نخست وزيرياش تا سال ۱۹۹۳ادامه يافت اما در ماه اپريل آن سال، رييس جمهور وقت دستور انحلال مجلس و بركناري رييس دولت را به اتهام فساد مالي صادر كرد.
اما ديوان عالي پاكستان حكم رييس جمهوري را غيرقانوني و ملغي اعلام كرد و حكم به از سرگيري فعاليت مجلس و ابقاي نخست وزير داد. در ماه ژوئيه همان سال، نواز شريف همراه با رييس جمهور وقت از سمتهاي خود كنارهگيري كردند و در انتخاباتي كه در پي آن برگزار شد، حزب مردم به رهبري بينظير بوتو توانست قدرت را در دست بگيرد اما خانم بوتو در سال ۱۹۹۷به دستور رييس جمهور وقت از كار بركنار و نواز شريف به جاي او منصوب شد و تا سال ۱۹۹۹در اين سمت باقي ماند.
دراكتبر سال ،۱۹۹۹ پرويز مشرف، نخست وزير را به توطئه قتل خود متهم و باكودتاي بدون خونريزي بركنار كرد و قدرت را در دست گرفت. اواخر ماه ژوئيه هم گزارشهايي در مورد تماس نمايندگان بينظير بوتو، كه در خارج از پاكستان در تبعيد بسر ميبرد، با نمايندگان جنرال پرويز مشرف به منظور همكاري احتمالي دو طرف انتشار يافت. خانم بوتو در سال ۱۹۹۹در حالي كه دولت پاكستان در صدد بازداشت وي به اتهام فساد مالي بود،از پاكستان خارج شد و در سالهاي اخير در بريتانيا اقامت داشته است.
وي تاكيد كردهاست كه در صورت كنارهگيري پرويز مشرف از سمت رياست اردو از وي در انتخابات رياست جمهوري حمايت خواهد كرد. پرويز مشرف علاوه برتصدي پست رياست جمهوري، رياست ستاد ارتش پاكستان را نيز برعهده دارد. اين درحاليست كه وي براي كناره گيري از يكي از دو پست خود به شدت تحت فشار احزاب و گروههاي سياسي مذهبي قرار دارد. طبق قانون اساسي پاكستان رييس جمهور از سوي مجمعي متشكل از نمايندگان مجالس نمايندگان و سنا و چهار مجلس ايالتي انتخاب ميشود.
به نظر ميرسد پرويز مشرف كه روزهاي دشواري را براي بازگرداندن نظم و آرامش به اين كشور و راندن بقاياي گروههاي افراطي چون القاعده و طالبان پشت سر گذاشته است ، براي تحكيم جايگاه خود و عبور از بحرانهاي سياسي و مخالفان قدرتمند مذهبياش تلاش ميكند و از اينكه دست دوستي به سوي دشمنان خود مانند بينظير بوتو نخست وزير سابق اين كشور دراز كند،اجتناب نميكند.
همچنين همكاري نزديك مشرف با آمريكا و نقض حريم هوايي و زميني و حاكميت ملي پاكستان ازسوي واشنگتن باعث شدهاست تاموقعيت وي درعرصه سياسي پاكستان تا حدي تضعيف شود. حادثه مسجد لال در اسلام آباد و همچنين اعتراض گسترده وكلا به اخراج قاضي اين كشور، مشرف رابا مشكلات امنيتي و يك وضعيت ناپايدار سياسي مواجه كرد كه در نهايت وي را به ايجاد ائتلاف با برخي گروههاي با نفوذ در ساختار سياسي پاكستان بهخصوص حزب مردم و جماعت اسلامي، ترغيب كرد.
به نظر شماري از تحليلگران منطقهاي ، اقدام مشرف در دعوت از بوتو براي حضور در ساختار قدرت در عين حل بحران موجود ، ميتواند موقعيت مشرف را با چالشهاي ديگري روبه رو كند. مشرف هرچند ممكن است جناح ميانه روها مانند سكولارها و ليبرالها را راضي كند اما ممكن است با تحريك مخالفان مذهبي دولت مواجه شود كه اين مساله ميتواند موقعيت او را متزلزل كند.
در شرايط فعلي به نظر ميرسد مشرف دوستي و توافق با گروهها و احزاب ميانه رو را انتخاب كرده و ترجيح ميدهد با نزديك شدن به ليبرالها بلوك قدرتمندي براي خود تدارك ببيند. البته بايد تاكيد كرد كه اين توافق بيش از آنكه ناشي از قرابت فكري دو طرف باشد به فضاي سياسي فعلي پاكستان مرتبط است .
فشار داخلي و خارجي براي برگزاري انتخابات آزاد در پاكستان و موانع قانوني مشرف براي باقي ماندن در پست رياست جمهوري و همچنين فشار مضاعف گروههاي تندرو و افراطي عليه دولت پاكستان، بطور قطع مشرف را براي ايجاد ائتلاف با طردشدگان سياسي مجاب كرده است.
بوتو پس از سالها تبعيد، تنها راه بازگشت به قدرت را در توافق با مشرف، به عنوان حاكم مطلق كشور ميداند و از هر راهحلي كه حتي به نحوي حداقلي از قدرت را به او و حزبش منتقل كند، استقبال ميكند. مشرف هم كه در گذر زمان پايگاه خود را مستحكمتر كرده و هراسي از رقبايي چون بوتو ندارد، ترجيح ميدهد با حضور ليبرالها و سكولارها نهتنها وجههاي بهتر براي دولت خود تدارك ببيند بلكه با قدرتي بيشتر به مصاف تندرويان و افراطيون برود. ازسويي ديگر نگاه جديد مشرف بهقدرت ازسوي دوستان و حاميان غربي پاكستان هم مورد استقبال قرار گرفته است.
به نظر حاميان غربي پاكستان محبوبيت مشرف بسيار كاهش يافته است و اين نگراني در دولت وجود دارد كه تلاشهاي او براي حفظ قدرت براي دورهاي ديگر با چالشهاي قانوني مواجه شود بنابراين او را براي تقسيم قدرت تشويق مي كنند. در همين ارتباط روزنامه نيويارك تايمز نوشت كهآمريكا خواهان كنار رفتن مشرف از قدرت نيست اما به رييس جمهور پاكستان فشار ميآورد تا او قدرت را با بينظير بوتو تقسيم كند.
بر اساس گزارش اين روزنامه آمريكايي ، بوش در حال فشار آوردن به مشرف است تا رييس جمهور پاكستان قدرت را با مخالف ديرينه خود، بي نظير بوتو تقسيم كند . هدف بوش از وارد كردن اين فشارها برمشرف، بهبود وضعيت متزلزل مشرف در پاكستان است. به گزارش نيويارك تايمز،ملاقات ماه گذشته مشرف و بوتو كه بدون اطلاع قبلي درابوظبي برگزار شد، در راستاي فشارهاي آمريكا بر رييس جمهوري پاكستان انجام گرفت و اين در حالي است كه مخالفان نزديكي مشرف با بوتو معتقدند ضررهاي تقسيم قدرت با نخست وزير سابق پاكستان بسيار بيشتر از فايدههاي آن است.
به هر حال تقسيم قدرت در پاكستان در آستانه انتخابات رياست جمهوري و پارلماني براي مشرف ميتواند دو پيامد داشته باشد:يكي كنترول فضاي سياسي كشور و تقويت قدرت براي برخورد با گروههاي افراطي و تندرو و ديگري كاهش فشار از سوي گروههاي مخالف ميانه رو . به باور غربيها مستحكم شدن پايههاي قدرت مشرف ميتواند او را در برخورد با اين گروههاي افراطي مصممتر نمايد. همچنين حضور سياستمداراني معتدل، ميانهرو و ليبرال ميتواند به تعديل رفتارهاي حكومت و كاهش تنشهايي كه گاه در اثر سياستهاي دولت در منطقه بوجود ميآيد، پاكستان را براي ايفاي نقش متحد منطقهاي آمريكا و غرب آماده كند.
به نظر تحليلگران منطقهاي ، تقسيم قدرت در بهبود اوضاع در پاكستان كمك زيادي خواهد كرد وحتي ممكناست اين تقسيم قدرت به آشوبهاي موجود در مناطق قبيلهنشين پاكستان نيز خاتمه دهد.
در شرايط فعلي انتخابات آتي پاكستان براي بسياري از دولتهاي غربي داراي اهميت است و آنها اميدوارهستند مشرف در قدرت باقي بماند. آنچه از شواهد بر ميآيد اين است كه مشرف نميتواند در آينده حاكم مطلق درپاكستان باشد وبايد براي حفظ قدرت ، ميوه تلخ (تقسيم قدرت با مخالفان ميانه رو) را تناول كند.
.